♻️ نتایج برونداد وحي زباني
🖌 دكتر حميدرضا شاکرين
الهي بودن محتوا و الفاظ و عصمت تام قرآن، نتايج چندي در عرصه فهم و معرفت ديني دارد:
🔶 1. قداست قرآن
با پذيرش قدوسيت خداوند، قداست قرآن نيز اثبات ميشود. قداست داراي معاني متعددي است. مراد از قداست قرآن در اينجا عبارت است از: 1. احترامپذيري قرآن 2. تنزه قرآن از هر عيب، کاستي و خطا 3. نقدناپذيري قرآن.
🔶 2. صدق و واقعنمايي قرآن
خدا بنياد بودن قرآن با توجه به حکمت، علم، صدق و قدوسيت مطلق خداوند، مستلزم صدق تام، واقعنمايي گزاره¬ها و واقعمندي آموزههاي آن است. در نتيجه اگر فهمي از قرآن با درکي قطعي از واقعيت در تعارض افتد، آنچه مورد بازنگري قرار خواهد گرفت فهم ما از قرآن است، نه ارزش و اعتبار کتاب آسماني.
🔶 3. فهمپذيري زبان قرآن
الهي بودن قرآن با توجه به حکمت و هدفداري شارع از نزول آن، که همان هدايت و راهنمايي بشر است، مستلزم نفي زبان خصوصي شارع و کاربست زباني فهمپذير براي نوع انسانهاست.
🔶 4. نفي تكثر قرائت¬پذيري
هيچ واقعيت و حقيقت عينی، برداشتها و تفسيرهاي متضاد و متعارض و معاني متکثر عرضي را نميپذيرد. بنابراين در ميان فهمهاي متعارض از قرآن تنها يکي امکان صدق دارد و بقيه مردود خواهند بود. عصمت تفسيري قرآن بر وجود قرائتي معصومانه، ثابت، حجت، مرجع و به تعبيري رسمي، از قرآن دلالت دارد.
🔶 5. مؤلفمداري فهم و تفسير قرآن
صدور قرآن با توجه به حکمت الهي، هدايتگري و هدفداري او، راهنما بهسوي محوريت مراد شارع در فهم اين کتاب آسماني است. پس انسان ميتواند و بايد پيام خداي خود را از متون ديني دريافت، و یا کشف و فهم کند. بنابراين: اولاً انسان بر اين کار تواناست، زيرا شارع به زبان انسان سخن گفته و زبان خصوصي ندارد. ثانياً انسانگريزي از آن ندارد، زيرا سعادت پايا و فرجامين بشر، تنها از اين راه فراچنگ ميآيد.
🔶 6. حجيت دلالتهاي قرآني
خدا بنياد بودن قرآن، حکيمانه و هدفدار بودن نزول، صدق و واقعنمايي آموزه¬هاي آن و نفي زبان خصوصي شارع مستلزم حجيت دلالتهاي قرآن است. اين حجيت هم به لحاظ منطقي و ارزش نظري واقعي است و هم به لحاظ اعتباري و ارزش عملي. به بيان ديگر آنچه را که قرآن بر آن دلالت ميکند هم قابل استناد در اثبات واقعيات است و هم حجت خدا بر بنده و بنده برمولا در بايدها و نبايدهاي عملي و رفتاري است.
@maarefmags_ir
🔶 7. تقدم قرآن بر ديگر نصوص دينى
نزول متن قرآن از ناحيه خداوند، بدون اندک تغيير و دگرگوني، مستلزم تقدم آن بر ديگر نصوص ديني است. ساير نصوص ديني، اعتبار خود را وامدار قرآنند و قرآن ميتواند نسبت به اعتبار و عدم اعتبار آنها تعيين تکليف کند، اما کارکرد اساسي ديگر نصوص در ارتباط با قرآن، نقش تفسيري و تبييني است. اين مسأله همواره مورد اهلبيت(ع) بوده و هماهنگي با قرآن را ملاک اعتبار روايت قلمداد کردهاند.
🔶 8. اهميت يافتن دلالتهاي لفظي
الهي بودن الفاظ قرآن جايگاه برجستهاي براي بررسي¬هاي دقيق لفظي، اصول و قواعد لفظيه و اقسام سهگانه دلالتهاي زباني رقم مي¬زند و استفاده حداکثري از دلالتهاي زباني متن اين کتاب آسماني را سبب ميشود. از اين منظر بين قرآنشناسي و روش ¬فهم و تفسير قرآن پيوند ناگسستني برقرار مي¬شود.
🔶 9. نفي کافيانگاري کتاب آسماني
لزوم عصمت تفسيري قرآن، مستلزم نفي انگاره کفايت کتاب آسماني، بدون تبيين و تفسيرهاي اهل بيت(ع) است. تبيين و تفسير وحي توسط پيامبر(ص) و حجتهاي معصوم الهي معتبرترين تفسير آموزههاي وحياني قرآن است.
🔶 10. پيراستگي و مجارات در زبان قرآن
برخي از نوانديشان معاصر، مانند نصر حامد ابوزيد معتقد¬ند زبان امري کاملاً بشري، همراه با رنگ محيطي و ساخت فرهنگي تاريخي است. بنابراين پيامبر در بازگويي زباني پيام وحي، جدا از باورها و تصورات فرهنگى روزگار خود نيست. اکنون فارغ از نقدهايي که بر مبناي ديدگاه فوق مي¬توان وارد ساخت، به نظر مي¬رسد با توجه به دو نکته مشکل ياد شده مرتفع خواهد شد:
الف. بنياد الهي زبان قرآن؛ يعني اينکه گوينده آن فوق بشر و فراتر از تنگناهاي محيطي، فرهنگي و تاريخي است و هرگز نميتوان او را تحت تأثير درونمايههاي محيطي انگاشت.
✅ ب. بر اساس گفته فوق، قرآن از عقايد، افکار، آداب و فرهنگ باطل پيراسته است؛ چنانچه ميفرمايد: «لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه» اما به جهت امكان تفاهم با مردم به هم سويي در کاربرد واژگان رايج در عرف پرداخته است؛ اما کاربست واژگان رايج در ميان مردم لزوماً به معناي پذيرش فرهنگ آنان و يا التزام به تمامِ بار فرهنگياي که در وضع و کاربرد اوليۀ آن واژه مورد نظر اهل زبان بوده، نيست؛ بلکه ميتواند صرفاً از باب مجارات در استعمال (هم سويي در کاربرد واژگان رايج در عرف هر زبان) باشد که امري رايج در کاربرد واژهها در همۀ زبانهاست.
#قرآن
#رمضان
✂️ تقرير آيتالله معرفت در تحليل بطون قرآن
🖌 دکتر سيد محمدحسين ميري
👈 آيتالله محمدهادي معرفت(ره) در آثار خود(التمهيد في علوم القرآن، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب/تفسير و مفسران»...)، پس از بيان مصاديق تأويل در قرآن، مصداق ديگري براي تأويل بيان ميكند و ميگويد اين معنا در قرآن نيامده ولي در كلام پيشينيان به كار رفته و از آن به «بطن» تعبير مينمايد.
✂️ خلاصه «نظريه بطن»
«بطن» معناي ثانوي و پوشيدهاي است كه از ظاهر آيه به دست نميآيد؛ در مقابل «ظهر» يعني معناي اوليهاي كه از ظاهر آيه بر حسب وضع و كاربرد فهميده ميشود. روايات، قرآن را علاوه بر داشتن ظاهر، داراي بطن معرفي كردهاند. با از بين رفتن قومي كه آيهاي درباره آن نازل شده، قرآن از بين نميرود و بر اقوامي كه در طي زمان خواهند آمد، منطبق است. جنگ پيامبر(ص) با مشركان بر سر تنزيل قرآن بود و جنگ علي(ع) بر سر تأويل قرآن. اين معنا از تأويل است كه ضامن عموميت قرآن شده و موجب ميشود قرآن شامل تمام زمانها و دورانها باشد؛ زيرا اگر مفاهيم فراگير برگرفته شده از موارد خاص نباشد و آيه مختص همان موردِ شأن نزول باشد، بسياري از آيات قرآن عاطل و بيثمر ميشود و فايدهاي جز ثواب تلاوت نخواهد داشت.
سپس به بيان تعميم مواردي فراتر از شأن نزول آيات ميپردازد.
از ويژگيهاي برجسته اين نظريه ارائه ضابطه و ملاك براي تأويل است. آيتالله معرفت دو ملاك براي تأويل صحيح بيان ميكنند:
✅ الف)رعايت مناسبت و ارتباط تنگاتنگ بين معناي ظاهري و باطني؛ زيرا تأويل بدين معنا عبارت است از مفهوم عام منتزع از محتواي كلام و ناگزير در انتزاع اين مفهوم عام بايد مناسبت لفظي يا معنوي رعايت شود. مثلاً تعميم لفظ «ميزان» در آيه «وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ» از ترازوي مادي به هر وسيله سنجش اعم از اين كه مادي يا معنوي باشد، تعميمي شايسته است؛ بنابراين طبق فرمايش امام صادق(ع)، «امام عادل» هم مصداقي از «ميزان» خواهد بود؛ زيرا با حق و عدالت بر مردم حكم ميراند يا در آيه شريفه «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ» «ماء معين» كه معناي ظاهري آن آب جاري و گوارا است در رواياتي به «امام» يا «علم امام» تفسير شده است؛ زيرا همان گونه كه آب منبع حيات مادي و منشأ اصلي امكان حيات بر روي كره خاكي است، وجود امام و علم نافع او تنها پايه اساسي زندگي معنوي ميباشد و سبب سعادت دنيوي و جاودانگي اخروي انسان خواهد شد. در همه موارد فوق تناسب معناي ظاهري و باطني رعايت شده است.
@maarefmags_ir
✅ ب) رعايت نظم و دقت در كنار گذاشتن خصوصيات كلام مورد تأويل و تجريد آن از قرائن خاصه؛ زيرا رعايت نظم و دقت در كنار گذاشتن خصوصيات كلام مورد تأويل و تجريد آن از قرائن خاصه سبب ميشود تا حقيقت و مغز آن در قالب مفهوم عام، هويدا گردد. از اين شرط در منطق به عنوان قانون «سَبر و تقسيم» و در اصول با عنوان «تنقيح مناط» تعبير ميشود. فقها از تنقيح مناط براي به دست آوردن ملاك قطعي و يقيني حكم استفاده ميكنند؛ به طوري كه حكم شرعي ـ اعم از تكليفي و وضعي ـ نفياً و اثباتاً دائرمدار آن ميباشد. آنان محتواي عام منتزع از دليل را اعتبار ميكنند نه فقط عنوان محدود و مخصوص موجود در ظاهر دليل را؛ زيرا «العبرة بعموم اللفظ، لا بخصوص المورد». به عنوان نمونه خداوند از زبان حضرت موسي(ع) نقل ميكند: «رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِّلْمُجْرِمِينَ» پروردگارا! به پاس آن نعمت كه به من دادي هرگز پشتيبان گناهكاران نخواهم بود. طبق آيهاي ديگر خداوند نعمتهايي مانند توانايي جسمي و علم و حكمت به حضرت موسي(ع) عطا كرد؛ اين معناي ظاهري بيانگر تواناييهايي بود كه خداوند به حضرت موسي(ع) داده است ولي جاي اين سؤال هست كه آيا اين موضوع تنها به حضرت موسي(ع) به عنوان يك پيامبر و شخص صالح مربوط ميشود يا حكم عقلي قطعي است كه شامل همه صاحبان قدرت اعم از عالمان، اديبان، حكيمان، صنعتگران و به طور كلي همه آنان كه خداوند به آنان علم و حكمت و توانايي سرنوشتساز ارزاني داشته است نيز ميشود؟ بي ترديد جواب مثبت است؛ زيرا عقل حكم ميكند كه اين تواناييها بيهوده در اختيار آنان قرار نگرفته و بايد در جهت سعادت بندگان خدا و عمران و آباداني زمين به كار رود. اين مفهوم كلي فقط با اجراي قانون «سَبر و تقسيم» و با كنار گذاشتن خصوصيات و قرائن موجود در آيه، ممكن است و در نتيجه آن ملاك حكم عام بهدست ميآيد. نمونههاي ديگر نيز از قبيل فريضه خمس و ماليات به ترتيب از آيه غنيمت و آيه انفاق با اعمال همين قانون «سَبر و تقسيم» بهدست ميآيد. نمونههاي فراوان ديگري از اين قبيل در آيات قرآن قابل پيجويي است.
#قرآن
#رمضان
روشها و فنون مختلف تدریس
♻️ سلسله مباحث گفتارپژوهی(23)
👈 نوشته ذیل، ادامه نکات مهم بدست آمده از مصاحبه اساتید پیشکسوت و موفق دروس معارف اسلامی در موضوعات مختلف با عنوان گفتار پژوهی است، که با ذکر نام استاد به صورت دستهبندی شده تقدیم میگردد.
✅ روشها و فنون مختلف در تدریس
🔶 49. دکتر مصیب عباسی، استادیار دانشگاه گلستان: همیشه سعی میکنم با برقراری رابطه صمیمی با دانشجویان، آنان را برای بحث آماده کنم، در کلاسهای انقلاب از آنان می خواهم مباحث جاری و هفته را به اختصار بیان کنند و قصدم از این کار آن است که آنان را وارد بحث نمایم و با پرسش و گاه در مقام پاسخ قرار دهم و نظرشان را جویا شوم. چنانچه گاه تلاش میکنم در مسائل انقلاب اسلامی گفتگوهای دو جانبه بین دانشجویان صورت گیرد، که البته در پایان خودم جمعبندی مینمایم، برگزاری کرسی آزاداندیشی در کلاسهای انقلاب اسلامی نیز از روشهای بنده است.
@maarefmags_ir
🔶 50. دکتر غلامرضا نورمحمدی، استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران: از دیگر روشها این است که از دانشجویان خواسته میشود تا 2 یا 3 سؤال از آنچه ذهنشان را به خود مشغول کرده و نیاز واقعی آنهاست قبل از ورود استاد به کلاس بدون اینکه صاحب سؤال برای او شناسایی شود، بر روی تخته بنویسند و در پایان کلاس حدود نیم ساعت از وقت، به جواب آن سؤالها اختصاص داده میشود و به بحث گذاشته میشود؛ این مجموعه خودش در پایان ترم مثلاً میشود 45 سؤال که نیاز او بوده و دانشجو تخلیه هم شده است. ـ روش دیگر اینکه از دانشجویان خواسته میشود تمامی آنچه که راجع به یک موضوع ذهنشان را مشغول کرده است، مثلاً قالبهای تأمین نیاز جنسی خود را سالم و ناسالم فرقی هم نمیکند، همه را بدون سانسور روی کاغذ بیاورند. فراوانی قالبها سنجیده میشود و ذهن دانشجویان روی هر کدام از قالبها بیشتر باشد به بحث گذاشته میشود، البته به طور منصفانه، دانشجو باید احساس کند استاد بسیار منصفی هستید.
#روش_تدریس
💯نگرشي به جايگاه نمره
در دروس معارف(قسمت 1)
🖌 علي نجفي نژاد
تذکار
👈 این نوشته به معنای نگاه و نگرش نهایی نشریه معارف نیست، بلکه انعکاس دیدگاه یکی از مدرسان محترم معارف اسلامی دانشگاه است که به دست ما رسید. نشریه، دیگر استادان محترم را به اظهار نظر و یا نقد و بررسی این نگاه(به ویژه پیشنهادات نویسنده در قسمت دو/پایانی) فرا میخواند.
معارف
🔶 مسئله
بسيار روشن است که دروس معارف اسلامي با ديگر دروس عمومي و تخصصي دانشگاهها متفاوت است؛ زيرا اساتيد دروس معارف، بهنوعي مبلّغ دين و مبيّن انقلاب اسلامي هستند و اين دروس ميبايست بتوانند در دوران تحصيل و پس از آن از لحاظ فکري، عقيدتي و عملي دانشجويان را تأمين و تغذيه کنند. بنابراين ضرورت ايجاب ميکند نسبت به سر فصلها، انتخاب اساتيد و نمره دانشجويان توجه ويژه شود. نسبت به سر فصلها و انتخاب اساتيد دروس معارف، سخن، بسيار گفته شده؛ ولي نسبت به نمرهاي که ميبايست دانشجو بگيرد، هنوز جاي بحث فراوان دارد.
متأسفانه از ديد بسياري از دانشجويان، اين درسها يا براي ارتقاي معدل است يا براي وقت گذراني! چون به هر دليل، چندان همدلي با اين نوع مباحث ندارند؛ و يا فکر ميکنند که اين مباحث را از دوران دبستان تا دبيرستان در کتابهاي ديني، قرآن و دين و دانش (ديني) خواندهاند و هر روز در راديو و تلويزيون اينگونه مباحث تکرار ميشوند و نیز در مناسبتهاي مذهبي، همیشه موضوع سخنراني واعظان همين موضوعات است!
با نمرهاي که دانشجو از درس من ميگيرد، به حق احساس ميکنم که در سرنوشت وي شريک شدهام؛ زيرا در بسياري از ادارات و کارخانهها و مراکز دیگر دولتی و یا خصوصی وقتي که ميخواهند نيروي جديد استخدام کنند، يکي از اولويتهاي مهم، معدل است.
تقسيمبندي اساتيد معارف
🔶 چنانكه روشن است، از ديدگاه دانشجويان، اساتيد دروس معارف اسلامي به دو دسته کلی تقسيم ميشوند: گروهي كه نمره دادنشان خيلي مَلَس است؛ معمولاً دانشجويان از اين اساتيد كه بهراحتي نمره ميدهند بسيار راضي هستند؛ دسته دوم اساتيدي هستند که مقرراتياند و در نمره دادن دقيقاند و به سختي ميشود نمره بالا از درس اين نوع استادان گرفت.
اساتيد گروه اول معتقدند که نبايد در درس و نمرة دانشجويان سختگيري کرد، تا دانشجويان نسبت به دين و امور ديني بدبين نشوند و به اصطلاح حالت دينزدگي برايشان پيش نيايد. اساتيد گروه دوم معتقدند که بايد در درس و نمرة دانشجويان سخت گرفت يا لااقل دقيق بود و به اصطلاح نمرة کيلويي به دانشجو نداد؛ تا ارزش درس و استاد و دين ضايع نگردد و دانشجو فکر نکند که اين دروس چون عمومي هستند، اهميت ندارند.
آسيب آسان نمرهدادن
🔶 1. همانطور که در استدلال اساتيد دسته دوم بيان شد، اين کار باعث ميشود که به دانشجو احساس کم ارزش و بياهميت بودن درس معارف و استاد، دست دهد. گاه اينكار باعث تمسخر استاد معارف در بين دانشجويان نيز شده است. براي مثال در سايت دانشجويي يکي از دانشگاهها از دانشجويان پرسيده بودند بهترين استاد دانشکده شما كيست؟ در بين بهترينها، هيچ دانشجويي نامي از اساتيد معارف نبرده بود؛ بلكه تنها يک دانشجو که نام يکي از اساتيد معارف را نوشته بود، در بيان علت بهتر بودنش نوشت: «نمره ميدهد مثل هلو»!!
🔶 2. باعث بالا رفتن معدل کل دانشجو ميشود، و اگر اين معدل بالا سرپوشي بر ناتواناييهاي ديگر او شود، مثلاً موجب استخدام او در ادارهاي شود که لياقتش را نداشته (دست کم از لحاظ ديني)، استاد نيز در گناهان وي شريک خواهد بود.
🔶 3. چون درس معارف، درس دين است و اساتيد معارف هم مبلّغ و مبيّن و بهنوعي نماينده دين و انقلابند، پس برخي دانشجويان فکر ميکنند که خدا نيز در روز قيامت، باید همينگونه عمل کند و همه چيز را بيحساب و كتاب و راحت ميگيرد، در نتيجه اين روش به صورت ناخودآگاه باعث ترويج اباحيگري، لااباليگري، عدم تقيد به دين و كار، ميشود.
@maarefmags_ir
🔶 4. همخوان نبودن نمره بالا با رفتار و وضع ظاهري برخي دانشجويان، نشان از عدم توجه استاد در رسالت عملي دروس معارف است. ديده شده برخي از دانشجوياني كه چندان تقيدي ندارند و يا از وضع پوششي و آرايشي مناسبي حتي در كلاسهاي معارف برخوردار نيستند، نمرات بسيار بالايي از دروس معارف گرفتهاند!
🔶 5. نمره بالا در اين درسها گاه براي افراد بيجنبه، باعث ايجاد غرور و حتي امنيت کاذب ايجاد ميشود؛ به گونهاي که آن دانشجو ديگر سخن و امر و نهي ديگران را قبول نميکند؛ چون با خود ميگويد من اينها را بهتر بلدم و در دانشگاه اين درسها را با نمره بالا پاس کردهام!
🔶 6. گاه نمره گرفتن بالاي دانشجو در درسهاي معارف، به صورت ناخودآگاه مجوّز اظهار نظر و حتي استنباط او در مباحث ديني ميشود! به تعبير ديگر، نمره بالا در واقع، براي کسانيکه ظرفيت ندارند، به منزله دريافت حکم اجتهادشان است.
#دکترین_تدریس
#نقد و نظر
#آسیبشناسی
♻️ سیر مطالعاتی قرآن و علم
👈 در ادامه فهرستی از منابع سیر مطالعاتی قرآن و علم، تقديم استادان محترم معارف میشود. اين فهرست پيشنهادی، ديدگاه مركز تخصصي و پژوهشي «مؤسسه قرآن و علم» قم است.
✅ مرحله اول: آشنائی با مطالب قرآن و علم
1. «رابطه علم و دین»، عباسعلی سرفرازی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
2. «پیشگوییهای علمی قرآن»، مصطفی زمانی، انتشارات پیام اسلام.
3. «مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم»، دكتر موریس بوكای، ترجمه مهندس ذبیحالله دبیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
4. «آشنایی با تفسیر علمی قرآن»، محمدعلی رضایی و ناصر رفیعی، مركز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه.
5. «شگفتیهایی از اعجاز در قرآن كریم»، محمد جمالالدین الفندی، ترجمه حسین میردامادی، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی.
6. «استعانت از قرآن كریم در شفای جسمانی»، علیرضا نیكبخت نصرآبادی، نشر قبله.
7. «قرآن و علم امروز»، عبدالغنی خطیب، ترجمه دكتر اسدالله مبشری، موسسه مطبوعاتی عطائی.
8. «آموزههای تندرستی در قرآن»، حسن رضا رضایی، انتشارات مشهور.
✅ مرحله دوم: شناخت اعجاز علمی قرآن و نقد و بررسی موارد و مبانی آن
1. «پژوهشی در اعجاز علمی قرآن»(دو جلد)، دكتر محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات مبین.
2. «اشارات علمی اعجازآمیز قرآن»، همان، نشر معارف.
3. «اعجاز قرآن»، علامه سید محمدحسین طباطبایی، بنیاد فكری علامه طباطبایی.
@maarefmags_ir
✅ مرحله سوم: شناخت تاریخچه تفسیر علمی و رابطه علم و دین و حوزهها و قلمرو و تعارضات ادعایی و راهكارهای آنها:
1. «درآمدی بر تفسیر علمی قرآن»، دكتر محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات اسوه.
2. «تفسیر علمی قرآن»، دكتر ناصر رفیعی محمدی.
3. «رابطه علم و دین»، محمدعلی رضایی اصفهانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
4. «التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان»، دكتر عمر ابو حجر، دارقتیبه، بیروت.
5. «قرآن و علوم طبیعت»، دكتر مهدی گلشنی، امیركبیر.
✅ مرحله چهارم: شناخت عمیق رابطه قرآن و یكی از علوم انسانی یا طبیعی
1. «طب در قرآن»، دكتر دیاب و دكتر قرقوز، ترجمه علی چراغی، انتشارات صحفی.
2. «دارونیسم یا تكامل انواع»، جعفر سبحانی، انتشارات توحید.
3. «تكامل در قرآن»، علی مشكینی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
4. «دانش عصر فضا»، حسین نوری، نشر مرتضی.
5. «قرآن و روانشناسی»، محمد عثمان نجاتی، ترجمه عباس عرب، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
6. «الالوان فی القرآن الكریم»، عبدالمنعم الهاشمی، ابن حزم.
7. «اولین دانشگاه و آخرین پیامبر»، دكتر سید رضا پاك نژاد، چاپ اسلامیه.
8. «فلسفه احكام»، احمد اهتمام، چاپخانه اسلام، اصفهان.
9. «اعجاز قرآن»، تحلیل آماری حروف مقطعه، رشاد خلیفه، سازمان چاپ دانشگاه شیراز.
10. «اسلام و طب جدید یا معجزات علمی قرآن»، عبدالعزیز اسماعیل پاشا، سید غلامرضا سعیدی، انتشارات برهان.
11. «نگاهی قرآنی به فشار روانی»، اسحاق حسینی كوهساری، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
#قرآن
💯 نگرشي به جايگاه نمره در دروس معارف (2/پایانی)
🖌 علي نجفي نژاد
🔶 آسيب سخت نمرهدادن
🚩 1. وقتي که دانشجويي تمام يا بيشتر دروس تخصصي خود را با نمره بالا پاس کند و فقط چند درس معارف در کارنامه وي پايين باشد، بسيار طبيعي است که نسبت به آن درسها و یا استاد معارف و يا تمام کساني که دم از دين ميزنند، دلزده شود.
🚩 2. گاه اتفاق افتاده که دانشجويي هم از لحاظ ظاهر و هم از لحاظ عملي بسيار معتقد و مقيد به دين داست، ولي به هر دليل، نتوانسته در شب امتحان مطالب کتاب را خوب بخواند و همين باعث شده که نمره وي کم شود، در نتيجه يک سرشکستگي براي وي پيش ميآيد.
🚩 3. استاد سختگير، در ديد دانشجويان منفي جلوه ميکند، بهخصوص اگر استادان ديگري در همان دانشگاه، همين درس را ارائه کنند و در نمره دادن راحتتر باشند.
نتيجه: هر دو راه فوقالذكر، داراي مشکلات و آسيبهايي است که گريزي از آنها نيست.
✅ پيشنهاد
براي اين که اين تنگناها در دروس معارف پيش نيايد، چند راه حل پيشنهاد ميشود:
🚩 1. اين دروس به صورت اختياري ارائه شود و امتحان از آنها گرفته نشود؛ البته هر چند اين کار باعث ميشود که ديگر مشکلات پيشگفته مرتفع شود، اما خود داراي اشکالاتي است؛ مانند:
الف: از رونق افتادن و خلوت شدن کلاسهاي معارف و يا حتي برگزار نشدن بيشتر آنها.
ب: منافات داشتن با اصل وضع دروس معارف از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي. اين شورا با هدف آشنايي دانشجويان با مباني و اصول دين، اين دروس را در تمام رشتههاي دانشگاهي گنجانده است؛ حال اگر بهصورت اختياري باشد، دانشجويان براي اينکه زود فارغ التحصيل شوند يا شهريه کمتري بدهند، از خير اين دروس ميگذرند.
ج: وقتي که دانشجو مجبور باشد اين دروس را پاس کند، ناخودآگاه منافعي برايش حاصل ميشود؛ از جمله از نزديک با خلق و خو و مرام استادان (عمدتاً مهذّب) اين دروس، که یا روحانی هستند و یا فارغالتحصیل علوم دینی، آشنا ميشوند.
🚩 2. برگزاري امتحانات به صورت متمرکز؛ همانطور که سر فصل و متون درسي دروس معارف، توسط نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها تعيين و ارائه ميشود، به همين شکل خود نهاد در يک زمان از دانشجويان سراسر کشور امتحان بگيرد و نمره را خود اعلام کند. دقيقاً همان کاري که نسبت به دانشجويان دانشگاههاي پيام نور انجام ميدهند. اين کار نيز اگر چه برخي از مشکلات مورد نظر را حل ميکند، ولي باز خود داراي آسيبهايي است؛ مانند:
الف: در اين صورت نقش استاد بسيار کمرنگ ميشود. دانشجو ميگويد کتاب که فارسي روان است، نمره هم که دست استاد نيست، پس تا وقتي كه بشود با هر بهانهاي سرکلاس نميرود و يا در کلاس، خود را به کارهاي ديگري مشغول ميکند.
ب: از طرف ديگر استاد مجبور است در 14/15 جلسه يک کتاب تحميلي را از ابتدا تا انتها بدون حاشيه رفتن و پرداختن به سؤالات دانشجويان، تدريس کند؛ چون محدوده امتحان را نهاد معين کرده و استاد اگر بخواهد به سوالات دانشجويان بپردازد، نميتواند کتاب را کامل تدريس کند. در اين صورت به کسل کنندگي کلاسها افزوده ميشود و استاد خود نيز لذتي از تدريس نميبرد.
@maarefmags_.ir
ج: رکود و خمودگي استاد؛ چون در اين صورت استاد نميتواند هيچ تنوعي در کلاس و کتاب بدهد.
د: اگر نهاد مقداري (مثلاً شش نمره را) بهدست استاد دهد، اگر دانشجو اين نمره را به هر شکل از استاد بگيرد باز همان اشکالاتي که در مورد راحت گرفتن امتحان بيان شد، مطرح ميشود؛ و اگر به هر دليلي استاد سخت بگيرد و نمره ندهد، در اين صورت نيز اشکالات قبلي به قوت خود باقي است.
هـ : بسته شدن دست استاد در نمره؛ چون گاه استاد تشخيص ميدهد به عنوان تشويق، برگه امتحاني يک دانشجو را که از لحاظ اخلاقي و ديني خوب است، با مسامحه تصحيح کند و یا برگه دانشجويي را که در عمل و گفتار مقيد به هيچ چيز نيست، با دقت بيشتري تصحيح کند.
🚩 3. ارائه دروس به صورت اجباري و برگزاري امتحان توسط استاد و عدم لحاظ آن در معدل کل؛ اين روش تقريباً شبيه کاري است که دانشگاه آزاد اسلامي نسبت به درس يک واحدي «وصايا» انجام ميدهد. اين راهکار هم داراي اشکالاتي است از جمله:
الف: دانشجو رغبتي به مطالعه دقيق کتابها نخواهد داشت و فقط به گرفتن نمره قبولي اکتفا ميکند که معمولاً استادان با توجه به رحمت واسعهاي که دارند اين مرحمت را عنايت ميفرمايند!
ب: استاد احساس ميکند درس و کلاس و نمرة او يک کار تشريفاتي است و بود و نبودش خيلي مهم نيست. اين احساس در دانشجو هم بهوجود ميآيد و دروس و اساتيد معارف، مظلومتر ميشوند.
ج: با سيستم آموزشي ناسازگار است که دانشجو مجبور باشد درسي را پاس کند، ولي نمرهاش در جايي لحاظ نشود!
و اما نظر شما چيست؟
#دکترین_تدریس
#نقدونظر
#آسیبشناسی
🌻 متد قرآنپژوهي مستشرقان
🖌 در گفتگوي قرآنپژوهانه استاد بهاءالدين خرمشاهي با نشریه معارف
❓❓ نوع نگاه و متد قرآن پژوهي مستشرقان چگونه است؟ ارزيابي شما از دورههاي استشراق چه ميباشد؟ ميزان و نحوه تعامل تأثيرگذاري و تأثيرپذيري پژوهشهاي قرآني مستشرقان با قرآنپژوهي مسلمانان را چگونه بررسي ميكنيد؟
✅ نگاه مستشرقان در قرآنپژوهي، ابتدا خصمانه، سپس رقيبانه، سپس ظاهراً دوستانه و باطناً منكرانه بود و حتي هنوز هم كه تلطيف شده ظاهر و باطن آن فرق دارد. البته بنده اصولاً به استشراق و مستشرقان نظر مساعد و خوشبينانه دارم؛ اما وقتي رژي بلاشر در حدود نيم قرن پيش ترجمة شيواي خود را به زبان فرانسوي منتشر كرد با كمال شگفتي سه جملة تهمتآميز ضد اسلامي و غيرقرآني كه عرفاً به «آيات شيطاني» معروفند و سلمان رشدي كژانديش وكژآيين نيز نام كتاب عنيف و سخيف خود را آيات شيطاني نهاده است، در آنها وجود داشت. و اين عمل حتي خود مستشرقان و صاحبنظران فرانسوي يا فرانسه دان را به حيرت و هراس انداخت تا بدانجا كه پس از چند چاپ در نهايت از آن حذف شده است.
تاريخ استشراق به يك روايت به جنگهاي صليبي در 8-10 قرن پيش باز ميگردد. ترجمههاي لاتيني قرآن كه زودتر از هر زبان اروپايي آغاز شده آكنده از تهمت و تحريف است. اما هر چه به جلوتر ميآييم سده به سده و دهه به دهه نگاه مستشرقان به قرآن بهتر ميشود، و اين حقيقت و واقعيت را بايد منصفانه اذعان كرد كه نگاه خصمانه به نگاهي محققانه تبديل شده است. مثلاً مونتگمري قرآنشناس اسكاتلندي ـ انگليسي در كتاب مهمش، مشترك بين او و ريچارد بل به نام «درآمدي به تاريخقرآن» (با ترجمه بنده) هم آثار مهم قرآنپژوهي مستشرقان و مسلمانان را ارزيابانه معرفي ميكند و هم از آن مهمتر پيوست دگرگون و دگرگون كنندهاي خطاب به مستشرقان همانندش در اروپا در پايان كتاب دارد، و در آن ميگويد ديگر قرآن را كتاب حضرت محمد(ص) شمردن، حرف زور زدن و آهن سرد كوفتن است و بهتر است كه واقعبينانه همچون خود مسلمانان كتاب آسماني آنان را كلام الهي و وحياني بشماريم [قابل توجه محققان قرآنپژوه تجددگراي علمگراي افراطگراي خودمان كه در جنب اين دوران نزديك، از نزديكان دور هستند و به خيال خود نوآوري و نوگرايي و نوجويي ميكنند كه ميگويند «قرآن كتاب محمد» است].
@maarefmas_ir
نحوة نگاه مستشرقان با گذشت زمان همواره بيشتر تلطيف يافته تا بدانجا كه هم «دايرةالمعارف قرآن»، منتشره در هلند، نشر بريل كه سابقة 400 ساله در نشر معارف و تحقيقات اسلامي دارد، زير نظر خانم مك اوليف در 5 جلد (جلد ششم فهارس)، و هم آثار مرجع قرآني منتشره از سوي انتشارات بلك ول و دانشگاه كمبريج، ولو قرآن را اعتقاداً و قلباً وحياني ندانند اما حرمت آن را نگه ميدارند. البته مستشرقان اسلامشناس و قرآنپژوهي هم هستند كه در نهايت قصد قربت ندارند و اهداف خود را در افكار حقانيت و وحيانيت قرآن، در لفافة تحقيقات ظاهر الصلاح پوشاندهاند؛ اما اينان بحمدالله در اقليتند.
اما «روش» قرآنپژوهان غربي هم روز به روز بهتر ميشود در يك قرن و نيم پيش نولدكه كتابي در تاريخ قرآن به نام «تاريخ قرآن» به آلماني نوشت كه اصولاً نام و علم تاريخ قرآن متجددانه را باب كرد. او در تحقيق خود عميق بود و پس از هم بر گستراسر و شوآبي و گويا پرتسل كار او را تكميل كردند. روش اينان مبتني بر وحياني شمردن قرآن نيست. به تعبير بنده نولدكه كه به همان شيوه درباره و پيرامون قرآن كار و تحقيق فقه اللغوي و متن پژوهي و تاريخ قرآني خود را انجام ميدهد كه كارش پيرامون شاهنامة فردوسي را، كه با ترجمة بزرگ علوي به فارسي هم ترجمه و منتشر شده است!
هر چه پيشتر آمدهايم روش غربيان قرآن پژوه بهتر شده است. اما حداكثر و بهترين و منصفانهترين روشي كه براي پژوهشهاي خود در پيش گرفتهاند شيوة پديدارشناسي است. در اين شيوه محقق با وصف و توصيف و تحليل در حد ممكن بدون دخالت دادن احساسات يا اعتقادات خود صرفاً با متن پژوهي و پديدهپژوهي تاريخي كار ميكند. همين است كه مقاله وحي (Revelatim) در دايرةالمعارف قرآن (EQ) زير نظر خانم مك اوليف، تقريباً از ديدگاه رسمي اسلامي شيعي كه در مورد قرآن در كليت و وحيانيت و تحريف ناپذيري آن يكسان است، قابل قبول است. نقطة مقابل نظرگاه تجددگرايان علم زدة طبيعتگراي ايراني و عرب است كه جمعاً 7-8 نفرند و ميخواهند نظرگاه فرويد پسند خود را به جامعه اسلامي تحميل كنند.
دربارة دورههاي استشراق بايد گفت كه دورة اول آن در حدود 7-8 قرن پيش رديه نویسی و خصمانه بود و دورة جديد آن با مدارا و مروت و با خونسردي علمي است.
بيش از 50 ترجمه به انگليسي، و 50 ترجمه به فرانسه در كمتر از 50 سال اخير به عمل آمده است.
#قرآنپژوهی
✂️ معیار ترجمه
🖌 در گفتگوي قرآنپژوهانه استاد بهاءالدين خرمشاهي با نشریه معارف
✅ با توجه به گسترش روزافزون و بلكه شيوع ترجمههاي قرآن به زبان فارسي، از نظر شما اصول و معيارهاي ويژه ترجمه قابل قبول اين كتاب آسماني چيست؟ حضرتعالي چالشها و بايستههاي اساسي فراروي حوزه «ترجمهپژوهي» قرآن را چه ميدانيد؟ لطفاً بهترين ترجمههاي موجود قرآن را براي استفاده قشر دانشگاهي برشمريد؟
معيارهاي ترجمة خوب و مطلوب به زبان فارسي (و طبعاً به زبانهاي ديگر هم) از اين قرار است:
🔶 الف) به نثر معيار باشد؛ يعني نثري كه در متون درسي و دانشگاهي و نگارش آثار مرجع و تحقيقي و رسانههاي رسمي به كار ميرود. زيرا عدول از نثر معيار، دليل و توجيه لازم دارد، اما قبول و در پيش گرفتن آن توجيه و دفاع لازم ندارد. اين نثري است كه همة باسوادان يعني تحصيلكردگان و دانش آموختگان جامعه با آن سر و كار دارند. اغلب آثاري كه ميخوانند و ميبينند همين است. يك درجه پايينتر از نثر معيار، حتي اگر زبان كوچه و بازار نشود، باز هم در حد حرمت و قدسيت و آسماني و اعجازين بودن قرآن نيست؛ اما يك هوا فراتر از آن هم تعداد مخاطبان و درجة مفهوميت آن را كاهش ميدهد. ترجمههايي كه در سالهای اخير از قرآن كريم در دست داريم، همه به نثر معيار است؛ مانند ترجمه سیدعلی موسوی گرمارودی و ترجمه دکتر حداد عادل.
🔶 ب) اندكي تفسيري يا تفسيرآميز باشد؛ زيرا اولاً ترجمه، تفسيري فشرده و بالعكس، تفسير در حكم ترجمهاي گسترده است. ثانياً وفاداري مطلق و تحتاللفظي به متن مقدس نه ممكن است، نه مطلوب. همين است كه كوشش قدما در ترجمه قرآن (مانند ترجمة معروف به « قرآن قدس» به كوشش استاد علي رواقي و ترجمه و تفسير ميبدي معروف به «كشف الاسرار» به كوشش علي اصغر حكمت) از آنجا كه نظرية پيشرفتهاي دربارة چون و چند فن ترجمه و اصول و فروع آن نداشتهاند، چندان موفق و همه فهم و مردم پسند واقع نشده است.
@maarefmags_ir
مترجم ناچار است كه در بعضي موارد، از پيش خود، طبق جوازات ترجمه، افزودههايي بياورد يا در قوالب عبارات و تركيبات تصرف كند. «سنزيد المحسنين» ناگزير بايد اينگونه ترجمه شود: «بر پاداش نيكوكاران ميافزاييم» يا در سورة زلزال: «َمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ* وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» كه ترجمهاش اين است: «آري هر كس همسنگ ذرهاي نيكي كند [پاداش] آن را خواهد ديد. و هر كس همسنگ ذرهاي بدي كند [كيفر] آن را خواهد ديد». فعل مضارع در مورد دوم (يره) به آينده ترجمه شده، و مهمتر از آن لازم است كلمات پاداش و كيفر در ترجمة اين دو آيه، با توجه به زمينة معنايي، از سوي مترجم افزوده شود. آري هر مترجم بايد قرآن را مفسرانه بفهمد ولي در عمل تا ميتواند عناصر تفسيري را باید در ترجمه فرو ريزد.
🔶 ج) حفظ صيغه و ساختار متن اصلي تا حد ممكن؛ فيالمثل «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأرْضِ خَلِيفَةً» را بسياري از مترجمان اينگونه ترجمه ميكنند: من جانشيني در زمين ميگمارم/ قرار ميدهم. اما بنده معتقدم اين ترجمه: «من گمارندة جانشيني در زمين هستم» وفادارتر به متن است و متن را در ترجمه بهتر باز ميتاباند. يا در: «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ...» كه بعضي مترجمان چنين ترجمه ميكنند «بي گمان خداوند شما را با جويباري ميآزمايد» اما بنده معتقدم اين ترجمة «يبتليكم» است، و ترجمة دقيقتر با حفظ صيغه در حد ممكن، بدون آنكه خللي پيش آيد، يا از خوشخواني ترجمه كاسته شود چنين است: «بيگمان بدانيد كه خداوند آزمايندة شما با [نوشيدن يا ننوشيدن از آب] رود باري است».
🔶 د) تبعيت نكردن از فراواني ادوات و حروف تأكيد؛ كه در زبانهاي سامي، به ويژه زبان عربيِ قرآن بسيار زياد است، و معادل و همانند طبيعي در زبانهاي هند و اروپايي از جمله فارسي و انگليسي ندارد. و اين به عهدة ذوق زباني مترجم و حساسيت طبع اوست كه يا: تأكيدات را تا حدي كه اختلالي به رسايي و رسانايي جملات نميزند، بيندازد يا از آن مهمتر اينكه جانشين طبيعي ديگري در جمله يا عبارت قرآني براي آن حرف يا ادات بيابد؛ فيالمثل «انًّ» را نبايد به شيوة مكانيكي و اتوماتيك به «همانا» يا «به راستي» يا به «درستي كه» يا «به تحقيق» و نظاير آن كه موجودات زندة زباني در زبان امروز ـ و نيز ديروز ـ فارسي نبوده و نيستند ترجمه كند.
پس از آنكه بنده جواز حذف واو استينافيه، و از آن مهمتر واو زائده را مطرح كردم تا كنون تحولي در ترجمه رخ داده است. بنده اين كشف خود را با آثار و اقوال نحويان بزرگ قديم مستند ساختهام كه «ف» در بيش از 90% مواردش در قرآن كريم، فاء عاطفه است لذا در ترجمهام به جاي آن واو عاطفه آوردهام. همين يك حرف و ترجمة درست آن، چهرة ترجمه را در حد خود ـكه كم هم نيست دگرگون ميكند.
#قرآنپژوهی
🚩روشها و فنون مختلف تدریس
🗣 سلسله مباحث گفتارپژوهی(24)
👈 نوشته ذیل، ادامه نکات مهم بدست آمده از مصاحبه اساتید پیشکسوت و موفق دروس معارف اسلامی در موضوعات مختلف با عنوان گفتار پژوهی است، که با ذکر نام استاد به صورت دستهبندی شده تقدیم میگردد.
✅ روشها و فنون مختلف در تدریس
🔶 51. دکتر هاشم قربانی، استادیار دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره): طرح مسأله، اولین گام است. تلاش میکنم مبحث را با روشنترین شکل بیان کنم و برخی نکات چالشی بحث را تبیین نمایم، سپس با نظر خواهی از دانشجویان درباره موضوع طرح شده مواجهههای جالبی پیش میآید، باید بتوان آن مواجههها را مدیریت و ساماندهی کرد و به سراغ بحث با توجه به دادههای خام دانشجویان رفت. این روش استقبال فراوانی میان دانشجویان دارد یکی از علتهای موفقیت این سبک تلقی دانشجویان در مدخلیت داشتن در بحثها است.
🔶 52. دکتر عین الله خادمی، استاد تمام دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی: همیشه سعی داشتهام که حرف دانشجو را خوب گوش نمایم. اصل کار استاد باید بر مفاهمه باشد. در تمام دانشگاههای دنیا درس عمومی وجود دارد، حتی دانشگاههای کشورهای سکولار هم گاه بیش از یک سوم درسهایش عمومی است؛ اما همیشه تلقیهای منفی از این دروس بوده است و در دانشجویان یک دید منفی به وجود آورده است. بنابراین یکی از رسالتهای استاد باید این باشد که تا جایی که امکان دارد، موانع را کمتر کند و خوب گوش کردن به حرف دانشجو از همان موارد است، گاه ما میخواهیم به هر طریق که شده به مخاطب القاء کنیم که تو نمیفهمی، اما بر عکس اگر حتی واقعاً هم مخاطب ما نمیفهمد باید از نوعی گفتگو استفاده کنیم که او احساس شخصیت کند، برایش احترام قائل شویم، بعضی اساتید در حوزه یا دانشگاه داشتیم که اگر سؤال فرد پرت هم بود، اول سؤال را بال و پر میدادند و با این حرف که احتمالاً منظور شما فلان مطلب بوده و ...، پاسخ سؤال را میدادند، بطوری که دانشجو احساس میکرد استاد او را به رسمیت شناخته است.
#گفتارپژوهی
♻️ نقش علومالقرآن
🖌 در گفتگوي قرآنپژوهانه استاد بهاءالدين خرمشاهي با نشریه معارف
✅ از ديدگاه شما نقش دانشهاي قرآن پژوهي (علوم قرآني) در فهم معارف قرآن و تفسير آن چه اندازه است؟
از ميان علوم پانزده شانزدهگانه قرآني، نقش علم نحو، و تفسير از همه بيشتر است. البته شأن نزول هم چه بسيار به فهم درست، و سپس ترجمة صحيح كمك ميكند. مترجم قرآن اگر شناگر درياي تفسير نباشد، كشتي آرزوي او به ساحل رستگاري نخواهد رسيد. اگر كسي تصور كند كه بدون آنكه عمري با تفسير قرآن آشنا باشد و در آن مطالعات عميق داشته باشد، ميتواند به صرف ظاهر آيات، قرآن را درست ترجمه كند، سخت در اشتباه است. در قرآن بيش از دويست آية متشابهه داريم كه درك آن براي ترجمة درست، نياز به مراجعه به بيش از 50 تفسير قديم و جديد و عربي و فارسي دارد. بيش از 200 آيه هم هست كه دشواري لفظي يا نحوي دارد. فقط كافي است كه به مشكل لفظي ـ معنايي / نحوي آية هفتم سورة آل عمران توجه كنيد كه با يك نحوه استدلال نحوي و قرائت، راسخان در علم هم داناي تأويل قرآن ميشوند / هستند و با استدلال نحوي ديگر، پس از وقف بعد از كلمة «الله»، راسخان ديگر داناي تأويل قرآن نميشوند / نيستند. يا به دشواري فهم (و سپس ترجمة) استواي خداوند به عرش، يا بودن و قرار داشت عرش به آب توجه و تأمل فرماييد. نه فقط ما عجميان بلكه فصحاي عرب هم به صرف آنكه زبان عربي، زبان مادريشان است، به آساني نميتوانند به ژرف ساخت آيات / عبارات قرآني راه يابند. چاره منحصر به غور در تفسير و نحو (يا جامعتر بگوييم دستور زبان عربي) و علوم بلاغي است. علوم ديگر قرآني مانند شناخت مكي ـ مدني يا شناخت ناسخ و منسوخ و شناخت تاريخ عصر نزول قرآن، همه و همه اهميت اساسي دارند.
✅ لطفاً مهمترين منابع مكتوب در اين زمينه را معرفي فرماييد.
در تفسير:
تفاسير شيعي: 1) تفسير قمي 2) تفسير تبيان شيخ طوسي 3) تفسير مجمعالبيان طبرسي 4) تفسير ابوالفتوح رازي 5) تفسير الميزان علامه طباطبايي.
تفاسير اهل سنت: 6) تفسير جامع البيان طبري 7) تفسير امام فخر رازي 8) تفسير كشاف زمخشري 9) تفسير بيضاوي 10) تفسير قرطبي.
@maarefmags_ir
🔶 براي ملاحظه و شناسايي اجمالي ساير منابع مهم اساسي كه بايد هر قرآنپژوه، بلكه هر دوستدار قرآن در دست و دسترس داشته باشد، مراجعه فرماييد به معرفي 50 كتاب طراز اول در همة زمينههاي تحقيقات قرآني در پايان كتاب اینجانب به نام «قرآنشناخت» كه ويراستة آن از سوي نشر ناهيد منتشر گرديده است. اما براي آنكه پاسخ كاملتر شود در همين جا ميگويم كه همگان به «المعجم المفهرس»، اثر محمد فؤاد عبدالباقي كه هم واژه عرب و هم آيه قرآني است، و همتاي ايراني آن «فرهنگ آماري كلمات قرآن» تدوين دكتر محمود روحاني كه برخلاف معجم عبدالباقي نه بر مبناي مادة لغت، بلكه صورت مكتوب و ملفوظ هر كلمه مرتب شده است نياز دارند.
همچنين به «فرهنگ موضوعي قرآن كريم ـ الفهرس الموضوعي القرآن كريم»، تدوين كامران فاني و بهاءالدين خرمشاهي (انتشارات ناهيد) نيز از تواريخ قرآن در اثر فارسي برجسته داريم يكي «تاريخ قرآن» اثر شادروان دكتر محمود راميار (نقد راقم اين سطور به آن، چاپ شده در نشرية نشر دانش و بازچاپ شده در قرآن پژوهي) ديگري پژوهشي در تاريخ قرآن اثر استاد دكتر محمدباقر حجتي كه به علوم قرآني هم كمابيش پرداختهاند. اما دو كتاب مرجع مهم در علوم قرآني به طور كلي داريم يكي «اتقان» اثر سيوطي، ترجمة حجتالاسلام سيدمهدي حائري قزويني چاپ اميركبير دو جلد؛ ديگر «مناهل العرفان» اثر زرقاني، ترجمة محسن آرمين است كه به واقع آثاري ارزندهاند و هيچ قرآنپژوهي از آثاري كه نام بردم بينياز نيست.
#قرآنپژوهی
♻️ وحی یا تجربه نبوی؟!
🖌 در گفتگوي قرآنپژوهانه استاد بهاءالدين خرمشاهي با نشریه معارف
👈❓❓ همانگونه که مستحضريد در غرب به علل مختلف، نوعاً تفسيري متفاوت از وحي ارائه ميشود؛ شايد هم در آن فضاي معرفتي، گريزي از اينگونه برداشتها نسبت به وحي نباشد، اما متأسفانه برخي پژوهشگران مسلمان نيز به چنين تفاسيري روي ميآورند و وحي را تجربه ديني، عرفاني و حتي از جنس الهام شاعرانه و مانند آن قلمداد ميكنند! نظر حضرتعالي در اين باره چيست؟
✅ حق با شماست، امان از بيپروايي و بيمحابايي تجددگرايان مسلمان در تفسيرهاي طبيعتگرايانه و علمگرايانه از وحي. اينان وقتي وحي را مانند پديدهاي طبيعي تفسير ميكنند و ذهن و زبان و ضمير و زندگي حضرت رسول(ص) و زمانه و زمينه نزول وحي را در تكوين آن دخيل ميانگارند، معناي نبوت را هم دگرگون ميكنند. علميسازي وحي، خواسته، ناخواسته به انكار آن منتهي ميشود؛ زيرا اگر وحي چنانكه در قرآن دهها آيه دربارة آن هست، الهي و از جهان غيب و قدس نباشد، ديگر وحي نخواهد بود؛ زيرا با آن تفسير فقط اين باقي خواهد ماند كه العياذبالله حضرت خودش به خودش وحي بفرستد!
آنچه غيبي و قدسي است موضوع ايمان (يا انكار) قرار ميگيرد، نه استدلال علمي. از وحي مهمتر، وجود باريتعالي است، كه اكثر قريب به اتفاق مؤمنان به آن باور قلبي دارند، نه استدلال علمي. اينان از طبيعت كه در سراسر قرآن، الهي نگريسته ميشود، ميكوشند فرعي الهيات طبيعي (عقل/ علمي) بسازند. وحي اخص از تجربة ديني است؛ هر وحياي تجربة ديني، بلكه اوج آن است، اما عكس آن درست نيست كه هر تجربة ديني، وحي باشد، يا به تكوين وحي منتهي شود. از سوي ديگر كساني كه قرآن را العياذبالله فرآورد ذهن و زبان پيامبر(ص) ميدانند، تفسيرشان چه بسيار تناقض و پيامد منفي دارد. اولين تناقض اين است كه همين كتاب كه آنها اثر طبع و تقرب حضرت رسول(ص) ميدانند، به بانگ بلند خود ميگويد كه كلام الهي است. يكي از پيامدهاي منفياش اين است كه اگر وحي، بشري انگاشته شود، رسالت الهي آورندة آن هم بشري ميشود و در اين صورت هم نبوت و هم كل «ما جاء به النبي» معاني قدسي و ايماني خود را آنگونه كه در مذهب رسمي يا ارتدوكسي اسلامي هست، از دست ميدهند. ديگر آنكه فرق بين «نبي و متنبّي» از ميان بر ميخيزد؛ يعني هر مدعي دروغين نبوت خود يا پيروانش ادعا ميكنند كه كمال قرب عرفاني را با خداوند دارد، لذا كلامش وحياني و وحي ميشود. اين يك فرض نيست، بلكه رويدادهايي تحت همين عنوان در تاريخ مذاهب اسلامي رخ داده، و مذاهبي با همين ادعاي كذب و افراطي از محدودة اسلام و دارالاسلام بيرون رفتهاند.
🔶آري وحي، توصيف و تعريف دارد، اما تحليل ناپذير است. بنده سالها پيش مقالهاي تحت همين عنوان «تحليلناپذيري وحي» نوشتهام كه در مجموعهاي از مقالاتم كه «فرصت سبز حيات» نام دارد، تجديد چاپ شده است. مقالهاي هم تحت عنوان «بازتاب فرهنگ زمانه در قرآن» كه سالها پيش در شمارة پنجم نشرية قرآني «بينات» (1374) چاپ گرديده و البته به صورت نظريهاي موقت عرضه شده و در آن صادقانه از قرآنپژوهان صاحبنظر درخواست كردهام كه نقد و نظرهاي خود را براي اصلاح و تصحيح آن نظرية موقت و حسّاس، دريغ نفرمايند. و به لطف خداوند چند تن از خوشفكرترين قرآنپژوهان معاصر، نكات بسيار ارزندهاي در نقد آن، در مقالههاي خود عرضه داشتهاند كه همه در شمارههاي چهارگانة سال 1374 همان نشريه به چاپ رسيده است.
@maarefmags_ir
🔶در پاسخ به نظرگاه و تفسير طبيعتگرايانة وحي كه جناب آقاي دكتر عبدالكريم سروش در طي يك كتاب به نام «بسط تجربه نبوي» و چند مقاله در نشريه «آفتاب» منتشر شده، دو مقاله نوشتهام. اولي «پاسخهايي به قرآنستيزان» نام داشت و در روزنامه اطلاعات 28 بهمن 1386 و چند روز پيش از آن در سايت خبرگزاري فارس منتشر شد. دومي مقالة جامعتري است به نام «طبيعت الهي و الهيات طبيعي» که در همان روزنامه اطلاعات در 2 يا 3 بخش منتشر گردید. مسائل و نكاتي كه در اين گفتگو فقط فهرستوار اشاره شد، در آن مقاله مبسوط و شايد به نحوي مقنع، بيان شده و از جمله به دو مسئله مهم يكي «ايمان، يعني ايمان به غيب» و دوم «رفع تعارض احتمالي بين قرآن و علم» است كه نزديك به 10 مورد، يعني بيش از آنچه آقاي سروش در مقالههاي خود آوردهاند، رفع شده است.
#قرآنپژوهی
🖌 معلم اول
امام خمینی(ره) در نگاه مقام معظم رهبری
✂️ تاكنون صدها کتاب و مقاله دربارة زندگي و زمانه امام خمینی(ره) نوشته شده است و هزاران نفر دربارة شخصیت و اندیشههاي وی سخن گفتهاند. دوست و دشمن از او به بزرگی یاد کردهاند و هر یک از زاویهای به تحلیل سخنان و رفتار وی پرداختهاند. در این میان، تحلیل آن وجود مبارك از زبان مقام معظم رهبری، حلاوتي ويژه دارد كه در ادامه ميآيد:
✅ ويژگيهاي بارز امام(ره)
امام(ره) خصلتهای گوناگونی داشت؛ بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتندار و متقی بود. نمیشد حقیقتی را در چشم او واژگونه جلوه داد. دارای ارادة پولادین بود و هیچ مانعی نمیتوانست او را از حرکت باز دارد.
انسانی بسیار دلرحم و دقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بیخود میشد و چه در هنگام برخورد با نقطههایی از زندگی انسانها که به طور طبیعی دلها را به عطوفت و رأفت وادار میکند.
انگیزههای نفسانی، جاذبههای مادی، هواها و هوسها نمیتوانست به قلة رفیع وجود با تقوای او دستاندازی کند. او امیر هواها و خواهشهای خود بود. خواهشها بر او حکومت نمیکردند. صبور و بردبار بود و سختترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او تلاطم ایجاد نمیکرد.
@maarefmags_ir
✅ راز موفقیت امام(ره)
او چون مرد خدا بود و برای خود کار نمیکرد، خدا نیز بندة صالحش را هدایت کرد و به دل و ذهن او صفا و روشنی بخشید تا راه را پیدا کند؛ به او جرأت و شهامت داد تا در مقابل دنیایی از دشمن بایستد؛ و با دل او انس گرفت تا از روگردانی انسانها در روزگار غربت، وحشت نکند. راهی را که امام(ره) دنبال میکرد و کار سنگینی که او انجام میداد، فقط با عقل و درایت و قوت بدنی و نیروی سیاسی پیش نمیرفت؛ او از اخلاص و صفای باطنی و رابطه با خدا نیز برخوادر بود؛ تا توانست این موفقیتها را به دست آورد.
او رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همة مستضعفان جهان و به خصوص مسلمانان بود.
كار بزرگ امام(ره)
✅ امام بزرگوار ما كارهاى بزرگِ متناسب با بزرگى خود انجام داد و من امروز بعضى از آنها را به ياد شما مىآورم. يقيناً اگر تحليلگرها و متفكران، كارهاى بزرگ امام امت را فهرست كنند، چند برابرِ آن چيزى خواهد شد كه من امروز آنها را برمىشمارم:
🔶 1. اولين كار بزرگ او «احياى اسلام» بود...
🔶 2. دومين كار بزرگ او، «اعاده روح عزت به مسلمين» بود...
🔶 3. سومين كار بزرگ او اين بود كه به مسلمانها «احساس درك امت اسلامى» داد...
🔶 4. چهارمين كار بزرگ او «ازاله يكى از مرتجعترين و پليدترين و وابستهترين رژيمهاى منطقه و جهان» بود...
🔶 5. كار پنجم او «ايجاد حكومتى بر مبناى اسلام» بود...
🔶 6. كار ششم او، «ايجاد نهضت اسلامى در عالم» بود...
🔶 7. هفتمين كار بزرگ او «نگرشى جديد در فقه شيعه» بود...
🔶 8. كار هشتم او «ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حكّام» بود...
🔶 9. كار نهم او «احياى روحيه غرور و خودباورى در ملت ايران» بود...
🔶 10. و بالاخره دهمين كار بزرگ او «اثبات اين نكته بود كه "نه شرقى و نه غربى" يك اصل عملى و ممكن» است.🌻
🌺 امانتي كه بعد از رحلت رسید
حجتالاسلام والمسلمين رحيميان از اعضاي سابق دفتر حضرت امام خمینی(ره) در خاطرهای ميگويد:
✅ در موارد زيادي اتفاق ميافتاد كه حضرت امام به مناسبت و حتي بيمناسبت و ابتدا به ساكن، از افرادي سراغ ميگرفتند كه با توجه به تراكم كارها و گرفتاريها و مسؤوليتهاي سنگين آن حضرت به ويژه در اوج بحرانها و فشارهاي روحي و ضعف جسماني، حالتي غيره منتظره و غيرعادي به نظر ميآمد. به ويژه اگر مورد، فردي فراموش شده و مغفول عنه در سطح جامعه بود.
✂️ از باب نمونه، چندي قبل از رحلت جانكاهشان، يك روز سراغ يكي از شخصيتهاي علمي حوزه علميه قم را گرفتند ـ كه هر چند در سطح خواص از چهرههاي علمي و اخلاقي و معنوي بزرگ به شمار ميآيد، ولي در سطح عموم ناشناخته و فراموش شده است ـ سپس دستور فرمودند براي ايشان مبلغي پول فرستاده شود.
قرار شد حقير در قم، خدمت ايشان برسم و وجه را تقديم كنم. ماه رمضان و مشكل سفر براي قصد اقامت، موجب تأخير شد. بيماري امام شدت گرفت و به بيمارستان منتقل شدند و در پي آن به ملكوت اعلي پيوستند و باز هم توفيق رساندن امانت دست نداد. براي صفر كردن حسابها و تحويل وجوه به مديريت حوزه علميه قم ـ بر حسب وصيت امام ـ حواله مزبور را تبديل به چك بانكي كردم و بالاخره بعد از چند ماه ايشان را يافتم. نخست تلفن زدم، گفتم: فلانيام. به لحاظ لطف ديرينه ايشان به حقير و ارادتم از سال 1342 به ايشان خوشحال شد. وقتي گفتم: امانتي از امام براي شما دارم، انگار كه اشتباه شنيده باشد. فهميدم كه ايشان مطلب را متوجه نشده است، دوباره تكرار كردم كه امانتي از امام براي شما دارم و عذرخواهي كردم كه تأخير شده است. با اين كه ايشان زباني طلق و بياني فصيح دارد با تكلف و لكنت گفت: از امام؟ امام... چه امانتي!؟
بغض گلويش را گرفت و گريه مجال سخن نداد. طبق قرار با مقداري تأخير به طرف خانه ايشان حركت كردم. وقتي رسيدم، ديدم در كوچه به انتظار ايستاده نگران است. به خانه محقر ايشان وارد و در اتاقك پذيرايي مستقر شديم.
💡 ساعت حدود 3 بعدازظهر بود. در تابستان گرم قم، پنكه دستي خراب و كوچك ايشان نميتوانست از گرماي سوزان هوا و گرمي صميميت آن فضا بكاهد. او هنوز نتوانسته بود باور كند كه من از طرف امام نزدشان رفتهام. هنوز باور نكرده بود كه بعد از سه ماه از رحلت امام، بايد امانتي از امام به دستش برسد و هنوز نميدانست امانت چيست.
گريه جاي احوالپرسي را گرفته بود. به هر ترتيبي بود شكسته بسته ماجرا را تعريف كردم. او به شدت ميگريست. احساس كردم اين گريه غيرعادي است و بايد نكته خاصي هم در آن باشد. بالاخره ايشان كم كم توانست صحبت كند. معلوم شد كه ايشان بيمار است و تابستان را در مشهد بوده و تازه از گرد راه رسيده است. از اين كه امام بدون اين كه به ظاهر دليلي داشته باشد به فكر ايشان افتاده است، شديداً تحت تاثير قرار گرفته و داغ دلش در فقدان امام تازه شده بود. لطف امام يك طرف قضيه بود و اين كه دستور داده بودند فلان مبلغ براي ايشان ارسال شود و تأخير آن تا بعد از رحلت و نبودن ايشان در قم و بالاخره وصول امانت در آن روز كه اواخر ماه بود و در آن ساعت، طرف ديگر قضيه بود.
🚩 به گونهاي ظريف معلومم شد كه خانواده آن عالم در آن روز، نان شب نداشتند و گويي دستور امام همراه با زنجيره علل و اسباب بعدي، آن روز و آن لحظه را و تأمين نياز اين مرد الهي را هدف قرار داده بود. گويي هيچ چيز اتفاقي نبوده و اين مشيت الهي بوده كه به وسيلة بندة شايستهاش به كرسي عمل نشسته است.
📝 منبع: نشریه معارف، شماره 76، خرداد 89.
#امام_خمینی🖌
🌻 اين همه جاذبه نهجالبلاغه
آیتالله العظمی مکارم شیرازی
👈 به عقيدهي ما آنچه موقعيت ويژه و استثنايي به اين كتاب بخشيده، گذشته از اينكه گفتار امام و پيشواي انسانهاست، وجود ويژگيهاي مهم زير است:
🔶 1. نهجالبلاغه، بيانگر مسائل عيني و ملموس زندگي
در بخشهاي سهگانهي نهجالبلاغه (خطبهها، نامهها، كلماتقصار) همهجا سخن از مسائل عيني كه به زندگيمعنوي و مادي انسانها مربوط ميشود بهميان آمده و انگشت روي دردها، آلام، مشكلات و رنجهاي انسانها گذاشتهشده و طرق درمان نيز ارائهگرديدهاست. نهجالبلاغه به سراغ كليگويي و فلسفهبافي و مسائل پنداري نميرود. علي(ع) مرد مبارزه و عمل، مرد زندگي و حيات و مرد هدف و پيروزي بود و سخنانش همهجا همين آهنگ را دارد.
🔶 2. نهجالبلاغه، مرهمي بر دردهاي جانكاه بشريت
فيالمثل هنگامي كه در فرمان مالكاشتر سخن از قشرهايجامعه ميگويد و وظايف و مسئوليتهاي هر يك از آنها را با دقّت و ظرافت و جامعيت و عمق خاص خود برميشمرد، لحنسخن، آرام و منظم پيشميرود، ولي همين كه به قشر محروم و ستمديده ميرسد، گفتار امام چنان اوج ميگيرد كه گويي از پردهيدل فرياد ميكشد: «خدا را، خدا را [اي مالك]! دربارهي قشرپايين و محروم نيازمندان، رنجديدگان و از كارافتادگان بينديش.»
آنگاه به مالك چنين دستور ميدهد: «براي نيازمندان بخشي از اوقات خود را اختصاصده كه فارغالبال از همهچيز به آنها بپردازي و در يكمجلسعمومي كه درهاي آن بهروي همه گشودهباشد، بنشين و تواضع را براي خدايي كه آفرينندهي توست، پيشهكن و پاسداران و محافظان و اعوان و انصارت را دراين مجلس كنار بگذار تا در نهايت آزادي هركس هرسخني دارد، بدون ترس و وحشت و خالي از لكنت، بيانكند، چرا كه من از رسولخدا (ص) شنيدم كه در مواطن متعددي اين سخن را تكرارفرمود: امتي كه حقضعيفان را با صراحت از زورمندان نگيرد، هرگز روي پاكي به خود نخواهدديد.»
🔶 3. نهجالبلاغه و آزادي
ميدانيم يكي از مهمترين هدفهاي انساني پيامبران، آزادساختن انسانها از زنجيرهاياسارت است؛ به مقتضاي «ويضع عنهم اصرهم والاغلال التي كانت عليهم». در نهجالبلاغه اين برنامه اساسي پيامبران به عاليترين وجه تعقيبشده و آزادي انسانها از اسارت در ابعاد مختلف آن مورد توجهدقيق قرارگرفتهاست؛ آزادي از زنجير ستمگرانخودكامه كه همواره مردم محروم و زحمتكش را آزار ميدادهاست؛ آزادي از زنجير اسارت جهل و بيخبري كه سرچشمهيجسارت خودكامگان و توانايي آنها بر ادامهي ظلمها و ستمهاست؛ آزادي از زنجير هوا و هوس، حرص و آز، شهوت و كبر، غرور و نخوت و ساير رذايلاخلاقي كه بدتر از هر زنجير اسارت ديگري است و مبارزه در راه آن در منطق اسلام «جهاداكبر» شناختهشدهاست. مخصوصاً در خطبهها، نامهها و كلماتقصار همهجا روي مسألهي جهادبانفس آنچنان تأكيدشده كه در كمتر موضوعي اينچنين تأكيدشدهاست و برخلاف آنچه بعضي ميپندارند، اينگونه خطبهها و كلمات تنها يك بحث اخلاقي را تعقيبنميكند بلكه مستقيماً با موضعگيريهاياجتماعي در برخورد با مسائل سر و كار دارد.
@maarefmags_ir
🔶 4. نهجالبلاغه، منادي عدالتاجتماعي
درخشندگي نهجالبلاغه نيز يك دليلش همين است كه همهجا منادي عدالت و حمايت از مظلومان و ستمديدگان و پيكار با ظالمان و ستمگران است. نام پرافتخار علي(ع) همهجا يادآور اصول عدالت و دادگري است و نام پرابهت نهجالبلاغه تنظيم خطوط آن را در خاطرهها مجسمميكند،چراكه در خطبهها، نامهها و كلماتقصار آن به هر مناسبت سخن از حمايت از مظلومان و پيكار با ستمپيشگان بهميان آمدهاست. بنابراين جاي تعجب نيست كه در محيط پر ظلم و فساد دنيايكنوني، نهجالبلاغه مرامنامه و آييننامهي مستضعفان را تشكيلدهد و آنها همواره چون تشنگان گرد اين چشمهيزلال عدالتپرور جمعشوند.
🔶 5. جامعيت نهجالبلاغه🖌
يكي از علل جاذبه نيرومند نهجالبلاغه آن است كه در هرميداني گام مينهد، چنان حقسخن را اداء ميكند و دقايق را موبهمو شرح ميدهد كه گويي گوينده آن تمامي عمر را به بحث و بررسي روي همان موضوع مشغولبوده است. هنگامي كه امام خطبهاي در زمينهي توحيد آغازميكند و به شرح اسماء و صفات جمال و جلال خدا ميپردازد، چهرهي يك فيلسوفبزرگالهي در نظر انسان مجسمميگردد. همين كه نهجالبلاغه را ورق ميزنيم، ناگاه چشم ما روي خطبه «جهاد» متوقفميگردد. نهجالبلاغه را ورق ميزنيم و امام را بر كرسيحكومت و رهبري امت ميبينيم كه آيينكشورداري را براي استانداران و فرمانداران خود شرحميدهد و رموز انحطاط و اوجگرفتن تمدنها را با پختهترين عبارات بيانميكند. آنرا ورق ميزنيم و امام را برمسند درس اخلاق و تهذيب نفوس و تربيت ارواح و افكار ميبينيم كه مرد وارستهاي بهنام «همام» از او تقاضاي درس جديدي در زمينهي صفاتپرهيزگاران كرده و آنچنان ت
شنهاست كه با يكي دو پيمانه سيراب نميگردد. كوتاهسخن اينكه نهجالبلاغه كتابي است براي امروز و فردا و فرداهايديگر، براياين نسل و همهي نسلهاي آينده، اثري است:
به درخشندگي آفتاب
به لطافت گل
به قاطعيت صاعقه
به غرّندگي طوفان
به توفندگي امواجدريا
و … به بلندي ستارگان دوردست در آسمانها.
#علی(ع)
#نهجالبلاغه
📝 منبع: نشریه معارف شماره 17، بهمن82.
✅ روانگويي قرآن
استاد محسن قرائتی
بنده توصيهاي ندارم، فقط به عنوان معلم قرآن چند آيه ميخوانم تا جلسه شما را قرآني كنم:
🖌 1. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»(حمد/6) تنها دعايي است كه واجب است بگوييم و كسي كه كار فرهنگي ميكند، بايد دو برابر ديگر مردم «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» بگويد. همۀ ما بايد روزي ده بار «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» بگوييم؛ اما چون بر پيغمبر ما نماز شب واجب بود، دو برابرِ ما ميگفت. پيام اين آيه اين است: كسي كه كار فرهنگي ميكند خطرش بيشتر است. با اينكه آياتي در قرآن داريم كه پيغمبر سوار بر راه مستقيم است: «يس* وَ القُرآنِ الحَكيم* إنّك لَمِنَ المُرسَلين* عَلي صراطٍ مُستَقيم»(يس/ 1-4)؛ «عَلي» يعني سوار است؛ با اينكه چند جاي ديگر هم در قرآن داريم: «علي صراط؛ تو سوار بر راه مستقيم هستي» اما دو برابر بقيۀ آدمها بايد «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» بگويي. اين نشان دهندۀ اين است كه كسي كه كار فرهنگي، اعتقادي و اخلاقي ميكند، نيازش، نياز طبيعي و عادي نيست.
🖌 2. قرآن به آدمهايي كه در اقتصاد كج ميروند يك بار ميگويد «وَيلٌ لِلمُطَففين»(مطففين /1)؛ به آنهايي كه در مسائل اجتماعي انحراف دارند هم يك بار ميگويد «ويلٌ لِكلِ هُمَزهٍ لُمَزه»(همزه/ 1)؛ اما به كسي كه قلم به دست است سه بار «ويلٌ» ميگويد. در يك آيه سه بار ميفرمايد: «فَويلٌ لِلَّذينَ يكتُبُون الكتابَ بِأيديهِم ثُمَّ يقولونَ هذا مِن عِندِ اللهِ لِيشتَروا بِهِ ثَمناً قَليلاً»؛ در همان آيه باز ميگويد: «فَوَيلٌ لَهُم مِمّا كتَبَت أيديهِم»؛ در همان آيه ميگويد: «وَ وَيلٌ لَهُم مِمّا يكسِبونَ»(بقره/ 79) پيام اين آيه چيست؟ يعني خطرات و مخاطرات مسايل فرهنگي به مراتب بيشتر از مسايل اجتماعي و اقتصادي است.
🖌 3. مسألۀ ديگر، اهميت علم روز و آگاهي يافتن به آن است. قرآن ميفرمايد: «وَ ما يسطُرون»(قلم/ 1)؛ و نميگويد: «وَ ما سَطَر»؛ يعني به سطرهاي آينده قسم ميخورد كه پيداست هر چه علم جلو ميرود، اهميتش بيشتر ميشود. چيزهايي كه ما مينويسيم و ميگوييم بايد چهار شرط داشته باشد و الّا در قيامت با مشكل روبرو ميشويم؛ يا بايد دانستنش واجب باشد، يا مستحب باشد، يا مشكل فردي را حل كند، يا مشكل اجتماعي را حل نمايد. خيلي از چيزها نه واجب است و نه مستحب، نه نياز فرد را برطرف ميكند و نه نياز جامعه را؛ مثل خيلي از چيزهايي كه در رسالهها هست! ما هنوز در رسالههاي عمليه، شك بين دو و پنج را ميبينيم كه هيچ جنّي در تاريخ نماز چنين شكي نكرده است!
📝 منبع: نشریه معارف، شماره 64، اسفند87.
✅ دلایل حمایت از نهضت فلسطین
🔶 درآمد
سرزمین فلسطین به لحاظ مقام و جایگاه مذهبی خاصی که در میان مسلمانان و مسیحیان و یهودیان دارد به عنوان سرزمینی مقدس، همواره از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. اهمیت ویژه فلسطین در میان مسلمانان، بیشتر به لحاظ وجود مکانهای مقدّس در آن سرزمین است.
🔶 مسجدالاقصی در تاریخ
نام «مسجدالاقصی» را نخستین بار خداوند بر این مکان مقدس و پرستشگاه کهن نهاد. مسجدالاقصی از جهت دیگری هم برای مسلمانان حائز اهمیت است و آن، قداست و اهمیت اسراء و معراج پیامبر اکرم(ص) است که از مسجدالحرام به قصد مسجدالاقصی و از آنجا به آسمانها صورت پذیرفت.
🔶 بیتالمقدس در عصر ظهور
درباره آینده بیتالمقدس نکاتی بسیار شنیدنی در روایات اسلامی وجود دارد؛ نظیر اینکه، صور در آنجا دمیده میشود و محشر از آنجا شروع میشود. روایات مربوط به سرزمین فلسطین و حوادث و شخصیتهای آن در زمان ظهور حضرت مهدی ـ (عج) نیز بر اهمیت جایگاه فلسطین در جهان اسلام افزوده است. بنابر نقل روایات، حضرت مهدی(عج) از مکه به بیتالمقدس مهاجرت میکند و در آنجا ساکن میشود. برخی یهودیان که بعد از نبرد آزادی قدس، جان سالم به در میبرند، تسلیم آن بزرگوار میشوند.
🔶 فلسفه حمایت از مظلوم در جمهوری اسلامی
قضیه فلسطین و حمایت جمهوری اسلامی ایران از ملت مسلمان آن بخشی از آموزههای اسلام است. اما متأسفانه مدت زمانی است كه توسط ابزارهای رسانهای و دستگاههای تبلیغاتی نظام سلطه جهانی تبلیغ میشود كه با توجه به اوضاع نابسامان اقتصادی مردم ایران و تورم فزایندهای كه در آن وجود دارد، چرا جمهوری اسلامی ایران با وجود این همه مشكلات، باز به مردم فلسطین كمك مالی و حتی از نهضت آن حمایت تسلیحاتی میكند؟!
هر چند وجود پارهای از مشكلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... در سطح كشور، واقعیتی غیرقابل انكار است كه برای برون رفت از این وضعیت و دستیابی به وضعیت مطلوبتر، تلاشهای مضاعفی لازم است؛ اما القاء این نوع تبلیغات به مردم هدفی جز تأمین امنیت پایدار رژیم جعلی صهیونیستی و تداوم سیاستهای توسعهطلبانه تروریستی و تجاوزكارانه این رژیم در منطقه و جلوگیری از پیام جهانی انقلاب اسلامی ایران در بیداری ملل مسلمان منطقه ندارد.
به همین لحاظ ضروری است برای آگاهیبخشی و تبیین حقیقت و ماهیت دفاع از فلسطین، به این چند نكته اساسی توجه شود:
💡 الف. قرآن مجید در آیات متعددی بر حمایت از ملل مظلوم تأكید ورزیده است همچنین در سنت نبوی و ائمه معصومان(ع) نیز سفارش زیادی به این امر شده است؛ چه این كه در اسلام، مسئولیت مقابله با تهدید و ارعاب وظیفهای همگانی است كه باید یكپارچه، در برابر عوامل آن ایستاد و از مظلوم دفاع كرد.
براساس اصول و مبانی اسلام، جامعه اسلامی پیكره واحدی است و مسلمانان نمیتوانند در قبال سایر مسلمانان بی تفاوت باشند.
💡ب. اصول و قوانین نظام و انقلاب اسلامی، ناشی از آموزههای دین مبین اسلام است؛ لذا از بدو شكلگیری تاكنون، اهداف خود را منحصر به برپایی حكومت اسلامی در ایران نكرده بلكه خود را موظف به آزادی و بیداری سایر ملل مظلوم جهان و حمایت از حقوق آنان میداند.
جمهوری اسلامی ایران بر این اساس تاکنون، حمایتهای بیدریغ مادی و معنوی خود را در ـ حد امكانات و شرایط بینالمللی ـ از ملتهای مظلوم به عمل آورده است و از آنجا كه مشكل اسرائیل مربوط به جهان اسلام است و تمامی مسلمانان مورد تهدید هستند، نجات ملت فلسطین و تشكیل دولت مستقل و طرد و نابودی اسرائیل، پیوسته مورد اهتمام مسئولان، مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است و در این جهت، تدابیر قانونی و انواع حمایتهای مالی، معنوی، تبلیغاتی و... صورت گرفته است. قانون حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین خطوط اصلی سیاست حمایت از مردم فلسطین را مقرر داشته است.
💡 ج. امروزه به دلیل گسترش ارتباطات و تكنولوژی، جهانی شدن اقتصاد و.. دولتی از توانایی بیشتر در سامان دادن به مسائل داخلی و تأمین امنیت و رفاه در سطح جامعه و تعقیب آرمانهای ایدئولوژیك خود بهرهمندتر است كه به صورت فعال، در مناسبات، معادلات و رقابتهای بینالمللی حضور داشته و در چارچوب اصول سیاست خارجی خویش، نقش مؤثری در تأثیرگذاری بر تحولات منطقهای و بینالمللی ایفا كند و از آنها جهت پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود استفاده نماید. بنابراین انجام حمایتهای اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی در حد وسع و توان از ملتهای مسلمان نه تنها با منافع ملی ما تعارض ندارد، بلكه در راستای تأمین منافع ملی ایران به حساب میآید.
🖌 دکتر مجید صفاتاج
♻️ مؤلفههاي
عرفان قرآنی ـ اهل بیتی(1)
🖌 دكتر محمدجواد رودگر
بر اساس معارف قرآنیـ اهلبیتی، مؤلفهها و عناصر وجودی عرفان عملي عبارتند از:
🔶 1. شریعت محوری
عرفان قرآنیـ اهلبیتی، از رهگذر بندگی و عبودیت در چارچوب شریعت شکل میگیرد و عمل به شریعت، در همه مراحل سلوک، لازم و قطعی تلقی میشود و سالک هرگز از آن بینیاز نمیگردد. شریعت به معنای مجموعه باید و نبایدها یا احکام فقهی اسلام است که در قالب وجوب، حرمت، اباحه، استحباب و کراهت، ظهور یافته است.
در عرفان حقیقی برای عارف در حقیقت دو حکم بیشتر متصور نیست: 1. وجوب 2. حرمت؛ زیرا عارف مستحب را ملحق به واجب سلوکی و مکروه و مباح را ملحق به حرام سلوکی برای خود میکند. پس عارف بیش و پیش از هر کسی بایسته است تا شریعتگرا و فقه محور باشد. البته شریعت، حقیقت واحد ذومراتبی است که از لایههای دیگر آن به طریقت و حقیقت تعبیر میشود چنانکه از پیامبراکرم(ص) نقل شده: «الشَّرِيعَةُ أَقْوَالِي وَ الطَّرِيقَةُ أَفْعالِي وَ الْحَقِيقَةُ أَحْوَالِي...»
«سقوط تکلیف» نه تنها در هیچ مرتبهای از مراتب و هیچ منزلی از منازل معنوی، اعتبار ندارد بلکه تکلیف، بیشتر و وظایف، دشوارتر میشود و افراد هر چه به خداوند تقرب بیشتری داشته باشند، تکالیف سنگینتری دارند؛ زیرا «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ».
🔶 2. اعتدال و میانهروی
افراط و تفریط، کار جاهلان است. امام على(ع) فرمود: «لَا يُرَى الْجَاهِلُ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً». و میفرماید: «فَاقْتَصِدْ فِي أَمْرِكَ تُحْمَدْ مَغَبَّةُ عَمَلِكَ؛ پس در امر خود ميانهرو باش تا سرانجام عملت ستوده گردد».
در مکتب اهلبیت(ع)، متقین که اهل فضایلاند در همه امور حتی پوشش ظاهری، اعتدال را رعایت میکنند علی(ع) فرمود: «فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد». از امام باقر(ع) نقل شده كه رسول خدا(ص) فرمودند: «آگاه باشید که براى هر عبادتى شورى است و سپس به سستى میگرايد. ... آگاه باشید که من نماز میخوانم و میخوابم، روزه میگیرم و افطار میكنم، میخندم و میگريم، هر كس از روش من روی بگرداند، از من نيست.»
در عرفان عملی اهلبیت(ع)، معیار ارزش، کمیت و کثرت نیست، بلکه یقین و دوام و استمرار آن عمل است؛ هرچند اندک باشد. امام صادق(ع) فرمود: «الْعَمَلُ الدَّائِمُ الْقَلِيلُ عَلَى الْيَقِينِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْكَثِيرِ عَلَى غَيْرِ يَقِين».
اعتدال و میانه روی، از رشد، منشعب میشود. کسیکه خدا او را به خود واگذارد، از راه اعتدال، بیرون رفته، به سخنان بدعت آمیز، دل خوش کرده و از کسانی است که بیش از همه مورد خشم خدا قرار گرفته است. علی(ع) فرمود: «مَنْ تَرَكَ الْقَصْدَ جَارَ؛ هر كس ميانهروى را ترك كند، ستم كرده است».
افراط و تفريط از اين دو علّت مايه مىگيرد: نادانى وستمگرى. ستمگرى نيز از نادانى سرچشمه مىگيرد و نادان جز به صورت افراطگر يا تفريطگر، ديده نمىشود.
@maarefmags_ir
🔶 3. عقلانیت و خردورزی
در مکتب اهلبیت(ع)، عقلانیت خاستگاه خوبیهاست؛ و تقوا و دوام تفکر، با یکدیگر همراه است. قرآن و سيره حضرت ختمي مرتبت و اهلبيت(ع) مشحون از مَدْح عقل از يك سو، و گفتار، رفتار، كردار، نوشتار و ديدار عاقلانه از سوي ديگر است. در وصیت پیامبر(ص) به علي(ع) آمده است: «لَا عِبَادَةَ كَالتَّفَكُّر». از این دیدگاه، عقلانیت و تفکر، پدر و مادر هر خیر قلمداد شده است. امام حسن(ع) میفرماید: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِدَامَةِ التَّفَكُّرِ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ أَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَ أُمُّه». بر عنصر عقلانیت، فقط با واژه «تفکر» و نقش آن در عرفان عملی تأکید نشده است؛ بلکه با واژه «عقل» و کارکردهای آن نیز بر این عنصر محوری تأکید شده است. عنصر عقل در جریان سیر و سلوک، کارکردهای فراوان دارد؛ از جمله:
ادامه 👈
🔶 الف) جلوگیری از زیان گناهان؛ زیرا هر زمان خطا کند، بیدرنگ با توبه و ندامت به تدارک و جبران آن خطا برمیخيزد.
🔶 ب) کنترل نفس؛ زیرا کسانی از برترین عقلانیت برخوردارند که بیش از دیگران از خدا خائف و مطیع او باشند؛ رسول خدا(ص) فرمود: «أَكْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَخْوَفُهُمْ لِلَّهِ وَ أَطْوَعُهُمْ لَه».
درک خیر، به وسیله عقل، صورت میپذیرد و کسیکه عقل ندارد، دین ندارد. اساساً فردای قیامت، افراد به قدر عقول خود از درجات و مقامات قرب برخوردار میشوند.
خداوند عقل را به سه جزء: معرفت، رفتار و حالت، تقسیم کرده است. این سه جزء عبارتند از: اول: حُسن معرفت به خدا؛ دوم: حُسن طاعت برای خدا؛ سوم: حُسن صبر بر امر خدا.
عرفان اسلامی برهان و عرفان را مانعةالجمع ندانسته و به بهانه «شهود»، از «فهم» و به بهانه عرفان، از برهان و استدلال، گریزان نیست.
بنابراین:
🔶 اولاً. عقل و خرد، دارای ارزش معرفتی و شرط لازم ورود به عرفان و سلوک عرفانی است.
🔶 ثانياً. عقل سلیم، معیار سنجش مکاشفات و مشاهدات عرفانی است و در طول هم هستند نه در عرض هم.
🔶 ثالثاً. عقل، استعلاء یافته و برین، خود رهآورد شهود عرفانی و دوران پختگی «عرفان عملی» است.
#عرفان
📝 منبع: نشریه معارف، شماره 90، اسفند90.
لینک مطلب در سایت نشریه :👈
http://maarefmags.ir/node/2396
♻️ مؤلفههاي
عرفان قرآنی ـ اهل بیتی(2)
🖌 دكتر محمدجواد رودگر
🔶 4. ریاضت معقول و مشروع
در عرفان عملی اسلام، «ریاضت»، نقش مهم و سرنوشتسازی دارد؛ تا درون انسان، نورانی و پاک گردد. ریاضت در مراتب و مراحل سلوکی، بار معنایی و معرفتی خاصی دارد؛ «ریاضت سلوکی» حداقل باید اين سه ویژگی را داشته باشد:
🚩الف) عقلانی بودن؛ ب) شرعی بودن؛ ج) معتدل بودن.
امام علی(ع) فرمود: «وَ إِنَّمَا هِيَ نَفْسِي أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى؛ آن نفس من است که با تقوا، آن را ریاضت میدهم».
وجود داستانهای عبرتانگیزی در صدر اسلام، مانند داستان عثمان بن مظعون، عبداللَّه بن عمرو و سخن پیامبر اکرم(ص) در نقد و ستیز با زهد افراطی، میتواند تفسیر درستی از ریاضت و زهدگرایی باشد.
پس با توجه به آموزههاي اسلام ناب، در ریاضت و زهد ناب اسلامی، نکات ذیل راهگشا خواهند بود:
اولاً. زهدورزی و عدم وابستگی به دنیا، با بهرهمندی به قدر کفاف و نیاز، منافات ندارد.
ثانياً. سرچشمه ریاضت اسلامی، «شریعت» است که ریاضت معتدل، معقول و مقبول را در یک هندسه سلوکی تعریف شده، ارائه میدهد.
ثالثاً. سنت و سیره انسان کامل معصوم، الگوهای جامع و کاملی، برای ریاضت و زهدگرایی است.
رابعاً. ریاضت و زهد، به معنای ترک وظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی نیست.
خامساً. زهدورزی، باید آثاری چون وظیفهگرایی، معنویت و نورانیت درونی، جهاد و مبارزه با انحرافها و تحریفها، کرامت نفس و فروتنی داشته باشد.
🔶 5. ولایتگرایی و محبت اهلبیت(ع)
سالک الیاللَّه، معرفت و محبت به انسان کامل معصوم و تعبد و التزام عملی به سنت و سیره اولیای دین را نصبالعین خویش قرار میدهد؛ زیرا انسان کامل، «صراط مستقیم» است. امام صادق(ع) در تفسیر «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» فرمود: «واللَّه نحن الصِّراطَالْمُسْتَقِیمَ».
سلوک «صراط مستقیم» میطلبد که نه تخلفپذیر باشد و نه «اختلافبردار». سلوک منهای ولایت اهلبیت(ع) معنا ندارد و نتیجهبخش نیست؛ چنان که در تفسیر آیه «ثُمَّ اهْتَدى» از امام معصوم(ع) آمده: «ثُمَّ اهْتَدى إِلَى وَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْت».
عرفان شیعی روحی دارد که همان «امامت» و «ولایت» است و اشراف ظاهری و باطنی انسان کامل بر همه سطوح و شئون سالک الیالله سيطره دارد.
پس مغز عرفان اسلامی ـ شیعی همانا ولایت است. در اين باره توجه به اين نکات حائز اهميت است:
🚩 1. عرفان شیعی عرفان امامت و ولایت؛ یعنی عرفان قرآن و عترت است.
🚩2. عرفان عارفان مسلمان شیعی نیز دارای کاستیها و نقصهايي میباشد.
🚩3. عرفان صوفیانه که در جهان تسنن شکل و شاکله یافت عرفان منهای ولایت است؛ مگر تقیّه آنها اثبات گردد.
🚩4. برخی عرفانهای صوفیانه اساساً ضد امامت و ولایت هستند.
🚩5. مسئله قطب، مراد و انسان کامل در عرفانهای صوفیانه به خصوص برخی فرق و جریانهای آن با انسان کامل اسلام و امامت و ولایت کاملاً متفاوت است و تنها تشابه اسمی مطرح است؛ به خصوص تصوف پس از قرن دهم که دچار انحرافهای مبنایی و بنایی شده است.
🔶 6. توحیدمحوری
عرفان اصیل اسلامی، عرفانی «خدامحور» است. باید هوشیار بود که ایمان به خدا، دارای دو رکن زیر است: 1.باور قلبی پایدار. 2.عمل مؤمنانه.
پس عرفان سکولار و منهای خدا، «سرابی» بیش نیست.
🔶 7. جامعهگرایی و خدمت به خلق
در قرآن کریم از رجالی سخن به میان آمده است که تجارت و داد وستد آنها را از «یاد خدا» باز نمیدارد. این منطق و معیار، با جهانبینی محدود صوفیانه و تفکر خلوتگرایانه و بینش درونگرایانه محض، سازگار نیست؛ و عرفان را با انگیزه الهی داشتن و برای خدا عمل کردن در خلوت و جلوت و در هنگام عبادت و تجارت، تأیید میکند.
از دیدگاه عرفان اسلامی، بندگی خدا، در همه ساحتهای زندگی دیده میشود؛ یعنی خوردن، آشامیدن، مهرورزی، به زن و فرزند و تأمین معیشت و نفقه آنها، تحصیل علم و تولید اندیشه، سیاستورزی و عدالتگستری و...، همه مشمول حکم عبادت میباشند.
🔶 8. سیاست و بصیرت اجتماعی
عرفان عملی اسلام، نه تنها با سیاستورزی در تضاد و چالش نیست، بلکه سیاست در دل عرفان قرآنی و ولایی نهفته و عرفان به سیاست نیز جهت خدایی و الهی میدهد و رهبری جامعه، در حقیقت ساماندهی و نظامبخشی امت، در راستای اهداف عالی الهی است. امام خمینی(ره) خطاب به فرزندش، مرحوم احمدآقا فرمود: «پسرم! نه گوشهگیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشکیل حکومت، گسستن از حق است؛ میزان در اعمال، انگیزههای آنهاست...».
استاد شهید مطهری میگوید: «عرفان، هیچ وقت در نهایت امر، سر از خدمت به خلق در نمیآورد؛ در وسط راه و بلکه در مقدمه راه، سر از خدمت به خلق در میآورد. خدمت به خلق در عرفان هست و باید هم باشد؛ ولی خدمت به خلق، نهایت راه نیست. خدمت به خلق، مقدمه ای از مقدمات عرفان است».
#عرفان
📝 منبع: نشریه معارف، شماره 90، اسفند90.
✅ همایش ملی
نظام فکری مقام معظم رهبری در گستره فرهنگ
♻️ محورهای همایش:
چیستی و قلمرو فرهنگ (تعریف فرهنگ/ فرهنگ عمومی / فرهنگ اسلامی / فرهنگ غربی)
بنیادها و مبانی فرهنگ (مبانی فرهنگ / ضرورت و اهمیت توجه به فرهنگ / انقلاب اسلامی و فرهنگ /استحکام بنیان های فرهنگی)
عناصر پیشران در فرهنگ (دانشگاهیان / حوزویان/ معلمان و فرهنگیان / هنرمندان )
پدیده های نوظهور و فرهنگ (ابزارها و فناوریهای ارتباطی / اینترنت و ماهواره / کانال های اطلاع رسانی / تفریح و سرگرمی)
وظایف و حدود نظام اسلامی در عرصه فرهنگ (جایگاه رهبری در توسعۀ فرهنگ/ وظایف دستگاهای فرهنگی کشور/ نقش زنان در فرهنگ اسلامی/ راه های تحقق فرهنگ آرمانی)
مدیریت فرهنگ (ماهیت کار فرهنگی / قالب های کار فرهنگی / ابزارهای کار فرهنگی / نوگرایی فرهنگی)
تهاجم فرهنگی ( بیماری ها و آسیب های فرهنگی / تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی / روش های مقابله با تهاجم فرهنگی / جنگ و ناتوی فرهنگی)
مناسبات فرهنگ با سیاست، اقتصاد، امنیت، فن آوری و... (اولویت بندی فرهنگ، سیاست، اقتصاد و... / ارتباط سیاست با فرهنگ / ارتباط اقتصاد با فرهنگ / تأثیر فرهنگ بر نهادهای اجتماعی)
🕙 آخرین مهلت ارسال مقالات: 7 آبان97
💡 زمان برگزاري: 7 آذر 97
🔶 سايت همايش: farham.uk.ac.ir
📞 تلفن تماس دبيرخانه: 034 و 31322000 داخلی2320 و 2321
🔎 آدرس دبيرخانه: کرمان، میدان پژوهش، دانشگاه شهید باهنر، گروه معارف اسلامی.
🔶 محل برگزاري: کرمان، دانشگاه شهید باهنر.
📨 ایمیل: farham@conf.uk.ac.ir
♻️ دیدگاه جریان «قرآنیان شیعه»
🖌 علی تصدیقی شاهرضایی
✅ درآمد
در نیمه دوم قرن سیزده هجری و در رویارویی با پیشرفتهای خیرهکننده غرب و تهاجم همهجانبه استعمار به کشورهای اسلامی جریانهایی در ایران شکل گرفت که برخی دینی و برخی غیردینی بودند. یکی از این جریانها که با هدف اتحاد امت اسلامی و با شعار بازگشت به قرآن و دوران طلایی چهل سال اول اسلام شکل گرفت؛ «جریان قرآنیان شیعه» است. طرفداران این جریان که قرآن را در بخش اعتقادات کافی و بینیاز از سنت میدانستند چشم خود را بر روی بخش وسیعی از روایات بستند و سنت را بهطور جدی مورد نقد قرار دادند. از آنجا که یکی از مهمترین اهداف شکلگیری این جریان، دعوت امت اسلامی به اتحاد و در نتیجه بازگشت به شوکت اولیه اسلام و بهترین وسیله برای تحقق این امر، بازگشت به قرآن بود، انتقاد ایشان بیشتر به آن بخش از عقاید و شعائر شیعه باز میگشت که از نظر ایشان برای تحقق امر وحدت زیانبار به نظر میرسید. به همین علت عقایدی مانند امامت، شفاعت، توسل، رجعت و شعائری مانند عزاداری، زیارت و ساخت حرم و گلدسته و گنبد و روایاتی که در این زمینه واردشده بود، بهشدت از سوی ایشان مورد انتقاد قرار گرفت.
🔶 مهمترین چهرههای قرآنیان شیعه
سید اسدالله میراسلامی معروف به «خرقانی» اولین کسی است که با شعار بازگشت به قرآن، شکلگیری جریان قرآنیان شیعه را در ایران رقم زد. پس از او چهرههای دیگری همچون: محمدحسن شریعتسنگلجی، علیاکبر حکمیزاده، میرزا یوسف شعار تبریزی، عبدالوهاب فرید تنکابنی، سید ابوالفضل برقعی، حیدرعلی قلمداران، دکتر سید صادق تقوی و سید مصطفی حسینی طباطبایی این راه را پی گرفتند.
🔶 کفایت قرآن از دیدگاه قرآنیان
یکی از عمدهترین علل نامیده شدن قرآنیان غیر شیعه به این نام، دیدگاه آنان در مورد کفایت قرآن با شعار «حسبنا کتاب الله» و بینیازی آن از سنت است. از دیدگاه آنان هر آنچه از امور دینی مورد نیاز انسان است در قرآن ذکرشده و چیزی از آن فروگذار نشده است؛ بنابراین جایی برای سنت باقی نمیماند و نیازی به آن نیست! این دیدگاه در بین قرآنیان مصر، پاکستان، هند و اصولاً قرآنیان غیر شیعه به یک اصل ثابت و اساسی تبدیلشده است و تقریباً همة آنان با اندکی اختلاف به این اصل پایبندند. اما دیدگاه قرآنیان شیعه در این زمینه، تا حدودی متفاوت است و به جرأت میتوان گفت در بین قرآنیان شیعه، کسیکه بهکفایت قرآن بهطور مطلق و بینیازی کلی آن از سنت اعتقاد داشته باشد وجود ندارد.
با بررسی مجموع نظرات قرآنیان شیعه در این زمینه میتوان به این نتیجه رسید که از دیدگاه آنان: بیان قرآن در بخش «اعتقادات» کافی است و نیازی به سنت ندارد و در بخش «فروع و احکام» نیز برخی از احکام مانند وضو بهطور مفصل در قرآن ذکر شده است و نیازی به سنت ندارد و برخی مانند نماز بهصورت مجمل ذکر گردیده که تفصیل آن را باید از سنت آموخت. این دیدگاه را که سید صادق تقوی بهعنوان راهکاری برای اتحاد امت اسلامی بیان کرده است، دیگر قرآنیان شیعه نیز به مضامین مشابه ذکر کردهاند.
بنابراین برخلاف دیگر قرآنیان که قرآن را بهطور کامل بینیاز از سنت میدانند و در تفسیرشان بیشتر بر روش تفسیری قرآن به قرآن و تفسیر لغوی و تأویل، تکیه میکنند؛ قرآنیان شیعه تنها قرآن را در بخش اعتقادات کافی، قابلفهم و بینیاز از سنت میدانند و آن را در بخش احکام و مجملات نیازمند به سنت میشمارند. بنابراین، دیدگاه کفایت قرآن از نظر قرآنیان شیعه کلیت ندارد و تنها شامل آیات اعتقادی میگردد و بر همین اساس در تفاسیر ایشان علاوه بر روشهای فوق از سنت و اقوال صحابه و تابعین نیز استفاده شده است.
لازمه دیدگاه کفایت قرآن (در بخش اعتقادات) این است که اولاً: مباحث اعتقادی را بهسادگی بتوان بدون نیاز به سنت و هیچگونه شرح و تفسیری از قرآن آموخت. ثانیاً: برداشت همه مخاطبان، خوانندگان و شنوندگان قرآن از آیات اعتقادی باید یکسان و مشابه باشد؛ چون اختلاف برداشتها نشانگر قابلیت حمل آیات بر معانی مختلف است که لازمه آن نیاز به شرح معتبری همچون سنت است. ثالثاً: خود قرآنیان با توجه به این دیدگاهشان نباید در موضوعات اعتقادی کتابی نوشته یا در شرح و تفسیر مباحث اعتقادی به سنت متوسل شده باشند.
#قرآنیان_شیعه
#قرآن_پژوهی
📝 منبع: #نشریه_معارف شماره ،107 اسفند 93.
http://maarefmags.ir/node/3146
📚 ویژگیهای متن درسی اثربخش
♻️ سلسله مباحث گفتارپژوهی(25)
👈نوشته ذیل، ادامه نکات مهم به دست آمده از مصاحبه اساتید پیشکسوت و موفق دروس معارف اسلامی در موضوعات مختلف با عنوان گفتار پژوهی است، که با ذکر نام استاد به صورت دستهبندی شده تقدیم میگردد.
✅ ویژگیهای متن درسی اثربخش (نقاط قوت و ضعف متون فعلی)
🔶 26. دکتر محمد شریفانی، عضوی هیأت علمی دانشگاه شیراز: یک متن اثربخش دارای نظم و سیر منطقی مرتب در موضوعات است، موضوعاتی را که جوان با آن درگیر است. ارائه یک یا دو کتاب در هر گرایشی هم اصلاً کافی نیست، باید کتب متعدد درسی در هر گرایشی نوشته شود تا تنوع در بحث فراوان باشد. به طوریکه اگر مدرس اولویت بحثها را از خود دانشجو هم بگیرد و وارد موضوعات شود باز هم برای انتخاب متن درسی مشکلی نداشته باشد.
🔶 27. دکتر حسن حیدریفر، مدرس دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و دیگر مراکز آموزش عالی: متنی اثر بخش است که متقن و مستدل باشد و مقتضای حال دانشجو در آن رعایت گردد، نه در حد مقطع راهنمایی و دبیرستان و نه بگونه ای که چیزی از آن فهیمده نشود، همچنین مطالب آن با تکیه و با پشتوانه مطالب و آثار و پایههای اصلی دین و اخلاق باشد و بتواند باور دینی و اخلاق دانشجو را ارتقاء دهد.
@maarefmags_ir
🔶 28. استاد محمد محمد ابراهیمی راد، استادیار دانشگاه اراک: خیلی از متون درسی موجود باید عوض شوند، مباحثی مثل بحث پلورالیزم یا بحث انرژی درمانی که در جامعه امروز ما مطرح است و آنرا گاه با معجزه مثلاً اشتباه میگیرند و خیلی مسائل دیگر وجود دارند که مورد نیاز است و سؤال برانگیز، اما در متون درسی فعلی دیده نمیشود! البته به غیر از محتوی، شکل ظاهری هم مهم است، نه چندان ساده و روان باشد و نه مثل بعضی متون خیلی سنگین.
🔶 29. دکتر صمد بهروز، عضو هیأت علمی دانشگاه تبریز: به عقیده بنده متنهای درسی موجود اکثراً دارای اشکالاتی است، مناسب مخاطب جوان نیست، کمتر در راستای حل مشکلات فکری او قرار دارد. دانشجو با خواندن آن شیفته محتوی نمیگردد، علاقهاش زیادتر نمیشود، کاربردی نوشته نشده، دانشجو احساس میکند فقط برای رفع تکلیف باید آن را بخواند، نکته مهم دیگری که وجود دارد نو به نو شدن متون درسی است، ده پانزده سال برای یک متن زیاد است، مسائل و مشکلات جوانان هر روز عوض میشود، کتاب درسی باید بر طبق مسائل روز جوان تألیف گردد.
#گفتارپژوهشی