eitaa logo
معارف
27 دنبال‌کننده
21 عکس
86 ویدیو
100 فایل
اصول دین و عقائد
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 بحث روايتى سوره نصر🍁 ✳️تفسیر المیزان ✅چند مربوط به سوره نصر ⬅️ : شايد منظور از سوره و به طور بوده، كه در اين صورت ندارد كه بعضى آيات ساير سوره ها از اين سوره نازل شده باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 ✅ داستان : 🔹در در داستان فتح مكه آمده: از آنكه در سال رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با قريش نمود، يكى از صلح اين بود كه هر و هر عرب بخواهد مى تواند در رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شود، و هر كس و هر قبيله بخواهد مى تواند داخل در عهد گردد، قبيله به عهد و عقد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ، و قبيله در عقد و پيمان قريش در آمد، و اين دو قبيله از بود. 🍁🍁🍁🍁🍁 در اين بين ميان بنى بكر و خزاعه اتفاق افتاد، و بنى بكر را با دادن كمك كردند، ولى آشكارا كمك ندادند به جز افراد، از آن جمله بن ابى جهل و بن عمرو كه و به كمك بنى بكر رفتند. ناگزير بن سالم خزاعى بر مركب خود شد و به نزد خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شتافت، و اين در هنگامى بود كه مسأله فتح مكه بر سر افتاده بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در در بين مردم بود، عمرو بن سالم و اين اشعار را : 🍃لا هم انى ناشد محمدا حلف ابينا و ابيه الاتلد ان قريشا اخلفوك الموعدا و نقضوا ميثاقك الموكدا و قتلونا ركعا و سجدا🍃 ترجمه:🍂بارالها باش من به (ص) اطلاع دادم، و او را به طلبیدم، و به سوگندهای که نیاکان ما و نیاکان او مقدسش می شمردند دادم که درباره ات کردند و عهد تو را نمودند و ما را در حال و کشتند.🍂 🍁🍁🍁🍁🍁 رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى بس است سپس برخاست و به خانه همسرش رفت و فرمود: برايم آماده ساز، آنگاه شروع كرد به و شستشوى خود، و مى فرمود: نشوم اگر - خويشاوندان عمرو بن سالم - را يارى نكنم، آنگاه از بديل بن ورقاء با حركت كرده نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آنها هم آنچه از بكر و كشيده بودند و يارى قريش از بنى بكر را به اطلاع آن حضرت رسانده به طرف برگشتند.
🍁 بحث روایتی سوره نصر🍁 ✳️ تفسیر المیزان ⬅️ رسول خدا(ص) به عمويش فرمود فعلا برو او را داديم، فردا صبح او را نزد من آر. عباس مى گويد: صبح زود از هر كس ديگر او را نزد رسول خدا (ص) بردم، همينكه او را ديد فرمود: واى بر تو اى اباسفيان آيا هنوز آن نشده كه بفهمى جز الله نيست؟ عرضه داشت: پدر و مادرم فداى تو كه چقدر ، و چقدر كريم و رحيم و حليمى، به خدا قسم اگر مى دادم كه با خداى تعالى خداى ديگرى باشد، بايد آن خدا در جنگ و روز ياريم مى كرد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: واى بر تو اى اباسفيان آيا وقت آن نشده كه بفهمى من خداى تعالى هستم ؟ عرضه داشت: پدر و مادرم فدايت شود، در اين مساله هنوز در دلم است. مى گويد: به او گفتم واى بر تو شهادت بده به حق قبل از اينكه گردنت را بزنند. ابوسفيان شهادت داد. 🍁🍁🍁🍁🍁 در اين هنگام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى عباس و او را در دره نگه دار، تا لشكر خدا از روى او بگذرد، و او قدرت خداى تعالى را ، من او را نزديك كوه، نقطه دره نگه داشتم، لشكريان اسلام قبيله رد مى شدند و او مى پرسيد: اينها كيانند؟ و من پاسخ مى دادم، و مى گفتم مثلا اين قبيله است، اين است، اين فلان است، تا در آخر خود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در كتيبه از و عبور كرد، در حالى كه نفرات كتيبه آنچنان آهن شده بودند كه جز چشم از ايشان پيدا نبود، ابوسفيان پرسيد اينها كيانند: اى اباالفضل؟ گفتم اين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه با مهاجرين و انصار در است. ابوسفيان گفت: اى اباالفضل برادرزاده ات عظيم شده، گفتم واى بر تو سلطنت و پادشاهى نيست. بلكه است، گفت: بله حالا كه چنين است.