eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
17 فایل
رمانکده تخصصی خانم زهرا صادقی_هیام نویسنده و محقق کانال شخصی نویسنده: @khoodneviss پارتگذاری روزانه 😍 لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6 ❌کپی رمان ممنوع و پیگرد قانونی دارد❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آماده‌اید؟! 😍😍 إن‌شاءالله امشب 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 همه شاد و خوش نغمه‌زنان زِ صلابتِ ایران جوان، زِ صلابتِ ... @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
🔴بچه ها امشب جام جهانی نیست… 🔴جنگ جهانیه…. 🔴در برابر بی غیرت ها و بی ناموس ها… 🔴غیرتی و ناموسی بازی کنید… 🔴دعای یک ملت پشت شماست… 🔴تا پای جان برای ایران🇮🇷
🔵کمک به مردم، بخاطر رضای خدا... 🌹یک روز آیت الله قاضی(سید العرفا)میره سبزی فروشی تا کاهو بخره ،عوض اینکه کاهوهای خوب رو سوا کنه ، همه کاهوهای نامرغوب رو سوا میکنه و میخره. ✅ ازش می پرسند:چرا اینکار رو کردی؟ 💠میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست، مردم همه کاهوهای خوب رو میبرند و این کاهوها روی دست او می مونند و ضرر میکنه. 🔰من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم, اینها رو میخرم. اینها رو هم که میشه خورد......
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚 «اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» ‌‌『اللّٰھُمَ‌؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج...』
💥پســــت ویــــژه پســــت ویــــژه 💥 جدیدترین مــــدل های شال اسپرت و مجلسی زنانه و دخترانه ۱۴۰۱ رسید 😍😍👏👏 به پاس از همراهی شما کاربران گرامی این پست ویژه را تقدیم حضورتان گردانیدیم ☺️👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2748514381Cdfe8d56208
🔞📛 شدن مردی 58 روز بعد از اش 😳😰مرد پس از زنده شدن میگوید : من در زندگی ام نماز خوان نبودم اما به اهل بیت (ع) بسیار اعتقاد داشتم . در هنگام مرگم یادم است از جای تونل مانندی به سرعت عبور میکردم ، در آنجا وقتی به نماز فکر میکردم همه جا روشن میشد . ناگهان فرشته ای دیدم . از او پرسیدم مگر من مرده ام؟!😳بگذار برگردم به دنیا و زندگی!!! تا گناهان گذشته ام را جبران کنم. ناگهان........😱😱 💢جهت مشاهده ادامه ماجرا کلیک کن👇 https://eitaa.com/joinchat/4196139185Cb5fa66866a
هـــــزار قصـــــہ نوشتیـــــم بـر صحیـــــفہ ےِ دِل هنوز عشـــــقِ تـــــو عنوانِ سَـر مقـــالہ ے ماسٺـــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بودن‌چیزی‌نیس‌جز..! عملی‌خالصانه عبادتی‌عاشقانه‌ جهادی‌عارفانه‌ قیامی‌مظلومانه رزمی‌شجاعانه وصلی‌عاشقانه....!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای جدایی خوزستان برای فروش بلوچستان برای این‌که بشه ایران یه افغانستان . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱 سلام مارو میبرن ملائک فکیف اصبرُ علی فراقک برا "حرم" دلتنگم 🥺💔
سلامِ خداوند بر تـو، به خاطرِ جانِ دشمنانی که در هراس انداختـی .. 
همون‌امامی‌که‌داری‌فراق‌کربلاشو‌میکشی☝️🏻 اون‌اشکی‌که‌‌توروضه‌مجلس‌آقا‌میریزی ‌درسته‌خیلی‌ثواب‌داره‌♥️🔐 اما‌رفیق‌میره‌زیر‌اون‌خیمه‌ای ‌که‌ستون‌نداره‌و‌گم‌میشه😐🌿 اگه‌روزی‌یه‌جزء‌قران‌بخونی.... اگه‌نذر‌و‌نیاز‌بدی‌...و‌فلان‌و‌بهمان کلا‌هر‌کار‌خوبی‌که‌بکنی‌👀 میره‌زیر‌‌پارچه‌خیمه، ‌خیمه‌ای‌که‌ستون‌نداره‌،ارزش‌نداره🚶🏼‍♀️ منو‌ببین:) ادای‌بی‌حالا‌رو‌در‌نیار🤨☝️🏻 تو‌دلت‌سرِ‌کیفه🌝‌بدم‌سر‌کیفه فقط‌کافیه‌۲۰‌روز‌نماز‌بخونی☝️🏻 یه‌جوری‌ادامه‌این‌۲۰‌روز‌رو ‌نماز‌میخونی‌که‌‌چشم‌میگشایی‌میبینی عه‌یکساله‌ستون‌خیمم‌پا‌برجاست😻 یکساله‌دارم‌به‌لطف‌خدا‌نمازمو‌میخونم یکی‌از‌بهانه‌هایی‌که‌بعضی‌از‌رفقا برای‌نماز‌نخوندن‌میارن‌اینه‌که ما‌چون‌تو‌نمازمون‌توجه‌نداریم‼️ نمازمون‌قبول‌نمیشه... پس‌خوندنش‌چه‌فایده😐👐🏻 چشماتو‌باز‌کن‌یه‌لحظه رفیق‌این‌حرف‌خودِ‌اون‌شیطونه‌‌لامذهبه😐💔 داره‌گولت‌میزنهههه دروغه‌حرفاش آیت‌الله‌مجتهدی‌تهراني‌♥️🔐 میفرمایند:نمازتو‌هلیکوپتری‌بخون🛸 (بدون‌حضور‌قلب) ولی‌اول‌وقت‌بخون...‌‌ ببین‌چه‌تاثیری‌داره‌تو‌زندگیت🤗 کم‌کم‌خودِ‌خودِ‌خدا‌یکاری‌باهات‌میکنه‌که‌ نمازت‌میشه‌پر‌از‌وجود‌خدا♥️ یکی‌از‌راه‌هایی‌که‌باعث‌میشه‌ نمازتو‌نخونی؛ اینه‌که‌بیوفته‌آخر‌وقت...💔 میدونم بعدش‌میگی‌الان‌که‌قضا‌شده‌دیگه ‌خوندن‌نخوندم‌فرقی‌نداره😬 رفیق‌بیا‌دم‌گوشی‌یه‌چیزی‌بهت‌بگم👀 اگه‌خدایی‌نکرده(‌زبونم‌لا‌در‌اتوبوس😬) نمازت‌قضا‌شد،مخصوصا‌نماز‌صبح خوب‌گوش‌کن‌به‌حرفم🤨 ‌زود‌تند‌سریع‌🚀 وضو‌بگیر‌قضا‌شوبخونااا🌚 نزار‌نمازای‌قضات‌رو‌هم‌بمونه‌ دم‌پیری‌تو‌بمونی‌و‌جناب‌عزرائیل‌(عرض‌ارادت) و‌یک‌تپه‌نماز‌قضا😐💔 برو‌بَچ😃و‌کلام‌آخر: اگه‌همیشه‌وضو‌داشته‌باشی🌚☝️🏻 باعث‌میشه‌تا‌شنیدی‌الله‌اکبر ‌با‌هلیکوپتر‌بشتابی‌به‌سوی‌نماز😻اینطوری‌هم‌نماز‌اول‌وقت‌میخونی ‌هم‌نمازت‌عقب‌نمیوفته‌و‌قضا‌هم‌نمیشه😎 ‌پس‌یادت‌نره‌اول‌وقت‌بخون ‌حتی‌شده‌هلیکوپتری🚁‌ التماس‌دعا‌رفیق🚶🏼‍♀️...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 🌟 امروز تمام امید ما... به دلاور ترین زن تاریخ است! چقدر قشنگ که امشب شما رو داریم بانوی شجاع✌️ °|✌️👑|°
🇮🇷 هواداریت میکنیم تا ابد
شهیدی که از بی کسی برای آب نامه می نوشت...💔 منطقه :(کربلای ۵) -
🍃پیامبر صلی الله فرمودند 🔸اگر همه دنیا نابود شود، برای خدا اهمیتش کمتر از خونی است که به ناحق ریخته شود 🔸نخستين چيزى كه خداوند در روز قيامت درباره آن به داورى مى پردازد، [ريختن ]خون است. 🔸خدا دو فرزند آدم (هابيل و قابيل) را نگه مى دارد و ميان آنها داورى مى كند. سپس ميان كسانى كه بعد از آنها آمده اند و دعواى خونى دارند حكم مى شود ، تا جايى كه از آنها كسى باقى نمى ماند و حساب ديگر مردمان پس از آنهاست 🔥امام باقر علیه السلام فرمودند جایگاه قاتل در جايى از دوزخ است كه آخرين حدّ شدّت عذاب دوزخيان است.
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ ♥ به قلم * پایانِ یک آغاز * روزهای پایانی سال بود؛ اما خبری از عید و حال‌وهوایش نبود. همه در خانه‌هاشان حبس شده بودند. دلهره بیش از شادی دلها را تسخیر کرده و مجال لذت بردن نمی‌داد. همه‌ی کادر درمان و همه‌ی بیماران، تحت فشار روحی بودند. چند نفر از مردم و روحانی‌ها داوطلب آمده بودند برای کمک‌رسانی. با این وجود باز هم روزهای فشرده و پرزحمتی بود و سخت می‌گذشت. آن شب، چهار بیمار همزمان با هم فوت کرده بودند و همه در شوک و بهت فقط گریه می‌کردند. یکیشان همانی بود که به حبیب التماس می‌کرد زنده بماند. حالش بهتر شده بود. می‌خندید. خوشحال بود که از آن نفس‌تنگی راحت شده. حتی با خانواده‌اش هم حرف زد. با دخترش. وعده داد تا فردا پیششان است. رفت پیش آنها، اما بدون نفس. داشت لیوان آب را می‌نوشید که ناگهان ایست قلبی کرد. سی‌پی‌آر جواب نداد. حبیب تمام تلاشش را کرد ولی کاری از دستش برنیامد. تکتم کنار حبیب ایستاده بود. بی‌قراری حبیب را می‌دید و اشک می‌ریخت. او را تابه‌حال در چنین حال و احوالی ندیده بود. شانه‌هایش از شدت گریه می‌لرزید. بقیه هم حال خوشی نداشتند. نمی‌دانست کجای این دنیا ایستاده. حلقه‌ی محاصره، روزبه‌روز تنگ‌تر می‌شد. کرونا شده بود فصل مشترکِ غم و دلهره و هم‌دلی. مثل کِشتی بی‌لنگری شده بود که به ساحل نمی‌رسید. نمی‌دانست این دوران طاعونی تا کی ادامه پیدا می‌کرد. آیا پایانش را می‌دید یا خودش هم قربانی آن می‌شد؟ به ساعتش نگاه کرد. سه صبح بود. تخت‌های خالی بلافاصله پر شدند. دوباره سرفه. دوباره خس‌خس سینه. دوباره ناله‌های بی‌پایان و دوباره مرگ. انگار افتاده بود توی سیاه‌چاله‌ای بی‌سروته که فقط فرو می‌رفت. کارهای بستری بیمارها که تمام شد، خسته رفت به اتاقی که برای استراحت پرستاران آن بخش درنظر گرفته بودند؛ اما هر چه کرد، خوابش نبرد. فکر و خیالش پر شده بود از تصویر منحوس کرونا. در خلوت اتاق، اشک‌هایش سرازیر شد. جلوی بیماران نمی‌توانست گریه کند. باید به آنها روحیه می‌داد هرچند واهی. فکرش را هم‌ نمی‌کرد این همه مرگ‌ومیر را یک‌جا ببیند. از خودش بدش می‌آمد. فکر می‌کرد در حق اینها کوتاهی می‌کند که همه‌شان می‌میرند. اندیشید:" پس کِی یه کاری می‌کنن؟ تا کی باید مردم زجر بکشن؟‌ خدایا.. کی تموم میشه این کابوس.. کی؟.. " - استراحت کردی؟ سعادت بود که با مهربانی این را پرسید. اشک‌هایش را پاک‌کرد." نه! خوابم نمی‌بره! " - این‌طوری از پا میوفتی که.. سعی کن یکم بخوابی.. بیا.. این دمنوش یکم آرومت می‌کنه.‌ بخور عزیزجان.. تکتم لیوان را گرفت. جرعه‌ای خورد، ولی گلوله‌ای که در گلویش گیر کرده بود آزارش می‌داد. با صدایی لرزان گفت:" دلم‌ واسه بابام تنگ شده. " زد زیر گریه. سعادت کنارش نشست. با محبت دست کشید روی سرش. - طفلکِ من! خب برو ببینش. از راه دور‌. یکی از پرستارا می‌گفت رفته شوهر و بچه‌ش‌و از بالکن‌ خونه‌شون دیده. تلفنی باهاشون حرف زده. آه کشید." واقعأ لحظات عجیبیه..من خودم تجربه ش کردم.. رفتم مادرم‌و دیدم.. فقط نگاش کردم. مادرم دیابت داره..فشارخونم داره..وقتی منو دید روحم پرکشید که برم بپرم تو بغلش.. به خاطر همین خونه‌ی خودمون وقتی میرم که بچه‌هام نباشن.. واسه چند روزشون غذا درست می‌کنم میذارم فریزر.. می‌دونم اگه ببینمشون اونام طاقت نمیارن.. شوهرم بنده خدا خیلی سختشه.. ولی خب چاره‌ای هم نیس.. " خندید. - تو هم برو بابات‌و ببین روحیه می‌گیری.. 👇👇👇
تکتم آب بینی‌اش را بالا کشید. - من هر روز تلفنی باهاش حرف می زنم. تصویری می‌بینمش ..ولی.. دلم واسه بوش..بغل کردنش.. دستاش.. عطر سجاده‌ش.. تنگ شده.. لیوان را که تا آن موقع توی دستش می‌چرخاند، گذاشت روی میز. سرش را هم." لعنت به این کرونا.. لعنت به این زندگی.. " - کفر نگو دخترجان.. شاید این ویروس یه مأموره از جانب خدا.. تو چه می‌دونی.. تکتم سرش را بالا گرفت. پوزخند زد. - از جانب خدا؟!.. اینو همین آدما ساختنش و انداختن به جون مردم.. خدا می‌خواست این‌طور بشه؟! چی میگی شما.. - آره خب.. شاید بشر ساخته باشه ولی من معتقدم هیچی تو این دنیا بی‌حکمت نیس.. حتی این ویروسِ ساخته‌ی دست بشر.. بعد از جا برخاست." یکم بخواب.. اون دمنوشم بخور.. برات خوبه.. درضمن.. امروز برو بابات‌و ببین.. فردا معلوم نیس باشیم یا نه.." قلب تکتم فرو ریخت. نه برای خودش. حتی تصور از دست دادن پدرش هم سخت بود. از ته قلبش از خدا خواست او را برایش نگه دارد. امروز حتمأ می‌رفت و می‌دیدش. دمنوش را نوشید و سرش را روی میز گذاشت. چشمهایش می‌سوخت. هنوز پلک‌هایش به هم نرسیده بود که در باز شد. فکر کرد دوباره سعادت است. از جایش تکان نخورد. لای چشمانش را باز کرد. پشتش به او بود. دوباره بستشان. نبض شقیقه‌هایش می‌زد. سردرد امانش را بریده بود. ... این‌اثر فقط‌ متعلق‌ به‌ کانال‌ می‌باشد.⛔️ ❌ لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍 چرا باید شما تعیین کنید ما چی بپوشیم؟ 🔸 موی خودمه، اختیارش دارم
📸«هواداریت می‌کنیم تا ابد» 🔹دیوارنگاره جدید میدان ولیعصر(عج)، جهت قدر‌دانی از زحمت‌ها و تلاش‌های بازیکنان و دست‌اندرکاران تیم ملی فوتبال رونمایی شد.
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی ( رگ گردنم ) بندازش تو ماشین بابا این زنیکه رو ببین خانوم خوشکله،سوار نشی کار میدم دستتا یه خط میندازم رو صورتت بری خونه ننتم نشناستت بشین تو ماشین بینم زن: ولم کنین بی شرفا،بی ناموس ولم کن،خدایااااااااا صداپیشگان: علی حاجی پور - مریم میرزایی - محمد رضا جعفری - مسعود عباسی - محمد نعمتی - امیر حسین و امیر علی مومنی نژاد - کامران شریفی - احسان فرامرزی نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
'♥️𖥸 ჻ در مسیر‌آرزوها‌آرزویم‌وصل‌توست باقی‌سودای‌دل‌را‌چشم‌پوشی‌میکنم 💚|↫ 🖐🏻|↫