eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
3.9هزار دنبال‌کننده
403 عکس
82 ویدیو
715 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
به سبک دست خالی مو نبوس ▪️ جون رسیده رو لبام لحظه های آخره چشم خیس خواهرت خیره مونده بر دره یا رضا بیا تا آروم بگیرم بیا تا تو رو ندیده نمیرم دنبال تو داداش شدم آواره از هجر تو چشام داره میباره ای جان من رضا همه ی عمرم فاطمه بودم ولی توی قم تو کوچه ها گیر نیفتادم دیگه زیر مُشت و دست و پا کشیدن علی رو با بند و کلاف تو کوچه مادر و زدن با غلاف زهرا نفس نفس زد و پرپر زد پرپر مقابل چشم حیدر زد ای جان من رضا همه ی عمرم خیر بده خدا به این مردمون  با وفا یار بودن اینا واسه خواهر امام رضا رو سرم یه عالمه گُل پاشیدن همه شون به کمک من رسیدن اما بیاد شام جون میاد بر لب بارون سنگ اومد رو سر زینب ای جان من رضا همه ی عمرم مجتبی صمدی شهاب
ای خواهر امام رضا یا حضرت معصومه شفیعهء روز جزا یا حضرت معصومه .............. تو زنسل مرتضایی معدن جود و سخایی عمّه ءصاحب زمان و زینب امام رضایی ای مزارت رشک رضوان ای امید نا امیدان بی بی کریمه ای ، ای خواهر شاه خراسان سینه ات سینای غمها خاک تو قبله گه ما ای ثواب طوف کویت همطراز قبر زهرا ای تجلّی گاه کوثر تو شفیعه ای به محشر به فدایت نرسیدی بهر دیدار برادر بین ره ز غم شکستی از بلا ز پا نشستی عاقبت از غم هجران تو به دنیا دیده بستی مجتبی صمدی شهاب
به جز از دوری هجران تو ، گریان نشدم من اسیر غم و اندوه فراوان نشدم از سر بام همه گل به سرم ریخته اند از عبورم ز سر کوچه پشیمان نشدم نه تنم نه کف پایم اثر از زخمی نیست زخمی از کعب نی و خار مغیلان نشدم خاطرت جمع کسی سنگ نزد بر رویم خاطرت جمع که من پاره گریبان نشدم بازهم شکر که دوروبر من دف نزدند بازهم شکر در این شهر پریشان نشدم چادرم زیر لگدهای کسی گیر نگرد زیر یک چادر پاره شده پنهان نشدم خواهرت را سربازار نبردند رضا وسط هلهله و رقص که حیران نشدم
غریب شهر خراسان بیا برادر من ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده ببین که خواهر تو بین بستر افتاده به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم نمانده تاب و توانی به کل اعضایم میان راه شکستند حرمتم ای یار ولی به قم شده جبران غربتم ای یار خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم سخن‌زکینه وبغض‌علی(علیه‌السلام)در اینجا نیست به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست به غیر گل به سر من کسی سری نزده کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم نبرده اند مرا بین جمع نامحرم عزیز کرده ی تو که،اسیر سلسه نیست جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست مرا به شهر چه با احترام می بردند عقیله را وسط ازدحام می بردند
هم فاطمه هم دخت ولی الله است در قم به زیارتش شتابان ماه است آن لاله ی عشق زود پرپر می شد افسوس که عمر لاله ها کوتاه است
معصومه با زینب عزایش فرق دارد اصلا تمام روضه هایش فرق دارد خیلی شبیه عمه جانش بود اما مهمانی و مهمانسرایش فرق دارد می شد زاستقبال شهر قم بفهمی مهمان که زن باشد برایش فرق دارد دور و برِ معصومه را زنها گرفتند قم غیرت و شرم و حیایش فرق دارد با احترام او را به بیت‌النور بردند چون دختر زهراست جایش فرق دارد اینجا یهودی نیست خاکستر بریزد با شام حتی کوچه هایش فرق دارد اینجا سر کوچه تماشایش نکردند اما عقیله ماجرایش فرق دارد بر روی نی راس برادر را ندیده با عمه حتی وااخایش فرق دارد خیلی اذیت شد به شهر کوفه اما شام بلا درد و بلایش فرق دارد با هر چه می شد میزدند اما رقیه میگفت سیلی بی هوایش فرق دارد با دیدن اصغر رباب از حال میرفت بین اسیران وای‌وای‌ش فرق دارد میگفت لالایی نخواب از نی می‌افتی این دفعه مادر لای لای‌ش فرق دارد
گل بود که می‌ریخت سر خواهر سلطان هم صحبت معصومه نشد مرد در ایران نه گرمی آفِتاب نه سوز عطش بود دادند به او خانه در باغ و گلستان
گل باغ پدرت بودی و پر پر نشدی سوخته در وسط شعله پس در نشدی فاطمه بوده ای اما جگری از تو نسوخت وسط شعله ی آتش پسری از تو نسوخت گل رویت به خدالطمه ای از خار ندید پهلویت از نوک مسمار در آذار ندید تو گل یاس پدر بوده ای اما نه کبود روی گلبرگ تنت جای غلافی که نبود قم تو را از وسط کوچه ی نا امن نَبُرد دستِ نا محرم بی رحم به روی تو نخورد هیفده روز قم از داغ تو سرتاسر سوخت او نود روز غریبانه  در آن بستر سوخت او که جای همه با ظلم شده رودر رو یک نفر نیست که احوال بپرسد از او
«اَلسَّلامُ عَلَیكِ یٰا فاطِمَة المَعصومَه» اگر داری هزاران درد بی‌درمان بیا اینجا که با اذن خدا باشد طبیب دردها اینجا اگرچه هست پنهان مرقد خیرالنسا ، اما به‌شوق مرقد آن بانوی عظما ، بیا اینجا مزار حضرت معصومه‌ی قم را زیارت کن که باشد جلوه‌ای از مرقد خیرالنسا اینجا دعاهایت اجابت می‌شود در این حرم زیرا که خفته، اخت سلطان سریر ارتضا اینجا دلِ درمانده و غمدیده‌ی خود را مداوا کن که بی‌شک هست هم دارو و هم دارالشفا اینجا بنوش از آب سقاخانه‌‌اش در صحن آیینه که می‌باشد یقیناً چشمه‌ی آب بقا اینجا ببوس این بارگاه و رفعت آن را تماشا کن که باشد بوسه‌گاه مرتضی و مصطفی اینجا دلِ خود را گرهْ زن بر ضریح این حرم با عشق که دل را می‌کُند از بند این دنیا ، رها اینجا دو رکعت با خلوص دل نماز عشق ، برپا کن به بالاسر، که تا بینی به چشم دل، خدا اینجا نمی‌ماند به‌جا ، کاخی همیشه جاودان اما بقا را می‌توان بینی در این دار فنا ، اینجا غبارِ غم بشوی از دیده و دل با نمِ اشکی ـ که بی‌شک می‌دهد هم دیده و دل را جلا اینجا مِس زنگاری دل را جلا ، نَه!... بل طلا دارد به اکسیری که بر دل می‌زند این کیمیا اینجا مشو غرّه به مال و جاه و... قلبت را مصفا کن ندارد فرق زیرا در نظر، شاه و گدا اینجا نه تنها این حرم در قم ندارد مثل و همتایی که هم شأن است حتی با مقام اولیا اینجا نه تنها اهل قم بالد به خود ، از شأن این بانو که می‌بالد به‌خود زین خواهری، حتی رضا اینجا به غیر از شهر خود، هر آشنا باشد غریب اما تفاوت نیست بین هر غریب و آشنا اینجا چنانکه شهر قم را عُشّ آل مصطفی خوانند بنازد شیعه بر این بارگاهِ باصفا ، اینجا خوشا چشمی که دل، بندد به دیدار حریم او چو اهل قم، که گردیده به گنبد، مبتلا اینجا خوشا آنکس که عادت کرده تا آید به‌گوش او مناجات و اذان از مأذن ِ گلدسته‌ها اینجا خوشا آنکس که سر را می‌گذارد بر حریم او بدون ادعا و عاری از روی و ریا اینجا چو می‌بوسد ضریح باصفایش را به صدق دل زیارت کرده گویی مرقد شمس الضحا اینجا شفاعت می‌کند چون شیعیان را در صف محشر چگونه می‌توان دل کَند، از صحن و سرا اینجا اگر گم کرده‌ای راه خودت را از سر غفلت بیا در این حرم، زیرا که باشد رهنما اینجا گنهکاری اگر حتی دمی آید به این درگاه شود شرمنده‌ی کردار، بی‌چون و چرا اینجا دخیل مِهر می‌بندد ضریح زرنگارش را که بخشیده شود از جرم و عِصیان و خطا اینجا خلاصه دست خالی رد نمی‌گردیم ازین درگاه «اگر از صدق‌ دل‌، آریم‌ روی‌ التجا اینجا» ۱ دل زنگاری‌ات را پَهن کن در این حریم مِهر که پای زائرانش می‌دهد آن را جلا اینجا مَشام جان، معطر کن به عشق (ساقی) کوثر اگر خواهی شوی مست از شراب جانفزا اینجا سید محمدرضا شمس (ساقی)
در اوج احترام،کنم به تو سلام ای دختر امام،ای خواهر امام ای که کریمه ی،آلِ پیغمبری سوره ی کوثرِ،موسی بن جعفری بودی در عُمرِ خود غریب و مظلومه مولاتی مولاتی حضرت معصومه یا حضرتِ معصومه... وجود قدسی ات آبروی همه تالیِ زینب و ثانیِ فاطمه ای برتر از خرد،ای مقامت رفیع قبر نورانیَت،دارد عطر بقیع گر کند دل من هوای مدینه می آیم حرمت با سوزی به سینه یا حضرتِ معصومه... به رسم معرفت،آمدی از وفا به عشق و ‌شوق و شور،به دیدن رضا امّا نشد نصیب دیدن دلبرت نوحه خوانی کند اشک چشم ترت خدا را شاکرم ندیدی برادر در بین یک گودال پاره پاره پیکر حسین اباعبدالله...  
عزیز خدا منم سائل کویت بُوَد غرق نور بهشت از گل رویت بُوَد در تو پیدا وِقار مرتضیٰ گل موسایی و همه هست رضا یا حضرت معصومه مدد مولاتی... محبین تو به عالَم سَراَفرازند به روز جزا همه بر تو مینازند شفاعت میزند برابرت زانو شفیعه ی روز جزایی ای بانو یا حضرت معصومه مدد مولاتی... به اذن خدا تویی عصمت داور وجود شما شد آیینه ی مادر همان مادری که دو چشمانش تر است چنین ایّامی را میان بستر است یا حضرت معصومه مدد مولاتی...  
سیّدتی سیّدتی یا مولاتی اَغیثیني اَغیثیني اَغیثیني یا معصومه... سلامِ ما به تو،ای گل مرتضیٰ عزیز فاطمه،نور چشم رضا به تو نازد خدا،به تو نازد فَلَک خاک کویت بُوَد،روی چشم مَلَک سیّدتی سیّدتی یا مولاتی اَغیثیني اَغیثیني اَغیثیني یا معصومه... فیضیه از تو شد،مهدِ علم خدا تویی شمس الحَیا،تویی نورُ الهُدیٰ به خمینی و به،بروجردی قسم کن مرا از کرم،غرق لطف و نِعَم سیّدتی سیّدتی یا مولاتی اَغیثیني اَغیثیني اَغیثیني یا معصومه... هل اتایی ترین،آیه ی کوثری عصمت حقّی و،مظهر داوری ای ولایت به ما،شورِ احلا عسل کن دعا تا شویم،اهل علم و عمل سیّدتی سیّدتی یا مولاتی اَغیثیني اَغیثیني اَغیثیني یا معصومه... به همه عالمین،تویی راه نجات گفته بابا به تو،جان من به فدات کن دعا تا که ما،هم خدایی شویم چون شهیدانِ عشق،کربلایی شویم سیّدتی سیّدتی یا مولاتی اَغیثیني اَغیثیني اَغیثیني یا معصومه...
🍃🌺 در حمایت از حزب الله لبنان و نیروی مقاومت، با آرزوی نابودی صهیونیست و آزادی فلسطین 🌺🍃 شاخ و برگش گرچه در دستِ خزان افتاده است ریشه اش اما در استحکام فوق العاده است قدّ این سروِ تناور در بلایا و گزند میشود هر روز بیش از هر زمانی سربلند بینِ طوفانهایِ سنگین ایستاده استوار ایستاده با صلابت در میانِ کارزار میزند فریاد رو به قدس: "قَطعاً نَنتَصِر" نام ِ این سروِ است حزب الله؛ جِیشُ المُقتَدِر رزمشان از جرأتِ دارد نشان آیهٔ نصرُ مِنَ الله است ذکرِ حرزِشان با سلاحِ استقامت؛ دل به میدان میزنند در عمل حرف از مسلمانانی و ایمان میزنند خالصانه با یقین ماندند محکم پایِ دین خط به خط؛ قرآن بشارت میدهد بر صابرین با حمایت هایِ ایران! دست در دستِ حماس میشود ویرانه حیفا بیهوا، دور از هراس قهرمانانه برای کشتنِ دیو آمدند یک به یک با نیّتِ حذفِ تل‌آویو آمدند رو به پایان است کارَش! روزهایِ آخر است مرگِ صهیونیست آغازِ حیاتی دیگر است میشود ختم ِ به نور این جادهٔ صعبُ العبور شک نکن فتحِ فلسطین است آغازِ ظهور ظلم ها دیده...اسیرِ پنجهٔ دجّالهاست خیره بر کعبه شده بیت المقدس سالهاست عاقبت این ظالم ِ بر جا مانده از نسلِ یزید(لع)- نغمهٔ نابِ "أنا، صَمصام"* را خواهد شنید میرسد با ذوالفقارِ خشمگين آخر امام میشود مکتوب در تقویم؛ یَومُ الإنتقام پیش از هر کار؛ یادی میکند از "نورُ عَین..." روضه خوانی میکند با "إنّ جَدّیَ الحُسَین(ع)..." میکِشد آهی برایِ جدّ بی غسل و کفن روضه میخوانَد برایِ کشتهٔ دور از وطن روضه میخوانَد از آن خواهر که حیران مانده بود از تنی که غرقِ خون بر خاک؛ عریان مانده بود عمه جان-زینب(س) به رویِ تلّ دلش آشوب شد سمّ مرکب ها به نعلِ تازه ای مرغوب شد وای از لبهایِ تشنه...از "شِفاهِ الذّابِلاتِ"* وای از خونِ قفا...وای از "دِمآءِ السّآئِلاتِ"* * زمانی که حضرت مهدی(عج) ظهور میکند، [کنار کعبه] مابین رکن و مقام می‌ایستد و پنج ندا میدهد که دومین ندای حضرت این است: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم؛ آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده. سومین ندای حضرت: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین(ع) قتلوه عطشان؛ آگاه باشید ای اهل عالم که جدّ من حسین(ع) را تشنه کام کشتند. * لب های خشکیده * خون های جاری 📚 یزدى حایرى، إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب(عج) مصحح عاشور، ج۲، ص۲۳۳
ای در نظرم شاخه ی طوبای شکسته! یک چشم بیانداز به بابای شکسته من یک کمر خم شده دارم به کنارت... اما تویی و این همه اعضای شکسته ای وای که تو ماندی و یک پای بریده ای وای که تو ماندی و یک پای شکسته هرچند که شیرازه ی توریخته برهم.. قرآن منی باخط زیبای شکسته! ابروی تو بر نیزه گرفته ست عزیزم درهم شده آن  طاق معلای شکسته صحبت شده از معجر عمه،چه کنم من.. آواره شد آن حضرت عظمای شکسته از خس خس تو سینه ی من تیر کشیده بابا بگو ای یار مسیحای شکسته یک‌بار دگر زنده شده داغ مدینه دیدیم به پهلوی تو زهرای شکسته ممنون عبایم که تورا برد به خیمه تشییع شدی با قدو بالای شکسته
آغوش ، دوباره باز کن آمده یار خونت بنگر شهید آورده به بار لبخند بزن هنیّه‌جان ، در جنّت آمد به بَرَت شهید یحیی سنوار
آن لحظه که جان می‌رود از دست، حسین! دیدار تو آخرین امید است، حسین! تا همّت عشق است چرا منّت مرگ؟ باید به شهیدان تو پیوست حسین! 📷 تصویری از تشییع سردار شهید عباس نیلفروشان در حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام
هرکسی که خویشتن را مستمندش میکند گر زمین خورده ست آقایم بلندش میکند تلخ کامی های دنیا را چو قندش میکند از جهان آزاد و بر این خانه بندش میکند خوشبحال آنکه جزء سائلان این در است خوشبحال آنکه از این سفره برکت میبرد بُخل هم از این کرمخانه سخاوت میبرد هرکسی که آمده از سفره راحت میبرد شاه اینجا هدیه ها را سوی رعیت میبرد این سخاوتمندی از ارثیه های مادر است بد به حال آنکه در قلبش محبت نیست نیست بین او با صاحبِ خانه رفاقت نیست نیست کار دنیا راحت و عقبا که راحت نیست نیست با حسین بن علی ترس از قیامت نیست نیست صبح محشر کار دست بچه های حیدر است هرکه پرسد اعتبارت را، بگو داده حسین خوشبحال آنکه عشقش را به او داده حسین خوب و بد درهم خریده آبرو داده حسین جان به قربانش که فرصت به عدو داده حسین گر نباشد او خدا،قطعا خدا را مظهر است یک شب جمعه شد و قلب همه دنیا گرفت هر ملک یک گوشه از شش گوشه اش مأوا گرفت روضه با حال عجیبی در حریمش پا گرفت قلب عالم سوخت تا این نغمه را زهرا گرفت اهل عالم این حسین من غریب مادر است خواهرش از روی تل شاه شهیدان را که دید ناله های آب آب شاه عطشان را که دید رد نعل اسب‌ها بر جسم عریان را که دید چکمه های شمر بر آن جسم بی جان را که دید گفت شرمت باد که او زینت پیغمبر است آسمان نیلی شد و مهتاب میریزد زمین مثل تسبیحی که در محراب میریزد زمین آیه آیه پیکر ارباب میریزد زمین نانجیبی پیش چشمش آب میریزد زمین طعنه و زخم زبان از زخم پیکر بدتر است یکنفر عمامه،یک تن پیروهن را میکشید آن طرف تر یک نفر خلخال زن را میکشید یک نفر با زورِ نیزه هی بدن را میکشید نانجیبی گیسوی ارباب من را میکشید این وسط هم ساربان در فکر یک انگشتر است پاره پاره پیکر بی جان به روی خاک ریخت آیه آیه سوره ی قرآن به روی خاک ریخت کفر زد با خنجر و ایمان به روی خاک ریخت هی سنان زد با سنان دندان به روی خاک ریخت شاه زیر نیزه ها چشمش به سمت خواهر است وای ده تا اسب حالا وارد گودال شد با چهل تا نعل جسم شاه دبن پامال شد وای زینب وقت غارت کردن اموال شد زینبش بر سرزنان بالای تل بی حال شد روضه خوان بس کن که قلب مادر او مضطر است
السلام ای ضریح شش گوشه تشنه هستم برای دیدارت اشک چشمم ببین شده جاری دل من تا ابد گرفتارت بنده چون نوح اگر که عمر کند گر نبیند تو را شود ناکام کربلا دیده می کند تایید هر که بیند تو را شود آرام ومن الماء کل شی ء حی گریه ها کرده ام ز دوریتان ای بهشت خدا به روی زمین از فراقت رسیده بر لب جان پرچمت در میان هر دو جهان هست بالاترین بیرق ها موج پرچم به روی گنبد تو زیر و رو کرد حال و روزم را چشم من مثل ابر پاییزی در فراق تو گشته بارانی جعل الله فیکمُ الرحمه بی سبب نیست برتر از جانی سهم من از تو شد فراق، فراق سهم برخی ز تو وصال، وصال من بیچاره زائرت هستم هر شب جمعه در خیال ، خیال آرزویم شده است سجده ی شکر روی خاک زمین کربُ وبلا عمر من قد دهد خدا، آیا؟ که ببینم زمین آن جا را طی شده چند سالی از عمرم دور از صحن کربلای حسین کاش گویم که اول این قرن رفته ام بارها سرای حسین تشنه بودی و گشته ام تشنه از برای زیارت حرمت بطلب این گدای بی کس را تا که افتد به ساحت کرمت ناله ی مادرت شب جمعه زیر و رو می کند دل همه را با قدی خم صدا زند پسرم پیر کرده غم تو فاطمه را در کنار فرات مهریه ام تشنه... سر از تنت جدا کردند دست و پا می زدی و من دیدم با تن زخمی ات چِها کردند
پروانه صفت با غم تو سوخته ام من چشمان دلم را به رَهَت دوخته ام من لطفی کن و من را زِ فِراقت نده آزار جانا تو بیا دست از این فاصله بردار ای عشق ببین بی سر و سامان تو باشم چندی است که دیوانه و حیران تو باشم من سائلم و دست  به دامان  تو هستم بیمار توام ،  چشم به درمان  تو هستم دیدی که سر راه  تو  بر خاک فِتادم بر گِرد رَهَت صورت خود را بنهادم جز خال لب صورت تو در نظرم نیست یعنی که به جز ذکر تو وِرد سحرم نیست مجنونم  و  هر لحظه  گرفتار  تو گشتم خون از مُژه می بارم و من زار تو گشتم مَپسند که از  کوی  تو  آواره  شوم من در راه  رسیدن  به  تو  بیچاره  شوم من گر  رُخ بِنمایی همه جا  یار تو گردم من مشتریِ  یوسفِ  بازارِ  تو گردم ای یوسف گُم گشته ی زهرا  مددی کن حالا  که  به  راه  تو  نشستم نظری کن
«بسم ربّ المهدی عج» ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای نرگس خوشبوی گلستــان رســول! دلبنـــد علـــی و جان زهـــــرای بتــول! صبح است و سلام و در دلم دارم امید تا اینکـــه شود ســلامِ این خسته قبول ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ۱۴۰۳/۷/۲۷ 🤲