.
|⇦•عمری برای داغ زهرا...
#روضه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج احمد حسینخانی
●━━━━━━───────
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هر نیمه شب همپای مولا گریه کردی
در پای تو خاک بقیع از اشک، گِل شد
وقتی که گفتی: واحسینا گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یک بار دیدی که رباب از حال رفته
صد بار مثل موج دریا گریه کردی
*اُم البنین خودش رو کنیزِ بچه های فاطمه می دونست، بچه هاش رو هم فدایی بچه های فاطمه...*
دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هر بار که می گفت بابا، گریه کردی
خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضه های خارِ صحرا گریه کردی
حرف سه شعبه آمد و از حال رفتی
دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی
گرم عزای بچه های خود نبودی
با گریه های زینب اما گریه کردی
طشت طلا و خیزران را که ندیدی
اَبری شدی با حرفِ زن ها گریه کردی
حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی
بی بی نبودی موی دختر بچه ها سوخت
قد تمام سینه زن ها گریه کردی
#شاعر مهدی نظری
*اگه رفتید تشییع جنازه ی یه مادر، دیدید صدای گریه ای بلند نشده، سوت و کورِ، بدونید اون مادر پسر نداره، پسرِ که مجلس مادر رو گرم میکنه، بخدا اُم البنین پسر داشت اما کربلا پسرهاش رو شهید کردن... امروز شما مجلس این مادر رو با ناله هاتون گرم کنید...
فرمود بچه ها رفتید کربلا، نکنه بی حسین برگردید، خودتون رو فدای حسین کنید، لذا وقتی بشیر برگشت مدینه، داشت خبر از شهدای کربلا میداد، اُم البنین صدا زد: بشیر! بگو ببینم از حسینم چه خبر داری؟ گفت: اُم البنین حسین رو کربلا کشتن، بشیر سئوال کرد: چرا از عباست خبر نمی گیری، چرا نامِ عباس رو نمی بری؟ صدا زد: آخه عباسِ من مادر داره، اما حسین مادر نداره... ای حسین!...
سکینه اومد جلو، رباب اومد جلو، بی بی زینب اومد جلو، اُم البنین زینب رو بغل گرفت، فرمود: چرا زینبم اینقدر پیر شدی؟ فرمود: مادر! نبودی ببینی کربلا حسینم رو با لب تشنه سر بریدن، اُم البنین صدا زد: مگه عباسم کجا بود؟ گفت: مادر! عباست رو علقمه شهیدش کردن، سرش رو جدا کردن، از بالای نیزه من رو نگاه می کرد...*
اَلا مادر به قربون جمالت
رُخ چون بدر و اَبروی هلالت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل اُم البنین شیرم حلالت
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چوطفلان این سخنها را شنیدن
همه از هم خجالت می کشیدند
انیس گریه هایم را گرفتند
توان دست و پایم را گرفتند
کمانی تر شدم از زینب افسوس
سر پیری عصایم را گرفتند
#الا_مادر_بقربون_جمالت
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حاج_احمد_حسینخانی
#وفات_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•ام البنین دیگر پسر .....
#روضه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن خلج
●━━━━━━───────
خانم ام البنین در مقام و شأن و منزلت ایشون، همین بس که بهر حال این قابلیت رو این خانوم داشت که زیر یک سقف باامیرالمومنین زندگی کنه و به بچه های حضرت زهرا خدمت کنه...
خیلی قبل تر از این حرفها هم خواب دید که یک قرص قمر و سه ستاره از آسمون در دامنش فرود آمد، به پدرش عرض کرد که بابا من همچین خواب دیدم، پدرش هم انسان روشنی بود، خیلی انسان روشن و اهل ولایی بود.
پدرش گفت :بابا ازدواجی خواهی کرد که ثمره ازدواج چهار پسر، هر چهار پسر عالم را روشن میکنند، یکی از بقیه قوی تر و بزرگتره، بقیه ستاره اند پیشش ،بعدها که حضرت امیر،عقیل رو فرستاد برای خواستگاری،
حضرت عقیل فرمود: به پدر امالبنین که برادرم امیرالمومنین خواستگاره، او اینقدر معرفت داشت که عرض کرد: شما به آقا بگید، ما باید منت بکشیم دختر ما بیاد به کنیزی خونه شما!
از ابتدا هم بی بی آمدن تو خونه امیرالمومنین، یکی از مقاصد مهمشون خدمتگذاری به بچه های حضرت زهرا بود...
بعد هم که عاشق و دلباخته امام حسین شد، بچه ها را جوری تربیت کرد که اینها جز به فدا شدن برای امام حسین به چیز دیگه ای فکر نکنند...
شخص سائلی هر سال می اومد در خونه ی ابوالفضل، می اومد عرض میکرد: آقا! خرج سال من رو بده من برم، حضرت هم بهش عنایت میکردن، این خرج سالش رو میگرفت و می رفت بی خبر از همه جا بود، اون سال هم مثل هرسال اومد و در زد وکنیز اومد دم در که کیه؟
سائل بهش گفت: برو بگو گدای همیشگی اومده...
چی میخوای؟ گفت برو به آقا بگو، سائل اومده ،میگه خرج سالم رو بده! برم...
کنیز رو ساده دلی خودش گفت برو دیگه اینجا نیا! گفت چرا؟گفت اون آقا روکربلا کشتنش، شهیدش کردند، دیگه نیست...
این هم سرش رو انداخت پائین که من به خانواده ام گفتم میرم میگیرم حالاجواب زن و بچه ام رو چی بدم؟سرش رو انداخت پائین و ناامید داشت میرفت و تو فکر بود که چکنم؟ دید کنیزه داره میدوه میاد... چه اتفاقی افتاد؟ کنیز آمد داخل خانه خانم فرمود کی بود؟ گفت: خانم! یه گدایی بود گفتم بره! گفت چی میخواست؟گفت: من گدای هرسالم اومدم خرج سالم رو بگیرم ردش کردم گفت با اجازه کی ردش کردی؟
مگه در خونه ی تو اومده بود ردش کردی؟
بدو دنبالش پیداش کن برو بگو برگرده
کنیز دوید گفت: آقا! برگرد بیا خانم خونه کارت داره، اومد سلام کرد بی بی فرمود: این #کنیز اشتباه کرد، به شما اشتباه گفت، عباس شهيد شده، مادرش که نمرده، تا هر وقت خواستی بیا اینجا خرجت رو از من بگیر من هستم...*
هر چند او دگر پسر خویش را ندید
هر گز غمین نشد که عباس شد شهید
دق کرد بعد از اون که به او این خبر، رسید
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم به جای آب لب انور حسین
کارش دگرنشستن در آفتاب شد
آتش فشان، قصه و کوه مذاب شد
شرمنده نگاه غریب رباب شد
آنقدر سوخت شمع وجودش که، آب شد
رو می گرفت، نزد دوتا خواهر حسین
*کار شبهای امالبنین این بود هر شب راه می افتاد تو کوچه پس کوچه های بنی هاشم، در خونه بنی هاشم، یکی یکی در میزد عباسم رو حلال کنید، می خواست آب بیاره نگذاشتن ،اما یکی از این خونه ها رو وقتی میرسید در نمی زد، اینقدر مینشست گریه می کرد تا صدای گریه اش به صاحب خونه می رسید، صاحب خونه می اومد در رو باز می کرد خودش رو می نداخت رو پای صاحبخونه، می گفت: رباب! عباسم رو حلال کن...
ام البنین دیگر پسر ندارد واویلا واویلا
دیگر بنی هاشم قمر ندارد واویلا واویلا
دیگر مرا ام البنین نخوانید واویلا واویلا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_خلج
#وفات_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•با عروساش...
#روضه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
با عروساش، بین گذر، نشسته
رو چادرش خاک چقدر، نشسته
چندماهه که، بچه هاشو ندیده
چندماهه اینجا، بی خبر، نشسته
خبر دادن بهش، بشیر اومده
اومده امّا، سر بزیر اومده
منتظر یه کارِوون، امیر بود
ولی یه کارِوون اسیر بود
همه امیدش، دیگه ناامید شد
خبر دادن که عباسش شهید شد
نمیدونم، که از بشیر چی شنید
روزگارش سیاه موهاش، سفید شد
تلخی راهو واسشون عسل کرد
مشکل بی مادری شونو، حل کرد
ام البنین اومد توی قافله
دخترای فاطمه رو، بغل کرد
روزای خوب، تموم شد و شب رسید
کاسه ی صبر همه، بر لب رسید
چیزی نمونده بود بمیره زینب
ام البنین به داد زینب رسید
نوحه میخونه، واسه دردونه هاش
مرهم داغ زینبه، شونه هاش
عمه ی سادات میزنه رو سرش
ام بنین میزنه رو گونه هاش
*دست عبدالله رو گرفته، بدو عزیزم، ام البنین میدوه، پسر عباس میدوه، دید دروازه شلوغه، ام البنین نگاه کرد، یهو صفا رو وا کردن، مردا عقب ایستادن، راه باز کنید، خانم مدینه داره میاد، اومد جلو، خانمِ امیره، بشیر به لکنت افتاد، بشیر چه خبر؟ خانم اومدی، عباستو، پسراتو، شهید کردن. داره نگاه میکنه، بشیر حسینم؟ صدای ناله بلند شد، ام البنین.. "قُتِلَ الحُسین"، اونم چجوری، وَحیداً، عَطشاناً، عُریان..اینا رو شنید. ام البنین جمعیت رو زد کنار، یه جمله ای گفت: تا شنید" قُتِلَ الحُسین"، صدا زد پس بگو زینب خونه خراب شده دیگه.. بقیه کجان؟ام البنین بیرون شهرن، دروازه رو وا کردن. ام البنین هراسان اومد دید یه چند تا خیمه زدن، نگاه میکنه، تا دیدن ام البنین داره میاد،بچه ها دویدن، دور دامن ام البنینو گرفتن، دخترا سر یکی رو شونه، یکی رو سینه. هی داره نگاه میکنه، عبدالله هی چادرو میکشه، چته عزیزم؟
یوما.. یوما... جانم پسرم.. کجاست، عمه کجاست، کیو میخوای عزیزم؟
همه دخترا اومدن، سه ساله کجاست، کلثوم! رقیه کجاست؟ عبدالله هی سراغ رقیه رو میگیره.. زینب کجاست؟ شنید ام البنین اومده، ام البنین بیچاره شد، چرا؟، منتظر یه خانم رشیده ست، یه خانم حیدری، اما اونی که دارن میارنش، مگه زینب چندسالشه، یعنی چی دارن میارنش؟، حیدریه، ولی شبیه فاطمه شده. یه پیرزن، زیرِ بغلاشو گرفتن، داره میاد، ام البنین داره میدوه، او دید ام البنین داره میاد، صدا زد، وا عباسا، ام البنین دید زینبو، میزد تو صورت، وا حسینا... رسیدن به هم، سرا رفت تو بغل هم، شایدم رو خاک نشستن دوتایی، امام زمان ببخشید منو آقا.. انقده گریه کردن، انقده ناله زدن، زین العابدین فرمود: عزاست، چادر عزا بزنید، ام البنین دونه دونه داره سراغ میگیره، پرسید زینب با کی برگشتی؟، علی اکبرت، قاسمت، هر چی ام البنین می پرسید زینب سر تکون میداد، همه؟، بچه های حسن کو؟ حتی عبدالله؟، ام البنین مث مادرم زدنش، حتی وقتی رفتم، جنازه ش هم پیدا نکردم، زیر سُم اسبا یجوری له شد، اصلا پیدا نکردم عبدالله رو... ام البنین همینجوری نگاه میکنه، یهو صدا زد عروسم کجاست؟ بگید عروسم بیاد، دلم برا علی تنگ شده. تا اینو گفت صدای ضجه ی زنا بلند شد، یهو بلند شد گفت زینب دیگه نگو رباب رو هم نیاوردی. زینب صدا زد ام البنین، رباب بیرونه، اومد دید زیر آفتاب یه نفر نشسته، صدا زد اینجا چرا نشستی؟ بلند شو، تو شیرخواره داری، زیر آفتاب چرا؟، زینب از جاش بلند شد، ام البنین رهاش کن..*
گریه نکن رباب، عروسِ مادرم
گریه نکن رباب، منم یه مادرم
از وقتی که برگشتیم زیر سایه نرفته
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1. دشتی 1387.mp3
زمان:
حجم:
3.55M
#روضه_حضرت_ام_البنین
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
با دشتی شروع میکنند اما در ادامه وارد دستگاه شور میشوند ، خصوصا اون شعر : بعد از تو ای ماه مدینه ... که سبک گل پونه هاست ...
#حضرت_ام_البنین
#دشتی
#روضه_بازگشت_به_مدینه جانسوز_حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها _ ویژه شب جمعه _سید مهدی میرداماد
🍂
اخی .... الا مادر به قربون جمالت
اخ رخ چون بدر و ابروی هلالت
آخ ... آخ ... شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت ....
ای حسین .....
گل ام البنین شیرم حلالت .... 2
🍂
شد آسمانم بی ستاره
سوغاتی زینب شده یک مشک پاره ....
*زینب برا ام البنین سوغاتی آورده ...
سوغاتی زینب شده یک مشک پاره ....
آمد شب دلگیری من ... ( ای دریغا )2
رفته عصای پیری من ... ( ای دریغا ) 2
بعد از تو ای ماه مدینه
من ماندم و شرم از سکینه ..... 2
در خواب دیدم (عباسم خواب دیدم،ان شاالله درست نباشه)
در خواب دیدم در منایی ...(پیش زهرا)2
دیدم سوار نیزه هایی ... ( پیش زهرا ) 2
حسین .....
🍂
کربلا بگو حسین .....
مدینه بگو حسین .....
شفای مریض ها بگو حسین .....
فرج امام زمان(عج) بگو حسین .....
به ابوالفضل (ع) یا الله ....
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#روضه_شب_جمعه
#بازگشت_به_مدینه
#الا_مادر_بقربون_جمالت
.
|⇦•الا مادر...
#روضه #وفات_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج امیر عباسی
●━━━━━━───────
الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
عباس من شنیدم کام عطشان
جان سپردی ...
*خیلی چیزا به من گفتن ، یه دونه اش این بود ، عباسم ...*
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گُل اُم البنین شیرم حلالت
شنیدم دست هایت را بُریدن
شنیدم چشم نازت را دریدن
چو طفلان این خبرها را شنیدن
همه از هم خجالت میکشیدن
*شاید گفته باشه، بشیر، باورم نمیشه عمود به فرق عباس زدن ؟! مگه میتونستن به این راحتی این کار رو کنن ؟! اول گفت، خانم، دستاشو جدا کردن کنار علقمه ... بعد یه نانجیبی تیر به چشمش زد ... وای ... اما یه وقت یه نانجیبی صدا زد، اونی که از صبح همه ی لشگر کوفه رو در رعب و وحشت نگه داشته، تویی ؟؟ صدا زد نانجیب الان که دست ندارم اومدی ؟؟ الان که تیر به چشمم زدن اومدی ؟ ... عباس من که دست دارم، ... یه وقت چنان با عمود آهنین به فرق عباس ... صدای نالش بلند شد، داداش ... داداش دیگه برادرت رو دریاب... این صدا رو به کربلا برسون همه با هم.... ان شاالله شهدا ، گذشتگان امام راحل فیض ببرن صدا رو به کربلا برسان بگو یا حسین ...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حاج_امیر_عباسی
#الا_مادر_بقربون_جمالت
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦• به لطف نانِ سفره ی اُم بَنین ..
#سینه_زنی و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها به نفسِ حاج #حسن_عطایی
●━━━━━━───────
به لطف نانِ سفرهی ام بنین
چقدر سفرهها که شاهانه شدند
به لطفِ معجزات او و بچههاش
مریضخانهها، شفاخانه شدند
به احترامِ احترامش به رقیه
به احترامِ احترامش به سکینه
به احترامی که گذاشت به بیبی زینب
رزق جهان تو سفرهی اُم البنینِ
تموم چاه زمزمها
عوض نمیکنیم ما با
یه قطره آب الکفیل
به قول مردم عراق
اُم البدور اربع
اُنظر الیَ الدخیل
بستم به چادرت دخیل دخیل دخیل...
دور سر یتیمهای فاطمه
بانو و بچههاش، پروانه شدن
به برکت نام مبارکش ببین
یتیمخانهها، کرمخانه شدند
به پاسِ تربیت حضرتِ اباالفضل
به پاس معرفت به نسبت امامش
خدا گذاشت رزق جهانُ توی سُفرش
شفا میده مردم و هم به احترامش
متون تاریخ و ببین
میشه به تعبیری بگی
موسس محرمه
خالق مجلس عزا
خالق اشک نمنم و
خالق موج پرچمه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#کربلایی_حسن_عطایی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
|⇦•پیرزن آمده هنگام خزانش..
#روضه_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها به نفسِ کربلایی #سید_مهدی_حسینی
●━━━━━━───────
صل الله علیک یا ام البنین
پیرزن آمده هنگام خزانش چهکند
اینهمه داغ ربوده است توانش چهکند
خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند
رفت از دست خدایا ضربانش چهکند
هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین
گفت بی سایهی آن سروِ روانش چهکند
تا که گفتند عصای تو هم اُفتاد زمین
خم شد و ماند که با قدِ کمانش چهکند
پیشِ طفلانِ حرم پیش رُباب و زینب
غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چهکند
روضهها را همه خواندند و فقط داد کشید
اشک آبش شد و غم تکهی نانش ، چهکند
بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست
جگرش سوخته و... سوخته جانش چهکند
*در مکاشفه ای به مرحوم میرزای نائینی ، خانم ام البنین رو دیدن ، فرمودن میرزای نایینی اگر در شدائد و مصائب گرفتار شدی از یاد و ذکر من قافل نشید، صدیقهی طاهره خیلی به من آبرو داده .. لذا میرزای نایینی به شاگردانش دستور داده بود مشکلات بزرگی که گرفتار میشید از این ذکر قافل نشید ، کدام ذکر ؟! دخیلک یا مولاتی ، یا ام البنین اغیثینی .. بانی برپایی جلسات روضه ابی عبدالله خانم ام البنین بوده .. میگه زن ها از منازلشون حرکت میکردن به سمت خانه ام البنین ، خانم خودش دم در می نشست بی بی زینب میومدن مجلس روضه میگرفتن .. *
خواند زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین
مانده با خاطرهی چند جوانش چهکند
خواهری که به برش پنج برادر را داشت
پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چهکند
همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست
آه با حرمله و زخم زبانش چهکند
این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران
وای اگر نیزه دهد باز تکانش چهکند
میرود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی
مانده با جمعیت چشم چرانش چهکند
نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است
پیرزن مانده که بی فاتحهخوانش چهکند
آنکه نامادریاش آبروی مادرهاست
گر نیایند دگر گریه کنانش چهکند
شاعر : حسن لطفی
*عمۀ سادات به همه بنی هاشم میفرمود هرکسی واقعه ای رو تو کربلا دیده بازگو کنه، صدای ناله ها بالا می رفت ، وقتی روضه خوان از عباس میخواند میگن خانم سرش رو پایین میانداخت سکوت میکرد این دستاش رو جمع میکرد تا حرف از عباس میشد میدیدن دختر امیرالمومنین دستاش داره میلرزه .. ام البنین اومد صدا زد چیه زینب جان چرا به روضه عباس میرسه به این وضع می افتی و پریشان میشی؟ .. نوشتن خانم غش میکرد انقدر گریه میکرد .. ساعتی بعد که به هوش میآمد فقط بنی هاشم مونده بودن میگفت بزارید مصیبت عباس رو من نقل کنم .. وقتی رسیدیم به کربلا من خودمو انداختم رو قبر حسین ، هرکی یه قبری رو بغل گرفت یه گوشه ای زبون گرفت .. همینجور که ناله میزدیم دیدیم یه صدای گریه ای همه رو بهم ریخته پرسیدیم از امام سجاد و دیگران کیه داره ناله میزنه .. فرمودن بی بی جان از کنار نهر علقمه ست ، سکینه رفته داره با عموش درد و دل میکنه .. میگه همه هاشمیان دویدیم سمت قبر عباس .. این جای مصیبت که رسید تو مدینه مقتل میگه هی به صورتش میزد هی موهاش رو میکشید .. صدا زد ام البنین رفتیم سمت قبر همه صدا میزدیم عباس موقع غارت و آتش خیمه ها کجا بودی .. عباس وقتی بچه اومدن تو مجلس اون حرومی کجا بودی .. عباس وقتی رفتیم تو بازار کجا بودی .. عباس موقع ذبح حسینم کجا بودی .. میگه والله از زیر قبر یه صدایی شنیدم یا خجلتا .. وا حسرتا یا عزیزت امیر .. صدای خجالت عباس به گوش همه رسید .. دیگه باید مردونه گریه کنی .. بزرگان ما میگن هرکی میخواد تو زندگیش مشتش وا نشه برا عباس داد بزنه .. دیگه امام سجاد توان از کف داد جواب عمه ما رو داد والله به خدا عمه جان عباس دیگه کاری از دستش بر نمی اومد .. امام سجاد می فرمایید وقتی من به کمک بنی اسد ابدان مطهر رو دفن کردم رفتیم سمت نهر علقمه عباس رو دفن کنیم والله دیدم بدن مبارکش مثه شیرخواره ها شده بود .. آخه چرا ؟؟ قطعت يداه ورجلاه في واقعة الطف .. وقتی ابی عبدالله اومد دید سری نمونده .. سر از هم پاشیده .. حسین ..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
#حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•آه، چه شد عباس آب آور ..
#سینه_زنی و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها به نفس کربلایی سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
بی پناهم ، غرق آهم در مدینه
شرمندم، از ربابُ و از سکینه
دل شکستم زار و خستهم دل حزینم
من همان اُم البنینم ..
آه ، اَیْنَ عثمان ، اَیْنَ جعفر ..
آه ، چه شد عباس آب آور ..
آه ، مادر ای مادر ..
اباالفضل ، بر دردم تسکینی
گل باغِ اُم البنینی
شنیدم ، رجز خواندی
اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
اباالفضل ، سقای طفلانم ..
کربلا و قحط آب و مشکِ پاره
کشته من را روضه هایِ شیرخواره
بی قرارم، گریه دارم
سر پیری یک پسر هم من ندارم، در کنارم
آه، روضه میخوانم روز و شب
آه، پسرانم نذر زینب
آه ، جان شده بر لب
تو رفتی ، تشنه لب برگردی
جدا کرد ، دستت را نامردی
اباالفضل ، شیرم حلالِ تو
امان نامه را پاره کردی
اباالفضل ، سقای طفلانم ..
ای بشیر از عصر عاشورا نگفتی
از حسینِ یکه و تنها نگفتی
نیزه باران شد تنی که زار و زخمی زیر مرکب
مانده بی سر در بیابان
آه ، در بیابانِ طف دیده
آه ، پیکرش را زینب دیده
آه ، لب خشکیده ..
نبودم من همراهِ زینب
فدای اشک و آه زینب
شنیدم در تنور خولی
سیه شد روی ماه زینب
حسین جان، جانم جانم جانم ..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله
السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع
یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه
المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
امشب از همینجا...
سلام بدیم به بی بی ام البنین...
ان شاء الله وعده همه ما مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
خیلی آبرو داره این خانم...
خیلی احترام داره...
امام باقر فرمودند...
و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى
خانم ام البنین مادر چهار شهید هست...
میدونی کدوم شهدا...
شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس...
مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند...
خیلی عظمت داره این بانو...
🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی
آی اونی که گفتی مریض دارم...
گرفتارم...
امشب مجلس بنام مادر عباسه...
مطمئن باش ابالفضل العباس...
به گریه کن های مادرش نظر داره...
مواظب باش دست خالی از این مجلس نری...
🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین
🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین
مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته...
بعد واقعه کربلا...
وقتی بشیر وارد مدینه شد...
اومد محضر بی بی ام البنین...
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
🔸تمام زندگیم مال حسینه
🔸دلم همواره دنبال حسینه
بشیر همه بچه هام فدای حسین...
به من بگو...
الان آقام حسین کجاست...
یدفعه بشیر صدا زد...
بی بی جان...
حسینت رو...
با لب تشنه سر از تنش جدا کردند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین
🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین
🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت
🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین
#حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
👇
36.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زمینه
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#ام_البنین_قمرات_رو_کشتن
#سید_مهدی_میرداماد 🎤
┄┅═══••↭••═══┅┄
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
گریه نکن هرچند ، دریایِ احساسی
حق داری زینب رو دیگه نمیشناسی
حق میدی که پیرم ، خیلی زمین گیرم
روزی هزار دفعه ، از غُصه می میرم
اُم البنین قمرامُ و کشتن
اُم البنین قمراتُ و کشتن
اُم البنین پسرامُ و کشتن
اُم البنین پسراتُ و کشتن
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
____
مادر نبودی که ، تنها شدم تنها
کشتن داداشم رو ، تشنه لبِ دریا
مادر نبودی که ، آب و صدا میزد
پیش چشایِ من ، هی دست و پا میزد
اُم البنین بی پر و بال رفتم
اُم البنین دیگه از حال رفتم
ام البنین هر جوری که میشد
از خیمه تا ته گودال رفتم ...
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
____
مادر نبودی که ، دیدم اسارت رو
غوغای غارت رو ، حد جسارت رو
مادر نبودی که ، صد مرتبه مُردَم
از کربلا تا شام ، خیلی زمین خوردم
اُم البنین اشکامون و دیدن
اُم البنین همه میخندیدن
ام البنین نبودی تویِ شام
دور سر داداشم رقصیدن ...
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
________
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
.
36.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زمینه
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#ام_البنین_قمرات_رو_کشتن
#سید_مهدی_میرداماد 🎤
┄┅═══••↭••═══┅┄
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
گریه نکن هرچند ، دریایِ احساسی
حق داری زینب رو دیگه نمیشناسی
حق میدی که پیرم ، خیلی زمین گیرم
روزی هزار دفعه ، از غُصه می میرم
اُم البنین قمرامُ و کشتن
اُم البنین قمراتُ و کشتن
اُم البنین پسرامُ و کشتن
اُم البنین پسراتُ و کشتن
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
____
مادر نبودی که ، تنها شدم تنها
کشتن داداشم رو ، تشنه لبِ دریا
مادر نبودی که ، آب و صدا میزد
پیش چشایِ من ، هی دست و پا میزد
اُم البنین بی پر و بال رفتم
اُم البنین دیگه از حال رفتم
ام البنین هر جوری که میشد
از خیمه تا ته گودال رفتم ...
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
____
مادر نبودی که ، دیدم اسارت رو
غوغای غارت رو ، حد جسارت رو
مادر نبودی که ، صد مرتبه مُردَم
از کربلا تا شام ، خیلی زمین خوردم
اُم البنین اشکامون و دیدن
اُم البنین همه میخندیدن
ام البنین نبودی تویِ شام
دور سر داداشم رقصیدن ...
اُمالبنین ... آه یا اُمالبنین
________
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
.
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
.
|⇦•تو آسمان ادب...
#روضه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
سلام ما به تو ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریم چهار مسیح
سپهر نورفروز سه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگر مادرت به ثارالله
سلام بر تو و ابناء و شوهرت مادر
به عطر دامن عباس پرورت مادر
ادب به قامت زهرایی ات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل پیمبر عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه ای
تو آسمان ادب را همیشه قائمه ای
*جان عالم فدای شما بانو و فرزندان شما به ویژه عباس شما... شما امضا کن حرم عباس شما، عباس عزیز شما امضا کنن کنار قبر ویران شما عرض ادب کنیم..خانم بزرگواری که شاعره بود و شعر می سرود و میخوند و روضه می خوند و گریه می کرد و افشا گری می کرد به همین خاطر به نقلی با عسل مسموم کردن این خانم رو و به شهادت رسوندن.انشا الله حرم بسازیم براش از باب العباس وارد شیم کنار قبر این بی بی*
بهشت شیفته ی چار لاله ی یاست
کلید باب حوائج به دست عبّاست
هزار قافله دل پای بست فرزندت
نشانِ بوسه ی مولا به دست فرزندت
*عباس رو بغل گرفت مولا ام البنین منتظره ببینه چه واکنش و عکس العملی آقا نشون میدن دید حضرت دستای عباس رو میبوسن و گریه میکنه آقا ایرادی داره این دست ها؟ نه.. میشه بگین چرا گریه می کنین؟ فرمود: همین دست ها رو یه روز کربلا از بدن جدا می کنن*
نبودم نه دیدم که محشر به پا شد
شنیدم دو دست تو از تن جدا شد
میدونم که خیلی خجالت کشیدی
صدای عمو آب رو وقتی شنیدی
*همه میومدن برا خداحافظی توی مدینه هر کی حرفی میزد یکی به ابی عبدالله می گفت: آقا نرو قربونت برم.. مگه کوفیا رو نمیشناسی؟ یکی میگفت: آقا لااقل زن و بچه ها تو نبر..اما خانم ام البنین اومد صدا زد حسینجان عزیزم سلام منو به مادرت زهرا برسان.. (اون جمله ای که میخوام بگم و همه عرض ادب کنن..) خیلیا آمدن مادر پسری خداحافظی و وداع کردن. اباالفضل اومد مقابل مادر ام البنین تا اومد جلو خانم خودشو عقب کشید..عباسم مگه نمیبینی حسین داره نگاه می کنه مگه نمیدونی حسین مادر نداره.....«حسین.....»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حاج_عباس_واعظی
#وفات_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇