eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زهرا همان که در سحر آفريدنش گفته خدا تَبارَکَ بر وجه أحسنش زهرا همان که عطر خداوند مي وزد هر روز پنج مرتبه از باغ سوسنش هر صبح در طواف ملائک به دور او معراج مي چکد ز تماشاي گلشنش زهرا همان که بر دل پيغمبر خدا جان دوباره مي دهد از شوق ديدنش از ابتداي خلقت خود از همان ازل دارد نگين عشق علي را به گردنش ديگر از اين چه مرتبه اي با شکوه تر باشد بزرگ کرب و بلا طفل دامنش «حَتَّي تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهَا» حکايتي ست از عاشقانه هاي سحرهاي روشنش بي شک منا و مکه دگر محرمي نداشت پنهان نبود اگر ز نظر خاک مدفنش روز حساب توشه‌ی ما عشق فاطمه ست ما رابس ست خوشه اي از فيض خرمنش شرح فضائلش همه عين عبادت است تکريم پايداري و حلم و شهادت است آمد که روشني بدهد آفتاب را بخشد به چشم تار جهان نور ناب را باران و رودوچشمه‌ی و دريا به نام اوست مهريه اش نموده خداوند، آب را اصلاً تمام جنت و دوزخ به دست اوست داده به او شفاعت روز حساب را با شرط حب فاطمه و آل فاطمه پاداش مي دهند قيامت، ثواب را از سرّ نام فاطمه اين نکته روشن است برداشته خدا ز محبش عذاب را با آيه هاي روشن عمر شريف خود تفسير کرد سوره به سوره کتاب را حتي به پيش سائل اعمي محال بود بردارد از مقابل چهره نقاب را بي حرمتي به ساحت قدسي فاطمه ست هر کس که زير پا بگذارد حجاب را آري براي فاطميون اين وقار ماند با نور چادري که از او يادگار ماند هر دختری که اُمّ أبیها نمی شود هر مادری که مادر دنیا نمی شود نور تمام عالم امکان به روی هم یک جلوه نور چادر زهرا نمی شود وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی شود یعنی که بی ولایت او هیچ طاعتی اذن ورودِ جنت الاعلی نمی شود فردا به قله های سعادت نمی رسد هر کس دخیل چادر زهرا نمی شود حبل المتین شیعه نخ جانماز اوست بی او گره ز کار کسی وا نمی شود می افتد از نگاه پر از مهر فاطمه هر کس فدائیِ ره مولا نمی شود دینی که رفت سمت تزلزل پس از نبی بی انقلاب فاطمه احیا نمی شود آغاز کرد يک تنه، تنها، قيام را معلوم کرد حرمت خون امام را وقتي که هست چهره‌ی حيدر مطاف او در خانه است مسجد او اعتکاف او آئينه شد که جلوه کند عصمت خدا معنا گرفت روح عفاف از عفاف او چرخ تمام کون و مکان سنگ آسياش سر رشته‌ی زمين و زمان در کلاف او در پيش چشمهاش چه دنيا حقير بود بوده به بوريا و سفالي کفاف او چيزي نخواست فاطمه از ثروت جهان يعني بس است پيرهن دستباف او جلوه گر نهايت ايثار فاطمه ست انفاق خالصانه‌ی شام زفاف او آن بانويي که سايه‌ی او را کسي نديد يک روز شد مدينه محلّ مصاف او وقتي که ديد بسته شده دست کعبه اش آمد به کوچه جان بدهد در طواف او از چشم اهل فتنه گرفته ست خواب را معلوم کرد معني فصل الخطاب را باغ حضور غرق گل يادِ فاطمه ست روح نماز و مسجد و سجاده فاطمه ست تنها مدينه نه، همه‌ی عالم وجود روشن ز سجده هاي سحرزاد فاطمه ست آنکس که در نهايت اخلاص و بندگي ايمان به پاي چادرش افتاده فاطمه ست آن بانويي که بعد نبي با حماسه اش درس وفا به اهل ولا داده فاطمه ست قبرش اگرچه شمع و رواقي نداشته قم، تا ابد مدينه‌ی آباد فاطمه ست يعني به پاي بوسي آئينه اش بيا آه اين ضريح پنجره فولاد فاطمه ست هستي ماست نوکري اهل بيت او خيرالعمل محبت اولاد فاطمه ست اين انقلاب جلوه اي از انقلاب اوست بي شک «امام» هديه‌ی ميلاد فاطمه ست اين انقلاب فاطمي است و حسيني است با رهبري که آينه دارِ خميني است
علامه جوادى آملى ✳️عصمت، محور حجیت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) ◾️اینكه گاهی گفته می‌شود این بانو حجت بر ائمه (علیهم السلام) است؛ برای این جهت است كه در حجیت، نبوّت یا رسالت یا امامت لازم نیست؛ آنچه كه محور حجیت است، عصمت است؛ و چون این بانو (سلام الله علیها) معصومه است، حجت خداست. ✳️سرّ حجیت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بر ائمه(عليهم السلام) ◾️اینكه گاهی علی‌بن‌ابی‌طالب (سلام الله علیه) به سخنان بی‌بی استشهاد می‌كند كه فاطمه چنین گفته است این استدلال به قول حجت‌الله است؛ اما سرّ اینكه او حجت بر معصوم هم هست، این است كه ائمه (علیهم السلام) عالم غیب‌اند؛ اما منابع علمی اینها گاهی از رسول اكرم (صلّی‌ الله علیه وآله وسلّم) شنیده‌اند، گاهی از باطن قرآن كمك می‌گیرند و گاهی از مصحف فاطمه است؛ وقتی امام معصوم (سلام الله علیه) دارد خبر غیب می‌دهد؛ از او سؤال می‌كنند كه این خبر غیب را از كجا گرفته‌ای. می‌گوید: در مصحف مادرمان است، خب، این مصحف فاطمه چیست؟ همان است كه جبرئیل (سلام الله علیه) نازل می‌شد و این معارف را می‌فرمود و وجود مبارك فاطمه (سلام الله علیها) تلقی می‌كرد؛ بعد به امیرالمؤمنین می‌فرمود و امیرالمؤمنین املای او را نوشته و كتابت می‌كرد، شده مصحف فاطمه. آن وحی تشریعی بود كه با انقطاع عمر مبارك رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) به پایان رسيد.
🔷معیارانتخاب شعر 🔹تناسب وزن و محتوا 🔹وزن «مفتعلن مفاعلن، مفتعلن مفاعلن» از وزن‌هایی است که در غزلیات متعدد از آن استفاده شده است. مثل: بی‌همگان به سر شود بی تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود یا در این بحر، بیت‌های دیگری را از با حالت شور، وجد و هیجان مشاهده می‌کنیم: مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم لازم به ذکر است که این وزن، از اختیار وزنی جا به جایی هجای کوتاه و بلند در وسط مصراع پیروی می‌کند، که در اصطلاح به آن قلب گفته می‌شود. 🔹این بحر، جزء بحور خیزابی محسوب شده و طنطنۀ کلام و ضرب و تأکید را حفظ می‌کند که متناسب با مضامین مدح و منقبت است: دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند فاطمه‌ای که عقل‌ها، محو عبادتش بود نقش به چهر دوستان، مُهر ارادتش بود 🔹وزن‌های دیگری هم هستند که از این قابلیت برخوردارند: ▫️«متفاعلن متفاعلن، متفاعلن متفاعلن» بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجماله حسنت جمیع خصاله، صلّوا علیه و آله ▫️«مفتعلن فاعلات مفتعلن فع» دختر و خورشید و ماه، زهرۀ زهرا آن‌که کرامات او گذشته ز احصا 🔹دستۀ دیگر از وزن‌ها، مانند وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» با نام وزن‌های جویباری، خاصیت بینابین دارند و قابلیت ارائۀ مفاهیم مختلف عارفانه، غنایی، مرثیه، و حماسی را دارند که در مجموع غزل‌های حافظ و سعدی فراوان به چشم می‌خورند: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشۀ چشمی به ما کنند باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این نوحه و چه عزا و چه ماتم است این آستان که هست فلک سایه‌افکنش خورشید شبنمی‌ست به گلبرگ گلشنش هرکس هر آن چه دیده اگر هر کجا، تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی 🔹بخشی از وزن‌های دیگر هستند که در ضرب‌آهنگ حالت حزن و غم را به ذهن متبادر و احساس و عاطفه را تداعی می‌کنند. مثل: ▫️«مستفعلن فاعلاتن، مستفعلن فاعلاتن» دل بردی از من به یغما، ای تُرک غارت‌گر من دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من از آسمان می‌رسی تا در خاک پهلو بگیری خورشید من باید اما، با سایه‌ها خو بگیری و مانند این وزن: «مستفعلن مستفعلن، مستفعلن مستفعلن» ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می‌رود وآن دل که باخود داشتم،با دلستانم می‌رود بیرون ببار ای آسمان، از محفل من ماه را کز آتش دل کرده‌ام روشن چراغ آه را 🔹«روی هم رفته می‌توانیم تأثیرات وزن را در این اصول خلاصه کنیم: ۱. لذت موسیقایی، که این در طبیعت آدمی است که خواه ناخواه، از وزن لذت می‌برد و از طرف دیگر، زبان عاطفه همیشه موزون است زیرا در انفعالات روحی سخنش مقطّع است. ۲. میزان ضربه‌ها و جنبش‌ها را منظم می‌کند. ۳. به کلمات خاص هر شعر تأکید می‌بخشد و امتیازی از نظر کشش کلمات ایجاد می‌کند.» (شفیعی کدکنی،۱۳۹۳: ۴۹) 🔹قابلیت‌ها و خاصیت‌های مختلف بحور، توجه و تأمل شاعران و مداحان را می‌طلبد که می‌تواند راه‌گشای شاعران در سرودن و ارائۀ مفاهیم تازه و برای مداحان در بخش‌های مختلف محافل مذهبی (از جمله زمزمه، پیش سرود، واحد کند، شور...) زمینه‌ساز اجرای متنوع و متناسب باشد. 📗 شفیعی کدکنی، محمدرضا (۱۳۹۳) موسیقی شعر، چاپ پانزدهم، تهران: آگه. 📗 موسوی، سیدمهدی (۱۳۹۵) تار و پود، تهران: آرام دل.
کیستی ای هرچه درهستی طفیل هست تو ای کلید آسمان ها و زمین در دست تو مادر گل های مریم! مادر یاس سپید! مادر هر چه عدالت، مادر هر چه شهید خودعلی گل بود،تودادی به این گل رنگ وبو سورهءکوثر تو بودی، سورهءالشمس او عطر زهراباز پیچیده ست در جان همه مثل عطر یا محمد، یا علی، یا فاطمه ای نبی راهمچو مادر،ای علی را همچو یار خطبه ای دیگربخوان تا پر بگیرد ذوالفقار خطبه ای تا حیدر از آن شقشقیه سر کند هر زمان یاد از تو و اندوه پیغمبر کند خطبه ای دیگرکه زینب شام را محشر کند تا حسین بی سرت بر نیزه قرآن سر کند ای عطش‌نوشان بزم ظهر عاشورا، سلام! بچه های انتقام سیلی زهرا، سلام! با شمایم، باده نوشانی که ربانی شدید در سماعی سوختید و در خدا فانی شدید این زمان در جمع ما آیینه‌گردانی کنید با چراغ خون، شب ما را چراغانی کنید عطر زهرا باز پیچیده ست در جان همه مثل عطر یا محمد یا علی، یا فاطمه
خواستم لب بگشایم و زیبا ترین کلام دنیا را بر زبان بیاورم دیدم آنچه زبان از گفتنش لذت میبرد وقلب با یادش آرام میگیرد چیزی نبود جز ذکر زیبای : اللهم صل علی محمد وآل محمد مردی خدمت رسول خدا آمد واز فقر شکایت کرد. آن حضرت فرمودند: هنگامی که داخل خانه میشوی سلام کن حتی کسی در خانه نباشد و بر من صلوات بفرست و بعد سوره اخلاص بخوان که به اذن خداوند توانگر میشوی . مرد چنان کرد تا جایی که به همسایگان خود کمک مالی میکرد. جامع الاخبار - فصل 28
(س) مدتی هست که در بسترم و بیمارم آمد از راه اجل تا که کند بیدارم فا طمه مانده و این دست زکار افتاده دیدنی هست قنوتی که به جا می آرم من که محتاج نبودم به کسی در همه عمر چند روزی است که محتاج به هر دیوارم کاش می شد که بدون کمک زینب خود باز هم مثل گذشته قدمی بردارم سعیم این است کمی دیده خود باز کنم تا نگاهم به علی باشد و جان بسپارم
ای که از روز ازل گرم سجودی بانو اولین فاطمهٔ صبح وجودی بانو آسمان با تو و تسبیح لبت مأنوس ست روشنی‌بخش دل وجان تو«یا قدّوس»ست همهٔ عصمت حق شدمتجلی در تو و خدا نیز فرستاد تحیت بر تو قلب پر مِهر تو گنجینهٔ اسرار نبی‌ست کوثری!سهم جهان در طلبت تشنه لبی‌ست نام تو«فاطمه یا فاطمه» تسبیح علی‌ست یاد تو لحظهٔ اعجاز، مفاتیح علی‌ست با تو تکلیف قدَر، حکم قضا معلوم ست در کنار تو دگر صبر و رضا معلوم ست لحظه‌هایت همه ایثار، صداقت، تقوا راضیه، مرضیه، صدیقه، زکیه، زهرا به شکوهت نرسد انسیه و حورایی چهره پوشانده‌ای از سائل نابینایی چه بگویم که بود فاطمه‌جان درخور تو عالمی گشته مسلمان تو و چادر تو چادرت مظهر حُجب ست، تجلی عفاف گرد توعصمت واخلاص وحیا، گرم طواف رحمت و جودوسخا جلوه‌ای از آیهٔ توست در دعای تو، مُقدّم به تو همسایهٔ توست باغ سجاده‌ات از عطر دعا لبریزست خانهٔ ساده‌ات از صدق و صفا لبریزست از نگاه تو فقط نور خدا می‌بارد هر کسی نام تو را روی لبش می‌آرد ـ ـ ناخود آگاه دلش چشمه‌ای از ایمان ست هرکسی نیست دراین دایره سرگردان‌ست آب مهریۀ تو گشته و تطهیر شده در دل شیعه فقط مهر تو تکثیر شده این تویی که همه جا اذن شفاعت داری تو که در هر نفست صبح هدایت داری خانه را سنگر اسلام و امامت کردی در وفاداری و ایثار قیامت کردی با قیامت به همه درس بصیرت دادی تو به دین بار دگر شوکت و عزّت دادی انقلاب تو شده مبدأ ایمان مادر شده مدیون تو و خون تو، قرآن، مادر امتداد ره تو نهضت عاشورا شد نقش یا فاطمه سربند مجاهدها شد آن شهیدان که سوی معرکه با سر رفتند تا که از مرتبهٔ عشق فراتر رفتند، در جنون طعنه به مجنون زده بودند آری عاشقانه به دل خون زده بودند آری آه آنان چه دِلیرانه خطر می‌کردند آن سوی حادثه وقتی که سفر می‌کردند یادآن شور و خروش، آن همه فریاد، بخیر یاد آوینی و خرازی و صیاد بخیر دست شستند ز جان همچو علی‌ِ اکبر تا که جولانگه دشمن نشود این کشور آه یاران همه جا عرصهٔ جنگ ست هنوز بشتابید نه هنگام درنگ ست هنوز نکند رهبرمان خسته و بی‌یار شود نکند تلخ‌ترین حادثه تکرار شود... وای از آن روز که شد آتش فتنه برپا ماند مولا وسط کوچهٔ غربت تنها آه اگربسته شود دست امیری سخت ست آه در اوج دلیری، چه اسیری سخت ست صبر بی‌صبر شد از دیدن دستان علی فاطمه آمده، گردد سپر جان علی نتوانست ببیند شده مولا بی‌یار گرچه بین در و دیوار سپر شد یک‌بار باز از غربت مولا به لبش جان آمد باز با پهلوی مجروح به میدان آمد آمد و پرچم حق تا به ابد بالا ماند ماند مولا که چنین دین خدا برپا ماند با وفاداری او راه ولایت باقی‌ست راه ایثار و صبوری و شهادت باقی‌ست
شرط پیمبری زهرا همان کسی است که بیت محقرش طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش او را خدا برای خودش آفریده است تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست مردی پیمبر است که زهرااست دخترش مانند احترام خداوند واجب است حفظ مقام فاطمه حتی به همسرش یک نیمه اش نبوت و نیمش ولایت است حالا علی صداش کنم یا پیمبرش دست توسل همه انبیاء بود بر رشته های چادری صبح محشرش ما بچه های فاطمه ممنون فضه ایم از اینکه وا نشد پس در پای دخترش مسمار در اگرچه برایش مزاحم است اما مجال نیست که بیرون بیاورش
تعاون بر نیکی رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : خدا رحمت کند فرزندی را که در کار نیک به پدر و مادرش کمک میکند . خدا رحمت کند پدری را که در کار نیک پسرش را یاری میکند . خدا رحمت کند همسایه ای را که در کار نیک به یاری همسایه بشتابد . و خدا رحمت کند دوستی را که در کار نیک دوستش به او کمک کند . وسائل الشیعه ج 11 ص 592
ای نگاهت آفتاب عشق و ایمان فاطمه نور می گیرد زتو خورشید رخشان فاطمه کشور ما کشور آئینه داران ولاست آن ولایت کز تو دارد جلوه در جان فاطمه هر کجا پا می گذاریم از شما دارد نشان بوی گل عطر تو دارد خاک ایران فاطمه نام زهرا بر جبین لاله های سرخ بود چون تو هستی مادر خیل شهیدان فاطمه ما به پیش زورگویان جهان اِستاده ایم التفاتی کن ، مدارِ ما بچرخان فاطمه ای نفس های توعالمگیر ، از حق کن طلب کاخ هر ظالم شود از پایه ویران فاطمه صاحب این انقلاب اصلاً شمایید و ، تویی ناجی این کشتیِ در دست توفان فاطمه هرچه فرمان شماباشدهمان درگوش ماست ما مطیع امرتان ، دلها به فرمان فاطمه رهبری داریم از نسل شما ، از نسل نور ما و این فرزندتان ، این نور تابان فاطمه این شما هستید قرآن مجسّم در جهان من ارادتمندتان هستم به قرآن فاطمه در ارادتمندی ما نیست تردیدی ، ببین پرچم داغ تو دارد هر خیابان فاطمه ماجرای جانگدازت در مدینه آتش ست آتشی کز آن بسوزد قلب انسان فاطمه بیت الاحزان تو را از ابر گریان تر منم دارم از اندوه تو حال پریشان فاطمه از چراغ اشک ما روشن شبستان غم ست رنگ هجران تو دارد این شبستان فاطمه نامتان سرشار از انوار حق ، "یاسر" کنون نور در نور از شما دارد به دیوان فاطمه
وقتش شده نگاه به دور و برت کنی فکری برای این همه خاکسترت کنی عذر مرا ببخش دوایی نداشتم تا مرهم کبودی چشم ترت کنی مجبور نیستی که برای دل علی یک گوشه ای نشینی و چادر سرت کنی زحمت مکش خودم به حسین آب می دهم تو بهتر است فکر برای پرت کنی ای کاش از بقیه پیراهن حسین معجر ببافی و به سر دخترت کنی من . زینب و حسن ... همه ناراحت تواییم وقتش شده نگاه به دور و برت کنی