eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
458 دنبال‌کننده
791 عکس
90 ویدیو
29 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
؟! 🍃🍃🍃 یکشنبه ۱۰ دی ماه ۱۴۰۲ ساعت ١٠ صبح تا سه‌شنبه ۱۲ دی ساعت ۱۰ صبح ✅ کدام ویژگی سردار سلیمانی ایشان را در نگاه شما محبوب کرد؟ شنیدن کدام حرف یا خاطره از ایشان در لوح جانتان نقش بست؟ ✅ دوست دارید شما و فرزندانتان از چه وجهی شبیه حاج قاسم شوید؟ برای این هدف چه می‌کنید؟ بحث های گروهی، در کانال *گفتگوهای مادرانه* @goftoguye_madarane آرشیو می شوند. دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید می‌توانید به آیدی @azadehrahimi پیام دهید.
🔸از ماموریت‌ها که فارغ می‌شود، دل به جاده می‌زند. سراغ تک تک فامیل می‌رود و بهشان سر می‌زند. از یک پیرزن هشتاد ساله گرفته تا یک بچه سه چهار ساله، همه را به اسم می‌شناسد. خیلی‌ها شاید نسبت دورتری با حاجی ‌داشته باشند، ولی هوای آنها را هم دارد و دل‌شان را به دست می‌آورد. 🔹«هروقت در سختی‌های جنگ فشار بر ما وارد می‌شد، مضطر می‌شدیم و کاری از ما برنمی‌آمد، پناه‌گاهی جز زهرا(س) نداشتیم. در شب والفجر۸ وقتی چشمان‌مان به آب‌های پُر طوفان و خشمگین و ترسناک اروند افتاد و لرزیدیم و ترسیدیم، آنجا هیچ پناه‌گاهی و هیچ نامی آشناتر از نام زهرا(س) نداشتیم. ... اگر موسی در کنار نیل وقتی فرعون و سپاهش به او نزدیک می‌شد با یک چشم نیل را می‌نگریست و با یک چشم سپاه ترسناک فرعون را می‌دید و خدا نیل را برای او شکافت، فاطمه(س) در هور، فاطمه(س) در کربلای۵، فاطمه(س) در اروند، فاطمه(س) در کوه‌های سرد و سخت کردستان مادری کرد.» *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | معامله با خدا! 🏷گزارش آیین رونمایی کتاب "خیرالنسا و گندمک" و کتاب "خیرالنسا" 🔹برنامه مهمان خیرالنسا با محوریت مراسم رونمایی کتاب «خیرالنسا و گندمک» و کتاب «خیرالنسا» به همراه تئاتر در تاریخ یکشنبه، ۳ دی ماه به همت خانه «هم‌بازی» سبزوار و مجموعه برگزار شد. 📚 کتاب «خیرالنساء» طرحی از یک زندگی به روایت بانو خیرالنساء صدخَروی از زنان فعال در پشتیبانی جنگ است و کتاب «خیرالنسا و گندمک» کتاب شعر کودکانه پشتیبانی جنگ با محوریت بانو خیرالنساء صدخَروی است. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
حضرت زهرا نقشه جامع هویت زن در منطق اسلام است. امروز زنان ایرانی ( با تاسی از این الگو) با استقلال هویتی و فرهنگی خودشان حرف نویی را به دنیا صادر می کنند. (بیانات رهبری سال۹۶ و ۹۹) در آستانه ولادت با سعادت دخت گرامی پیامبر اکرم، حضرت فاطمه الزهرا (س) و روز زن و مادر، هیئت انصار الزهرا مادرانه محله نارمک مراسمی با حضور مادران جوان به همراه کودکان برگزار می کند: آشنایی با الگوی موفق زن ایرانی- اسلامی معرفی تشکل مادرانه به همراه جشن، مولودی و بازی کودک @heiat_narmak
*من هر جا که با مادران شهدا مواجه شده ام، آنها را حتی از پدران شهدا هم قویتر دیده ام. غالباً نمونه اش را در روحیه این مادران بزرگوار و شجاع میتوانید ببینید. این عظمت زن مسلمان در میدانهای سیاسی و فرهنگی است.* امام خامنه‌ای 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ! گفت و گو با مادران شهدا که به حق الگوی سوم زن را محقق کردند و قدرت و هویت زن مسلمان را به نمایش گذاشتند. شما هم دعوتید 💌 به .... .........همنشینی مجازی با مادر عزیز *سرکار خانم الهه عسکری مادر بزرگوار شهید امنیت محمدمهدی رضوان روز چهارشنبه ۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۱ در نرم افزار قرار* برای ورود به اتاق روی لینک زیر کلیک کنید: https://gharar.ir/r/907b7574 منتظر تک تک شما عزیزان هستیم🌹 * (س) "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
📣 *سالگرد سرداردل‌ها و روزمادر نزدیک است* برای بار سوم می‌خواهیم *هدیه‌ای برای دستبوسی مادران و یک یادگاری به‌یاد حاج قاسم عزیز و ارزاقی درحدتوان* تقدیم خانواده های مهرمادرانه در ده شهر ایران بکنیم. 😍 ما امیدمان به دل مهربان شماست و دست یاری رسانتان.. *به امید تربیت قاسم سلیمانی های بعدی توسط مادران این سرزمین* شماره کارت : ۵۸۵۹۸۳۱۰۲۵۱۲۱۵۶۶ (به‌نام مظلومی) *صرفا تا پایان روز ۱۲دی ماه کارت مخصوص این کار خیر است.* *بازنشر این پیام قدم بزرگی است برای سهیم شدن مشتاقین کار خیر*
!😍 مامان‌های عزیز جان و جهانی! *دوست دارید روز مادر را با چه کلماتی به شما تبریک بگویند؟ یا با چه تصویری؟* همان جمله‌های کوتاه (حداکثر ۱۰۰ کلمه) و عکس مطلوب‌تان را برای ما به شناسه کاربری @zahra_msh بفرستید تا در روز مادر، در کانال منتشر کنیم. زودتر دست به کار شوید که شنیدن تبریک چنین روزی، از زبان‌های مختلف خوش است! با *جان و جهان* باش ... 🌱 💠 [بله](https://ble.ir/janojahan) | [ایتا](http://eitaa.com/janojahanmadarane) | [روبیکا](https://rubika.ir/janojahaan) 💠
*روایت اول* وقتی محمدمهدی به دنیا آمد، دکترها آب پاکی را ریختند روی دستم. گفتند امیدی به ماندش نداشته باش، نمی‌ماند. محمدمهدی اولین فرزندم بود. نمی‌خواستند وابسته‌اش شوم. ریه‌هایش کامل تشکیل نشده بود و شانس زیادی برای ماندنش قائل نبودند. اولین باری که دست‌های کوچکش را گرفتم. او را نذر حضرت علی‌اصغر«ع» کردم. حال خوبی نداشتم. روضه‌ها برایم مجسم می‌شد. روضه‌های دل خانم‌جان رباب«س»، از خودشان خواستم و چند روز بعد محمدمهدی را صحیح و سالم در آغوشم گذاشتند. *گفتگو با خانم عسکری مادر بزرگوار شهید مدافع امنیت محمدمهدی رضوان روز چهارشنبه ۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۱ در نرم افزار قرار* برای ورود به اتاق روی لینک زیر کلیک کنید: https://gharar.ir/r/907b7574 منتظر تک تک شما عزیزان هستیم🌹 * (س) "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت دوم* آخرین هدیه‌ای که برایم گرفت، یک دسته گل قشنگ بود. اما وقتی هدیه را به دستم داد با زرنگی گفت: مامان برایم دعای شهادت کن. گفتم: محمدمهدی باز شروع نکن. من دلش را ندارم. گفت: مادر کم کم خودت را آماده کن. چند وقت بعد شهید شد و سال بعدش روز مادر محمدمهدی نبود! *گفتگو با خانم عسکری مادر بزرگوار شهید مدافع امنیت محمدمهدی رضوان روز چهارشنبه ۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۱ در نرم افزار قرار* برای ورود به اتاق روی لینک زیر کلیک کنید: https://gharar.ir/r/907b7574 منتظر تک تک شما عزیزان هستیم🌹 * (س) "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
چه زود یک سال شد و دوباره *نشست سالانه‌ی مادرانه* . قراره *۱۳ دی ، ساعت ۵_۲* کنار هم بشینیم ، چای لب‌سوز بخوریم ، با انگیزه دادن‌های مهمونمون انرژی بگیریم و قله رو به هم لای ابرا نشون بدیم!؟ نه بابا ! خیلی نزدیکه ، بغلش کنیم🫢 با بازی مادر کودک تحرکی داغ بشیم ،بچه ها مون سرود بخونن و بادوستاشون بازی های متنوع فکری حرکتی و دست ورزی داشته باشن شاید هم یه حرکت نمادین باحال کنار مسجد تدارک دیدیم. خدایی برنامه به این باحالی تا حالا دیده بودی؟😜😉 *مسجد قدس ، * امسال برات خاطره میشه. (🕑 خیابان طالقانی ، بین سرپرست و نادری ) https://balad.ir/p/7otaR0Apt4c3i4 هر کی میاد به ایدی لیلا پیام بده @l_orouji *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
بروشوری با موضوع فلسطین و پاسخ کوتاه به برخی شبهات رایج درباره غزه. کاری از: مادرانه سبزوار *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari
بروشوری با موضوع فلسطین و پاسخ کوتاه به برخی شبهات رایج درباره غزه. کاری از: مادرانه سبزوار *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari
*مادرانه‌ها گرد هم آمدند* تا برای *ولادت برترین بانوی جهان* کاری کنند. اما امسال این روز مقارن با شهادت *سپهبد قاسم سلیمانی* عزیز بود... همان سردار رشیدی که در مکتب اسلام و امام رشد یافت و ماندگار تاریخ شد. با توافق مادرانه ها قرار شد *نمایشگاه عکس زنان تمدن ساز* در *بوستان رضوان* برگزار شود. عجب تقارن زیبایی 🌸بهشتی کوچک زیر پای مادران🌸 با رمز *یا زهرا* شروع شد... هر کس با نیت عهده دار بخشی از کار بود... و با اخلاص و تلاش مادران صبور، ادامه پیدا کرد. و این اخلاص در نتیجه کار خود را نشان داد... آنجا که؛ تصاویر زیبای مادران تمدن ساز سرزمینم، زینت بخش فضای بوستان شد و چشم هر رهگذری را به خود می‌خواند... مادری که در گوشه ای از مراسم باذوقی وصف ناشدنی، متن آهنگها را تقریر می کرد... کودکانی که خودجوش و هنرمندانه به اجرای سرود پرداختند... پسر بچه‌هایی که اسم خواهران خود را فاطمه می‌نامیدند... عزیزانی که در هنگامه ی مراسم با نذر شکلات و هدیه، سهمی در شادی مهمانانِ مراسمِ حضرت مادر داشتند... بچه‌هایی که با عشق، تصاویری از زندگی بانوی آب و آیینه را رنگ می‌زدند... و نوگلانی که با دیدن عکس سردار، ارادت خود را به ایشان فریاد زدند و آرزوهایشان را با عکسش نجوا کردند... میز معرفی کتاب و رمان های حوزه زنانِ الگوی سوم هم برپا بود و کتاب زیبای *عزیز خانوم* به بازدیدکنندگان هدیه شد الحمدلله رب العالمین امروز با چشمهایم دیدم که برای برداشتن گام‌های بزرگ گاهی هیاهو لازم نیست... فقط به قدم‌های استوار، محکم و با اخلاص کوچک نیاز است بسم الله *🖊 به قلم: سیده مرضیه رازقی* *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
💠مدار مادران انقلابی با همکاری پایگاه حضرت ام البنین(س) برگزار میکند👈 ❇️ نشست اسم رمز 💠با موضوع: مقاومت از غزه تا کرمان 💠باحضور👈 خانم حریر عادلی( از تهران، ارشد فلسفه و دانشجوی رسانه) و خانم هدی مقلد(از لبنان، محصل حوزه علمیه قم) ◀️زمان: یکشنبه ۱۷ دی ماه ◀️مکان: مسجد حضرت ابوالفضل(ع)-شهرک الغدیر.بلوار لاله شمالی.کوچه ۹ (سلام الله علیه) (علیه السلام) *مادرانه، تلاشِ جمعی مادران برای بالندگیِ ایران اسلامی* https://ble.ir/madaremadary *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
ایام فاطمیه، آمد و گفت: «می‌تونی کلامی، حدیثی، دعایی از حضرت زهرا(س) بهم بِدی چراغ راه زندگیم باشه؟!» دعای حضرت زهرا(س) در روز دوشنبه را برایش نوشتم. «اللّهُمَّ إنّی أسأَلُک قُوَّةً فی عِبادَتِک، و تَبَصُّراً فی کتابِک، و فَهماً فی حُکمِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، و لا تَجعَلِ القُرآنَ بِنا ماحِلاً، وَ الصِّراطَ زائِلاً، و مُحَمَّداً(ص) عَنّا مُوَلِّیاً.» همراهش بود همیشه. نگاهش می‌کرد و می‌خواند. اگر کسی می‌خواست این دعا را در جان و روحش پیاده کند خیلی کار می‌بُرْد. برای حاجی امّا به یک سال نکشید. زودتر در خودش پیاده کرد و رفت پیش شهدا. معنی دعا: خدایا! من از تو، قوّت و نیرویی در عبادت و بندگی خودت، و بصیرت و نورانیتی در کتاب و قرآن، و فهمی در حکم تو می‌خواهم. خدایا بر محمّد و آل محمّد درود فرست و قرآن را از ما ناراضی و شاکی قرار مده و صراط را بر ما لرزان نگردان، و محمد و آل محمّد را از ما روی گردان نساز. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
صوت گفتگو با *سرکار خانم الهه عسکری مادر بزرگوار شهید مدافع امنيت محمد مهدی رضوان* *چهارشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۲* *برخی از نکات مطرح شده در جلسه:* ✅محمد مهدی رضوان متولد 79 بود 19 سالش بود که به شهادت رسید قبل از اغتشاشات بنزین توسط قاچاقچیان مواد مخدر جز بچه های گردان امنیت سپاه بود ✅بعد شهادت اقا محمد مهدی رابطه مادر و فرزندی چطوری شد؟ گفتم بهش که همیشه هوامو داشته باش و تکیه گاهم باش و همچنان اینطوری هست و مثل همیشه دستمو میگیر و کمکم کن. ✅چطوری تونستید در غم سنگین شهادت اقا محمد صبر کنید؟ محمد هر زمان که محمد از شهادتش صحبت میکرد بهش میگفتم ادامه نده من تحمل و صبر ندارم اقا محمد بهم گفت لباس شهادت برا من خیلی زیباست، و گفتن مامان وقتی که وقتش برسه، خدا خیلی خوب بهت صبر و تحمل میده که خودت هم نمیدونی از کجا میاد شهادت محمد سخت ترین امتحانی بود که خدا بهم داد اونروزی که محمد پر کشید، یاد حرف اقا محمد افتادم که خدا چطوری صبر میده ✅در مسیر اهل بیت بودن خوبه، از صبح که بیدار میشم، غذامو با نیت اهل بیت درست میکنم قطعا با این نیت، غذا تاثیر مثبتی در اعضای خانواده داره ✅من در دوران بارداری هر کاری که باید انجام‌ میدادم دادم، بعد تولد بچه ها هم توی خونه قران صوتش بود، و همسرم مداح هستن، بچه ها همش در بستر هیات بودن و تو هیات بزرگ شدن و اینا تاتیرات مثبتی روی بچه ها داشت ✅آقا محمد مهدی، مسئولیت پذیر بودن، از کلاس پنجم دبستان تا موقع شهادتشون نذاشتن من خرید خونه رو داشته باشم خودشون انجام میدادن ✅من شاغل بودم، کارهای خونه رو از شب قبل انجام میدادم، و آقا محمدمهدی هم از وقتی کلاس سوم دبستان بودن، باهام همکاری می‌کردن و مسئولیت خواهرشونو به ایشون می‌سپردم. * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
وقتی روش تدریس خانم رنجبر را یاد گرفت، مدرس قرآن شد. *توی خانه یا هر کجا که موقعیتش پیش می‌آمد شروع می‌کرد به تدریس. می گفت آدم باید هر چیزی را که بلد است به دیگران هم یاد بدهد، حتی شده توی خانه اش.* گاهی برای دیگران تعریف می‌کرد که چطور در مسیر قرآن قرار گرفته است. می گفت: «اوایل ازدواجم خیلی به کارهای هنری علاقه داشتم؛ مخصوصا شیرینی پزی روی آتش و چراغهای فتیله ای انواع و اقسام شیرینی و باقلوا و کیک را می‌پختم. مهمونها می اومدن و در عرض نیم ساعت همۀ شیرینی ها رو می‌خوردن و می‌رفتن. همه خیلی خوششون می اومد و تعریف می‌کردن ولی اثرش همون نیم ساعت بود. خیلی فکری شده بودم که *کاری انجام بدم که اثرش موندگار باشه*. وقتی وارد کلاس خانم رنجبر شدم، به نظرم رسید این همون کاریه که اثرش برای همیشه می‌مونه.» مادرجان علاقه زیادی به تدریس قرآن داشت؛ ولی آموزش به دو گروه را بیشتر از همه دوست داشت، یکی *کودکان و دیگری نیازمندان*. نظرش این بود در آنها توانمندی ایجاد می‌کند. روزهای یکشنبه می‌رفت سجادیه. ما را هم همراه خودش می‌برد. خودش به بزرگ ترها درس می‌داد و ما هم به دخترهای کوچکتر از خودمان‌. *کتاب خانه ای برای همه* صفحه ۵۹ https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت دوم* هر زمان کتاب جدیدی می‌رسید دستش، سریع شروع می کرد به خواندن. بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب ساعت خاص مطالعه اش بود. قبل از خواب و وقتی از خواب بیدار می‌شد هم حتما کتاب می‌خواند. *دورش همیشه یک دایره بزرگ کتاب بود و کاغذهای یادداشتش در اندازه ها و شکلهای مختلف.* معمولاً بعد از نماز صبح، کتابهای ترجمه و تفسیر قرآن می‌خواند و *همیشه سر سفره صبحانه نکات جالب مطالعه اش را برایمان می‌گفت. هر بار سعی می‌کرد با گفتن جملات خاصی توجه همه را جلب کند؛* مثلا می‌گفت: "بچه ها من امروز یک جواهر پیدا کردم می‌خوام به شما هم نشون بدم" گاهی درباره چیزی که می خواست بگوید سؤال می‌پرسید و وقتی هیچ کدام جوابی برایش نداشتیم شروع می‌کرد به توضیح مفصل و چند خط از کتاب را برایمان می‌خواند. بعضی وقتها همان کتاب را می‌داد دستت و می‌گفت: "من تا میرم برات یه چای بریزم یه نگاهی به این کتاب بنداز." *کتاب خانه ای برای همه* صفحه ۷۶ https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت سوم* مادرجان ساعت همۀ سخنرانی‌های رادیو را دقیق می‌دانست. همه را با دقت گوش می‌کرد و بیشتر اوقات یادداشت بر می‌داشت. اولین باری که ضبط صوت آمد بازار، مادر بدون تردید خرید. از آن به بعد کارش این بود که هر زمان ،سخنرانی قرائت قرآن یا برنامۀ خوبی از رادیو پخش می‌شد ضبط می‌کرد و چند بار دیگر هم گوش می‌داد‌. *توی خانه ما مرتب صدای سخنرانی شنیده می‌شد. بلندش می‌کرد که همه بشنوند، حتی کارگری که توی آشپزخانه یا توی حیاط سرگرم کار است، هم بهره ببرد.* گوشمان پر شده بود از آیات و روایات و احادیث. برای خودمان شده بودیم یک پا سخنران. *کتاب خانه ای برای همه* صفحه ۸۰ https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت چهارم* بزرگ ترین دغدغه مادرجان این بود که *باید کنار روضه از مردم دستگیری کرد، باید به مشکلاتشان رسید و گره از کار فامیل و دوست و آشنا و همسایه باز کرد.* می‌گفت: "نباید کارمون فقط بشه روضه خوندن و گریه کردن و به سر و سینه زدن." همیشه این شعر ورد زبانش بود: دستگیری از مستمند و یتیم بود کار علی الدوام حسین می‌گفت: "امام حسین هم مثل پدرش علی بن ابیطالب به ایتام می‌رسید و به نیازمندان می‌رسید، دستگیری می‌کرد. پس ما هم باید همین کار رو بکنیم." کم کم روزهای سه شنبه شد مخصوص گره گشایی و تعداد مشکلاتی که مطرح می‌شد زیاد شد. خیلی ها راه خانۀ ما را یاد گرفتند و غیر از سه شنبه در روزهای دیگر هفته هم مراجعه می کردند. *کتاب خانه ای برای همه* صفحه ۹۲ https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت پنجم" هر کسی که یک بار می‌آمد سراغ مادر، دیگر ارتباطش قطع نمی‌شد. مادرجان هم آنها را به حال خودشان رها نمی‌کرد و مرتب از حالشان خبردار می‌شد. علاوه بر مشکلات مالی هر مسئله و اتفاقی که برایشان پیش می‌آمد به مادر رجوع می کردند. مادرجان به اینها که ما بعدا اسم "مددجو" گذاشتیم رویشان، می گفت *«انصار». می‌گفت: "اینها هم در دنیا یاور من هستند، هم در آخرت."* *کتاب خانه ای برای همه* صفحه https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *