eitaa logo
مادرستان/ سرزمینِ مادرانه نوشت ها
1.2هزار دنبال‌کننده
229 عکس
53 ویدیو
1 فایل
مادرستان؛ سرزمین مادرانه نوشت‌ها اینجا، دنیا مادرانه است... جایی برای اشتراک دلنوشته‌های مادرانه به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/maadarestaan متن‌های خود را برای ما بفرستید 👇 @maadarestann
مشاهده در ایتا
دانلود
پا جای پای خواهرانش می گذارد... فاطمه حسنا، دختر یک ساله و نیمه ام، مقابل چشمانم گام بر می دارد! به پاهای کوچکش می نگرم و به قدم های بلندش می اندیشم! انگار همین دیروز بود که در مانیتور سونوگرافی، پاهای کوچکش را دیدم و صدای سونوگراف که گفت: «مبارکه قدمش!دختره!» و من برای بار چهارم دختری را در درونم می پروراندم! بهار شد و فاطمه حسنا متولد شد و با تولدش باران رحمت الهی باز بر سقف خانه‌ی مان باریدن گرفت؛ او بار دیگر طراوت بهار را به خانه آورد! حالا من صاحب چهار دختر بودم و فاطمه حسنا صاحب چهار مادر!! او سه خواهر داشت که هر کدام مادرانه به او عشق می ورزیدند! مادران کوچکی که همیشه حواسشان به دختر کوچک خانه است! از آن روزی که به نوبت، مادرانه گهواره اش را تاب می دادند و برایش لالایی می خواندند تا امروز که دستش را در دست گرفته و گرد خانه می چرخند و آواز کودکانه می خوانند! فاطمه حسنا، راه رفتن را، مستقل غذا خوردن را، آوازهای کودکانه را،مو شانه کردن و گل سر بستن را از خواهرانش آموخته و می آموزد!... حتی قهر و آشتیش هم ترکیبی از قهر و آشتی خواهرانش شده! فاطمه حسنا حالا تجلی خواهران بزرگترش شده! او دقیقا پا جای پای خواهرانش گذاشته! ... چه حکیمانه است این کلام: «در خانواده های پر جمعیت و خوش جمعیت؛ کافیست وقت بیشتری برای تربیت فرزند بزرگتر بگذاریم، آن وقت بقیه به دنبال او گام بر می دارند،حالا کمی این طرف،آن طرف تر...» ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
👌و خدایی که به شدت کافیست...☺️ @beheshtinjast دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید.
هدایت شده از پدرانه
پسرها رو باید تربیت کرد، دخترها رو 🔻 به عنوان پدر و مادر باید مراقب باشیم که دخترانمان را دخترانه و پسرانمان را پسرانه تربیت کنیم. 🔸یکی از مشکلاتی که در بزرگسالان دیده شده این است که نمی توانند نقش‌شان را به عنوان زن و مرد به خوبی ایفا کنند و علت آن، بهم ریختگی تربیتی و جا به جایی نقشی است که در دوران تربیت پذیری بچه ها وجود داشته است. 🔹مثلاً اگر مادر با پسرش دخترانه رفتار کند و درخواست‌هایی که از او دارد باشد به فرزندش یاد می دهد که از زیرِ بارِ کارهای مردانه فرار کند و این جا به جایی نقش ها، امروزه خانواده‌ها را به سمت فروپاشی می برد. ♻️حتی برخی از روانشناسان مهم غربی یکی از دلایل انحراف را ناشی از همین موضوع می دانند. حجت الاسلام تراشیون 💠 کانال پدرانه 👇 https://eitaa.com/joinchat/1401487819C58815cc5b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا من هر چی اینو می‌بینم سیر نمی‌شم؟! سلاااام 🤗 امیدوارم صبحتون با خیر و خنده شروع شده باشه! @drfamoradi
هدایت شده از Fatemeh,Emadi
🍃اگـــر فرزند شما هم نوشـــتن تکـــالیف براش خیلی سختـــه 😫 یه جوری که انگار میخواد کوه 🗻 رو از جاش دربیاره😤 🍃 اگـــر دوســـت داری دلبنـــدت برای نوشتن تکالیفش حـــرص تو رو هم درنیاره😳🙈 🍃با من همراه شو 👍 لایو با موضوع که با حضور خانم دکتر نجفی منش روز دوشنبه ۱۷ مهرماه ساعت ۹ صبح که در گروه برگزار میشه رو از دست نده. ❌بزن رو لینک👇❌ https://eitaa.com/joinchat/885064037Ca87932df89 ✅این پوستر رو برای مامان هایی که بچه مدرسه ای دارند هم بفرست😉🌹 💯عضو کانال پرورش نسل تمدن ساز با مدیریت خانم دکتر زهرا نجفی منش شو و از محتوای مفید این کانال بهره مند شو.👇 https://eitaa.com/joinchat/1670054016Ca1b358c444
🔴 💠 بسیاری از پرخاشگری‌های زن و شوهر به دلیل تفکر و است. گاه همسران نسبت به یکدیگر انتظار بیش از حد دارند، و به این فکر می‌کنند که همسرم باید اینکار را انجام دهد و نباید اینکار را انجام دهد. 💠 تفکر باید و نباید را به👈 "بهتر بود و بهتر نبود" تبدیل کنید در طول هفته این تفکر باید و نباید را نسبت به همسرتان بشناسید و آن را بنویسید و به تفکر بهتر بود و بهتر نبود تبدیل کنید. 💠 وقتی از همسر علامه طباطبایی(ره) پرسیدند؛ که آیا علامه در منزل عصبانی هم می‌شدند؟ گفتند: اوج عصبانیت علامه این بود که در کمال آرامش می‌فرمود؛ اگر این کار می‌شد بهتر بود یا اگر این کار نمی‌شد بهتر بود.
روز طوفانی!... بعد از نماز صبح آرام وبی صدا به رخت خواب میخزم تا مبادا خواب ناز کودکانم از چشمشان ربوده شود و خواب بر چشم من حرام! چشمانم را می‌بندم که ناگاه مادر درونم صدایم می‌زند: «پاشو صبحانه آماه کن! تغذیه مدرسه‌ی دخترت، تکالیفش رو چک کن، پاشو،کلی کار داری!» اخمی به مادر درونم می‌کنم و با هیس کش‌داری او را به سکوت وادار می‌کنم! او هم با تاسف،«خود دانی» ای نثارم می کند و ساکت به خواب ناز فرو می رود؛ اما... گویا،سخنان و دل نگرانی هایش در من اثر کرده که گرمای چشمانم این چنین ترک منزل کرده! بسم الله گویان از جا بر میخیزم و مشغول آماده کردن صبحانه می‌شوم! نگاهی به تکالیف دخترم می اندازم و لبخندی از سر رضایت همراه با ذکر الحمدلله، بر لبم می نشیند! پای تکالیفش امضا می‌زنم: «آفرین، سرباز امام زمان باشی، دخترم!» ... همسرم و دخترم راهی می‌شوند؛ سفره‌ی صبحانه را تا نوبت بعدی و بیداری باقی فرزندانم جمع می‌کنم و در آرامش، مشغول مرتب کردن خانه می‌شوم! گرمای خواب، باز سوار بر پلکم می‌شود و سنگینی خواب به سراغم می‌آید که ناگاه، جفت جفت و رنگ رنگ، چشم های دخترانم، با اشتیاقی کودکانه به من خیره می شود و صدای: «سلام مامان صبح بخیــــــرِ!» اول صبحی شان، خبر از شروعی طوفانی می‌دهد! به سوی خوابِ سوار بر پلکم، دستی به نشانه‌ی خداحافظی، تکان می‌دهم و «بدرود تا شب» گویان بدرقه اش می‌کنم!... سفره‌ی صبحانه باز گشوده می‌شود و قطار کارها باز سوت می‌زند! با عجله کارها را انجام می دهم و نیمه خسته از کارها، راهی مدرسه‌ی فرزندم می‌شوم... مشغول یادداشت نکات معلمِ فرزندم، در دفترچه یادداشت می‌شوم که ناگاه، کلامی از معلم، اشک شوق بر چشمانم می نشاند؛ آری! این اسم دختر من است که با تقدیر و تمجید بر لبان معلم نشسته! چه آواز خوش آهنگی بود طنین صدای معلم وقتی «نام دخترم» را به عنوان بهترین شاگرد کلاس می‌خواند! با تعاریف و تمجیدهای معلم از فرزندم، ناخودآگاه، یاد امضای امروزم پای تکالیفش می‌افتم: «آفرین، سرباز امام زمان باشی، دخترم!» ... و ناگاه یاد ایام بارداری و آن لحظه ای که که نذر سلامتی جسم و جانش، قرآن گشودم و این فراز، بر عمق جانم نشست، پیش از آنکه بدانم فرزندم دختر است!: « رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي... فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ ... فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ: پروردگارا، من عهد کردم فرزندی که در رحم دارم از فرزندی خود در راه خدمت تو آزاد گردانم، این عهد من را بپذیر ... پس هنگامی که(مریم) متولدشد، گفت: پروردگارا، فرزندم دختر است!... پس خدا او را به نیکویی پذیرفت و به تربیتی نیکو پرورش داد!» لبخند رضایت بر لبم نشست و اشتیاقی مادرانه بر قلبم جاری شد: «خدایا؛ تو می‌دانی من فرزندانم را نذر ظهور کردم!... دخترانم را برای یاری امامم می پذیری؟ آیا همچون مادرِ مریم، مژده‌ی «فتقبلها ربّها» را به من هم می‌دهی؟ مژده‌ی خدمتِ فرزندانم در سپاه ظهور؟!» ... همراه فرزندانم راهی خانه می‌شوم و باز قطاری از کارها... چه روز طوفانیِ دلنشینی بود امروز! تمام خستگی کارهای امروز که نه، تمام خستگی سالهای مادریم، بار بست و جای آن را دلگرمی و عزمی جدی برای تلاش در راه پرورش سربازان نسل ظهور، گرفت! حالا دیگر ریخت و پاش ها، جیغ و داد‌ها، کارهای خانه و کمک برای تکالیف و درس مدرسه و تک تک مادرانه هایم، در نظرم حکم زمینه سازی برای ظهور را دارد؛ نه بار وظایف روزمره! خصوصا که شیرینی زحمات مادریم در این روز پر زحمت و طوفانی، همزمان شد با شیرینی طوفان الاقصی و روز پیروزی فرزندان حزب الله! گویا این پیروزی مهر تایید و تاکیدی بود برای تلاش در راه پرورش سربازان ظهور! ***** آری؛ به خاطر بسپریم: طوفان الاقصی، حاصل زحمات سربازان و فرزندان اسلام بود؛ امروز را به خاطر داشته باشیم؛ ان شاء الله ظهور نزدیک است و سهم ما سرباز پروری... فرزندانمان را نذر ظهور کنیم و خودمان را نذر فرزند آوری! طوفان هایی از جنس نور در راه است، خود را برای آن روز آماده کنیم! **** چه روز طوفانی دلنشینی و چه عطر دل انگیز ظهوری...! ✍آينــــــــــﮫ لینک کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/Ayenehmadari لینک کانال ما در بله: https://ble.ir/ayenehmadari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم برنامه نویس با حروف و اعداد برنامه می نویسد و یک برنامه ی کاربردی را می سازد؛ شیمی دان مواد مختلف را مخلوط می کند و یک ماده جدید می سازد؛ مهندس با محاسباتش طراحی می کند و یک ساختمان، دستگاه یا یک خط تولید را می سازد؛ جراح با دقت زیاد و مهارت و ابزار جراحی اش یک عضو را مجددا احیا می کند و می سازد؛ اما قرار است یک را بسازد! میدانی تفاوتش در چیست؟؟ همه ی ساختنی های قبلی بی جانند. می توانی هر طور که می خواهی شکلشان بدهی، اگر اشتباه کردی پاک کنی و از اول طرح بزنی... بی جانند؛ هر تصمیمی برایشان بگیری همان می شوند، بی چون و چرا، بی مقاومت! بچه اما حکایتش فرق دارد. یک انسان است؛ یک موجود فهیم که از دوران جنینی اش احساسات واقعی مادر را درک می کند و واکنش نشان می دهد! او کارش با یک اینتر حل نمی شود! مثلا برنامه با ادب شدن را بنویسی، اینتر را بزنی و برنامه اجرا شود!.... تو با یک انسان طرف هستی که کشف می‌کند، می‌فهمد و تصمیم می‌گیرد و به شدت از تو گریزان است! اگر جراح و مهندس و طراح و نقاش باید ساعت ها وقت بگذارند تا بسازند، ، مادر را میگویم، باید سال ها تلاش کند تا تار و پود شخصیت یک انسان را با ظرافت کنار هم ببافد، تا بعد از حداقل ۱۴سال یک وزیر کنار خود داشته باشد؛ یک فرد عاقل بالغ مسئولیت پذیر بامحبت دیندار.... آه که مادر برای نقش زدن گل هرکدام از این صفت ها بر روی فرش وجود او چه طرح ها که نکشید و چه چالش هایی که پشت سر نگذاشت! می دانی رفیق اصلا اشتباه کردم که مادری را با این مشاغل مقایسه کردم، مادری خود سازنده ی همه ی این هاست. مادری است و این هویت به فنا رفته در این جامعه باید به او باز گردد! جامعه ای ابن سینا خواهد داشت که مادران ابن سینا پرور داشته باشد و لا غیر! شاید اگر اینگونه به مادری نگریستیم، ساعت های بازی به جای حس کلافگی و بیهوده بودن و وقت تلف کردن، پی بردیم که یکی از مهمترین کارهای دنیا را انجام می دهیم. شاید رها و آزاد در دنیای رنگ بازیش غرق شدیم و از بستنی های خربزه و قهوه و آلبالویی که با دستانش خلق کرده و تعارفمان می کند با جانمان چشیدیم و شیرینیش تا ابد زیر زبانمان خواهد ماند! شاید فهمیدیم این رنگ های بی قاعده و بی نظم که روی صفحه کشیده شده اند، برای خود او اثر پیکاسو است! خبر از یک نظم درونی می دهد و گره هایی که یکی پس از دیگری طبق نقشه بر فرش شخصیتش بافته می شود! کانال مادران همدل👇 @madaranehamdel مادرستان ؛ جایی برای اشتراک دلنوشته‌های مادرانه به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/maadarestaan
گاهی اوقات صبحها که داره برای مدرسه اماده میشه خیلی حرف میزنه و سوال میپرسه شاید میخواد مطمئن بشه تمام شیش دنگ حواس من بهشه و این مکالمات خیالشو راحت میکنه❤ اینجوری آرام و شاد میره مدرسه😎 امروز تا یادم نرفته بخشی از مکالماتمونو مینویسم که یادگار بمونه خیلی دلم میخواد بندازمش تو سیکل تفکر فعال ولی میدونم که اون لحظه دلش فقط حرف زدن با منو میخواد پس خیلی سر به سرش نمیذارم🙂 مامانی؟ -جانم اگه شوهر من سید بشه مجبورم بچه هامو سید کنم؟ نه مجبور نیستی ولی سیدها برای ما محترمن مامانی؟ -جانم! اگه مغز ادم تکون بخوره چی میشه؟ - مثلا کجاش بره؟ تو حلقش؟ نه مغز که به جمجمه نچسبیده اگه مغزش یه کم وول بخوره چی میشه؟ - سرش درد میگیره و گیج میشه بعدش خوب میشه مامانی؟ جانم! فامیلی کفتری هم داریم؟ -ممکنه ولی من هنوز نشنیدم من یه مدرسه دیدم اسمش صفدری بود اگه اسمش صفدر باشه چی میشه؟ - میشه صفدر صفدری مامانی نانای اکبر و کبری کجاش مهنا رو بذارم؟ -مممم🤔 نمیدونم باید بهش فکر کنم؟ و با هم تلاش میکنیم مهنّا رو بچپونیم قاطی اسما و غش غش میخنده🤣 مامانی؟ جانم! من بچه قلو میخوام؟ -چی میخوای؟؟؟؟ قلو دیگه قلو دو قلو سه قلو -آهان باشه توکل بر خدا فعلا بیا برو مدرسه و اینبار من غش غش میخندم😂 و در حالی که کمکش میکنم کولشو بندازه رو دوشش از در میفرستمش بیرون🤗 فالله خیر حافظا یه چندین سال دیگه این مکالمات دیگه نیست اون بزرگ شده و رفته دنبال زندگیش و ما موندیم و این خاطرات شایدم ما باید قلوهاشو براش نگه داریم🤣 اشتباه ما رو نکنیدا دیگه دو تا کافی نیست ✍دکتر فاطمه محمدی پزشک و متخصص طب سنتی @dr_fmohamadi🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا