eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
112 ویدیو
19 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸 ۱. من دو پسر با فاصله سنی کم دارم. پسرام جوری بودن که تا حدود چهارسالگی حتی نیم ساعت خواب پشت هم هم نداشتند و وضع خواب من خیلی خیلی ترسناک و ناجور بود. کسی کمک من نبود و همسرمم مجبور بود همش سرکار باشه. کلا بیدار بودم و دست تنهای دست تنها. خیلی غصه میخوردم و عصبی میشدم. خیلی غمگین و تنها بودم. خیلی لاغر شدم😱 طوریکه هرکس منو میدید برام غصه میخورد😓 برای همین دیگه بعد دومی، همسرم گفتن من خیلی بچه دوست دارم ولی حالا تا زمانی که اینقدر پول داشته باشم که برای تو پرستار بگیرم، دیگه بچه دار نمیشیم. 👈🏻وقتی پسرم دو سالش شد من ازون موقع تا همین یک سال پیش که میشه حدودا چهارسال، همش بهش اصرار میکردم و اونم میگفت کمک نداریم، خونه نداریم و مستاجریم، پول نداریم، من وقت ندارم کمک کنم، سنمون بالاست و... ❤️اخرش پارسال محرم خیلی ناراحت به حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها متوسل شدم. ایشون معجزه وار جوابمو دادن طوریکه یک ماه بعدش همسرم یهو خودش گفت من خیلی فکر کردم. ما شرایط بچه نداریم، ولی واقعا دو بچه کمه... سومی رو هم بیاریم🥲 الان الحمدلله باردارم🥲🥰❤️ تمام کارای خونه، خرید، کارای بچه ها و کارای مدرسه شون تماما با خودمه... فشار روم زیاده و کماکان همیشه تنهام. ولی توکلم به خداست❤️ ان شاالله خدا بهمون فرزند سالم و صالح بده. فرزندی که خوابش خوب باشه و همسرم از کاری که کردن اظهار پشیمونی نکنن❤️ 👈🏻از لحاظ همراه کردن تربیتی هم، وقتی چیزی میگن کاملا توجه می کنم. حتی اگه اشتباه باشه. ولی بعدا در زمانی دیگه، در قالب بیان چیزایی که یاد گرفتم، باهاش درمیون میزارم👌🏻 کلا هم هر کاری کنه تشکر می کنم❤️ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🌸🌸🌸 ۲. سلام شوهر من از وقتی بچه دارشدیم یا مشغول تحصیل و گواهی پایانی بودن یا سربازی یا کار ... پسرم تو این نزدیک ۳ سال خیلی وجود پدر رو حس نمی‌کرد و وابستگی بسیار شدید به من داشت . در سن ۱.۵ سالگیش مشهد رفتیم. ولی ۳ روز تموم بچه به من چسبید و یک ثانیه هم بغل پدرش نمی‌رفت و گریه میکرد. خیلی سخت گذشت. 👈🏻 الحمدالله با شوهرم صحبت کردیم قرار شد شب ها در حد ۱۵ دقیقه هم که شده ، براش وقت بذارن، با هم برن بستنی بخرن و رابطه رو بیشتر کنند. خودمم هم تا بتونم تو کارها شریکشون میکنم. مثلا میگم مامان ببین الان دستم بنده برو بده بابا شلوارت رو بپوشونه یا شما مردا زودتر برین... خلاصه از هر فرصت کوچیکی برای مشارکت ایشون و بهبود روابط کمک میگیرم . 👌🏻از پیشرفتم راضی هستم با اینکه هنوز پسرم گاهی گارد داره و به باباش باید هی بگم. ولی خداروشکر از نظر خودم همه چیز بهتر شده. 👈🏻یک چیز دیگه موقع هایی که برای پسرم وقت میذارن من تعریف میکنم و میگم ببین چقدر رابطتون بهتر شده، ببین میگه بابام... تا انگیزه‌شون بیشتر بشه . 👈🏻توقع خودمم پایین آوردم و مدام کمبودها رو مرور نمی‌کنم تا اذیت بشم.👌🏻 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🌸🌸🌸 ۳. همسر من پرستار هستن و زمان زیادی خارج از منزل هستن. خودم هم پرستارم و شیفت های بیمارستان زیاده. بعد بچه اول، خیلی دلم میخواست بچه دوم رو بیاریم، اما همسرم راضی نمیشد. 👈🏻 براشون در مورد تنها بودن پسر اولم توضیح دادم تا بالاخره بعد ۵ سال قبول کردن... 👈🏻 در مورد کمک کردن در امور بچه داری، من بچه‌ها رو ارجاع میدم به پدرشون. مثلا وقتی دارم آشپزی میکنم و همسرم سرش تو گوشی هست و پسرم از من کاری میخواد انجام بدم، میگم برو به بابایی بگو تا برات زودتر انجام بده. من الان دستم مشغوله کاره و باید صبرکنی☺️ 👌🏻اینجوری پسرم میره سراغ باباش و بابا هم مجبوره کارش رو انجام بده...😁 یا مثلا درمورد تکلیف مدرسه... گاهی میگم این سوالو به بابا بگو برات توضیح بده تا من برم غذا براتون اماده کنم... 👌🏻با این روش ها پدرشون کم کم مشارکت کردن و الان بیشتر درگیر کارهای بچه‌ها میشن. وقتایی هم که سرکار هستم بچه‌ها پیش پدرشون هستن و ایشون غذایی رو که من آماده کردم، گرم میکنه و بهشون میده یا لباسشون رو عوض میکنه و گاهی بیرون میبرتشون. سعی میکنم غذا رو از قبل بپزم که اذیت نشن. اما ظرفها رو خودشون میشورن. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🌸🌸🌸 ۴. من مادر یک فرشته ی دو ساله هستم و ابتدای راه فرزند آوری. همسرم در کار خونه اهل کمک هستن. تو بارداریم هم خیلی زحمت کشیدن. بچه رو هم گاهی نگه میدارن تا من استراحت کنم خدا خیرشون بده مرد خوبی هستن. اما راجع به تعداد بچه ها دوست داشتن ۳ تا بچه داشته باشیم نه بیشتر. میگفتن حالا بذار اگر شرایط جور بود بیشتر میاریم ولی همون سه تا هم خوبه و اینکه نگران سلامتی من بودن چون بارداری اولم بسیار سخت گذشت. 👈🏻منم هر چند وقت یه بار به یه بهانه ای کلی از تجربیات مادران چند فرزندی و مزایای تربیت بچه تو خانواده پر جمعیت میگفتم تا کم کم ایشونو آماده کنم... بعضی حرفا اولش شاید بی تاثیر باشن اما به مرور و با مداومت اثر خودشونو میذارن. ✳️موقع ازدواج دنبال کسی بودم که باهاش تو مسئله ولایت اتفاق نظر داشتم باشم تا وقتی اختلافی پبش اومد هر دو به سیره ائمه و صحبت های رهبری رجوع کنیم که الحمدلله همسرم هم همین شرط رو برای ازدواج داشتن. ❤️اولین بار که قسمت شد رفتیم کربلا رو به روی ضریح امام نشستیم ازشون پرسیدم اگر آقا حکم جهاد میدادن شما میرفتی؟ گفتن بله حتما گفتم بعد از یه مدت، اگر من میگفتم شما دیگه رفتی کافیه. صبر کن بقیه برن، گوش میکردی؟ گفتن نه جهاده باید برم... گفتم پس حالا که حکم جهاد من اومده، برای جهادم حد تعیین نکن... از سختی هایی که تو این مسیر برام پیش میاد نترس! چون جهاده، سخته و فداکاری میخواد... مات شد و چند ثانیه سکوت کرد... 🤩جلوی آقا ازش قول گرفتم و یک دل شدیم باهم ... دیگه حرف از اینکه چند تا بچه بیاریم تو خونه ما نیست. تا هر جا بتونیم میاریم ان‌شاءالله... 👈🏻 راجع به کار خونه و نگهداری بچه هم، من گاهی مطالبی از ثواب کمک به همسر که تو کتاب من دیگر ما خوندم براشون میخونم و ازشون بابت کارهایی که میکنن تشکر میکنم. 👌🏻 قلق های همسرمو پیدا کردم مثلا ایشون نباید اصلا خوابشون بهم بریزه. منم تلاش میکنم بعد از ظهر، شرایط استراحتشون رو فراهم کنم تا بعد بهتر بتونن با من همکاری کنن... هر چند وقت یه بار تفریحاتی رو برنامه ریزی میکنم تا ایشون خسته نشن از کار بیرون و شلوغی بچه و ... مثلا خوراکی و چای برمیدارم میریم کنار رودخونه. ⬅️هم حال و هوای همسرم عوض میشه ⬅️هم انرژی پسر شلوغم تخلیه میشه😂 ⬅️هم اونا وقت پدر پسری میگذرونن. 👌🏻اینجوری تو طول هفته همسرم با انرژی بیشتری به من کمک میکنه. 👈🏻👈🏻صبر، قدردانی، سیاست درست بیان درخواست و فراهم کردن شرایط استراحت و تفریح همسر خیلی مهمه. 👈🏻و نکته آخر اینکه متوجه شدم باید اقتدار آقایون رو حفظ کرد تا اونها هم با ما همکاری کنن. این خیلی خیلی اهمیت داره ... مثلا وقتی کاری بهشون میدیم و درست انجام نمیشه بازم تشکر کنیم و با صبوری و غیر مستقیم راه درست انجامشو یادشون بدیم...👌🏻 اقتدار دامنه ی گسترده ای تو زندگی داره که من هنوزم در حال کشفشم😄 لطفا دعا کنید خدا بهم لیاقت و توان فرزندآوری و تربیت صحیح اون ها رو بده... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🌸🌸🌸 ۵. دختر من کلاس اولی هست دیروز همسرم برای جشن اولین روز دخترم اومد مدرسه. نزدیک به ۲۰ تا دانش آموز بودن بین همه اینا فقط پدر دختر من اومد مدرسه. بعد وارد شدن بچه ها اون رفت. گفت کسی که نیومد تو چرا گفتی من بیام؟ گفتم بخاطر دخترمون❤️ تو به دیگران چیکار داری... گفت هیچ مردی نبود... گفتم اون مستخدمه که مرد بود 😁 یه بارم دخترم آخر شب داشت درسهای چرتکه انجام میداد. توی دفتر، معلمش نوشته بود مامانهای محترم با بچه ها کار کنید. بعد من داشتم لباس پهن میکردم. همسرم گفت الان من باید با بچه کار کنم یا مادرش؟ گفتم پدر پس بیاد کار مادر رو انجام بده؛ لباسهای خودش رو پهن کنه و من برم به بچه یاد بدم. هیچی دیگه 😁 گفت نه نه نمیخواد خودم یاد میدم ولی بلد نیستم. گفتم من بهت یاد میدم. بهش یاد دادم و اون هم با بچه کار کرد. دیگه هر وقت خودش حال داشت با بچه کار میکرد❤️ 👌🏻میدونین چیه بعضی اوقات محیط و جامعه هم باید از پدر این کمک و یاری رو بخوان... من فرداش رفتم به معلم گفتم قضیه این شد. شما چرا تو دفتر و کتاب همش تاکید میکنین مادر مادر...؟ بنویسین پدر یا مادر کار کنن... گفت اخه پدرها خسته ان و معمولا مادر ها به درس بچه ها میرسن. گفتم قرار نیست که همیشه به بچه ها برسن. ولی از هر ۱۰ بار، یکبار رو که میتونن کمک بشن. گفت شاید شوهر شما اینجوری باشه دیگران معمولا نیستن گفتم اتفاقا شوهر منم صافکاره. خیییلی خسته تر از همه پدرهای این کلاس هست. ولی هممون باید تو این مسیر باشیم. 👌🏻اگه بلد نیست، کمی توضیح بدیم. اون چیزهایی که بلد هست رو که دیگه میتونه کار کنه... گفتم هم مدرسه باید بخواد، هم خانم ها و مادر ها👌🏻 باید مکان ها و جاهایی که با بچه ها در ارتباط هستن این دیدگاه رو داشته باشن. به خانواده ها تلنگر بزنن، از مردها بخوان که توی قضایا شراکت داشته باشن... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🌸🌸🌸 ۶. هشت سال بود فرزند سوم میخواستم همسرم سرسختانه مخالف بود ازش خسته شدم انقدر که هر راهی رفتم راضی نشد یه شب قدر بیست و یکم ماه مبارک بود دلم شکست از خدا خواستم ، امیرالمومنین رو واسطه کردم شب بیست و سوم خودش اومد گفت راضیم الانم بچه سومم زهرا خانوم دو ساله است 😊 حالا چهارمی رو میخوام بازم راضی نیست 😅 اینبار باید حضرت زهرا رو واسطه کنم یه علی اقا بهم عنایت کنن😍 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🌸🌸🌸 ۷. در همش تجربه دارم😵‍💫 برای بچه بعدی، تلاشهای مختلف زیادی کردم و بالاخره راضی شدن. 👈🏻کلی مشاوره رفتیم 👈🏻کلی براشون پیام های مرتبط در مورد مزایای چند فرزندی میفرستادم 👈🏻انقدر خانواده های چند فرزندی نشونش میدادم که براشون چند فرزندی عادی بشه. 👈🏻 از در مذهبی هم وارد شدم و گفتم آقا گفتن جهاده. جهادم این نیست فقط برید میدون جنگ شهید بشید همین که چیزی برات سخته ولی به خاطر خدا بهش تن میدید جهاده.... خلاصه الان راضیه الحمدلله😁 در مورد دست تنها بودنم، بعد اینکه خانواده‌م پس از زایمان من، برگشتن شهرستان، من موندم و همسرم. ولی همسرم کلا از بچه چیزی نمیدونست. چون کلا بچه دور و برشون نداشتند. 👈🏻 اما با مسولیت دادن و صبر و تحمل که گاهی هم بحث پیش میومد، الان خیلی خیلی بهتره. 👌🏻ولی در کل تا یه حدی میشه از مرد توقع داشت. عین خودت نمیشه. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🌸🌸🌸 ۸. من تو عمل انجام شده قرارش میدم😁 مثلا تو حمومه، بچه رو آماده میکنم میفرستم تو که اونم بشوره😁 سانس پدر و کودک رزرو میکنم، پولشم میدم بعد بهش خبر میدم😁 میخواد بره هیئت، بچه رو حاضر میکنم سریع، بهشم میگم بابات داره میره هیئت دیگه بقیه ش اتوماته😂 به این شکل😁
🌸🌸🌸 ۹. من همسرم الحمدلله کمکه. بچه چهارمم الان پنج ماهشه. خودم و همسرم داریم از فشار و سختی میمیریم 😭😭😭ناگفته نماندکه سومی یک سال و نیمشه. ولی خب هرکی میگه سخت نیست؟ میگم خدابزرگه خودش توان میده و میگذره 👈🏻من شدیدا پررتلاش و کوزت هستم بنده خدا میبینه دلش میسوزه کمک میکنه😁 👈🏻هرچند که ماکلا برمبنای توصیه رهبری و ازدیاد نسل شیعه فرزنداوری کردیم و به همین خاطر شدیدا باهم همراهیم و به هم کمک میکنیم الحمدلله...
🌸🌸🌸 ۱۰. من پسرم رو ۱ ساله‌ که بود دادم باباش برد حموم. هی نپرسیدم چیکارمیکنی؟ با اون بشور اونجوری نشور اینجوری بشور عه روسرش اب نریز و... درو بستم، اونم ازم‌ هیچی نپرسید.😊 بعد ۱۰دقیقه بچه رو تحویل داد. تمام و ازش کلی تشکر کردم 👈🏻گیر دادن بهشون اونا رو از انجام کارا زده میکنه.
🌸🌸🌸 ۱۱. به نظرم برای همراه کردن پدرها در امر بچه‌داری باید اجازه بدیم تجربه کنند، اشتباه کنند و ما هم با صبر و حوصله این ها رو بپذیریم! من همسرم، اول که بچه به دنیا اومد اصلا نمیتونستن بغلش کنن! ولی من همه بد گرفتن‌ها، کج و کوله بسته شدن پوشک و پس دادن‌ها و ... رو پذیرفتم. هربار در کنارشون میگفتم به نظرتون چه کار کنیم کمتر ممکنه پس بده؟😄 👌🏻و با همین آزمون و خطا ها الان ایشون کاملا مثل خودم میتونن از پس کارهای بچه بر بیان. علاوه بر این به نظرم مهمه که به غریزه پدری هم اعتماد کنیم!👌🏻 لازم نیست رابطه پدرها همون طور که ما فکر می‌کنیم درسته پیش بره. مطمئن باشیم غریزه پدری هم درست کار میکنه و میتونه یه ارتباط خوب رو با بچه شکل بده. بنابراین به پدرها اعتماد کنیم و بچه رو با خیال راحت بسپریم دستشون و اشتباهاتی که در این زمان ممکنه رخ بده رو هم بپذیریم
🌸🌸🌸 ۱۲. پیرو صحبت های خانم شماره ۵ درباره کمک گرفتن از همسر، واقعا ما خانواده ها باید سعی کنیم این موضوع رو جا بندازیم که در مورد مدرسه بچه ها هر دو والد باید شرکت داشته باشن تو همه موضوعات. ما یه مدت کوتاهی هست که برای تحصیل مهاجرت کردیم کانادا. اینجا حتی برای شروع سال تحصیلی مهد کودک‌ها هم که میخواستن جشن کوچیک بگیرن، از ما خواستن که هر دو والد حتما حضور داشته باشن. بااینکه تو روز کاری بود ولی همه پدر ها و مادر ها باهم اومده بودن.👌🏻 بچه ها هم وقتی می‌بینند هر دو والدین بهشون توجه دارند خوشحال می‌شن.❤️ من خودم یه دختر چهار و نیم ساله و یک پسر ۱۸ ماهه دارم. خداروشکر همسرم خیلی همراهن و در تمام کارهای مربوط به بچه ها همراهی دارن الحمدالله. تو کارهایی مثل عوض کردن و شستن پسرم، یا حاضر کردن بچه ها برای بیرون رفتن. ولی خب تو کار خونه انجام دادن ضعیفن 👈🏻که اونم من خودم مثلا بهشون دقیق میگم چیکار کنند مثلا میگم الان مرباها رو بذار یخچال، نون و بذار تو جای خودش و بعد سفره رو جمع کن 😅 یا تا من ظرفارو بشورم خونه رو جارو کن.😄 اگه موضوع رو ریز و دقیق بگم، ایشونم انجام میدن‌. در مورد تعداد فرزند و فرزند آوری هم الحمدلله باهم هم عقیده هستیم و میگیم چهارتا خوبه و حالا برای بیشتر شدنش باید ببینیم بعدا چطوری میشه☺️
🌸🌸🌸 ۱۳. در مورد کمک گرفتن از همسر، میخوام یه توصیه دوستانه بکنم چون تجربه ی تلخی دارم. من دو پسر ۸ ساله و یک و نیم ساله دارم. وقتی پسر دومم ۶ ماهه بود پسر اول کلاس اول بود، در این مدت دائما بیمار میشدن. به خاطر اینکه توی مدرسه ویروسی میشد و برادر کوچکتر اوضاع خیلی بدی پیدا می‌کرد. من تمام این مدت سختی ها رو تحمل میکردم ولی از شوهرم کمک نمیگرفتم . شب تا صبح اصلا نمیتونستم بخوابم ولی میگفتم بذار آقایی بخوابه صبح بتونه بره سر کار. اما در این حین دیسک کمرم پاره شد و کمرم دیگه به حالت رکوع موند. با هزار جور دکتر و فیزیوتراپی کمرم راست شد و الان هم خیلی در عذابم. با خودم میگم کاش شب هایی که بیمار بودن از شوهرم کمک گرفته بودم... اگر دلسوزی بیجا نکرده بودم، مشکلاتمون صد برابر نشده بود. ضمن همه اینها من خیلی دلم دختر میخواست چون خواهر ندارم، ولی با این دیسک کمر داغون اصلا جرأت بارداری دیگری ندارم. و خیلی حسرت اونهایی رو میخورم که میگن ما بیشتر میخوایم بچه بیاریم. اگه واقعا قصد دارید تعداد بیشتری بچه داشته باشید پدرها رو هم بیارید تو مسیر کمک کردن. ❓ضمنا میخواستم خواهش کنم اگه کسی وضعیتش مثل منه و دیسک کمر داره اما تونسته با موفقیت باردار بشه، به من هم کمک کنه...
و اما در انتها این دو تا تجربه رو هم ببینیم و ختم کلام کنیم👌🏻😌
🌸🌸🌸 ۱۴. در مورد کمک گرفتن از همسر چند تا نکته میخوام بگم که تاثیرش رو تو زندگیم دیدم. اول اینکه برای هر کاری حتی کوچیک (حتی اونایی که تو ذهنمون میگیم وظیفشه 😅 ) از همسرمون تشکر کنیم. همراهی‌شون بیشتر میشه. دوم اینکه به تفاوت های زن و مرد توجه کنیم. من دقت کردم خیلی از عیب و ایراد هایی که ما از کار مرد ها میگیریم، بخاطر اینه که اونا به اندازه ما به یه سری جزییات توجه نمیکنن. من سعی میکنم از این جزییات بگذرم و بیخیال بشم یا حداقل بعدش خودم این ریزه کاری ها رو انجام میدم. ولی تا حد امکان سعی میکنم از کار همسرم ایراد نگیرم و غر نزنم. چون به هر حال یه بخشی از کار رو انجام بدم بهتر از اینه که کلش رو انجام بدم😅 سوم اینکه سعی میکنم بفهمم از کدوم کارها خوشش میاد بیشتر تو همون حیطه ها ازش کمک میگیرم. چهارم اینکه گاهی باهاش معامله میکنم😁 مثلا وقتی حوصله نون خریدن نداره، میگم باشه من میرم نون میخرم تو به جاش فلان کار رو بکن😁 خوبیش اینه که حداقل باعث میشه از کار های روزمره ای که بیشتر به گردن منه، دور بشم.👌🏻
🌸🌸🌸 ۱۵. منم میخواستم نظرمو در مورد کمک کردن همسران در منزل بدم. به نظر من کمک کردن مرد در خونه از جوونمردی اون مرده. من مخالف کمک کردن مردها نیستم، اما دلم میخواد یه موضوعی رو اول به خودم یادآوری کنم. آخه من آدمی ام که مدام به همسرم غر میزنم و از زیادی کارهام شکایت میکنم. همسرمم خیلی اهل کمک تو کارای خونه نیست اما امروز داشتم فکر میکردم چرا ما زنها انقدر منت داریم سر مردها که شب بیداری میکشیم و همش کار داریم. مگه اونا بیکارن؟! مگه اونا مدام خوابن؟! مثلا همسر من شب رو کامل میخوابه؛ اما من نه... به خاطر بچه های شیر به شیر مدام بیدارم عوضش شوهرم صبح زود میره سرکار و من تا نه ده صبح خوابم😁 تازه بعدازظهرم یه کم میخوابم این به اون در💁🏻‍♀️ تازه من وقتی خودمو میذارم جای مردها میبینم واقعا سخته که بخوای پولی که براش جون کندی به دست آوردی به راحتی در اختیار زن و بچه بذاری ولی مردان خوب ما بی هیچ منتی این کارو میکنن❤️ یه چیزی از مادرم بگم... من بچه هفتم و آخر مادرمم❤️ از وقتی یادم میاد تا وقتی ما بچه‌ها بزرگ شیم مادرم همیشه قالی میبافت. قالیای بزرگ ابریشم که خیلی سخت بود بافتنش. از صبح خیلی زود پای قالی بود تا غروب. وقتی هم قالی رو میبرید پولشو تمام و کمال به پدرم میداد. هیچی برای مادرم نبود. البته الحق که پدرمم تمام اون پول رو خرج خونه و زندگی میکرد و برای شخص خودش هیچی برنمیداشت. با این حال مادرم حتی یکبار نگفت که چرا من باید قالی ببافم، ولی هیچی بهم ندی یا منت بذاره و از این حرفا تازه مادر من لباسشویی نداشت، جاروبرقی نداشت، مهمون سرزده داشت، غذاش همیشه باید حاضر میبود و کلی کار دیگه... ولی هیچوقت شکایت نمیکرد❤️ چرا اینطوری بود؟ چون به پذیرش رسیده بود👌🏻 اما ما فکر میکنیم اگر کار خونه نداشتیم قرار بود بریم قله قافو فتح کنیم😏 اگر ما هم به این پذیرش میرسیدیم که کار خونه و مادری با همه سختیاش سهم من از زندگیه؛ نه زور و اجبار و وظیفه؛ اونوقت خیلی راحتتر بودیم خودمون... و انقدر به لحاظ روحی اذیت نبودیم🙂 فکر نکنید من میگم مردها کمک نکنندا نه من خودم به شدت کمک لازمم. من سه تا بچه کوچیک که دوتاشون شیر به شیر بودن رو کلا تنهایی بزرگ کردم شوهرم شهر دیگه بودن مادرم شهر دیگه و تازه اومدم پیش همسرم... امیدوارم خدا به من هم کمک کنه تا بیشتر قدر زحمات همسرمو بدونم و کمتر بهش غر بزنم❤️
‌ سلام ✋🏻🌸 حالتون خوبه؟ توی این ماه، سراغ دو تا کتاب جذاب و متفاوت می‌ریم. و یک ماه با خاطرات زندگی دو تا دختر نوجوان شهید همراه می‌شیم. ✅ کتاب اول: 📚 کتاب من میترا نیستم داستان زندگی شهید «زینب کمایی» یه کتاب دوست داشتنی درباره‌ی دختری که در ۱۴ سالگی به خاطر فعالیت‌های فرهنگی‌ش در شاهین شهر اصفهان، به دست منافقین شهید شد. این کتاب رو مادر و خواهران این شهید روایت کردن. ✅ کتاب دوم: 📚 کتاب عاشقانه‌ای برای ۱۶ ساله‌ها داستان زندگی شهید «راضیه کشاورز». یک دختر دهه هفتادی درسخون و مهربون و کاراته‌کار که دوست داشت یار امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) باشه و همهٔ تلاشش رو کرد توی این مسیر. دنبال خودسازی و رشد معنوی بود و توی عملیات تروریستی کانون رهپویان وصال شیراز به شهادت رسید. 🌸🌸🌸 ⏳زمان مطالعه: تا پایان مهرماه 🏆جایزه برای هر کتاب: ۷ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی به قید قرعه 🌸🌸🌸 برای تهیهٔ کتاب صوتی یا الکترونیکی با تخفیف ویژهٔ ۵۰ درصدی و عضویت توی گروه همخوانی، تشریف بیارید کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab ❗اطلاع‌رسانی‌ها و قرعه‌کشی فقط توی کانال بالا انجام می‌شه. پس اگر دوست دارید توی پویش شرکت کنید، حتماً عضو بشید.❗ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
امام حسن عسکری(علیه السلام): مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّا فَقَدْ زانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ. [بحارالانوار،جلد ۷۸،صفحه ۳۷۴] كسى كه دوستش را در خلوت موعظه كند او را آراســته اسـت، و كسى كه آشكارا او را موعظه كند عيبهاى او را بر مـلا كرده است 🏴حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند🏴 شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) تسلیت باد🖤
حضرت مهدی(عجل الله تعالی): إنّا نُحیطُ عِلْماً بِانْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَیْیءٌ مِنْ اخْبارِکُمْ. ما بر تمامی احوال و اخبار شما آگاه و آشنائیم و چیزی از شما نزد ما پنهان نیست. ( بحارالانوار،جلد ۵۳، صفحه ۱۷۵) 🌱قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است زمان زمان شروع زعامت مهدی است غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است🌱 آغاز امامت حضرت مهدی(عجل الله تعالی)مبارک باد🌸
❓ابهت دستور پدر و مادر چطور با آزاد نگذاشتن بچه از بین میره؟🤔 ❓آزاد نگذاشتن بچه چطور تربیت اون رو دچار مشکل میکنه؟😳 ✅ پاسخ کتاب من دیگر ما رو بخونید.👆🏻 ☘️☘️☘️ کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌فرمایند: «كودكان خود را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد، و هنگامی که به آن‌ها وعده‌ای می‌دهيد حتماً وفا كنيد زيرا كودكان، شما را رازق خود می‌پندارند.» «اَحِبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ اِذا وَعَدْتُمُوهُمْ فَفُوا لَهُمْ فَاِنَّهُمْ لايَرَوْنَ اِلّا اَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ» (وسائل‌الشيعه، جلد ۵، صفحه ۱۲۶) آن روز که پیغمبر اسلام شبان بود  در سینهٔ او سرّ خداوند نهان بود  پیش از همه پیغمبری‌اش بر تو عیان بود ایمان تو پروانهٔ آن شمع جهان بود حق بر همه زن‌های جهان سروری‌ات داد با خواجهٔ عالم شرف همسری‌ات داد🌱 سالروز ازدواج حضرت محمد (صلی‌الله‌وعلیه وآله) و حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) مبارک باد.🌸 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱. درس خواندن هم‌زمان با مادری» (مامان ۶.۵ساله ۳.۵ساله و ۶ماهه) یه وقتایی تو زندگی هست که بین چیزی که عموم جامعه قبولش دارن و چیزی که درسته باید انتخاب کنی و این برای من بارها اتفاق افتاده✋🏻 بذارین از اول براتون تعریف کنم.🥰 من زهرام. یه مامان ۲۲ سالهٔ دانشجو با سه تا فرشته.❤😍 وقتی ۱۵ ساله بودم ازدواج کردم؛ همسرمم ۲۴ سالشون بود. اون موقع بزرگترین نگرانی خودم و خانواده‌م این بود که خب درسم چی می‌شه؟! توی مدرسهٔ تیزهوشان بودم و سخت‌گیری هم بیشتر بود. قانون هم اینه که دخترایی که ازدواج می‌کنن باید برن بزرگسالان درس بخونن.😐 به‌هرحال چون هم از بلوغ عاطفی من خیالمون جمع بود و هم همهٔ شرایط برای انتخاب همسرم آماده بود، ازدواج کردیم.💞 و البته سختگیری‌های بعضیا رو نه من داشتم نه خانواده‌م.😉 اولش از مدرسه مخفی کردیم و رفتیم سر خونه و زندگی‌مون.💞 بعد از اینکه تصمیم به اومدن علی آقا گرفتیم، دیگه نمی‌شد مخفیانه ادامه داد.😁 با مدیر صحبت کردیم و ایشونم رضایت داد یه سال بارداری رو خودم بخونم و برم امتحان بدم. سال اول دبیرستان رو خودم تو خونه با کتاب‌های کمک درسی بدون معلم درس خوندم و فقط چند جلسه برای مباحث جدید معلم خصوصی گرفتم.😊📚 بعد فرصت یه ساله مدیرمون اطلاع داد که می‌تونم بدون اینکه موضوع رو به بقیه بگم، برم مدرسه. ولی من می‌دونستم علی اون زمان به من احتیاج داره و هر جور بود دلم راضی نشد تو سال اول تولدش، بذارمش مهد. برای همین گفتم خدایا من کار درست رو می‌کنم، تو کمکم کن بتونم به درسم ادامه بدم.🤲🏻 تصمیم سختی بود. باید از دوستام خداحافظی می‌کردم و قید مدرسهٔ تیزهوشان رو می‌زدم... از اونجا اومدم بیرون و بعد صحبت با اداره، قبول کردن تو مدرسهٔ عادی، دوباره فقط برای امتحانا برم.👌🏻 وقتی علی خیلی کوچیک بود، کار زیادی به من نداشت. وقتایی که خواب بود اصلاً نمی‌نشستم. یا به کارای خونه می‌رسیدم یا به درسم. تو بیداری هم یه کم بازی می‌کردم باهاش و یه کم درس می‌خوندم. صبح‌ها هم زود بیدار می‌شدم و دو ساعتی هم اون موقع از زمانم استفاده می‌کردم. سعی می‌کردم وقتای کوچیک توی بیداری‌ش هم غنیمت بدونم. وقتی که کمی بزرگتر شده بود و بازیگوشی‌هاش شروع شده بود، از اونجایی که تو خونه‌مون میز نداشتم، می‌نشستم گوشهٔ مبل و کتابام رو بین دو تا دستهٔ مبل می‌چیدم که دستش نرسه.😅 خداروشکر درسا رو خوب می‌فهمیدم. راهنمایی رو مدرسهٔ تیزهوشان بودم و دروس دبیرستان بخش بزرگی‌ش برام تکرار می‌شد که فقط باید دقیق‌تر می‌خوندم. واسه همین بدون معلم پیش می‌رفتم. دبیرستان رو تموم کردم و رسیدم به سال کنکور. چون باید حداقل روزی ۵ ۶ ساعت درس می‌خوندم، کتابام همه‌ش تو دسترس بود که از کم‌ترین فرصت‌هام استفاده کنم.🤌🏻 این روش استفاده از وقت‌های کوچیک، برام خیلی کمک‌کننده بود؛ طوری که هنوزم با سه فرزند، از همین روش برای درس خوندن و انجام کارام استفاده می‌کنم.👌🏻 مثلاً وقتی علی رو می‌خوابوندم یا شیر می‌دادم کتاب برمی‌داشتم و می‌خوندم. یا صبح‌ها که خواب بود تست می‌زدم، گاهی آخر شب وقتی همه خواب بودن برای امتحان می‌خوندم. بعد عید هم، با کمک‌های همسرم، هفته‌ای یکی دوبار سه چهار ساعت می‌رفتم کتابخونه. ولی بازم بیشتر تو خونه از وقت خواب علی استفاده می‌کردم و با یه کم از کارای ریز خونه زدن و یه کمم از خواب زدن، درس خوندن رو به ۷ ۸ ساعت رسوندم. کمک همسرم بعد عید خیلی بیشتر شد. وقت‌هایی که امتحان داشتم یا ماه‌های آخر علی رو نگه می‌داشتن تا من درس بخونم. هر چند منم سعی می‌کردم از وقتایی که با هم هستیم نزنم. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif