#زمینه
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر_ع
(بند اول
اززبانامامحسینع به امیرالمومنین ع)
ای ساقی کوثر
تشنَشه علیاصغر
منتظرشه مادر
به دادم برس بابا
ای ساقی کوثر
میخونم با چشم تر
امن یجیب المضطر
به دادم برس بابا
گریهم گرفته؛ کجا باید سر بذارم
بچهم تشنهس؛ من از کجا آب بیارم
تو که میدونی؛ شرمندگی چه دردی داره
بابا دعا کن؛ الان یکم بارون بباره
بابا علی؛ مستأصلم
بابا علی؛ خونه دلم
.....
(بند دوم
اززبانامامحسینع به حضرت زهرا س)
ای پهلوشکسته
ربابو ببین خسته
توی خیمه نشسته
به دادش برس مادر
آروم میباره
ببین پیش گهواره
چقد دلشوره داره
به دادش برس مادر
گریهش گرفته؛ بغلش کن آروم بگیره
آخه میترسه؛ علیش از تشنگی بمیره
راستی خودت که؛ شیشماهه از دست دادی مادر
دعا کن این بار ؛ شیشماهۀ ما نشه پرپر
جای لالایی؛ رباب فاتحه میخونه
خدا کنه باز ؛ گهوارهای خالی نَمونه
مادر ببین؛ آوارهم و
مادر ببین؛ شیرخوارمو
#حمید_رمی
#شور_امام_حسین_ع
اگه مردم میدونستن
حدودِ حکومت حسینو
اگه مردم میدونستن
حساب عنایت حسینو
اگه مردم میدونستن
ثواب زیارت حسینو
دل از همه میبریدن
به کربلا میرسیدن
بهشتو تُو قاب حرم؛ میدیدن حسین
قربون حرمت؛ قربون کربلای تو
جونم به علمت؛ جونم به زائرای تو
خیره عاقبتم؛ چون میمیرم برای تو
.....
اگه مردم میدونستن
شعاع محبت حسینو
اگه مردم میدونستن
لذت شفاعت حسینو
اگه مردم میدونستن
ثواب زیارت حسینو
همه با پای پیاده
میومدن توی جاده
میدیدن اینجا جبرئیل ایستاده حسین
حتی عرش خدا؛ زانو زد روبروی تو
ما بخشیده شدیم؛ تنها به آبروی تو
وقتی روضه میام؛ میگیرم رنگوبوی تو
#رضا_تاجیک
#حمید_رمی
#شور
#شب_هشتم_حضرت_علی_اکبر_ع
✔️بنداول
علی اکبر لیلا تو محشری محشر
علی اکبر لیلا شبیه پیغمبر
تموم یل های کوفه شدن مغلوب
تاکتیک رزمیت هم شبیه به حیدر
خوش قدوبالای حرم هستی
بین گداها محترم هستی
در خونت رعیتم و سائل
علت اشک مادرم هستی
ماه نورانی تو معرکه گردانی
مثل یه طوفانی
جانم علی اکبر
اخم تو اکبر تیز تر از خود خنجر
کرده ای به پا محشر
جانم علی اکبر
علی اکبر گل لیلا علی اکبر گل لیلا
✔️بنددوم
علی اکبر لیلا توحیدری حیدر
علی اکبر لیلا مثل یل خیبر
ترس و توچشمه دشمنا میشه فهمید
رقیه از خیمه میگه جونم اکبر
ضربه ی تیغت مهلک و کاری
خون علی توی رگت جاری
بعد قمر ابن ابیطالب
میون معرکه علمداری
..
پهلون زاده هرکی بات در افتاده
ُسرش به باد داده
جانم علی اکبر
یله بی باکه ضربه هاش خطرناکه
رزمشم چه کولاکه
جانم علی اکبر
علی اکبر گل لیلا علی اکبر گل لیلا
#شعر_سبک_حسین_نوروزی
زمینه یاشور حضرت علی اصغر علیه السلام
شب هفتم محرم
✔️بنداول
زبانحال خانوم رباب سلام الله علیها
کمتر تلظی کن گلم
عمورفته آب بیاره
فدای تو بشم مادر
حال دلم بیماره
دست وپا نزن
کنار من
هستی ام تویی
بهار من
قحطی آبه خدارحم کنه
رباب بی تابه خدا رحم کنه
خشک شده لبهات منم بی شیرم
نکن توگریه دارم میمیرم
لالالالایی علی اصغرم
✔️بنددوم
زبانحال سیدالشهدا
بشکنه دستت حرمله
سوزوندی روح وپیکرم
سرت به مو بنده تورو
چطور به خیمه ببرم
لای لای اصغرم
آروم بخواب
حال این دلم
شده کباب
بایه سه شعبه گلوت شد پاره
مادر وببین نداره چاره
ازغم علی همه محزونن
بغل گرفته رباب گهواره
لالالالایی علی اصغرم
#شور_زمینه
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر_ع
#شعر_سبک_حسین_نوروزی
#شور_امام_حسین_ع
ای کشتی نجات
جون همه فدات
خوب میشه حال من
تو خیمه ی عزات
مشکی پوشیدم تاکه غرق تفاخر بشم
دستِخالی اومدم با لطف تو پُر بشم
باتموم روسیاهی اومدم حُربشم
از کوچیکی محرما
عشق تو بوده در سرم
عاشق این بودم آقا
پشت علم کشات برم
بابا برام همون روزا
یه زنجیر کوچیک خرید
مادر به عشق توتنم
لباس سقایی پوشید
آقای من حسین
لیلای من حسین
هستم کویر و تو
دریای من حسین
روز و شبم تویی
تاب و تبم تویی
حتی زیر لحد
ذکر لبم تویی
روتو ازمن برنگردون میدونم رو سیام
میدونم میدونی آخر من به کارت میام
سینهزن بودم من از دوران بچگیام
با سربهزیری اومدم
سرم رو آوردی بالا
واکردی آغوش برامن
هر وقت تو رو زدم صدا
سینه زنت با لطف تو
تو دنیا سردرگم نشد
پیش خلائق نوکرت
شرمندهء مردم نشد
آقای من حسین
لیلای من حسین
هستم کویر و تو
دریای من حسین
✍مجتبی صمدی شهاب
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
#السلام_علیک_یا_ساقی_العطاشا
مستجاب است دعا در حرمت یا عباس
چه غم از سختی دنیاست مرا با عباس
مثل طوفان زده های شب دنیایم که
می رسم با تو به آرامش دریا عباس
آبرو یافته هر کس به شما رو زده است
خاک پای علمت آبروی ما عباس
هر کجا نام تو آنجاست غمی آنجا نیست
می کند معجزه نامت همه جا یا عباس
با تو حاجت نبرم پیش کریمان حتی
به کسی نیست مرا حاجتم الا عباس
نزنم دست به دامان کسی تا هستی
دستگیر دل هر نوکر تنها عباس
عشق هیأت شدم از عشق علم از وقتی
که توانست بگوید لبم آقا عباس
چه کسی مثل تو هر سال برآورده کند
آرزوی دل ما، کرببلا را عباس
مادرت ام بنین بود ولی بی تردید
پسرش خوانده تو را حضرت زهرا عباس
پرچمت مثل چراغی ست که بر هر خانه ست
شود آن خانه حسینیه ی دلها عباس
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#حسن_کردی
#السلام_علیک_یابن_امیرالمؤمنین_ع
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
به نسیم حرمت دست توسل دارم
به غبار علمت دست توسل دارم
به کرامت نشود هیچ کسی مانندت
رد نخواهد شَود از سمت خدا سوگندت
ماه روشن، ز تماشای شب گیسویت
حظ یلداست، بلندای شب گیسویت
اَبَدیت شده پیوند به نامت عباس
دستْ نایافتنی گشته مقامت عباس
در نگاهت جَبروتیست شبیه حیدر
حرمت را ملکوتیست شبیه حیدر
مثل آرامش یک کوه صبور و خاموش
پشت دادی به حسین و به حسن، دوشادوش
بام کعبه به قدوم تو سرافراز شده
به کلام تو دل تنگ حرم باز شده
همه جا صحبت از احسان پر آوازه ی توست
ذولفقار پدرت خوب در اندازه ی توست
ماه رویان به شما ماه ترین می گفتند
رحم الله، یلِ امِّ بنین می گفتند
هر چه مردانگی از سمت تو اثبات شده است
عبد صالح شدنت فوق اشارات شده است
کوه ایمان تو هر مرحله صد، رنگ نشد
که حریف تو امان نامه ی نیرنگ نشد
تیغ در پنجه ی تو رقص کنان می آید
جبرئیل از ضرباتت هیجان می آید
برق چشمان تو را صاعقه می فهمد چیست
ضرب شصت علی و ضرب ابالفضل یکیست
چشم صفین در آن معرکه دید اوصافت
باید از مالک اشتر شِنَوید اوصافت
ضرب شمشیر تو وقتی که چکاچک میکرد
شام را مرتبه در مرتبه کوچک میکرد
شرح طوفان بدهد چشم سیاهت عباس
ردِّ شمس است به یک مدِّ نگاهت عباس
با قدمهای تو در دشت تلاطم می شد
ماه در روشنی خال لبت گم می شد
غزل وصف تو را عصمت معصوم سرود
به چه کس غیر تو ارباب "بنفسی" فرمود
دل کجا شاعر آن شرح شقایق باشد
شاعر فضل شما حضرت صادق باشد
در شب کرببلا خال لبت مهتاب است
نام تو قند مکرر به لب ارباب است
ای که از نام تو امید ظفر می آید
" از غلامان تو هم معجزه بر می آید"
ارتفاع علمت سایه به عرش اندازد
عشق زیبای تو فردای مرا می سازد
آنچنان نفس به قربان حسینت کردی
که خدا هم به مواسات شما می نازد
هر که امروز خریدار نشد عشقت را
صبح فردا نشده قافیه را می بازد
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
#السلام_علیک_یا_ابالفضل_العباس
مرثیه حضرت ابالفضل سلام الله علیه
لب آبی و لبت داغ تر از خورشید است
آنچه بعد از تو نبیند دل من امید است
من چگونه خبرت را برسانم به حرم
مانده ی بال و پرت را برسانم به حرم
همچنان دخترم از خیمه تو را می خواند
خواهرت منتظر آمدنت می ماند
هلهله ها خبر از دست بریده داده
خبرم را به حرم قدِ خمیده داده
قامتم از غم بی دستی تو تا مانده
کوهی از تیر به روی بدنت جا مانده
بدنت پر شده از تیر تماشا سخت است
حرِکت دادن این جسم از اینجا سخت است
فرصت کندن تیر از تن تو نیست مرا
طاقت هلهله ی دشمن تو نیست مرا
بروم پیکر بی دست تو را پس چه کنم
کینه ی دشمن بد مست تو را پس چه کنم
تن بی دست تو با نیزه لگد کوب شده
حرمله با غم تو حال دلش خوب شده
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
#السلام_علیک_یا_ابالفضل_العباس_ع
برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو
بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو
هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد
قربان مهربانی ات ای مهربان برو
دستم بریده و کمرت را شکسته اند
برخیز ای شکسته دل قد کمان برو
بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها
جانم فدات ناله مزن این چنان برو
این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند
برگرد خیمه زود نمانده زمان برو
خون گریه های چشم ترم نذر زینب است
آقا به جان خواهر تنهایمان برو
برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن
زینب کجا و صحبت نامحرمان برو
از من گذشت غربت و در انتظار توست
گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو
من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است
الشمرُ جالسٌ...سر تو ناگهان...برو
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#حسن_کردی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابالفضل_العباس
مرثیه قمر منیر بنی هاشم علیه السلام
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
در چشم تو صد چشمه ی خون وا شده است
با زخم سرت شکاف معنا شده است
این تیر که در چشم ترت خوابیده
انگار که در قلب منم جا شده است
هم عرش ترین ساقی خوش سیمایم
از دست عمود است تنت تا شده است؟
من از تو شنیدم که برادر گفتی؟
عمری ست که از تو این تقاضا شده است
بعد از تو نیاید که ببیند زینب
جای تو سنان است که سقا شده است
چشمان پر از زخم تو روشن سردار
دور حرمت حرمله پیدا شده است
ای کاش نبینیم که فردا چه کسی
هم قافله با زینب کبری شده است
فردا تو نباشی که ببینی زینب
در محمل بی پرده تماشا شده است
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_جدید
#حسن_کردی
#زمزمه
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
نبند چشاتو تا چشمام باز بمونه
نزار شمر برام شععععععر غارت بخونه
دستاتْ روی خاک و دلم ریشه ریشه
می خوام پاشم از پیییییشت اما نمیشه
تکون نده به پیکرت
تا نریزه بال و پرت
عمود آهن سنگینه
ریخته بهم فرق سرت
۲
خودم کشیدم تیر از توو چشت بیرون
خشکی لبهات تر شده با موج خون
شریکه توو قتلت شمشیر یک لشکر
چه جوری رو نیزه میری تو با این سر
میکشه زینبو غمت
خبر این قد خمت
می ترسم لشکر بعد من
بدزدن دست قلمت
۳
اگه بری داداش رقیه پیر میشه
با دست حرمله دختر اسیر میشه
سکینه بعد تو خوشی نمیبینه
توو داغ معجرش به سختی میشینه
زینب بی تو چه کار کنه
با حرمله چه کار کنه
فردا تنها بچه ها رو
چه جوری خوب سوار کنه
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#زمزمه
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
خبر در علقمه در بین لشکر تواَمان پیچید
خبر هولی به راه انداخت بینِ این و آن پیچید
خبر آمد دوباره علقمه رفت آرزوی آب
همین که آب دورِ دستهای پهلوان پیچید
فرات اُفتاد پیشش التماسش کرد قدری نوش
صدای التماسِ آب در گوش زمان پیچید
جمالش روی آب اُفتاد حیران کرد عالم را
برای تشنگیاش نالهی آبِ روان پیچید
نهیبی زد به آب و مَشک از دستان او نوشید
تمام انبیا مبهوت، حرفش در جهان پیچید
خبر بینِ سپاه آمد اگر این مَشک برگردد...
دگر باید بساط جنگِمان را بیگمان پیچید
خبر آمد فقط دارد علَم... شمشیر اما نه
خبر در بین نخلستان میانِ شامیان پیچید
هزاران تیر آماده است اما هیبتش از دور
چه کرده که زبان از دیدنش بین دهان پیچید
خبر آمد که دارد میرسد... از دور باید زد
که ناگه از شریعه نعرهی صدها کمان پیچید
هزاران تیر صدها تیغ دهها نیزه باریدند
تنش وقتی که شد نِیزار تیغی آن میان پیچید
علَم محکم به مُشتش بود اما بازویش اُفتاد
جماعت شیر شد فریادهاشان بعد از آن پیچید
به دندان مَشک را دارد ، تمام آبرویش بود
عموی خیمه دورِ مَشک با کلِ توان پیچید
بمیرد حرمله وقتی که اسمش هست ، یعنی وای
بمیرم که سهشعبه بین مژگان آنچنان پیچید
عمودِ نانجیبی این وسط آمد ، زبانم لال
چنان زد بیمروت که ترَک خورد اَبروان پیچید
تنش روی زمین اما به سمت او نمیرفتند
خبر اما به شمر آمد خبر سوی سنان پیچید
حرامیها پس از آن آمدند و تا حسین آید
میان حلقههاشان ضربههای بیامان پیچید
سنان زد نیزهاش را، ساقهاش را هم شکست و رفت
گمانم درد آن با زور بین استخوان پیچید
علی آنجا نشسته بود وقتی که کَمش کردند
صدای نالهی زهرا میان آسمان پیچید
خبر آمد دوید از خیمه سمتِ علقمه زینب
دوید و دورِ پایش چادرِ او ناگهان پیچید
رُباب از هولِ دشمن بچه را برداشت در خیمه
سریعاً چادرش راه دورِ طفل بیزبان پیچید
حسین آمد همه رفتند زد صیحه به طوری که
مدینه گریهی امالبنین ناله کنان پیچید
عمو جانِ رشیدی داشت این خیمه خدایا رفت
صدای طفل ساکت شد صدای خیزران پیچید
خبر آمد که زینب دستِ خود را بر سرش بگذاشت
صدای نالهی عمه که میگفت الامان پیچید
«خبر داری که بعد از تو به کوچه گردی اُفتادم »
خبر داری که گیسویی به دست ساربان پیچید
فقط یک دفعه پیشِ زجر طفلی از عمویش گفت
چنان سیلی به دختر زد صدا در کاروان پیچید
عمو شرمنده بود و جای او بابا به پیشش رفت
همینکه دید سر را، در خرابه بوی نان پیچید
#حسن_لطفی
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم..
تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم
آیت قهر، بیان شد ز لب شمشیرم
سایهٔ پرچم تو کرد سرافراز مرا
عشق تو کرد عطا، دولتِ عالمگیرم
کربلا کعبهٔ عشق است و منم در احرام
شد در این قبلهٔ عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آبِ روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود، حجّ من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راهِ تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بیرکوع است نماز من و این تکبیرم
بدنم را به سوی خیمهٔ اصغر مبرید
که خجالت زده زآن تشنهلب بیشیرم
تا کند مدح ابوالفضل، امام سجّاد
نارسا هست «حسان»! شعر من و تقریرم
#حبیب_چایچیان
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش
غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش
وقتی که آب را به روی آب ریختی
آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش
گفتی به آب، آب! چه بیغیرتی برو
بیآبرو به ریختن آبرو مکوش!
آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت
بشنو که العطش رسد از خیمهها به گوش...
تو موج میزنی و علیاصغر از عطش
گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش
از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان
دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش
در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب
گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش
بِاللَه بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر
این بند مشک را که گرفتم به روی دوش...
#غلامرضا_سازگار
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
کربلا اینقدر شیدایی نداشت
بیتو و بیماجرای دست تو
میکُشد این حسرتم آخر که کاش
بود دست من به جای دست تو...
چشم من با گریه میبندد دخیل
بر ضریح با صفای دست تو
هر که با دست تو دارد عالمی
من که میمیرم برای دست تو
تا همیشه دست تو مشکلگشاست
ای خدا مشکلگشای دست تو
اوفتاد از پا امام عاشقان
تا که خالی دید جای دست تو
خم شد و برداشت و با احترام
بوسه زد بر پارههای دست تو
سایه هم، همسایۀ نامحرمیست
گر چه میافتد به پای دست تو
ای به سودای تو اسماعیلها
سر نهاده در منای دست تو
کعبه در سوگ تو میپوشد سیاه
تا نشیند در عزای دست تو..
#محمدعلی_مجاهدی
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل!...
اگر دست میداد، دل میبریدم
به دست تو از هر دو دنیا، اباالفضل!
دل از کودکی از فرات، آب میخورد
و تکلیف شب، آب، بابا، اباالفضل!...
فدک مادری میکند کربلا را
غریبی تو هم، مثل زهرا اباالفضل!
تو را هر که دارد ز غم بینیاز است
وفا بعد از این نیست تنها اباالفضل!
تو با غیرت و آب و دست بریده
قیامت به پا میکنی، یا اباالفضل!
#ابوالقاسم_حسینجانی
#شب_هشتم_حضرت_علی_اکبر_ع
#زمزمه
#امام_زمان_عج
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
دیده ها بر سرِ راهت نگران است بیا
اشک بر دیدهٔ این منتـظران است بیا
خانه ها خالی از احساس و گلِ لبخند است
خنــدهٔ یخ زده بر روی لبــان است بیا
این مُحــرم به دلم حسّ عجیبــی دارم
همه جا حرف ظهورت به میان است بیا
هشتمیــن شــام شــده از دهــهٔ ماه عــزا
صحبـت از داغ جگرسوز جوان است بیا
پدران شهـــدا ، داغ جوان می فهمنــد
شب دلتنــگی دلسوختــگان است بیا
راست گفتند که در کرب و بلا پیش حسین
روضه خوان ، حضرت صاحب الزمان است؟بیا
روضهٔ داغ علی ، یک دلِ خون می خواهد
اشک خونین تو از دیده ، روان است بیا
دلِ ما تنگِ اذانِ علی اکبــر شده است
ای اذان گوی زمان ،وقت اذان است بیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)