هو المعین
_ : مامااان، ما واقعاً قهرمان داریم؟! امامرضاها رو نمیگما. به جز اونا.
_ : آره شهیدا قهرمان بودن.
_ : نه، قهرمانی که نَمیره!
_ : نمیشه آدمها همه میمیرن.
_ : وااااای، یعنی منم میمیرم!!!!
_ : نه بچهها نمیمیرن.
_ : ولی خودم دیدم بعضی بچهها مردن.
اونا که تو جنگ بودن.
_ : خوب تو جنگ آره.
_ : اصن بیا در مورد مردن حرف بزنیم!
آدما چطور میمیرن؟!
_ : تو تصادف، دریا، آتیش، مریضی.
_ : تو تصادف چطور میمیرن؟!
_ : خوب سرشون میخوره به آهن ماشین میمیرن.
_ : یعنی سرشون قطع میشه؟!
_ : نه ضربه میخوره.
_ : یعنی چی که ضربه میخوره!
_ : نمیدونم!!!! ساعت دو نیمه شبه، بگیر بخواب دیگه. فردا در موردش حرف میزنیم.
_ : نه مامان! بگو آدم چطور میمیره.
_ : همینجوری 😭😭😭😭😭
#دلبرک
#گیرپاژ
#متوسلبهسفسطه
#متنتلخیصشده😭
@maahjor
هو القاضی
« باید به کارت به چشم عشق نگاه کنی. وظیفه داریم تا وظیفه. وظیفهای که نان مجبورت کند، به درد لایه جرز دیوار هم نمیخورد، اما امان از وظیفهای که عشق مجبورت کند.»
#جرعهای_کتاب
#شببازی
@maahjor
هدایت شده از [ هُرنو ]
قافخوانی قسمت ۲۱۳.aac
5.56M
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۱۳
📖 صفحات ۸۹۰ تا ۸۹۵
🎤 با صدای خانم روزبهانی
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
مهجور
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۱۳ 📖 صفحات ۸۹۰ تا ۸۹۵ 🎤 با صدای خانم روزبهانی ❇️اللهم صل علی محمد و آل مح
أشْهَدُ أنْ لا الهَ الّا اللَّه
و أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه
عیدتان مبارکا 🪴🪴
@maahjor
أمیری حُسین.mp3
9.14M
.
«حَبیبي حُسین؛
وَ مَا الحُبُّ غَیْرَ اَن اَکْتَوي بعِشْقِ الحُسِیْن؟»
@daroniyat
هو الشافی
_ : میدونی دو روز دیگه ماه مبارکه؟!
_ : اوهوم
_ : چندروز بعدش هم عیده و سال جدید؟!
_ : خوب که چی؟!
_ : هیچی! همینجوری خواستم بگم معمولا قبل سال نو خونهتکونی مرسومه. قبل ماه مبارک هم خونهتکونی به نظرم مستحب باشه، از اون مهمتر خونهتکونی قلب و روح و خلاصه خونهتکونی معنوی!
_ : خوب بازم که چی؟! اینا چه ربطی به من داره؟!
_ : ببین عزیزم باید هم خونهی دل ترتمیز باشه هم خونهزندگی آدم. سال نو، ماه نو، ماه مهمونی خدا. ماه مهمونی بندههای خدا. خلاصه که هزارتا کار دارم. کلی کار تلنبار شده رو سرم. حسابی استرس گرفتم. نمیخوای یه کم بدقلقی رو بزاری کنار و یه دست بکشی رو سر و صورتتو و یه کم کمکحالم باشی؟! بخدا گناه دارم.
_ : نوچ! برا من نرو بالا منبر! مگه نشنیدی دکتر درمانگاه چی گفت؟!
_ : حالا اون بندهخدا از اوضاع من خبر نداشت که، یه چیزی گفت. جان من کوتاه بیا! به جون خودت نمیرسیم به مهمونی خدا و بندههاش ها.
_ : ااا واااااا، یه چیزی برا خودش گفت یعنی چی؟! نشنیدی گفت اگه بقیه با این ویروس سرتق ۷_۸ روزه سرپا میشن، شما کورتون میخوری حدود یک ماه طول میکشه، خوب بشی؟! پنبه تو گوشهات بود! دکتر درمانگاه هم من بودم که هی میگی بدقلقی میکنی؟! دیگه خودت بودی، شنیدی، دست از سرم بردار حال ندارم، میخوام استراحت کنم؟!
_ : ببین جانکم، جسمکم، تن عزیزم! میدونم حال نداری و اوضاع بدنیت قاراشمیش شده. ولی به جون خودت که میخوام دنیاش نباشه، داری این روح فلکزده هم دچار استرس و آشوب و... میکنی ها؟! از من گفتن بود! دم عیدی گناه داره انقدر حرصش نده! حالا یه کم از قر و قمیشت کم کن یه کم راه بیا، بزار این ماه رمضون و عیدی بگذره. بعد دوباره فیلت یاد هندستون کنه و هی درد و مرض و سرفه و افت فشار و.... بگیر.
الان خدایی انصاف نیست اینجوری رکب بزنی به این بخت برگشته و اینجور دم عیدی و دم ماه مبارک با این همه کار به امان خودش ولش کنی؟!
کوتاه بیا دیگه مشتی؟! دمت گرم.
همیشه شعبون یه بارم رمضون.
اصلا قول میدم خودم دیگه مواظبت باشم تا درد و مرض نگیری! یه این دفعه رو آقایی آخ ببخشید خانمی کن!
_ : نمیخواد! از شما به ما زیاد رسیده. چندساله درگیر رسیدگیهای جنابعالی هستم!! میترسم دیگه رودل کنم. ولی حالا بزار فکرامو کنم ببینم چی میشه!؟
_ : خیر ببینی.
#یامناسمهدواءوذکرهشفاء
#مذاکره
@maahjor
هو النور
دوست دارد یا نمیخواهد مرا معلوم نیست
عشق، بازی میکند با من چرا! معلوم نیست
میکشم سر، هرچه میریزد به جامم دست دوست
کی در این میخانه میافتم ز پا معلوم نیست
برگ دست شاخه را وقتی رها میکرد گفت:
باد با خود میبرد ما را، کجا؟ معلوم نیست
یا نمیآید به چشم باغبان پاییز ما
یا زمستان و بهار کاجها معلوم نیست
با طبیبان رنج ما را بازگوکردن خطاست
جای زخم عشق بر دلهای ما معلوم نیست
#فاضل_نظری
@maahjor
مهجور
هوالمتعالی الهی ! هرآنچه از کاستی و نُقصان است بر نفس خویش روا داریم و امید به جبران تو داریم. معب
الهی!
همچنان امید بندهات به جبران توست.
بندهای که بندگی نداند و رسم عبودیت نشناسد.
@maahjor
هدایت شده از حرفیخته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجرای ربنا، با کمانچه
روزبه استغفاری
#قربانک_یا_لا_اله_الّا_انت
رمضان مبارک🌙
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ و نَبّهْنی فیهِ عن نَومَهِ الغافِلینَ و هَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ و اعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
یا الهی!
ماه نور علی نورت رسید.
روزهداران به فرمانت روزه، اقامهکنندگان به نماز و شبزندهداران درگهت به سجود و رکوع.
چه شود گر مرا در زمرهی نیکان روزهدار نمازگزار شبزندهدارت گردانی و از خواب غفلت بیدار کنی.
الهی امید بستهام از گناهم درگذری و ببخشیام «یا اله العالمین»
#سحراول
#الهی_نامه
@maahjor
هو الحلیم
نمیدانم از چه زمانی سورچهارشنبه آخر سال، گره خورد به ترقه و نارنجک و هر چی سر و صدایش بیشتر بهتر.
لابد ذائقهی بعضی با هرچه صدا مهیبتر، کیفش بیشتر همخوان است.
میدانم بخاطر جشن و پایکوبی خوشحالاند. و صداها مشقی است اگرچه هولناک. و کسی در خطر نیست. و خانهای آوار نمیشود. و طفلی بیجان. و مادری سوگوار.
میدانم ترقه یا نارنجک یا هرچه را که زدند، بعد از صدایش سرخوش میشوند و کیفشان کوک که « چقدر خفن بود و عجب صدایی داشت. »
میدانم که فوقش تا یکی دو ساعت دیگر، صداها میخوابد و زندگی روال همیشگیاش را در آرامش پی میگیرد.
سفره شام پهن میشود، از خستگی جشن چهارشنبهسوری، شاید بیشتر از همیشه تقاضای خوراک کنند، البته اگر تنقلات شب جشن جایی برای گرسنگی گذاشته باشد.
میدانم و خدا را شاکرم که همهی صداها از نارنجکهای مشقی بیخطر است، که فقط صداست، ولی ضربان قلبم نمیفهمد. در هول و ولاست. بیتاب جشن و خوشحالی پرسر و صدا و پرشور نوجوانهای شهرم است که مبادا یکی از همین الکیها، مشقیها، از سر سهلانگاری بشود واقعی. و خوشی و جشن خانوادهای مبدل شود به غم و مصیبت.
دعا میکنم زودتر تمام شود صداهای الکی مهیب بیخطر و شاید چند ابسیلون پرخطر.
کاش فرزندان شهرم زودتر به خانه روند، سیر شوند از طعم غذا و مهر مادر و با خیال آسوده بخوابند در بستر گرم برای شروع فردای روشن.
کاش همهی فشنگها، نارنجکها، بمبها مشقی بود، فقط صدایی بود برای جشن و خوشحالی هرچند مهیب.
کاش سرخی آتش وجه تسمیه تمام سورهای آتشبازی بود نه سرخی خون.
کاش جشن و پایکوبی بعضی با سرخی خون و آوار و بیجان شدن و ..... همخوان نبود.
کاش ذائقهی بعضی با هرچه جنایت هولناکتر، کیفش بیشتر همخوان نبود.
#اِلٰهیٖعَظُمَالْبَلٰاءِ
#بِأَيِّذَنْبٍقُتِلَت
#فلسطین
@maahjor