🛑 بترسید از اینکه به خاطر بعضی مراثی و روضهها در روز رستاخیز عذاب بشوید !!
🔰 عمان سامانی از جمله شاعران بلندآوازهی ایرانیست؛ او شعرهای عاشورایی زیبایی دارد . یکی از دوستان او میگوید: عاشورای سال آخر عمر عمان او را بسیار آشفته و گریان نظاره کردم. علت پریشانی او را که پرسیدم، گفت: عاشوراست دیگر، عاشورا باید اینگونه بود. اما من که مُحَرمهای بسیاری عمان سامانی را دیده بودم پاپیچش شدم و گفتم: امسال از سالهای گذشته بسیار آشفتهحالتری و باید دلیل پریشانی خویش را بگویی. ناگهان عمان نالهای سرداد و در حالیکه شانههایش از گریه میلرزید ابیاتی از یک شعر را که از سرودههای سالهای پیش او بود دوباره خواند:
خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شَه، راه را
دود آهش کرد حیران ، شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مَهلاََ مَهلَنش بر آسمان
کِای سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشۀ چشمی به آنسو کرد باز
دید مِشکینمویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنتالجلال اختالوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو ، دست خدا در آستین....
آنگاه با اشاره به مصراعِ دید مِشکینمویی از جنسِ زنان نالهای زد و از من پرسید:
اگر روز رستاخیز امیرالمومنین علیه السلام #مواخذهام فرماید و بپرسد:
تو چهکاره بودی که به رنگِ موی زینب اشاره کردی، چه پاسخی بدهم؟؟
.
.
⚠️ مداحان عزیز آلالله علیهم السلام ⚠️
این داستان واقعی را گفتم که بگویم:
مراقب باشید! به نوامیس خاندان رسولالله صلوات الله علیهم اجمعین که میرسید احتیاط کنید ❗️
بترسید از اینکه به خاطر بعضی مراثی و روضهها در روز رستاخیز عذاب بشوید. بعضی مصائب آلالله علیهم السلام باید در کتابها و سندها بمانند. بعضی روضهها اندازهی دهان هر مداحی نیستند ❌
درست است در مقاتل نوشتهاند :
یکنفر از یزید بن معاویه خواست تا دختر حسین بن علی سلام الله علیهما را برای کنیزی به او ببخشد. اما سربسته میگویم اگر احکام #کنیز را بدانید این روضه را هیچگاه نمیخوانید ⛔️
مثال دیگر اگر ناموس مرد باغیرتی سرطان سینه بگیرد در پاسخ هر رفیقی که بیماری ناموسش را بپرسد، میگوید:
بیماری زنانه دارد و رغبت نمیکند اسم سینهی ناموس خویش را در حضور نامحرم بیاورد اما جماعت مداح به راحتی روضهی شامِ غریبان حضرت رباب علیها سلام الله را میخوانند که فرمود:
امروز عصر آب نوشیدهام و سینههایم شیر آمده ......
باور کنید احتیاط لازم است، الاحتیاط طریق النجاة. عقوبت دارد، ترس دارد ⭕️
🔻در مولودیهایتان از زیبایی اجزاء چهره یا قامت ناموسهای آلالله علیهم صلوات الله حرفی نزنید. نستجیر بالله اینکه فلان مداح مشهور تهرانی زیبایی چهرهی ولی عصر روحی فداه را به زیبایی رخسار حضرت زهرا سلام الله علیها تشبیه مینماید خوشایند خدا و ذوات مقدسه نیست.
🔘 باور بفرمائید اینقدر از آنچه که منعتان نمودم میترسم که دستم وقت ارسال این نوشته میلرزد اما میفرستم بلکه خدمتی به جامعهی مداحان نموده باشم و خدایی که از ضمیر بندگان آگاه است میداند که نیتی جز روشنگری ندارم و لذا امیدوارم مورد عفو خدای تعالی قرار بگیرم. من بار خود را سنگین نمودم بلکه شما حساسیت موضوع را درک کنید.
والسلام علیکم و رحمةالله
✍ حاج ابراهیم سنایی اهوازی
- @ahaat_ir | آموزش مداحی -
.
|⇦•ام البنین دیگر پسر .....
#روضه #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن خلج
●━━━━━━───────
خانم ام البنین در مقام و شأن و منزلت ایشون، همین بس که بهر حال این قابلیت رو این خانوم داشت که زیر یک سقف باامیرالمومنین زندگی کنه و به بچه های حضرت زهرا خدمت کنه...
خیلی قبل تر از این حرفها هم خواب دید که یک قرص قمر و سه ستاره از آسمون در دامنش فرود آمد، به پدرش عرض کرد که بابا من همچین خواب دیدم، پدرش هم انسان روشنی بود، خیلی انسان روشن و اهل ولایی بود.
پدرش گفت :بابا ازدواجی خواهی کرد که ثمره ازدواج چهار پسر، هر چهار پسر عالم را روشن میکنند، یکی از بقیه قوی تر و بزرگتره، بقیه ستاره اند پیشش ،بعدها که حضرت امیر،عقیل رو فرستاد برای خواستگاری،
حضرت عقیل فرمود: به پدر امالبنین که برادرم امیرالمومنین خواستگاره، او اینقدر معرفت داشت که عرض کرد: شما به آقا بگید، ما باید منت بکشیم دختر ما بیاد به کنیزی خونه شما!
از ابتدا هم بی بی آمدن تو خونه امیرالمومنین، یکی از مقاصد مهمشون خدمتگذاری به بچه های حضرت زهرا بود...
بعد هم که عاشق و دلباخته امام حسین شد، بچه ها را جوری تربیت کرد که اینها جز به فدا شدن برای امام حسین به چیز دیگه ای فکر نکنند...
شخص سائلی هر سال می اومد در خونه ی ابوالفضل، می اومد عرض میکرد: آقا! خرج سال من رو بده من برم، حضرت هم بهش عنایت میکردن، این خرج سالش رو میگرفت و می رفت بی خبر از همه جا بود، اون سال هم مثل هرسال اومد و در زد وکنیز اومد دم در که کیه؟
سائل بهش گفت: برو بگو گدای همیشگی اومده...
چی میخوای؟ گفت برو به آقا بگو، سائل اومده ،میگه خرج سالم رو بده! برم...
کنیز رو ساده دلی خودش گفت برو دیگه اینجا نیا! گفت چرا؟گفت اون آقا روکربلا کشتنش، شهیدش کردند، دیگه نیست...
این هم سرش رو انداخت پائین که من به خانواده ام گفتم میرم میگیرم حالاجواب زن و بچه ام رو چی بدم؟سرش رو انداخت پائین و ناامید داشت میرفت و تو فکر بود که چکنم؟ دید کنیزه داره میدوه میاد... چه اتفاقی افتاد؟ کنیز آمد داخل خانه خانم فرمود کی بود؟ گفت: خانم! یه گدایی بود گفتم بره! گفت چی میخواست؟گفت: من گدای هرسالم اومدم خرج سالم رو بگیرم ردش کردم گفت با اجازه کی ردش کردی؟
مگه در خونه ی تو اومده بود ردش کردی؟
بدو دنبالش پیداش کن برو بگو برگرده
کنیز دوید گفت: آقا! برگرد بیا خانم خونه کارت داره، اومد سلام کرد بی بی فرمود: این #کنیز اشتباه کرد، به شما اشتباه گفت، عباس شهيد شده، مادرش که نمرده، تا هر وقت خواستی بیا اینجا خرجت رو از من بگیر من هستم...*
هر چند او دگر پسر خویش را ندید
هر گز غمین نشد که عباس شد شهید
دق کرد بعد از اون که به او این خبر، رسید
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم به جای آب لب انور حسین
کارش دگرنشستن در آفتاب شد
آتش فشان، قصه و کوه مذاب شد
شرمنده نگاه غریب رباب شد
آنقدر سوخت شمع وجودش که، آب شد
رو می گرفت، نزد دوتا خواهر حسین
*کار شبهای امالبنین این بود هر شب راه می افتاد تو کوچه پس کوچه های بنی هاشم، در خونه بنی هاشم، یکی یکی در میزد عباسم رو حلال کنید، می خواست آب بیاره نگذاشتن ،اما یکی از این خونه ها رو وقتی میرسید در نمی زد، اینقدر مینشست گریه می کرد تا صدای گریه اش به صاحب خونه می رسید، صاحب خونه می اومد در رو باز می کرد خودش رو می نداخت رو پای صاحبخونه، می گفت: رباب! عباسم رو حلال کن...
ام البنین دیگر پسر ندارد واویلا واویلا
دیگر بنی هاشم قمر ندارد واویلا واویلا
دیگر مرا ام البنین نخوانید واویلا واویلا
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_خلج
#وفات_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇