.
#کودکانه
🔸شعر ﴿ماه رمضان﴾
🌸ما بچههایِ مؤمن
🌱پایانِ ماهِ شعبان
🌸فکرِ هلالِ ماهیم
🌱با عشق و یادِ قرآن
🌼🍃
🌸پیدا که میشود ماه
🌱تبریکمان بلند است
🌸در ماهِ روزه «تقوا»
🌱زیبا و دلپسند است
🌸🍃
🌸گوید خدا دراین ماه
🌱مهمانِ خوبِ ما باش
🌸از بندِ هر خطایی
🌱آزاد و هم رها باش
🌼🍃
🌸قرآن بخوان که ازآن
🌱لذت بری فراوان
🌸هرآیهاش ثوابی
🌱دارد چو ختمِ قرآن
🌸🍃
🌸بهبه که فکر و ذهنت
🌱در چشمه سارِ قرآن
🌸پاک است و از توخوشنود
🌱پروردگار رحمان
شاعر : #سلمان _آتشی✍
تقوا : یعنی خودداری از هرکار زشت و ناپسند
ختمِ قرآن : یعنی خواندن تمام قرآن ازآغاز سورهی حمد تا آخر سورهی ناس
.https://eitaa.com/madahanpirbakran
.
|⇦•قامت تو عمودِ..
#روضه_حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده #فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاج #حسن_خلج
●━━━━━━───────
ای که شدی ماتِ رخ شاه عشق
قامت تو عمودِ خرگاه عشق
تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
نیست فلک به قدر هم پایه ات
سایه ی تو ندیده همسایه ات
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه ی حسین دیدنت
منی که غیرت ناموس کبریا بودم
یکی ز پرده نشینان مرتضی بودم
فًلک ببین ز کجا تا کجا کشید مرا
به شام و کوفه ز کرب و بلا کشید مرا
*خانمی که هر وقت عرض میکرد بابا یا امیرالمومنین دلم برا قبر جدم پیغمبر تنگ شده مرا به زیارت ببر.. این یه سری داره یه رازی داره.. با زبان بی زبانی میخواد بگه بابا دلم برا مادرم تنگ شده منو ببر جدم رو زیارت کنم، منو ببر مادرم رو زیارت کنم، امیرالمؤمنین می فرمود:زینب جان صبرکن شب برسه تاریکی همه جا رو فرا بگیره.. راوی میگه ثلث شب رو انتخاب میکرد قنبر رو جلوتر میفرستاد. برو ببین اگه چراغی شمعی روشنه خاموشش کن. خود علی جلوی زینب، حسین سمت چپ، حسن سمت راست و عباس شمشیر به دوش از پشت سر می آمد نکنه در اون دل شب کسی قد و بالای زینب رو ببینه..کار زینب به کجا کشید..*
میان آن همه لشگر چو بی کسم دیدند
به اشک بی کسی ام ناکسانه خندیدند
*میگن حداقل سی هزار لشکر هلهله
میکردند*
غریبه گان بی مروت حیا نمی کردند
ز هیچ گونه جنایت اِبا نمی کردند
ستارگان حرم را به ریسمان بستند
بگو ز جور زمین را به آسمان بستند
* از بالای تل داره نگاه میکنه دید دور گودال حلقه زدند، شمشیر زن با شمشیر می زنه، نیزه دار با نیزه می زنه، یه عده سنگ زنه متخصص سنگ زنی زخم ها رو نشانه می گیرند. بدن ابی عبدالله رو خاکا افتاده..
#دفن_شبانه
ایام فاطمیه اس اجازه بدین عرضی داشته باشم..بدن فاطمه را اماممعصوم با احترام تمام کفن کرد با احترام تمام به خاک سپرد.#سلمان میگه حضرت فرمودند: چندین قبر تو قبرستان بقیع حفر کنید قبر زهرا رو کسی پیدا نکنه، من داشتم قبر می کندم یه وقت دیدم صدای ناله ی بچه ها بلند شد.گریه می کردند مادر مادر صدا می زدند طبیعیه مادر از دست دادن یه وقت دیدم زمزمه اشون عوض شد میگن خدا بابام وای بابا..با عجله خودمو رسوندم دیدم علی تو قبر خوابیده صدا میزنه ای خاک بقیع با این بدن مدارا کن بدن فاطمه ام له شده. امیرالمؤمنین تو خاک افتاده بچه ها هی به بابا التماس میکنند بابا بلندشو! ما که بی مادر شدیم نکنه بی بابا بشیم..سلمان بی تاب شد حسن و حسین رو از رو بدن علیِ سالم بلند کرد...
کربلا نیمه های دل شب زینب بلند شد بچه ها رو شمارش کرد دو تا نازدانه نیستند خدا چه کنم؟ میان لشکر بی دین نامرد آرام بیابونا رو می گرده زیر هر بوته ای رو نگاه میکنه. عاقبت زینب صدا زد حسین جان! به دادم برس دوتا نازدانه گم شده..ناگهان ندایی از تو گودال اومد زینب جان بیا بچه ها پیش منند. بی بی زینب رفت دید دو تا نازدانه رو سینه ی بابا افتادند..حسیـــــــن...*
طفل یتیمی زحسین گم شده ساربان ساربان
قامت زینب ز اَلم خم شده ساربان ساربان
بر تو دخیلم اَیا ساربان ساربان
این شتران را تو به سرعت مران ساربان ساربان
دیگر زبان مرا نی توان گفتن هست
نه گوش جانِ تو را طاقت شنُفتن هست
که هرچه باز بگویم غمم فزون گردد
دلم ز غصهٔ این قصّه غرق خون گردد
بس است شرح ستم های مردم مُحمل
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل
چنان غبار مرا روزگار داد به باد
که بر زمین ننشیند هزار سال دگر
ای قافله سالار زینب
مونس و غمخوار زینب
ندارم معجری ای جان فدایت
گذارم تابه روی زخم هایت
گفتم که فراق را نبینم، دیدم
آمدبه سرم از آنچه می ترسیدم
نوحی به هزارسال یک طوفان دید
من نوح نیم هزار طوفان دیدم
«بحق عمه زینب اللهم عجل لولیک الفرج»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_زینب گریز به #حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_حسن_خلج
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
.
.
#دوخط_روضه
#فاطمیه
#عیادت
سلمان ،تنها کسی بود که بی بی راهش داد برا عبادت ،بی خود نیست می گن،سلمان از ماست
نشست،یه سئوال از بی بی کرد،بی بی جان حالتون چه طوره،درداتون بهتره،من دارم فکر می کنم،این حرفو بی بی به علی نزده،چون علی غیرت الله است،علی مرده شیره پهلوونه،صدا زد سلمان،یه جمله، چه جوری بهت بگم،می خوای بدونی شبا تا صبح چه بلایی سرم می آد،سلمان هی از این پهلو به اون پهلو می شم،سلمان درد پهلو اَمونم و بریده،نمی تونم به علی بگم،پیرمرده سلمان،تو داری می شنوی می زنی تو صورتت،می گن سلمان از خونه اومد بیرون،بغض گلوشو داره خفه می کنه، می خواست داد بزنه نمی تونست،از مدینه اومد بیرون،گفت:برم تو نخلستونها جای خلوت پیدا کنم،برا فاطمه گریه کنم،سلمان می گه رفتم لای نخل ها،دیدم یه صدای آشنا داره می آد،یکی داره گریه می کنه،صداش آشناست،کیه،اومدم جلو دیدم علی ِ ،
الا ای چاه یارم را گرفتند گُلم عشم همه دار و ندارم را گرفتند چه جوری گرفتند، میان کوچه ها…
.
#سلمان
.
#دفن_شبانه
سلمان میگه داشتم برای فاطمه نماز نافله میخوندم ، دیدم نیمه های شب در خانه به صدا در آمد ، خدایا کیه ؟ میگه در و باز کردم دیدم حسنین اومدند، صدا می زنند عموسلمان بیا بریم برای تشییع جنازه مادرمون میگه اومدم برای تشییع جنازه فاطمه جنازه ایی که همه انبیا به قربانش چه شد که هفت نفر شبانه میبردند هفت نفر زیر تابوت کوثر پیغمبر و گرفتن ، عجب پیکر فاطمه (س) رو تشییع کردند ، آخه خود حضرت فاطمه وصیت کرده علی جان دلم نمیخواد اونایی که منه فاطمه رو آزار دادند زیر تابوت منو بگیرن ، طبق وصیت حضرت زهرا ، بدن رو شبانه اوردند به خاک سپرد ن ، کنار قبر زهرا نشست و به پهنای صورت اشک میریخت
.