eitaa logo
الهام انیمیشن
88 دنبال‌کننده
27 عکس
365 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد حالتی رفت که محراب به فریاد آمد کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدند موسمِ عاشقی و کار به بنیاد آمد بویِ بهبود ز اوضاعِ جهان می‌شنوم شادی آورد و بادِ صبا شاد آمد ای عروسِ هنر از بخت شکایت مَنِما حجلهٔ حُسن بیارای که داماد آمد دلبرِ ماست که با حُسنِ خداداد آمد زیر بارند درختان که تعلق دارند ای خوشا سرو که از بارِ غم آزاد آمد مطرب از گفتهٔ غزلی نَغز بخوان تا بگویم که ز عهدِ طربم یاد آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1069 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مژده ای که دگر بادِ صبا بازآمد هدهد خوش خبر از طَرْفِ سبا بازآمد که سلیمانِ از بادِ هوا بازآمد عارفی کو که کُنَد فَهْم زبانِ سوسن تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد مردمی کرد و کرم لطفِ خداداد به من کان بتِ ماه رخ از راهِ وفا بازآمد لاله بویِ مِی نوشین بشنید از دمِ صبح داغ بود، به امّیدِ دوا بازآمد تا به گوشِ آوازِ درا بازآمد گر چه دَرِ رَنجِش زد و پیمان بِشِکست لطف او بین که به لطف از درِ ما بازآمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1068 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صبا به تهنیتِ پیرِ می فروش آمد که موسمِ طرب و عیش و ناز و نوش آمد درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد تنورِ لاله چنان برفروخت بادِ بهار که غنچه غرقِ عرق گشت و به جوش آمد به گوشِ هوش نیوش از من و به کوش که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد ز فکرِ تفرقه بازآی تا شوی مجموع به حکمِ آن که چو شد اهرمن سروش آمد چه گوش کرد؟ که با ده زبان خموش آمد چه جایِ صحبتِ نامحرم است مجلسِ انس؟ سرِ پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد ز خانقاه به میخانه می‌رود مگر ز مستیِ زهدِ ریا به هوش آمد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1067 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را کسی مُقیمِ حریمِ حَرم نخواهد ماند چه جایِ شُکر و شکایت ز نقشِ نیک و بد است؟ چو بر صحیفهٔ هستی رقم نخواهد ماند سرودِ مجلسِ جمشید گفته‌اند این بود که جامِ باده بیاور که جم نخواهد ماند که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند توانگرا درویشِ خود به دست آور که مخزنِ زَر و گنجِ دِرَم نخواهد ماند بدین رَواقِ زَبَرجَد نوشته‌اند به زر که جز نِکوییِ اهلِ کرم نخواهد ماند ز مِهْربانیِ جانان طمع مَبُر که نقشِ جور و نشانِ ستم نخواهد ماند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1063 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند که به بالایِ چَمان از بُن و بیخَم بَرکَنْد که به رقص آوَرَدَم آتشِ رویت چو سپند هیچ رویی نشود آینهٔ حجلهٔ بخت مگر آن روی که مالَند در آن سُمِّ سمند گفتم اسرارِ غمت هر چه بُوَد گو می‌باش صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند؟ مَکُش آن آهویِ مُشکینِ مرا ای صیاد شرم از آن چشمِ سیه دار و مَبَندَش به کمند از کجا بوسه زنم بر لبِ آن قصرِ بلند؟ باز مستان از آن گیسویِ مُشکین زان که دیوانه همان بِه که بُوَد اندر بند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1060 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت برگرفتی ز حریفان و می‌دادت برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی که دَمُ و همت ما کرد ز بند آزادت شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد، مَر آن ، که نخواهد شادت شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت بوستان سمن و سرو و و شمشادت طالع نامور و دولت مادرزادت حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1062 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند مشتاقم از برای خدا یک شِکَر بخند زین قصه بگذرم که سخن می‌شود بلند خواهی که برنخیزدت از دیده رودِ خون دل در وفایِ صحبتِ رودِ کَسان مَبَند گر جلوه می‌نمایی و گر طعنه می‌زنی ما نیستیم معتقدِ خودپسند ز آشفتگی من آگاه کِی شود؟ آن را که نگشت گرفتارِ این کمند ؟ تا جانِ خود بر آتش رویش کنم سپند جایی که ما به شِکَرخنده دَم زند ای پسته کیستی تو، خدا را به خود مخند حافظ چو تَرکِ غمزهٔ تُرکان نمی‌کنی دانی کجاست جای تو؟ خوارزم یا خجند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1061 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند همّتِ و انفاسِ سحرخیزان بود که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1058 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر مِی فروش رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند غیرت نیاوَرَد که جهان پُر بلا کند حقّا کز این غَمان برسد مژدهٔ امان گر سالِکی به عهدِ امانت وفا کند گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم نسبت مَکُن به غیر که این‌ها خدا کند در کارخانه‌ای که رَهِ عقل و فضل نیست فهمِ ضعیفْ رایْ فضولی چرا کند؟ وان کو نه این ترانه سُراید خطا کند ما را که دردِ و بلای خُمار کُشت یا وصلِ دوست یا میِ صافی دوا کند جان رفت در سرِ می و به سوخت عیسی دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1055 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟ تا همه صومعه داران پیِ کاری گیرند بِگُذارَند و خَمِ طُرِّهٔ گیرند خوش گرفتند حریفان سرِ زلفِ ساقی گر فَلَکْشان بِگُذارَد که قراری گیرند قُوِّتِ بازویِ پرهیز به خوبان مفروش که در این خیل حِصاری به سواری گیرند یا رب این بَچِّهٔ تُرکان چه به خون که به تیرِ مُژه، هر لحظه شکاری گیرند خاصه رقصی که در آن دستِ نگاری گیرند حافظ اَبنایِ زمان را غمِ مسکینان نیست زین میان گر بتوان بِه که کناری گیرند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1056 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند با منِ راه نشین بادهٔ مستانه زدند آسمان بارِ امانت نتوانست کشید قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند جنگِ هفتاد و دو ملت همه را عُذر بِنِه چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند شُکرِ ایزد که میانِ من و او صلح افتاد صوفیان رقص کنان ساغرِ شکرانه زدند آتش آن است که در خرمن پروانه زدند کس چو نَگُشاد از رخِ اندیشه نقاب تا سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1057 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حَسْبِ نَنِوشتی و شد ایّامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟ هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند چون مِی از خُم به سبو رفت و گُل افکند نقاب فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند قندِ آمیخته با گُل نه علاجِ ماست بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند زاهد از کوچهٔ رندان به سلامت بگذر تا خرابت نکند صحبتِ بدنامی چند ،_هنرش_نیز_بگو نفیِ حکمت مکن از بهرِ عامی چند ای گدایانِ خرابات خدا شماست چشمِ اِنعام مدارید ز اَنعامی چند پیرِ میخانه چه خوش گفت به دُردی کشِ خویش که مگو سوخته با خامی چند حافظ از شوقِ رخِ مهر فروغِ تو بسوخت کامگارا نظری کن سویِ ناکامی چند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1059 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈