eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
3.9هزار دنبال‌کننده
403 عکس
81 ویدیو
715 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
عـزیز حـرم ، امیـر لشکـرم ببین قد خم و ، دو دیده ی ترم —---------— تیغ قشنگ تو،حمله و جنگ تو همچو پهلوان خیبر(3) —------- ساقی و سرداری، میر و علمداری تو مه روی زمینی تو گل ام بنینی(2) —------- شنیدم اما من،فتادم از پا من تا که گفتی ای برادر(3) —------- عشق و صفایی تو، کل وفایی تو عبد صالح خدایی حیدر کرب و بلایی(2) —------- به جان گلگونت،قسم بر این خونت تو شفیع محشر هستی(3) —------- سرور و مولایی،عزیز زهرایی به حرم تو نور عینی کاشف کرب حسینی(2) یوسف حق پرست اشتهاردی
بی سر و سامان توام همه جا ای پسر فاطمه نام علمدار تو شد همه شب بر لب ما زمزمه دل شده بین الحرمین به هوای گل در علقمه جان جهان فدای سردار تو فدای با وفا علمدار تو یـا حسین یـا حسین(2) در به در کـوی توام نظری ای گل زهرا حسین نمـی روم جـای دگر به خدا از در مولا حسین وجود من صفا گرفت همه جا ز کودکی با حسین دو چشم من دو چشمه ی زمزم است مدال من پیرهن ماتم است یـا حسین یـا حسین(2) کعبـه حـاجات همـه پسـرِ حضـرت ام البنین ساقـی طفلان حـرم شده در علقمه نقش زمین خیمه پریشان شده و دل طفلان همه گشته غمین چه آمده بر سر سردار تو هم علم افتاد و علمدار تو یـا حسین یـا حسین(2) علقمه غوغا شده و کودکان بی تب و تابند همه موج مزن آب فرات لاله ها تشنه ی آبند همه غنچه و گل های حرم لب خشکند و کبابند همه عمو فتاده وادی علقمه آمده بالای سرش فاطمه یـا حسین یـا حسین(2) یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
نفر نفر به تنت تیغ و تیر و نیزه زدند تو را به نیزه،حرم را به چشم هرزه زدند سپاه غارتیان سمت خیمه راه افتاد حرم بدون تو در چنگ یک سپاه افتاد بدون تو چه پریشان حجاب ها می سوخت به یاد زخم لبت قلب آب ها می سوخت کجا روم که تنت را ز خاطرم ببرم خدا کند که نبینی چه آمده به سرم تو را به نیزه کشیدند زیر تیغ در گودال تنت به کینه دریدند زیر تیغ در گودال حرم که سوخت دلم پابه پای طفلان سوخت برای هرم دل من دل بیابان سوخت چگونه بگذرم از این گلوی صد چاکت چه رد پای زیادی ست مانده بر خاکت سری به نیزه بلند است عصر عاشورا زبان مرثیه بند است عصر عاشورا
مرثیه عاشورایی بدنت در همه ی دشت پراکنده شده آفتاب از تن زخمی تو شرمنده شده خسته ام تاب و توانم بده ای گم شده ام تو خودت راه نشانم بده ای گم شده ای تن ریخته بر خاک سرت را بردند به کجا ای تن صد چاک سرت را بردند چقدر بر بدنت جای رد پا مانده چقدر نیزه شکسته به تنت جا مانده خواستم از بدنت بوسه بگیرم که نشد خواستم از غمت این گوشه بمیرم که نشد سر درآورده تنت نیزه به نیزه در دشت قسمتی از گل پرپر شده اینجا برگشت تو کجا رفته ای ای دشت پر از عطر تنت نیزه ها پر شده از حال و هوای بدنت
می سوخت زیر نور تن زخم دیده اش تاراج گشته پیکر نیزه چشیده اش جاری ست رود سرخ هنوز از گلوی او رد گشته یک سپاه یکایک ز روی او بر پهلویش سیاهی یک چکمه مانده است بر جای جای پیکر او صدمه مانده است خالی ست جای سر، به روی این بدن چرا؟ مانده است روی خاک، تنش بی کفن چرا؟ یعنی کدام نیزه سرش را ربوده است قربانی ِ کدام گناهِ نبوده است؟ پس آن عقیق سرخ سلیمانی اش چه شد؟ با ساربان بگو که مسلمانی اش چه شد؟ بیش از هزار شعله ی زخم است بر تنش رد های بوسه مانده به رگ های گردنش از نعل های تازه تنش بی نصیب نیست این پیکر مقطع الاعضا عجیب نیست؟ تا که سرش به نیزه ی دشمن سوار شد دیگر حریم خیمه به غارت دچار شد نامحرمان دویده به دنبال خیمه ها نزدیک می شوند به خلخال خیمه ها غیرت نمانده است به مردان این دیار با بچه ها بگو که علیکُنَ بالفرار
امشب برای گریه زمان کم میاوریم در مقتل تو کاش که جان کم نیاوریم امشب مسیر روضه به مقتل رسیده است اشک خدا به صفحه ی مقتل چکیده است کار غریب روضه به گودال می کشد ما را برای روضه به دنبال می کشد امشب چقدر غم زده در راهی ای حسین از خوار پشت خیمه چه میخواهی ای حسین با زینبت ز مجلس نامحرمان نگو از شمرها و حرمله ها و سنان نگو فردا بگو که از سر تو خون نمی چکد از بند بند پیکر تو خون نمی چکد پای سنان بگو به حرم وا نمی شود هرگز سرت به نیزه هویدا نمی شود فردا سرت بگو که ز جسم تو دور نیست با من بگو که جای سرت در تنور نیست امشب که با تو حال دلم خوب می شود فردا غروب بی تو در آشوب می شود فردا کسی به نیزه زمین می زند تو را مانند روز کوچه کمین می زند تو را
امشب ای آفتاب من با من بگو از لحظه های فردایت کاش جان مرا هم ای جانم بگذاری برای فردایت آسمان منی و می دانی می خورم من زمین اگر بروی من نبینم که ماه زندگی ام بر روی نیزه ها به سر بروی بگو ای همسفر که بعد تو و ابوفاضل کفیل زینب کیست امشب ای شاه تشنه در صحرا این همه خوار کندنت از چیست تو نباشی که می‌برد زین دشت دختران نحیف قافله را ابوفاضل اگر نباشد من چه کنم زجرهای حرمله را من به معجر به چادر طفلان به علی عمری است حساسم حرم و غارتش نگو حتمی ست مگر آنکه نباشد عباسم سفر ما نگو که پایانش ختم خواهد شود بر این گودال سوره ی فجر من ز مرکب ها آیه های تنت شود پامال؟ با من از شیرخواره می گویی قلبم از غربت تو میگیرد بشنود از سه شعبه گر که رباب همین امشب ز غصه می میرد زینب از کودکی حسین جانم بی تو یک روز هم نرفته سفر تا مرا شمر ساربان نشده حرمت را خودت بیا و ببر
لطفا حق روضه ادا شود شد هوا لاله گون گودالِ غرق خون هاتف میگه انا الیه راجعون مادر و با لبِ پر خون صدا نزن دارم میبینم من پس دست و پا نزن جسمت پر از جراحته قتله گاهت قیامته خولی دور و برِ سرت راحت مشغول غارته ۲ سه ساعته که شمر مشغوله توو گودال از بس تو رو چرخوند تنت شده پامال تنت توو دست شمر سرت به دست سنان سرت رو با نیزه بدجور شکسته سنان رو خوارا می کشیدنت با سنگِ تیز شکستنت حتی پیرْ مردای خبیث با نوک عصا زدنت ۳ صداشو برد بالا این دم آخری چقد این لحظه ها شبیه مادری با صبر و حوصله خون سرد و بی حیا دوازده ضربه زد به سرت از قفا سری به نیزه اومده تنت به زیر لگده حالا بعد از تو شمر پست خواهرت زینب و زده
327.9K
به این سبک خوانده میشود☝️☝️☝️
یا صاحب الزمان هر گروه هر جور خوشش اومد زد سنگ می باره روی تنت بی حد نیزه ها هی به سمت تو اومد چند باری پیکرت تو خون غلتید دستاشو توو موی سرت پیچید جلو چشام تنت ز هم پاشید چشات ز تشنگی نمی دیدند شمشیرا رو تن تو چرخیدند اونقد زدن که خسته گردیدند نامحرما طناب می آوردن جلو سکینه ات شراب خوردن چه وضعی ما رو اسیری بردن رحمی ندارن آتیش اندازا چه کار کنم با گوشواره بازا خون جگرم از ساز و آوازا بی تو برای من سفر سخته با شمر بد دهن سفر سخته با کوفتگی تن سفر سخته
98.1K
به این سبک خوانده میشود☝️☝️☝️
گلمه نوایه عطشان ابوالفضل گلدیم هرایه اویان ابوالفضل آچ گوزلریوی قالمشام تنها آه و واویلا آه و واویلا ای سرو رعنا قولارون هانی مرتضی اوپن قولارون هانی سینون اولوبدی نشان اوخلارا جسمون بویانوب قانا سراپا آه و واویلا آه و واویلا دور گل خیامه یالقیز ابوالفضل یاتما قوم اوسته قولسوز ابوالفضل منی آغلاتما ال چالور اعدا قان دولان گوزه گوزلریم فدا آه و واویلا آه و واویلا
السلام علیک یا ابوالفضل العباس سقا شدم که آب مهیا کنم، نشد کاری برای خشکی لب‌ها کنم، نشد با اشتیاق آمدم از بین نخل‌ها راهی به انتظار حرم وا کنم، نشد تیر آمد و نشد که در این آخرین نگاه روی تو را دوباره تماشا کنم، نشد می‌خواستم که با همه قامت بایستم عرض ادب به حضرت زهرا کنم، نشد همراه کاروان شدم از روی نی مگر کاری برای زینب کبری کنم، نشد سیدمحمدجواد شرافت
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دار و ندار زینب ، باغ و بهار زینب آه ای قرار زینب ، جانم حسین بین تموم صحرا ، گشتم هزار بار اما تو رو ندیدم اینجا ، جانم حسین تو مقتل نشون ندیدم از پیکرت نه کهنه پیرهنت نه انگشترت واسه غربتت بمیره کاش خواهرت داداش ، از خاک کربلا سراغ تو‌ رو‌ میگیرم داداش ، جوابمو بده دارم از غصه میمیرم داداش ، دنبال پیکرت دارم هر گوشه میگردم داداش ، جوابمو بده که من از غصه دق کردم ◾️◾️◾️◾️◾️ آروم جون زهرا ، دارم می بینم حالا مونده تنت زیر پا ، ای وای حسین بال و پرت رو بردن ، انگشترت رو بردن حتی سرت رو بردن ، ای وای حسین دارن خیمه هامونو غارت میکنن دعوا واسه بردن جامه ت میکنن دارن پیراهنتو قسمت میکنن داداش ، کل میکشن مقابل چشم تر زینب داداش ، سواره ها میان رو‌پیکر تو با مرکب داداش ، خواهرتو میون‌قتلگاه هراسونه داداش ، میخاد گلوتو ببوسه اما نمیتونه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ نقش زمین دستات ، غرق بخون چشمات مشک و علم نیست همرات ، عباس من رنگم پریده داداش ، قدم خمیده داداش موهام سفیده داداش ، عباس من چی آورده به سرت این ضرب عمود کل صورتت به هم ریخت و شد کبود ماه آل هاشمی این حقت نبود داداش ، نفس نمونده واسه من کنار تو اینجا داداش ، بازوی تو شکسته مثل مادرم زهرا داداش ، مگر قرار نبود تو سقای حرم باشی داداش ، قول دادی که تو کربلا دور و برم باشی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ از اهل کوفه خسته ن ، دل به وجودت بستن چشم انتظارت هستن ، اهل حرم از کل دنیا سیرن ، از کربلا دلگیرن بی تو اسارت میرن ، اهل حرم داداشم اگه نیایی به خیمه ها بسته میشه دست کل آل عبا زینب و اسارت بین کوچه ها داداش ، بعد تو زینب میمونه با کوچه وبازار داداش ، بعد تو گوشواره و دست کینه ی اغیار داداش ، بعد تو با پای برهنه میدون رو خار داداش ، صورت سیلی خورده میشه کربلا تکرار ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ نگاه کن که قد و قامتم خمیده شده بیا که اهل حرم رنگشان پریده شده به سختی آمداه ام تا حوالی بدنت تمام بال و پرم بر زمین کشیده شده برای کشتن اهل خیام کافی هست همین دو دست که از پیکرت بریده شده صدای ادرک اخایت به خیمه ها آمد صدای غربت من در زمین شنیده شده «عقاب خیمه ی زینب ، بدون بال شدی تو سرو بودی و مانند یک نهال شدی» ◾️◾️◾️◾️◾️ عبا نمانده که بر روی آن تو را ببرم بگو چگونه تو را سمت خیمه ها ببرم؟ جدا جدا شده اعضای پیکرت باید ز علقمه بدنت را جدا جدا ببرم برای آنکه نتازند اسبها به تنت برای اینکه نمانی بزیر پا ببرم برای آنکه سرت را ز تن جدا نکند تو را ز دسترس شمر بی حیا ببرم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ همینکه تیر رسید و به چشم او جا شد قد برادرش انگار از کمر تا شد همینکه ناله ی ادرک اخا به گوش رسید بروی خاک دو دست بریده پیدا شد خبر رسید که ارباب بی علمدارست که پای بی صفتان سمت خیمه ها وا شد نگاه کوفی ملعون به خیمه ها افتاد خلاصه اینکه سر گوشواره دعوا شد ◾️◾️◾️◾️◾️ برای اینکه درآرند خواهر را زدند بر سر نیزه سر برادر را چقدر محکم و سنگین زده مگر ضربه دو نیم کرده عمود این سر مطهر را مقابل سر عباس هلهله کردند که دق دهند همانجا سه ساله دختر را به نیزه بند نشد آنقدر زمین افتاد که می زدند ز پهلو به نیزه آن سر را ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ✍امیر قربانی فر
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ چه می شود که بزودی اماممان برسد دراین مصیبت عظما به دادمان برسد چه می شود که به محشر،ز جانب مولا به دست منتظرانش ،خطِ اَمان برسد رسیده وقت مصیبات اعظم زینب خدا به دادِ دل صاحب الزمان برسد شب  وداع حسین و شب مناجات است طلوع صبح ، مبادا که بی امان برسد به  خارهای  بیابان  سفارشی  دارد مباد ، خار  به  پاهای  کودکان  برسد شروع می شود آه و بُکاء اهل بهشت همین که زینب کبری به سر زنان برسد تمام  عرش الهی به  لرزه  می افتد اگر که آه  غریبی  به  آسمان  برسد خدا، به حق شهیدان دشت کرب وبلا امید  قلب  تمامی  شیعیان  برسد ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ اَمان از آن دَم آخر، چه  چیزها  که  ندیدم به سمت مقتل خونین یکی دوید و دویدم به دست، خنجر بُرّان ، گرفته بود و به سرعت رسید بر سر گودال، مقابلش  که  رسیدم ; «وَشمرُجالسُ صَدر»ی که بوسه گاه نبی بود وناله های "بُنَیَّ"  در  آن  میانه   شنیدم وشرم و گریه ی خنجر که ایستاد و نبُرّید گذاشت  زیر  گلویت ، فغان و ناله  کشیدم ندای اِرجعیِ تو به محض اینکه شنیدم دوباره از سرِ گودال به سمت خیمه دویدم ده و دو مرتبه پیچید صدای ناله مادر میان مقتل و خیمه شدم هلال و خمیدم بریده شد سر پاکت به دست شمر سیه دل بریده بود ، ولی من ، دل از تو که نبریدم سرت به نیزه بلند است در برابر چشمم به عمر خود مَه تابان به خوبی تو ندیدم ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد به احترام تو خورشید از نفس افتاد از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد میان همهمه بردند رأس پاکت را تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد رسید وقت اسارت زمان سخت وداع وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم میانِ این همه نامحرمان که تنها شد اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)