eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. غم بی کسی هات ، غم زینبه تو افتادی از زین، بلند مرتبه ... همون سینه ای که نبی بوسه زد حالا فرش زیر سم مرکبه .... لگد مال شدی پیش چشم رباب می ریختن جلوی چشای تو آب ما از روضه ی نعل فقط می شنویم بزار سنگ، زیر نعل میشه آسیاب این سینه گهواره ی نابه آرامش طفل ربابه جای بچه وقتی بشه نرم میخوابه بند دوم ته قصه رو بد رقم می زنی آتیشی به قلب حرم می زنی مگه توی مقتل وضو داری که با چکمه رو سینه ش قدم می زنی هیاهو و جنجال تو مقتل نکن غم قتلگاهو مفصل نکن با یه خنجر تیز بیا لااقل قراره ببُِرّی ، معطل نکن ... دست و پا زدن هاشو دیدی بی مروت بازم بریدی بنیه های مادرش رو شنیدی ................ بمیرم بمیرم که غارت شدی میرم خواهش از دشمنت می کنم میرم پس می گیرم لباس تو رو خودم پیرهنت رو تنت می کنم غریبم غریبم یه کاری بکن جلو بچه ها حرف بد میزنن منو مثل بابا کشیدن رو خاک تو رو مثل مادر لگد میزنن پاشو از جا ای  کوه غیرت تا سیلی نخورده رقیه ت ناموس آل الله کجا و اسارت 👇
. (ع) خرابه نشینی برازنده نیست لباسای پارم واسه خنده نیست بابا خیزرونم شکست از غمت یزید از لبای تو شرمنده نیست تورو پس گرفتم با اشک چشام کمم که بیایی زیادی برام شاید شکر نعمت زیادت کنه خدا... سربریده قشنگه بابام منت گذاشتی رو سر ما ای بهترین بابای دنیا پانداشتی با سر رسیدی به اینجا بند دوم یه سر از تو برگشته خیلی کمه رگای بریده ت چقد درهمه می خواستم به مردم نشونت بدم یه وقتی رسیدی که خوابن همه بگو روی نیزه چه جور بردنت نمی رفت سر تو ، به زور بردنت خبر داری بزم شراب بردنم شنیدم به کنج تنور بردنت دستامو رو گوشم گذاشتم شرمندم گوشواره نداشتم تا بودی پامو تو خرابه نزاشتم . 👇
. از روی خاکا پاشو حسین رسیده داداشتو ندیده بودی با قد خمیده شکوهت اعجاز شده قیامتی باز برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز از مشک پاره شده خجالت حرم می ریزه از مشک پاره شده اشکای مادرم می ریزه از مشک پاره شده آواره رو سرم می ریزه تن تو ، قالیچه شد برابر من تن تو ، پا خورده قبل پیکر من بند دو‌ نوای آهت به مادرم رسیده یه دست شکسته گریه کرد واسه یه دست بریده نشد که بیشتر کنار تو بمونم دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم رفتی با رفتن تو خندید سنان به قد خمم رفتی با رفتن تو گوشواره جمع شد از حرمم رفتی با رفتن تو داداش که نه ، یه کوه غمم ! برادر من رفتی و ، هنوز تو سر به دار منی رفتی و ، رو نیزه هم کنار منی بند سه تو رو نی هم که باشی همنشینی ایشالا روی نیزه زینبو اسیر نبینی ایشالا تو شام‌ دیگه بهت نخندن سرتو رو با معجر حرم به نی نبندن ایشالا که سر تو کنار نهر آب نبرن ایشالا که سر تو مقابل رباب نبرن ایشالا که سر تو به مجلس شراب نبرن ، برادر من سر تو ، تو شام می بینه غم یه سره سر تو ، ایشالا که خرابه نره ✍️ 👇
. من کنت مولا ی پیمبر علتی داشت مردی که با جان و دلش پیکار می کرد با ذوالفقارش دشمنان را خوار می کرد وقت سحر که امتی در خواب بودند پا می شد و سجاده را بیدار می کرد از اینکه شاید یک یتیم امشب گرسنه ست از احتمالاتش هم  استغفار می کرد چون آبروی مومنانش محترم بود گاهی گناه دیده را انکار می کرد خوبی خود را با امید اینکه روزی او هم هدایت می شود تکرار می کرد قربان شاهی که به جای باج گیری نان یتیمان را به دوشش بار می کرد از وصله هایی که نمی چسبید غم داشت نعلین خود را باز  وصله دار می کرد واجب تر از نان شب ما مدح مولاست کاری که با بدخواه او تمار می کرد احمد به معراج خودش رفت و دو دل بود با رب خود یا باعلی دیدار می کرد من کنت مولا ی پیمبر علتی داشت او با پیامش خلق را هشیار می کرد دین با ولایت زنده می ماند که اینقدر احمد به حیدرخواهی اش اصرار می کرد ۱۴۰۳ .
. تنها بودی سرنیزه ها می زدنت دیر اومدم‌ چیزی نموند از بدنت داره تو رو بغل می گیره حسنت بس که تورو غریب گیر آوردن عمو‌ از رو تنت لباساتو بردن عمو حتی وحوش غصه برات خوردن عمو ... هزار تا زخم رو خاک تنت می کارن باید واسه تشییعت حصیر بیارن میخوام ببوسم روتو اگه بزارن بارونی از نیزه روی پیکرته ... کار تمومه نفسای آخرته ... آه می کشی خنجری رو حنجرته شمر اومده ببره سرت رو عمو هی می کشه خنجرشو  زیر گلو نیزه مدام بدنتو کرد زیر و رو چطوری جرأت کرد موتو  دس بگیره نزاشت گلوت چند لحظه نفس بگیره سرت رو می سپارم عمه پس بگیره .👇
demo vocal record 1new .mp3
8.42M
🎼 🎧 فقطعوه بالسیوف تن تو تن نمیشه بچینمت کنارهم   این که بدن نمیشه جوونا دست به دست تورو دارن برام میارن باید باباتو جای تو، رو این عبا بزارن تو تشییعت،  حرم به زحمت افتاده هرجا که چش می چرخونم یه تیکه ت افتاده قد و بالات چی شد  چه درهم اومدی با خون دل شمردمت بازم کم اومدی ... بند دوم نشستم از غم تو خاک روی سرم می ریزم به هرکی یه تیکت رسید،   قربونیه عزیزم خون لخته بیرون می کشم که بشنوم صداتو عمه رسیده ازحرم ، برگردونه باباتو بی رمقه چشام می لرزه زانوهام این اولین بارته که پا نمیشی به پام دردسری شده حرم آوردنت عصای پیری بابا چه بد شکستنت ...................... . (ع) از دستای قلم شده ت از تو خبر گرفته یه کاری کرده داغ تو دس به کمر گرفته‌ اونی که دور علقمه داره می گرده شمره اونی که بیشتر از همه خوشحالی کرده شمره یل ام البنین ، درد آوره همین بی دست باشی و از رو اسب بیفتی رو زمین غرور تو شکست چه سخت گذشت بهش سر تو رو با معجرا به نیزه بستنش بند دوم انتظاری نداشت ازت لبای آب نخوردم پاشو علمدار حرم که دستاتو آوردم خیرت قبول سر تو ام مثل سر بابات شد سکینه مشکو داد به تو شرمنده ی چشات شد ببین داره به ما می خنده حرمله قدم زدن با شمر شده درد یه قافله بیا بریم حرم ، اصلا نخواستیم آب به خاطر منم نشد بخاطر رباب
. مقدر است چنین سخت امتحان بدهی برای ذبح، به خنجر کمی زمان بدهی به نیزه های پناهنده ای که می آیند به روی سینه ی پا خورده ات مکان بدهی هلالٍ کاسه به دستی رسید اما دیر مقدر است عزیزم که تشنه جان بدهی غروب بود سرت را به نیزه می بردند به روی نیزه مقدر شده اذان بدهی تمام دار و ندار حرم به غارت رفت بنا نبود سرت را به این و آن بدهی لب ترک ترکت کو؟ ،بعید بود از تو که حق دختر خود را به خیزران بدهی هزار بار برای تو دست داده تکان... به روی نیزه برایش سری تکان بدهی .
. شعر دفن حضرت علی اصغر علیه السلام گریه بر جان دادنش افلاک کرد خون زیر حنجرش را پاک کرد کند با شمشیر قبر کوچکی.. از لحد کوچکترش را خاک کرد تیر جا خوش کرده ای بر حنجر است ذبح اکبر بود و نامش اصغر است تاج گل از قبر او شرمنده بود قدش از یک شاخه گل کوچکتر است آه از این سینه ی پر خون بکش ناز از این غنچه ی گلگون بکش مادرش از دیدنش جان می دهد تیر را آهسته تر بیرون بکش ... دفن شد آن دیده ی دریایی اش خاک شد شرمنده ی زیبایی اش وقت تلقین علی اصغر رسید اسمع افهم شد دم لالایی اش ... قبر شد کاشانه اش شرمنده ای از غبار خانه اش شرمنده ای جای طفلت داخل گهواره بود از تکان شانه اش شرمنده ای ✍ .
. تن عریان تو پوشونده گرد و غبار زیارت کردن سینت رو ده تا سوار نمیزارن تو گودال تا کنار تو بیام زیر پای مرکب رفتی پیش چشام حرمت عرش شکست وقتی که روی سینت نشست دلواپس جون دادی کاشکی شمر قبل از کشتن چشمت رو میبست دیر رسید خواهرت بوسید از رگ های حنجرت به خورشید آسمون سپرد کمتر بتابه رو پیکرت روبرو بودی با تیغ صدتا سپاه دست پر میرفت حتی شمر از قتلگاه تو رو برگردوندن ذبحت راحت نبود تو که جون دادی کاش لااقل تشنت نبود خیلی خالیه جات دق کردن تو صحرا بچه هات تو رو توو حصیر کهنه ای جمعت کردن بمیرم برات دریای در خروش گریه کردن واسه تو وحوش از بازار شام یه پیرهن واسه تو میفرستم بپوش .👇
. یادش بخیر بالش نرمی که داشتم آغوش با محبت گرمی که داشتم یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب یادش بخیر شانه زدن های هر شبت پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود رویم سپید و موی سر من سیاه بود امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود بی احترام طرز ورودم به شام بود این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام سیلی به حال صورت من گریه می کند لالایی ام به لکنت من گریه می کند خود را برای دلخوشی او زدم به خواب خواب مرا به هم زده لالایی رباب ... ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم دندان شکسته های خجالت کشیده ایم از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ... بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ... گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ... نیت کند به جای تو من را بغل کند از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش هنگام غسل دادن زهرای کوچک است ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است زخم تن مرا به سکینه نشان مده ... تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ... طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد .
. رسیده به آرزوی سفرش ... با هزار حرف نگفته دخترت از رو ناقه افتاده ، مهم اینه از چشای تو نیفته دخترت دخترا منتظرن بابا بیاد درداشونو ، تو بغل بهش بگن سر تو اومد ولی بغل نداشت کاری کرد که حرفا تو دل بمونن گفت : به دیدن کسی که هیچکسو مثل بابا دوس نداره اومدی قربون اومدن نصفه شبی ت چرا با رگای پاره اومدی ... مگه من نگفته بودم که میای با خودت بغل بیار ، سر زدنی ... اومدم که بپرم تو بغلت دیدم اندازه ی آغوش منی ... آخ ببخشید این چه حرفی بود زدم تو به اندازه ی کافی خسته ای ... ببوسم زخم گلوتو خوب بشه ... صد برابر همه ، شکسته ای نمک بچه ، شیرین زبونیشه .... با نمک بودن به بچه ت نیومد لکنتش نزاشت باهات حرف بزنه همه ی حرفاشو با یه بوسه زد رو لبای پاره جون داد که بگه کم بابا هم پناه دختره ... دخترو تازیونه نمی کشه لب بابا، قتلگاه دختره .... زن ها و دخترای شامی فقط دنبال بهونه ی خنده بودن خندیدن ...دخترتو که دق دادن سر قبرش همه شرمنده بودن ✍ .
. یادش بخیر بالش نرمی که داشتم آغوش با محبت گرمی که داشتم یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب یادش بخیر شانه زدن های هر شبت پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود رویم سپید و موی سر من سیاه بود امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود بی احترام طرز ورودم به شام بود این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام سیلی به حال صورت من گریه می کند لالایی ام به لکنت من گریه می کند خود را برای دلخوشی او زدم به خواب خواب مرا به هم زده لالایی رباب ... ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم دندان شکسته های خجالت کشیده ایم از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ... بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ... گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ... نیت کند به جای تو من را بغل کند از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش هنگام غسل دادن زهرای کوچک است ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است زخم تن مرا به سکینه نشان مده ... تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ... طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد . 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم        
. رسیده به آرزوی سفرش ... با هزار حرف نگفته دخترت از رو ناقه افتاده ، مهم اینه از چشای تو نیفته دخترت دخترا منتظرن بابا بیاد درداشونو ، تو بغل بهش بگن سر تو اومد ولی بغل نداشت کاری کرد که حرفا تو دل بمونن گفت : به دیدن کسی که هیچکسو مثل بابا دوس نداره اومدی قربون اومدن نصفه شبی ت چرا با رگای پاره اومدی ... مگه من نگفته بودم که میای با خودت بغل بیار ، سر زدنی ... اومدم که بپرم تو بغلت دیدم اندازه ی آغوش منی ... آخ ببخشید این چه حرفی بود زدم تو به اندازه ی کافی خسته ای ... ببوسم زخم گلوتو خوب بشه ... صد برابر همه ، شکسته ای نمک بچه ، شیرین زبونیشه .... با نمک بودن به بچه ت نیومد لکنتش نزاشت باهات حرف بزنه همه ی حرفاشو با یه بوسه زد رو لبای پاره جون داد که بگه کم بابا هم پناه دختره ... دخترو تازیونه نمی کشه لب بابا، قتلگاه دختره .... زن ها و دخترای شامی فقط دنبال بهونه ی خنده بودن خندیدن ...دخترتو که دق دادن سر قبرش همه شرمنده بودن ✍ . 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم        
. امشب مگه مهمون نداری درهمی سامون نداری من خیزرون خوردم عزیزم تو چی شده دندون نداری غصه خوردی مثل شمع آب شدی اضطراب کشیدی بی‌تاب شدی هر دفعه چشات می‌خواست خواب بره داد زدن سر تو بد خواب شدی چه موهایی سفید کردی یه روزه با آتیش دلت عالم میسوزه لباست پاره شد غصت نباشه میگم عمه برات چادر بدوزه سعی کن از خاک باباتو برداری برگشتم من امشب بابا داری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دورو بر ما ازدحامه،رو سرم آتیش بامه گوشواره‌های یادگاری،تو گوش دخترای شامه بَده طفلی دست به دیوار بره پابرهنه بین انظار بره بده واسه ی یه پرده نشین با لباس پاره بازار بره زجر که آرزو رو از من گرفت گل سر نه مورو از من گرفت نمیدونم چراسیلی که زد سراغ عمو رو از من گرفت می‌بردم اسمتو سیلی می‌خوردم میزد اما باز اسمت رو میبردم سه ساله کشتنش زحمت نمیخواست نمیزد باز من از دوریت می‌مردم چهل منزل دست قاتل بودی برگشتی حیف ای کاش کامل بودی 👇
. (س) کی میتونه با سه آیه بشه قرآن حسین یه تنه خیر برسونه به محبان حسین بابا جونش واسه شیرین زبونش در میره پس می نویسم یه رقیه می خونم جان حسین گرمه پشت هفت قبیله مون ، به قبیله ی رقیه کار خوبه خدا درست کنه به وسیله ی رقیه تو کامل شدی مثل ابالفضل پرسائل شدی مثل ابالفضل سنخیت گرفتی روی شونه ش دریا دل شدی مثل ابالفضل تو اسمت امیده به ابالفضل آوازه ت رسیده به ابالفضل کوچیک بود، از عالم گره واکرد تو دستات کشیده به ابالفضل .......... ملائک با مژه شون این حرمو جارو زدن دسته خالی ها با امید دم این در، رو زدن آره دریا دلی اینه همه رو می کشونه سن و سالی نداره مردا جلوش زانو زدن مسلمون خونوادشیم ، به سه آیه ی رقیه بهشتمون رو دیدیم به چشم ، زیر سایه ی رقیه گره هامو وا کرده کرده رقیه چه دردا دوا کرده کرده رقیه به محشر نیاز نیست که تو دنیا قیامت به پا کرده رقیه خوشم تو خرابات رقیه پرم از ارادات رقیه می میرم به شوقی که تو محشر برم به ملاقات رقیه https://eitaa.com/emame3vom/105116 .👇
. برگشت کاروان به کربلا دور مزار شاهی برپاست سوگواره یک قافله شکسته با قلب پاره پاره یک قبر با سه تا شمع، یک قبر دسته جمعی جمعند دور یک ماه، هفتاد و دو ستاره سوغاتی سفر را آورده کاروانی ... گودال زنده شد با پیراهنی دوباره سوزاند کربلا را ، یک یادگار دیگر چوبی که بود قبلا بخشی ز گاهواره یک بانوی خمیده فریاد زد که برخیز آورده ام برایت یک جفت گوشواره ... زخمی شده وجودش ،به بازوی کبودش چرخاند چشم خود را ، شد روضه با اشاره ✍ ............. . رسیده ام که بگویم سلام یاورِ عطشان سلام شاه شهیدان، سلام سرور و سلطان رسیده ام که پس از اینهمه مراحلِ دوری دوباره سر بگذارم به آستانِ تو جانان سلام کشته ی بی سر، سلام زاده ی کوثر سلام میوه ی جانِ علی و ختمِ رسولان رسیده ام که بگویم، به اقتدار و سلامت رسیده اند به کویت، دوباره جمعِ غریبان نه خسته است دلی، نه شکسته حرمتی از ما نه بی تو هیچکسی، ناسزا شنیده ز عدوان نه چادری شده پامالِ این و آن، تَهِ گودال نه معجری شده غارت ز بانوان و صغیران نه صورتی شده نیلی، نه حرمله زده سیلی نه تازیانه کسی زد، به کودکان و یتیمان نه کودکی به خرابه، کنار راسِ تو دِق کرد نه دختری ز سفیری، شنیده لفظِ کنیزان به اقتدار و سلامت رسیده ام ز قیامت رسانده ایم پیامت، قسم بخون شهیدان فقط بسنده به یک جمله میکنم ز فراقت که کاش بود علمدار در کنار اسیران □ □ □ تو هم بگو سخنی از خودت ز ساعتِ آخر چها گذشت به جسمت، بزیرِ سمِ ستوران چه شد که تکیه زدی تو، به نیزه های غریبی نشد بجای تو خواهر، شود روانه ی میدان به غیرِ طفلِ صغیرت که روی دست تو جان داد کسی جواب نمیداد، بر ندای تو مهمان اگرچه پیش پدر، روضه پسر نشود خواند مرا اشاره ای از دل، تراست ناله ای از جان به پیشِ چشمِ تو پرپر، که گشت شبهِ پیمبر گرفت جانِ مرا هم شبیهِ جانِ تو جانان مگو که یار نمانده، هنوز خواهر تو هست که جانِ خسته چو موری است، هدیه نزد سلیمان ✍ .
. هستند به جز من همه حاضر در خود نشکسته ام به ظاهر از ما که گذشت ما نرفتیم پابوس ، حلال هرچه زائر جامانده مگر که دل ندارد؟ ای لطف تو شامل مسافر ... دیدم به طریق، اهل شهرند مدیون محبت عشایر ... تقدیر من است بین روضه حسرت بخورم به حال جابر بر بد سفران محل ندادی ماندند به کشور مجاور ... در روضه ببین کلافه ها را دریاب دل اضافه ها را .... هرکس به نیابتی رسیده شبهای زیارتی رسیده ... روح تو گرفته است آرام زینب به سلامتی رسیده در دست گرفته گوشواره از شام، غنیمتی رسیده ... از چهره بگیر شرم او را ... او با چه خجالتی رسیده ... می خواست نشان دهد ببینی زینب به چه غربتی رسیده ... یک فاتحه خواند و شد حواله بر شادی روح یک سه ساله... ✍ .
. هستند به جز من همه حاضر در خود نشکسته ام به ظاهر از ما که گذشت ما نرفتیم پابوس ، حلال هرچه زائر جامانده مگر که دل ندارد؟ ای لطف تو شامل مسافر ... دیدم به طریق، اهل شهرند مدیون محبت عشایر ... تقدیر من است بین روضه حسرت بخورم به حال جابر بر بد سفران محل ندادی ماندند به کشور مجاور ... در روضه ببین کلافه ها را دریاب دل اضافه ها را .... هرکس به نیابتی رسیده شبهای زیارتی رسیده ... روح تو گرفته است آرام زینب به سلامتی رسیده در دست گرفته گوشواره از شام، غنیمتی رسیده ... از چهره بگیر شرم او را ... او با چه خجالتی رسیده ... می خواست نشان دهد ببینی زینب به چه غربتی رسیده ... یک فاتحه خواند و شد حواله بر شادی روح یک سه ساله... ✍️ . 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
. محبتی امام حسن و امام حسین (ع) جان دو جهان شد پدر این دو برادر هستیم فقط زیر پر این دو برادر ... قربان حسین و حسن فاطمه رفتیم باشیم محب از نظر این دو برادر ... از نان پسر های کریمان همه خوردند شد باب کرامت ثمر این دو برادر از بی سرو پا سینه زن محترمی ساخت شد شامل ما هم هنر این دو برادر از در به دری صف محشر به امان است هرکس که شود در به در این دو برادر بی حرمتشان کرد فلک ورنه به دنیا صد پاره نمی شد جگر این دو برادر ما با جگر پاره نشستیم بمیریم ... در روضه ی سخت پسر این دو برادر ... قاسم که کش آمد ، علی اکبر که کم آمد یارب چه نیامد به سر این دو برادر ... .
. مدح مولا هنر آفرین ، ثمر آفرین ، به فدایت ای گوهرآفرین تو نبوتی ، تو امامتی ، تو ولایتی تو تمام دین کلمات تشنه معرفت همه صف به صف به کمین تو ملکند مستمعین تو ، تو بخوان خطابه ی دلنشین تو به روز فاتح خیبری ، دل شب به شانه غذا بری چه مهابتی ، چه محبتی ، تویی آن چنان تویی این چنین همه جا نشسته به یک زمان ، تو یکی و در دل صد مکان ز خرابه تا دل کهکشان ، تو کنار آن، تو کنار این به خدا که کهف امان تویی که دلیل خلق جهان تویی که تو آفریده شده شوی پدر تمامی مومنین چه کرامتی چه فضیلتی ، دل اگر که طالب حکمتی برو علم را ز نجف بجو ، چه نیاز تا بروی به چین هوس دمی نمکین کند چو طواف عرش برین کند به نجف رسیده ی اربعین ، به خدا رسیده یقین کند ✍ .
. 📋 آه از آن روز که دنیای من از پا افتاد (س) (ع) حاج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آه از آن روز که دنیای من از پا افتاد رد پا روی پر حضرت حورا افتاد نفس حادثه‌ها را به شمارش انداخت اتفاقی که برای من و زهرا افتاد اتفاقی نبود خونه سوخت اتفاقی نبود در شکست اتفاقی نبود فاطمه رو زمین نشست اتفاقا دیدنش پشت در مثل گل کوبیدنش اتفاقا کشتنش چهل نفر رد شدن از رو تنش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 بدون آب بُریدند حنجر او را (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بدون آب بُریدند حنجر او را به قتلگاه کشانده‌اند مادر او را برای این که نماند چیزی از جسمش به دست نعل سپردند پیکر او را *شاعر: ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. دوباره گریه کردی زیر چادر کی قلب نازک تو رو شکونده شبیه شمعی که می سوزه نم نم تموم شدی چیزی ازت نمونده ... قداستی داشت در خونه ی تو آتیش زدن ، مقدسی نمونده تموم شهر تو کشتنت شریکن برم به کی بگم، کسی نمونده اونایی که تورو زدن تو کوچه سمت دارن ولی ندونی بهتر تو دنیایی که قنفذ و مغیره عزیزشن ، همون نمونی بهتر ... یه حرفایی شنیدم از تو امروز دلم از این حرفا داره می پاشه گفتی بساز تابوتمو‌، رو چشمم فقط چرا گفتی خمیده باشه ... فردا شب این موقع ها من موندم و آرزوهای رفته زیر خاکم... فردا باید بیام سر مزارت پهلو شکسته ی اسیر خاکم ... فردا شب این موقع رو سنگ غسلی هی پا میشم می بینمت می شینم نگفتی از من چرا رو گرفتی فردا که غسلت دادنی می بینم یادت باشه وقتی باباتو دیدی بگو که دنیا واسمون عذاب بود بگو تو رو می زدنت تو کوچه به دستای حیدر تو طناب بود ✍ .
. دوباره گریه کردی زیر چادر کی قلب نازک تو رو شکونده شبیه شمعی که می سوزه نم نم تموم شدی چیزی ازت نمونده ... قداستی داشت در خونه ی تو آتیش زدن ، مقدسی نمونده تموم شهر تو کشتنت شریکن برم به کی بگم، کسی نمونده اونایی که تورو زدن تو کوچه سمت دارن ولی ندونی بهتر تو دنیایی که قنفذ و مغیره عزیزشن ، همون نمونی بهتر ... یه حرفایی شنیدم از تو امروز دلم از این حرفا داره می پاشه گفتی بساز تابوتمو‌، رو چشمم فقط چرا گفتی خمیده باشه ... فردا شب این موقع ها من موندم و آرزوهای رفته زیر خاکم... فردا باید بیام سر مزارت پهلو شکسته ی اسیر خاکم ... فردا شب این موقع رو سنگ غسلی هی پا میشم می بینمت می شینم نگفتی از من چرا رو گرفتی فردا که غسلت دادنی می بینم یادت باشه وقتی باباتو دیدی بگو که دنیا واسمون عذاب بود بگو تو رو می زدنت تو کوچه به دستای حیدر تو طناب بود ✍ .
. رسم است کسی رخت اگر بست ز دنیا از خاک سفر کرد سوی عالم بالا ... تا درد نگیرد دل طفلان عزیزش از خانه ی او جمع کنند البسه اش را مقصود، از این کار فراموشی داغ است تا گل نکند ، خاطره های متوفی ... بردند .... ولی علت رنجیدن زینب مویی ست که جامانده روی شانه زهرا در کرببلا رسم ولی جور دگر بود می شد بدنی دستخوش غارت اعدا ... بردند هرآنچه به تنش بود به غارت یک قوم نهادند پی اش پای به صحرا بانوی علی خصلت منت نکشیده افتاد سر کهنه لباسی به تمنا ... ای کاش کنون که شده صد پاره تن او بر اهل و عیالش برسد پیرهن او... ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 پریشونی دلت میخواد پابشی نمیتونی می مونی، میری؟ خودت نمیدونی پریشونی از تو سایه ای هست رو سر مستدامه اونکه دست بلند کرد رو تو یه غلامه دلخوشیم ... نفسی که میزنی شده قدت دیگه منحنی شده همه میگن : قبرشو بکن همسر تو رفتنی شده