eitaa logo
رسانه کودک ایران صدا
2.3هزار دنبال‌کننده
26 عکس
440 ویدیو
1 فایل
کانال رسمی رسانه کودک ایران صدا سرگرمیهای جذاب و آموزنده تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست. دنیای قصه، شعر و ترانه، کتاب گویا با اجرای چهره ها و هنرمندان ملی . iranseda.ir" rel="nofollow" target="_blank">kids.iranseda.ir دریافت اپلیکیشن از: iranseda.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738174T14933024(Web) (1)-mc.mp3
4.91M
🌸امام صادق علیه السلام شاگردان بسیاری داشت. این امام عزیز به زبان فارسی هم صحبت می‌‌کردند. 😞روزی منصور دوانیقی، خلیفه‌ی عباسی، امام صادق (ع) را برای بازجویی به قصرش برد. 🤴🏻 در همان وقت، مگسی از پنجره‌ی قصر داخل شد و روی صورت خلیفه نشست. او دستش را تکان داد. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1736695T13789615(Web)-mc.mp3
3.2M
🌺روزی منصور دوانیقی امام صادق (ع) را به دربارش دعوت کرد. منصور دستور داد فرزندش وارد شود. 🌼او خودش را خوشبو و مرتب کرده بود. 🍃منصور دوانیقی از امام صادق درخواست کرد تا حدیثی درباره ی دید و بازدید از اطرافیان برای پسرش بیان کند. امام هم چند حدیث در این باره گفتند ... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738402T14644140(Web)-mc.mp3
6.43M
🦔روزی خارپشتی دست به کمر نزدیک درِ لونه‌اش ایستاده بود و از نسیم صبح‌گاهی لذت می‌بُرد و زیرِ لب ترانه‌ی کوتاهی رو با خودش زمزمه می‌کرد. 🤔موقع خوندن، ناگهان به این فکر افتاد حالا که همسرش مشغول نگه‌داری از بچه‌هاست، بهتره به مزرعه بِره و ... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738361T15226970(Web)-mc.mp3
5.75M
🤴🏻ندیمِ پادشاه مردی باتجربه و سرد و گرم چشیده بود. او هرگز دروغ نمی‌‌‌گفت. 🐓یک روز ندیمِ پادشاه در جمع یاران شاه گفت که در یکی از سفرهایش مرغی را دیده که آتش می‌‌خورد. 🔥 حاضران از این سخن تعجب کردند. آن‌‌ها باهم حرف زدند و کم‌‌‌کم به این نتیجه رسیدند که مرغ آتش‌‌‌خوار اصلاً وجود ندارد. ندیم خیلی ناراحت شد و تصمیم گرفت تا درستیِ حرفش را اثبات کند... . 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738440T13256296(Web)-mc.mp3
5.57M
🏞توی یه جنگل بزرگ حیوون‌ها در کنار هم زندگی می‌‌کردن. 🐘 اون‌‌ها خیلی مهربون بودن و همدیگه رو دوست داشتن، اما از همه جالب‌تر دوستیِ فیل و مورچه بود. 🐜 یه روز مورچه با عجله خودش رو به فیل رسوند، چون ... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738236T15086449(Web)-mc.mp3
5.11M
🤴🏻روزگاری پیش از این، در سرزمینی دور، پادشاهی زندگی می‌کرد. 😍 او روزگارش را فقط به خوش‌گذرانی می‌گذراند. 😞پادشاه اصلاً از حال و روز مردمش آگاه نبود. 🏞 او چند روز در هفته به صحرا می‌رفت و حیوانات بی‌گناه را برای تفریحش می‌کشت... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738213T13893202(Web)-mc.mp3
3.7M
👚مرد بزاز (پارچه‌‌‌فروش) طاقه‌‌‌های پارچه را بر دوش گرفته بود و شهربه‌‌شهر و روستابه‌‌‌روستا می‌‌‌برد و می‌‌‌فروخت. 🧔🏻‍♂او فروش زیادی کرده و خسته بود. چند طاقه‌‌ پارچه باقی مانده بود و بزاز آنها را بر دوشش گرفته بود و داشت برمی‌‌‌گشت. 🏇در راه سواری را دید. خوشحال شد و با خود گفت: چه خوب! او می‌‌‌تواند بار مرا بر اسبش بگذارد و من نفسی تازه کنم... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738193T16560225(Web)-mc.mp3
6.76M
👨🏻یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، توی دشت بزرگ و سرسبزی که خیلی قشنگ بود، چوپانی با گله‌اش روزگار می‌گذراند. 🐐او زندگی شاد و پُر سروصدایی داشت. گوسفندها «بع‌‌بع» می‌کردند. بزها «مع‎مع» می‌کردند. سگ‌ها «اواو» می‌کردند... . 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی جوجه و مرغ 🐓🐥 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738324T16970140(Web)-mc.mp3
3.46M
👩🏻روزی، روزگاری دختری خوب و شریف و مهربون، اما فقیر، زندگی می‌‌‌کرد که جز مادرش، کس دیگه‌ای رو در دنیا نداشت. 🧕🏻مادر و دختر آذوقه‌شون تموم شده بود و نمی‌دونستن شکمشون رو با چی سیر کنن. پس دخترک روانه‌‌ی جنگل شد. در اونجا... . 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738233T18493344(Web)-mc.mp3
4.87M
🧔🏻‍♂بازاری بود و آدم‌هایی که توی اون بازار کار می‌کردن. 🛍️ مردم از گوشه و کنار شهر می‌اومدن و چیزایی رو که نیاز داشتن، از بازار می‌خریدن؛ از مواد غذایی گرفته تا لوازم خونه... پیر و جوون، زن و مرد، از صبح زود می‌اومدن به بازار... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
D1738195T16672296(Web)-mc.mp3
4.35M
🌸مثل همیشه یکی بود و یکی نبود. غیر از خدا هیچ‌کس نبود. 🦁زیر گنبد کبود، صبح زود، یه شیر بزرگ بزرگ، یه بچه‌‌‌ی کوچیک کوچیک به دنیا آورد. 🔑 کجا؟ توی یه جنگل پُردرخت؟ نه. توی یه غار بزرگ؟ نه. اون بچه‌‌‌ش رو توی یه قفس، توی یه باغ‌وحش به دنیا آورد. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda