eitaa logo
زبان‌شناسی همگانی
230 دنبال‌کننده
410 عکس
89 ویدیو
283 فایل
احراز هویت کانال زبان‌شناسی همگانی در سامانه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی http://t.me/itdmcbot?start=linguiran کد شامد: 1-1-717929-61-4-1 https://eitaa.com/linguiran @linguirani ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
Tabatabaii.pdf
18.73M
ساختمان واژه و مقوله دستوری تشخیص مقولهٔ دستوری واژه‌ها، بر‌اساس ملاک‌های صرفی پژوهش و نگارش: دکتر این کتاب با موافقت و درخواست نویسنده به اشتراک گذاشته می‌شود. 🇮🇷 @linguiran
روزهای نخست سال جدید است. میان دغدغه‌های رنگارنگ‌تان، بعد از این نو شدن‌ها، تکاندن‌ها، دور‌ریختن‌ها و شستن‌ها؛ این روزها را برایِ دل‌تان خرج کنید... بتکانید؛ غبارِ غم و اندوه را بشویید؛ زنگارِ بغض و کینه را دور بریزید تمام انرژی‌های منفی را با دل‌تان تجدید بیعت کنید! باور کنید هیچ نو شدنی را، آرامش نمی‌آورد، برای یک بار هم که شده، دلِ‌تان را نو کنید... 🇮🇷 @linguiran
«اگر کسی به نحوی متفاوت زندگی کند، به نحوی متفاوت سخن می‌گوید. با زندگیِ تازه، آدمی بازی‌هایِ زبانیِ تازه‌ای می‌آموزد.» کتاب:‌ ویتگنشتاین در تبعید 🇮🇷 @linguiran
روزهای آخر شعبان شبیه روزهای قبل از سفر است؛ سفری سی روزه؛ که فقط او باشد و تو و دیگر هیچ! این روزهای آخر پُر است از دلشوره؛ که واپسین نفس‌های شعبان با سِلم و سلام، تمام دلواپسی‌هایت را پاک می‌کند و بدرقه‌ات می‌کند، برای سفــــری به مقصد بهشت. سفر به‌خیر! 🇮🇷 @linguiran
ما به خواب مسئولین در این کشور عادت داریم، اما غفلت والدین و معلّمین چرا؟ 🇮🇷 @linguiran
The Arrangement Of Segmental Phonemes In Farsi..pdf
18.74M
کتابی از دکتر که دیگر چاپ نشده و از منابع رشتهٔ است. Samareh, Yadollah. The arrangement of segmental phonemes in farsi. Tehran : University of Tehran, Faculty of Letters, 1977. 🇮🇷 @linguiran
واژه هللویا که در سرودهای مسیحی زیاد استفاده می‌شود، به معنی "خدا را شکر، خدا را حمد باد" می‌باشد. اصل و ریشه آن به زبان عبری قوم یهود برمی‌گردد. در ترجمه هفتادگان یا Septuagint ترجمه کتب مقدس یهودی به زبان یونانی که توسط هفتاد نفر از علمای دین یهود انجام گرفت، این کلمه به صورت allēlouia وارد زبان یونانی شد. [می‌دانید که در الفبای یونانی حرفی معادل /h/ وجود ندارد. البته آنها می‌توانند حروف مصوت ساده و مرکب و هم‌چنین حرف rho را که به صورت p نوشته می‌شود، گاهی به‌صورت rough breathing و گاهی به‌صورت smooth breathing به تلفظ دربیاورند که وقتی به‌صورت rough breathing باشد قبل از حرف مصوت یک صدای /h/ هم شنیده می‌شود. بالای حرف صدادار اگر علامت کاما مانند یا apostrophe باشد بدون /h/ تلفظ می‌شود ولی اگر کامای وارونه درجهت عدد 6 انگلیسی در بالای مصوت باشد قبل از مصوت صدای /h/ اضافه می‌کنیم.] بعدا این واژه به‌صورت alleluia به زبان لاتین رسید. موقعی که مسیحیت وارد بریتانیا شد، این واژه لاتینی‌شده وارد انگلیسی باستان شد هم‌چنین در قرن شانزدهم به‌صورت halleluiah وارد زبان انگلیسی شد. در زبان عبری hallel به‌معنی "ستایش و تمجید" است. واژه "تهلیل" عربی که به فارسی هم رسیده از همین ریشه است. تهلیل را معادل لااله‌الا‌الله گفتن می‌دانند. جزء دوم کلمه یعنی yah شکل کوتاه شده Yahweh یا "یهوه" نام خدای یهود است. 🇮🇷 @linguiran
جهنّم چیزی نیست جز نمودِ حقیقیِ بیماری‌های باطنِ ما. 🇮🇷 @linguiran
کتاب‌الخزاین.pdf
8.16M
یکی از کتاب‌های بی‌نظیر در تاریخ علم کتاب‌الخزائن از مرحوم است. به تصحیح: 🇮🇷 @linguiran
رَذائــــــــل اَخـــلاقـــی مــثلِ «حِـسادَت، نـِـفرَت و خَــشم» نسـبت به دیـگران مـثل این است ڪه سَـم بخـوریم ولی امیدوار باشــیم دیـگران بمیرند! 🇮🇷 @linguiran
✅ ترجمۀ نشانه‌های سجاوندی در انگلیسی و فارسی دکتر مجلۀ Forum از انتشارات جان بنجامینز Translating punctuation between English and Persian and issues for the replacement of non-lexical items | Seyed Hossein Heydarian and Hasan Hashemi-Minabad https://benjamins.com/catalog/forum.20009.min 🇮🇷 @linguiran
✅ در پیرامون واژه "آریا" این واژه در فارسی باستان به شکل‌های: "-ariya" و "-āriya"، در اوستا به‌صورت: "-airya" و در سانسکریت به شکل‌های: "-arya" و "-ārya" آمده است. در فرهنگ لغت‌های سانسکریت معنی آن به وضوح به‌صورت Master (آقا)، Lord (سرور) آمده‌است و از میان اروپاییان اولین بار Schlegel این واژه را با واژه Ehre آلمانی به معنی: "شرف، افتخار، آبرو، سربلندی، فخر" گرفته و به همین خاطر عده‌ای arya را به معنی: noble یا "شریف" گرفته‌اند. این واژه در فارسی باستان صفت است. اما می‌تواند صفت جانشین موصوف هم بشود، درست مانند واژه -xšāyaθiya "شاه" که در اصل صفت است ولی بیشتر کاربرد اسمی دارد. در فارسی باستان وقتی یک اسم یا یک ریشه به صفت تبدیل می‌شود، درست مانند سانسکریت VRIDDHI می‌پذیرد و در آن مصوت‌های کوتاه به بلند تبدیل می‌شوند. برای مثال: -baga (بغ) در واژه Bāga-yādi "(ماه) پرستش بغ". [ریشه -yad* یعنی: "پرستش کردن" همان ریشه‌ای است که yasna اوستایی از آن ساخته شده: *yad- + -na = *yadna ⏩ yasna "یسن" یا "یسنا" به معنی "پرستش ایزدان" است و "جشن" فارسی هم با آن هم‌خانواده است.] و یا -daraniya به معنی "زر" یا "طلا" که در واژه dāraniya-kara زرگر مصوت کوتاه a آن به مصوت بلند ā تبدیل می‌شود. واژه arya از قدیم در زبان لاتین به شکل Ariānus (مفرد)، Ariāna (جمع) و در زبان یونانی به شکل Aria (مفرد) و Areia(جمع) به‌کار رفته‌است. در لاتین پسوند‌های ānus- و īnus- و هم‌چنین aeus- و ius- وقتی که به یک اسم مکان افزوده می‌شوند از آن اسم یک صفت می‌سازند. مانند: Rômānus رومی Amerīnus امریایی Smyrnaeus اسمیرنایی Corinthius قرنتی اروپاییان کشور ما را به نام Persia به معنی"سرزمین فارس‌ها" می‌شناختند. اما در سال 1935 رضا شاه پهلوی از دولت‌هایی که با آنها روابط سیاسی داشت درخواست کرد که این کشور را به نام "ایران" بخوانند که در کتیبه‌های شاهان ساسانی به‌صورت Ērān با یای مجهول آمده‌است و خود آن بازمانده airyanām در airayanam vaeja اوستایی است و از ریشه -ar* ایرانی باستان و در اصل از ریشه -al* یا -ol* هندواروپایی می‌آید که به‌معنی "آن‌سوی" یا "بالای" است. این ریشه هندواروپایی پسوند اسم ساز yo- یا io- می‌گیرد و در هندواروپایی -Aryo و -Ario به معنی "شخص برتر، آقا، سرور" می‌شود که در فارسی باستان و اوستایی به‌ صورت "اریا = arya" درمی‌آید. [ مصوت کوتاه o هندواروپایی در ایرانی باستان به واج a تبدیل می‌شود.] این که آلمانی‌های هیتلری می‌گفتند: نژاد "آریا" یعنی نژاد "برتر"، منظورشان در اصل معنی این واژه بود. همین واژه "آقا و برتر" در جوامع طبقاتی مثل هند باستان و یا ایران زمان ساسانی معنی "آزاده" می‌شود که از نژاد اصیل و نجیب و برتر به خود می‌گیرد و در برخی از کتاب‌های تاریخی عربی ایرانیان "بنی‌احرار" یا "آزادگان" نامیده شده‌اند. در اوستا واژه airyanām-vaeja که در فرگرد دوم وندیداد آمده [در پهلوی به‌صورت Irānvēj و در فارسی دری "ایرانویج"] به معنی: "تخمه یا نژاد ایرانی" است. واژه ایرانی باستان ar-ya که در اوستایی می‌شود: "-airiyā" ، آن i زاید را i میان نهشت یا epenthesis i می‌گویند و صرفا به‌خاطر وجود صدای y در سیلاب بعدی است. واکه‌های مرکب ai در فارسی باستان و ae در اوستا در دوره میانه به /ē/ یعنی یای مجهول و در فارسی جدید به /ī/ یعنی یای معروف تبدیل می‌شوند. مانند: daeva ⏩ dēv ⏩ dīv دیو بنابراین: airiyana ⏩ ērān ⏩ īran ایران ساخته می‌شود که به‌معنی "سرزمین آزادگان" است. برخی بر این باورند که همین ریشه درجزء اول واژه‌های "ایرج" و "ایرلند" موجود است. در لاتین هم واژه alius را داریم به معنی: " بیگانه، از سوی دیگر، از آن سوی، از ما نیست" که واژه انگلیسی alienation هم از آن مشتق می‌شود، آن هم از همین ریشه هندواروپایی است و واژه یونانی allos به معنی: "دیگر" هم از همین ریشه است. همین‌طور کلمه انگلیسی parallel "موازی" که از parallelum لاتین می‌آید که آن خودش از یونانی گرفته شده: پیشوند -para و ریشه -allelon* و تحت‌اللفظ یعنی "کنار همدیگر". در ورزش ژیمناستیک هم به دو چوب موازی که کنار هم‌دیگر قرار گرفته‌اند "پارالل" می‌گویند. و در ادبیات غربی یک صنعت ادبی وجود دارد به نام Parallelism یا "هم راستایی، همانندی" که شاعر یک مفهوم را در دو مصراع یک بیت تکرار می‌کند. در كتاب مقدس مسيحيان و كليميان بعداز مزامير حضرت داوود كتاب امثال حضرت سليمان وجود دارد كه زنده‌یاد شاملو هم آن را با نام غزل غزل‌های سلیمان انتشار داده است. در متن عبری این کتاب از این صنعت parallelism زیاد استفاده شده است. 🇮🇷 @linguiran
انسان بیدار همواره کشیک نفس می‌کشد و پاسبان حَرَمِ دِل است. 🇮🇷 @linguiran
یادمان باشد، قانون عالَم، قانون اندازه‌هاست! و لیلةالقدر، شب انتخاب اندازه‌های بلند! یادمان باشد، کوتاه انتخاب نکنیم. 🏴 @linguiran
هدایت شده از زبان‌شناسی همگانی
زبان غیرمعیار.pdf
427.3K
زبان غیرمعیار در فرهنگ درست‌نویسی سخن 🇮🇷 @linguiran
⚫️ قصه پر غصه استاد زبان‌شناس! استاد محمدرضا باطنی سال ۱۳۶۰ در چهل و هفت سالگی، سنی که تازه یک استاد دانشگاه به بار می‌نشیند، تن به بازنشستگی اجباری داد. اگر بازنشسته نمی‌شد در همان دورانی که هر چند روز یک بار لیست بلند بالایی از استادان اخراجی در روزنامه‌ها منتشر می‌شد، اخراجش می‌کردند. استاد از آن روزها می‌گوید: بعد که بر حسب تصادف فهرست اخراجی‌ها را دیدم چون الفبایی بود نام خودم را اول لیست دیدم. در سرتاسر زندگی‌اش عضو هیچ گروه سیاسی نبوده، اما تاب تحمل ناروایی را نیز هرگز نداشته است. به اعضای ستاد انقلاب فرهنگی رک‌ و‌ راست گفته بود فرهنگ، انقلاب برنمی‌دارد، به فرض هم که بردارد به ستاد احتیاج ندارد، به ستاد هم که احتیاج داشته باشد آیا شما بهترین پنج نفری بودید که می‌بایست گزیده می‌شدید؟ روایت باطنی از روزهای انقلاب فرهنگی: "بهار سال ۵۹ بود. دانشگاه‌ها تعطیل شد، ولی ما به دانشکده سر می‌زدیم. یک روز خبر دادند که ستاد انقلاب فرهنگی از استادان دانشکده ادبیات خواسته است در دانشکده حقوق جمع شوند تا مطالب‌شان را برای آن‌ها بگویند. پس از افتتاح جلسه، آقای سروش مفصل صحبت کرد. بعد هم یک نفر دیگر حرف زد. این‌ها به این نیت آمده بودند که وانمود کنند با استادان مشورت شده‌است و بعدها نگویند پشت درهای بسته تصمیم گرفته‌اند. این بود که بلند شدم و گفتم "فرهنگ، انقلاب برنمی‌دارد..." پس از ترک دانشگاه و بازنشستگی اجباری، خانه‌نشین شد؛ کلافه از بی‌کاری و دست‌خوش افسردگی شدید. روایت استاد ار خانه‌نشینی: "در آن روزها چنان حالم بد شده بود که دنبال کارهای بازنشستگی‌ام هم نمی‌رفتم. آن‌قدر از دانشگاه زده شده بودم که حتا دلم نمی‌خواست بروم کتاب‌هایم را از اتاقم در کتابخانه مرکزی بردارم. به همین جهت از دکتر حق‌شناس که اتاقش درست کنار اتاق من بود خواهش کردم این کار را بکند. دکتر حق‌شناس با کتاب‌هایم از راه رسید. گریه نکردم اما با بغض تمام این شعر را خواندم: "یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت" بعد از آن بود که دچار افسردگی شدید شدم. تا این که یک روز تلفن زنگ زد و به کار دعوتش کردند؛ یک کارخانه گچ تحریر مدیرعامل می‌خواست. اگر چه او اهل کارهائی از این دست نبود اما چون دعوت‌کننده دکتر ضیایی، معاون پیشین دانشگاه تهران، بود پذیرفت. پنج شش ماهی از کار تازه‌اش نگذشته بود که سیل انقلاب آن کارخانه کوچک را هم بلعید؛ و پی آمد مصادره کارخانه، خانه‌نشینی دوباره بود. ناگزیر می‌بایست به جستجوی کار دیگری برمی‌آمد، اما برای یک استاد دانشگاه که سال‌ها سروکارش با علم بوده، چه کاری درخور است: "یک شب با خودم فکر کردم که کار اصلی من در زندگی، کار علمی است. حالا اگر از زبان‌شناسی زده شده‌ام و نمی‌خواهم حتا فکرش را هم بکنم، پس بروم دنبال یک کار دیگر. آمدم نشستم به ترجمه کردن. اولینش همان کتاب "درآمدی بر فلسفه" بوخینسکی بود..." و بعد هم کتاب‌های دیگری چون "انسان به روایت زیست‌شناسی" که به اتفاق همسرش ترجمه کرد، "فیزیولوژی خواب"، "دانشنامهً مصور"، "ساخت و کار ذهن"، و... اما این کارها برای کی نان و آب داشت که برای دکتر باطنی داشته باشد. پس از چندی همکاری با انتشارات فرهنگ معاصر را آغاز کرد و دست به کار فرهنگ‌نویسی شد. بیش از سه دهه دست در این کار داشت. می‌گوید: "من از طریق دکتر حق‌شناس با مؤسسه فرهنگ معاصر آشنا شدم. ابتدا قرار شد برای فرهنگ معاصر یک فرهنگ انگلیسی_فارسی توریستی کوچک تهیه کنم". اما بعد ناشر پیشنهاد کرد که همان را کمی مفصل‌تر کند که به درد دبیرستان بخورد. چندی بعد باز ناشر از وی خواست آن را کامل‌تر کند و به صورت یک فرهنگ یک جلدی درآورد: "به این ترتیب، فرهنگ‌نویسی آهسته‌آهسته در من رسوخ کرد و تمام توجهم را به خود جلب کرد". ویراست اول فرهنگ یک جلدیِ انگلیسی_فارسی معاصر پس از هفت سال منتشر شد و جایزۀ اول کتاب سال را از آنِ خود کرد: "ولی من از شرکت در مراسم و گرفتن جایزه‌ای که به کتاب تعلق می‌گرفت امتناع کردم". آخرین دستاورد او و همکارانش "فرهنگ فعل‌های گروهی" (phrasal verbs) است. متولد ۱۳۱۳ اصفهان بود. اما سال‌ها در تهران زندگی می‌کرد. در این شهر پر ازدحام با همسرش شهین (شاگرد سابقش که بیش از ۵۰ سال از ازدواج‌شان گذشته) در محلی آرام، در آپارتمانی نسبتا راحت اما بی ذره‌ای تجمل و جلال و جبروت، سکونت داشت. امروز سه‌شنبه ۲۱ اردیبهشت در سن ۸۷ سالگی درگذشت. از آثار او در حوزه زبان‌شناسی می‌توان به «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی»، «مسائل زبان‌شناسی نوین»، «نگاهی تازه به دستور زبان»، «چهار گفتار درباره زبان»، «درباره زبان»، «زبان و تفکر»، «پیرامون زبان و زبان‌شناسی» و... اشاره کرد. نقل‌قول‌ها از کتاب: با مهر: جشن‌نامهٔ دکتر محمدرضا باطنی | انتشارات فرهنگ معاصر. @tarighatfarsi 🇮🇷 @linguiran
✅ مطالعۀ شاهنامه را به جوان‌ها، دانشجوها و طلبه‌ها پیشنهاد می‌کنم. بگذارید شاهنامه روی شما اثر بگذارد و روح شجاعت و حماسه را در شما تقویت کند از همۀ جوان‌ها، طلبه‌ها و دانشجوها تقاضا می‌کنم «شاهنامۀ فردوسی» را مرور کنند. شاهنامه مملو از حماسه است؛ این سرزمین با حماسه باقی خواهد ماند و افرادی که حماسه‌ساز هستند در تاریخ باقی می‌مانند. شاهنامه را بخوانید و اجازه بدهید روی شما اثر بگذارد؛ ضمن اینکه فارسی شما را هم بهتر خواهد کرد، هویت ایرانی پاک را در شما تقویت خواهد کرد و از ریتم حماسی آن هم لذت خواهید برد. شاهنامه، روح شجاعت و حماسه را در شما تقویت می‌کند و این مهم‌ترین زمینۀ دین‌داری است. کسی که روح حماسه در او دمیده شده باشد، بهتر دین‌دار می‌شود، اما کسی که ضعف در او تزریق شده باشد، نمی‌شود دین را به او فهماند و به او پیشنهاد کرد. مطالعۀ شاهنامه، هم سرگرمی شما را تأمین می‌کند، هم نگاه شما را به پدیده‌های عالم «نگاهی حماسی» خواهد کرد و برای آینده‌تان هم خوب است، برای سربازی امام‌زمان(عج) هم مفید است؛ چون ایشان آدم‌های شجاع می‌خواهند و البته بعد از اینکه تشریف‌فرما بشوند، این شجاعت را مضاعف خواهند کرد. قبلاً خریدن کتاب وزین شاهنامه، شاید سخت و پرهزینه بود، اما الان دیگر خرجی ندارد؛ خیلی راحت می‌توانید آن را در اینترنت پیدا کنید و در گوشی‌های خودتان داشته باشید و مطالعه کنید. @Panahian_ir 🇮🇷 @linguiran
زبان‌شناسان متوجه شده‌اند که گاه‌گاهی بین دو زبان واژه‌هایی یافت می‌شود که به‌صورت تصادفی نظیر هم‌دیگر هستند ولی از ریشه‌های متفاوتی هستند. این را از دنبال کردن تاریخچه واژه‌ها پی می‌برند. برای مثال واژه "بد" فارسی که در فارسی میانه به صورت wad و کمی گذشته‌تر به‌صورت vat تلفظ می‌شد هیچ ارتباطی با واژه bad انگلیسی ندارد و کاملا تصادفی یا sporadic است و فقط گاه‌گاهی اتفاق می‌افتد و قانون‌مند نیست. همانطوری که واژه mani در زبان کره‌ای به معنی "زیاد" هیچ ربطی به واژه many انگلیسی ندارد و یا واژه pei در زبان چینی به معنی "پرداختن" هیچ ارتباطی با واژه pay انگلیسی ندارد. یا واژه huel در زبان آزتکی، از زبان بومیان مکزیک، به معنی "خوب" هیچ ارتباطی به واژه well انگلیسی ندارد و همین‌طور واژه hol در زبان قبایل مایا، ساکنان آمریکای جنوبی، به معنی "حفره، سوراخ" هیچ ربطی به واژه hole انگلیسی ندارد. این نوع تشابه‌ها کاملا اتفاقی یا sporadic است و قانون‌مند نیستند. 🇮🇷 @linguiran
✅ ریشه یک واژه گیلکی: در گیلکی "راب" به‌معنی حلزون است. این واژه در انگلیسی با واژه‌های serpent و reptile هم‌خانواده است. در سانسکریت sarpati یعنی "می خزد" و ریشه -srp* [ زیر حرف r یک دایره ریز باید بگذاریم تا نشان دهیم که منظورمان vocalic r یا r آوایی است که خودش در قله هجا واقع می‌شود و یک هجا ایجاد می‌کند و نقش مصوت را ایفا می‌کند و با r صامت فرق دارد] یا -sarp* به‌معنی "خزیدن" است. هم‌چنین در زبان سانسکریت sarpá یعنی "مار" از همین ریشه است. واژه انگلیسی serpent به معنی "مار" از شکل فرانسوی باستان sarpent گرفته شده که خود اون هم از serpentis لاتین می‌آید که شکل genetive واژه serpens است. به عبارت دیگر serpens در حالت nominative یا فاعلی است ولی serpentis در حالت genetive یا حالت اضافه. در لاتین serpere به معنی "خزیدن" است که در آن ere- علامت مصدر است و بقیه یعنی -serp* ریشه واژه است که با همان -serp* هندواروپایی آغازین به معنی "خزیدن" یکی است. در ایرانی باستان، این ریشه هندواروپایی با تبدیل شدن s آغازین به h و هم‌چنین تبدیل‌شدن مصوت کوتاه e به a ابتدا به‌صورت فرضی -harp* سپس به -hrap* و با ساقط شدن واج h آغازین در نهایت به شکل -rap* در می‌آید. این همان ریشه‌ای است که وقتی پسوند صفت ta- می‌گیرد در فارسی میانه و فارسی جدید به raft "رفت" تبدیل می‌شود. در گیلکی به حلزون "راب" می‌گویند که آن هم از همین ریشه ایرانی باستان -rap* به معنی "حرکت کردن، خزیدن" است و شکل هندواروپایی آغازین این ریشه در اصل به صورت: *hrehp- یا *hrēp- است. [در اصل زیر و سمت راست h باید عدد 1 هم می‌نوشتم که من در تایپ معذورم] نظیر این serpô لاتین و sárpati سانسکریت، در یونانی -ερπω' با rough breathing یعنی herpô می‌شود که به‌معنی "خزیدن، خزیده رفتن، چهار دست و پا رفتن" است و در یونانی herpeton یعنی "جانوری که روی چهار پا راه می‌رود یا می‌خزد در تقابل با پرندگان و آدمیان" و herpēstēs یعنی "جانور خزنده". در لاتین repô یعنی "می خزم" و repere یعنی "خزیدن" که مصدر reptāre هم از آن مشتق می‌شود به معنی "خزیدن، یواشکی راه‌رفتن" و واژه انگلیسی reptile به معنی "خزنده، جانور خزنده" از آن مشتق می‌شود. جالب این است که واژه انگلیسی snail "حلزون" که در انگلیسی باستان به صورت snægl بوده [شکل ژرمانیک آغازین آن به صورت snagilas* است که در آلمانی جدید Schnegel می‌شود] آن هم، از پایه snag, *sneg* به ‌معنی"خزیدن" گرفته شده و این واژه در اصل شکل مصغر snaca "مار" انگلیسی باستان است که تحت‌اللفظ به معنی "چیز خزنده" است. پس snail تحت‌اللفظ به معنی " خزنده کوچک" یا "مار کوچک" است. واژه انگلیسی snake "مار"، هم در انگلیسی باستان به‌صورت snaca بوده [شکل ژرمانیک آغازین آن به‌صورت snakon* است که در آلمانی جدید به صورت Schnake "مار زنگی" در می‌آید. در آلمانی schlingen به معنی "حلقه‌ زدن، پیچیدن" است.] که آن هم از همین snag, *sneg* به معنی "خزیدن" گرفته شده و در ایرلندی باستان snaighim به معنی "خزیدن" است. جالب است که واژه ترکی "ئیلان" به معنی "مار" که در فارسی به‌صورت "ییلان" هم آمده از ریشه -yīl ترکی به معنی "لغزیدن، سریدن" است. 🇮🇷 @linguiran
به حرف آنهایی که می‌گویند دلت پاک باشد، فریب مخور. دلِ پاک، عملِ پاک می‌سازد. 🇮🇷 @linguiran
کتاب «توتالیتاریسم فرهنگی: از فاشیسم تا پوپولیسم در فرهنگ و هنر» نوشته دکتر توسط نشر کویر منتشر شد. درباره پوپولیسم و به‌ویژه فاشیسم کتاب‌های زیادی ترجمه شده است؛ اما کتابی که به موضوع سیاست‌های فرهنگی و هنری حکومت‌های توتالیتر در قرن بیستم بپردازد بسیار نادر است. در این کتاب به ویژگی‌، ابعاد و سیاست‌های فرهنگی و هنری فاشیسم، استالینیسم، مائویسم و پوپولیسم پرداخته شده است. در ذیل مبحث فاشیسم و زبان می‌خوانیم: نازیسم گوشت و خون مردم را با کلمات، اصطلاحات و دستور زبان تسخیر می‌کند‌. تکرار بدون تامل و بی‌شمار کلمات می‌تواند مانند دوزهای کوچک سم آرسنیک بر روی تمام افراد تاثیر داشته باشد. زبان بطور فزاینده‌ای احساسات ما را دیکته می‌کند و تمام روح ما را به کنترل خود درمی‌آورد. در یک جامعه استبدادی، برای دال‌ها مدلول‌های جدید در نظر گرفته می‌شود و گاه کلمات و اصطلاحات معنا و تعریفی متضاد با آنچه در گذشته داشته‌اند پیدا می‌کنند... کلمپرر نشان می‌دهد که چگونه کلماتی مانند سیستم و سازمان در دوران رایش سوم معنای جدیدی پیدا کرده بودند... واحد فروش انتشارات کویر ۰۲۱ - ۸۸۳۰۱۹۹۲ 🇮🇷 @linguiran
هر روز به مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه این‌ کاری که میگم رو انجام بده تا بعد از فقط چند ماه خودت از پیشرفتت در مکالمه شگفت‌زده بشی: یک کتاب در سطح زبان خودت بردار (فایل صوتی کتاب هم موجود باشه) فایل صوتی متن رو گوش کن و بعد از روی متنِ کتاب با صدای بلند بخوان. هر چند وقت یک‌بار هم صداتو ضبط کن و با دید انتقادی به نحوه خواندن خودت گوش کن. حتی میتونی مثلا هر دوهفته یک‌بار، صدات رو واسه معلم زبانت بفرستی و بخوای که بهت بازخورد بده. گفتم روزی ۵-۱۰ دقیقه که از هر بهانه‌ای واسه انجام ندادنش خلع سلاحت کنم. البته بازم خیلی امیدی ندارم! کلا ما کارهای ساده رو دست کم می‌گیریم و انجام نمی‌دیم. 🇮🇷 @linguiran
قصه، قصهٔ رأی دادن نیست، قصه، قصهٔ است. 🇮🇷 @linguiran
مشکلات گذشته را مثل زخم‌هایی نبینید که باید التیام یابند. آنها تمرین‌هایی هستند که ماهیچه‌های اراده‌تان را تقویت کرده تا بتوانید کارهای فوق‌العاده‌ انجام دهید. 🇮🇷 @linguiran
شارقه یا شارجه یکی از روش‌هایی که در تدریس گرامر و درک مطلب به کار می‌برم استفاده از مطالب عینی و واقعی در کنار منبع اصلی هست. پیرو سوال یکی از دانشجوهام در مورد معنای واژه «ابوظبی» که مرتبط با متنی میشد که از کتابی که در تصویر اول ملاحظه میکنین استخراج کرده بودم، واژه «شارجه» رو هم بررسی کردم و به نتایج جالبی رسیدم: اصل این واژه «الشارقه» است که در زبان عربی به همین صورت نوشته می‌شود اما در مناطق مختلف عربی‌زبان، به شیوه‌های گوناگونی تلفظ می‌شود: ۱. شارجه [لهجه خلیجی] ۲. شارگه [لهجه تونسی و بعضاً مراکشی] ۳. شارئه [لهجه‌های لبنانی و مصری]  واژه «شارقه» در انگلیسی به صورت Sharjah نوشته و به شیوه خلیجی تلفظ می‌شود. فارسی‌زبانان به لهجه خلیجی یعنی «شارجه» هم تلفظ می‌کنند و هم به همین صورت می‌نویسند. به یاد نکته‌ای از کلاس مکالمه عربی که از طرف موسسه جائزة البابطین کویت در سال ۹۳ در دانشگاه اصفهان برگزار شده بود افتادم: در لهجه خلیجی، واژه «قاسم» رو «جاسم» تلفظ می‌کنند. ‌پسانوشت: «ابوظبی» پایتخت امارات عربی متحده و به معنای «پدر غزال» است. امارات = مجموعه‌ای از «هفت» قبیله امیرنشین دکتر 🇮🇷 @linguiran