#قسمت_سوم
در گوشه ای دیگر وسایل نقلیه ی غیر موتوری به بچه ها چشمک میزنند و همین چشمک هم کارساز میشود و کارمان در می آید
هر کدام یکی را برداشته و در کوچه مشغول بازی می شوند و از آنجا که انگار قرار نیست تا زمین نخورند آرام نگیگیرند یکی بعد از دیگری محکم به زمین میخورد هنوز یکی را بر می داری تا غبار از سر رویش بزدایی و آرامش کنی میبینی صدای آن یکی تا خانه هشتمین همسایه رسیده است اینها را ساکت می کنی آن دیگری قهر میکند و میگوید نمیخواهد ادامه دهد و قصد دارد تا صبح توی همین کوچه بنشیند و مادرش هم می گوید بنشین پسرم فقط یادت باشد علف هایی که زیر پایت سبز شد را آبیاری کنی مبادا خشک شوند، چند قدمی دور نشدهایم که میبینیم مثل جوجه اردک های مغرور دنبالمان میآید و ی " اصلاً نترسیدم خودم دلم خواست اومدم" خاصی در چشمانش موج می زند.
وقت صدقه دادن که رد شده اما با این همه گرفتاری از دستمان در رفته بود و حالا با بلند شدن پشت سر هم صدای گریه بچه ها اگر نیندازیم فرشته های حاضر و ناظر میگویند بابا اینا دیگه چقدر چغرن تو صدقه دادن
رسیدیم به اول خیابان شریعتمداری بماند که با وجود مثبت ۳۰ سال سن هنوز هم تشخیص اول و آخر این خیابان برایم دشوار است بسمالله میگوییم وارد گود میشویم
مادر و دختری بدحجاب از جلویمان در میآیند و وقتش رسیده است که دل را به دریا زد
دعوا که نداریم میخواهیم گل بدهیم اما چه بگوییم ترس از اینکه بگویند نکند ممنوعیت تبلیغات را نقض کرده ایم و اینکه چگونه بگوییم که چنین برداشتی نشود هم خودش داستانی دارد گل اول را میدهیم و بلافاصله بروشوری که روی صفحه اول آن سردار دارد به همه مان لبخند میزند را ضمیمه ی گل میکنیم و میگوییم" این از طرف شخص خاص و برای تبلیغ شخص خاصی نیست این گل فقط برای حضور در پای صندوقهای رای هست گل برای مشارکت حداکثری امیدواریم روز جمعه پای صندوقهای رای ببینیمتون" جمله ها تمام شدند حال منتظر عکس العمل هستیم
در آنی و کمتر از آنی گل از گلشان میشکفدو میگویند:" رای دادن که وظیفه مونه ممنون ازتون به خاطر این گل" و ما انگار که تازه دل و جرأت پیدا کردیم از هم جدا می شویم و هر کدام با یک دسته گل و بروشور می رویم و جلوی رهگذر های شبانه ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه بیست و ششم خرداد را می گیریم.
#قسمت_سوم
یکی از اقوام عکس نوشته ای از اقا درباره ی فرزند اوری در گروه گذاشت....
علی اقا در جوابش نوشت:
خوب اقا بلاخره متوجه این خطر شد ولی دیگه فایده ای نداره هیچ کس جرات بچه دار شدن نداره، اونموقع که شعار فرزند کمتر زندگی بهتر میدادن کجا بودند؟
داشتم از شدت خشم و عصبانیت منفجر میشدم ...در این زمینه که خیلی وقته اقا هشدار میدن ....داشتم کنترل خودم رو از دست میدادم ، میخواستم در جوابش چیزی بنویسم که با خودم گفتم اروم باش ...با ارامش و باسند دست پُر جلو برو
دفتم دنبال مطلب و همه جانبه قضیه رو بررسی کردم فیلم دیدم و مطلب خوندم ، در یکی از مطالبی که خواندم به کتابی اشاره شده بود که در سال ۷۳ نوشنه شده بود و در اون کتاب موضع حضرت اقا درباره ی این قضیه اومده بود و از سال ۸۲ به بعد هم علنا و دائما در این مورد صحبت کرده اند ..مطالب رو با منابع در گروه قرار دادم.
بسم الله الرحمن الرحیم
#اعتکاف
#قسمت_سوم
#مادران_میدان
بسم الله الرحمن الرحیم را گفتم و شروع کردم. اولین بار بود همدیگر را مستقیماً میدیدیم. قبلا گذری در نمازجمعه و جماعت و برنامه ها با چند نفر سلام و علیک داشتم اما آنجا چهره های جدید بسیاری آمده بودند که لازم بود اول یخ فضای موجود شکسته شود.
تقریباً میدانستم اکثرشان خانه دار هستند، اما تک تک شغل شان را پرسیدم همه پاسخ ها یکی بود. خانه دارم. من هم بعد از همه گفتم بذرافشان هستم ، من هم مثل شما خانه دارم. اما...
طبق گفته مقام معظم رهبری مدظله العالی خانه داری خانه نشینی نیست.
بعد وارد معنای خانه داری خانه نشینی نیست شدم، اینکه فعالیت های تربتی مادرانه سوا، و در کنار آن هرکاری انجام میدهیم یک حرکت است، از روضه های خانگی، دوره های قرآن، غذا بردن برای همسایه ای که بیمار است، نگه داشتن بچه همسایه ای که میخواهد یک ساعت برای دکتر با خرید ضروری بیرون برود.
ذهن ها که همراه شد و خیالشان راحت شد که حرف همدیگر را میفهمیم، قصه تقسیم کار بین حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام را تعریف کردم.
گفتم شاید خیلی شنیده ایم که حضرت زهرا سلام الله علیها از این تقسیم کاری خوشحال بودند. اما این تصور اشتباه پیش نیاید که ایشان خانه نشین بودند.
بین کارهای خانه آنها که در داخل خانه انجام میشد بر دوش ایشان بود. اما حضرت فعالیت اجتماعی و سیاسی فرهنگی داشتند.
#روشنگری میکردند و حتی آنجا که نیاز بود خطابه میگفتند مثل خطبه های مشهوری مانند #خطبه_فدکیه. وقتی برای همه سوال شد که حالا که الگوی من حضرت زهرا سلام الله علیهاست و قرار است شبیه ایشان باشم. این قسمت فعالیت های من کجاست؟؟!!!! گفتم: حضرت زهرا سلام الله علیها یکی از کارهایی که کردند، یار جمع کردن برای امام زمان شان و تبیین وضعیت امام و تواصی مردم به حق بود.
خیلی از شما شنیده اید که حضرت خانه به خانه رفتند تا برای حضرت علی علیه السلام بیعت بگیرند تا حجت بر مردم تمام شود.
حالا امروز روز ماست. روز حجت تمام کردن توسط ما مادران، ما باید اول برای تمام اعضای خانواده و بعد برای هر کس که باهم ارتباط داریم و حرف مان را می شوند و شاید اجرا کند صحبت کنیم. تبیین و تواصی انجام دهیم، اما از چه بابی؟ به طور ویژه و در این زمان، انتخابات.
✍زهرا بذرافشان
#ادامه_دارد
#شوسف
#من_رأی_میدهم
#مادرانهسبزوار
#مادرانمیدانجمهوری
#انتخابات
#منرایمیدهم
#نزدیکقلهایم
#روایت
@madaranemeidan