eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جان علیّ مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه فاطمه نه، بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم . .
. سلام‌الله‌علیها سجادۀ خویش را که وا می‌کردی تا آخر شب خدا خدا می‌کردی اما در خانۀ تو را سوزاندند آن‌ها که برایشان دعا می‌کردی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. سلام‌الله‌علیها همان روزی که آتش شعله افروخت همان روزی که باب الله می‌سوخت ادا می‌کرد در دهلیز آن در نماز عشق، آن هم عشق حیدر نفس‌هایش شمار افتاده بود و چو گل در رهگذر افتاده بود و نماز عشق زهرا دیدنی بود مُصلّی و مُصَّلا دیدنی بود علی محو نماز سادۀ او نَمی از خون دل سجّادۀ او نماز عشق را نوری جلی بود تمام نیّت او یاعلی بود چو او در پشت در تکبیر می‌زد عدو با قبضۀ شمشیر می‌زد عجب ذکری عجب خونین سجودی شرار و بوستان، یاس و کبودی قنوتی بر ولایت متّهم داشت سبب این بود بازویش ورم داشت شنو از خون و دود و شعله تسبیح کند دشمن خودش این‌گونه تصریح به بیت فاطمیان چون رسیدم به جز بغض علی دیگر ندیدم همي تا بشكنم پهلوي سَد را زدم با كُلِّ نيرويم لگد را شنیدم تا زدم بر درب بسته صدای استخوان‌های شکسته «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. سلام‌الله‌علیها ای دل حدیث مقتل دیوار و در بخوان شرح عزای دخترِ خیرالبشر بخوان در تو هزار کرب و بلا مختصر شده است گودال قتلگاهِ تو دیوار و در شده است دیگر برای یاری گل هیچ‌کس نبود هنگام اشک و زاری گل هیچ‌کس نبود دیدند می‌چکد به روی خاک، هر قدم آهسته خونِ جاری گل، هیچ‌کس نبود شلّاق باد آمد و جز شعله‌های خار در خانۀ بهاریِ گل هیچ‌کس نبود پاییز بود و محض تسلّای غنچه‌ها در بزم سوگواری گل هیچ‌کس نبود با غنچه‌ای که پیشتر از خود وداع کرد داروی زخم کاریِ گل، هیچ‌کس نبود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 عهد عقیق
. سلام‌الله‌علیها گفتن ندارد؛ کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد نامرد مردم؛ حق علی و فاطمه خوردن ندارد مادر به خود گفت؛ شاید کسی کاری به کار زن ندارد من از نبی‌ام؛ حتما کسی کاری به کار من ندارد افتادن زن؛ در پیش چشم دیگران دیدن ندارد برخیز مادر؛ زینب پناهی غیر این دامن ندارد وقتی حسینت؛ آن لحظه در گودال پیراهن ندارد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. سلام‌الله‌علیها باغ از یک‌سو در آتش، خرمن گل یک‌طرف غنچۀ نشکفته یک‌سو، دامن گل یک‌طرف می‌زند آتش به جان بلبل حسرت نصیب غارت گلچین ز یک‌سو ، چیدن گل یک‌طرف اى دریغا در میان شعله‌هاى کینه سوخت غنچه را تن یک‌طرف، پیراهن گل یک‌طرف مى‌زند این تازیانه، مى‌زند آن با غلاف قنفذ از یک‌سو، مغیره دشمن گل، یک‌طرف یک‌طرف، بی‌شرمى آتش بیار معرکه ماجراى تلخ سیلى خوردن گل، یک‌طرف «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
. سلام‌الله‌علیها اجر و پاداش رسالت، شعلۀ آذر نبود این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود چهرۀ انسیةالحورا و ضرب دست دیو فاطمه آخر مگر محبوبۀ داور نبود؟ فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت آه! حیف!حیف! آنجا جناب حمزه‌وجعفر نبود از فشار در، همه اعضای او درهم شکست فضه را می‌خواند و بالای سرش‌مادر نبود دست او بشکست امّا دست مولا را گشود غیر او کس را توان یاری حیدر نبود فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد هیچ‌کس جز فضّه‌،آن‌مظلومه را یاور نبود در میان آن‌همه دشمن که زهرا را زدند سنگ‌دل‌تر هیچ‌کس از قنفذ کافر نبود قاتل بیدادگر با پا صدف را می‌شکست در میان آن صدف آخر مگر گوهر نبود بر تسلّای دل صاحب‌عزا گُل می‌برند گوییا اینجا ز هیزم دسته‌گل بهتر نبود! «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم
. سلام‌الله‌علیها آتش رسید و غربت حیدر شروع شد آنجا که کربلای تو با در شروع شد فصلی پر از تهاجم شلّاق و میخ در با شعله‌های فتنۀ دیگر شروع شد شش ماهۀ نیامده و شعله‌های داغ محسن شهید گشته و اصغر شروع شد بعدش تن تکیدۀ مادر به خاک رفت تنهایی همیشۀ دختر شروع شد صبری که هیچ گاه به پایان نمی‌رسید بی‌تابی‌اش برای تو آخر شروع شد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
سلام‌الله‌علیها اینجا چقدر شعله وزیده ست پشت در باغ این چنین کبود که دیده ست پشت در در کوچه‌های هاشمی آتش شروع شد یا هق هقی بریده بریده ست پشت در؟‍ بر مصحفی کبود، هیاهوی شعله‌هاست یا جبرئیل جامه دریده ست پشت در تاریک شد مدینه، اذان بلال کو؟ تاریک شد که نعش سپیده ست پشت در با دست بسته، غیرت حیدر چه می‌کند؟ در رقص شعله فاتح خیبر چه می‌کند؟ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
. سلام‌الله‌علیها ابلیس، بهشت وحی را آذر زد آتش به نماد عشق، پا تا سر زد چون دید بر آن خانه کسی سر نزند آتش جگرش سوخت و بر در سر زد اما در خانه را نسوزاند فقط بر هر چه که بود، رنگ خاکسر زد آن مهبط وحی بود و حرمت‌ها داشت آن بی‌سر و پا بود، که با پا در زد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. سلام‌الله‌علیها کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در سینۀ آیینه را می‌شد سپر دیوار و در زخم بود و شعله‌ای، بال هما آتش گرفت زآشیان سوخته دارد خبر، دیوار و در خانۀ وحی پیمبر، در بلا پیچید و شد باغ پرپر، سرو زخمی، نوحه‌گر، دیوار و در در نفس‌های کویر کینه ‌زادان، کس نبود کوثر جوشنده را یاور، مگر دیوار و در حیرتی دارم من از صبری که بر حیدر گذشت ذوالفقار آرام بود و شعله‌ور، دیوار و در استخوانی در گلو، خاری به چشم، آتش به دل ناله‌ها در چاه گاهی، گاه بر دیوار و در گریه‌ پنهان حیدر از نفاقی آشکار شاهد سوز علی شب تا سحر، دیوار و در از فدک تا کربلا یک خط طغیان بیش نیست سوخت آنجا خیمه، اینجا را شرر، دیوار و در «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. سلام‌الله‌علیها هيچ‌كس نيست كه دستي به دعا بردارد يا كه باري ز سر شانۀ ما بردارد هركه زخمي به تن از خيبر و خندق دارد آمده تا كه از اين خانه دوا بردارد حُرمت خانۀ ما حُرمت بيت‌الله است فاطمه با پدرش شأن برابر دارد آنقدر زود درِ خانه پر از آتش شد كه نشد صاحب اين خانه عبا بردارد پسري شد سپر و مادري از پا افتاد فضه آمد كه مگر فاطمه را بردارد سورۀ كوثر حيدر سر راه افتاده كاش پا از سرِ قرآنِ خدا بردارد با پرِ زخميِ خود راهِ سپاهي را بست كه علي را ببرد خانه و يا ... بردارد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
. سلام‌الله‌علیها آتش زدن به خانۀ مولا بهانه بـود مقصود خصم، کشتن بانوی خانه بـود از آن به باب وحی لگد زد عدو که دید جـان علی بــه پشت در آستانه بود با آن‌همه سفارش پیغمبر خدا پاداش دوستـی علی تازیانـه بـود ضرب غلاف وتیغ به دستش مدال بست آن بانویی که عصمت حَیّ یگانه بود حق دارد اَر کننده خیبر زپا فتـد زهرا پس از رسول بر او استوانه بود «میثم» قسم به فاطمه تا بود فاطمـه بار غم امام زمانش به شانه بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل یثم
روضه از اين ديگه بدتر نمي شه غنچه با شعله برابر نمي شه هر چي سعي مي كنم امشب براتون كه نگم از ديوار و در نمي شه حرفي از مردونگي پيش نكشيد هيچ جا زن حريفِ لشكر نمي شه وقتي آتيش بياد از جلو بخواي از عقب نيوفتي با سر نمي شه درِ خونه رو مادر افتاده بود اوضاع از اين ديگه بدتر نمي شه هر چي كه مي زدنش بازم مي گفت برا من هيچ كسي حيدر نمي شه *** كي مي دونه نوكِ مِسمار يعني چي؟ كي مي دونه مردم آزار يعني چي؟ به خدا خيلي بَده اگر بگم يه عزيز كرده بشه خار يعني چي؟ مي دونم هيچ كسي باور نداره گريه­ ی حيدرِ كرار يعني چي؟ بريد از چشمِ علي سوأل كنيد خجالت كشيدن از يار يعني چي؟ اونكه با لگد در و وا مي كنه چي مي فهمه زنِ باردار يعني چي؟ .👇
. سلام‌الله علیها ✍ سینه‌اش شد سپر شیر خدا، امّا حیف کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است صورت حور که از برگ گلی نازکتر گذرش چونکه به‌دیوار بیفتد سخت است آنکه مادر شده این واقعه را می‌فهمد بعدِ شش ماه اگر بار بیفتد سخت است خواست تا شانه کند موی سر زینب را ... شانه از دست گرفتار بیفتد سخت است ! دیدن نیمه در سوخته سخت است ولی دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است .
. سلام_الله_علیها ۵ آن لاله ام که از ستم خار پرپرم من اولین مدافع زهرا و حیدرم (صلوات الله علیهما) آن طایرم که بی پر و بی بال گشته ام من محسنم (علیه السلام) که در پس در سوخت پیکرم وقتی که خنده کرد به ما دومی پست خون جای اشک بود به چشم برادرم آن بی حیا به در لگدی زد که در شکست در پشت درب سوخته آمد چه بر سرم آن لحظه ای که در به روی مادرم فتاد دیدم فتاد لرزه بر اندام خواهرم وقتی‌که‌سقط‌گشتم‌وزهرا(علیهاسلام)زهوش‌رفت بر روی خاک،ناله زدم وای مادرم طوری فشار داد در خانه را عدو یک دفعه میخ رفت فرو بین حنجرم* ✍ * اصابت میخ به گلوی حضرت محسن صلوات الله علیه را مرحوم علامه ی امینی نوره الله مضجعه نقل کرده است. .
. ۱ مولای عالم بی کس و تنها و یار است چشمان طفلانش چنان ابر بهار است هیزم در این خانه جای لاله چیدید در را نسوزانید زهرا داغدار است اصلا نه‌اینکه فاطمه(علیهاسلام) دخت‌رسول است حرمت نگه‌دارید زهرا(سلام الله علیها) باردار است فکر غریبی علی (صلوات الله علیه) او را زمین زد نامرد مردم مادر ما بی قرار است دست‌علی(علیه السلام)رابسته‌اید ای بی‌حیاها او فاتح بدر است و صاحب ذوالفقار است اینجا میان کشمکش قنفذ جلو رفت اما سر و کار حسین (علیه السلام) با نیزه دار است .
. سلام_الله_علیها ۳ بین کوچه گل نیلوفر من افتاده دل به جان آمده و دلبر من افتاده با که گویم غم دل را که به ضرب سیلی فاطمه(سلام الله علیها)پیش‌دوچشم‌تر من افتاده کاش می بود پیمبر به کنارم می گفت نه فقط دختر من،مادر من افتاده فاطمه(سلام الله علیها)زیرکتک در پی من بود ولی لرزه آنجا به تن دختر من افتاده آسمان بر سرم آوار شده،تا دیدم در خانه به روی همسر من افتاده از لگد بود که محسن (علیه السلام) نفسش بند آمد زیر پا آیه ای از کوثر من افتاده .
. سلام_الله_علیها ۴ ظلم‌وکینه‌ به‌حق فاطمه‌ام (علیهاسلام) بی‌حد شد راه او در وسط کوچه ی تنگی سد شد پیش چشمان‌حسن(علیه السلام)دست عدوبالارفت صورت کعبه ی حیدر(علیه‌السلام) حجرالاسود شد ضربه ی سیلی آن دست به گوشم آمد همسرم خورد به دیوار،برایم بد شد نه فقط بین گذر،بلکه به خانه دیدم لگد خصم به پهلوی گلم ممتد شد زیر در ماندن یارم چقدر طول کشید در روی فاطمه و دشمن از آن در،رد شد .