السلام علیک یا ابوالفضل العباس
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
#روز_تاسوعا
سقا شدم که آب مهیا کنم، نشد
کاری برای خشکی لبها کنم، نشد
با اشتیاق آمدم از بین نخلها
راهی به انتظار حرم وا کنم، نشد
تیر آمد و نشد که در این آخرین نگاه
روی تو را دوباره تماشا کنم، نشد
میخواستم که با همه قامت بایستم
عرض ادب به حضرت زهرا کنم، نشد
همراه کاروان شدم از روی نی مگر
کاری برای زینب کبری کنم، نشد
سیدمحمدجواد شرافت
بسم الله الرحمن الرحیم
#زمینه
#شب_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دار و ندار زینب ، باغ و بهار زینب
آه ای قرار زینب ، جانم حسین
بین تموم صحرا ، گشتم هزار بار اما
تو رو ندیدم اینجا ، جانم حسین
تو مقتل نشون ندیدم از پیکرت
نه کهنه پیرهنت نه انگشترت
واسه غربتت بمیره کاش خواهرت
داداش ، از خاک کربلا سراغ تو رو میگیرم
داداش ، جوابمو بده دارم از غصه میمیرم
داداش ، دنبال پیکرت دارم هر گوشه میگردم
داداش ، جوابمو بده که من از غصه دق کردم
◾️◾️◾️◾️◾️
آروم جون زهرا ، دارم می بینم حالا
مونده تنت زیر پا ، ای وای حسین
بال و پرت رو بردن ، انگشترت رو بردن
حتی سرت رو بردن ، ای وای حسین
دارن خیمه هامونو غارت میکنن
دعوا واسه بردن جامه ت میکنن
دارن پیراهنتو قسمت میکنن
داداش ، کل میکشن مقابل چشم تر زینب
داداش ، سواره ها میان روپیکر تو با مرکب
داداش ، خواهرتو میونقتلگاه هراسونه
داداش ، میخاد گلوتو ببوسه اما نمیتونه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم
#زمینه
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
نقش زمین دستات ، غرق بخون چشمات
مشک و علم نیست همرات ، عباس من
رنگم پریده داداش ، قدم خمیده داداش
موهام سفیده داداش ، عباس من
چی آورده به سرت این ضرب عمود
کل صورتت به هم ریخت و شد کبود
ماه آل هاشمی این حقت نبود
داداش ، نفس نمونده واسه من کنار تو اینجا
داداش ، بازوی تو شکسته مثل مادرم زهرا
داداش ، مگر قرار نبود تو سقای حرم باشی
داداش ، قول دادی که تو کربلا دور و برم باشی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
از اهل کوفه خسته ن ، دل به وجودت بستن
چشم انتظارت هستن ، اهل حرم
از کل دنیا سیرن ، از کربلا دلگیرن
بی تو اسارت میرن ، اهل حرم
داداشم اگه نیایی به خیمه ها
بسته میشه دست کل آل عبا
زینب و اسارت بین کوچه ها
داداش ، بعد تو زینب میمونه با کوچه وبازار
داداش ، بعد تو گوشواره و دست کینه ی اغیار
داداش ، بعد تو با پای برهنه میدون رو خار
داداش ، صورت سیلی خورده میشه کربلا تکرار
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم
#مرثیه
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
نگاه کن که قد و قامتم خمیده شده
بیا که اهل حرم رنگشان پریده شده
به سختی آمداه ام تا حوالی بدنت
تمام بال و پرم بر زمین کشیده شده
برای کشتن اهل خیام کافی هست
همین دو دست که از پیکرت بریده شده
صدای ادرک اخایت به خیمه ها آمد
صدای غربت من در زمین شنیده شده
«عقاب خیمه ی زینب ، بدون بال شدی
تو سرو بودی و مانند یک نهال شدی»
◾️◾️◾️◾️◾️
عبا نمانده که بر روی آن تو را ببرم
بگو چگونه تو را سمت خیمه ها ببرم؟
جدا جدا شده اعضای پیکرت باید
ز علقمه بدنت را جدا جدا ببرم
برای آنکه نتازند اسبها به تنت
برای اینکه نمانی بزیر پا ببرم
برای آنکه سرت را ز تن جدا نکند
تو را ز دسترس شمر بی حیا ببرم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
✍امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم
#مرثیه
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
همینکه تیر رسید و به چشم او جا شد
قد برادرش انگار از کمر تا شد
همینکه ناله ی ادرک اخا به گوش رسید
بروی خاک دو دست بریده پیدا شد
خبر رسید که ارباب بی علمدارست
که پای بی صفتان سمت خیمه ها وا شد
نگاه کوفی ملعون به خیمه ها افتاد
خلاصه اینکه سر گوشواره دعوا شد
◾️◾️◾️◾️◾️
برای اینکه درآرند خواهر را
زدند بر سر نیزه سر برادر را
چقدر محکم و سنگین زده مگر ضربه
دو نیم کرده عمود این سر مطهر را
مقابل سر عباس هلهله کردند
که دق دهند همانجا سه ساله دختر را
به نیزه بند نشد آنقدر زمین افتاد
که می زدند ز پهلو به نیزه آن سر را
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
✍امیر قربانی فر
#شب_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#امام_زمان_عج
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
چه می شود که بزودی اماممان برسد
دراین مصیبت عظما به دادمان برسد
چه می شود که به محشر،ز جانب مولا
به دست منتظرانش ،خطِ اَمان برسد
رسیده وقت مصیبات اعظم زینب
خدا به دادِ دل صاحب الزمان برسد
شب وداع حسین و شب مناجات است
طلوع صبح ، مبادا که بی امان برسد
به خارهای بیابان سفارشی دارد
مباد ، خار به پاهای کودکان برسد
شروع می شود آه و بُکاء اهل بهشت
همین که زینب کبری به سر زنان برسد
تمام عرش الهی به لرزه می افتد
اگر که آه غریبی به آسمان برسد
خدا، به حق شهیدان دشت کرب وبلا
امید قلب تمامی شیعیان برسد
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
#گودال_قتلگاه
#روز_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
اَمان از آن دَم آخر، چه چیزها که ندیدم
به سمت مقتل خونین یکی دوید و دویدم
به دست، خنجر بُرّان ، گرفته بود و به سرعت
رسید بر سر گودال، مقابلش که رسیدم ;
«وَشمرُجالسُ صَدر»ی که بوسه گاه نبی بود
وناله های "بُنَیَّ" در آن میانه شنیدم
وشرم و گریه ی خنجر که ایستاد و نبُرّید
گذاشت زیر گلویت ، فغان و ناله کشیدم
ندای اِرجعیِ تو به محض اینکه شنیدم
دوباره از سرِ گودال به سمت خیمه دویدم
ده و دو مرتبه پیچید صدای ناله مادر
میان مقتل و خیمه شدم هلال و خمیدم
بریده شد سر پاکت به دست شمر سیه دل
بریده بود ، ولی من ، دل از تو که نبریدم
سرت به نیزه بلند است در برابر چشمم
به عمر خود مَه تابان به خوبی تو ندیدم
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
#روز_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#شب_یازدهم_شام_غریبان
#تنور_خولی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد
دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد
امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی
که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد
شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد
رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد
به احترام تو خورشید از نفس افتاد
از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد
به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید
خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد
سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم
شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد
میان همهمه بردند رأس پاکت را
تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد
رسید وقت اسارت زمان سخت وداع
وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد
چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم
میانِ این همه نامحرمان که تنها شد
اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار
اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد
تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که
زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد
شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو
به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد
اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم
شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#هلال_ماه_محرم
#اشعار_اول_مجلسی
#امام_حسین_علیه_السلام
═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═
باز این چه روضه ایست که قلبم کباب شد
باز این چه آتشیـست که جــانم مُذاب شد
باز این چه ناله ایست که ازعرش می رسد
با هـــر بُنَـــیَّ ، سنــگِ بیابـان هـــم آب شد
(باز این چه شورش است که باشعر محتشم)
بغضــم میانِ حنجــره در پیچ و تاب شد
هر بنــد بنــد شعـر که خواندم ز محتــشم
در بنــد بنــدِ جـــان و دلــــم انقــلاب شد
روز دهـــم ، زمــان ز تپش ایستاد و بعــد
قلب زمیــن ، محاصـره در اضطـــراب شد
آب فرات ، اشک زمین شد به خون نشست
تـوفــــان گـرفت ، سیــل بلا در شتـاب شد
بر کشتــهٔ فتـاده به هــامون قلــم گریست
دفتــر از این خـروشِ قلـم در عــذاب شد
هر واژه ، رویِ دفتــــرم از لـــرزش قلــــم
از هم گسیــخت حال غـزل هم خراب شد
ترکیب بنــد خــون دل و اشـک و زمــزمـه
پیــوند خورد وصفحه ای از یک کتاب شد
تـوفــان که زد بـه کشتــیِ سلطـان کــربلا
دریا عطـش گرفت ز خجلت ، ســراب شد
آنجـا که اصـغـــری شد علــــی اکبـری دگر
دنیـــای مـــــادرانــه پــر از التـهــــاب شد
قنــــداقــه شــد زِرِه به تن کـــودکِ ربـاب
وقتـــی که یاورِ پــدرش انتخــــاب شد
آه از دَمـــی که نالـه کنـان تیــرِ حــرملـــه
مایــل به سمــتِ طفــلِ رضیــعِ ربــاب شد
یک قطره خونِ حنجر او بر زمیـن نریخت
هفت آسمان زِمُشتی ازآن خون خضاب شد
از بس که زیرِ سایهٔ خورشید نوحه خواند
شــــرمنـــده از وفای ربــاب ، آفتــاب شد
دست قلــم شکسـت زمانی که صحبت از
دستِ عَلَــم کِــشِِ پســـر بــوتــراب شد
بس کن قلم که روضه به گودال می رسد
دیگـــر نگــو که فاطمـه قلبــش کباب شد
وقت طلــوعِ سر به ســرِ نیــزه ، آفتـــاب
تا ســـایه پر کشید و رُخَـش در نقاب شد
آتــش به خیمــــه هــا و دل دختــر علــی
از بیت وحـــیِ حضــرت ریحـانه باب شد
جسمــش خَمیـد شوکتش اما فرو نریخت
احیــــاگــرِ رســــالتِ ختـــمـی مــآب شد
با خطبه های حیدری اَش نقشه های شوم
در بینِ شامیـــان همـه ، نقـــشِ بر آب شد
در هـم شکســت کـاخ ستــم بـر ســرِ یزید
وقتــی که با زبــان علــی در خطـــاب شد
وقتــی که جلــوه کرد جمــال و نگـــاه او
نقــش جمیــل دشـت بلا را چو قـاب شد
صحــرای پر بلا شـده اینــک بهــشت مــا
وقتــی که مفتخــر به دو عالیجنــاب شد
انگشتــر است کــرب و بلا و بهــا گـرفت
وقتـی نگیــنِ این دو حــرم را رکـاب شد
گفتنــد قدرِ بالِ مگــس اشکِ بر حسیــن
بر گونه گرنشست ، همان دم حساب شد
وقتی که فاطمــه ست خریــدار اشکهـــا
هر قطــره اشک در غـــم او دُرّ نـاب شد
اشکـم مســـافرش شد و با اذن فاطمــــه
در زیر قُبـّــه رفت و دعــا مستـجاب شد
بوی حـرم رسیـد ، که اینگــونه "کیمیـــا"
سرمستِ عطر و شِمـّهٔ سیب و گلاب شد
شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#شب_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#نوحه
#زمزمه
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
سلام ما به ساکنِ /بهشتِ دشتِ کربلا
سلام ما به غربتِ /امیر و شاه نینوا
به سوز دشت نینوا /به آه و گریه هاسلام
به ناله ی بُنَیَّ و / به اشک روضه هاسلام
سلام ما به خواهری /که یاور برادره
به دختر سه ساله ای /که خیلی مثل مادره
به کودکان زینب و /به حُرّ و مسلم غریب
سلام بر رشادتِ/ زهیر و عابس و حبیب
سلام ما به غربتِ /دو یادگار مجتبی
به حنجر بریده ی/ رضیع دشت کربلا
سلام ما به غربتِ /جوان شِبه مصطفا
به پاره پاره پیکری /که خفته لای یک عبا
به دستای بریده ی/ امیر لشکر حسین
سقای دشت کربلا / پناه و یاور حسین
رسیده روضه های ما /به سمت گودال بلا
کسی نمونده برسه /به دادِ ناموس خدا
پیچید صدای غربتِ /حسین توو دشت نینوا
«کیست مرا یاری کند»/کسی نمونده اِی خدا
اومد به سمت خیمه ها /برا وداع آخرش
چه سخته دل بریدنِ /یه خواهر از برادرش
هیچ خواهر و برادری /حسین و زینب نمیشن
حتی یه روز نبوده که /از همدیگه جدا باشن
جمع شدن اهل حرم /برا وداع ، دور و برش
با دل خون ، زینب اومد / بوسه ای زد به حنجرش
فغان و آه و گریه ها /بلند شد تو خیمه ها
عزیز فاطمه می رفت /بشه اسیر نیزه ها
امیر بی سپاه رفت /به جنگ سی هزار تن
نبود اگر سوز عطش /حریف مولا نبودن
می بارید از هرطرفی /بارون تیر و نیزه ها
غریب گیر افتاده بود/ میوون قوم اشقیا
تااینکه روی مَرکبش /زدن یه تیر بی هوا
از روی مرکبش حسین /افتاد رو دشت نینوا
هرکی با هر چیزی که داشت /میزد به پیکر حسین
تشنه بودن قوم عدو /همه برا سرِ حسین
میزدنش با نیزه و /باشمشیر و تیر جفا
حتی پیرمرداشونم /زدن با چوب و با عصا
کاش به همین راضی بودن /رها میکردن بدنو
حرامیا اسباشونو / نعلای تازه زدنو...
کاش یکی بود توو این بلا /به داد زینب می رسید
وقتی که از سوز جگر/ فریاد و ناله میکشید
تا آسمونها می رسید /فریاد "وامحمدا"
گاهی می رفت به خیمه ها /گاهی به گودال بلا
یه وقتی دید شمر لعین /به سمت گودال اومده
نشسته روی سینه ای /که بوسه گاه احمده
وای غریب مادرم / وای حسین برادرم
غریب گیر آوردنت /وای شهید بی سرم
صدا زد ای خواهر من /برو به سمت خیمه ها
همیشه یاور حسین /برس به داد بچه ها
صدای یابُنَیَّ باز /پیچید تو دشت کربلا
سر عزیز فاطمه /به ضرب دشنه شد جدا
میگفت حسین من چرا /با لب تشنه کشتنت؟
به زیر سنگ و نیزه ها /با ضرب دشنه کشتنت
آخرِ روضه مون باشه /زینب و گودال بلا
میگشت به دنبال حسین /زیر شکسته نیزه ها
صدا میزد حسین من /کجایی ای برادرم
جواب اومد کنار بزن /این نیزه ها رو خواهرم
به زیر سنگها چرا / افتاده پیکرت حسین
الهی من فدای این / پیکر بی سرت حسین
خم شد و لبها رو گذاشت /روی رگای حنجرش
با آه و گریه بوسه زد/ خانم به جای مادرش
سلام آخرم باشه /به ماه روی نیزه ها
سلام ما به خواهرِ/ شهید دشت کربلا
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
#نوحه
#زمزمه
#شب_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
(به سمت گـودال از خیــمه دویدم من)
وقتی که ده مَـرکب ، دورِ تو دیدم من
سوختـــم از داغِ غـــربت و تنهـــاییت
وقتـی که فـــریاد تــو رو شنیــــدم من
نــوای آل اللــه ، آتیــش به جـــونــم زد
از روی تَـل ، داداش ، ناله کشیـــدم من
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
نالـه زدم داداش ، از روی تـل ، وقتــی
شمــر سیـَهْ دل رو ، رو سینه دیدم من
به ســـر زنان تنهـــا به مقتــلِ خونیــن
برای امـــداد تــو پر کشیـــدم مــن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ســــری به نــی دیـدم ، برابرم داداش
امـــان از ایـن غــربت ، دیر رسیدم من
مصیبتــی اعظــم بر ســـرم اومد چون
خنجــر گریــانِ سنــــان و دیـــدم مــن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خــون دل و اشکِ چشــم و غریبـــونه
بــه روی زخمـــایِ تنـت چکیـــدم من
بوســــه زدم وقتــــی به حنجــــر پاره
همنـفـــس مــادر ، نالــه کشیـــدم مـن
غریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خیمه به غارت رفت دور از چشای تو
بی تو دل از دنیــا دیگـــه بریــدم من
به خیمـــه آتیش زد کوفیِ بی احساس
به سمــت بیمــــارِ خیمـــه دویــدم من
غــریب خــواهر وای (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
تاعَلَـمت داداش نیفتـــد از شــــونه م
مقــــاومـت کــردم تا نخَـمیــــدم من
برای تکـــرارِ پیــام این نهــضــت
رختِ اسـارت رو به جون خـریدم من
وای از دل زینب (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
رقیه سعیدی (کیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#شور
#زمینه
#شب_جمعه_امام_حسین_ع
#سبک:در هوایت بیقرارم بیقرارم روز وشب...
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در هــــوای کــربــلایت بیقــــرارم یا حسین
در میـــانِ روضـه ها چشم انتظارم یاحسین
مــن برای دیــدن کــرب و بلایت روز و شب
لحظه ها را می شمارم می شمارم یاحسین
یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین(۲)
از همان روزی که حک شد نام تو بر لوح دل
تا ابد در ایـن غـــم تـو داغــــدارم یا حسین
جای اشک و آهِ حســرتبـار این ماتـم رَواست
روز و شب از داغ تو گر خون ببارم یاحسین
یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین(۲)
گر بریزد خون من ، دشمــن بگیـرد جان من
دست از این عشق تو هرگز برندارم یاحسین
سایه دارد پرچم ســرخ حسینــی بر ســرم
زیر این پرچم برایت جان نثــارم یا حسین
یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین(۲)
از در "بیت الرقیـــه" حاجتـــم گــردد روا
می شود باب الحوائج غمگسارم یا حسین
تا قیــامت با من است این افتخــار نوکری
این مدال نوکری را دوست دارم یا حسین
یاحسین و یاحسین و یاحسین و یاحسین(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
✍شعر:رقیــه سعیــدی(ڪیمیــا)
❁﷽❁
#شب_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#نوحه_فارسی_ترکی
#حضرت_امام_حسین_ع
#سبک:به تماشابیا ای پسر فاطمه...
یا امام زمان شیعه ده احساسه باخ...
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
#بنــــــدفارسی:👇
الســـلام علیـــکَ یا حسیـــنَ الغـــریب
باشد از ما سلام به سوی تو یا حبیب
نور چشم همه
پســـر فاطمـه
یا حسین جان(۴)
ای که جانت شده فدای قرآن و دین
بهترین کشتی نجات و حبـل المتین
نام تو هر زمان
آبروی جهــــان
یا حسین جان(۴)
کربلایت شده کعبــــهٔ دلهـــای ما
مایهٔ رشک جنت شده کرب و بلا
حرمت باصفاست
تربت تو شِفاست
یا حسین جان(۴)
بر غم و غربت و مصیبــــت کربلا
داده ای از ازل ، پاســخِ قـالوا بلیٰ
ای شه بی کفن
ای غریب وطن
یا حسین جان(۴)
ای ســرت قــاری و جلوهٔ انوار حق
روی نی ، یا میان تشت و روی طبق
اصل قــرآن تویی
دین و ایمان تویی
یا حسین جان(۴)
آه از آن ساعتــی که بیـن گودال خون
نیزه ها روی پیکرت شد از حد ، فزون
خواهرت بیقــرار
مانده در اضطرار
یا حسین جان(۴)
ذکــر "أَمَّــن یُجیـب" ورد لب زینب است
شعله ور ، دشتی از تاب و تب زینب است
نــاله آید به گـــوش
آمده خون به جوش
یا حسین جان(۴)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
#بنــــــدترکی:👇
تا جانیم وار ئؤلؤنجن دِییَرم یا حسین
اَگنیــمه قـاره کؤینـک گِییَرم یا حسین
سینه می داغلارام
سنـــه من آغلارام
یا حسین جان(۴)
یاده سالّام سنون مقتلیــوی آغلارام
خیمه گاهه باخان گؤزلریوی آغلارام
یوخدی بیر یاورون
آغلیــــور خواهرون
یا حسین جان(۴)
آختارور داشلا آتدان یارالی پیکـرون
اللری باشدا هِیْ نوحه دِییر خواهرون
ســــسلیــور الاَمــان
قارداشیم هارداسان
یا حسین جان(۴)
داشـــلار آلتـــی نیه بســـتر اولوبــدور سنه
پس باشون هاردادی قارداشیم ای وای منه
تاپشوروب مادرون
تا ئوپَم حنـــجرون
یا حسین جان(۴)
علمون یرده قالماز یارالی قارداشیم
زینبـــون ذلت آلماز یارالی قارداشیم
من علمــداریوم
یار غمخواریوم
یا حسین جان(۴)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
بسم الله الرحمن الرحیم
ترکیببند مدحومرثیه قمر بنیهاشم
حضرت اباالفضلالعباس علیهالسلام
علقمه
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چراکه حضرت مشکلگشا اباالفضل است
دو دست داده به راه خدا و پس چهعجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است
به جملهجملهی «یا کاشِفَالکُروب» قسم
که استجابت صدها دعا اباالفضل است
نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین
کسی که شد همهچیزش فدا اباالفضل است
شدم اسیر تو و مادرم بهمن آموخت
دوای درد گرفتارها اباالفضل است
چه ترس دارد از آتش؟ چه ترس از دوزخ؟
اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است
خود امام زمان گفته است میآید
بهمجلسی که درآن ذکر یااباالفضل است
بگیر ذکر اباالفضل با امامزمان
کههست حضرتصاحبعزا امامزمان
فقط نه گردش چرخ جهان به دستش بود
که اختیار زمین و زمان به دستش بود
فقط نه این که علمدار خیمهگاه حسین
عمود خیمهی هفتآسمان به دستش بود
کریم بود شبیه برادر و پدرش
که چشم خواهش هرناتوان به دستش بود
به تیر اخم اباالفضل در کمین افتاد
سپاه دشمن اگرچه کمان به دستش بود
به قصد جنگ نیامد، ولی اگر میخواست
به ضربهای سر هر پهلوان به دستش بود
دل تمام حرم بود قرصِ بودن ماه
هرآنزمان علم کاروان به دستش بود
تمام آبرویش مشک آب شد، وقتی
نگاه العطش کودکان به دستش بود
از آستانهی هرچشم، اشک را برداشت
خبر رسید اباالفضل مشک را برداشت
شبیه باز شکاری که رو به علقمه رفت
هزار چشم به همراه او به علقمه رفت
سلاح غیرت خود را به تن حمایل کرد
به اشکچشم و به بغضگلو به علقمه رفت
دخیل بست به مشکش نگاه اهل حرم
هزار حسرت و صد آرزو به علقمه رفت
«وَ إن یَکاد» نشستهست بر لب همه، چون
میان چشمونظرها عمو به علقمه رفت
آهای دشمن اگر ذرهای شرف داری!
بههوشباش که با آبرو به علقمه رفت
چه حکمتیست که هرکس بهجنگ میآمد
برای کشتن او با وضو به علقمه رفت؟
ندای «اَدرِک اَخا» هم حکایتی دارد
اگرکه عاقبت این گفتگو به علقمه رفت
گریز آخر هر روضهخوان همین شد؛ آه...
عمود خیمهی ما نقش بر زمین شد؛ آه...
گذشته است در اين داغ آب از سر آب
که آب هم شده شرمنده در برابر آب
دوباره روی دل آب ماند داغ لبش
چرا که تشنهی لبهای اوست حنجر آب
هنوز مزّهی آن جرعه مانده در دهنش
که ريختهست بهدست خودش بهساغر آب
همین که قطرهی اشکش بهروی آب افتاد
نشست زخم عمیقی به روی پيکر آب
گرفته بود سرش را به روی زانویش
کنار علقمه با اضطراب مادر آب
چه پيش آمده در علقمه مگر؟ که شده است
«خجلکنندهی عباس» نام ديگر آب
به مشک تیر زدند و فرات با خود گفت:
اگر خجل شده عباس، خاک بر سر آب
فرات و مشک و علم نیز روضهخوان شدهاند
شریک داغ غم صاحبالزّمان شدهاند...
به هر نوشتهی دیگر مقدم است هنوز
کسیکه هرچه بگوییم از او کم است هنوز
علاج هجر بهجز صبح بودن او نیست
که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز
خودش «وحید و فرید و طرید» خوانده شده
ولی پناه و امید دوعالم است هنوز
به انتقام شهیدان دین میآید او
که روی گنبد اسلام پرچم است هنوز
در این حسینیهها لحظهلحظه با یادش
بساط عاشقی ما فراهم است هنوز
برای شستن درد فراق کافی نیست
که روی گونهی ما اشک نمنم است هنوز؟
خدا کند که دم انتقام سر برسد
که صبحوشام برایش محرم است هنوز.
دعا کنیم شب هجر را سحر برسد
زمان غیبت مولای ما به سر برسد
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان_عج
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
#روز_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
#گودال_قتلگاه
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
زینب کنار رأس برادر شکسته شد
از دور دید، شمر کجا پا گذاشته
اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد
می دید دسته دسته به گودال آمدند
می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد
با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند
راه نفس کشیدن ارباب بسته شد
خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
#احسان_نرگسی
بسم الله الرحمن الرحیم
#روز_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دیر آمدم بال و پرت را برده بودند
دار و ندار خواهرت را برده بودند
حتی سر نیزه سرت را برده بودند
انگشت را انگشترت را برده بودند
«خورشید من ، سبط نبی ، نور دوعینم
بالای تل از غصه جان دادم حسینم»
◾️◾️◾️◾️◾️
انگشترت تاراج ظلم ساربان شد
پیراهنت بازیچه ی شمر و سنان شد
جسمت لگد کوب تمام دشمنان شد
با دیدن اینها قد زینب کمان شد
«زخم تنت بیش است از موی سر تو
ای کاش از داغت بمیرد خواهر تو »
◾️◾️◾️◾️◾️
دیدم که نیزه در دهانت جا گرفته
شمر سیه دل روی جسمت پا گرفته
دیدم سرت را ناگهان بالا گرفته
ای وای بغضم راه حرفم را گرفته
«میخواست آن ملعون درآرد اشک من را
حنجر نمی برید و برگرداند تن را»
◾️◾️◾️◾️◾️
من بودم و اینگونه از تو سر بریدند
من بودم و اینگونه مویت را کشیدند
من بودم و با اسب بر جسمت دویدند
ای وای چشم مادرت را دور دیدند
«تقصیر من شد دیر رفتم بین گودال
تقصیر من شد پیکر تو گشته پامال»
◾️◾️◾️◾️◾️
حالا گرفتم روی دستم پیکرت را
من جمع کردم از زمین بال و پرت را
برخیز و یاری کن عزیزم خواهرت را
باید ببوسم جای مادر حنجرت را
«مرگ مرا بین همین مقتل نوشتند
کشتند زینب را تو را با صبر کشتند»
◾️◾️◾️◾️◾️
✍امیر قربانی فر
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نمنم به خروش آیم و هِقهِق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دلها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافلهسالار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر!
ای قصۀ دست تو غمانگیز، برادر!
بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر!
برخیز! حسین آمده برخیز! برادر!
عباسترین حیدر کرار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
#حسین_علاءالدین
#وداع_امام_حسین_با_اهلبیتش
#روز_دهم_عاشورا_امام_حسین_ع
قدم از قدم برندارم حسین
مگر جایِ پایت گذارم حسین
مرو اینچنین از برم با شتاب
که قلبم شود از فراقِ تو آب
به که میسپاری حرم را، به من؟!
من و اینهمه لشکرِ اَهرمن؟!
مرو از برم، سایه ی بر سرم
که بایست محکم کنم معجرم
گمانم که هنگام غربت شده
خیامِ حرم، غرقِ وحشت شده
ز هر خیمه، نِعمَ الاَمیری رسد
از این جمع، بوی اسیری رسد
کنون که ز پیشِ حرم میروی
چرا باشتاب از برم میروی
بمیرم ز طرزِ وداع گفتنَت
پیام از جدایی دهد رفتنَت
کمی صبر کن، علتِ آه من!
بیا قدری آهسته رو ماه من!
مَجالی به خواهر ز رویت بده
بمن بوسه ای از گلویت بده
ز مادر ترا جوشن آورده اَم
ببین کهنه پیراهن آورده ام
خودت پاره آنرا به خنجر نما
که عریان نسازند جسم ترا
ترا چونکه کشتند، نامردمان
چسازم من و خیلِ نامحرمان
پس از اینکه حلقِ ترا میدرند...
از اینجا حرم را کجا میبرند؟
رباب از غمت بیقراری کند
سکینه پِیَت گریه زاری کند
رقیه ندارد توانِ فراق
رسد سرنوشتش به شام از عراق
حریمِ تو وقتی به غارت رسد
اسارت، جسارت، خسارت رسد
من و قافله داری اَم بعد از این
پرستاری از سیدُ الساجدین
اگر حکمِ حمله شود بر صِغار
به گوشی نمانَد دگر گوشوار
همه زخمها مان نمک میخورند
یکایک یتیمان کتک میخورند
چو تنها بمانم، نه خواهر نه تو
نه عباس هست و نه اکبر نه تو
مگر از سرِ نی نگاهم کنی
کسی را علمدارِ راهم کنی
مبادا شوم با عدو همسفر
که جانِ یتیمان شود در خطر
#محمود_ژولیده ✍
#شب_یازدهم_شام_غریبان
دریغ و درد، ز دلهای خسته ی امشب
اَمان، ز داغِ حریمِ شکسته ی امشب
فغان، ز اشکِ نمازِ نشسته ی امشب
نه حرمتی، نه حریمی نگاه داشته شد
نه احترامِ قدیمی نگاه داشته شد
هجوم و حمله و غارت، مباح شد ای وای
به اهلبیت، جسارت مباح شد ای وای
به اهلِ خیمه خسارت، مباح شد ای وای
نسیمِ عاطفه رفت و ز غِیض شد طوفان
شمیمِ فاطمه رفت و ز بُغض شد طوفان
همان مصیبتِ آتش، دوباره شد تکرار
به روی فاطمه ها خَش، دوباره شد تکرار
به زیرِ ضربِ لگد غَش، دوباره شد تکرار
شبیهِ غلغله و ازدحام در گودال
به دورِ خیمه فتادند زیرِ پا اطفال
همینکه حکمِ فرار از امام شد صادر
میانِ خیمه اَراذل، شدند بَد حاضر
و آن امام زمان، خود به دیده شد ناظر
رسید، دستِ اَجانب به زیورِ طفلان
کشید، زینتِشان را ز معجرِ طفلان
تهاجمِ علنی، سوی بانوان را دید
ز پای، غارتِ خلخالِ دختران را دید
ربودنِ همه اموالِ کاروان را دید
چه میزبانیِ خوبی ز میهمان کردند
به ضربه صورتشان را چه بد نشان کردند
به ناله های یتیمانه هم، نشد رحمی
به اشکِ چشم غریبانه هم، نشد رحمی
به گاهواره ی دردانه هم، نشد رحمی
اَثاثها به جسارت ربوده شد ز حرم
لباسها به غنیمت ربوده شد ز حرم
میانِ شعله ی آتش، امامِ سجاد است
سرِ امام زمان، ناسزا و فریاد است
به قصدِ کشتنِ او لشکری ز بیداد است
دفاعِ عمه ی سادات از علیِ زمان
شبیه حضرت زهراست، بی هراس و عیان
هنوز تیرگی و آفتاب ها باقی است
به چهره های منافق، نقاب ها باقی است
قسم به چادر زینب، حجاب ها باقی است
عفاف و عصمتِ زهرائیان، همه محفوظ
میانِ هاله ای از نورِ فاطمه محفوظ
بیا امام زمان، انتقام را برسان
جوابِ ناله ی هر صبح و شام را برسان
میان اهل وِلا، انسجام را برسان
گِره ز شامِ عزا وا نمیشود بی تو
ز ما رضایتِ زهرا نمیشود بی تو
#محمود_ژولیده ✍
#شب_نهم_تاسوعا_حضرت_عباس_ع
بر سرش تا عمود کوبیدند
با صدای بلند خندیدند
پای او در رکاب گیر افتاد
وسط گرگها شیر افتاد
آن سپاهی که پست و نامردند
از نگاهش فرار می کردند
یک نفر داد زد همه بدوید
حرمله داد زد همه بزنید
پیکر او ز روی مرکب ریخت
او زمین خورد ... قلب زینب ریخت
السلام علیک یا اباعبدالله
#اشعار_اول_مجلسی
#حضرت_عباس_علیه_السلام
بیدل ترینم و ز همه دل بریدهام
تا طعم گریه کردن بر تو چشیده ام
بازار عشق رفتم و پای بساط عشق
هستی خویش داده و مهرت خریده ام
خونم حلال آنکه مرا نوکر آفرید
زین نوکری ز سوی خدا برگزیده ام
بر صفحهای ز سینه به تأیید فاطمه
ابراز شد به ساحت قدس ات عقیدهام
الحق که اصل طینت ما خاک کربلاست
شادم خدا ز طینت تو آفریده ام
ارباب جان بیا که کمی درددل کنم
تا گویمت چه زخم زبانها شنیده ام
هر جا که باب روضه عباس وا شود
چشم انتظار دو مادر قامت خمیده ام
من هم شبیه ام بنین غصه میخورم
آن قبر کوچکی که شنیدم ندیده ام