eitaa logo
بادام
232 دنبال‌کننده
955 عکس
481 ویدیو
6 فایل
🌿خانواده؛ محکم و قوی، شیرین و پرمغز، مثل بادام! ارتباط با ما: @badam_lifestyle ارتباط با ما: @badam_lifestyle
مشاهده در ایتا
دانلود
بادام
ادامه از پست قبل... بالاخره لباس زیبای علی‌اصغر را تن کودک کوچکم کردم و راه افتادیم. وای از شب ع
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت هشتم) امروز ظهر به دعوت نرگس رفتیم منزل‌شون روضه خانگی.😌 خوشبختانه زمانش با کلاس ورزش پسر بزرگم یکی بود، پس علیرضا رو فرستادم ورزش و با ریحانه و محمدرضا راهی روضه شدیم. کمی زودتر رفتم تا به نرگس کمک کنم.🕰 خونه‌شون حال و هوای خیلی خوبی داشت، پرچم سیاه، صندلی روضه‌خوان و بوی چای هل‌دار و ... 🏴☕️ نرگس از وقتی خودش بچه‌دار شده، توی روضههاش بیشتر حواسش به بچه‌ها هست، برای همین یه سری وسایل کوچولو برای سرگرم شدن مهمون‌ کوچولوها تهیه کرده بود که من و ریحانه با هم اون‌ها رو بسته‌بندی کردیم.🧩 اتاق لیلی و کیانا هم برای بچه‌ها آماده‌ بود. وسایل خیلی خاص و شکستنی رو برداشته بود و وسایلی مثل مداد رنگی، خونه‌سازی، توپ و عروسک‌های ساده رو گذاشته بود برای بازی. 🧸🏐 مهمان‌ها یکی یکی رسیدن و وقتی خانمِ سخنران اومد، من رفتم کنار نرگس توی آشپزخونه نشستم و گوش دادم. ریحانه توی اتاق پیش بچه‌ها مشغول بازی بود و محمدرضا رو کنار خودم نگه داشتم. مثل همیشه با خودش مشغول بازی بود ولی فرقش این بود که‌ در مراسم‌های هیئت، بازیِ بچه‌ها در قسمت خانم‌ها، حواس سخنران رو پرت نمی‌کنه، ولی در روضه‌های خانگی چون جمعیت کم هست و سخنران همونجاست باید سکوت رو بیشتر رعایت کنیم.🤫 هر چند خود خانم سخنران و بقیه معمولا کلی هم قربون صدقه بچه‌ها میرن🥰، ولی خب ما مادرها هم باید حواسمون باشه‌. ادامه در پست بعد...
ادامه از پست قبل... سعی کردم محمدرضا جوری بازی کنه که صدا نداشته باشه، ولی دوست داشت آواز بخونه🫢😅 برای همین تصمیم گرفتم ببرمش اتاق بچه‌ها. خدا رو شکر همچنان صدای سخنران رو می‌شنیدم.🙂 محمدرضا هم با بقیه بچه‌ها سرگرم شد و تلاش می‌کرد با مداد، نقاشی‌هایی که نرگس برای بچه‌ها گذاشته بود رنگ کنه.✏️ من که دیگه پیش بچه‌ها مونده بودم، سعی کردم به زبون خودم و در حد فهم بچه‌ها درباره روضه و عزاداری براشون بگم. و آخرش ازشون خواستم دعا کنن همه ما مثل امام حسین و خانواده‌شون بشیم تا خدا ما رو بیشتر دوست داشته باشه.🥹🤲🏻 وقتی روضه تموم شد دیدن حال خوب نرگس و رضایتی که تو صورتش بود برام حس غبطه داشت. 🥲 می‌گفت با بچه کوچک روضه گرفتن براش سخت بوده، ولی همه چیز رو آسون برگزار کرده، حتی زمان سخنرانی رو هم کم گذاشته که نه خودش اذیت بشه نه مادرهای بچه‌دار.👌🏻 چه فکر خوبی کرده بود. دارم فکر می‌کنم که ما هم یکی از همین روزها یک روضه کوچک خانگی داشته باشیم... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴 ای علم افراشته در عالمین اکشف، یا کاشف کرب الحسین 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت هشتم) امروز ظهر به دعوت نرگس رفتیم منزل‌شون روضه خانگی.😌 خوشبختانه زمان
مادر، کودک، محرم‌‌‌‌‌‌‌‌... 🖤 (قسمت نهم) دیشب یه ماجرای جدید برای هیئت رفتن داشتیم!🫢 وقتی به نرگس‌ زنگ‌‌ زدم تا برای هیئت با هم هماهنگ کنیم، گفت: "نمیام امشب" ● چیزی شده؟ حتما خونه‌تون روضه داشتین خسته شدی.😕 ○ نه‌ بابا، لیلی میگه نریم، میگه حوصله‌ام سر میره!😒 ● خب‌ریحانه که هست، بگو با هم بازی می‌کنن.🙃 ○ نمی‌دونم. 🤷🏻‍♀میگه دیگه بازی‌ها تکراری شده. ولی به نظرم مشکل اصلی دیر شام خوردن و دیر خوابیدنه. صبح‌ها هم که دیرتر بیدار میشه، کلا بداخلاق میشه.😣 ● خب پس بیا امشب شام‌ رو ببریم که تو راه برگشت بخورن، توی ماشین. 🌯یک کمی‌هم‌ زودتر از مراسم میایم بیرون. ○ ما این همه هواشون رو داریم ولی آخه کِی می‌خواد یاد بگیره محرم چیه؟ کی می‌خواد دیگه بفهمه روضه همه‌اش بازی نیست؟😓 ● یاد می‌گیره نرگس! اینطور نگو. بچه به این خوبی... علیرضا هم بعضی وقت‌ها اینطور می‌شد، همین که این بچه‌ها تو روضه هستن خود امام حسین راه رو بهشون نشون میده ان‌شاءالله. سخت نگیر که دل‌زده نشن...😌 ○ باششششه... ولی حالا چطوری راضی‌اش کنم‌ بیاد؟🫠 ● به ریحانه میگم‌ یک‌ساعت دیگه‌زنگ بزنه باهم‌ حرف‌ بزنن شاید راضی شد. ادامه در پست بعد...
ادامه از پست قبل... ☎️با تماس ریحانه، لیلی راضی شد. قرار‌شد برای شب ساندویچ کوکو سیب زمینی درست‌کنیم و همراه‌مون ببریم. بالاخره رفتیم هیئت. لیلی از اول مراسم بی‌حوصله بود، زیاد با ریحانه بازی نکرد و هر چند دقیقه‌ای هم غُر می‌زد که بریم. نرگس به من نگاه کرد و گفت: "نباید میومدم!😭" آرومش کردم و گفتم: "یکم دیگه صبر کن، شاید برنامه شام‌ ساندویچی امشب و زودخوابیدن حالش رو بهتر کنه." زودتر از هیئت بلند شدیم و همونطور که قرار بود شام‌ رو‌ توی ماشین خوردن و تا برسیم خونه، خوابشون برده بود.😴 ماه محرم ماه دلدادگی ماست و هرچی برای امام حسین، از توان جسم و روحمون بذاریم کمه، چون امام، از همه چیزش به خاطر ما گذشت.😭 اما تغییر ساعت خواب و بیداری و غذا خوردن بچه‌ها، ممکنه اذیت‌شون کنه. همین تغییر عادت، سطح طاقت بچه‌ها رو میاره پایین و برای همین ممکنه چند روزی بداخلاق باشن. پس بهتره ما به عنوان مادر، حواسمون به عادت و طاقت بچه‌ها باشه...🤍 اما... همه این رعایت‌ها، در کنار ایجاد حال خوب برای مادر و کودک، قلب مادرها رو هم آتش میزنه... 😭 چون یادشون میاد توی کربلا به بچه‌های امام حسین (علیه‌السلام) چه گذشت... 😭😭😭 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
رسالت بزرگ.mp3
7.22M
هنوز برات سواله که چرا امام حسین (علیه‌السلام) خانواده رو با خودش همراه کرد؟! این پادکست می‌تونه به پاسخ این سوال، کمک کنه... 🖐🏻 (علیه‌السلام) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴 روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد.. قربان آن آقا که انگشتر ندارد.. ✨ صلَّ الله علیک یا حسین ابن علی آجرک الله یا صاحب الزمان عج 🖤 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
🍂 فروتنی را امام شهیدمان، امام حسین (علیه‌السلام) بیاموزیم... عاشورای حسینی، بر همه عاشقان تسلیت باد. 🖤💔🖤 (علیه‌السلام) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
ادامه از پست قبل... ☎️با تماس ریحانه، لیلی راضی شد. قرار‌شد برای شب ساندویچ کوکو سیب زمینی درست‌
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت دهم) از صبح که صدای دسته‌ها و ایستگاه صلواتی توی محله پیچیده، توان خونه موندن نداشتم... همسرم و بچه‌ها رو بیدار کردم صبحانه مختصری خوردیم، لباس مشکی‌ها رو تن کردیم و رفتیم بیرون. نماز ظهر عاشورا رو در خیابان جلوی مسجد خوندیم، به یاد نماز حضرت ارباب... مدام از ایستگاه‌های صلواتی و خونه‌های مردم شربت و آب تعارف می‌کردن و من هربار که بچه‌ها میخوردن بغض می‌کردم. 😓 حالا عصر شده چه عصر سختی... 😭 روضه‌ها تموم شده ولی من میگم تازه شروع شده تازه کار حضرت زینب شروع شده تا آخر شب، داغ دیده اینور و اونور میرم... ساعت رو نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم، یعنی الان توی این لحظه، کربلا چه خبره؟😓 شب که میشه برخلاف همیشه یک‌ پتوی نازک‌ روی زمین پهن می‌کنم و میگم برید بخوابید هرکسی یه جای خونه... تعجب نمی‌کنن چند سالی هست این رسم دلی رو توی خونه‌مون داریم... به یاد کودکان کربلا، شب شام غریبان، بچه‌های من هم روی تشک و تخت نرم نمی‌خوابن... 😞 حالا نصفه شب شده 🌙 دلم طاقت نداره 😭 میرم براشون بالش میارم و پتو ميندازم روشون... همین برام میشه روضه یه مداحی توی گوشی برای خودم می‌ذارم و از غصه زار می‌زنم... شاید سهم من از شام غریبان همین هق‌هق‌های شبانه بالا سر بچه‌هام باشه... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴 زندگی ما حسین است... 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
🖤🌿🖤 کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود... چگونه یک زن می‌تواند بهشتی شود؟ از بانوی باعظمت کربلا، حضرت زینب سلام الله علیها بیاموزیم... (سلام‌الله‌علیها) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴 هر چه ما روضه شنیدیم تمامش را دید... ✨صلّ الله علیک یا علی ابن الحسین، سیّدالساجدین آجرک الله یا صاحب الزمان عج🖤 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
۴ نکته مهم درباره نصیحت کردن، از زبان امام سجاد علیه‌السلا‌م شهادت پیشوای چهارم ما، حضرت علی بن الحسین، امام زین‌العابدین علیه السلام تسلیت باد‌. 🖤 (علیه‌السلام) 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت دهم) از صبح که صدای دسته‌ها و ایستگاه صلواتی توی محله پیچیده، توان خونه
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت یازدهم) توی محله ما یه خونه قدیمی هست که وقف هیئت شده. 🏴 مراسم محرمشون هم از هفتم محرم شروع میشه و تا هفت روز بعد از عاشورا ادامه داره. یه هیئت کوچک، که سخنران و مداحش هم از اهالی همین محل هستن. دیشب بچه‌ها خسته بودن و زود خوابیدن، همسرم هم خسته بود و حوصله بیرون اومدن نداشت، پس فرصت خوبی بود که تنهایی برم و همین هیئت محله هم بهترین گزینه بود چون می‌خواستم زودتر برگردم خونه. خیلی سریع راه افتادم تا به زیارت عاشورا و اول سخنرانی برسم. بعد از یک دهه همراهی با بچه‌ها توی مراسم‌های محرم، واقعا حس فراغ بال داشتم. البته وقتی خوراکی و اسباب‌بازی بچه‌ها که توی کیفم جامونده بود رو دیدم، دلم براشون تنگ شد، مادریه دیگه...😉 اما سریع به خودم اومدم و سعی کردم از فرصتی که پیش اومده، حداکثر استفاده رو بکنم.😇 سخنرانی رو به دقت گوش دادم، روضه خوان و مداح هر چند معروف و شاخص نبودن اما خوب خوندن. حتی یه مداح نوجوان هم آخرش مداحی کرد، هر چند به میکروفون خیلی تسلط نداشت ولی برنامه خوبی اجرا کرد. 👌🏻 مراسم خیلی خوب و با صفا بود. تعداد مهمان‌ها کم بود، هوا خنک و مطبوع، و پذیرایی هم ساده، چای و قند و البته یه دیس حلوا دست‌پخت خانم همسایه. ☕️ یه اتاق خونه هم شده بود مهد خونگی، وقتی سرک کشیدم دیدم چندتا بچه هم سن و سال بچه‌های خودم اونجا مشغول بازی‌اند. 🥰 ادامه در پست بعد...
ادامه از پست قبل... آخرین باری که چادر روی سرم کشیده بودم و هق هق کرده بودم یادم نمیاد ... 😢 شاید قبل از به دنیا اومدن بچه اولم شایدم قبل از بارداریش، اما حس خوب و حال عجیب این هیئت، باعث شد من رها از همه دغدغه‌ها راحت گریه کنم...😭 بعد از مراسم، با حالتی سبک‌بال، برگشتم خونه. با خودم فکر کردم که کاش بیشتر میومدم این هیئت، حتما بچه‌ها هم دوست‌های خوبی پیدا می‌کردن. هیئت‌های بزرگ یه خوبی‌هایی داره، هیئت‌های کوچیک هم یه خوبی‌هایی‌... اما خوبه توی برنامه‌ریزی‌مون به این مراسم‌های محلی هم بها بدیم🖐🏻 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴 عشق تو معجزه‌ی انسان است 🎤محمد الجنامی 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم صد ثانیه‌ای "دست‌های کوچک" به یاد کودکان مظلوم غزه 😓 و به امید پیروزی نزدیک ✌️🏻 🇵🇸 🎞 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت یازدهم) توی محله ما یه خونه قدیمی هست که وقف هیئت شده. 🏴 مراسم محرمشون
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت دوازدهم) تجربه هیئت محله خیلی شیرین بود. ای کاش دوستم نرگس هم با بچه‌هاش می‌تونست بیاد اینجا، ولی رفتن سفر و نیستن که بیان.😕 دیشب هم همون هیئت محله رفتیم و از اول مراسم علیرضا و ریحانه، رفتن اتاق پیش بچه‌‌ها. 😊 یه اتاق کوچیک، مدل اتاق‌های خونه خودمون با اسباب بازی‌های نسبتا قدیمی. اما همونا بچه‌ها رو سرگرم کرده بود و اون اتاق شده بود یه مهد ساده خودمونی. خوب بود که مادرها هم دسترسی به اتاق داشتن و بچه‌ها هم حال ‌و هوای هیئت رو حس می‌کردن.👌🏻 محمدرضا توی بغلم خواب بود و دوباره مثل شب قبل، راحت تونستم به‌سخنرانی گوش بدم. آخرای سخنرانی دیدم یه پیامک برام اومد، گوشی رو برداشتم که جواب بدم، که دیدم توی پیام‌رسان هم چند تا پیام جدید دارم. چند دقیقه‌ای مشغول موبایلم بودم و در همین حال، ریحانه اومد کنارم و خواست بهش خوراکی بدم. آهی کشیدم و توی فکرم گفتم: "ای بابا می‌خواستم سخنرانی رو گوش بدم ببینم آخرش چی شد... بازم بچه‌ها حواسم رو پرت کردن‌." ادامه در پست بعد...
ادامه از پست قبل... اما یک لحظه به خودم اومدم دیدم قبل اومدن ریحانه، خودم حدود ده دقیقه‌ای بود که داشتم با گوشی کار می‌کردم.🫣 حالا که بچه اومده پیشم، ایراد می‌گیرم!😑 خودم از این تضاد رفتاری، شرمنده شدم.😓 دیشب یه درس برام داشت... درسته که ما مادرها محدودیت‌هایی در هیئت رفتن، خوندن نماز طولانی، خوندن دعاهای مختلف و... داریم، ولی☝️🏻 اگر کمی برنامه زندگی رو مرتب کنیم حتما و حتما دقایقی وجود داره که بتونیم با آرامش حداقل بخشی از این کارهای معنوی رو انجام بدیم. کافیه این وقت‌ها رو توی روال زندگی پیدا کنیم... به شرطی که مثل من، توی همون لحظه‌ها حواسمون پرتِ چیزای دیگه نشه.🙄 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
منو ببخش! 😓 (قسمت دوم) در بخش قبلی گفتیم که عذرخواهی به خصوص توی روابط همسر‌ها آدابی داره و ۵ تا از
عصر ارتباطات 📡 خانواده باحال امروز برگشته پیش شما، با یه نکته‌ای که همه می‌دونیم، ولی همه رعایت نمی‌کنیم!🫤 انتظاراتی که از همسرتون دارید رو بهش بگید... همین! 🔸دیگران، حتی همسرتون علم غیب ندارن که بدونن توی ذهن شما چی می‌گذره!🧙🏻‍♂ 🔸شما هم ارزشتون کم نمیشه اگر خواسته‌تون رو بیان کنید!🤷🏻‍♀ ☝️🏻منتها سعی کنید لحن و روش خوبی برای این کار در نظر بگیرید که نتیجه برعکس نشه🫣 چجوری؟👇🏻 💖 حتما از کنایه زدن و توقع بی‌جا پرهیز کنید و 💖 جمله‌تون رو با "من" شروع کنید، یعنی بگید: 👈🏻 من وقتی این کار رو می‌کنی/نمی‌کنی، احساس خوبی دارم/ندارم. 👈🏻 من با این کارها خوشحال/ناراحت میشم. دیگه از این ساده‌تر؟ توی عصر ارتباطات، با هم گفتمان کنیم.🖐🏻 🤩 👩‍❤️‍👨 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت دوازدهم) تجربه هیئت محله خیلی شیرین بود. ای کاش دوستم نرگس هم با بچه‌ها
همراهان عزیز کانال بادام، سلام!🖐🏻 ان‌شاء‌الله توسل‌ها و عزاداری‌هاتون در این ایام مورد قبول خداوند باشه.🖤 همونطور که دیدید، ما از ابتدای محرم، مجموعه روایت‌های "مادر، کودک، محرم" رو که چالش‌های واقعی خانواده‌ها در این ایام و مراسم‌های عزاداری هست اینجا به اشتراک میزاشتیم. 📝 حالا که یک قسمت از این مجموعه پست‌ها باقی مونده، برامون خیلی مهمه که بدونیم؛ 🔸آیا شما این سبک از محتوا رو پسندیدید؟ 🔸آیا خودتون هم با این مسائل مواجه شدید؟ 🔸شما در ماه محرم و در مراسم‌های عزاداری، چه چالش‌ها یا تجربیاتی دارید؟ ممنون می‌شیم که نظراتتون با ادمین ما به اشتراک بگذارید تا ما هم بیشتر با سلیقه شما دوستان خوبمون آشنا بشیم. ☺️❤️ شناسه ادمین: 🆔@badm_lifestyle 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
وقت اذان ⏪ به نظر شما آیا بهتر نبود که «وقت اذان» برای هر یک از ما با دیگران فرق داشت و هر یک از ما
کفش‌هایت را بيرون بگذار! ⏪ - حاج آقا مشکلاتم زیاد است. فکر و خیال مشکلات زندگی مرا اذیت می کند؛ چه کار کنم؟😔 - نماز اول وقت بخوان و در نماز، مشکلاتت را فراموش کن! بگو بی ادبی است در خانه خدا به مشکلاتم فکر کنم. با مشکلاتت مثل کفش، رفتار کن! آنها را دم در بگذار و با خودت داخل نیاور. 🖐🏻 ... 👈🏻 اگر این طوری برخورد کنی و سر نماز مشکلت را فراموش کنی، ان‌شاء‌الله بعد از نماز می‌بینی که مشکلت حل شده است. 😌 🔺بعد از نماز یا تو آن قدر بزرگ می‌شوی که دیگر از مشکلت ناله نمی‌زنی، 🔻یا مشکلت آن قدر کوچک می‌شود که دیگر ارزش ناله زدن ندارد. 👈🏻 چرا؟ ✔️ فقط به احترام اینکه دو دقیقه سر نماز، ادب باطنی نماز را رعایت کردی و به مشکلات و گرفتاری‌هایت، گفتی «نه». ... ✋🏻بعد از نماز مؤدبانه، نوبت نماز متفکرانه است. نوبت این است که شلاق را برداری، بر اندیشه خودت بکوبی و نگذاری فکر و اندیشه‌ات سر نماز هرزگی کند. ☝️🏻تا فکرت خواست جایی برود، اجازه نده. 🔅 قبل از نماز، تمام افکار و گرفتاری‌های خودت را در کفشت بگذار و به کفشدار در خانه نماز تحویل بده. کفشدار در خانه نماز هم خود خداست. میگوید «کفشت را به من بده! مشکلاتت را به من بسیار! نترس! مشکلاتت را بیشتر نمی‌کنم. تازه، بخشی از مشکلاتت را هم حل می‌کنم .» 🔅 این توصیه فقط در مورد گرفتاری‌ها نیست، بلکه در خوشی‌ها هم همین طور است. یعنی هنگام خوشحالی هم وقتی سر نماز می‌ایستی، خوشی هایت را فراموش کن. ⏩ 📖 📗١۵ 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 چند دقیقه برای خدا مصرف میکنیم؟! از آیت الله مشکینی ره 🌱گروه خانواده و سبک زندگی بادام @lifestyle_badam
بادام
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت دوازدهم) تجربه هیئت محله خیلی شیرین بود. ای کاش دوستم نرگس هم با بچه‌ها
مادر، کودک، محرم... 🖤 (قسمت سیزدهم و پایانی) تجربه روضه خانگی دوستم نرگس، برام خیلی خوشایند بود. همون روز نیت کردم که خونه خودمون هم چنین مجلسی بگیریم. شب که با همسرم مطرح کردم، خیلی استقبال کرد‌ و قرار شد به مناسبت سوم امام، روضه بگیریم. از همون روزی که نیت کردم، کارهام رو هم شروع کردم. باید قبول کنم که من مثل یک خانم بدون فرزند نیستم‌ تا بتونم یکی دو روزه برای مهمانی آماده بشم. برنامه ریزی کردم و شروع‌ کردم به انجام امور تمیز و مرتب کردن خانه زدن پرچم سیاه های بیشتر در خانه خرید وسایلی که میشد زودتر بگیریم با بچه ها هم درمورد روضه صحبت کردم‌و به‌هرکدوم اندازه ی سن شون ،مسئولیت دادم علیرضا به من و‌پدرش برای نصب پرچم‌ها کمک کرد.🏴 ریحانه هم در بسته بندی خوراکی‌هایی که برای بچه ها در نظر گرفته بودیم.🍬 ادامه در پست بعد...