#حُسِیٰنـْ_جآنَ♥️●•°
↶تـایادم میاد ضࢪیحـ
|خوشگلت دلـم میگیࢪه
⇇کوچه پس کوچه های🍂💫
➰کࢪبو بلا یادم نمیࢪه😔✨
نیمه های شـ🌙ـب کنار علقمه روضه میخوندمـ↜
تا اذوטּ صبــ|🌝|ــح #تُو
••بیـטּ الحࢪمیـטּ••
|#تُـو| میموندمـ😔💔
#دلتنگڪربلا💚
⚫️ @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
. #ریحانه #قسمت_هشتم #بعضیا_میگن_چرا_شما_مردها_حجاب_نداشته_باشین؟؟🤔🤔 اخه مگه ما مردها چی داری
.
#ریحانه
#قسمت_نهم
#بهضیا_میگن_حالا_ما_حجابمون_رو_درست_کردیم_جامعه_درست_میشه؟؟
همه ی ایران مشکلش حله فقط مشکل همین دوتار موی منه؟؟😒😒
نه،حجاب رو درست کنی هیچ چیز در جامعه درست نمیشه!
توی مکزیک موج ستاره های دریایی رو میاره ساحل،ستاره های دریایی مشکل تنفسی پیدا میکنن و میمیرن! دیدن یه آقایی کنار ساحل داره راه میره، همینجوری که قدم میزنه، دونه دونه ستاره های دریایی رو بر میداره و میندازه توی آب ..
بهش میگن داری چکار میکنی؟؟
میگه دارم جونشون رو نجات میدم!😊
بهش گفتن میدونی اینجا روزانه چندهزار ستاره دریایی میمیره؟؟ حالا گیریم که تو دوتاشم برداشتی و انداختی توی آب..به قول ایرانی ها با یه گل بهار نمیشه!!
مرد یه لبخند زد،خم شد و ستاره دیگه برداشت و پرت کرد توی آب!
گفت درسته که من نمیتونم جون همه ی اینا رو نجات بدم اما الان جون این یکی رو که نجات دادم!☺️
این یکی به زندگی برگشت!
⚡️⚡️⚡️
تو #حجابت رو درست کنی مشکلات جامعه درست نمیشه!!
ولی تو به #رفاقت با #خدا که نزدیکتر میشی!!😉
تو که بیشتر محبوب وعزیز خدا میشی!!😍😍😍
⚡️⚡️⚡️
#الان_بعضیا_میگن_بابا_دلت_خوشه_رفیق_خدا_چیه_دیگه؟؟؟😏
هر چی درد سر و بدبختیه برای رفیقای خداست! شما نگاه کن هرچی ادم مومن تر میشه فشارها و سختی ها بیشتر میشه!
یارو حجاب نداره،نماز نمیخونه،مشروب میخوره،هر کاری فکرشو بکنی میکنه، خوش وخرم ،خونه داره25 خوابه ،سگ و گربه هاش هم ماشین شخصی دارن..!!😣
بعدش همش به ما میگی ایمان... رفیق خدا...بابا بیخیال...
⚡️⚡️⚡️
🌹 #دوستان_عزیز 🌹
فرض کنید یه قطره چایی یا نسکافه میخوره به عینک من و کثیف میشه،سریع تمیزش میکنم یا میگم بزار بعدا تمیزش میکنم ؟؟
معلومه..بلافاصله پاکش میکنم ..چون عینک شفافه ،زلاله، بلوریه..
چون شفافه و لک رو خوب نشون میده ..نه؟
🌹 #دوست_من! 🌹
#تو وقتی #رفیق_خدا شدی، کوچکترین لکی که روت میفته خدا دوست داره سریع پاکت کنه!
حالا فرض کنید یه لیوان چایی بریزه روی موکتی که ده ساله شسته نشده، آیا سریع برش میدارید که بشورید؟؟
نه..میگید بیخیال... معلوم نیست که!!
هر چی #شئ_تمیزتر باشه اقدام ما برای تمیز کردنش #زودتره و برعکس..
اگه تو رفیق خدا شدی اتفاقا همین موقع هستش که تا یه لکه روت بیفته خدا پاکت میکنه !
چون #شفاف و #زلال میشی!
چون #خدا میگه #تو_حیفی... تو #پاک و #زلال هستی...
#ادامه_دارد...
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
. #ریحانه #قسمت_نهم #بهضیا_میگن_حالا_ما_حجابمون_رو_درست_کردیم_جامعه_درست_میشه؟؟ همه ی ایران مش
.
#ریحانه
#قسمت_دهم
#بعضیا_میگن_یعنی_خدا_فقط_به_این_دوتا_موی_من_گیر_میده؟
ولش کن بابا...خدا مهربووونه،میگه عیب نداره،دو نخ مو بود..برو بهشت!
اخه یعنی چی؟🤔😐
یه نفر رفت خالکوبی،نشست پیراهنشو داد بالا،
➕گفت رو کمرم یه شیر خالکوبی کن!
خالکوبی درد داره سوزن میزنن!!
سوزن اول رو که زد گفت:
➕آخخخخخ،این کجای شیر بود؟؟
➖گفتن دارم یال شیر رو خالکوبی میکنم!
➕گفت: ببین یال نمیخواد؛
سوزن دوم رو زدن ،
➕گفت: آخخخخخ، این کجای شیر بود؟؟
➖گفتن دم شیر بود
➕گفت: دم هم نمیخواد...!
سوزن سوم رو زدن
➕ گفت:آخخخخخخ،این کجای شیر بود؟؟
➖گفتن شکم شیر رو دارم خالکوبی میکنم.
➕گفت: شکم هم نمیخوااااد...!
➖گفتن خب شیر بدون یال و دم و شکم؟؟ این که نشد شیر!!
➖بزار ما یه نقطه بزنیم رو کمرت ،هر جا رفتی نشون بده بگو این شیره..!😄😁
✨درسته که خدا مهربونه، ولی مهربونی خدا دلیل این نمیشه که من و شما سوءاستفاده کنیم!😏
✖️خدا مهربون تر از اینه،حالا دو نخ موی ما بیرون باشه!
✖️خدا مهربون تر از اینه،حالا ما یه دونه غیبت کردیم..!
✖️خدا مهربون تر از اینه ،حالا ما یه ماه رمضون یه تیکه نون خوردیم..!
✖️خدا مهربون تر از اینه ،حالا توی خیابون یه نگاه کردن به نامحرم..خدا میبخشه..
✖️خدا مهربون تر از اینه،حالا...
خوب دیگه چی از دین موند؟؟؟😔
بعد اسممونم میزاریم دیندار!😏
#دوستان_من!
حضرت موسی وقتی داشت میرفت طرف نیل عصا رو زد به آب،نیل باز شد و خلاصه اینا عبور کردن و فرعونی ها غرق شدن .توی سپاه فرعون یه نفر بود که غرق نشد!!!حالا اون یه نفر کی بود؟؟
یه دلقک بود.
حضرت موسی وقتی اتفاق هایی میفته و از کاخ فرعون فرار میکنه و اون داستان ها پیش میاد،خلاصه میشه داماد شعیب و میشه یه چوپان ،خبر به کاخ فرعون میرسه که موسی چوپان شده،یه دلقکی توی کاخ فرعون بود که لباس چوپانی میپوشید،عصای چوپانی هم دستش می گرفت و برای خندوندن فرعون ادای موسی رو در میاورد. این دلقک نه مشکلی با موسی داشت و نه مشکلی با #خدا داشت. فقط یه راهی پیدا کرده بود که فرعون رو تیغ بزنه. این دلقک غرق نشد.
موسی به خدا گفت که همه رو غرق کردی،این یه دونه رو چرا غرق نکردی؟؟🤔
#خدا گفت: #موسی تو #محبوب من هستی،این خودشو #شبیه محبوب من کرده بود.
یه لباسی میپوشید شبیه تو..
#دلم_نیومد که کسی رو که شبیه محبوب من هستش رو #غرق کنم!!
❇️اگه قبول دارید که #حضرت_زهرا(س) محبوب خداست خب #پوشش اونا هم که مشخصه.
🔸در کتابهای معروف اهل سنت و در روایات متعدد آمده است که #پیامبر(ص) به #فاطمه(س) فرمود:
"ان الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک"
خداوند بخاطر خشم تو خشمگین و بخاطر رضای تو راضی میشود.
🔸یعنی #فاطمه محور #غضب و #خشنودی #خدا معرفی می گردد.
🔸در صحیح بخاری از منابع معروف اهل سنت چنین میخوانیم که پیغمبر خدا فرمود: "فاطمه بغضه منی فمن لغضبها فقد اغضبنی"
#فاطمه_پاره_وجود_من_است و هر کس او را به #خشم اورد مرا به خشم اورده است.
🔸و در بیان نورانی دیگر فرمود: "انما سماها فاطمه لان الله فطمها و مجیبها عن النار"
او را فاطمه نامیدند چون که خداوند او و #محبانش را از #دوزخ باز داشته است.
🔸ذهبی از علمای اهل سنت از پیامبر روایت کرده است : فاطمه نخستین کسی است که وارد بهشت میشود.
"اول شخص یدخل الجنه فاطمه بنت محمد"
نخستین کسی که وارد بهشت میشود فاطمه(س) دختر رسول خداست.
🔴نمیخوای #خدا این معامله رو با #تو هم بکنه؟؟
دوست ندارید خدا توی اخرت بگه :تو،تو،تو،تو.. شماها #پوششتون شبیه پوشش #محبوب_من بود...
#چجوری_دلم_میاد_تو_رو_ببرم_جهنم؟؟😔😭
#ادامه_دارد...
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
#حجـــابــ 👑
💢گفتند می رود #دانشگاه دیگر عوض می شود .
⇜گفتند از سرش می افتد .
⇜گفتند تفکراتش💭 تغییر می کند .
⇜گفتند دیدش👀 بازتر می شود .
⇜گفتند دوست و #رفیق روش تاثیر میذارد .
💢البته بماند که خیلی چیزها هم از سرم افتاد😉 #حرمتش را تازه در دانشگاه🏢 فهمیدم
🔸وقتی استادی با #احترام با من صحبت می کرد .
🔹 وقتی #آقایان کلاس، برای صحبت ها و رفتارشان درمقابل من #حد و مرز قائل می شدند☺️
🔸وقتی نگاه ها به من👀 رنگ تفاوت و #تحسین گرفت
🔹وقتی بجای #تو، شما خطاب شدم😎
🔸وقتی بین #شوخی های بی سر و ته دختران و پسرانِ به اصطلاح روشنفکر😏 همکلاسی، جایی میان انها برای من نبود❌
🔹وقتی وجودم سرشار از #آرامش و امنیّت😌 هست و کسی نگاه چپ به من نمی کند🚫
🔸وقتی ...
💢آری من از آنهایی ام که خیلی چیزها #هرگز از سرم نمی افتد .
💥مثلا همین #چــــادر😍
💢برای چادر سر کردن کافیست #عاشق باشی . عاشق حضرت مادر💞
#بانـــو🌸🍃
#بگذار_به_چادرت_پیله_کنند
#به_پروانه_شدنت_می_ارزد🕊
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#خاطرات_شهدا
🔸گاهی مزارش که میروم اتفاقهای عجیبی میافتد که #زنده_بودنش را حس میکنم، یک شب🌙 نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:《#خانومم خیلی دلم برات تنگ شده💔 پاشو بیا مزار》
🔹معمولا #عصرها سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار🌷 شدم از نزدیکترین مغازه به #مزارش چندشاخه گل نرگس🌸 و یک جعبه خرما خریدم، میدانستم این شکلی راضیتر است👌
🔸همیشه روی رعایت #حق_همسایگی تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی میکنم از نزدیکترین مغازه به مزارش که #همسایه_گلزار شهداست🌷 خرید کنم.
🔹همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم #دختری آمد و با گریه😭 من را بغل کرد، هق هق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که #آرام_شد
🔸گفت: عکس #شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول💰 رفتید، حق نیستید❌ باهات یه #قراری میزارم
🔹 فردا #صبح میام سره مزارت، اگه همسرت💞 را دیدم میفهمم که اشتباه کردم📛 #تو اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش #خوابی را که دیده بودم تعریف کردم
🔹گفتم: من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب #خودحمید خواست که من اول صبح بیام سرمزارش🌷، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم☺️، خیلی رویه زندگیاش عوض شد، تازه فهمیدم که دست #حمید برای نشان دادن راه خیلی باز👌
📚برشی از کتاب #یادتباشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#راوی_همسر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰ارادت خاصی به 🌷شهید حاجحسین #خرازی داشت. کنارقبرشهید چند دقیقهای نشستیم. همان جا که نشسته بود گفت: #زهرا این قطعه #آرامگاه_من است، بعد از شهادتم🕊 مرا اینجا به خاک میسپارند.
🔰نمیدانستم در برابر حرف #ابوالفضل چه بگویم. سکوت همراه بغض😢 را تقدیم نگاهـش کردم. هـر بـار کـه به #مـامـوریت میرفت، موقع خداحافظی👋 موبایل📱، شارژر موبـایل یـا یـکی از وسـایل دمدسـتی و #ضروریاش را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد☺️و خداحافظی کند.
🔰اما #دفعه_آخر که میخواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت. همه وسایلش را جمع کردم💼 موقع #خداحافظی بوی عطر عجیبی😌 داشت. گفتم: #ابوالفضل چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است⁉️
گفت: «من عطر نزدهام🚫»
🔰برایم خیلی جالب بود با اینکه #عطری به خودش نزده ⚡️اما این بوی خوش از کجا بود. آن روز با #پدرومادرش به ترمینال رفت. مادرشان مـیگفتند: وقتی ابوالفضل سوارماشین شد🚎بوی #عطرعجیبی میداد
🔰چند مرتبه خواستم به #پسرم بگویم چه بـوی عـطر خـوبی مـیدهی امـا نشد🚫 و پدرشان هم میگفتند: آن روز ابوالفضل عطر همرزمان #شهید🌷 را میداد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا⚰ بود.
🔰مـوقـع خـداحافظی #نگاه_آخرش به گونهای بود که احساس کردم ازمن، مهدی پسرمان وهمه آنچه متعلق به ما دوتاست دل کنده💕 است. گفتم: #ابوالفضل چرا اینگونه خداحافظی میکنی⁉️ #نگاهت، نگاه دل کندن است
🔰شروع کرد دل مرا به دست آوردن و مثل همیشه #شوخی کرد. گفت: چطور نگاه کنم که #تو احساس نکنی حالت #دل_کندن است؟!
امـا هیچ کـدام از ایـن رفـتارهایش پاسخگوی بغض و اشکهای من😭 نبود.
🔰وقتی میخواست از در خانه🚪 برود به من گفت: همراه من به #فرودگاه نیا❌ و #رفت. برعکس همیشه پشت سرش رانگاه نکرد. چند دقیقه⌚️ از رفتنش گذشت. منتظربودم مثل #همیشه برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند.# انتظارم به سر رسید.
🔰زنگ زدم📞 و گفتم این بار وسیلهای جا نگذاشتهای که به #بهانهاش برگردی و من و مهدی را ببینی. گفت: نه #عجله_دارم، همه وسایلم را برداشتم. ۱۳روز بعد از اینکه رفته بود، شنبه صبح بود تلفن زنگ زد☎️، ابوالفضل از #سوریه بود. شروع کردم بیقراری کردن و حرف از #دلتنگی زدن.
🔰گفت: #زهـراجـان نـاراحـت نـباش، احـتمال بسیار زیاد شرایطی پیش میآید که ما را دوشنبه🗓 برمیگردانند. شاید تاآنروز #نتوانم با شما صحبت کنم، اگر کاری داری بگو تا انجام بدهم،یا #حرف_نگفتهای هست برایم بزن😢
🔰تـرس هـمه وجودم را گرفت😰 حرف
هایش بوی #حلالیت و خداحافظی👋 میداد. دوشنبه۲۴آذر ماه همان روزی که گفته بود قرار است برگردد، #برگشت؛ معراج شهدای تهران🌷، سهشنبه اصفهان و چهارشنبه پیکر مطهر ابوالفضل کنارقبر #شهیدخرازی آرام گرفت.
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان
#راوی_همسر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰محمدحسین خیلی #حسرت دوران دفاع مقدس را میخورد. با غبطه🙁 میگفت: ای کاش من هم در #آن_زمان بودم. خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که دیدید😔
🔰یکی از برنامههای همیشگیاش زیارت #کهفالشهدا و قطعه شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا(س)بود.وقتی پیکر⚰ دوستان شهید #مدافع حرمش شهیدان کریمیان🌷 و امیر سیاوشی🌷 را آوردند و در #چیذر به خاک سپردند ، حال و هوای عجیبی داشت.
🔰ارتباط خاصی با #شهدا داشت و همیشه کلام شهدا را نصبالعین خودش قرار میداد👌 محمد #عاشق_شهادت بود. وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد💪 که به #سوریه برود.
🔰یک روز آمد و کنارم نشست و گفت: #مامان اگر من یک زمان بخواهم بروم سوریه، مخالفت میکنید؟ نظرتان چیست⁉️ گفتم: یک عمر است که به #اباعبدالله (ع) میگویم: بابی وامی و نفسی و اهلی و مالی واسرتی، آقا جون همه زندگی من به فدایت❤️، حالا که وقتش شده ، بگویم نه نرو❓ همان #خدایی که در اینجا حافظ توست در سوریه هم است😊 همه عالم محضر خداست.
🔰گفت: وقتی #تو راضی هستی یعنی همه راضیاند. عاشقانه💖 تلاش کرد برای رفتن، اعزامها خیلی راحت نبود. یک روز #جمعه-صبح برای خواندن نماز📿 صبح بیدار شدم که دخترم هراسان آمد و گفت: مادر #محمدحسین ساکش را بسته و میخواهد برود🚌
🔰رفتم و گفتم: میروی؟ قبل رفتن بیا چندتا عکس📸 با هم بیندازیم. عکسها را که انداختیم، #بوسیدمش و راهیاش کردم. وقتی رفت گفتم با #شهادت برمیگردد اما مصلحت خدا بر این بود که #سالم برگردد.
🔰وقتی از #سوریه آمد از اوضاع آنجا برایم گفت، اعتقادش نسبت به حفظ انقلاب و #اسلام بیشتر شده بود✅ میگفت: مامان نمیدانید چه خبر است؟ خدا نکند آن #ناامنی که در سوریه ایجاد شده در ایران🇮🇷 پیاده شود. میگفت: تا زندهایم #محال است به این خائنان اجازه بدهیم مملکت ما را مانند سوریه کنند👊
#شهید_محمدحسین_حدادیان
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰سوریه که بود، #هرشب حتما با من تماس☎️ داشت. حتی سری اولی که مجروح💔 شده بود و من از این موضوع کاملا #بی_خبر بودم، از بیمارستان تماس میگرفت و آنقـدر #عادی برخــورد میکرد کــه من اصلا متوجه نشــدم مجروح شده😊
🔰در واقع #آقاجواد خــودش را مقیــد به تماس با خانواده💞 میدانست که در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود. وقتی هم که مــن از #مجروحیتشــان خبــر دار شــدم، گفت:
هراتفاقی افتاده باشد مهم نیست🚫 مهم این است که #تو الان درحال صحبت با من هستی😍
🔰هر بار #مجروح میشد با واسطه خبردار می شدم؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان👥
و این باری که #شهید شد بار چهارم رفتنش بود!
واقعا هرباری که میرفت، دلتنگیها💔 بیشتر میشد. خصوصا سری #ســوم که این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم💞 زیاد شــده بود؛ طوری که دائم پشت تلفن☎️ به زبان میآورد.
🔰سری های قبل اصلا این موضوع را به رو نمی آورد❌ و در جواب #دلتنگیهای من هم میگفت راه دور است و بایــد با این دلتنگیها کنار بیایی اما برایمان #خســتگی نداشــت🚫
🔰واقعــا راه، #راه_شــهدا بــود. آقــا جــواد
همیشه در صحبتهایش وقتی میخواست به من دلداری بدهــد، میگفت: "الگــوی شــما بایــد #حضــرت_زینب(س) باشد. سختیهای شــما کجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س کجــا."
واقعا راســت میگفت😔 خســتگی ما کجا و خستگی خانم کجا⁉️
🔰اما #فاطمه هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت. پدرش #سوریه که بود همیشه ســراغش را میگرفت و منتظر آمدنش بود. حتی زمان #مفقود بودن پیکر #آقاجواد هم فکر میکرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد😔
🔰خود پدرش قبل رفتن، اول قصه #حضرت_رقیه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای #فاطمه توضیــح داد. آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقــات در اوج بیتابی اش💔 به من میگفــت: "مامان حضرت رقیه س هم مثل من #اینقدر_گریه_میکرد⁉️"😭😭
#شهید_مدافع_حرم_جواد_محمدی
#راوی_همسر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔸گاهی مزارش که میروم اتفاقهای عجیبی میافتد که #زنده_بودنش را حس میکنم، یک شب🌙 نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:《#خانومم خیلی دلم برات تنگ شده💔 پاشو بیا مزار》
🔹معمولا #عصرها سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار🌷 شدم از نزدیکترین مغازه به #مزارش چندشاخه گل نرگس🌸 و یک جعبه خرما خریدم، میدانستم این شکلی راضیتر است👌
🔸همیشه روی رعایت #حق_همسایگی تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی میکنم از نزدیکترین مغازه به مزارش که #همسایه_گلزار شهداست🌷 خرید کنم.
🔹همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم #دختری آمد و با گریه😭 من را بغل کرد، هق هق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که #آرام_شد
🔸گفت: عکس #شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول💰 رفتید، حق نیستید❌ باهات یه #قراری میزارم
🔹 فردا #صبح میام سره مزارت، اگه همسرت💞 را دیدم میفهمم که اشتباه کردم📛 #تو اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش #خوابی را که دیده بودم تعریف کردم
🔹گفتم: من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب #خودحمید خواست که من اول صبح بیام سرمزارش🌷، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم☺️، خیلی رویه زندگیاش عوض شد، تازه فهمیدم که دست #حمید برای نشان دادن راه خیلی بازه👌
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#راوی_همسر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔹بین عملیات ها بود که داشتیم تو مسجد🕌 محل استقرارمون #استراحت می کردیم. شب، قبل از خواب با #محمدرضا کلی صحبت می کردیم.
🔸یه شب بهش گفتم الان چیکاره ای⁉️
- درس📚 می خونم.
- کجا❓
- مدرسه #شهید_مطهری.
با شوخی گفتم طلبه ای؟!☺️
- نه بابا #حقوق می خونم.
🔹- اِ چه جالب #منم حقوق می خونم. - می خوای چیکاره بشی بعد درس⁉️
- فعلا که دارم درس می خونم می خوام یه کار #نیمه_وقت پیدا کنم، حالا بعدش یه فکری💬 می کنم.
🔸- بابا بیا درس و بیخیال شو برو #خدمت، زود کارت پایان خدمت💳 و بگیر بیا #آتش_نشانی🚨 با هم همکار شیم.- آره خیلی خوبه، اتفاقا این جور کارا که #خدمت_به_مردمه و از #خودگذشتگی داره رو خیلی دوست دارم😍 درسم تموم شه🗞 حتما تو آزمون استخدامی #آتش_نشانی شرکت می کنم.
🔹اینجا بود که این #شعر یادم افتاد:
💎کوه باشی، سیل یا باران⛈
چه فرقی میکند؟
💎سرو باشی، باد یا توفان🌪
چه فرقی میکند؟
💎مرزها سهم زمیـ🌍ـنند و
#تو سهم آسمان
💎آسمانِ #شام یا ایران🇮🇷
چه فرقی میکند؟
💎قفل باید بشکند🔓
باید #قفس را بشکنیم
💎حصرِ الزهرا و #آبادان
چه فرقی میکند؟
💎مرز ما #عشقـ❤️ است
هرجا #اوست آنجا خاک ماست
💎سامرا، غزّه، حلب، تهران
چه فرقی میکند⁉️
💎هر که را صبح #شهادت نیست
شام مرگ هست😔
💎بی شهادت🌷
#مرگ با خسران چه فرقی میکند⁉️
💎شعله 🔥در شعله
تن ققنوس میسوزد #ولی
💎لحظۀ آغاز با #پایان
چه فرقی میکند؟
#شهید_محمدرضا_دهقان
#شهید_مدافع_حرم
#راوی_همرزم_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌹از #تو هوس نگاه دارد دل من
🍃چشمی به درو😢 به راه دارد دل من
🌹تا کی به فراق تو صبوری؟ #برگرد
🍃آقا... به خدا گناه دارد دلـ❣ من
#بــرگـــــرد😔 ️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
🍃🌹🍃🌹
@masjed_gram
❣ #سلام_امام_زمانم❣
محبوب غایب از دیده ها سلامـ✋
در حیرتم که عشــ♥️ـق..
از آثار #دیدن است
ما که #تو را ندیده ایم
چگونه این همه عاشقت💖 ﺷﺪﻳﻢ؟؟؟؟؟
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
عاشقانه_شهدا 💞
❣روزی که #مهدی میخواست متولد شود، ابرهیم زنگ زد☎️ خانه خواهرش.
از لحنش معلوم بود خیلی بیقرار💓 است. #مادرش اصرار کرد بگویم بچه دارد به دنیا میآید. گفتم: نه❌ ممکن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید #نگران برگردد...
❣مدام میگفت: من مطمئن باشم #حالت خوب است؟ زندهای هنوز؟ بچه هم زنده است⁉️ گفتم: خیالت راحت همه چیز #مثل_قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد😍 و چهار روز بعد #ابراهیم آمد...
❣بدون اینکه سراغ بچه برود🚷 آمد پیش من گفت: #تو حالت خوب است ژیلا؟😍 چیزی کم و کسر نداری بروم #برات_بخرم؟! گفتم: احوال #بچه را نمیپرسی⁉️ گفت: تا خیالم از #تو راحت نشود نه!😉❤️
❣وقتی به خانه میآمد🏘 دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم🚫 همه کارها را #خودش میکرد. لباسها را میشست، روی در و دیوار اتاق پهن میکرد. #سفره را همیشه خودش پهن میکرد. جمع میکرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه #فقط_بااو بود.
#شهید_محمدابراهیم_همت
🕊|🌹 @masjed_gram