فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سخنرانی شوکهکننده پروفسور نورمن فینکلستن تاریخنگار یهودی☝️
همه سالن شوکه شدن
🇮🇷 اتحادیه عماریون
🔺همدلی
🔻انقلابی گری
389.7K
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه_زمینه
سبک منم باید برم
بابا خوش اومدی به کلبه ی فقیرونه
ببین که دخترت برا تو روضه میخونه
چشای عمه از غم تو مثل بارونه
به شام غصه هام داره میاد دیگه سحر
ساعات آخره دیگه تمومه این سفر
نمی زارم بری اگه می ری منم ببر
بیا بزار بابا سرتو روی دامنم
با دست لرزونم موهاتو شونه میزنم
نمیشناسی مگه رقیه جون تو منم
صدام عوض شده حرف زدنم عوض شده
شبیه صورتت شکل منم عوض شده
شبیه مادرت راه رفتنم عوض شده
نگات نمیکنم توهم منو نگاه نکن
نگاه به زخمای این بدن سیاه نکن
نگاه به تاول پاهای بی گناه نکن
به زخم رولبات بابا نگاه نمیکنم
به اشک تو نگات بابا نگاه نمیکنم
به جای نیزه هات بابا نگاه نمیکنم
بابا حسین حسین(3)
#حسین_کریمی_نیا
#صلوات
.
#زمینه
#حضرت_رقیه_زمینه
شنیدم از توو تشت صداتو
آتیش زدی دل باباتو
دیگه غصه نخور عزیزم
میرم امشب از اینجا با تو
خرابه که جای تو نیست ، بریم از اینجا دخترم
توی بهشت منتظرت ، نشسته زهرا مادرم
رقیه جان رقیه جان.....
شنیدم توی دشت صداتو
آتیش زدی دل باباتو
سرت درد میکنه مثه من
کی از پشت کشیده موهاتو
از روی نی دیدم تو رو ، زجر حرومی بد می زد
مادرم و صدا زدی ، وقتی تو رو لگد می زد
رقیه جان رقیه جان.....
شنیدم توو کوفه صداتو
آتیش زدی دل باباتو
میسوختم روی نیزه وقتی
با سنگ میزدن عمه هاتو
از بغض توو نگاه تو ، هنوز دارم آه میکشم
سنگا اجازه نمیداد ، که با تو همکلام بشم
رقیه جان رقیه جان.....
شنیدم توی شام صداتو
آتیش زدی دل باباتو
تا چوب خیزران بالا رفت
گرفت زینب جلو چشاتو
قد میکشیدی ببینی ، چوبشو کجا میزنه
به عمه میگفتی داره ، رو لب بابا میزنه
رقیه جان رقیه جان.....
شنیدم همه جا صداتو
آتیش زدی دل باباتو
حلال کن منو دست ندارم
درآرم خارای توو پاتو
شونه های عمو میشه ، دیگه از امشب جای تو
بریم از اینجا میزارم ، مرهم رو زخم پای تو
رقیه جان رقیه جان.....
#علی_سلطانی ✍
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
👇
روضه_کربلایی روح الله رحیمیان.mp3
5.5M
#روضه_حضرت_رقیه
تمام درس و مشقم آب بابا..
مداح: #روح_الله_رحیمیان🎤
تمام درس و مشقم آب بابا
ندارم در دلم من تاب، بابا
زِ بعد کربلا هم تشنه بودم
نخوابیدم شبی سیراب، بابا
شدم زهرای دشت کربلایت
شبیه مادرت بی تاب بابا
اَنیس درد بی درمان شبهام
بُوَد نور کمِ مهتاب بابا
سراپا جسم من می سوزد از زخم
کز این رو گشته ام بَدخواب بابا
به روی نیزه تا که دیدمت آه..
غمت جسم مرا کرد آب بابا
من و عمه پریشانیم و گریان
ولی شمر و سنان شاداب بابا
به شام و کوفه مردانِ حرامی
نکردن رحم بر اصحاب بابا
سر بازار بردن دخترت را
میانِ عده ای ارباب بابا
چنان سیلی زدن بر صورت من
که شد ذکرم، مرا دریاب بابا
همه رذل و همه هیز و همه مست
دلاشان بود چون مرداب بابا
من هرجا از تو گفتم، سير خوردم
لگد، همراهِ مشتی ناب بابا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
.
#زبانحال_حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
من از لگد بدم میاد
از حرف بد بدم میاد
از اونکه هی تو صورتم
سیلی میزد بدم میاد
من از طناب بدم میاد
از اضطراب بدم میاد
از اونی که نداد بهم
یه ذره آب بدم میاد
از خیزرون بدم میاد
از ساربون بدم میاد
از اونکه مارو با چشاش
میداد نشون بدم میاد
من از غذا بدم میاد
از دشمنا بدم میاد
از این روزا که میگذره
هی بی بابا بدم میاد
از آبله بدم میاد
از حرمله بدم میاد
از قاتل بابام حسین،
که سنگ دله بدم میاد
از مرد مست بدم میاد
از زجر پست بدم میاد
از اونی که سیلی زد و..
دستام و بست بدم میاد
از میخونه بدم میاد
از ویرونه بدم میاد
از اونکه با خندش مارو
میسوزونه بدم میاد
از جیغ و داد بدم میاد
از زخم حاد بدم میاد
از اون که عمه مو میزد
خیلی زیاد بدم میاد
من از شرور بدم میاد
از حرف زور بدم میاد
از اونکه برد سر تو رو..
توی تنور، بدم میاد
از جام می بدم میاد
از طبل و نی بدم میاد
از اونکه رأس بابامو
زد روی نی بدم میاد
من از سبو بدم میاد
از سُرخْ مو بدم میاد
از اونکه زَد ما رو پیشه
سر عمو، بدم میاد
من از شراب بدم میاد
از تب و تاب بدم میاد
از اونی که سر تو رو..
کرده خضاب بدم میاد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#شب_سوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#زمزمه_حضرت_رقیه
.👇👇
31.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من از طناب بدم میاد
از اضطراب بدم میاد
از اونی که نداد بهم
یه ذره آب بدم میاد
از آبله بدم میاد
از حرمله بدم میاد
از قاتل بابام حسین،
که سنگ دله بدم میاد
- مداح: #حاج_مهدی_سلحشور
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#حضرت_رقیه
roze.mp3
6.41M
#زمزمه #حضرت_رقیه(س)
من از لگد بدم میاد..
مداح: #حسین_عینی_فرد🎤
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#زمزمه_حضرت_رقیه
.
#حضرت_زینب
ما همه نوکر دربار حسین و زینب
نسل در نسل بدهکار حسین و زینب
همه پشت سر انصار حسین و زینب
الگوی ماست علمدار حسین و زینب
نام ما سینه زن طایفه ای بی همتاست
کربلا، زینبیه ، کعبه و میخانه ی ماست
ما که هستیم سیه پوش عزای زینب
کاش یک روز بمیریم به پای زینب
روز و شب عادت ما گریه برای زینب
هر چه شادی است در عالم به فدای زینب
ما عزادار ولی تا به ابد دلشادیم
در غم عمه سادات جوانی دادیم
وای از آن روز که شد بی کس و یاور زینب
ماند تنها وسط آن همه لشکر زینب
لب گودال ، غریبی ، تن بی سر ، زینب
خیره بر پیکر زخمی برادر زینب
زیر لب فاطمه یا فاطمه با خود می خواند
آن همه نیزه و شمشیر تنش را لرزاند
غم او گفتنش حتی به اشاره سخت است
ماجرای بدنی غرق ستاره سخت است
به خدا بوسه زدن بر رگ پاره سخت است
سخن از مرکب ده مرد سواره سخت است
داشت می سوخت همه ارض و سما واویلا
یک زن و این همه اندوه و بلا واویلا
روز و شب داشت ازین رسم زمانه گله ها
دختر فاطمه شد همسفر حرمله ها
وای از خوندن روضه وسط هلهله ها
آه ، بی حرمتی کعب نی و سلسله ها
وای از آتش اشرار که سوزاند پرش
وسط کوچه و بازار شکستند سرش
وای از خون دل و اشک مدام و زینب
وای از آن همه سنگ لب بام و زینب
خیزران ، تشت طلا ، بزم حرام و زینب
وای از قصه ویرانه ی شام و زینب
دردها دارد و نشنیده کسی فریادش
تا ابد داغ رقیه نرود از یادش
دم رفتن چه قدر غم به دلش جا دارد
قامتی خم شده چون حضرت زهرا دارد
گله پشت گله از مردم دنیا دارد
به بغل پیرهن کهنه آقا دارد
وقت مهمان شدنش پیش حسین و حسن است
گفت لبیک حسین چشم ازین دنیا بست
#محمد_حسین_رحیمیان✍
.
020528-13-roze[motie].mp3
19M
🎙روضه پایانی
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
🏴 عزاداری شب سوم #صفر۱۴۰۲
Shab03Moharram1402[02].mp3
25.34M
🎙 رو نیزه از رقیه دور بودی (#زمزمه)
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
🏴 #شب_سوم_محرم ۱۴۰۲
سلام بابای خستهام، چه خوب شد آخر اومدی
جامونده پیکرت کجا؟ چی شد که با سر اومدی؟
باباجون باباجون
اون که شبیه مادرت، نشسته روبروت منم
لبای من خونی میشه، هر جا رو بوسه میزنم
باباجون باباجون
گلایهای نیست، همه چی خوبه
فقط دلم برا تو آشوبه
زخمای رو لبت برا چوبه
رو نیزه از رقیه دور بودی
می دیدمت، یه پارچه نور بودی
راسته که میگن تو تنور بودی؟
تو رو خدا منو ببر بابا
غصم شده چرا باهام، یه چادر اضافی نیس
موهای رو سرم دیگه، اونقدی که ببافی نیس
خودت که میبینی
مثل مادربزرگ شده، از همه بیشتر این نوه
از بس که سیلی زدنم، گوشم دیگه نمیشنوه
خودت که میبینی
از غصه طاقتم دیگه طاقه
ببین گلت شکسته از ساقه
از شبی که افتادم از ناقه
بذار نگم چرا چشام تاره
بذار نگم چی شده گوشواره
رو میگیرم با آستین پاره
تو رو خدا منو ببر بابا
شاعر: محمد رسولی✍
نغمه پرداز : مهدی زنگنه🎼
.
.
#امام_زمان
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
بر درد تنهایی دچارم ای نگارم
پایان ندارد انتظارم ای نگارم
پاییزی ام، هجران امانم را بریده
برگرد ای باغ و بهارم ای نگارم
خواب مرا فکر وصال از من گرفته
هر شب به یادت بی قرارم ای نگارم
آواره ای بودم مرا نوکر نوشتی
نوکر شدن شد افتخارم ای نگارم
با تو که باشم قدر یک دنیا می ارزم
منهای تو، بی اعتبارم ای نگارم
این آبرو، این اشک ها، این مهر زهرا
من هر چه دارم از تو دارم ای نگارم
بخشید اگر ما را خدا لطف خودت بود
ای رحمت پروردگارم ای نگارم
می ترسم از جان کندنم، پیشم میآیی؟
در وقت سخت احتضارم ای نگارم
مثل همیشه آخر کارم، خودم را
دست رقیه می سپارم ای نگارم
**
کنج خرابه ناله زد فخر دو عالم
بابا بیا امشب کنارم ای نگارم
دیگر نمی بینم سرت را روی نیزه
کم سو شده چشمان تارم ای نگارم
بر ما اسیرانِ زمین خورده نظر کن
بالانشینِ نی سوارم، ای نگارم
✍ #محمدجواد_شیرازی
.
.
#امام_حسین
#مناجات؛ #شب_سوم_محرم #حضرت_رقیه
بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین
شکرُ لله! شد مبارک روزگارم با حسین
سینهزنها یا ز نسل جون یا که قنبرند!
خیر دیده قرنها ایل و تبارم با حسین
من گنهکارم! قبول! اما میآیم روضهاش
شک ندارم آخرِ سر رستگارم با حسین
هرکجا که میروم مردم سلامم میکنند
پیش مردم اینهمه بااعتبارم با حسین!
کربلا یعنی هرآنجا که سلامش میکنند!
السلام ارباب! حالا همجوارم با حسین
روضه رفتنهای ما تجدید بیعت کردن است
روضه روضه دستِ بیعت میفشارم با حسین
حاجت من را نداده! ناز شصتش که نداد
بهر حاجتها مگر منکار دارم با حسین؟!
دوست دارم مرگ را، چون وقت مرگم میرسد
کیف دارد لحظههای احتضارم با حسین
اول ایمان حسین و آخر ایمان حسین
من فقط سر را به سجده میگذارم با حسین
**
دخترش هم سوخته، هم زخمی و هم بیکس است
آمدم در روضهاش حالا ببارم با حسین
#سیدپوریا_هاشمی ✍
#پنجم_صفر
.
#زمزمه، #زمینه، #شور
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#پنجم_صفر
سلام بابا
من از این جهان فقط تو رو میخوام بابا
سرِ تو بزار تو رویه این پاهام بابا..
شده گلشن
شبِ ویرونه با دستِ تو شده روشن
چه خوبه گرفتی باز سراغی هم از من..
کتک خوردم
نبودی پیشم بابا هزار دفعه مُردم
بسکه سیلی خورده صورتم چه پژمُردم..
کتک خوردم...
دستای زجر و نگم...چقد بابا سنگین بود
منو زدن روی نِی...دیدم عمو غمگین بود
یا ابتا یاحسین...من الذی ایتمنی...
لالا لالا
به روی پاهای من بخواب بابا حالا
صورتت چرا خونین شده گل زهرا..
فدای تو
بگو کی بریده اینطوری رگای تو
بمیره رقیه واسه ی غمای تو..
پر از خونه
موهای تو بابایی چقد پریشونه
منو هم ببر که دخترت نمی تونه..
پر از خونه...
نمی تونم بی بابام...زنده بمونم اینجا
ببین قد من شده...شبیه بی بی زهرا
یا ابتا یاحسین...من الذی ایتمنی...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#زمینه_حضرت_رقیه
#زمزمه_حضرت_رقیه
#شور_حضرت_رقیه
.👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تا حالا روضه خوانی این شکلی👆 دیده بودید؟
🏴 مرحوم آیه الله احمد سیبویه ۲۰سال امام جماعت حرم حضرت ابالفضل(ع)بود.
🔸حالات وخصائص عجیبی داشت در ۱۰۰ سالگی مثل یک نوجوان روضه میخوند وگریه میکرد موقع روضه می آمد لابلای جمعیت میگشت گریه کن ها رو شکارمیکرد یعنی میرفت زانو به زانوش براش روضه میخوند 😭
بدون میکروفن صدای رسائی داشت.
.
#امام_زمان
#شهدا
مائیم و همین حسرت در خون نتپیدن
ماندن وسط راه و به مقصد نرسیدن
آنان که دویدند رسیدند به مقصود
مائیم و زمین خوردن و دیگر ندویدن
بازار غریبی است ، ضرر کرده ام ای عشق
از آمدن و دیدن و یوسف نخریدن
شمعی است شهادت که به سوسو زدن افتاد
از پیله خوشا ! لحظه ی پروانه پریدن
زنده است شهادت که پیاپی شده کارش
در کالبد مرده ی ما روح دمیدن
هرجا که شهیدی است همان جا وطن ماست
تا کی سر این شاخه و آن شاخه پریدن
از شمع و گل و ناله ی پروانه بیاموز
« افروختن و سوختن و جامه دریدن »
آزادگیِ بی تنِ بر نیزه چگونه است ؟!
برخیز که حیف است چنین قد نکشیدن
قد قامتِ ظهرِ عطش از پا نفتاده است
ای سرو ! خوشا پا شدن و قد نخمیدن
مائیم و همین دست توسل به شهیدان
محتاج شهیدیم به والله ، شدیداً
مائیم و قراری که قرار است بیاید
مائیم و همین حسرت دلدار ندیدن
#محسن_ناصحی✍
.
.
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
روضه خوان ، از غصه ام از ماتمم از غم بخوان
رحم کن بر گریه کن ها روضه را نم نم بخوان
سیلی محکم نخوردی و نمی فهمی مرا
سینه زن می فهمدم ، این روضه را محکم بخوان
روضه خوان ! من از تو ممنونم ولی پیش عمو
لطف کن از روضه های معجر من کم بخوان
دم به دم با گریه کن هایم خودت هم دم بگیر
روضه های کوفه تا شام مرا از دم بخوان
داغ هایم را شمردی یک به یک ، یک داغ ماند
روضه ی از اربعین جا ماندنم را هم بخوان
#محسن_ناصحی✍
.
.
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
السلام علیکِ یا بنتَ الحسین
یا رقیه خاتون
زیباتر از این کن شب رؤیایی ام را
ای که به پایان برده ای تنهایی ام را
در سر خیال دیدنت دارم همیشه
نذر سرت کردم سر سودایی ام را
نیلی شده رخساره ام از بی کسی ها
بابا ببین این چهره ی اُخرایی ام را
" بابا " همه دار و ندار دخترت بود
حالا نگاهی کن دل بابایی ام را
وقتی عدو رأس تو را از تن جدا کرد
گفتم مگیر از من همه دارایی ام را
با تو نمی گویم ز پای پر ز زخمم
اما چه گویم حالت بینایی ام را
با من بگو کی حنجر سرخت بریده
یا که شکسته این دل مینایی ام را
کاخ ستم با گریه هایم زیر و رو شد
بنگر چو زینب اوج بی همتایی ام را
از ناقه افتادم ولی معجر نیفتاد
بنگر به سر این چادر زهرایی ام را
بر دامنم هستی و من غرق مناجات
بابا تماشا کن من و شیدایی ام را
جانم بگیر و آرزویم را روا کن
بنگر سرشک دیده ی دریایی ام را
بابا بیا با هم ز ویران پر بگیریم
زیباتر از این کن شب رؤیایی ام را
#محمدعلی_شهاب
شب پنجم ماه صفر ۱۴۴۵
دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲
.
.
#حضرت_رقیه
السلام علیکِ یا بنتَ الحسین
قصه ای بود ، یکی بود و نبود
ماجرایی که دل ما بربود
شهری از خاطره های زیبا
خانه ای همچو گل از مهر و صفا
خانه ی اهل سخا ، جود و کرم
خودِ آن خانه شده همچو حرم
اهل خانه همه مطلوب خدا
خانواده همه محبوب خدا
دختری بود شبیه زهرا
مثل او جمع همه خوبی ها
چون ستاره به میان همه بود
جلوه ی دیگری از فاطمه بود
چشمه جاریِ نهر کوثر
کوثر دیگر آل حیدر
دختری کوچک و بی همتا بود
همه ی دلخوشی بابا بود
گاه در گوشه ی آغوش پدر
گاه بر دوش علیِ اکبر
بهترین جای عروجش اما
بر سر شانه و دوش سقا
مظهر شور و شعور و احساس
همه ی عشق عمویش عباس
هر که دلتنگ رخ زهرا بود
زائر این گل بی همتا بود
از مدینه که سفر شد آغاز
دفتر غصه و آهش شد باز
کربلا لشکری از غم را دید
یک بیابان غم و ماتم را دید
غنچه ای بود که طوفان را دید
آتش خیمه ی طفلان را دید
بین مقتل تن بی سر را دید
صحنه ی غارت معجر را دید
شاهد رفتن سر بر نی بود
هدف ضربه ی پی در پی بود
در اسارت به دو صد رنج مدام
رفت او در سفر کوفه و شام
جانش از غصه بیامد بر لب
همه جا سنگ صبورش زینب
شبی از قافله ای جا ماند و
در دل غربت صحرا ماند و
از سر ناقه به پایین افتاد
یاد آن بانوی غمگین افتاد
از سر آه صدا زد مادر
آمده خاک عزایت بر سر
ناگهان زجر ستمکار آمد
کوچه ی یاس به تکرار آمد
پابرهنه ز پی قافله شد
پای زخمش چه پر از آبله شد
تازیانه که تنش را بوسید
بر تن نیلی او می گریید
چهره ی یاس چو نیلوفر شد
بیشتر از همه چون مادر شد
دید یک نیمه ی شب بس حیران
سر بابا به درخت آویزان
خم شد آن شاخ درخت از بالا
دختری تا که ببوسد بابا
سر ز لطف پدری لب بگشود
تا که با دخترک اش وعده نمود
گفت ای دخترک تنهایم
در برت نیمه شبی می آیم
از همان شب ز پی دلدارش
منتظر تا که بیاید یارش
عاقبت لحظه ی دیدار رسید
خواب بود و رخ بابا را دید
خواب و بیداری او یکسان شد
تا که خورشید بر او مهمان شد
دختر مدرسه ی دل ها شد
آخرین مشق شبش بابا شد
دفتر مشق شده خاک زمین
بهر آن دختر ویرانه نشین
بس بهانه به پدر می گیرد
قصه ی عشق ز سر می گیرد
آن سری که همه ی سرً خداست
بر دمیده ز نی و تشت طلاست
شده آن پادشه عرش برین
میهمان بر گل ویرانه نشین
تا دل او حرم زهرا شد
دامنش جایگاه بابا شد
از خودش هیچ نگفت آن دختر
گفت تنها ز فراق دلبر
دلم از داغ فراقت شده آب
که به خون روی تو را کرده خضاب ؟
چه کسی رنگ رخت خونین کرد
دل سوزان مرا غمگین کرد
چه کسی بی تو مرا کرده یتیم
ز حرم بعد تو بشکسته حریم
تا سخن با سر بابا می کرد
کنج ویرانه چه غوغا می کرد
آن قدَر از دل خود ناله نمود
عاقبت نغمه ی پرواز سرود
تا که دستی به رخ ماه کشید
از غم زخم لبش آه کشید
بوسه تا بر لب جانان می داد
از تماشای پدر جان می داد
دامنش زائر رأس بابا
میهمان شد خودِ او بر زهرا
پر کشید از غم جانانه و رفت
تن او ماند به ویرانه و رفت
#محمدعلی_شهاب ✍
.