eitaa logo
لشکر خوبان(دست‌نوشته‌های م. سپهری)
726 دنبال‌کننده
518 عکس
203 ویدیو
2 فایل
جایی برای نشر آنچه از جنگ فهمیدم و نگاشتم. برای انتشار بخش‌هایی از زندگی، کتاب‌ها، لذت‌ها، رنج‌ها و تجربه‌هایی که در این مسیر روزی‌ام شد. نویسنده کتاب‌های: 🌷لشکر خوبان (۱۳۸۴) 🌷نورالدین پسر ایران (۱۳۹۰) 🌷مرد ابدی (۱۴۰۳) راه ارتباطی: @m_sepehri
مشاهده در ایتا
دانلود
چند روز پیش توفیق زیارت قبور آرامگاه دست داد. مادرم می‌گوید استخوانهای تنها عمویم که در ۱۸ سالگی درگذشته بود، درست در روز تولد من، از خاک بیرون آورده شده بود. آرامگاه طوبائیه در تبریز داشت تغییر کاربری می‌داد و پیام داده می‌شد که هر کس می‌خواهد بقایای امواتش را خارج و به مزارستان دیگری منتقل کند. ( آنجا اینک محل پارک و مسجد طوبی در منطقه مرکزی آبرسان تبریز است) پدربزرگم بقایای استخوانها را به خانه آورده بود و در خانه دوباره در پارچه سفیدی چیده بودند. یک روضه هم گرفته بودند. روز بعد، پدربزرگم، استخوان‌های دو عزیزش، برادرش و پسرش را به وادی السلام قم رسانده و در یک مزار مشترک دفن کرده بود. من این مزار غریب را سال گذشته با راهنمایی مادرجانم پیدا کردم و عهد بستم هر وقت فرصت دست داد سری بزنم. وادی السلام، آرامگاه بسیار بزرگی که تبدیل به پارک ( بی‌درخت و بدون گل‌وگیاه) شده و نشان کوچکی از قبور مشخص است. سال قبل متوجه شدم همانجا در وادی السلام، مزار یکی از شهیدان عزیز و محبوبم قرار دارد. مزار و یارانش و از اعضا سازمان https://eitaa.com/lashkarekhoban
این بچه‌ها، مقبره شهید نواب صفوی را محل بازی‌شان کرده بودند.‌ به گواهی دماسنج ماشین، هوای قم ۴۴ درجه بود. اما غروب نزدیک بود و بچه‌ها برای بازی آمده بودند اینجا... انصافا برای پسر بچه‌ها جای بازی خوبی هم بود. شروع کردم به چند سوال: بچه‌ها! سلام. شما همسایه اینجایید؟ - بله. خونه‌مون اونجاست! -می‌شناسید اینجا قبر کیه؟ - نه! به کسی که حدس می‌زدم کلاس دومی باشد گفتم روی سنگ قبر رو سخت میشه خوند. حق دارید اسمشو هم نشناسید!🤦🏻‍♀️ ادامه دادم: بچه‌ها! اینجا مزار یک قهرمانه! حساس شدند: کی؟! گفتم: یک فردی که زیر بار حرف زور شاه نرفت! _ کدوم شاه؟ _ همون که قبل از امام خمینی بود. همونطور متعجب نگاهم کردند! به همین پسر مهربون که بزرگتر از بقیه بود گفتم: امام خمینی رو که شنیدی؟! - نه!! راستش موندم چی بگم؟! فکر نمیکردم امام را نشناسد! گفتم: همین قدر بدونید بچه‌ها! اینجا خونه یک آدم خیلی قوی و شجاعه! که چون با یک شاه بد و زورگو مبارزه کرد، گرفتنش و چون روی حرفش ایستاد، اونو با گلوله کشتند. اینام دو نفر از دوستانش هستند. فکر کردم دیگه بسه. فقط،گفتم: بچه‌ها حالا که شما با یه قهرمان همسایه‌اید، هر وقت اومدین اینجا مواظب اینجا باشین. نذارین کسی آشغال بریزه یا سنگهاشو بکنه... باشه؟! به هم خندیدیم و با هم عکس گرفتیم. کنار یک قهرمان😇 امیدوارم چیزی از حرفهایم در ذهن این بچه‌های خوب بماند. ؟ کنیم https://eitaa.com/lashkarekhoban