﷽
#شور_امام_حسین_ع
بند اول
این جان مرا به عشق جانان بردند
از روز ازل بی سر و سامان بردند
گویند چرا تو دل به ایشان دادی
والله که من ندادم ایشان بردند
فرمان بده نوکر دربست میشوم
ناخالصم به لطف تو یکدست میشوم
ازکودکی نام تو در گوش نوکر است
من یاحسین میشنوم مست میشوم
جانان حسین
جنت و رضوان حسین
ای سنه قوربان حسین
ای جان
ایمان حسین
قاری قرآن حسین
حضرت سلطان حسین
ای جان
جانم حسین(ع)
بند دوم
از روز ازل پرچم تو بالاست
من عاشقتم تا که دنیا دنیاست
هرچند گناه ماست کِشتی کِشتی
غم نیست که رحمت تو دریا دریاست
ساقی تویی؛ پس پِی جامی نمی رویم
ما با توییم؛ بر سر بامی نمی رویم
تا زنده ایم؛ مثل تو آزاده زنده ایم
زیر بلیط هیچ مقامی نمی رویم
اقا حسین
سرور والا حسین
جنت الاعلا حسین
ای جان
مولا حسین
صاحب دنیا حسین
ذکر لب ما حسین
ای جان
جانم حسین(ع)
📝 : حسین عیدی
﷽
#زمینه
#روضه
#امام_حسین_ع
بند اول
هرکی یه بار مقتلت و بخونه گریه میکنه
مادر پیر من برات شبونه گریه میکنه
مرد اونه که توو روضه هات زنونه گریه میکنه
خلاصه هرکی روضت و بدونه گریه میکنه
حسین ای مظلوم،ااای ای مظلوم
میخونم به زیر لب هِی آروم،ای مظلوم
حسین ای مظلوم، حسین ای مظلوم
غمِ من روضته والله
غمِ دنیا که غمی نیست
روضه خوندم و مریضم
داغ تو داغ کمی نیست
ای ذبیح بالقفا حسین
مظلومِ کربلا، مظلومِ کربلا، مظلومِ کربلا حسین
بند دوم
محاله اشک من نیاد روضه که میره قتلگاه
یا وقتی روضه خون میگه مونده نگات به خیمه گاه
خودت پناه عالمی مونده بودی چه بی پناه
چقدر برای غصه هات گریه میکرده ذوالجناح
حسین ای عطشان ااای ای عطشان
کاشکی واست بمیرم آقاجان ای عطشان
حسین ای عطشان حسین ای عطشان
قربونت برم که حتی
توو تنت پیرُهنی نیست
خیلی حرفا رو نمیگم
بعضی حرفا گفتنی نیست
کفن تو بوریا حسین
مظلوم کربلا مظلوم کربلا مظلوم کربلا حسین
بند سوم
توو قتلگاهت شده بود برو بیا ساعت سه
به قصد قربت زدنت توو عاشورا ساعت سه
نامحرمی نرفته بود توو خیمه تا ساعت سه
شمشیرو نیره بس نبود خوردی عصا ساعت سه
حسین ای تشنه ااای ای تشنه
کشتنت تو رو به زور دشنه ای تشنه
حسین ای تشنه حسین ای تشنه
بمیرم وقتی که آبِ
آقا مهر مادر تو
پس چرا یکی دو قطره
نرسید به حنجر تو
ای ذبیح بالقفا حسین
مظلومِ کربلا، مظلومِ کربلا، مظلومِ کربلا حسین
📝 : جواد قمری - حسین عیدی
﷽
#زمینه
#شور
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
بنداول
از سفر برگشتی
قربونت برم چرا توو طشت زر برگشتی
نامرتبم ببخش چه بی خبر برگشتی
بدنت رو جاگذاشتی با یه سر برگشتی
اگه دستامو گرفتم رو لب
اخه دندونی نمونده واسم
ندیده حتی عمو عباسم
بین ما دوتا بمونه لطفا
سرزده اومدی و از ذوقم
کاشکی گوشواره ای بود مینداختم
راستش اولش تورو نشناختم
بین ما دوتا بمونه لطفا
لباست پاره لباسم پاره الان گوشوارهم کدوم بازاره؟
لبات پرخونه لبام پرخونه روی مشت زجر جای دندونه
بابا بابا بابا آی بدنم
بابا بابا بابا آی زدنم
بند دوم
منو بیشتر میزد
زجرِ بیحیا منو با پشت خنجر میزد
تا میگفتم که یواش تر منو بدتر میزد
با سر بریده ی تو به ماها سر میزد
حال و روزم دیگه تعریفی نیست
کار من دیگه بهجز هق هق نیست
دخترت رقیهی سابق نیست
حق داری اگه منو نشناسی
بگو دستات چرا پس همرات نیست
بعد چند روزی منو ناز کنی
موهای سوختمو باز کنی
حق داری اگه منو نشناسی
تا که میگفتم بابامو میخوام با پشت دستش میزد رو لبهام
منو از بس زد خودش شد خسته رو گونهم جای هزار تا دسته
بابا بابا بابا آی بدنم
بابا بابا بابا آی زدنم
بند سوم
بغلِ باباش بود
من خودم دیدم عروسکم توی دستاش بود
هِی نگاه میکرد منو آخه باباش همراش بود
گل موی سرمو دیدم روی موهاش بود
پیش من دخترشو میبوسه
منو یاد بوسه هات میندازه
آخه نامردی داره اندازه
نمیگه آخه منم دل دارم
موهای دخترشو میبافه
موی سوخته ی منو میبینه
از خجالت سرم هِی پایینه
نمیگه آخه منم دل دارم
لباست پاره لباسم پاره الان گوشواره م کدوم بازاره؟
لبات پرخونه لبام پرخونه روی مُشت زجر جای دندونه
بابا بابا بابا آی بدنم
بابا بابا بابا آی زدنم
📝 : حسین عیدی - جواد قمری
#پیش_زمینه
اولین باری که گریه کردم و یادته؟
توو بغل مادر
روضه علی اصغر(ع)
اولین باری که سینه زدم و یادته؟
رو شونهی بابا
غروب عاشورا
دیگه اقا ؛ همون بچه ؛ خودش مردی شده حالا
بذار تا که ؛ نفس داره ؛ بخونه یا حسین(ع) مولا
حسین مولا مولا مولا مولاحسین(ع)
📝 : حسین عیدی
بسم الله الرحمن الرحیم
#زمینه
#شور_امام_حسین_ع
بند اول
آروم و قرار قلب زار من حسین
همه کس و کاره من حسین
اون که هنوزم تو رو دوست داره ؛من حسین
همه کس و کاره من حسین
اسم تو حرز منه
آرامش سینه زنه
با این دم حسین حسین
تپش قلبم میزنه
هستی تموم زندگیم
ای آرزوی بچگیم
عشق ماها میرسه به
اون روزگارای قدیم
آرامش دارم من با غمت آقا
جونمو میدم بذار بیاد محرمت اقا
اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله حسین جانم
بند دوم
من عالمی دارم پای روضه و پا غمت حسین
میمیرم محرمت حسین
من بخورم زمین ؛ نیفته پرچمت حسین
میمیرم محرمت حسین
اسمت رو قلب منه
نبضم با دمت میزنه
حا و سین و یا و نون
الفبای سینه زنه
تنهام نمیذاری حسین
تو بهترین یاری حسین
دست منه بد و گرفتی
خیلی بزرگواري حسین
آرامش دارم من با غمت آقا
جونمو میدم بذار بیاد محرمت اقا
اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله حسین جانم
📝 : حسین عیدی
بسم الله الرحمن الرحیم
#مرثیه
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
اولاد مجتبی همه اهل کرامتند
از نسل کوثرند و همه با سخاوتند
خلقا و منطقا همگی مجتبایی اند
زیبا رخ اند و شیر دل و سرو قامتند
بیش از نیاز سائلشان لطف می کنند
چون خانواده ی کرم و استجابتند
در مکتب شهادت احلی من العسل
اینان همیشه طالب رزق شهادتند
بین بزرگ و کوچکشان این شباهت است
هنگام مرگشان همه در اوج غربتند
«این مصرع ست ورد لبم در رثای او
عالم فدایی حسن و بچه های او»
◾️◾️◾️◾️◾️
وا کرد چشم و دید ته قتلگاه را
می دید رقص و هلهله ی آن سپاه را
از دور دید شمر به گودال می رود
فهمید بغض و کینه ی آن رو سیاه را
یا مرگ یا اسارت بازار و کوچه ها
پس انتخاب کرد یکی از دو راه را
می رفت یکتنه به هواداری عمو
می خواست یاوری کند آن بی پناه را
لعنت به آن قبیله که با هرچه داشتند
کشتند آن یتیم بدون گناه را
«درد یتیم بودن او هم دوا شده
مانند ماه علقمه دستش جدا شده»
◾️◾️◾️◾️◾️
چون مادرش که در وسط کوچه ها زدند
شمشیر را به بال و پرش بی هوا زدند
فرزندهای فاطمه را بین قتلگاه
نامردها برای رضای خدا زدند
با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر و هر چه شد...
یک عده هم به پیکرشان با عصا زدند
جانی نمانده بود به عبدالله و حسین
بسکه میان دشت بلا دست و پا زدند
کم بود خولی و شبث و زجر با سنان
رفتند شمر و حرمله را هم ، صدا زدند
«از شدت قساوت این قوم رو سیاه
سالم نمانده پیکرشان بین قتلگاه»
◾️◾️◾️◾️◾️
شمشیر چون زدند ، یقین بال و پر شکست
دستی که شد برای عمویش سپر ، شکست
بی اختیار ناله زد ، ای وای مادرم
افتاد یاد فاطمه که پشت در شکست
در ازدحام و کشمکش بین قتلگاه
اعضاش قطعه قطعه ز پا تا به سر شکست
شمشیرها بلندتر از قد و قامتش
مثل نهال بود و به ضرب تبر شکست
وقتی که تاختند سواران به قتلگاه
جسمش نحیف بود کمی بیشتر شکست...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
✍امیر قربانی فر
#السلام_علیک_یا_عقیلة_العرب
#شب_چهارم_طفلان_حضرت_زینب_س
زینت پنج تن آل ولایت زینب
کربلا از قدمت یافت شرافت زینب
با تو در کرببلا عشق به پایان نرسید
ناجی مرحله ی سخت امامت زینب
عصمت از بردن نام تو به عصمت برسد
چیست عصمت به خدا خاک سرایت زینب
امتحانی ز ازل بود که الله گرفت
با شهادت ز حسین و به اسارت زینب
ما کجا شرح یکی از همه اوصاف شما
شرح اوصاف تو باشد به قیامت زینب
سایه انداخته بر دین نخی از چادر تو
مریم از درس تو آموخت نجابت زینب
کوفه در عمر خودش مثل تو زن دید؟ ندید
آفرین بر جگر کوه بلاغت زینب
مثل چشمان پر از خون تو در عصر دهم
که چنان رفته به دنبال زیارت، زینب؟
یافتی در دل آن دشت به خون آکنده
آن پراکنده تن غرق جراحت زینب
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#حسن_کردی
#شب_پنجم_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
این نفس ها فدای هر نفسش
من بمیرم برای هر نفسش
با نفس هاش خون زند بیرون
از تنش روی صفحه ی هامون
به کدامین گناه کشته شود؟
اینقدر بی پناه کشته شود؟
یک نفر یک سپاه عدالت نیست
عمه بگذر ز من که مهلت نیست
او که امید لحظه هایم بود
هم عمو هم پدر برایم بود
نفسش در تلاطم افتاده
زیر شمشیر مردم افتاده
زخم هایش ستاره باران است
نه یکی نه دو تا هزاران است
بدنش نیزه زار گردیده
زیر پا چند دست چرخیده
پنجه ای می رسد به گیسویش
خنجری می رود به پهلویش
سهمش از هر کرانه شمشیر است
از زمین نیزه از هوا تیر است
من یتیمم ولی جگر دارم
غیرت از حضرت پدر دارم
می شوم چون پسر، عمویم را
پیش کش میکنم گلویم را
آمدم من ولی نگو دیر است
چقدر قتله گاه دلگیر است
سنگ ها وحشیانه می بارند
با عمویم چه دشمنی دارند؟
صبر کن مهربان که در راهم
تو نباشی نفس نمی خواهم
ای که دست تو بوده مأمن من
دست بی تو وبال گردن من
قتله گاهت شبیه کوچه و من
سپرت می شوم به جای حسن
قامتم مثل قاسمت گر نیست
از علی اصغرت که کمتر نیست
#عبدلله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#حسن_کردی
#شب_پنجم_حضرت_عبدلله_بن_الحسن_ع
پرچم سبز افتخار حسن
نور در نور یادگار حسن
روح بی باک ذولفقار حسن
مردِ رزمِ جملْ شکار حسن
چون پدر از سقیفه بی زار است
یازده ساله مرد پیکار است
عزت مجتبی ست عبدلله
روح قالو بلاست عبدلله
سپر نیزه هاست عبدلله
غرق خون خداست عبدلله
از لبش یا حسین می بارد
دست از این عشق بر نمی دارد
ناگهان دید کربلا لرزید
عمو افتاد خیمه ها لرزید
دست عمه که بی هوا لرزید
تن فرزند مجتبی لرزید
عمو از صدر زین غریب افتاد
گیر یک عده نا نجیب افتاد
خسته از زخم ها عمویش شد
نیزه ای تشنه ی گلویش شد
هر چه شمشیر روبه رویش شد
وای من پنجه پنجه مویش شد
داد زد لا اُفارِقُ عَمي
تا ابد لا اُفارِقُ عَمي
گفت بر نسل خویش می نازم
جملی از دوباره می سازم
نیزه ها، من هنوز سربازم
دست ها را سپر می اندازم
تا عمو لحظه ای بیاساید
یا ز گودال پا شود شاید
سنگ ها بگذرید از سر او
نیزه ها پاشوید از بر او
جای سالم بود به پیکر او؟
رفته از حال،عمه خواهر او
بدنش را به خاک ها نکشید
رمقی نیست در تنش بروید
من یتیمم پسر نمی خواهی؟
من که هستم سپر نمی خواهی؟
دست من را مگر نمی خواهی؟
عکسی از پشت در نمی خواهی؟
پدرم بغض های خود را برد
حسرت کوچه را فقط می خورد
استخوان های دست وا اُمّا
لحظه اي كه شكست وا اُمّا
تنش از هم گسست وا اُمّا
حرمله حاضرست وا اُمّا
هدف تیر سهمگین گردید
با عمو نقش بر زمین گردید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_حسین_علیه_السلام
#عبدلله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#حسن_کردی
#مرثیه
#شب_پنجم_حضرت_عبدلله_بن_الحسن_ع
ماه را در ته گودال به خون غلتان دید
تیرها دور سر غربت او چرخان دید
دید از چشم و دل سوخته اش خون جاری ست
خون مظلومی او در دل هامون جاری ست
نه علی اکبر و عباس و نه عابس مانده
عمو از زخم سنان خسته و بی حس مانده
تیغ ها راه گلویش همگی سد کردند
نیزه ها با تن تنهای عمو بد کردند
شانه اش دید که آماج بلا گردیده
چند باری ست تنش روی زمین چرخیده
رفت با ناله ی لا اُفارقِ از عمویش
تا که با دست سپر گشته به راه گلویش
آفتاب است که بر زخم تنش می تابد
هر که با هر چه که می خواست عمو را میزد
متل یک رود پر احساس به دریا افتاد
دست او پیش نگاه غم مولا افتاد
حرمله باز مهیای شکاری تازه ست
روضه اش روضه ی بازِ غمِ بی اندازه ست
ذبح شد در بغل ذبح عظیمِ الله
سخت شد لحظه ی ذبحش به اباعبدلله
#عبدلله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_جدید
#حسن_کردی
#حضرت_حر_ع
#شب_چهارم_محرم
تا نگاهت کرد، یک دل نه! که صد دل باختی
گرچه بستی راه را؛ مغرور گرچه تاختی
حرمتِ زهرا(س) برایت بود سنگین آنچنان
قیمتی کردی خودت را؛ جان و دل پرداختی
از سیاهی ها به سمت نورِ مطلق آمدی
کفش هایت را به دور گردنت انداختی
آمدی جبران کنی هر اشتباهِ رفته را
حر شدی و با ادب کارِ خودت را ساختی
گفت "إرفَع رأسَکَ" فوراً حسین بن علی(ع)
حیف از عمری که اربابِ مرا نشناختی
سر بریدی لحظهٔ توبه؛ یزیدِ نفْس را
اینچنین بین شهیدان رفته؛ سر افراختی
شد میانِ خاک و خون عاقبتَت ختم ِ به خیر
آمد آقایی که بر آقایی اش دل باختی!
#مرضیه_عاطفی
❁﷽❁
#اوخشاما
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_آذری
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
قارداشیمیـن شیرین دیلی رقیه
قــالدی ائلینـدن آیریلــــی رقیه
سارالدی صُولدی کنج ویرانه ده
اولــدی خــــرابه منــــزلی رقیه
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
سیلی دَیَن صورتیــوه آغلارام
ئورگیمی بو دردینـن داغلارام
گؤل بدنون قبر ائوینه قویاندا
قانه دولان گؤزلریمی باغلارام
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
سن کیمی محنت لی باشی بلالی اولماز
آچیلمامیش غنچه چمن ده بِئلَه صولماز
کم اولدی عمرون ولی نیسگیلون چوخ اولدی
هیچ بالانون شیشهٔ عمری بئله دولماز
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)