eitaa logo
کانون مداحان
26هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
19.9هزار ویدیو
179 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دست بر سينه رو به كرب و بلا السلام عليك يا سقا قمر خانواده ی خورشيد صدقه دارد اين قد و بالا پسر چهارمِ امير حُنين دست بر سينه ی بني الزهرا چشم و ابروي تو سپاه حسين كاشف الكرب سيد الشهدا سيزده ساله فاتح صفين سومين بچهْ شيرِ ، شيرِ خدا ارمني ها مُريد نام تواند شاهدم سفره هاي تاسوعا نامِ تو هم رديف يا فَتّاح چشمهايت مُفَرِّجُ الغَمّاء تو كه هستي ، حسين هم آخر شد پناهنده بر تو عاشورا سايبانِ مُخَدّراتِ حرم پشتْ گرميِّ زينب كُبري إعطِني يا كريم ، انا سائل مستجيرٌ بِكَ ابوفاضل دست گيرِ همه خدايِ ادب دست پرورده ی امير عرب نسلْ در نسلْ خاك پايِ توايم به تو داديم دلْ نَسَبْ به نسبْ سفره ات بهر سائلان پهن است صورتت شير و خالِ تو ، چو رطب مي كند زنده ياد حيدر را چين پيشاني ات به وقت غضب اسدالله كربلا ، عباس بِنِشين با وقار بر مركب قد كشيدي همينكه روي اسب لشكر كوفيان كشيد عقب مي شود روضه را تجسم كرد با كمي فكر ، رويِ اين مطلب تا تو بودي سفر به خير گذشت اي نگهبان محمل زينب تا تو بودي رباب اصغر داشت غرق بوسه سپيدي غب غب تا تو بودي نديد يك مادر طفلش از تشنگي كند لب لب تا تو بودي رقيه معجر داشت روي دوش تو خواب بود هر شب تا تو بودي كسي اجازه نداشت بزند چوب خيزران بر لب رفتي بر غرورها برخورد دست نامحرمان به معجر خورد واي از لحظه اي كه غوغا شد رفتي و در خيام بلوا شد دختري مشك آب دستت داد بر دعا دست عمه بالا شد سايه ات بين نخلها گم شد پسر فاطمه چه تنها شد تا رسيدي كنار نهر فرات علقمه در مقابلت پا شد تا قيامت خجل ز لبهايت خنكي هاي آب دريا شد جانب خيمه راه افتادي فكر و ذكرت لبان آقا شد در كمينت چهار هزار نفر تيرها در كمان مهيّا شد قدُّ و بالات كار دستت داد چند صد تير در تنت جا شد بي هوا دستِ راستت افتاد دست چپ هم شكارِ اعدا شد حرمله در شكارِ چشم آمد هدفش چشم هاي شهلا شد نوكِ تير از سرِ تو بيرون زد تا پرش بين ديده ات جا شد خواستي تير را برون بكِشي گردنت خم به سوي پاها شد از سرِ تو كلاه خود افتاد يك نفر با عمود پيدا شد آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت تا سر چينِ ابرويت وا شد واي بي دست بر زمين خوردي سجده گاه تو خاكِ صحرا شد تيرهايِ كمي فرو رفته خوب بر جسمِ اطهرت جا شد بعدِ سي سال يا اخا گفتي عاقبت مادر تو زهرا شد دورتر از تنت حسين افتاد همه ديدند قامتش تا شد گفت عباس خيز و كاري كن رويِ لشگر به خواهرم وا شد دَمِ خيمه زمان غارت ها سرِ يك گوشواره دعوا شد سند ارث بُردن از زهرا با كف پا به چادر امضا شد پاسخ اَيْنَ عمّيَ العباس سيلي چند بي سر و پا شد... ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ من کیم چون پاکبازان در ره پاکان مکینم غم ندارم چونکه با اهل حقیقت همنشینم گاه گاهی چون نسیم صبحگاهان با صفایم گاه گاهی چون کلام عشقبازان دلنشینم گاه در سوز و گدازم گاه در راز و نیازم گاه در اوج معانی گاه در بحر یقینم مرغ روحم ز آشیان صدق در پرواز آمد یافتم بینای خلق اولین آخرینم جمله موجودات را دیدم که در فخرند باهم هریکی می گفت در فضل و شرف من بی قرینم خاک گفتا :من حسین بن علی را گرد راهم آب گفتا :مهر زهرا بام نور خامسینم باد گفتا :من غلام و جان نثار کوی اویم نار گفتا: دشمنش سوزم به قهر آتشینم مهر گفتا: گرد راه مرکبش را چهره سایم ماه گفتا: توسنش را بوسه زن بر صدر زینم گفت جبرائیل هستم بنده دربار آن شه خواند میکائیل مدحش گفت عبدش را معینم سُفت اسرافیل دُر از لب که او را جان نثارم گفت عزرائیل با خصمش گه مردن به کینم بعد ازآن گفتند ای انسان تودر عشقش چه کردی گفت من صاحب وصال عشق آن، عشق آفرینم روز عاشورا به موجودات بانگ اخرجوا زد جـز مرا، کز مرتـبت در کـاخ اجـلالـش مَـکیـنم دست دادم جسم دادم فرق دادم چشم دادم تا فدا گردیده جان در راهِ آن نورِ مبینم آن یکی بوسید دستش دیگری بوسید پایش این یکی گفتا که برگو کیستی ای نازنینم گفت من ماه بنی هاشم سرور قلب زهرا شبل حیدر ،زاده آزاده ام البنینم تک سوار یکه تاز عرصه میدان عشقم جان نثار سید العشاق فخر راستینم خوانده یزدانم زلطف و مرحمت، باب الحوائج دست گیر کل خلق از اولین تا آخرینم معنی درس وفایم فانی راه بقایم جرعه نوش چشمه علم امیرالمومنینم دست دادم در ره حق تا که یزدان داد بالم با همه قدوسیان طیار در خلد برینم روز مردی گر بیارم خم به ابروی کمانم آیه نصرمن الله نقش بندد بر جبینم ای عزاداران بشارت باد زهرا روز محشر آورد بهر شفاعت دستهای نازنیم تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم مشک را پرکردم از آب و به خود گفتم که باید راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم راه نخلستان گرفتم لیک از شمشیر دشمن قطع شد دست علم گیر از یسار و از یمینم فکر کردم دست دادم آب دارم غم ندارم سر فرازم ساقی اطفال شاهنشاه دینم ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت جانم تیر زد بر مشک آن خصمی که بود اندر کمینم دیگر از دیدار اطفال حرم شرمنده بودم تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم گفتم اکنون خوب شد خوب است بر گردم به خیمه ناگهان بر سر فرود آورد عمود آهنینم ⏹ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده پدر چون مرغ پرکنده،  از این صحرا به آن صحرا که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟ و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شب تاسوعای حسینی كعبه ی اميد عشق نكهت ز گلستان تودارد عباس جلوه ازمهردرخشان توداردعباس ادب وغيرت ومردي زازل تابه ابد حيرت ازشوكت و ايمان توداردعباس ابرازچشم تو آموخته باريدن را آسمان چشم به چشمان توداردعباس عشق وايمان وجوانمردي وايثاروشرف تاابدتكيه به دستان توداردعباس اي كه فرمانبرسالارشهيدان بودي آسمان گوش به فرمان توداردعباس شورايمان ومحّبت به حسين بن علي ريشه درهستي ودرجان توداردعباس شب عا شورچه گفتي توبه دشمن كه جهان حيرت ازغيرت ووجدان توداردعباس ساحل شط فرات ازغم توغرق غم است علقمه نكهت هجران توداردعباس آب گرطوف حريم توكندتا صف حشر خجلتي ازلب عطشان توداردعباس هرشهيدي كه سرازخاك لحدبردارد حسرت از رُتبه وعنوان توداردعباس باشهادت توبه معراج رسيدي وفلك بي جهت چشم به پايان توداردعباس توپناه همه ی عالمي و هردل پاك خانه درگوشة ايوان توداردعباس كعبه ی حاجت واميددل خلق توئي درد اميد ز درمان توداردعباس چه به دنياچه به عقبي چه ندارددردست هركسي دست به دامان توداردعباس سبب خيردودنياي«وفایي»شده است آبروئي كه زاحسان توداردعباس ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): داغ گران ميان غُربت وغم بي برادرم كردند كنارت ای گل پرپر چه پرپرم كردند به جای آن كه رسد مرهمی به زخم دلم چقـدر هلهله برديدة ترم كردند كجاست دست علم گيرتو علمدارم چه با اميروسپه دار لشگرم كردند پس ازشهادت اكبر ،كنارپيكرتو اسير پنجه ی درد مكررّم كردند زبارداغ گرانت شكسته شدكمرم به جسم پرپرتو چون برابرم كردند نديده بود كسي اين چنين شكسته مرا كنون نظر به دل درد پرورم كردند همين كه چشم به چشم تودوختم ديدم ميان موجه ی غم ها شناورم كردند حضور فاطمه درعلقمه گواهی داد كه خون به جان ودل پاك مادرم كردند خلل نيافته ره درعقيده ام هرگز اگرچه بعد تو بی يارو ياورم كردند نوشت كلك «وفایی»كه باشهادت تو شبيـه آينه های مكدّرم كـردند ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حیدردشت بلا یاس من گلبرگ های تو جدا افتاده است عطر عباسی تو دست صبا افتاده است چون اناری سرخ پاشیده شدی برروی خاک پاره های پیکرت ازهم جدا افتاده است درهیاهوی ستم موج صدایت گم شده؟ یا که خشکیده گلویت ازصدا افتاده است؟ می شود یک بار دیگر یا اخا خوانی مرا تا ببینم پیکر تو درکجا افتاده است تیرها را دیده ام قصد زیارت کرده اند درضریح چشم تو تیری زپا افتاده است علقمه یک سو،تنت یک سو،علم سوئی دگر فاصله دربین دستانت چرا افتاده است؟ حیدر دشت بلا، شمشیر خورده برسرت! بر زمین عباس من یا مرتضی افتاده است؟ هیچ کس آبی نمی خواهدکه آب ازسرگذشت با غمت آتش به باغ لاله ها افتاده است از حضور فاطمه وز ناله های گرم او شورشی در سرزمین کربلا افتاده است زیر باران سپهر دیدۀ خون ریز من بلبل طبع «وفایی» از نوا افتاده است ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ساقی حرم آمد صدای ناله، صدایی که آشناست صحرا پُر از ندای غم انگیز یا اخاست غم بردل حسین نشست وبه اشک دید این عطرغم زعلقمه پیچیده درفضاست برذوالجناح خویش صدازد شتاب کن امیداین حرم به غم ودرد مبتلاست دربین راه ناله زدای ساقی حرم دستت فتاده است به خاک وتنت کجاست آمد کنار علقمه وروی خاک دید آن تشنه راکه لعل لبش چشمۀ بقاست دستی گرفت برکمرو گریه کردودید دستی به تن نداردوفرق گلش دوتاست ناگه صدای نالۀ زهرا بلند شد می دیدعرش و فرش ازاین ناله درعزاست آمد به سوی خیمه، خمیده کمر،ولی بشنید ناله ای که پدرجان عموکجاست روکرد سوی خیمۀ سّقا وتشنگان دیدند خیمه ای که به روی زمین رهاست یکباره شعله بردل اهل حرم فتاد اشک آمدوزدست «وفایی» قلم فتاد ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نوحه شهادت حضرت عباس علیه السلام پاره پاره تن همــراه اشكـم ، اسيـرآهـم دستت فتـاده ، ميـان راهـم صحرا زخون ،تولاله گون است دلم زداغت، غرقه بخون است اي علمدارم زپا افتاده اي تو پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(2) باآتش دل، بـا اشك ديـده بوسه زدم بر، دست بريده عطروجودت، آيـد زصحرا آيدبگـوشم صـداي زهـرا اي علمدارم زپا افتاده اي تو پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(2) درخون تورامن، وقتي كه ديدم پشتم شكست وازغم خميدم سرو رشيـدم، بـرروي خـاكي باتن بي دست، بس چاك چاكي اي علمدارم زپا افتاده اي تو پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(2) صدچشمه خون از، تنت روان است داغت برايم، بسي گران است بـرديـدة تـو، تيـري نشستـه درپيش چشم، پهلـوشكستـه اي علمدارم زپا افتاده اي تو پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(2) رخسارة تو،درخـون نشستـه عمود دشمن، فرقت شكسته چه سازم اي گل، بااينهمه غم جسمت برادر، پاشيده ازهم اي علمدارم زپا افتاده اي تو پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(2) تا كه زدستت ،رهـا علـم شـد جسم شريفت، قلم قلم شد برخيز وبنگر، حسيـن رسيـده امّـا زداغ ، توقـدخميـــده اي علمدارم زپا افتاده اي تو پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(2) طفلان به خيمه، درانتظـارنـد چه كس بگويد، عمـو نـدارند مانده به سوي، خيمه نگاهت سكينه مانده،چشمش براهت اي علمدارم زپا افتاده اي تو پاره پاره تن چرا افتاده اي تو(2) ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ✅ اشعار ___________________ جز تو به فکر خیمه گاهم هیچ کس نیست  بعداز تو آب آور بخواهم هیچ کس نیست  پای شریعه  لشکرم  را دادم از دست  جز یک حرم زن، در سپاهم هیچ کس نیست  غربت سراغم آمد عباسم  که می رفت  غیر از علی اصغر، گواهم هیچ کس نیست  زیر بغل های مـرا باید بگیری  من  داغ دیدم عذرخواهم هیچ کس نیست  تنها شدم اطرافم اما ازدحام است  هم هست یعنی آشنا هم هیچ کس نیست  بی دست می شد کــــاش دسـتم را بگیری  حالا که بی تو تکــیه گاهم هیچ کس نیست  فرقت شکسته با علی فرقی نداری  پاشیده تر از جسم ماهم هیچ کس نیست  🔸شاعر: ______________________ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل وی دست علی در صف پیکار اباالفضل هم خون حسین بن علی در تن پاکت هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل ریحانة دو فاطمه، ماه سه خورشید آرام دل حیدر کرار اباالفضل مانند تو در ارتش اسلام که دیده فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک تو لالة عباسی و ما خار اباالفضل هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل برخیز سکینه به حرم منتظر توست جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل از سوز عطش آب شده طفل سه ساله مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل تا آن که ببینند به تن دست نداری یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل مگذار رود زینب کبری به اسیری ای دست علی ، دست برون آر اباالفضل تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل خون دل ما را که شده اشک عزایت زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل مگذار شود خشک دمی دیدة "میثم" چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل
نمی‌بردندش سوریه رفت زبان افغانی یاد گرفت. تیپ افغانی زد. به اسم افغانی قاطی بچه‌های فاطمیون شد. بسیار مصمم بود و دلیر بچه‌های فاطمیون را متحول کرد. می‌گفت: دشمن نباید جرات کند جلوی شما بایستد. ◇ از اول دهه می‌گفت: "تاسوعا پیش عباسم". روز تاسوعا در حال رجز خوانی که می‌گفت: "نحن شیعه علی‌بن ابیطالب" با قناسه زدنش. غلط می‌زد و رجز می‌خوند. ◇ بچه چندماهه داشت... می‌گفت: خودم و زن و بچه و کس‌و کارم فدای کاشی حرم حضرت زینب سلام الله علیها... خیلی مطمئن بود که عباس می‌بردش... "شهید مصطفی صدرزاده"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کی_بریم_کربلا❗️ 🎥کلیپ تصویری 🍃 کی گفته هر وقت حال داشتی باید بری کربلا؟➕ سئوالی که بعد از ظهور نوه‌ات از تو خواهد پرسید! #حجت_الاسلام_پناهیان #کانال_عارفین 🆔 : @Arefin
العباس (ع) 📚بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41 ◾️لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟ 🔹وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهى؟ ◾️فبكى الحسين ع بكاء شديدا  ✳️امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد  ◾️ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي ‏ ✳️بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد ✳️فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. ✳️عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از  اين منافقین خونخواهى كنم.  ◾️فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ 🔶امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.  ◾️فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم  🔷ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.: ◾️فرجع إلى أخيه فأخبره  🔶عباس به سوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود.  ◾️فسمع الأطفال ينادون العطش العطش 😭ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!  ◾️فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات 🔷حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  ◾️فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات  🔶تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  ◾️و رموه بالنبال فكشفهم 🔷او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت  ◾️و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء. 🔶و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.  ◾️فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء 🔷وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.  ◾️و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة 🔶پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمه ‏ها گرديد.  ◾️فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب 🔷دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.  ◾️فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها 🔶حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق آن حضرت را قطع كرد.  ◾️فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند  🔷آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  ◾️فحمل القربة بأسنانه ✳️حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت.  ◾️فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها ❇️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت ◾️ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره 😭سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! ◾️فانقلب عن فرسه  😭پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد  ◾️و صاح إلى أخيه الحسين أدركني ✳️و فرياد زد: يا اخا ادركنى.  ◾️فلما أتاه رآه صريعا فبكى 🔷وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد  ◼️و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي. 😭امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چاره‏ ام قليل و اندك شد. -------------------------------------------------- علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 چند سالی هست دارد حسرت یک 🎥/ حاج منصور ارضی در بیت رهبری: ✨ دعا کنید امسال هم حضرت آقا اربعین کربلا بیاید..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مداح عراقی و کار تمیز فرهنگی؛ [تا کور شود، دق کند و بمیرد هر آنکه نتواند دید] #حب_حسین_یجمعنا ➖➖➖➖➖➖➖➖ @shomareshmakooszohor
سلام(بخوانیدوارسال کنید): یوسف شهید افتاده بود روی زمین و،کفن نداشت آن یوسف شهید، به تن پیرهن نداشت پیکر بدون سر،به روی خاک مانده بود سرروی نیزه بود واثر از بدن نداشت غرق ستاره بودتن آسمان عشق خورشیدهم فروغ چنین شب شکن نداشت وقتی که عصرروز غریبی رسیده بود عالم به قدر زینب کبری محن نداشت گلبوسه دادچون به گلوی حسین خویش آن قدرگریه کرد که تاب سخن نداشت انگشتی ازاشاره به خاتم فتاده بود ای کاش قتلگاه، دگراهرمن نداشت بعداز سه روز ،آن گُل بی غسل وبی کفن جز بوریا برای تن خود کفن نداشت می رفت تاکه محوکند کاخ ظلم را نیلوفری که فرصت پرپرشدن نداشت غمنامه ای نوشت «وفایی»و می گریست چون شمع چاره ای، به جزاز سوختن نداشت ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): عاشورا ازحرم تاقتلگه.... تا حسین ازجان گذشت وسوی قربانگاه رفت اززمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت چون قدم در وادی سرخ منا می زد حسین «ازحرم تا قتلگه، زینب صدا می زد حسین» ذوالجناح او به خیمه سربه خاک غم نهاد ازفغان کودکان لرزه به عرش حق فتاد چون که آتش ازغمش برماسوا می زد حسین ازحرم تا قتلگه، زینب صدا می زد حسین مثل برق ازپیش چشمش می گذشت آن لحظه ها دست برسر، داشت برلب، ناله ی واغربتا داغ وقتی بردل اهل ولا می زد حسین ازحرم تا قتلگه، زینب صدا می زد حسین قاتل ازیک سودوید و زینب ازیک سودوید قاتل اوخنجرو زینب ز دل آهی کشید با هزاران زخم دم از ربنّا می زد حسین ازحرم تا قتلگه ،زینب صدا می زد حسین لحظه ای که با خدا، لبریز شور وحال بود اول معراج او ازخاک آن گودال بود درهمان لحظه که پَرسوی خدا می زد حسین ازحرم تا قتلگه، زینب صدا می زد حسین از زمین تا آسمان گلبانگ واویلا رسید ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید چون که سربر دامن خیرالنسا می زد حسین ازحرم تا قتلگه، زینب صدا می زد حسین ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بسم الله الرحمن الرحیم عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر... رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد دیدی آخر خواهری بی‌تاب را بیچاره کرد  هرکه او را دید از دشمن  فقط میگفت وای کوه بود و سینه‌اش سیلاب را بیچاره کرد دستهایش بر زمین  دستِ مردی بَر کمر این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت یک حرامی نیزه‌اش را بِینِ پهلو جاگذاشت - - - از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت تشنه‌ای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید کاش میشُد تیر را بیرون  نمی‌آورد او با خودش تیرِ سه‌شعبه وای مژگان را کشید تیرها از پشتِ‌سر بر قامتِ او خورده‌اند پس چرا از سینه‌اش صد تیرِ سوزان را کشید با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم..‌. در میانِ شعله‌ها شامِ غریبان را کشید هلهله می‌آمد و دیدند آقا داد زد مَشک را از رویِ  سینه کَند آقا داد زد - - - در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد خوب شد اُم‌البَنین هم حال و روزش را ندید جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت سمتِ او  زینب دوید و اصغرش را جمع کرد تا پدر را دید  رویش را سکینه زخم کرد با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد بسکه سر وا بود می‌اُفتاد هِی از نیزه‌ها خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد هیچ‌کس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد* در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی  از دهانه افسار  مرکب آویزان بود. (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۱۷) ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ای اهل حرم میر علمدار نیامد سقای حرم سید و سالار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد ای هم‌سفـران مـاه بنـی هاشمیان کو آرام دل و دیده و آرامش جان کو؟ آیینه‌ی عشق از پی دیدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد دل‌هـای پریشـان شـده شیرازه ندارد گنجـایش انـدوه و غـمِ تازه ندارد دل خون شد و مجنون شد و دلدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد آن گل که چمن عاشق بوسیدن او بود آن ماه که ما را هوس دیدن او بود صد بار به ما سر زد و این بار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد برگـرد عمـو! دل هـوس آب نـدارد امشب بـه خدا دیده‌ی ما خواب ندارد ای پردگیـان محـرم اسـرار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد «شفق» ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حضرت_عباس_علیه_السلام ای بزرگ خاندان آب ها آشنای مهربان آب ها در مقام شامخ سقائیت بند می آید زبان آب ها با تماشای لب دریائیت آب افتاده دهان آب ها مثل دریایی ولیكن می دهی مشك خشكی را نشان آب ها زیر بار تیر های مشك تو خورد گردید استخوان آب ها بعد لب های تبسم ریز تو گریه افتاده به جان آب ها از وداع تو حكایت می كند دست های پر تكان آب ها گریه ی امروز مال چشم تو گری یه فردا از آنِ آب ها راستی بی تو چه رنگی می شود؟ شعرهای شاعران آب ها... علی_اکبر_لطیفیان ا ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حضرت ابوالفضل ع وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‏اى آب از هیبت عبّاسى تو مى‏لرزد بى عصا آمده‏اى حضرت موسى شده‏اى به سجود آمده‏اى یا که عمودت زده‏اند یا خجالت زده‏اى وه که چه زیبا شده‏اى یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت کمر خم شده را غرق تماشا شده‏اى منم و داغ تو و این کمر بشکسته تویى و ضربه‏اى و فرق ز هم وا شده‏اى سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى اندکی فکر خودت باش ببین تا شده‏اى مانده‏ام با تن پاشیده‏ات آخر چه کنم؟ اى علمدار حرم مثل معما شده‏اى مادرت آمده یا مادر من آمده است؟ با چنین حال به پاى چه کسى پا شده‏اى؟ تو و آن قدِّ رشیدى که پر از طوبى بود در شگفتم که در این قبر چرا جا شده‏اى علی_اکبر_لطیفیان ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حضرت_اباالفضل ع ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل وی دست علی در صف پیکار اباالفضل هم خون حسین بن علی در تن پاکت هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل ریحانۀ دو فاطمه، ماه سه خورشید آرام دل حیدر کرار اباالفضل مانند تو در ارتش اسلام که دیده فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک تو لالة عباسی و ما خار اباالفضل هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل برخیز سکینه به حرم منتظر توست جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل از سوز عطش آب شده طفل سه ساله مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل تا آن که ببینند به تن دست نداری یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل مگذار رود زینب کبری به اسیری ای دست علی، دست برون آر اباالفضل تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل خون دل ما را که شده اشک عزایت زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل مگذار شود خشک دمی دیدة "میثم" چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل غلامرضا_سازگار ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شب تاسوعای حسینی عشق نكهت ز گلستان تودارد عباس جلوه ازمهردرخشان توداردعباس ادب وغيرت ومردي زازل تابه ابد حيرت ازشوكت و ايمان توداردعباس ابرازچشم تو آموخته باريدن را آسمان چشم به چشمان توداردعباس عشق وايمان وجوانمردي وايثاروشرف تاابدتكيه به دستان توداردعباس اي كه فرمانبرسالارشهيدان بودي آسمان گوش به فرمان توداردعباس شورايمان ومحّبت به حسين بن علي ريشه درهستي ودرجان توداردعباس شب عا شورچه گفتي توبه دشمن كه جهان حيرت ازغيرت ووجدان توداردعباس ساحل شط فرات ازغم توغرق غم است علقمه نكهت هجران توداردعباس آب گرطوف حريم توكندتا صف حشر خجلتي ازلب عطشان توداردعباس هرشهيدي كه سرازخاك لحدبردارد حسرت از رُتبه وعنوان توداردعباس باشهادت توبه معراج رسيدي وفلك بي جهت چشم به پايان توداردعباس توپناه همه ی عالمي و هردل پاك خانه درگوشة ايوان توداردعباس كعبه ی حاجت واميددل خلق توئي درد اميد ز درمان توداردعباس چه به دنياچه به عقبي چه ندارددردست هركسي دست به دامان توداردعباس سبب خيردودنياي«وفایي»شده است آبروئي كه زاحسان توداردعباس سید_هاشم_وفایی ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): آقا شهادتت تسلیت ....🖤 روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه " نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه " این چه خورشید غریبی است که با حال نزار پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه " شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه " هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین " ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه " السلامُ عَلَیکَ یا اباعَبْدِاللّه وَ عًلی الاَرواح الّتی حَلَت بِفنائک عَلَیکَ مّنی سلامُ اللّه ابداً" ما بَقیتُ وَ بَقیَ اَلیلِ وَ النهاروَ لا جَعَلَ اللّهَ آخِرَ اَلعَهدِ منی لزیارَتکُم اَلسلامُ عَلی الحُسین و َعَلی علی بن الحُسین و َعَلی اُولاد الـحسین و عَلی اَصحاب الحُسین تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد 🖤 ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر... رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد دیدی آخر خواهری بی‌تاب را بیچاره کرد  هرکه او را دید از دشمن  فقط میگفت وای کوه بود و سینه‌اش سیلاب را بیچاره کرد دستهایش بر زمین  دستِ مردی بَر کمر این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت یک حرامی نیزه‌اش را بِینِ پهلو جاگذاشت - - - از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت تشنه‌ای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید کاش میشُد تیر را بیرون  نمی‌آورد او با خودش تیرِ سه‌شعبه وای مژگان را کشید تیرها از پشتِ‌سر بر قامتِ او خورده‌اند پس چرا از سینه‌اش صد تیرِ سوزان را کشید با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم..‌. در میانِ شعله‌ها شامِ غریبان را کشید هلهله می‌آمد و دیدند آقا داد زد مَشک را از رویِ  سینه کَند آقا داد زد - - - در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد خوب شد اُم‌البَنین هم حال و روزش را ندید جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت سمتِ او  زینب دوید و اصغرش را جمع کرد تا پدر را دید  رویش را سکینه زخم کرد با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد بسکه سر وا بود می‌اُفتاد هِی از نیزه‌ها خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد هیچ‌کس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد* در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی  از دهانه افسار  مرکب آویزان بود. ۹۸/۰۶/۱۷ ╭════•🍁•════╮ تلگرام https://t.me/madahanesfahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯