eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•خیز از جا و.... وتوسل به حضرت علی اکبر علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفس حاج مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── صلی الله علیک یا ابا عبدالله بریم کربلا، پایین پای ابی عبدالله، کنارِ قبر میوه دلش علی اکبر علیه السلام. همون آقایی که وقتی روانه میدان شد بابا محاسن سفیدشو رو دست گرفت.صدا زد.."اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إلیه ..." یعنی خدا شاهد باش رفت به طرف این قوم جوانی که شبیه ترین مردم به رسول تو بود، هر وقت مشتاق نگاه پیغمبر میشدیم، نگاه به چهره علی می کردیم .. امان از اون لحظه ای که صدای ناله ی اشبه الناس به رسول خدا رو،شنید حق داشت از اسب زمین بیفته.. نوشتن "فَسقط الحسین من فَرسه، فَجَلس علی التُراب فصاح سبع مرات ولدی علی" حسین ،حسین ،حسین جانم..* خیز از جا، آبرویم را بخر عمه را از بین نا محرم ببر حسین....... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
ای‌وجودت‌برتن‌بی‌جان‌عالم‌جان‌بیا_سماواتی_6015007913142127669.mp3
1.29M
🔘 ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا زینب کبرا سر بازار می‌خواند تو را فاطمه بین در و دیوار می‌خواند تو را آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟ ماهتابا جلوه‌ای شبهای هجران تا بکی؟ باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟ یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟ احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟ مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟ از جگرها آه می‌جوشد که یا مهدی بیا خون ثارالله می‌جوشد که یا مهدی بیا گاه دور کعبه با اشک روان می‌جویمت گه چو بلبل نغمه زن در بوستان می‌جویمت گه کنار خانه برگرد جهان می‌جویمت در منی من در زمین و آسمان می‌جویمت که به بزم دوستان با دوستان می‌جویمت گه درون خویشتن مانند جان می‌جویمت هرچه می‌گردم در این گلشن نمی‌بینم تو را تو مرا می‌بینی امّا من نمی‌بینم تو را دیده‌ها اختر شمار صبح دیدار تؤاند اختران آئینه‌دار ماه رخسار تؤاند گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند شهریاران خاکسار پای زوّار توأند سربداران پایدار دار ایثار توأند دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی از تو عالم می‌شود چون نظم «میثم» با صفا ✍ .
. |⇦•کسی که غیر زینب... و توسل به کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌مهدی ●━━━━━━─────── بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ  صَلَی اللهُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِالله وَ صَلَی اللهُ عَلی قَلبِ زینَب صَبور وَ لِسانَ شَکور.. کسی که غیر مصیبت ندید زینب بود کسی که عشق از او شد پدید زینب بود کسی که فاطمه او را به دامن از اول برای کرب و بلا پرورید زینب بود نُخست روز به بازار عشق آن که ز جان مَطاعِ جور و جفا را خرید،زینب بود برادرش به سر اکبرش شتافت ولی کسی که زودتر از او رسید زینب بود *مصیبت ها دید، الهی بمیرم دردناک تر از همه گمان میکنم این بود اومد گودی قتلگاه بدن برادر را پیدا کرد، گاهی صدا میزد: "أنتَ أخی؟" آیا تو برادر منی؟ گاهی صدا میزد:"یَومٌ عَلیٰ صَدرِ المصطفیٰ یَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ...." داداش یه روز رو سینۀ پیغمبر جات بود؛ یه روز رو خاک کربلا... یک وقت دیدن لحنش عوض شدصدا میزنه: "یا جَدّاه هذا حُسَینٌ بِالعَراء، مُقَطَّعُ الْأَعْضاءِ،مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ" گفت و گفت تا به این جمله رسید یا رسول الله این همون حسینیه که زیر گلوش رومیبوسیدی... حسیـــــن..حســـــین.... جانم این همه راه دویدم ز پی دلداده ام به امیدی که در این دشت برادر دارم حسین من! عزیز دلم! تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم فکر همراهی با شمر دهد آزارم گفت: داداش! خیز نگذار که ما را به اسیری ببرن من که از راهی بازار شدن بیزارم یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد گو چه سان نَعش تو را از روی زمین بردارم *حـــــسین جانم داداشم! نه زخمات یه جوریه برات ببندم عزیر دلم! نه یه سفری رفتی منتظرت باشم برگردی.. حـــــسین....حـــــسین جانم "صَلَی اللهُ عَلَیکَ وَ عَلَی الْباکِینَ عَلَیکَ یا ذَبیحَ الْعَطشان" ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•کوثر اشک من .. علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── "صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ صَبَرْتَ وَ أَنْتَ الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ قَتَلَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُنِ." درود خدا بر تو ای ابالحسن..درود خدا بر روح تو ..درود خدا بر بدنت..مولا جانم صبر کردی..و تو را سکوت ..خدا بکشه کسانی رو که تو رو با دست و زبانشون کشتن...* کوثر اشک من از ساغَر و پیمانه‌ی توست دلِ آتش زده‌ام شمعِ عزا‌خانه‌ی توست جگرِ سوخته، خاکسترِ پروانه‌ی توست شعله‌های دلم از آهِ غریبانه‌ی توست ای تو را به قدم زائر کویت گلِ من وِی خراسان تو تا صبح قیامت دل من درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب بی تولای تو دل را نه قرار و نه شکیب تو غریب‌ الغُرَبایی و همه خلق، غریب نه خراسان که سماوات و زمین، حائر توست دور و نزدیک ندارد دل ما زائر توست ای قبولِ غمِ تو گریه‌ی ناقابل ما آتش عشقِ تو در روز جزا حاصل ما مایه از خاک خراسانِ تو دارد گِل ما ما نبودیم که می‌سوخت به یادت دل ما سال‌ها آتش غم، شمع‌صفت آبت کرد زخم در سینه، شراری شد و بی‌تابت کرد تو به خِلقت پدری و تو به زهرا پسری مثل جد و پدرت از همه مظلوم‌تری تو جگرپاره‌ی پیغمبر و پاره‌جگری بلکه بی‌تاب‌تر از بِسمِل بی‌بال و پری *میان حجره افتاده بوداز این پهلو به آن پهلو می‌غلتید..* میزبان تو شده ای جان جهان قاتل تو کس ندانست ندانست چه شد با دل تو تو که سر تا به قدم، آینه‌ی توحیدی به چه تقصیر چو بِسمل به زمین غلتیدی مرگ را دور سرت لحظه به لحظه دیدی همچنان مارگزیده به خودت پیچیدی که گمان داشت که با آن غمِ پیوسته‌ی تو قتلگاه تو شود حجره‌ی دربسته‌ی تو بابی انت و امی که چه آمد به‌ سرت داغ معصومه‌ی مظلومه به جان زد شررت تو زدی بال و پر و کرد تماشا پسرت بس که بر شمس رُخَت ریخت ستاره، قمرت شرر آه برآمد ز نهادت مولا صورتت شسته شد از اشک جوادت مولا *اباصلت میگه دیدم جوانی وارد حجره شد من که درها رو بسته بودم چگونه وارد شدی فرمود: اون خدایی که به چشم‌ به‌ هم زدنی منو از مدینه به طوس آورد از درِ بسته وارد کرد..اومد نشست سر بابا رو به دامن گرفت. ردای امامت رو تحویل گرفت پدر رو دامن پسر جان داد...یابن‌الحسن..!* طایر روح، غریبانه پرید از بدنت قاتلت اشک‌فشان بود به تشییع تنت خبر از غربتِ تن داشت فقط پیروهنت کرد با خون جگر دست جوادت کفنت چوبِ تابوت تو بر شانه‌ی جانِ همه بود جای معصومه‌ی تو اشک‌فشان، فاطمه بود «یا امام رضا بمیرم برا غربتت..» بانوان چشم ز مهریه‌ی خود پوشیدند دور تابوت تو پروانه‌ صفت گردیدند اشک‌ها بود که بر غربت تو باریدند لاله از خونِ جگر بر سر راهت چیدند مردها مثل زنان شیونشان برپا بود دور تابوت تو ذکر همه، یا زهرا بود ای خدا سوختم از گریه، دل از کف دادم کاش می‌سوخت فلک از شررِ فریادم کاش می‌داد غمِ شامِ بلا بر بادم یادِ خاکستر و سنگ لب بام افتادم پای تابوتِ رضا چنگ و نی و دف نزدند همه سیلی زده بر صورت خود کف نزدند «حسین.. حسین..» دور تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند لیک پای سر جد تو همه چنگ زدند دور تابوت تو ناله ز دله تنگ زدند اما دور زینب همه از چار طرف سنگ زدند تا شرار از جگر و ناله ز دل برخیزد اشک میثم به تو و جد غریبت ریزد *آنقدر گل آوردن رو بدن امام رضا ریختن می‌خواستن بدنو بردارن گل‌ها رو عقب زدن حسینیا..اما کربلا زینب کبری اومد گودی قتلگاه نیزه شکسته‌ها رو عقب زد، سنگا رو برداشت..* حسین.. حسین.. *خیره خیره به نازنین بدن برادر نگاه می‌کرد صدا می‌زد: آیا تو برادر منی؟!...حسین..* «صلی الله علیک یا اباعبدلله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. من کيستم که طالب ديدار او شوم يا چيست نقد من که خريدار او شوم او يوسف عزيز و مرا دست بس تهي شرم آيدم که بر سر بازار او شوم در مصر عشق طوطي شيرين سخن منم تا طعمه جو ز لعل شکر بار او شوم او پادشاه مملکت حسن و من گدا يارب چگونه محرم اسرار او شوم ياري که در زمانه بخوبيش يار نيست هست آرزوي خام که من يار او شوم بر بوي پرسشي ز لب آن مسيح دم آن دولت از کجاست که بيمار او شوم با اينهمه فداش کنم جان خويشتن باري ز مخلصان هوادار او شوم در باغ وصل همچو مني را مجال نيست از دور بلبل گل رخسار او شوم آزادي دو کون چو از بندگي اوست خواهم که چون حسين گرفتار او شوم ✍️منصورحلاج عج 🎤 👇
. |⇦•ای وجودت برتن... و توسل به روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا زینب کبرا سر بازار می‌خواند تو را فاطمه بین در و دیوار می‌خواند تو را آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟ ماهتابا جلوه‌ای شبهای هجران تا بکی؟ باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟ یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟ احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟ مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟ از جگرها آه می‌جوشد که یا مهدی بیا خون ثارالله می‌جوشد که یا مهدی بیا گاه دور کعبه با اشک روان می‌جویمت گه چو بلبل نغمه زن در بوستان می‌جویمت گه کنار خانه برگرد جهان می‌جویمت در منی من در زمین و آسمان می‌جویمت که به بزم دوستان با دوستان می‌جویمت گه درون خویشتن مانند جان می‌جویمت هرچه می‌گردم در این گلشن نمی‌بینم تو را تو مرا می‌بینی امّا من نمی‌بینم تو را دیده‌ها اختر شمار صبح دیدار تؤاند اختران آئینه‌دار ماه رخسار تؤاند گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند شهریاران خاکسار پای زوّار توأند سربداران پایدار دار ایثار توأند دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی از تو عالم می‌شود چون نظم «میثم» با صفا : ✍ . .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•ای وجودت برتن... و توسل به روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی ●━━━━━━─────── ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا زینب کبرا سر بازار می‌خواند تو را فاطمه بین در و دیوار می‌خواند تو را آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟ ماهتابا جلوه‌ای شبهای هجران تا بکی؟ باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟ یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟ احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟ مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟ از جگرها آه می‌جوشد که یا مهدی بیا خون ثارالله می‌جوشد که یا مهدی بیا گاه دور کعبه با اشک روان می‌جویمت گه چو بلبل نغمه زن در بوستان می‌جویمت گه کنار خانه برگرد جهان می‌جویمت در منی من در زمین و آسمان می‌جویمت که به بزم دوستان با دوستان می‌جویمت گه درون خویشتن مانند جان می‌جویمت هرچه می‌گردم در این گلشن نمی‌بینم تو را تو مرا می‌بینی امّا من نمی‌بینم تو را دیده‌ها اختر شمار صبح دیدار تؤاند اختران آئینه‌دار ماه رخسار تؤاند گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند شهریاران خاکسار پای زوّار توأند سربداران پایدار دار ایثار توأند دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی از تو عالم می‌شود چون نظم «میثم» با صفا : ✍ . .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•خوشا آن دل ... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی ●━━━━━━─────── ای جان جهان جان ادرکنی ایوب زمین و آسمان ادرکنی ای زنده کننده ی مسیحا الغوث یا مهدی صاحب الزمان ادرکنی ای شمع جهان افروز بیا و ای شاهد عالم سوز بیا ای مِهر سپهر قلمرو غیب شد روز ظهور و بروز بیا ای طائر اسعد فرخ رخ امروز تویی پیروز بیا ما دیده به راه تو دوخته ایم از ما همه چشم مدوز بیا عمری ست گذشته به ما دانی ای علم و ادب آموز بیا شد گلشن عمر خزان از غم ای باد خوش نوروز بیا من مفتقر رنجور توام تا جان به لب است هنوز بیا «یا صاحب الزمان» اللهمَّ صلِّ علی علی بن موسی الرِّضَا المُرتَضی الاِمامِ التَّقیِ النَّقی و حُجَّتِکَ علی مَن فَوقِ الارض و مَن تَحتَ الثَّری الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کثیرَةً تامَّةً زاکِیةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفضَلِ ما صلَّیتَ علی احَد مِن اولیائِک خوشا آن که دل در هوای تو بسته که چشم و دل از ما سوای تو بسته شفاعت بدون تو معنا ندارد رضای خدا بر رضای تو بسته کرم چهره بر آستان تو سوده شفا دل به دارالشفای تو بسته دری هست درگاه رحمت که گردد برای تو باز و برای تو بسته سرِ رشته‌ ی رحمت آسمانی به گلدسته های طلای تو بسته بشر نه، که جبریل دامانِ خدمت به اِیوان و صحن و سرای تو بسته *حیف که قدرتو ندونستن آقا، اباصلت میگه دیدم از خانه ی مأمون خارج شد، عبا به سر کشیده، به سفارش خود آقا حرفی نزدم، اما دیدم هی رو زمین مینشینه برمی خیزه، آقایی که قرار زمین و زمان در دستشه بی قراری میکنه، یه قدم میاد مینشینه، به سختی بلند میشه راه میفته، تا حجره با اینکه راهی نبود قریب به پنجاه مرتبه رو زمین نشست و برخواست، وارد حجره شد با همون حال، تحمل کرد، غلام ها اومدن غذاشونو خوردن و رفتن، دیگه فرشای حجره رو عقب زد، رو زمین افتاد، یابن الحسن، یَتَمَلمَلُ کَتَمَلمُلِ السَّلیم، مثل مارگزیده به خودش میپیچید، از این پهلو به آن پهلو میغلتید، یه وقت دیدم جوانی که شبیه ترینِ مردم به امام رضاست وارد حجره شد، گفتم آقا من که درها رو بسته بودم چگونه وارد شدین؟ فرمودن: همون خدایی که به چشم به هم زدنی منو از مدینه به طوس آورد، از درِ بسته هم وارد کرد، نشست، سرِ بابا رو به دامن گرفت، ودایع امامت رو تحویل گرفت، پدر رو دامن پسر جان داد... ای حسین، به چشم به هم زدنی از مدینه به طوس آمد میوه ی دل امام رضا، اما کربلا چه خبر بود؟ از خيمه تا گودال امام زین العابدین نتونست بیاد...* خواهر اومد دید بالای بلندی ازدحام صد حرامی دور یک بیت الحرام کوفیان مهمان نوازی می‌کنند *بمیرم، یه عده با شمشیر، یه عده با نیزه، یه عده هم با سنگ و چوب..* «صلی الله علیک یااباعبدالله و صلی الله علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی ایها الرضا» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•می روم از کربلایت.... سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی ●━━━━━━─────── عمه سادات، زینب کبری "بَکَتْ وَ أَبْکَتْ وَاللّهِ کُلُّ عَدُّوٍ وَ صَدیق" عمه ی سادات زینب کبری کنار کشته ی داداشش نشسته بود و اشک می ریخت طوری گریه می‌کرد دوست و دشمن به حالش گریه میکردند. گاهی صدا میزد "أَنتَ أَخی" آیا تو برادر منی گاهی صدا میزد..یا جَدّاه...!*  این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست *گاهی دست زیر بدن پاره پاره برادر میبرد، صدا می‌زد.. خدا! این قربانی رو از آل محمد قبول کن..حسین...چه کردن با این خواهر داغ دیده؟ یابن الحسن! یه عده از عربها اومدند اما با کعب نی و تازیانه از بدن برادر جداش کردند، زن‌ها رو سوار ناقه ها کرد، بچه‌هاشون رو بغلشون داد، اما وقتی نوبت به خودش رسید دیگه کسی نبود کمکش کنه، یه نگاه به طرف گودی قتلگاه کرد،زبان حالش این بود داداش پاشو.. زینبت می خواد سوار ناقه بشه یه نفر مَحرم نداره....«حسین. حسین حسین » نوایِ کاروان هر دَم زند آتش به جانم خدایا بر زمین مانده تنِ آرامِ جانم رَوان با شور و شینم خداحافظ حسینم  رفتم من و هوای تو از سر نمی‌رود داغِ غمت زِ سینه‌ی خواهر نمی‌رود می‌روم از کربلایت می‌سپارم بر خدایت ای حسین جان... *خدایا به سوزِ دل زینب کبری، به اشک چشمش، به دل داغ دیده اش، به چادر خاک آلودَش، به بدن تازیانه خورده‌اش، فرج امام زمانمان را برسان، موانع فرجش برطرف بفرما... امشب همه ما را به زینب کبری ببخش..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•هرچه کردم دلم... ویژه شهادت باب الحوائج امام‌ موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی ●━━━━━━─────── دلا بره کاظمین و تو حرم آقا موسی بن جعفر علیهم السلام؛"السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ"یعنی سلام بر اون آقایی که گوشهٔ زندان و سیاه چاله‌ها معذّب بود" بِالسَّاقِ الْمَرْضُوض،ِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ" زنجیرها ساقِ پاهاشو خُرد کرده.."وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ‏"نازنین بدنش رو تخت پاره‌ای از زندان بیرون آمد."وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وعلیَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى و علی جدّتِهِ فاطمة الزهرا" هرچه کردم دلم جای دیگه نرفت غیر از در خونهٔ باب‌الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام..* زندانیی که غیر خدا در نظر نداشت عمری شکنجه دید و کس از وی خبر نداشت هر روز، روزه بود ولی وقت شامگاه جز تازیانه، قوت و غذایی دگر نداشت گفت:صیاد را ببین که چه بیداد می‌کند نه می‌کُشد مرا و نه آزاد می‌کند یا فاطمه به جان تو سوگند، روزگار زندانی از عزیز تو مظلوم‌تر نداشت *چه کردن با حجت خدا، گفت از روزنهٔ در به زندان نگاه کردم دیدم کأنّه لباسی روی زمین افتاده، دقت کردم دیدم حجت خدا، موسی بن جعفر، علیه السلام، سالها گوشهٔ زندان با او چه کردن، جز مُشتی گوشت و پوست و استخوان، چیزی از نازنین بدنش نماند، بمیرم..* جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود زنجیر را ز گردن مجروح بر نداشت ممنوع بود کس به ملاقات او رود یا آن عزیزِ مانده به زندان پسر نداشت *لحظات آخر چشمشو باز کرد دید دیگه سرش روی دامن میوهٔ دلشه..* ای نور دیده گوشهٔ زندان خوش‌آمدی بر دیدن پدر تو پسر جان خوش‌آمدی زندان کجا، مدینه کجا و تو در کجا امشب مرا به این سر و سامان خوش‌آمدی بر لب رسیده جانمو از دیده رفته نور نورم به چشم و بر لبم ای جان خوش‌آمدی بابا..!تو ضامن غُرَبائی و من غریب امشب مرا به شام غریبان خوش‌آمدی *ردای امامتو تحویل گرفت، پدر، گوشهٔ زندان روی دامن پسر جان داد..حسینی‌ها! کربلایی‌ها! دلسوخته‌ها! گریه کن‌ها! اینجا آقا موسی بن جعفر، سرش به دامن میوهٔ دلش امام رضا بود لحظهٔ آخر، بمیرم، کربلا نه تنها کسی نبود سر جدّ مظلومشو به دامن بگیره، بمیرم، یا امام رضا! یه وقتی دید سینه سنگینی می‌کنه ...«حسین» به همین‌جا ختم شد؟ نه.. خیلی طول نکشید.. این نازنین سینه زیر سم اسب‌ها کوبیده شد.... * «حسین » کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگویند حسین بن علی بی‌کفن است استخوانی اگر از سینهٔ او ماند به جا آن‌ هم از ضربِ سُمِ اسب شکن در شکن است *به خدا حق داشت میوهٔ دلشو صدا بزنه برام حصیر بیارین..ببخشید یابن‌الحسن، عذر می‌خوام، ببخشید آقا! شنیدم اسب‌های سنگینو انتخاب کردن "و تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها".حسین ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•هرچه کردم دلم... ویژه شهادت باب الحوائج امام‌ موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی ●━━━━━━─────── دلا بره کاظمین و تو حرم آقا موسی بن جعفر علیهم السلام؛"السلام علی الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ"یعنی سلام بر اون آقایی که گوشهٔ زندان و سیاه چاله‌ها معذّب بود" بِالسَّاقِ الْمَرْضُوض،ِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ" زنجیرها ساقِ پاهاشو خُرد کرده.."وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ‏"نازنین بدنش رو تخت پاره‌ای از زندان بیرون آمد."وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وعلیَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى و علی جدّتِهِ فاطمة الزهرا" هرچه کردم دلم جای دیگه نرفت غیر از در خونهٔ باب‌الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام..* زندانیی که غیر خدا در نظر نداشت عمری شکنجه دید و کس از وی خبر نداشت هر روز، روزه بود ولی وقت شامگاه جز تازیانه، قوت و غذایی دگر نداشت گفت:صیاد را ببین که چه بیداد می‌کند نه می‌کُشد مرا و نه آزاد می‌کند یا فاطمه به جان تو سوگند، روزگار زندانی از عزیز تو مظلوم‌تر نداشت *چه کردن با حجت خدا، گفت از روزنهٔ در به زندان نگاه کردم دیدم کأنّه لباسی روی زمین افتاده، دقت کردم دیدم حجت خدا، موسی بن جعفر، علیه السلام، سالها گوشهٔ زندان با او چه کردن، جز مُشتی گوشت و پوست و استخوان، چیزی از نازنین بدنش نماند، بمیرم..* جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود زنجیر را ز گردن مجروح بر نداشت ممنوع بود کس به ملاقات او رود یا آن عزیزِ مانده به زندان پسر نداشت *لحظات آخر چشمشو باز کرد دید دیگه سرش روی دامن میوهٔ دلشه..* ای نور دیده گوشهٔ زندان خوش‌آمدی بر دیدن پدر تو پسر جان خوش‌آمدی زندان کجا، مدینه کجا و تو در کجا امشب مرا به این سر و سامان خوش‌آمدی بر لب رسیده جانمو از دیده رفته نور نورم به چشم و بر لبم ای جان خوش‌آمدی بابا..!تو ضامن غُرَبائی و من غریب امشب مرا به شام غریبان خوش‌آمدی *ردای امامتو تحویل گرفت، پدر، گوشهٔ زندان روی دامن پسر جان داد..حسینی‌ها! کربلایی‌ها! دلسوخته‌ها! گریه کن‌ها! اینجا آقا موسی بن جعفر، سرش به دامن میوهٔ دلش امام رضا بود لحظهٔ آخر، بمیرم، کربلا نه تنها کسی نبود سر جدّ مظلومشو به دامن بگیره، بمیرم، یا امام رضا! یه وقتی دید سینه سنگینی می‌کنه ...«حسین» به همین‌جا ختم شد؟ نه.. خیلی طول نکشید.. این نازنین سینه زیر سم اسب‌ها کوبیده شد.... * «حسین » کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون تا نگویند حسین بن علی بی‌کفن است استخوانی اگر از سینهٔ او ماند به جا آن‌ هم از ضربِ سُمِ اسب شکن در شکن است *به خدا حق داشت میوهٔ دلشو صدا بزنه برام حصیر بیارین..ببخشید یابن‌الحسن، عذر می‌خوام، ببخشید آقا! شنیدم اسب‌های سنگینو انتخاب کردن "و تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها".حسین ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇