eitaa logo
کانون مداحان
26.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
20.7هزار ویدیو
191 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زبانحال حضرت امام کاظم علیه السلام -(بارالها من در این غربت غریب افتاده ام) بارالها من در این غربت غریب افتاده ام در کمند روزگار پر فریب افتاده ام همچو صیدی در قفس محبوس صیاد دغل بسته بر زنجیر خصم نانجیب افتاده ام گوشه زندان غم از جور و کین خصم دون صبرعشقم شد لبالب بی شکیب افتاده ام ای پناه بی پناهان حامی درماندگان بی معین و ناتوان دست رقیب افتاده ام مونسی جز غم ندارم کنج زندان بلا از صفای روی یارم بی نصیب افتاده ام پیکر زار و نحیفم مبتلا بر هجر یار همچوبیماری به بستر بی طبیب افتاده ام سندی ابن شاهک از من میزبانی میکند در کمند خصم پر مکر و فریب افتاده ام کو رضایم تا ببیند از جفای خصم دین در غریبی کنج زندانی عجیب افتاده ام شد بهار عمر من در کنج این زندان خزان چون گلی پرپر ز هجر عندلیب افتاده ام رتبه ی باب الحوایج دارم اما این چنین در حصار مشکلاتم بی مجیب افتاده ام فاش آخوندی بگو این نکته را با اهل دل چونکه حق گفتم دراین زندان غریب افتاده ام شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهادت حضرت امام کاظم علیه السلام -(شیعیان وقت عزا شد٬ مصطفیٰ نالان شده) شیعیان وقت عزا شد٬ مصطفیٰ نالان شده در غمِ موسی بن جعفر٬ فاطمه گریان شده سِندِ ملعون آنقَدَر٬ زد تازیانه بَرتَنَش فی المثل پاشیده از هم مُصحَفِ قرآن شده تازیانه یکطرف٬ رگبار سیلی یکطرف صورتش نیلی٬ پُر از خون٬ آن لب و دندان شده گشته مسموم از رُطَب٬ با جَبر هارونِ لعین در٬ درونِ سینهٔ تنگش نَفَس پنهان شده نالهٔ اهل سما پیچیده در گوش زمان گوئیا هفت آسمان در ناله و افغان شده نوحه خوان گشته ملائک٬ عرشیان در آه و وا چون غریبی کُشته در مُلکِ غریبستان شده لحظه های آخرِ آن سیّدِ والامقام واژهٔ غربت زِ قربش٬ واله و حیران شده چونکه کاظم غرقِ در حمد الهی گشته وُ ذکر و نجوایِ لبَش٬ یاحَیُّ و یاسبحان شده ناگهان پیکِ اَجَل آمد به بالین امام خیره برسمتِ بقیع٬ آن خسروِ خوبان شده زد صدا مادر بیا٬ من هم غریبم چون حسین وامصیبتْ قتلگاهم٬ گوشهٔ زندان شده چشمم از٬ زهرِ ستم٬ تار و دلم در پیچ وتاب پیکرِ تبدارم از ظلم و جفا بی جان شده (فیضیا) ختمِ مصیبت کن٬ دلم آتش مَزَن مادرش زهرا به بالینِ پسر مهمان شده شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مرثیه‌ی موسی‌بن جعفر(ع) -(دست و پایم بسته بر زنجیر کین) ◾️مرثیه‌ی شهادت ◾️امام کاظم(ع) دست و پایم بسته بر زنجیر کین گشته‌ام کنج قفس نقش زمین وقت سجده تازیانه خورده‌ام بارالها حال زارم را ببین چارده سال است زار و خسته‌ام همچو مرغی در قفس پر بسته‌ام چارده سال است میسوزم ز درد کن نظر بر گریه‌ی پیوسته‌ام محبسم بی آسمان افتاده‌است گوئیا ماه شبم جان داده‌است در دل چاهم تنم آزرده شد کار من سخت و زبانم ساده‌است یک زن بدکاره راهم را گرفت سجده رفتم صبحگاهم را گرفت با دعایم توبه کرد و خوب شد با توسل سوز آهم را گرفت چون خلیل‌در میان آتشم من به بال خویش پروانه‌وشم من امام هفت‌گردونم چنین بار امت را بدوشم میکشم روی نیلی ارث زهرایی من مردنم فصل شکوفایی من سر به دامان رضا بگذاشتم بوسه زد بر چشم شیدایی من یاد لعل تشنه اکبر کنم چشمهای بی‌رمق را ترکنم اربا اربا شد تن جان حسین گریه بر جَّد غریبم سر کنم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شعری به یاد ماندنی از علیرضا خاکساری در مورد شهادت امام کاظم (ع) -(در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد ) در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد میان بزم روضه سرنوشت من رقم می خورد من اهل روضه ها بودم از آغاز طفولیت از آن وقتی که دست سینه زن ها بر سرم می خورد خدا رحمت کند مادربزرگم را ؛ پس از روضه مقید بود باید جرعه چایی تازه دم می خورد همیشه میهمان سفره ی موسی بن جعفر بود "عزیز" ام نان فقط از سفره ی شاه کرم می خورد رفیق نیمه راهش بود زانوهای بی تابش خودش را تا ورودی حرم با هر قدم می خورد می آمد " کاظمیه " از ره و مثل محرم ها دوباره دست ها بر روی سینه لاجرم می خورد دوباره روضه خوان بالای منبر مرثیه می خواند : - در آغاز سخن بر حضرت زهرا قسم می خورد - به روی حضرت باب الحوائج بسته شد درها از این زندان به ان زندان... امام شیعه غم می خورد به آنچه موعظه می کرد خود بهتر عمل می کرد همین آقا که کم می گفت کم می خفت کم می خورد پریشان حالی او را " مصیب " هم نمی فهمید دلش تنگ رضا بود و غم اهل حرم می خورد " لیذهب عنهم الرجس..." از خدا در شان او امد ولی دست به خون آلوده بر آن محترم می خورد خودش بود و قنوتی خسته و سجاده و تربت بمیرم ؛ خلوتش با ضربه ی سیلی به هم می خورد نرفت آب خوشی هم از گلوی حضرتش پایین همیشه موقع افطار جرعه جرعه سم می خورد زن بدکاره شمری شد برای کشتنش انگار نه زخم طعنه گویا چکمه از اهل ستم می خورد امان از روضه ی گودال که هرشب تداعی شد امان از غُل ، غُلِ سنگین که روی سینه هم می خورد در آخر هم گریزی سمت دشت کربلا می زد مسیر مرثیه هایش به شعر محتشم می خورد کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا در خاک و خون تپیده به میدان کربلا شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زبانحال حضرت موسی ابن جعفر (ع) -(من اهل دردم از بلا باکی ندارم) من اهل دردم از بلا باکی ندارم درد و بلا را گو بیا باکی ندارم من قهرمان عشقم و میر ولایم از حملهٔ جور و جفا باکی ندارم با غلّ و رنجیر همدم و همناله گشتم گر چه نباشد آشنا باکی ندارم این کنج زندان طور عشق و موسی ام من گویم خدایم را ثنا باکی ندارم هارون و سند سنگدل ایذا نماید از زحمت اهل خطا باکی ندارم با قهرمان صبر از سیلی مگوئید ما را بود سلم و رضا باکی ندارم ما را قدر بر کنج زندان بلا کرد از جان رضایم بر قضا باکی ندارم خرمای زهر آلوده را چون میل کردم؟ از جور و ظلم اشقیا باکی ندارم حق گویم و حق را ثنا خوانم شب و روز وردم خدا ذکرم خدا باکی ندارم باب الحوائج را چه غم از بند و زنجیر دارم علیلان را شفا باکی ندارم گر نوحهٔ ما را (هدایت) می سراید خود هستم او را رهنما باکی ندارم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): روزه دار -(دلت سوی خدا پرواز کرده) دلت سوی خدا پرواز کرده غم خود رابه او ابراز کرده تویی تنها کسی که روزه اش را به ضرب تازیانه باز کرده شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهادت امام کاظم ع -(دو چشم آل الله دوباره گریان است) دو چشم آل الله دوباره گریان است که یوسف زهرا به کنج زندان است2 بابِ حاجات عالم تنهاست غربتش از دو چشمش پیداست غم ریزد از لبش با حرفِ هر شبش آتش زند به دل خلِصنی یاربش آقام غریب آقام4 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چو عمه اش ، سهمش غمِ اسارت شد به دست زندانبان به او جسارت شد2 دیگر از زندگانی سیر است پیکرش در غل و زنجیر است دلها مکدر است دیده ز خون تر است بر سینه ها غمِ موسی بن جعفر است آقام غریب آقام4 شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بر روی لب هایت به جز یا ربّنا نیست غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست زنجیر ها راه گلویت را گرفتند در این نفس بالا که می آید صدا نیست زخم گلوی تو پذیرفته است اما زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست این ایستادن با زمین خوردن مساوی ست از چه تقلا می کنی؟ این پا که پا نیست اصلاً رها کن این پلید بد دهان را از چه توقع می کنی وقتی حیا نیست نامرد! زندان بان! در این زندان تاریک این که کنارش می زنی با پا عبا نیست این تخته ی در که شده تابوت حالا بهتر نباشد، بدتر از آن بوریا نیست اما تو را با نیزه ها بالا نبردند پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست 🔸شاعر: ________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند در میان حرمت سینه زنان می گوییم ... وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ... آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت در عوض با لب خندان پدرت را کشتند تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ... چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ... موقع بارش باران پدرت را کشتند گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ... تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟ گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند ؟ 🔸شاعر: ________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): پیکرش را به روی در به کجا می بردند چار حمال غریبانه چرا می بردند پایش از یک طرف افتاده، سرش از طرفی لااقل کاش تنش بین عبا می بردند کاش معصومه خبردار نگردد، او را باهمان سلسلهء بسته به پا می بردند بدنش ماند روی خاک، ولی بعد سه روز بر روی دست، چو قرآن و دعا می بردند جسر بغداد، چو بازار گل و لاله شده چقدر گل به هوایش به هوا می بردند کاش آنها که بر او پنج کفن آوردند یک کفن هم که شده کرببلا می بردند کوفیان. بر تن صد چاک حسین ابن علی عوض شاخهء گل سنگ جفا می بردند بدنش روی زمین بود و به روی نیزه سر او را به سوی شام بلا می بردند یا اباالفضل: ببند بر سر نی چشمت را دختر فاطمه را بزم حرامی بردند 🔸شاعر : _________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):  گوشه ی دخمه خلوتی دارد کوه طورش همین سیه چال است نمک ِ آخرِ مناجاتش روضه های شهید گودال است   توبه می کرد جای مردم شهر گریه می کرد جای ما و شما پسر فاطمه دعا می خواند نیمه شبها برای ما و شما هردلی عاشق نگاهش شد خالی از تیره گی و زشتی شد در کنار ضریح چشمانش زن بدکاره ای بهشتی شد   زن رقاصه را به راه آورد عارفِ حق،جدا ز غیرش کرد پشت آن میله های فولادی این چنین عاقبت به خیرش کرد  با رکوع و سجود فاطمی اش شیوه ی بند گی به او آموخت با نگاه پر از محبت خود حکمت زندگی به او آموخت ساق پایش شکستگی دارد داد می زد ز درد سجاده غل و زنجیرها اجازه دهید در قنوتش به زحمت افتاده   درد تا مغز استخوان می رفت با لب تشنه تا لگد می خورد رسم این خانواده است انگار چقدر بی هوا لگد می خورد پروبالش شکسته، ای صیاد این قفس خوب گوشه گیرش کرد تازیانه نزن، که رفتنی است دوری از آشیانه پیرش کرد مرد باشید و روی واژه ی«شرم» مثل آل امیه خط نکشید می زنیدش زبان روزه بس است حرف ناموس را وسط نکشید  نزنید این قدر به پهلویش یاد غمهای مادرش افتاد حرف شهر مدینه شد،ای وای باز هم یاد دخترش افتاد شهر بغداد ناجوانمردی بردی از یاد حُرمت نمکش خیزران را به یادم آورده زخم لبهای خشک و پر ترکش حرف از خیزران و زخم لب است جای طشت طلا فقط خالیست روضه ی طشت دردسر ساز است جزء آن روضه های جنجالیست به تمسخر گرفت قرآن را طعنه زد با کمال بی شرمی به لب خشک قاری قرآن چوب می زد برای سرگرمی 🔸شاعر: ___________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند در میان حرمت سینه زنان می گوییم ... وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ... آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت در عوض با لب خندان پدرت را کشتند تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ... چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ... موقع بارش باران پدرت را کشتند گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ... تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟ گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند ؟ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سوتی جدید رئیس جمهور 🔻خدا بایدتحمل کنه!😳😳😳😂
▪️٢ تا ١٤٠٠ 😐😉
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند در میان حرمت سینه زنان می گوییم ... وامصیبت که رضا جان پدرت را کشتند
سلام(بخوانیدوارسال کنید): کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد بی عصا آمده و حضرت موسی شده است ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد چند وقتی است که دنبال اجل می گردد کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چُنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد لا اقل چند کفن بهر تنش آوردند دست کم روی تن سوخته اش سر دارد پسرش آمده بالای سرش اما باز روضه خوانِ دل من روضه ی اکبر دارد همه جا را تن صد چاک علی می بینم بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): افتادبر زمین و بجانش شررزدند باتازیانه برسرو روی و کمر زدند چون سینه هایشان زعلی بغض وکینه داشت تاگفت من ابالحسنم بیشتر زدند
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 چاه زندان قتلگاه یوسف زهرا شده چشم یعقوب زمان در ماتمش دریا شده اختران اشک جارى ز آسمان دیده گشت چون نهان ماه رخش در هاله غم ها شده بس که جانسوز است داغ آن امام عاشقان در عزایش غرق ماتم خانه دل ها شده اى طرفداران قرآن و شریعت بنگرید موسى جعفر شهید مکتب تقوا شده او نه تنها تازیانه خورده از دست ستم صورتش نیلى ز سیلى چون رخ زهرا شده ناله جانسوز معصومه ز دل برخواسته در مدینه دخترى امروز بى بابا شده این عزاى کیست که این گونه جهان ماتم سراست گوئیا برپا دوباره شور عاشورا شده این عزاى حجت حق موسى جعفر بود کز غم جانسوز او افسرده قلب ما شده «حافظى» شد ژرف زندان بهر او معراج عشق عاشق صادق سوى معشوق رهپیما شده محسن حافظی 🌺 علیه السلام ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نوا _ نوحهٔ شهادت موسی بن جعفر علیهماالسلام ازغمی سربسته گویم. یاعلی موسی الر ضا بانوای خسته گویم. یا علی موسی الرضا سیدی وقت عزای. موسی جعفر شده بادل بشکسته گویم. یاعلی موسی ال ضا شهر بغداد. گشته غم آباد آتش این غصه منجلی بود(۲) زهر جیوه. اجرمولائی است که زاولاد پاک علی بود(۲) هستی شد پریشان. ای شاه خراسان(۲) باکه گویم ماه زهرا. چهره اش نیلی شده اجر و مزد یاعلیش. ضربت سیلی شده(۲) این علی گو ازتبار. فاتح خیبر بود ای یهودی پور حیدر وارث لیلی شده خلق و خویش. عطر دلجویش گلشن رویش مانند زهراست«(۲) زهر نمد ضرب لگد هرچه کردی او. فرزند زهراست« سوزد ازغمش جان. ای شاه خراسان(۲) هرچه با جسمش شداما حلقش از خون ترنبود برگلوی نازنینش. تیزی خنجرنبود(۲) پیکرش بعدازشهادت. برزمین عریان نماند نقش سم اسب روی جسم آن سرور نبود دفنش کردند کفنش کردند ماتم اوداغ عالمین است غریبانه گرچه جان داده گریه اش بهر غربت حسین است ریزد اشگ باران ای شاه خراسان(۲) سلام الله علیهم اجمعین «مصطفی نظری طهرانی» ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): در دل حبسم و حبس است به دل فريادم فرصتي نيست كه از سينه برآيد دادم سال‌ها مي‌گذرد رفته‌ام از ياد همه كاش مي‌كرد اجل گوشۀ زندان، يادم طاير عرش كجا، قعر سيه چال كجا؟ من كجا بودم و يا رب به كجا افتادم همه شب خُرم از آنم كه در اين گوشۀ حبس «هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم» زهر يكبار مرا كشت، خدا مي‌داند بارها سوختم و ساختم و جان دادم به اميدي كه رضا لحظه اي آيد به برم سال‌ها حلقه صفت چشم به در بنْهادم بال پرواز، شكسته است و پرم ريخته است چه نياز است كه صياد كند آزادم دل صياد بوَد سنگ و ندارد اثري گيرم از سينه برآيد به فلك فريادم منم آن لالۀ پرپر شدۀ دور از باغ كه چو گلبرگ خزان داد فلك بر بادم مرهم زخم تن خستۀ من گريه بوَد چشم «ميثم» مگر از اشك كند دلشادم شعر سوم دوست دارم تا به خاك دوست گذارم سرم را جان بكف گيريم نبينم غير روي دلبرم را دوست دارم در سيه چال بلا تنهاي تنها آنچنان گريم كه از خون پر كنم پشم ترم را دوست دارم قائل آيد ديدنم با تازيانه تا ببيند دوست نيلي جسم از جان بهترم را دوست دارم آنقدر صيّاد آزارم رساند تا برون آرند تنها از قفس مشت پرم را دوست دارم من كه گرد خود عزاداري ندارم اين دم آخر ببينم اشك چشم دخترم را دوست دارم تا رضا را همچو جان بگيرم افكنم بر ماه روي او نگاه آخرم را دوست دارم تا كه زندانبان زند سيلي برويم در نظر آرم رخ نيليّ زهرا مادرم را دوست دارم تا كه ياد پيكر عريان جدّم بر ندارد تا سه روز از خاك، شيعه، پيكرم را دوست دارم تا ز جدّ خود برم ميراث غربت وقت جا دادن به روي خاك بگذارم سرم را دوست دارم«ميثم» از دل گويد و از جان بسوزد تا بگيرم دست اين از پا فتاده، نوكرم را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیّت نکند پیرهنش را اصلاً بگذارید روی خاک بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساقِ به هم ریخته، کتمان شدنی نیست دیدند روی تختهٔ در، تا شدنش را... این مرد الهی مگر اولاد ندارد؟ بردند چرا مثل غریبان بدنش را این مردِ نگهبان که حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را این هفت کفن روضهٔ گودال حسین است ای کاش نیارند برایش کفنش را نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دلت سوی خدا پرواز کرده غم خود را به او ابراز کرده توئی تنها کسی که روزه اش را به ضرب تازیانه باز کرده
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام ای پناهِ همه موسی بن جعفر پسر فاطمه موسی بن جعفر ما گدایانِ سرای تو هستیم،وَ بر تو دل بستیم باب الحوائج سائلانه بر،باب المراد تو،ببین که بِنشَستیم باب الحوائج دست ما و عنایت تو مولا کرمِ بی نهایت تو مولا یا مولا مدد یا مولا مدد یا مولا مدد یا مولا... با تو دل نوری از خدا گرفته کاظمین عطر کربلا گرفته قعرِ زندانِ،هارون بی وُجدان،چون جنّت و رضوان شد از دُعایت کُشته گشتی در،راه خدا و دین،ای دلبر دیرین جانم فدایت مرثیه خوان شدم با دیده ی تر گشته تابوت تو یک تخته ی در یا مولا مدد یا مولا مدد یا مولا مدد یا مولا... ای گل فاطمه ما را دعا کن دل ما را به عشقت آشنا کن کن دعا تا که،چون شهدا گردد،هستیِ ما قربان در راهِ اسلام وَ شَویم مثلِ،خوبانِ این عالَم،در آسمان مَشهور در اَرض گمنام وَ کنیم خدمت و همّتِ والا در مسیرِ رضای حق تعالی یا مولا مدد یا مولا مدد یا مولا مدد یا مولا... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خو کرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت جز آه زخم‌های دهان ‌باز‌ کرده‌اش در چارچوب تنگ قفس هم‌زبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه‌ی کشیدن یک آه، جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی‌رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته‌پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب‌ها نشد دیگر سرش به خانه‌ی نیزه مکان نداشت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): چشم هایش همه را یاد خدا می انداخت لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت پا برهنه همه بر بُشر شدن مشتاقيم نظری کاش که بر ما ، گذرا می انداخت دست بسته فقط او بود که شد دست به خیر سکّه نه ، ماه به کشکول گدا می انداخت طعنه گرچه به دلش زخم فراوان زده بود زَهر هم بر جگرش چنگ ، جدا می انداخت چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه روی شانه پسرش شال عزا می انداخت او پر از درد شد امّا به خداوند او را روضه ی کوچه و گودال ز پا می انداخت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯