eitaa logo
کلبه عاطفه🏠🌱
235 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
581 ویدیو
9 فایل
🏠🌱 جایی برای آموختن زندگی و انتشار مادرانه‌هایم⁦🤱🏻⁩ مادر چهار جوانه🌱(بزرگترین افتخارم) لیسانس مشاوره. تماس با من @atefeh_sadat88 موضوعاتی که داخل کانال مطرح میشه،کمک می‌کنه در نهایت کنار همدیگه، تبدیل به «زن» قویتری بشیم.🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
ببینید وقتی ماها به رشد و پیشرفت فکر می‌کنیم، معمولا یاد رشد علمی، یا مادی میفتیم. اینا جنبه هایی از رشد شخصیتی هست ولی رشد خانوادگی و اجتماعی هم جزو از این روند محسوب میشه. مگه ما نمی‌گیم خانواده یه اجتماع هست؟! پس تشکیل و گسترش و حفظ خانواده و تلاش برای اون هم، بخشی از رشد محسوب میشه. ما با ابراز قدرت و استعداد هامون می‌تونیم به این رشد برسیم. مهم اینه که چه طوری بهش نگاه کنیم!👀 اگر نگاهمون این باشه که ما قربانی شدیم و هدر رفتیم، خب هدر می‌‌ریم چون فرصت های رشد رو در مسیر والد شدن، نمی‌بینیم. اما اگر نگاهمون این باشه که فرصتی برای رشد شخصیتی برای ما مهیا شده، هر لحظه برامون یه دریا فرصت ایجاد میشه.🕐🕑 خودتون دیدید که یه دختر ازدواج کرده، در صورت سلامت ازدواجش، خیلی وقتا از یه دختر مجرد بهتر می‌تونه زندگیشو مدیریت کنه. یا یه زن با سه تا چهار تا بچه خیلی قوی‌تر و مدیرتر از یه زن بدون بچه یا حتی دو تا بچه عمل می‌کنه.😌 اینا مصادیق رشد شخصیتیه. ولی خب کسی که داره در چند جنبه( هم اقتصادی، هم خانوادگی و هم علمی) رشد می‌کنه، منطقا سرعتش کمتر از کسیه که فقط در یه جنبه رشد می‌کنه.🥀 برای همینه من از اومدن علی🤰🏻🤱🏻 و عقب افتادن درسم اصلا ناراحت نیستم. چون اومدن علی رو برای خودم یه جور ابراز قدرت و رشد می‌دونم. ان‌شاءالله خدا روزی می‌کنه من و شما در جنبه های دیگه شخصیتی هم رشد خواهیم کرد!😊🌺 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
حالا بعد این همه حرف زدن، بذارید یه چیزی در مورد شام دیشب براتون بگم بشوره اینا رو ببره😜😂😂 الان میام می‌گم😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیشب شام می‌خواستم کوکو سیب‌زمینی درست کنم. آخه برنامه صبحونه مهد دخترا برای امروز کوکو سب‌زمینی بود. رفتم سر سبد سیب زمینی🥔 دیدم کمه. گفتم ولش کن باووو...هویج🥕 می‌زنم قاتیش. بشه کوکو هویج. شروع کردم درست کردن👩🏻‍🍳. من توی کوکوهام یکم شیر و آرد سوخاری هم می‌زنم. اما آرد سوخاری نداشتم. بعد نگاه کردم دیدم که از اون سوپههه بوددد سوختتت، از اون اندازه کمتر از یه استکان مونده. گفتم ولش کن حیف میشه. بذار به جای شیر اینو قاتی کوکو کنم.😈🤪😂ریختم تو کوکو هم زدم. سوپ شیر بود دیگه...چه اشکالی داره؟!😜😂😈 فقط یکم عدساش معلوم بود.😁 زرشک قاتیش کردم نفهمن( الان اینو بخونن میفهمن😱😱😱😂😂) بعد ریختم تو ماهیتابه و گذاشتم بپزه. بعد وسط کار یهو دیدم که اون کتلته بود که با سویا درست کرده بودمممم، دوتاش تو یخچال هنوز مونده😃😋. راستش دلم نیومد بندازم بره. گذاشتم تو مایکرو داغ بشه. بوش کردم سالم بود😌😋 یه لقمه گرفتم نصف یکیشو رفتم بالا😋😋😋 خلاصه ما تو خونمون غذا دور ریز نداریما😎😊🌺 بعد گفتم اینو کسی نمی‌خوره، اگه می‌خواستن خورده بودن دیگه...می‌برم سر سفره خودم می خورم😏😋 رفتم سر سفره. کنار بشقابم گذاشته بودم، یهو دیدم شوهرم گفت از اینا چرا به من ندادی؟! 😋😳 گفتم اون روز صبح گفتم بهت بخور، گفتی تو بخور جون بگیری😍 یهو دست کرد تو بشقابم برداشت و گفت منم می‌خوام. منو می‌گی.. فقط تونستم بگم: ایو ایو ایو🚨🚨🚨 بعد شوهرم شنید: میو میو میو🐱(این الان کله گربه ست؟! چه قدر لاغره! کتلت نخورده انگار😂) شوهرم گفت: پیشته پیشته😂😂 بعد هیچییی دیگههه...بچه ها اینو شنیدن، این یکی از اون ور گفت: هاپ هاپ🐶 اون یکی گفت: ما ما🐮 ... خلاصه ما وسط باغ وحش اون کوکو هویج سوپیده رو خوردیم رفت😂😂😂 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلبه عاطفه🏠🌱
دیشب شام می‌خواستم کوکو سیب‌زمینی درست کنم. آخه برنامه صبحونه مهد دخترا برای امروز کوکو سب‌زمینی بود
آهاااانن! راستییی یادم رفت بگممم: از غذای امروز ظهرم یکم عدسی باقی مونده😂😂😂😂😈😈😈
- 🌼✨ - اولین خرید زندگیتون یادتون میاد؟ منو اولین بار فرستادن گلابی بخرم، رفتم میوه‌فروشی یه دونه گلابی برداشتم. میوه‌فروش اصرار کرد بیشتر ببر، ولی من تأکید داشتم که بهم گفتن گلابی بخرم نه گلابی‌ها:)) @Story_tory|•°
روزمرگی‌های یه مامان مشاور🤱🏻 با چهارتا بچه نازش..‌.😇 دغدغه ها و اتفاقاتی که براش میفته داخل خونه، همراه با اصول تربیتی که اون مادر 🙅🏻‍♀توی زندگیش برای بچه‌ها اجرا می‌کنه...🌿 (فقط تا اذان مغرب پست می‌ذاره🙏) روی لینک بزنید و باهاش همراه بشید👇 عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
سلاام😊🌺 صبح پاییزی آلوده همتون بخیر!😄 به خدا از شش و نیم..‌.که نه🤔 اونو نمیشه بیدار شدن حساب کرد، ولی دیگه از هفت و نیم واقعا بیدارم. تا الان ماجرا داشتم. تعریف می‌کنم براتون😱😁 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
آقا ما صبح بیدار شدیم، طبق قاعده هرروز بچه ها رو آماده کردیم که برن( فعل جمع استفاده می‌کنم که به خودم احترام بذارما😎 وگرنه یالقوز و تنها کار می‌کردم 😅) بعد که بچه ها رفتن، اول داروهامو خوردم که باید قبل از صبحونه می‌خوردم. دیروز من گردن درد شدیدی داشتم. کلا کار و زندگیم رو هوا مونده بود. اومدم ظرفا رو جمع کنم بشورم، که علی شروع کرد گریه کردن. بیدار شده بود. رفتم آوردمش شیرش دادم. بعد دیگه دلم ضعف رفت، از اون طرفم دیدم اگه الان نزنم تو گوش صبحونه، وقتی می‌گذره تا ظهر باید گشنه یورتمه برم😂، والله! خودم به خودم احترام نذارم، غذامو به موقع نخورم، باید یورتمه برم دیگه😜😂 شروع کردم صبحونه مو خوردن و بعد سریع بلند شدم به کارام برسم که دیدم علی یه جور خوشگلی داره قر میاد و یه جور زیادی نازی داره لبخند می‌زنه👼. رفتم بغلش کردم بوسش کنم، یهو گفتم: چه کردی با خودت بوگندو! 🤢😵بچه م تا گردن غرق پی‌پی بود! هیچی بردم بشورمش... تو روشویی حموم میشورمش این موقعا. وقتی داشتم میشستمش، حس کردم سختشه، گفتم بذار براش شعر بخونم بچه یه ذره آرامش داشته باشه: تو حوض خونه ما ماهیای رنگارنگ🐟🐠🐡... بالا و پایین میرن... دیگه داشتم خشکش می‌کردم و کهنه پیچیده بودم دورش که دیدم انگار یه خیسی اضافه‌ای اومد...🤦🏻‍♀ نگو شعره زیادی آرامش داده🤤 بچه‌م خودشو حمومو و منو...بله دیگه.. گفتم: من غلط کردم که تو خونه‌م حوض دارم!😩😫😂😂😂 الانم تا خود آبچکون ظرف جمع شده و من زدم بر طبل بی‌عاری و دارم بچه شیر میدم😂😂😂 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
یه سوال دارم ازتون!🙂 در طول روز چه قدر همسر و بچه هاتونو بغل می‌کنید؟! تا حالا شده بشمرید؟ یه بار بشمرید و شب برام پیام بذارید. فردا در موردش صحبت کنیم...😊🌺 https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279