eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9.1هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
Roze_shab-jome_Mirzamohamadi_03.mp3
12.76M
🔊 حال اشکی بده من را که دلم بِشْکَسته ست بعدازآن رحم بر این حال و به چشم تر کن.. ◼️ روضه شب جمعه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام 🎤حجت الاسلام اجرا ایام شهادت ۹۸
. بقیع تو پُر از غمه مثل دلای نوکرا دور و بَر قبرت آقا خالی شده از زائرا نَه یک چراغ نَه حتی یه سایه بون نداری کار دلم شده باز دوباره گریه زاری تو هم شبیه مادری میسوزم از غمای تو الهی که بمیرم از ماتم روضه های تو ... مظلوم آقام ، مظلوم آقام ... رو خاک غم کشیدنت شدی غریب و مضطر با دست بسته بردنت افتادی یاد حیدر تو کوچه ها کشوندن تورو با دست بسته از این غریبی آقا خیلی دلت شکسته اما جلو چشات آقا سیلی نخورد به همسرت داشتی میسوختی آقاجون یاد غمای مادرت ... مظلوم آقام ، مظلوم آقام ... یادت نمیره روضه ها ، روضه های مدینه رو تداعی میشه باز برات اون میخ و زخم سینه رو همون روزی که ریختن پشت در یه خونه آتیش گرفت همون خانمی که قد کمونه درو شکستن اومدن چهل تا مرد بی حیا مادرتو کتک زدن اونجا میون کوچه ها ... مظلوم آقام ، مظلوم آقام ... .
*روزی پسری ، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست* *متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ایی بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟* *مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند، و دوست داشتم از آنها چیز ساده ایی بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند...* "فرهنگی که باید با آب طلا نوشت" ❤️
منتظر ظهور (سوسن): هنگامی که یونس علیه السلام از هدایت قومش نا امید شد و آنها را رها کرد و در دریا سوار کشتی شد، خدای متعال وی را امتحان نمود؛ دریا طوفانی شد و کشتی بانان تصمیم گرفتند برای نجات جان سرنشینان قرعه کشی کنند تا یکی از افراد سوار بر کشتی را به دریا بیاندازند تا کشتی سبک تر شود، آنها سه بار قرعه کشی کردند و هر سه بار نام یونس علیه السلام درآمد، بناچار تصمیم گرفتند یونس علیه السلام را به دریا بیاندازند، یونس را به دریا انداختند اما به امر الله متعال یک نهنگ بزرگ یونس را بلعید و او را در شکم خود جایی داد، آنگاه یونس در شکم آن نهنگ توبه کرد و دعای زیر را خواند: «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انبیاء ۸۷). خدای متعال نیز توبه اش را پذیرفت و به نهنگ دستور داد که یونس را به سلامت به ساحل ببرد.
Moghadam-ShahadatImamSadegh1397[03].mp3
6.32M
▪️بقیع تو پُر از غمه مثل دلای نوکرا▪️ 🎤 سبـک : سـنـگـیـن 🗓مراسم : شهادت امام جعفر صادق (ع) 1397
. کبوتر بقیع شدم امشب پرم رو میکشم رو این خاکا نَه زائری نَه خادمی دارن نَه حتی روضه خون تو این شبها ان شاءالله از سفر میاد مهدی میسازه چهارتا گنبد و مرقد برای مادر ابوفاضل یه سقاخونه هم مثه مشهد ان شاءالله حرم تا حرم میشه اینجا بپا میسازیم یه ایوون طلا مثل صحن رضا خدایا میسازیم یه گنبد مثه کربلا آه روی لبهامون پُر از فریاده بزودیِ زود بقیع آباده ... امام صادق ، امام صادق ، امام صادق ... دوباره بوی دود و آتیشه که قلب شیعه هارو خون کرده زِ غصه های حضرت صادق دلم گرفته و پُر از درده یه پیرمرد خسته رو این بار با دست بسته میبَرن یا رب پای برهنه بی عبا و با دل شکسته میبَرن یا رب به یاد علی توی کوچه شده روضه خون پیاده با این سن و سالش شده نیمه جون میباره برای غم و غصه هاش آسمون آه بمیرم واست که غرق دردی تو کوچه هر دم زمین میخوردی ... امام صادق ، امام صادق ، امام صادق ... با دست بسته و دل خونش به یاد غصه های زینب بود به یاد خیمه ای پُر از آتیش به یاد گریه های زینب بود به یاد مظلومیت جدش دلش یهو تا کربلا پر زد با هر نفس نفس تو این کوچه اسم رقیه رو صدا میزد مدینه به مولای ما خیلی کردی جفا تمومِ پاهاش آبله بسته از کینه ها بمیرم قدش خم شده زیر بار بلا آه چشیدی طعم اسارت اما نرفت رو نیزه سر تو بالا ... حسین ای جانم ، حسین ای جانم ... .
. آه از غریبی ، آه از مدینه آتیش گرفته قلبم تو سینه دلم داره میسوزه از کینه پیوسته لبریز از آه سردم بار سفر رو آماده کردم تو هر نفس آماج دردم جلوی چشم اهل خونم نیمه شب افتادن به جونم ندادن لحظه ای امونم حُرمت خونمو شکوندن منو تو کوچه ها کشوندن جونمو به لبم رسوندن ... وای ، امون از این غریبی ... با دیده ای تر ، در بین بستر روضه میخونم با یاد مادر خدا شدم شکسته بال و پر هر لحظه قلبم در التهابه موندن تو این شهر واسم عذابه رو بازوهام جای طنابه منم و قلبی زار و مضطر که شده همنوای حیدر توی این لحظه های آخر شبیه ابر نو بهارم که به یاد حسین میبارم غم کرب و بلارو دارم ... وای ، امون از این غریبی ... یادم نمیره آتیش و هیزم میبردنم از مابین مردم یکی نکرد به حالم ترحم یادم نمیره توی دل شب پای برهنه دنبال مرکب صدا زدم وای عمه زینب وای امون از مصیبت شام کوچه های یهود و دشنام سیلی و سنگِ از روی بام اگه با دست بسته بردن هر بلایی سرم آوردن زن و بچم کتک نخوردن ... وای ، امون از این غریبی ... 👇
Moghadam-13970413[03].mp3
6.61M
▪️کبوتر بقیع شدم امشب پرم رو میکشم رو این خاکا▪️ 🎤 سبـک : سـنـگـیـن
Moghadam-13970413[01].mp3
6.91M
▪️آه از غریبی ، آه از مدینه▪️ 🎤 سبـک : زمـیـنـه گواه اقتدار قوه قضاییه
. 💥سبک: 🎤مداح: 🏴 🏴 ای کشته دور از وطن دور از وطن وای دور از وطن وای دور از وطن وای وای وای ای تشنه صدپاره تن ای بی کفن وای ای بی کفن وای ای بی کفن وای وای وای شبهای جمعه فاطمه با ناله و با زمزمه وای وای وای گوید حسین من چه شد نور دوعین من چه شد وای وای وای چشمای زینب خونه اشک علی بارونه مادر براش میخونه حسین غریب مادر شاه غریب و بی کس و بی لشکرم وای بی لشکرم وای بی لشکرم وای وای وای ای قبله اهل حرم اهل حرم وای اهل حرم وای اهل حرم وای وای وای میسوزه چشمام از تبِ لبهای خشک اصغرت وای وای وای میمیرم آخر از غمِ سره جدا از پیکرت وای وای وای محرم از راه اومد با ناله او اشک و آه بگو ابا عبدالله حسین غریب مادر داغ تو کرده پیرم انقد زبون میگیرم آخر برات میمیرم حسین غریب مادر راس تو ای خون خدا بر نیزه ها وای بر نیزه ها وای بر نیزه ها وای وای وای ای که سرت شد از قفا از تن جدا وای از تن جدا وای از تن جدا وای وای وای باز از حرم تا قتلگه زینب صدایت میزند کنار مقتل فاطمه ناله برایت می زند با ناله یا زینب با نوحه یا عباس هر روز ما عاشوراست حسین غریب مادر 👇
هدایت شده از کانون مداحان
به یاری خداوند منان بر آن شدیم تا مرحله چهارم از *طرح همدلی* و *کمک مومنانه* را در قالب *تهیه و توزیع ۳۰۰ بسته خشکبار* (در2عملیات150بسته ای)آغاز نماییم و منتظر دست های پر مهر و کمک های *نقدی* و *غیرنقدی* شما هستیم...
با سلام با توجه به پرسش مکرر برخی دانش پژوهان مرکز آموزش مداحی به اطلاع می رساند کلیه کلاس های آموزش مداحی مرکز تا اطلاع ثانوی و بهتر شدن وضعیت کرونا تعطیل می باشد البته پیشبینی می شود شروع دقیق کلاسهادارطول هفته آینده به شما اطلاع رسانی شود همچنین مسئول کانون مداحان فردا صبح جمعه از ساعت 9 الی 12 صبح در محل حسینیه فرهنگی قرآنی صرافان کانون مداحان استان اصفهان (دقیقا مقابل مهدیه بزرگ اصفهان) آماده پاسخگویی به سوالات و مراجعات شما می باشد.
. مثله حیدر در خونشو سوزوندن و شکستن هر دوتا دستاشو توی کوچه ها بستن مثله حیدر مثله حیدر پا برهنه و بی امامه غریب بردن آقامونو مجلس اون نانجیب بردن مثله حیدر ای وای چه غریبونه بردن از خونه نیمه شب تنها ای وای خیلی غم داره زیر لب داره ذکر یا زهرا پیرمردی غریب و دلش پر درده از خجالت سراپاش عرق سرده وای واویلا واویلا واویلتا یاد عمه یاد اون روزی که خیمه هارو سوزوندن سر جدشو رو نیزه ها نشوندن یاد عمه یاد عمه دلشو آتیش زده یه عمره والله یاد عاشورا شب و روز به لبش آهه یاد عمه سخته باورش اما اون حرامیها خون به دل کردن سخته یابن بوتراب مجلس شراب جا داره مردن وای امون از غریبی خدایا سخته با چه حالی امامم به مجلس رفته وای واویلا واویلا واویلتا قال صادق (ع) اجر گریه بر حسین (ع) با پروردگاره خود ارباب هوا گریه کنشو داره قال صادق (ع) قال صادق (ع) تو بهشت میتونه همنشین آقاشه هرکسی گریه کن حسین(ع) تو دنیاشه قال صادق (ع) کاشکی که بده رخصت باز بشه قسمت صادق (ع) زهرا کاشکی اربعین بازم زاعرش باشم با دعات آقا خوش به حاله چشایی که خیس روضه است روضه ها بهترین جا برای توبه است ای حسین (ع)جان حسین (ع)جان اباعبدالله (ع) تعجیل در امر ظهور حضرت حجت (عج) صلوات شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها 👇👇👇
. *داستان حدیث کساء به صورت شعر*💐 👇🏾👇👇🏾👇👇🏾 این حدیث آمد زِ زهرایِ بتول فاطمه صدیقه بِنتِ الرسول روزی آمد خانه ما مصطفی گفت با حالی شبیه اِلتِجا ضعف دارم جان بابا دخترم پَهن کُن بابا عبایی بر سَرم آن عبایی را که دارم از یمن آن عبا بر من بِکِش ای مُمتَحِن گفتمش بابا بلا دور از شما در پناه مهر و الطاف خدا من کشیدم آن عبا بر روی او یک نظر کردم به ماه روی او صورتی زیبا تر از قرص قمر روشن و زیبا نکو تر از سحر ساعتی بگذشت و آمد مجتبی گفت ای مادر سلام و صد دعا گفتمش مادر سلامم بر شما نور چشمم ای عزیز با وفا گفت مادر خانه دارد عطر گل هست بوی جد ما ختم رُسُل گفتمش ای نور چشمم بوی او آمده در خانه با گیسوی او رفت نزد حضرتِ خاتم حَسَن گفت بابا جان فدایت جان و تن گفت بابا صد سلام و صد درود بر شما ای خاتم رب وَدُود با اجازه رفت در تحت کسا در کنار مصطفی شد مجتبی بعد از آن آمد حُسَین و با سلام گفت بوی جدم آید بر مشام گفتمش ای نور چشمانم حسین ای عزیز فاطمه ای نور عین جدتان در خانه در زیر کسا آمده امروز شد مهمان ما با اجازه رفت در زیر کسا در کنار مصطفی شد با حیا بعد از آن آمد علی مُرتِضا گفت زهرا جان سلامم بر شما بوی یارِِ مهربان آید همی بوی جوی مولیان آید همی گفتم او را یار ختمی مَرتَبَت صاحب خُلقِ عظیم و مَرتَبَت آمده مهمان ما بابای من آمده مانند جان در جسم و تن رفت نزد احمد و گفت این سوال چیست رمز و راز این وقت و مجال با اجازه رفت در زیر کسا در کنار مصطفی شد مرتضا بعد از آن رفتم کنار اهل خود تا بجویم با عزیزان وصل خود ما همه بودیم در زیر کسا دست خود برداشت بابا بر دعا گفت یارب اهلبیتم را ببین بهترین خَلقِ خدا روی زمین خونشان با خون پاک من قرین جسم و جان دارند از من با یقین جسمشان را از بدیها دور کن قلبشان را خانه ای از نور کن لطف کن بر خاندانم با کَرَم تا ابد آباد گردان این حَرَم دشمنِ آنها مرا هم دشمن است پیش چشمم جلوه اهریمن است هر که در دل حُبِّشان دارد به جان می شود محبوب من در دو جهان بانگ حق برخاست از عرش برین کای ملائک بشنوید این با یقین هر چه را من آفریدم در جهان این زمین و جمله هفت آسمان کوه و دریا را اگر من ساختم نُه فلک را اینچنین پرداختم هر چه زیبائیست در شمس و قمر ظلمتِ شبها و نور در سحر ساختم اینها به عشق مصطفی ساختم با مِهرِ این اهل کسا بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا بانگ حق برخاست زهرا س و پدر معدن ایمان و کانِ هر گُهر حیدر و فرزند پاکش مجتبی هم حسینِ بنِ علی در کربلا گفت جبرائیل ای رب جلی میروم من نزد زهرا و علی با اجازه نزد ما زیر کسا آمد و می خواند پیغام خدا گفت ای پیغمبر عالی مقام می رساند حق به درگاهت سلام هر چه که در کُل عالم خلق شد از برای اهل زیر دَلق شد گفت از این خانواده تا ابد دور شد ناپاکی و هر فِعلِ بد جسم و روح خاندانت پاک شد نامشان بر تارک افلاک شد گفت حیدر چیست رمز جمع ما چیست مُزدِ راوی این وضع ما گفت هر کس نَقل کرد این ماجرا در میان دوستان مرتضا هر غمی دارد خدا شادی کند بر اسیران بانگ آزادی کند مشکلات جمعشان حل می شود سِحرِ درد و غصه باطل می شود گفت مولا رستگارانیم ما همچنان گل در بهارانیم ما شیعه با این نَقلِ می گردد سعید بهتر از این مژدگانی کس ندید .
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌💕بسیار خواندنی👌 درخیابان سعدی رشت مزاری به نام مرحوم آرسن میناسیان میباشد منطقه ای بود متعلق به هموطنان ارمنی و در آن منطقه مزاری است متعلق به یک انسان آزاده به نام آرسن در شهر رشت زاده شد دوران ابتدایی را در همان شهر سپری نمود در ایامی که فقر در ایران همه گیر شده بود روزی مادرش برای وی پالتویی خریداری می‌کند و در هنگام عزیمت به مدرسه به وی میپوشاند اما در برگشت آرسن پالتو را بهمراه نداشت وقتی با سوال مادر روبرو میشود می‌گوید یکی از همکلاسیهای مسلمانش لباس مناسب نداشته پالتو را به وی بخشیده بعدها آرسن به داروسازی تجربی رو آورد و شهرتش از همینجا شروع شد. آن مرد بزرگ متعدد مشاهده میکرد که افرادی هستند که هزینه داروهای خود را ندارند یا بدلیل فقر اصلا دسترسی به دارو ندارند و آن‌زمان هم ایران دچار فقری فراگیر بود ، آرسن با هزینه خودش شبها و نیمه شبها بسمت تهران راه میافتاد و صبح هنگام در تهران داروهای مورد نیاز نیازمندان را خریداری یا تهیه میکرد یا مواد آنرا تهیه میکرد و سپس ظهر هنگام خودش را به رشت میرساند و از بعد از ظهر داروهایی مورد نیاز مردم فقیر را به یک سوم قیمت واقعی بین ایشان توزیع میکرد در ابتدا عده ای کوته فکر علیه آن ابرمرد دست به اتهام سازی و شایعه پراکنی زدند و با تاکید بر ارمنی بودن وی ، داروها را حرام و... می‌دانستند و چند مرتبه آرسن بخاطر همین ناجوانمردی‌های و اتهامات به زندان افتاد اما آن آزاده مرد عزم داشت که شود زندگی خود را فروخت و داروخانه ای راه انداخت کم کم مردم رشت و نواحی اطراف آن به نیات آن آزاده مرد اعتماد کردند داروخانه آرسن تبدیل شد به قبله و ماوای بی‌پناهان و مستضعفان رشت ، اما آرسن خسته نشد آنقدر پیش رفت و بزرگ مردی به خرج داد تا علمای رشت به زیارت او رفتند آن‌زمان امام جماعت مسجد جامع رشت در اختیار آیه الله ضیابری بود آیه الله به حریم و آزادگی آرسن اعتقاد پیدا کرد و دست در دست آن ابرمرد گذاشت و اولین داروخانه شبانه روزی ایران را در شهر رشت بنا نهادند مردم فقیر خطه گیلان از هر دین و مذهب به داروخانه آرسن هجوم می آوردند تجار شهر پول خود را به آیه الله ضیابری می‌دادند و آیه الله نیز پول را دودستی تقدیم آرسن می‌نمود تا صرف هزینه دارو و درمان فقرا شود بعدها آیه الله ضیابری و آرسن میناسیان برای سر و سامان دادن سالمندان بی سرپرست اولین سرای سالمندان ایران را در شهر رشت و با هزینه شخصی و کمک بازاریان رشت تاسیس نمودند و بدون حتی یک ریال کمک از دولت وقت پذیرای سالمندان بیمار و بی کس و کار از سراسر ایران شدند پس از رشت آرسن تلاشی وافر را برای سرای تاسیس سالمندان در تهران مبذول داشت و توانست با زحمت و مرارت زیاد سرای سالمندان کهریزک را بنا نهد که هر سه بنای خیر آرسن تا کنون به فعالیت خود ادامه میدهند هم داروخانه شبانه روزی رشت و هم سرای سالمندان رشت و هم سرای سالمندان کهریزک در سال ۱۳۵۶ آن آزاده مرد در حالی که در سرای سالمندان رشت در حال خدمات رسانی بود در هنگام کار درگذشت و مردم خطه گیلان را در عزای فراق خود گذاشت روز بعد شهر رشت از هجوم جمعیت به صحرای محشر تبدیل شد جا برای سوزن انداختن نبود، مردم گیلان از هر فرقه و‌ آیین آمدند و عظمتی خلق شد بنام جنازه ساعتها روی دست مردم بود و امکان دفن پیدا نمی‌کرد بر روی تابوت یک مسیحی چندین عمامه سادات بزرگ گیلان گذاشته شده بود مردم تکبیر گویان و صلوات فرستان جنازه یک ارمنی را تشییع میکردند در ابتدا مسلمانان اجازه دفن آن ابرمرد در قبرستان ارامنه را نمی‌دادند و می‌خواستند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند اما با میانجیگری علما و صرف وقت زیاد جنازه به کلیسای رشت رسید ساعتها مردم رشت کلیسا را مانند کعبه ای در برگرفتند و آنروز مسلمان و ارمنی یه کعبه داشتند و آنهم کلیسای کوچک رشت بود نهایتا جسد آن آزاده مرد را در همانجا دفن کردند آری آرسن میناسیان عنوان مسیح رشت را پیدا کرد و در هنگام مرگ سر سوزنی مال یا اموال در این دنیا نداشت اما دنیایی را در سوگ خود نشاند... آزادگی به دین و مذهب نیست همینکه در خدمت خدا و خلق خدا باشی کافیست ‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹@valyamr_pirbakran
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و شهادت امام صادق علیه السلام منبرَت منبرِ حیدر سخنَت قالَ الله بأبی أنتَ وَ اُمّی یااباعبدالله عاشقِ دین شدم از برْکتِ قالَ الصّادق آشنا کرده ای اَم تو با اباعبدالله مکتبَت مکتبِ عشق و سخنَت از سرِصدق در وُجوهاتِ تو شد پیدا اباعبدالله روضه شد حُسنِ خِتامِ هر کلاس درست گریه کردی پای عاشورا اباعبدالله سینه زنهایِ حسین ابن علی را عشق است کوچه شد کرب و بلا امّا... اباعبدالله... دختری پایِ سرِ بریده شلّاق نخورد چشمِ هیزی نشد اینجا وا اباعبدالله جدِّتان خورد زمین شعله یِ آتش برخواست قصّه یِ معجرِ زنها یااباعبدالله همه محکم به پَرِ معجرِ خود چسبیدند بعد سقّایت شده غوغا اباعبدالله آخرِ درس بگو آه سرَش بر نی رفت تو صدا کن گل زهرا را اباعبدالله .
. 57 روز تا 🌸 «پیامبرخدا صلی‌الله علیه و آله و سلم» فرمودند: اذا کانَ یومُ القیامَة وَ نُصِبَ الصِّراطُ عَلی شَفیرِ جَهنّمَ لَم یَجُزْ اِلّا مَن مَعَهُ کِتابُ علیِّ بنِ ابی‌طالب. روزی که قیامت برپا می‌شود و پل صراط بر کناره ی جهنم نصب می‌گردد هیچ کس حق عبور از آن را نخواهد داشت مگر اینکه برگه ی اجازه ی علی بن ابی‌طالب علیهما السلام را به همراه داشته باشد. (مناقب ابن مغازلی، ص ١٤٢ ـ فرائدالسمطین، ج ١، ص ٢٨٩) در دو دنیا هست،شیعه با علی می شود ذکر نجاتش یا علی روز محشر می شود رد از صراط با اجازه نامه ی مولا علی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .