السلام علیک یا رقیه بنت الحسین سلام الله
#شب_سوم
دیگر شکستن ندارد ،بال وپر کوچک من
میترسم از هم بپاشد،این پیکر کوچک من
آه ای سر روی زانو،ای ماه آشفته گیسو
دیشب خودت روضه خواندی ،بر منبر کوچک من
این درد درمان ندارد،میدانم امکان ندارد
زخم سرت را ببندی،با معجر کوچک من
غارت گران دل نکندند،از گوش واز گوشواره
انگشت وانگشتر تو،انگشتر کوچک من
آتش به جان جهان زد،دستی که با خیزران زد
یا بر لب خونی تو یا بر سر کوچک من
بابا برایم دعا کن،شام مرا کربلا کن
یکبار دیگر صدا کن:ای دختر کوچک من!
#احمد_علوی
#محرم
.
#حضرت_رقیه( سلام الله علیها )
#شب_سوم
چشمهای خسته ات را باز دریایی نکن
این قدر با اشک رویت را تماشایی نکن
هیچ جا مانند این جا چشم مردم شور نیست
روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نکن
عمه مثل ابر طوفان زاست پس با او بگو
بغض خود را بشکن و دیگر شکیبایی نکن
حنجرت زخم است و داغ اصلا برایت خوب نیست
در خرابه با اسیران هم هم اوایی نکن
من ،عمو،قاسم،علی اکبر همه پیش توییم
در کنار نیزه ها احساس تنهایی نکن
دیدن این سر میان طشت پیرت میکند
این قدر با بوسه ات از من پذیرایی نکن
چشم هایت را ببند و دست بر رویم بکش
دخترم!حتی نگاهی هم به بابایی نکن
روی دامان تو دارد باز خوابم می برد
با زبان بی زبانی قصد لالایی نکن
#احمد_علوی
#محرم
#امام_زمان_عج
یا لطیف
آن کف پایی که بر خاک بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد
"اَلبِلاءُ لِلوِلا"..،یعنی پری که در مسیر است
بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد
پای "یوسف" چون "زلیخا" آبرو دادن ملاک است
هرچه هم غم در فراقش "پیر کنعان" خورده باشد
سنجش میزان عاشق بودن دیوانه..،"زخم" است
کاش پیشانی ما هم سنگِ طفلان خورده باشد
گاه بر بُن بست خوردن..،حِکمت طِیِّ طریق است
رام شد آن سیل که بر آببندان خورده باشد
"اشک" ، روح گریهکُن را تا تعالی می رساند
آن نهالی سبز خواهد شد که باران خورده باشد
از محالات است که روزی اشکش قطع گردد
چشم آن گریهکُنی که نور قرآن خورده باشد
قدر آغوش پُر از مهر پدر را درک کرده
کودکی که سوزِ سرمایِ زمستان خورده باشد
کاش..،"آغازِ بهارِ شیعه"..،روزی باز گردی
کاش برگِ غیبت تو مُهر پایان خورده باشد
می شود که مَحرم دردت شوم با هر بهانه؟!
مثل خرمایی که زهرا داده..،سلمان خورده باشد
بشکند دستی که غیر درب این خانه دراز است
جُون شد هرکس ز دست جدِّ تو نان خورده باشد
دستگیری کُن از آن نوکر که پای نامه ی آن
مُهر اربابی همانند "حسینجان" خورده باشد
▪️
▪️
بی حیایی نیزه ای در دست در گودال می رفت
وای اگر آن نیزه را آقای عطشان خورده باشد...
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#امام_زمان_عج
یا لطیف
تا دلم از کرده های خویش نادم می شود
بیش تر از پیش چشمم گریهلازم می شود
"اشک"،بال پر زدن در وادی معراج هاست
گریهکُن در روضه جبریلِ عوالم می شود
شمع باشی یا که پروانه..،چه فرقی می کند
سوخت هرکس که درونش "عشق" حاکم می شود
هر که سنگ طعنه های خلق را تاب آورد
حتم دارم شیشه هم باشد،مقاوم می شود
گرچه هِی در می زنم..،کشکول من را پُر نکن
دست سائل تا که خالی شد..،مزاحم می شود
این خرابت را بیا و لطف کن..،بیرون نکن
قول خواهد داد که یک روز سالم می شود
تا گناهی می کنم،زهرا وساطت می کند
پُشت مادر،طفلِ بازیگوش قایم می شود
آه ای ماهِ هزار و چند صد ساله بگو
سهم ما تا کِی سیاهیِّ مُداوم می شود
هر زمان "ناحیّه" می خوانم تصور می کنم
روح من تا کربلایش با تو عازم می شود
گریه..،تنها در میان روضه ی جدَّت "حسین"...
اشک هرچه می دهی خرج مراسم می شود
▪️
▪️
لااقل "اینجسمِعریانمانده" را..،دفنش کنید
نامروَّت ها کسی اینقدر ظالم می شود
آن ردا و آن عبا و آن عمامه بس نبود...
کهنه پیراهن مگر جزو غنایم می شود!؟
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#امام_زمان_عج
یا لطیف
بنای سوختن امشب اگر نداشته باشد
چه بهتر است که پروانه پر نداشته باشد
نه سرزنش نکنید..،این دلی که سوخته شاید
به غیر آه کشیدن هنر نداشته باشد
هنوز آب نخورده است خاک خشک دل من
بعید نیست درختم ثمر نداشته باشد
به وضع دَرهم یعقوب شهر خُرده نگیرید
نمی شود که ز یوسف خبر نداشته باشد
خدا نیاورد آنکه ز چشم یار بیفتیم
خدا کند که ز ما دست بر نداشته باشد
هزار نافله خواندن به هیچ کار نیاید
اگر به بندگی ما نظر نداشته باشد
شبانه بر سر و سینه زدن چه فایده دارد
ضرر نموده کسی که "سحر" نداشته باشد
چه خاک بر سر خود می کند کسی که سحرگاه
به قدر بال مگس چشم تر نداشته باشد
فقط اجازه بده پیش خانه ات بنشینیم
بد است شاه، گدا ،پُشتِ در نداشته باشد
مرا بغل کن و با بوسه غرق عاطفه ام کن
شبیه آن پسری که پدر نداشته باشد
چقدر ندبه بخوانیم و اَیْنَ اَیْنَ بگوییم
روا نبود دعاها اثر نداشته باشد
تو را به حنجره خشک حسینِ فاطمه برگرد
بیا که شیعه دِگر خونجگر نداشته باشد
▪️
▪️
کفن قبول..،ولی..،لعنت خدا به تو ای شِمر...
بنا نبود که این تشنه سر نداشته باشد
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#امام_زمان_عج
یا لطیف
آسمان ! فانوس..،روشنگر نخواهد شد..،نگرد
شام تار بی کسی ها سر نخواهد
شد..،نگرد
ابرها را خشکسالِ دوری از او سر بُرید
جز به خون،دامان صحرا تر نخواهد شد..،نگرد
تا سحر پروانه را دنبال کن..،پِی میبری
سوختن را هیچکس از برنخواهد شد..،نگرد
دیدهی "یعقوب" و دستان "زلیخا" شاهدند
جامه ای پیراهن دلبر نخواهد شد..،نگرد
بانیِ پروازِ در معراج ها "اشک" است..،"اشک"
غیر گریه هیچ "بالی" ، "پر" نخواهد شد..،نگرد
دست فرزند گُنَهکار خودش را هم گرفت
مثل زهرا هیچ کس مادر نخواهد نشد..،نگرد
نوکریِ آل حیدر اوج قُرب بندگی است
دُورِ آن که قنبر حیدر نخواهد شد نگرد
رزق ما از سفرهی بابای عالم می رسد
با کسی که سائل این در نخواهد شد نگرد
این دلم تنگاست..،تنگ دیدن صحن نجف
هیچ دیداری از این بهتر نخواهد شد..،نگرد
عاقبت لات محل بیرقکش عباس شد...
طِیِّب ما نیز جز نوکر نخواهد شد..،نگرد!
مثل اکبر چندتا عضوش نشد پیدا...،حسین!
این تنپاشیده " آبور" نخواهد شد..،نگرد
قد عباس تو از قنداقه هم کوچک تر است
ساقی ات اندازه ی اصغر نخواهد شد..،نگرد
▪️
▪️
غیرتِبالانشین!دلواپس زینب مباش
بین کوفه قحطی معجر نخواهد شد..،نگرد
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#اشعار_اول_مجلسی
یا لطیف
با اجازه از خداوند تعالای حسین
اول ماهی زدم دل را به دریای حسین
بادبانِ عشق وا شد،ناخدا آماده است
باز کشتی نجات شاه راه افتاده است
در غمش اهل زمین و آسمان گریان شده
رخت خونین حسین از عرش آویزان شده
شخص حیدر پای کارِ نصب پرچم آمده
سینهزنها! یا علی..،ماه محرم آمده
کشته ی اشک است اربابی که شد آقای ما
کیف دارد دستهجمعی گریهکردنهای ما
خالی از احساس بودم..،از غمش پُر می شوم
مطمئنم عاقبت با لطف او حُر می شوم
من میان هروله پرواز را حس می کنم
رخت از تن می کَنَم تا یاد عابِس می کنم
بر لبم شور شهادت را عسل کن آخرش
جان جُونت نوکر خود را بغل کن آخرش
حضرت زهرا خودش دنبال کار نوکر است
پیرهن مشکی نوکر دستدوز مادر است
ناله ی ما امتداد ناله های فاطمه است
بانی اطعام روضه،مجتبای فاطمه است
چای مجلس از فُراتِ شاه تامین می شود
این عَلَمها با پر جبریل تزئین می شود
بین هیئت کربلایش را زیارت می کنیم
شب به شب با انبیا در روضه شرکت می کنیم
دختری شیرینزبان اعجاز را آغاز کرد
نُطق لالِ مجلسِ ما را رقیّه باز کرد
آی نوکر ! رزق اشکت را از آب آور بگیر
کربلای اربعین را از علی اکبر بگیر
کاش خون ما بریزد در دیار کربلا
شیرخوار ما فدای شیرخوارِ کربلا
▪️
بین آن خاکی که شاه تشنهلب از حال رفت
ناگهان از ذوالجناح افتاد..،تا گودال رفت
مادر پهلو شکسته طاقت دیدن نداشت
این تنِ سر نیزهخورده پشت و رو کردن نداشت
#یا_حسین
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_س
یا لطیف
دیوار ماتم در ندارد احتمالاً
این سرگذشت آخر ندارد احتمالاً
اندازهی زلفِ در آتش رفته ی من
گیسوت خاکستر ندارد احتمالاً
بال زمین گیرم به زیر دست و پا رفت
یعنی کبوتر پر ندارد احتمالاً
تا آمدی پی برده ام هرکس که رفته است
بعد از سفر حنجر ندارد احتمالاً
دیدم عقیقت را..،به دست ساربان بود...
انگشتت انگشتر ندارد احتمالاً
از قافله جا ماندنم تقصیر خواب است...
امّا سنان باور ندارد احتمالاً
آنگونه که سیلی بمن زد زجر..،گفتم
این بی حیا دختر ندارد احتمالاً
با هلهله ما را تماشا کرد کوفه
این شهر کور و کر ندارد احتمالاً
جز کوفه و شامات شهر دیگر اینقَدر
پسکوچههایش شَر ندارد احتمالاً
در شام چادر از سرم دزدید طفلی
بازارشان معجر ندارد احتمالاً!
روبندِ عمه آستین پاره اش شد
پوشیه ای بهتر ندارد احتمالاً
تا خیزران از جای خود برخاست..،گفتم
کاری به کار سر ندارد احتمالاً
▪️
▪️
صورت به روی صورت بابا نهاده...
تا آخرین دم برندارد احتمالاً
#یا_رقیه
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_س
یا لطیف
آتش گرفته بال و پرم را..،بیا ببین
پروازهای شعلهورم را بیا ببین
بی سابقه است..،بین طبق پیشم آمدی...
احوالِ قلب بی خبرم را بیا ببین
عمه!به ساربان که به من گفت:ای یَتیم...
از قول من بگو:پدرم را بیا ببین
بابای غیرتی خودم! چشم باز کن
بی مَحرَمی اهل حرم را بیا ببین
دُردانهات گُلِسری از جنس خار بافت
قربان زلف تو..،هنرم را بیا ببین
از گیسویَم کشید مرا شمر و راه بُرد
آشفتگیِ موی سرم را بیا ببین
بو بُرده بود فاطمه ام..،بد کِشیده زد
ردِّ کبودِ چشم ترم را بیا ببین
بیخود مرا به بادِ کتک می گرفت زجر
تفریح های همسفرم را بیا ببین!
زورم به نیزه دار نَچَربید..،پاره شد
بابا!حجاب مختصرم را بیا ببین
بازار شام دخترکی گوشواره خواست...
خونابههای دردِسرم را بیا ببین
بوسه به خیزران نده لطفاً..،به من بده
این گونهها که کرده ورم را بیا ببین
#یا_رقیه
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_س
یا لطیف
غصه هایت آب کرده آب را
گریه آورده سرِ ارباب را
ای که هر رُکن وضویت..،زخم بود
سجده ات آتش زده محراب را
چَنگِ شلّاقی به پایت گیر کرد...
شمر دارد می کِشَد قُلّاب را
با لگد از بس تو را می زد سنان
چشم تو هرگز ندیده خواب را
بی جهت از مو بلندت می کند
دوست دارد زجر پیچ و تاب را
صورت تو نصفِ دستِ اَخْنَس است...
خُرد کرد این پُتک،کُلِّ قاب را
سنگ خورد..،از نیزه ها افتاد علی
حرمله بانی شد این پرتاب را
تشت..،چوب خیزران..،تُنگِ شراب
مستی آورده است این اسباب را
▪️
در خرابه می رسد بابا به تو
عمه دید این لحظه ی نایاب را
#یا_رقیه
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_س
یا لطیف
دارد این ضربالمثل را کُلِّ دنیا می زند
قلب دختر ها فقط با عشق بابا می زند
گرچه کم وزن است امّا جان ندارد دست من
پرده ی روی طبق را عمه بالا می زند
چهرهی برگشته را تشخیص دادن مشکل است
این سرِ سرنیزه خورده به پدرها می زند
حسرت یک استراحت در دل من مانده است
می روم قدری بخوابم..،شمر با پا می زند
بانی سرگرمی هر روزهی زجرم..،پدر
بی حیا یا می کِشد موی مرا یا می زند
این اواخر دخترت دارد طبابت می کند
بازوی دررفتهی خود را خودش جا می زند
شرط بندی کردن این نیزه داران را ببین...
می بَرَد آن کس که با سنگش علی را می زند
هدیه دارد میبرد آنرا برای دخترش
روسری دخترت را یک نفر تا می زند
گوشوارم را که غارت رفته پس خواهم گرفت
دختر تو عاقبت دل را به دریا می زند
بی اراده یاد چوبِ خیزران افتاده ام
هر زمان هرکس که حرفی از معما می زند
▪️
▪️
آنقَدَر شکل کبودی تنم رُعبآور است
آن زن غساله وقت غسل من جا می زند
#یا_رقیه
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_س
یا لطیف
سرمه به چشمای دلبرت زدی
چه حنایی به مویِ سرت زدی
دیگه ناامید شدم بیای پیشم...
چه عجب! سری به دخترت زدی
دمِ صبحی وقت بذل رحمته
بودنت کنار من یه نعمته
این بهمریختگیِ لبت بابا...
کار خیزرانِ بی مُرُوَّته
قصه ی غصمو می کنم مرور
تو رو میدیدم ولی از راهِ دور
خودمونیم..،در گوشِ من بگو
دامنم بهتره یا کنج تنور
اِنقَدَر سختی کشیدم که نگو
چیزایی توو کوفه دیدم که نگو
پیرمرده به بابات چیا می گفت...
حرفای بدی شنیدم که نگو
حُرمت قافله پای دین می ریخت
چه عرقها عمو از جبین می ریخت
حرمله ربابِ تو دق داده بود...
پیش چشمش آبو رو زمین می ریخت
دیگه فک کنم دعام نمیگیره
روسری هیشکی برام نمیگیره
خیلی تویِ کوچه ها آتیش گرفت
سنجاقِ سر به موهام نمیگیره
شعله ها چه زخمی به پرم می دوخت
دل من شبیه معجرم می سوخت
توویِ بازار یهودی ها..،دیدم
یکی داشت النگوهامو می فروخت
دلمو غم اِنقَدَر فشرده که
پاهام اِنقَدَر به خارا خورده که
چرا میگن مثه مادرت شدم؟!...
گوشوارش رو هیچ کسی نبرده که
کاشکی آغوش خودت رو وا کنی
منو از این همه غم رها کنی
میخوابید بلند می شد..،منو می زد
نبودی زجرُ یه کم دعوا کنی
دستِ باد گلهای باغچمونُ بُرد
عمهامون چه خونِ دلها که نخورد
مکافاتی بود توو مجلس یزید
صحبت کنیز که شد..،سکینه مُرد
#زبونساده
#یا_رقیه
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#اشعار_اول_مجلسی
یا لطیف
هرکه پای نگار پا نشود
درِ جنت به روش وا نشود
قَبرُهُ فِی قُلُوبِ مَن والاه...
در دلم غیر دوست جا نشود
رو به هرکس زدم مرا پس زد
هیچجا کوی آشنا نشود
اشک اگر آبرو نگه دارد
راز من با تو برملا نشود
ما، محرم ، گرسنه ی اشکیم
کاش چشمی کماشتها نشود
گریهکُن همنشین معصوم است
تا قیامت از او جدا نشود
زُهدِ بی حُبِّ تو فقط ضرر است
پس کسی بی تو باخدا نشود
پرچمت اعتبار منزل ماست
بی تو این خانه ها بنا نشود
وادی طور ما حسینیههاست
نطق ما هرکجا که وا نشود
وا مکن از سر خودت ما را
سفره ی شاه بی گدا..،نشود!
بی پناهم،پناه من زهراست
دستم از چادرش رها نشود
تعزیهدارِ روضهی تو رضاست
او نَگِریَد ، عزا ، عزا نشود
حج نوکر طواف ششگوشهست
مکّه خوب است..،کربلا نشود!
کشتهی اشک! دوستت دارم
درد عاشق بگو دوا نشود
کُلِّ عالم به پات جان بدهند
باز حق غمت ادا نشود
▪️
▪️
تَهِ گودال رفت و آمد بود...
روی جسمت برو بیا نشود!؟!
دختر کوچک تو خوابیده
کاش دورت سر و صدا نشود
کاش امسال بی کفن نشوی
کاش سهم تو بوریا نشود
#یا_حسین
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#اشعار_اول_مجلسی
یا لطیف
شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید
به شوق پادوییِ روضه،جمع نوکران جمع است
محرم هیچکس ما را پی حاجت نخواهد دید
همان خادم که کفش سینهزن را جفت می کرده
شبی که جفت شد بند کفن،زحمت نخواهد دید
خدایا! شاکرم از این حسینی که بمن دادی
گمانم جز مُحِبَّش ، بنده ای رحمت نخواهد دید
دم عیسیٰ به یُمن خاک کویات مُرده را جان داد
مسیحا هم شفا را جز در این تربت نخواهد دید
بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضه هایت نیست
بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید
فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی بینی
کسی فرزند را هم شانهی رعیت نخواهد دید
اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..،حسن داده
کسی ما را سر این سفره بی دعوت نخواهد دید
به جز روزی که بین دستهها زیر عَلَم رفتم
پدر دیگر مرا اینقدر باهیبت نخواهد دید
لباس مشکی ما دستبافِ زینبکبراست
جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید
هزاران بار کج رفتم..،ولی زهرا برم گرداند
پسر از مادر خود لطفِ بامنت نخواهد دید
حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..،ارزش یافت
کسی در آستانت شِیِٔ کمقیمت نخواهد دید
▪️
پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغیها
دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید
#یا_حسین
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#شب_پنجم
#عبدالله_بن_الحسن_ع
یا لطیف
در بند زلف او دل باد و نسیم هاست
تازه ترین شراب سبوی کریم هاست
او که طلایه دار خیام یتیم هاست
نذرِ"حسن" برای "حسین" از قدیم هاست
او حاضرست جان خودش را فدا کند
نذرِ قدیمیِ پدرش را ادا کند
مانند صاعقه شب پُرکینه را شکافت
برق نگاه او دل آئینه را شکافت
اسرارهای در دل گنجینه را شکافت
فریاد های او قفس سینه را شکافت
اینگونه سوی لشگر کفار نعره زد:
وَللهُ لا اُفارقُ عَمّی اِلی الاَبد
آتش به آه شعله ورش غبطه می خورد
دریا به چشم های ترش غبطه می خورد
جبریل هم به بال و پرش غبطه می خورد
حتی پدر به این پسرش غبطه می خورد
روی زه کمانِ"حسن"،تیر آخر است
این شیرزاده که نوه ی شیر خیبر است
سقّا شده است تا علمش را بیاورد
شمشیر کوچک دودمش را بیاورد
تابیده تا سپیده دمش را بیاورد
امّیدواری حرمش را بیاورد
امّیدواری حرم از حال رفته است
خورشید آسمان تهِ گودال رفته است
او ناله ی عموی خودش را شنید و رفت
از دست عمه دست خودش را کشید و رفت
مثل کبوتر از دل خیمه پرید و رفت
پای برهنه سمت عمویش دوید و رفت
کوچیکترین ستاره ای از نسل آلِ ماه
سوسو زده است در دِل گودال قتلگاه
با سر رسیده تا که فدای سرش شود
گودال آمده سپر حنجرش شود
با جسم کوچکش زره پیکرش شود
تا مرهمی به زخم دل مادرش شود
درپیش فاطمه به سرش سنگ می زدند
کفتارها به صورت او چنگ می زدند
آمد ولی چه آمدنی..،دیر کرده بود
آهوی بی رمق همه را شیر کرده بود
این صحنه طفل را بخدا پیر کرده بود
سر نیزه ای میان دهن گیر کرده بود
با هرچه می شده به پرش ضربه می زدند
با سنگ و با عصا به سرش ضربه می زدند
مبهوت مانده با بدن او چه می کند
با این عموی بی کفن او چه می کند
با پاره های پیرهن او چه می کند
آن که نشسته روی تن او..،چه می کند
این تیغ ها به درد ذبیحی نمی خورد
آن خنجری که تیز نگردد نمی بُرد
ناگاه حرمله به سوی معرکه دوید
تیری سه شعبه از وسط تیردان کشید
یک لحظه ناگهان نفس کهکشان بردید
سینه به سینه،راز دو همدم به هم رسید
محراب های عرش،در این لحظه سوختند
تا مُهر را به سینه سجّاده دوختند
دستی به ضرب تیغه ی دشمن جدا شده
قاب تنی پر از اثر ردِّ پا شده
بر روی جسم زخمیِ ارباب جا شده
روی "حسینیه" "حسنیّه" بنا شده
مانده حسین بی کس و بی یار و بی پناه
دارد صدای شمر می آید ز قتلگاه...
#یا_عبدالله
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
یا لطیف
عشق فرمود که لیلای حسین است حسن
آی دنیا! همهدنیای حسین است حسن
بی نیازِ دو جهان،کلِّ نیازش حسن است
از خداوند تقاضای حسین است حسن
همه گفتیم حسین و خود او گفت حسن
خَلق فهمید که آقای حسین است حسن
جان ؛ حسین است ولی جانِ همین جان ، حسن است
مثل یک روح در اجزای حسین است حسن
بیرقِ خونِ خدا ، پرچمِ سبزِ حسنیست
در حقیقت خودِ معنای حسین است حسن
قاب ششگوشه نشسته است به دیوار بقیع
دائماً محو تماشای حسین است حسن
با دعاهای حسن دور حسین است شلوغ
عاشق دیدن غوغای حسین است حسن
حرم فاطمه را شخص حسن خواهد ساخت
خالق مرقد زهرای حسین است حسن
یا حسن حک شده بر مشکِ علمدار حسین
ذکر توحیدیِ سَقای حسین است حسن
دو حسن داد به شاهِ شهدا..،شاهِ کرم
چِقَدَر با دل و جان پای حسین است حسن
روضه خوانده است که لایَوم کَیومَک،عطشان!
فکر پاخوردنِ لبهای حسین است حسن
▪️
تو ندیدی که چه کردند سُمِ مرکب ها...
این طرف، آنطرف اعضای حسین است، حسن!
#یا_حسن
#یا_حسین
#محرم۱۴۰۲
*این غزل در استقبال غزلی از برادر مهربان و عزیزتر از جانم
سید پوریا هاشمی
با مطلع
همه ی عزت دنیای حسین است حسن
به خداوند مسیحای حسین است حسن
سروده شده
دمش گرم و غمش کم باد
#شب_ششم
#قاسم_بن_الحسن_ع
یا لطیف
بسم رب الکرم از خیمه یلی می آید
از دل دفتر غیرت مَثَلی می آید
سیزده جامِ سبویِ ازلی می آید
خوب دقت کنی انگار علی می آید
گفت:قاسم پسر شیر جملگیر..،منم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
در سرم شوق عروج است پرم را برسان
قاصد از راه بیا و خبرم را برسان
برگه ی توصیه ی معتبرم را برسان
مادر آن دستنویس پدرم را برسان
تا ببینند که بیهوده نبود این سخنم
من حسینیشده ی دست امام حسنم
قطره ی اشک تو شد آب وضو..،باور کن
ترس لشگر شده پیشِ همه رو..،باور کن
دشت پُر می شود از خون عدو..،باور کن
جوشنی در خور من نیست عمو..،باور کن
زره پیکر من هست همین پیرهنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
قطره ای بود در آغوش عمو دریا شد
رجزی خواند که در قلب حرم غوغا شد
گام برداشت و در معرکه طوفان پا شد
ضربه های حسنی قاتل ازرق ها شد
نعره می زد که سر از کوفی و شامی بزنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
ناگهان دوره شدن خدعه ی این پیکار است
نیت هر که رسیده است به من کشتار است
بی هوا سنگ به صورت بخورد..،دشوار است
زخم ها زیرِ سرِ نیزهی لاکردار است
حک شده با خطِ سرنیزه به روی بدنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
نقطه بودم که هزاران خطِ مطلب شده ام
در بهمریختهبودن چه مرتب شده ام
فرش پاخورده ی چندین سمِ مرکب شده ام
عِینِ موم عسل از حفره لبالب شده ام
با عبا هم بخدا جمع نگردید تنم
من حسینی شده ی دست امام حسنم
#یا_قاسم
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
#شب_ششم
#قاسم_بن_الحسن_ع
یا لطیف
به نام نامیِ شیرجمل به نامِ حسن
قیام کرده شجاعت به احترام حسن
رسیده پرتو نوری ز اوج بامِ حسن
کشیده باده ی خود را به سمت جامِ حسن
در این پیاله "شرافت" به جوش می آید
صدای غیرت قاسم به گوش می آید
زره به پیکر اِبنُ الکرم،عبایش شد
طنین سبز "حسن جان" نوای نایش شد
خروش رزم علی،بانگ ربنایش شد
بلای ازرق شامی و بچه هایش شد
دوباره زنده نموده است یاد حیدر را
به چار ضربه بهم ریخت چار پیکر را
ز هُرم غُرّشِ قاسم،گلو به وجد آمد
ز آب چشم ترِ او وضو به وجد آمد
ز شربت عسل او سبو به وجد آمد
ز رزم بی مثل او عمو به وجد آمد
همان دمی که دمِ تیغ او به ازرق خورد
حسین وقت تماشای او چه حظی بُرد
خیال کن که قناری به در خورَد..،سخت است
بلندمرتبهطفلی نظر خورد سخت است
هزار نیزه فقط یک نفر خورد..،سخت است
تنی که بی زره باشد تبر خورد سخت است
حروف حلقیِ او را به آه بندش کرد
رسید نیزه و از روی زین بلندش کرد
امان ز سنگ مهیبی که خورد بر دهنش
گرفت تیغ حرامی به بال پر زدنش
ز بس که مرکبِ شامی گذاشت پا به تنش
شبیه موم عسل حفره حفره شد بدنش
فرات کوچک این دشت،قَدِّ دریا شد
به زیر سم عدو قد کشید..،رعنا شد
حساب کن که سرِ نیزه ای قطور شود
نفس نفس زدنِ راحتت،به زور شود
تنی که هر طرفش فرش صد عبور شود...
گمان نمی کنم آن جسم جمع و جور شود!
چگونه در بغلش جسم را مهار کند
حسین با بدنی له شده چکار کند!
#یا_قاسم
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی
شور حضرت قاسم علیه السلام
شب ششم محرم
✔️بنداول
اومده میدون قاسم برید عقب عقب عقب
دشمنا مات و مبهوت یاللعجب یاللعجب
پسرحسنه
بی سپر میزنه
ارزق ودیدوگفت
این حریف منه؟
معرکه تو ید قاسم
بی سپر عازمه
لشکر ترسان همه الفرار
اومده چون شکار
یاقاسم مدد یاقاسم
✔️بنددوم
تا نقاب بستی قاسم کردی به پا چه محشری
تا رجز خوندی گفتن بهم دیگه چه دلاوری
کردی تو غوغا
نوه ی زهرا
هیبت چشم تو
عین علی مولا
شاگرد عباس بن علی
به به چه یلی
حریف میطلبه یک تنه
حیدری میزنه
یاقاسم مدد یا قاسم
#شور
#حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم
#محرم
#حسین_نوروزی
#امام_زمان_عج
سکوت بودم و بانگِ بُکای من برگشت
در این حسینیه حال و هوای من برگشت
گرفته بود گلویم..،میان روضه ی تو
چقدر داد زدم تا صدای من برگشت
عروج آهِ مرا بال جبرئیل نداشت
دمی که ناله به غار حرای من برگشت
کمال معرفتِ روح،کوششِ گریه است
همین که "سعی" نمودم،"صفای" من برگشت
غذای رخوت دنیا سر دلم که نشست
لبی به اشک زدم اشتهای من برگشت
لبم توان تکلم نداشت..،لال شدم
همین که نام تو بردم،قوای من برگشت
همین که فاطمه می رفت..،شور آخر بود...
دم حسین گرفتم..،برای من برگشت
حصیر کهنه ی خود را به روضهخانه که داد...
چقدر فرش به این روستای من برگشت
▪️
▪️
خدابخیر کند..،کاروان به راه افتاد...
ز ترس لرزه به این دست و پای من برگشت
میان آن همه سر..،دختری به زینب گفت:
ببین،ببین..،پدر دلربای من برگشت!
خبر رسید به زینب رباب غش کرده...
دوباره حرمله..،آه ای خدای من..،برگشت
#مناجات_امام_زمان_عج
#حرکت_کاروان
#محرم۱۴۰۲
#مصائب_کوفه
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده
چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند
در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پردهنشین..،کوچهگَرد شد
تا پای ما به معرکهای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسینات به باد رفت
این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند
بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسینات..،کبود شد
نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است
این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت
از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه
در بزم او نمک به غمِ جاریام زدند
با چوبدست روی لب قاری ام زدند
کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را
#یا_زینب
#محرم۱۴۰۲
#اشعار_اول_مجلسی
یکی در مجلس یاد تو اشک نم نم آورده
یکی از سوز آهی بی امان بر لب دم آورده
یکی بالای منبر روضه ای جانسوز میخواند
یکی پامنبریهای تو را دورهم آورده
یکی در استکانها_نذر کرده_چای میریزد
یکی با نیت خیرات، خرمای بم آورده
صدایش را یکی در این میان خرج شما کرده
یکی سینیبهسینی چایی تازهدم آورده
از این آتش که هردم شعلهورتر میشود داغش
تعجب نیست گل بر گونههایش شبنم آورده!
برای پیشکش در پیشگاهت هر کلافی را
که هر پیر و جوانی داشته بیشوکم آورده!
یکی با سکه های اشک مهرت را خریدار است
یکی از دار دنیا قالی ابریشم آورده
یکی درباره تو شعرهایی محتشم دارد
یکی هم مثل من در کار توصیفت کم آورده!
محرم جمع کرده دور هم دلهای عالم را
برای زخمها از اشک نم نم مرهم آورده
همه آزادگان عالم از هر دین و آیین را
حسینبنعلی در سایه یک پرچم آورده!
نخواهید از فرات آبی، که اینجا ساقی عطشان
برای تشنگان دریابه دریا زمزم آورده
محرمیکفراخواناست،یکتجدیدپیماناست
که عهد بندگی را باز یاد آدم آورده!
#بهجت_فروغی_مقدم
#محرم
❃﷽❃
#محرم
#شور_امام_حسین_ع
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
ما همه نسل به نسل درپناهت هستیم
ما همه سینه زنان در سپاهت هستیم
یا اباعبدالله/ یا حسین ثارالله (۲)
ما همه ملت آقا اَبی عبداللهیم
در پناهِ عَلَمِ حضرتِ ثاراللهیم
یا اباعبدالله/ یا حسین ثارالله (۲)
هرکجا خیمه به پا گشته، حرمخانه توست
دل ما سینه زنان ، محفل و غمخانه توست
یااباعبدالله یاحسین ثارالله (۲)
روضه ات خوشتر از آفاق جِنان است حسین
حَرَمت امن ترین جای جهان است حسین
یا ابا عبدالله / یا حسین ثارالله (۲)
به مشامم برسان عطر خوش کرب و بلا
دوست دارم که ببینم حرم پاک تو را
یا ابا عبدالله / یا حسین ثارالله (۲)
باحسین در دوجهان بی غم و بی واهمه ایم
ما همه منتظر منتقم فاطمه ایم
یا ابا عبدالله / یا حسین ثارالله (۲)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی (کیمیا)
#دودمه
آنکه پای قبله ی سر، بسته قامت زینب است
با شهامت زینب است
آنکه دارد روی این محمل امامت زینب است
با شهامت زینب است
#مصائب_کوفه
#محرم
#رضا_دین_پرور
▪بِســــمِ ربَّ الـزَّهــــرا(س)▪
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شور
#زمینه
#شور_امام_حسین_ع
#فراق_کربلا #اربعین #محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
• بند ۱:
من با همه چی می سازم، الّا فراق حرم
اینجا همه چی شیرینه، حتی فراق حرم
دلت میاد که نوکرت تنها بشه
روی دلش غصه ی دنیا بمونه
دلت میاد همه رفیقاش برن و
مثل رقیه اربعین جا بمونه
موکب به موکب، چای عراقی
هِلِه بیٖکُم یٰا زُوّار به روی لب ها
میام به سمتت، پای پیاده
تا که یه کنجی از حرم جام بدی آقا
یه کنج از حرم بهم جا بده
دلم تنگته خدا شاهده
هوای حرم هوای بهشت
ببر کربلا به جای بهشت
[حرم حسین،
چه جوری دلت میاد نرم حسین...]
• بند ۲:
دل بریدم از هر چی که، بوی تو رو نمیده
مرهم واسه زخمات میشم، از تو به ما رسیده
حق بده که حرم نیام دق بکنم
دوری و دوستی به ماها نیومده
تو رو به حق اون رفیقم که هنوز
حتی یه بار به کربلا نیومده
آماده هستم، بارمو بستم
منتظر امضای مادرتم من
جون جوونت، تو آرومم کن
دلتنگ حرم شدم به کی بگم من
دلتنگ حرمتم به کی بگم
دردامو به تو نگم به کی بگم
رونده از همه دوباره اومدم
چی میشه به ما محل بدی یه کم
[حرم حسین،
چه جوری دلت میاد نرم حسین...]
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
نذر عمه سادات سَلام اللّه عَلَیها
شعر و سبک: علیرضا عابدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــ