.
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی
یابن الحسن...
ایام شهادت جد غریبتون امام صادق...
حتما الان رفتی مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
اونجا برای جد غریبت عزاداری میکنی...
قربون اشکهای چشمت برم آقا...
🔸با غصه های آل عبا گریه میکنی
🔸در اوج روضه های عزا گریه میکنی
🔸ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی
من ميگم شاید امشب آقا بیاد مجلسمون...
یک گوشه ای بشینه...
برای غربت امام صادق اشک بریزه...
مواظب باش عزیز من...
امشب برای امام صادق خوب ناله بزنی...
خوب آبرو داری کنی...
امشب یک جوری برا غربت امام صادق ناله بزن...
اگه آقا بیاد....
از ما راضی بشه...
یا بن الحسن... آقا...
من مطمئنم...
🔸می آیی و بدون صدا گریه می کنی
🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
در عزای جد غریبتون امام صادق...
🔸حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
🔸با غصه های آل عبا گریه می کنی
حالا از سوز دلت صداش بزن...
یاصاحب الزمان...
#امام_صادق #امام_زمان
.
.
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
متن روضه
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
زبانحال غریب مدینه...
آقامون امام صادق...
با جد بزرگوارش...
🔸به تنگ آمد دلم از کینه منصور یا جدا
🔸فلک بین باچه کس کرده مرا محشور یا جدا
قربون مظلومیت برم یا امام صادق...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
یا جدا نبودی ببینی...
با من چه کردند...
🔸نکرده شرم از روی تو درآن شام ظلمانی
🔸نموده بی حیائی بر سرم مامور یا جدا
دیگه دلتون اینجا نباشه...
بریم خانه امام صادق...
به یاد اون شبی که...
ابن ربیع نانجیب...
بدون اجازه...
وارد خانه امام صادق شد...
خدا لعنتش کنه...
نانجیب حتی اجازه نداد...
امام صادق عمامه به سر کنه...
ای وای... ای وای ...
بگم یا نه...
🔸پیاده، سربرهنه، از پی اسبش دوانیدم
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
من از شما سوال میکنم...
اگه یک پیرمرد ببینی...
چطوری باهاش برخورد میکنی...
حتی اگه نشناسیش بازم احترامش میکنی...
اما ابن ربیع نانجیب...
با آقای ما...
امام صادق...
چه کرد...
یا صاحب الزمان...
خودش بر روی مرکب و...
امام صادق رو...
با سر برهنه و پای پیاده...
هی توی کوچه های مدینه میدواند...
خود نانجیبش میگه...
یکوقت برگشتم...
دیدم...
انقدر حضرت خسته شده...
عرق به پیشانیش نشسته...
داره نفس نفس میزنه...
🔸به عذر اینکه من مامورم ومعذور یا جدا
قربان مظلومیت برم آقاجان امام صادق...
خیلی غریب بودید آقا...
شما رو مظلومانه...
توی کوچه ها میکشیدند...
اما میخوام بگم آقاجان...
دیگه کسی به همسرتون جسارت نکرد...
همسرتون رو جلو چشماتون نزدند...
ديگه بچه های شما این صحنه ها رو ندیدند...
من یک آقایی میشناسم...
تو همین شهر مدینه...
ریسمان گردنش انداختند...
کشون کشون میبردندش...
تصور کن...
یک طرف دستهای امیرالمومنین رو بستند...
یکطرف بچه ها...
یکطرف هم زهرای مرضیه...
آی غیرتی ها...
صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید...
دومی ملعون، اشاره کرد...
گفت قنفذ...
چرا آروم نشستی...
بزنید زهرا رو... 😭
زبانم لال بشه...
یا امام صادق منو ببخشید...
یه نفر با تازیانه میزد...
یه نفر با غلاف شمشیر...
یه نفر با لگد میزد...
انقدر زدند...
واويلا...
انقدر زدند...
که مادر نقش زمین شد...
🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند
🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد
یا الله...
اگه تو مدینه زهرای مرضیه رو نمیزدند...
کربلا کسی جرات نمیکرد...
زینب کبری رو بزنه...
یک وقت دیدند دختر ابی عبدالله...
کنار بدن بی سر بابا...
بی تاب شده...
هی صدا میزنه...
بابا...
أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة
بابا بلند شو ببین...
دارن عمه جانم زینب رو میزنند...
🔸با همان دستی كه زهرا را زدند
🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند
ناله بزن یا حسین...
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
.
❤️☘روضه و توسل جانسوز _شهادتِ شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر صادق علیه السلام _ حجت الاسلام میرزا محمدی
*دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره ..." ساعت های آخر عمر امام صادق هست" دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن،اما الان اگه مدینه باشی،کنار بقیع خبری نیست...." هیچ کسی تو مدینه لباس عزا به تن نکرده ..." آخه این بچه های فاطمه غربت و از مادر به ارث بردن*
غروب سرخ نگاهش، به رنگ ماتم بود
غریب شهر خودش نه،غریب عالم بود
چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت
*شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد،انقده برا ابی عبدالله گریه میکرد،این بکاء بر سیدالشهدا رو ما از مدرسه ی امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم*
چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت
به روی سر در خانه همیشه پرچم بود
اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز
برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود
*فرمود گریه ی بر جد غریب ما ابی عبدالله،یه فرح و نشاطی تو دل گریه کن به ارث میزاره،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره*
همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم
پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود
شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
*خونشو مثل مادرش فاطمه آتش زدن،آتش به درون خانه سرایت کرد،از این حجره به آن حجره،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن،اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد*
چقدر شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود
*وسط آتش ایستاد فرمود:ان ابن ابراهیم خلیل الله* (این یه مصیبت ...)
شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود
*اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه،دنبال مرکب بدواننش،پابه پای مرکب حرکت میکنه،اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب دارن میدوننش یه پیرمرد باشه،مثل امام صادق یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه،مثل بچه های ابی عبدالله ...*
شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود
کبود زخم طناب و اسارت و غربت
چقدر در نظرش کربلا
*عجب مصیبت هایی،دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد*
خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش
بساط غسل و بساط کفن فراهم بود
در آن زمان به خدا هر دلی پریشان
شهید بی کفن وادی محرم بود
حسین .....
به زخم پیکر گل بوریا نمی پیچید
اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود ....
*چندین هزار نفر امروز برا دفنش تو مدینه اومدن" با چه عزت و احترامی دفنش کردن، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر احترام داره؛بچه ی فاطمه محترمه؛اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیز زهرا اومدن،کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن،آخ بمیرم ...." عوض گل باران این بدن،چه کردن؟!! فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت،گفت داداش:*
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتن،فقط مادر تو مانده و من ....
حسین ...
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#امام_صادق
.
.
#قسمت_اول _ #روضه و توسل ویژۀ #شهادت_امام_صادق علیه السلام _حاج محمدرضا بذری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
من به راهت قدمگذاشته ام
روی دوشم قلمگذاشته ام
در کنار قلم بیا و ببین
چوبه دار هم گذاشته ام
پای خود جایِ پایِ امثال
دعبل و محتشم گذاشته ام
سر خودرابه روی دیوارِ
خانه ای محترم گذاشته ام
ششمین سجده حاکی از این است
سربه پای تو هم گذاشته ام
در خیالم سرمزارِ تو من
چهارده تاعلم گذاشته ام
هرچه دارم برای احداثِ
یک رواق حرم گذاشته ام
هرچقدر اشکم هم بریزم باز
درعزای تو کم گذاشته ام
روی فرش عزای تو امشب
به امیدی قدم گذاشته ام
بی ارادت نمیشود که نگفت
از عطایت نمیشود که نگفت
*غلامحضرتِ، کارش اینه افسار مرکب حضرت روداشته، حضرت باید میرفت برمیگشت، یه عده ای شیعیان از خراسان اومدن مدینه خدمت امام صادق، ثروتمندبودن،وضع مالی خوبی داشتن، یکی از اونا اومد پیشِ غلامی که افسار مرکب حضرت روداشت، گفت: غلام! بیا باهم یه معامله کنیم، چه معامله ای؟ گفت: من توخراسان منزل دارم، باغ دارم، ثروت دارم همه رو به تو میدم، تو هم اجازه بده از این به بعد من افسار مرکب امام صادق رو داشته باشم...
غلام اومد خدمت امام صادق، عرض ادب کرد، گفت: آقاجان! اگر من که غلام شمام خیری بخواد به من برسه، شما مانع میشید؟ امام فرمود: هرگز، اگه خیری بخواد بهت برسه هرگز مانع نمیشم. گفت: آقاجان! چنین پیشنهادی به من شده، یکی بیاد جا من وایسته غلامی شمارو کنه، افسار مرکبتون رو به دست بگیره، از اون طرف منم به ثروت و مال و منالی برسم. حضرت فرمود: مانعی نداره اختیارش باخودتِ.
همچین که راه افتاد بره، امام صادق فرمود: یه لحظه بیا یه نکته بهت بگم. گفت: آقاجان! بفرما؛ فرمود: سالها خدمت کردی به ما؛ حق داری به گردن ما، میترسم بهت نگمجفا کرده باشم در حقت، وَ نکته اینه: فردای قیامت جَدِّ ما پیغمبر میاد، امیرالمؤمنینمیاد، فرزندان امیرالمؤمنین میان، همه نورانی، هرکی به ما خدمت کرده باشه نزدیکترِ به اهل بیت.
غلام یه لحظه درنگ کرد، من چی به دست بیارم و چی از دست بدم، چقدر این نکته مهمِ، یه لحظه به خودش نهیب زد، اومد پیش مَردِ خراسانی، گفت: من پشیمون شدم، من از مولام جدا نمیشم....
مرد خراسانی گفت: من میدونستم بری پیش امام صادق مطرحکنی حضرت راه جلوپات میذاره و از این معامله پشیمون میشی....*
بی ارادات نمیشود که نگفت
از عطایت نمیشود که نگفت
دلمان را خودت دوباره بساز
از زمستانمان بهاره بساز
برگ ریزانِ فصلِ پاییزم
از وجود من استعاره بساز
تکه های دلِ مرا بردار
سَرِهم کرده چارپاره بساز
نوحۀ پنجمِ صفر با من
تو برایش دوگوشواره بساز
یا شب هفتم از منِ بیتاب
حلقه برگوشِ شیرخواره بساز
درد دارم که آمدم امشب
چارۀ درد، راهِ چاره بساز
*آقاجان!خیلی بد میشد ما امشب برات روضه نمیگرفتیم به بهانه این بیماری ....آقاجان! همین کم هم قبول کن ازما، بیشتر از این از ما برنیومد، ان شاالله، برایِ ساختِ حَرَمت جبرانکنیم آقاجان ..
درد دارم که آمدم امشب
چارۀ درد، راهِ چاره بساز
با کسی که پیاده در راه است
ای به دوشِ مَلَک سواره بساز
سازِ ما کوک میشود با اشک
چشمِ ما را پُر از ستاره بساز
*خب مقدمه بسه بریم سَرِ روضه...*
بی حیا بود دشمنت اما
بی عبا کوچه بُردنت اما
*منصور لعنت الله علیه یه قصری داشت، هر وقت داخل این قصر میرفت، میگفتن: «یَومُالذِّبح» امروز روزِ ذبحِ، مخالفین خودش رو میکشت.
منصور داخل قصر، رَبیع روخواست، شب شده بود، گفت: میری دَرِخونۀ امام صادق، از دیوار وارد میشی، در هرحالی که حضرت هست، همون جوری حضرت رو میاری، ربیع میگه: من از منزل اومدمبیرون، گفتم:منصور میخواد حضرت رو بِکُشه، میگه به خودملرزیدم، پسری داشتم بنام محمد ابن ربیع، میگه: پسرم خیلی قصی القلب بود، گفتم بیا، اَمرِ امیر نباید زمین بیوفته، میری در خونۀ امام صادق، از دیوار وارد میشی هرجوری وهر حالی که حضرت هست
همون جور میکِشونی میاری، محمد بن ربیع رفت با نردبان وارد منزل حضرت شد، میگه دیدم حضرت یه لباسی به تنشه و یه پارچه ای به کمرش بسته، داره عبادت میکنه، میگه حیا کردم نماز حضرت روخراب کنم، نماز تمام شد گفتم: پاشو بریم. گفت اجازه بده یه دعایی بعد نماز بخونم،گفت فرصت نداری پاشو بریم.
گفت: اجازه بده یه عبایی رویِ دوشم بندازم، گفت پاشو بریم.
حضرت رو بی عبا، بی عمامه، باهمون لباس، با پای برهنه.
حضرت شیخ الائمه است، از همۀ أئمه ما سنش بیشتر بوده امام صادق.
ملعون سوارِ، امام صادق پیاده،پابرهنه ، دستای حضرت رو بست، حضرت روکشید به سمت اونملعون...
تا منصور حضرت رو دید شروع کرد جسارت کردن، بی ادبی کردن ،تهمت زدن توهین کردن و ۳بار شمشیرش رو درآورد، ولی ....
ــــــــــــــــــ
#امام_صادق
#حاج_محمد_بذری
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
👇
1. بر هم نزن.mp3
4.44M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_منصور_ارضی🎤
بر هم نزن نماز مرا ، بی هوا نزن
2. می سوخت بین شعله ها.mp3
4.51M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی🎤
میسوخت بین شعلهها
بال و پر تو
آتش نشد شرمنده از
موی سر تو
آن قدر زد نعره
سر تو یک حرامی
تا که پرید از خواب شیرین
دختر تو
دست خدا را باز بستند
این جماعت
آقا چه خالی بود
جای مادر تو
تنها برای مرگ ما
این غضه کافیست
آن شب نبود عمامهای
روی سر تو
پای برهنه
پشت یک مرکب دویدن
نگذاشت نایی
در میان پیکر تو
در کوچههای
خلوت شهر مدینه
تنها غریبی بود
یار و یاور تو
دیدند
خیلی داغدار کربلایی
شام غریبان شد به پا
در محضر تو
جای هزاران سجده
شکرانه دارد
خنجر نیامد بر ضریح
حنجر تو ...
#شاعر_محمد_حسین_رحیمیان✍
#شهادت_امام_صادق
1. غروب سرخ نگاهش.mp3
9.09M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد #میرزامحمدی🎤
غروب سرخ نگاهش
به رنگ ماتم بود
غريب شهرِ خودش نه ،
غريب عالم بود
چقدر روضة
كرب و بلا بپا مي داشت
به روي سر در خانه
هميشه پرچم بود
برای داغ ِ دل
بیقرار و پر دردش
همیشه زمزمة روضه
مثل مرهم بود
شبي كه در تب آتش
بهشت او مي سوخت
شكسته قامت و
آشفته حال و درهم بود
چه شد که در وسط
كوچة بني هاشم
پر از تلاطم اشكِ
مصيبت و غم بود
شتاب مركب و
آقای قد خمیدة ما
ميان كوچه
زمين خوردنش مسلم بود
غم ِ اسارت و داغ ِ
جسارت و غربت
چقدر در نظرش
كربلا مجسم بود
خلاصه لحظة آخر ،
زمان تدفينش
بساط غسل و بساط كفن
فراهم بود ...
کنار پیکر او
هر دلِ عزاداری
به یادِ بیکسیِ
کشتة محرّم بود
تنی که غرق به خون
مانده بود در گودال
سری که بر سر نیزه
پناه عالم بود ...
#شاعر_یوسف_رحیمی✍
#شهادت_امام_صادق
2. می سوخت بین شعله ها.mp3
4.51M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی🎤
میسوخت بین شعلهها
بال و پر تو
آتش نشد شرمنده از
موی سر تو
آن قدر زد نعره
سر تو یک حرامی
تا که پرید از خواب شیرین
دختر تو
دست خدا را باز بستند
این جماعت
آقا چه خالی بود
جای مادر تو
تنها برای مرگ ما
این غضه کافیست
آن شب نبود عمامهای
روی سر تو
پای برهنه
پشت یک مرکب دویدن
نگذاشت نایی
در میان پیکر تو
در کوچههای
خلوت شهر مدینه
تنها غریبی بود
یار و یاور تو
دیدند
خیلی داغدار کربلایی
شام غریبان شد به پا
در محضر تو
جای هزاران سجده
شکرانه دارد
خنجر نیامد بر ضریح
حنجر تو ...
#شاعر_محمد_حسین_رحیمیان✍
#شهادت_امام_صادق
1. غروب سرخ نگاهش.mp3
9.09M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد #میرزامحمدی🎤
غروب سرخ نگاهش
به رنگ ماتم بود
غريب شهرِ خودش نه ،
غريب عالم بود
چقدر روضة
كرب و بلا بپا مي داشت
به روي سر در خانه
هميشه پرچم بود
برای داغ ِ دل
بیقرار و پر دردش
همیشه زمزمة روضه
مثل مرهم بود
شبي كه در تب آتش
بهشت او مي سوخت
شكسته قامت و
آشفته حال و درهم بود
چه شد که در وسط
كوچة بني هاشم
پر از تلاطم اشكِ
مصيبت و غم بود
شتاب مركب و
آقای قد خمیدة ما
ميان كوچه
زمين خوردنش مسلم بود
غم ِ اسارت و داغ ِ
جسارت و غربت
چقدر در نظرش
كربلا مجسم بود
خلاصه لحظة آخر ،
زمان تدفينش
بساط غسل و بساط كفن
فراهم بود ...
کنار پیکر او
هر دلِ عزاداری
به یادِ بیکسیِ
کشتة محرّم بود
تنی که غرق به خون
مانده بود در گودال
سری که بر سر نیزه
پناه عالم بود ...
#شاعر_یوسف_رحیمی✍
#شهادت_امام_صادق
test (1).mp3
8.14M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#کربلایی مرتضی شاهمندی🎤
🔘#روضه_امام_صادق
🖤#السلامعلیکیااباعبداللهیاجعفرابنمحمدایهاالصادقیابنرسولالله..
🔻ایحضرتصادق سروجانم بفدایت
🔻دریابدلی راکه نشسته است بپایت
🔻من بردر این خانهگدا بودهو هستم
🔻اییوسف زهرامددی کن به گدایت
⬅️بیخود نبود امام صادق هر وقت دلش برای عزای جدش حسین تنگ میشد روضه ای به پا میکرد..به شاعر امر میکرد مرثیه بخونه و آقا گریه میکردند..
⏺از یه طرف بیاد مادرشون فاطمه و مدینه می افتادند..گریه میکردند.. طوری که محاسن حضرت..دستمال حضرت از اشک تر میشد..
↩️حرفم اینه...آخه روضه امام صادق..هم بوی مدینه میده هم بوی کربلا...
بیایید امشب برا غربت امام صادق ع هم مدینه ای گریه کنیم هم کربلایی...
🍁چهظلمهاکهبهاولاد مصطفی کردند
🍁خدا گواست به آل علی جفا کردند
🍁به بیتحضرت صادق هجوم آوردند
🍁قیامتی دگر از این ستم به پا کردند
🍁سر برهنه دل شب ز خانهاش بردند
🍁چهظلمهاکهبهآننجل مصطفی کردند
🍁همه سواره و او را پیاده میبردند
🍁نهرحمکرده،نهازحضرتش حیا کردند
🍁سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او
🍁عجببهعهد رسولخدا وفا کردند!
🍁امامصادق مارا به زهر کین کشتند
🍁مدینه را زغمش دشت کربلا کردند
✔️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)✔️