سلام(بخوانیدوارسال کنید):
دلِ بی طاقتش
پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط
در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط
با مشقّت راه می رفت و امان از آبله
از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط
راه، طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش
اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط
اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی
چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط
بیشتر اهل کمینند و تمام ِ راه را-
واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط
جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش
زجر(لع) زجرش داده! دائم دردسر دارد فقط
گریه میکرد و حرامی بُرد پیش ِ او گذاشت
غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط
دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت
عمّه زینب(س) از غمش خونِ جگر دارد فقط!
مرضیه عاطفی
#شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
پای غم تو
پای غم تو آه ، خداهم گریسته
همراه با پیمبر اکرم گریسته
قطعا غریق بارش باران لطف توست
چشمی که در عزای تو نم نم گریسته
یعقوب صد برابر یوسف نه.. صدهزار
خون گریه کرده است و از این غم گریسته
رحمت به دیده ای که برای غمت حسین
پای لهوف و پای مقرم گریسته
نوکر برای آن بدن نامنظمت
هرشب میان روضه منظم گریسته
روضه پس از تو روضه ناموس بود پس
هر کس که شد برای تو مَحرم گریسته
آقا ببخش پای غم و درد خواهرت
نوکر اگر نمرده ، اگــر کم گریسته
امیرفرخنده
#امیرفرخنده #شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
یادش بخیر
لب های او جز ناله آوایی ندارد
دیگر برایش خنده معنایی ندارد
اکنون که اینجا آمدی باید بگوید
جز این خرابه دخترت جایی ندارد
باید بگوید از غم تنهایی خود
چون هم نشینی غیر تنهایی ندارد
یادش بخیر آن بوسه های گرم بابا
حالا لبش سرد است و گرمایی ندارد
در کوچه های شام هم با گریه می گفت
یک کاروان نیزه تماشایی ندارد!
تفسیری از ایثار و غیرت می شود چون
از نسل زهرا است و همتایی ندارد
هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد
وقتی که فهمیدند بابایی ندارد...
محسن زعفرانیه
#شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
سرت به دامنم
سرت به دامنم اينبار مثل قبل نشد
هنوز لحظهی ديدار مثل قبل نشد
تو آمدی كه من آرام تر شوم نشدم
دل شكستهام انگار مثل قبل نشد
چقدر غنچهی لبخند دورِ لب داری
يكی از اين همه تكرار مثل قبل نشد
پُر از گره شده موهام هرچه بافتمش
يكی دو بار نه ، بسيار ، مثل قبل نشد
سكينه دق كند آخر كه بعد رفتن در
حراجی سر بازار مثل قبل نشد
رُباب بوده و لبخندهای مردم شام
هنوز از آن همه آزار مثل قبل نشد
هنوز جای كتکهای ديشبش مانده
هنوز اين دل افگار مثل قبل نشد
هنوز ديدِ كنيزی به خواهرم دارند
هنوز صحبت انظار مثل قبل نشد
نشد نماز بخوانم دوباره با چادر
حكايت من و اين كار مثل قبل نشد
كمک گرفتم از عمه به پات برخيزم
دوباره از در و ديوار مثل قبل نشد
احمد شاكرى
#احمد_شاكرى #شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
مرا ببخش
قسم به ساحتِ ذکرِ شریف هو” بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد”
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا !
چه حیف شانه نداری که سربر آن بِنَهم
بگویم از غمِ خود شرحِ مو به مو بابا
مرا ببخش که نشناختم تو را اوّل
به چهره ی تو نمانده ست رنگ و رو بابا
خداش خیر دهد راهِب مسیحی را ...
که با گلاب تورا داده شُستِشو بابا !
نداشت هیچ ادب خولی و دلم خون شد
کشید دست به روی تو بی وضو بابا!!
نمانده وقتِ زیادی به رفتنم ،حالا...
شدم کنارِ سرت گرم ِ گفتگو بابا
بیا و باز صدایم بزن رقیه ی من”
تو هم بخواه ز من که بگو بگو بابا”
زِ تازیانهی شمر و سنان کبود شدم
چه بد گذشت به من شامِ بی عمو بابا
لبِ تَرَک تَرَکت را ندیده میبوسم ...
چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا
محمدحسن بیات لو
#شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
زخم پهلوم
بعد تو لحظه به لحظه مردم
مردم و باز کتک می خوردم
مشت ها بود که سمتم آمد
ضرب پا بود که سمتم آمد
جانم از زخم زبان بی زار است
کمک دختر تو دیوار است
نفس و سینه ی خسته سخت است
کودک و دست شکسته سخت است
دخترت سنگ ترحم خورده
قلب من سوخته و آزرده
خنده ی زجر چه زجرآور بود
خنده اش از لگدش بدتر بود
از لب پر ترکم خون جاری ست
زخم پهلوم پدر جان کاری ست
مشت یک عده دهانم را بست
هرچه دندان به دهان بود شکست
مشت هایی که به صورت خوردند
لاله ی گوش مرا در بردند
به فدای سر بابا این چشم
دیدنت سخت شده با این چشم
ای که در چشم تو غم ریخته است
گیسویت از چه بهم ریخته است
ای که پیشانی تو مجروح است
رخ نورانی تو مجروح است
از تنور آمده ای حرفی نیست
این شکاف لب سرخت از چیست؟
من که دلتنگ نوازش بودم
با تماشای سرت آسودم
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
عزیز دل حسین(ع)
تنها تو این خرابه
دارم می میرم از درد
هیشکی برام نمونده
گوشوارمم ولم کرد
اشکی که تو چشامه
آبه ولی آتیشه
تاول دلش گرفته
اشکاش تموم نمیشه
خاکم دلش برام سوخت
گفت اینجا، جای تو نیست
چندسالته رقیه ؟
حسرت برای تو نیست
فهمیدم از نگاهت
اینکه یه کوه دردی
وقتی که تو خرابه
مرگ آرزو می کردی
عوض شدی تو انگار
مثل گذشته نیستی
چی شده که رو پاتم
با دردسر وامیستی
موهات یه کم بلند بود
بهونه گیر نبودی
چی به سرت آورده
محله ی یهودی
می گفتی دلخوشیت، به
یه از سفر رسیده ست
عروسکه تو دستات
یا یه سر بریده ست؟
بهش بگو بابامی
سری که روبرومی
بگو که هرچی باشی
تمومه آرزومی ..
حسرت این سه ساله
ازت یه بوسه می خواد
لبم که خیزرون نیست
فقط یه بوسه می خواد
خاکستر موهاتو
باگریه هام می شورم
تنور که رفت سرتو
شکسته شد غرورم
شبیه چادر من
سرت زیر پا مونده
اشک چشای خونت
حیگرمو سوزونده
چشامو روی هرچی
به غیر تو می بندم
درد و کنار میزارم
بخاطرت می خندم
آرزویی ندارم
منو ببر که خسته م
پر از ترک ، پر از درد
یه آینه ی شکسته م
تار دیدمت ببخشید
آتیش داغ و دردم
ضعیف شدم حلال کن
خوب بغلت نکردم ...
دل تنگیه یه ماهم
آغوشتو میخواد ، نه ؟
راستی برای دفنم
دستای تو میاد ، نه ؟
این شب آخریه
فکری به حال من کن
پس بگیر از یزیدا
چادرمو ، کفن کن ...
ناصر دودانگه
#شعر_اهل_بیت #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
یادش بخیر
لب های او جز ناله آوایی ندارد
دیگر برایش خنده معنایی ندارد
اکنون که اینجا آمدی باید بگوید
جز این خرابه دخترت جایی ندارد
باید بگوید از غم تنهایی خود
چون هم نشینی غیر تنهایی ندارد
یادش بخیر آن بوسه های گرم بابا
حالا لبش سرد است و گرمایی ندارد
در کوچه های شام هم با گریه می گفت
یک کاروان نیزه تماشایی ندارد!
تفسیری از ایثار و غیرت می شود چون
از نسل زهرا است و همتایی ندارد
هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد
وقتی که فهمیدند بابایی ندارد...
محسن زعفرانیه
#شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
سرت به دامنم
سرت به دامنم اينبار مثل قبل نشد
هنوز لحظهی ديدار مثل قبل نشد
تو آمدی كه من آرام تر شوم نشدم
دل شكستهام انگار مثل قبل نشد
چقدر غنچهی لبخند دورِ لب داری
يكی از اين همه تكرار مثل قبل نشد
پُر از گره شده موهام هرچه بافتمش
يكی دو بار نه ، بسيار ، مثل قبل نشد
سكينه دق كند آخر كه بعد رفتن در
حراجی سر بازار مثل قبل نشد
رُباب بوده و لبخندهای مردم شام
هنوز از آن همه آزار مثل قبل نشد
هنوز جای كتکهای ديشبش مانده
هنوز اين دل افگار مثل قبل نشد
هنوز ديدِ كنيزی به خواهرم دارند
هنوز صحبت انظار مثل قبل نشد
نشد نماز بخوانم دوباره با چادر
حكايت من و اين كار مثل قبل نشد
كمک گرفتم از عمه به پات برخيزم
دوباره از در و ديوار مثل قبل نشد
احمد شاكرى
#احمد_شاكرى #شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
مرا ببخش
قسم به ساحتِ ذکرِ شریف هو” بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد”
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا !
چه حیف شانه نداری که سربر آن بِنَهم
بگویم از غمِ خود شرحِ مو به مو بابا
مرا ببخش که نشناختم تو را اوّل
به چهره ی تو نمانده ست رنگ و رو بابا
خداش خیر دهد راهِب مسیحی را ...
که با گلاب تورا داده شُستِشو بابا !
نداشت هیچ ادب خولی و دلم خون شد
کشید دست به روی تو بی وضو بابا!!
نمانده وقتِ زیادی به رفتنم ،حالا...
شدم کنارِ سرت گرم ِ گفتگو بابا
بیا و باز صدایم بزن رقیه ی من”
تو هم بخواه ز من که بگو بگو بابا”
زِ تازیانهی شمر و سنان کبود شدم
چه بد گذشت به من شامِ بی عمو بابا
لبِ تَرَک تَرَکت را ندیده میبوسم ...
چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا
محمدحسن بیات لو
#شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
زخم پهلوم
بعد تو لحظه به لحظه مردم
مردم و باز کتک می خوردم
مشت ها بود که سمتم آمد
ضرب پا بود که سمتم آمد
جانم از زخم زبان بی زار است
کمک دختر تو دیوار است
نفس و سینه ی خسته سخت است
کودک و دست شکسته سخت است
دخترت سنگ ترحم خورده
قلب من سوخته و آزرده
خنده ی زجر چه زجرآور بود
خنده اش از لگدش بدتر بود
از لب پر ترکم خون جاری ست
زخم پهلوم پدر جان کاری ست
مشت یک عده دهانم را بست
هرچه دندان به دهان بود شکست
مشت هایی که به صورت خوردند
لاله ی گوش مرا در بردند
به فدای سر بابا این چشم
دیدنت سخت شده با این چشم
ای که در چشم تو غم ریخته است
گیسویت از چه بهم ریخته است
ای که پیشانی تو مجروح است
رخ نورانی تو مجروح است
از تنور آمده ای حرفی نیست
این شکاف لب سرخت از چیست؟
من که دلتنگ نوازش بودم
با تماشای سرت آسودم
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
عزیز دل حسین(ع)
تنها تو این خرابه
دارم می میرم از درد
هیشکی برام نمونده
گوشوارمم ولم کرد
اشکی که تو چشامه
آبه ولی آتیشه
تاول دلش گرفته
اشکاش تموم نمیشه
خاکم دلش برام سوخت
گفت اینجا، جای تو نیست
چندسالته رقیه ؟
حسرت برای تو نیست
فهمیدم از نگاهت
اینکه یه کوه دردی
وقتی که تو خرابه
مرگ آرزو می کردی
عوض شدی تو انگار
مثل گذشته نیستی
چی شده که رو پاتم
با دردسر وامیستی
موهات یه کم بلند بود
بهونه گیر نبودی
چی به سرت آورده
محله ی یهودی
می گفتی دلخوشیت، به
یه از سفر رسیده ست
عروسکه تو دستات
یا یه سر بریده ست؟
بهش بگو بابامی
سری که روبرومی
بگو که هرچی باشی
تمومه آرزومی ..
حسرت این سه ساله
ازت یه بوسه می خواد
لبم که خیزرون نیست
فقط یه بوسه می خواد
خاکستر موهاتو
باگریه هام می شورم
تنور که رفت سرتو
شکسته شد غرورم
شبیه چادر من
سرت زیر پا مونده
اشک چشای خونت
حیگرمو سوزونده
چشامو روی هرچی
به غیر تو می بندم
درد و کنار میزارم
بخاطرت می خندم
آرزویی ندارم
منو ببر که خسته م
پر از ترک ، پر از درد
یه آینه ی شکسته م
تار دیدمت ببخشید
آتیش داغ و دردم
ضعیف شدم حلال کن
خوب بغلت نکردم ...
دل تنگیه یه ماهم
آغوشتو میخواد ، نه ؟
راستی برای دفنم
دستای تو میاد ، نه ؟
این شب آخریه
فکری به حال من کن
پس بگیر از یزیدا
چادرمو ، کفن کن ...
ناصر دودانگه
#شعر_اهل_بیت #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
شب وصال
#شعر_شهادت_حضرت_رقيه_(س)
من رزق گریه ی سحرم را گرفته ام
از این و آن، سر پدرم را گرفته ام
تکه به تکه نیزه تنش را خلاصه کرد
از دست چوب، مختصرم را گرفته امامشب خدا کند که نفهمد مرا زدند
از وقتی آمده کمرم را گرفته ام
از شرم گیسوان پریشان، شب وصال
با آستین پاره سرم را گرفته ام
زحمت نمی دهم به لب پاره پاره اش
با بوسه توشه ی سفرم را گرفته ام
ناصر دودانگه
#شعر_روضه_حضرت_رقیه #شعر_شهادت_حضرت_رقیه #شعر_مرثیه_حضرت_رقیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بابایی عزیز
ای یوسف رسیده به کنعان من,سلام
بابایی عزیزتر از جان من,سلام
ای دلخوشی این دل پر غم,خوش آمدی
بابا, به این خرابه ی ماتم خوش اومدی
دیدم چِقَدر حالت عمه عجیب شد
تو آمدی!...خرابه پر از بوی سیب شد
منّت سر شکسته ی دختر گذاشتی
وقتی به روی دامن من سر گذاشتی
حالا به موی مختصرت شانه می زنم
با دست کوچکم به سرت شانه می زنم
بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام
من روی خار تیز مغیلان دویده ام
زلفم به دست باد مخالف کشیده شد
این ارث فاطمه است که قدّم خمیده شد
از روی مپرس که نیلی شده پدر
یاست کبود ضربه ی سیلی شده پدر
این معجرم که پاره و خاکی و نخ نماست
سوغات غارت حرم بی پناه ماست
این نیزه دارها چه گلی که نکاشتند
بر نی سر عموی مرا کج گذاشتند
کار رقیه ی تو پدرجان تمام شد
تا نوبت مصائب پردرد شام شد
نا محرمان به راه حریم تو سد زدند
بر پهلوی سه ساله ی تو بد لگد زدند
ما را میان خنده ی انظار برده اند
ما را کشان کشان سر بازار برده اند
دیدم که شامیان حرامی دریده اند
دیدم که معجر از سر عمه کشیده اند
دیدم بساط مستی بزم شراب را
آن چشم شور دشمن خانه خراب را
با داغ صحنه ای جگرم پاره پاره شد
حرف کنیز شد,به سکینه اشاره شد
امشب کنار پیکر بی جان من بمان
یک فاتحه برای گل پرپرت بخوان
بردیا محمدی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه #شعر_مرثیه
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بابا حسین
حال من از این خراب ترم بشه
کسی نیس که سایه ی سرم بشه
بدون عمه سفر نمیره که
یه چیزی بگید که باورم بشه
دیگه از کسی سوال نمی کنم
خودم و دیگه وبال نمی کنم
بد جوری موی سرم کشیده شد
عمه من زجر و حلال نمی کنم
زخمامو به عمه هام نشون دادم
گوشواره هامو به ساربون دادم
من باید بابامو امشب ببینم
نمی خوام بیاد ببینه جون دادم
دخترت از عمه شرمنده میشه
روزی صد بار میمیره زنده میشه
بسکه هر کسی رسیده کشیده
دس به موهام میزنم کنده میشه
دردای بی دوا مو چیکار کنم
من نماز شبامو چیکار کنم
هی به من میگن بدو نمیتونم
آبله های پامو چیکار کنم
تو ندیدی آخه پژمردن مو
سر به زیر بال و پر بردن مو
وقتی از شتر می افتادم بابا
عمه هم ندید زمین خوردن مو
حامد خاکی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
آب بابا
تمام درس و مشقم آب بابا
ندارم در دلم من تاب، بابا
زِ بعد کربلا هم تشنه بودم
نخوابیدم شبی سیراب، بابا
شدم زهرای دشت کربلایت
شبیه مادرت بی تاب بابا
اَنیس درد بی درمان شبهام
بُوَد نور کمِ مهتاب بابا
سراپا جسم من می سوزد از زخم
کز این رو گشته ام بَدخواب بابا
به روی نیزه تا که دیدمت آه..
غمت جسم مرا کرد آب بابا
من و عمه پریشانیم و گریان
ولی شمر و سنان شاداب بابا
به شام و کوفه مردانِ حرامی
نکردن رحم بر اصحاب بابا
سر بازار بردن دخترت را
میانِ عده ای ارباب بابا
چنان سیلی زدن بر صورت من
که شد ذکرم، مرا دریاب بابا
همه رذل و همه هیز و همه مست
دلاشان بود چون مرداب بابا
من هرجا از تو گفتم، سیر خوردم
لگد، همراهِ مشتی ناب بابا
مجتبی دسترنج ملتمس
#شعر_خرابه_شام #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_رقیه #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
خودم را میکِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه
غمم از یاد بُردم طعنههای کودکان را نَه
سرِ تو رفت و قولت نه یقینم بود میآیی
به عمه صبر دادی دخترِ شیرینزبان را نَه
تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه
یتیمت را ببر سربارم اما عمهجان را نَه
خداصبرت دهد دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم زخم زبان را نَه
شنیدم غارتت کردند و عُریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم خصوصا ساربان را نَه
حلالت میکنم ای تازیانه سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار اما خیزان را نَه
همینکه چوب میخوردی لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نَه
طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نَه
گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودیها
من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه
به من برمیخورَد ما سفرهدارِ عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ اما تکه نان را نَه
اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرِزنان را نَه
#حسن_لطفی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
یا ریحانة الحسین
ای یوسف رسیده به کنعان من،سلام
بابایمن!عزیزتر از جان من!..،سلام
ای دلخوشی این دل پر غم،خوش آمدی
بابا، به این خرابه ی ماتم خوش اومدی
دیدم چِقَدر حالت عمه عجیب شد
تو آمدی!...خرابه پر از بوی سیب شد
منّت سر شکسته ی دختر گذاشتی
وقتی به روی دامن من سر گذاشتی
حالا به موی مختصرت شانه می زنم
با دست کوچکم به سرت شانه می زنم
وضع لب و دهان تو تغییر کرده است
یک تکّه خیزران به لبت گیر کرده است
بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام
من روی خار تیز مغیلان دویده ام
زلفم به دست باد مخالف کشیده شد
این ارث فاطمه است که قدّم خمیده شد
از روی من مپرس که نیلی شده پدر
یاست کبود ضربه ی سیلی شده پدر
این معجرم که پاره و خاکی و نخ نماست
سوغات غارت حرم بی پناه ماست
این نیزه دارها چه گلی که نکاشتند
بر نی سر عموی مرا کج گذاشتند
کار رقیه ی تو پدرجان تمام شد
تا نوبت مصائب پردرد شام شد
نا محرمان به راه حریم تو سد زدند
بر پهلوی سه ساله ی تو بد لگد زدند
ما را میان خنده ی انظار برده اند
ما را کشان کشان سر بازار برده اند
دیدم که شامیان حرامی دریده اند
دیدم که معجر از سر عمه کشیده اند
دیدم بساط مستی بزم شراب را
آن چشم شور دشمن خانه خراب را
با داغ صحنه ای جگرم پاره پاره شد
حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد
امشب کنار پیکر بی جان من بمان
یک فاتحه برای گل پرپرت بخوان
#بردیا_محمدی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
#یا_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
کنون که داغ تو بر سنگ هم اثر بگذارد
چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد
برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه
برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد
سه سال داری و صد زخم، باید عمهات امشب
برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد
کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند
علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد
منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه
کنار پیکر تو دست بر کمر بگذارد
تن کبود تو را بین قبر مینهم اما
هلال قامت رنجیدهات اگر بگذارد
کنار عمه بمان؛ من نمیگذارم از این پس
در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد
بمان عزیز دلم قول میدهم نگذارم
دوباره چوب قدم بر لب پدر بگذارد
خودم به پای خودم میروم دوباره به بازار
کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد
#محمد_علی_بیابانی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
تصور هم نمیکردم
کلام الله هستی که خدا کرده است منقوشت
پدر! از غصه جبرائیل گردیده سیهپوشت
تو وجه الله هستی نقش رویت تا ابد باقی است
کجا دستی تواند که کُند با تیغ مخدوشت؟
تو آن شمع فروزانی که تا صبح قیامت هم
هجوم هیچ طوفانی نخواهد کرد خاموشت
هنوز ای بی کفن یک جان به کف در لشکرت داری
خودم با این لباس پاره خواهم شد کفنپوشت
به من گفتند دیگر رفتهای و بر نمیگردی
یقین دارم قرار ما نخواهد شد فراموشت
تصور هم نمیکردم تو را اینگونه میبینم
گمان کردم میآیی و میآیم بین آغوشت
پدر! از حال رفتنهای من از زخمهایم نیست
چنان از دیدنت مستم، شدم از ذوق مدهوشت
خجالت میکشم بابا بگویم که چهها دیدم
بیا نزدیک تا گویم فقط آهسته در گوشت
کف پایم چه میسوزد کجایی ای عمو جانم؟
کجایی تا مرا قدری بگیری باز بر دوشت؟
مخواه ای عمه! تا برگردم از مرگی چنین شیرین
شراب وصل را لاجرعه مینوشم بگو نوشَت
#آرش_براری
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
سیدتی رقیه..
ساکن روزهای بی نورم..
گم شده آیه های مستورم
زرد بودم سیاه و سرخ شدم
رنگ رنگم شبیه منشورم
صورتم را گرفته ام با دست
چون که روبنده نیست مجبورم
جور شد دیدن تو اما حیف
شرمسارم ز وضع ناجورم
رد شلاق ها کنار هم است
گاهی از دور مثل هاشورم
سن و سالی ندارم اما من
بین زنها به پیر مشهورم
بس که لاغر شدم مشخص نیست
شبحم،آدمم و یا حورم..
با تمسخر نگاه میکردند
خسته از دختران مغرورم
در بساطم که نیست نقل و نبات
نوش جان کن ز گریه ی شورم
میشود روی سینه ام باشی؟!
کمکم کن نمیرسد زورم
گفتی از حرف آن سفیر بگو
ولی از من مخواه معذورم
##سید_پوریا_هاشمی
#حضرت_رقیه
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
یا مظلوم
آمدی آخر پدر چشم انتظاری ها بس است
چونکه هستی در کنارم گریه زاری ها بس است
باز هم من با توام پس بی قراری ها بس است
بارها گفتم به تو نیزه سواری ها بس است
حمد لله آمدی و آرزو بر دل نماند
خوانده ام امن یجیب الحق که بیحاصل نماند
تو به فریادم برس از غصه ها افسرده ام
گریه کردم آنقدر که سکسکه آورده ام
اخرش از خواهرت هم حوصله سر برده ام
مثل عمه شاخه نه ؛ غنچه گلی پژمرده ام
دختران شام دورم حلقه هرشب میزدند
بی ادبها چنگ بر رویم مرتب میزدند
نیمه شب بودکه وحشت به جانم چیره شد
زجر از راه آمد و برحال زارم خیره شد
مشت زد بر گونه هابم تا نگاهم تیره شد
سیلی و شلاق و تهمت ، پشت هم زنجیره شد
زیر یاد سیلی اش قلب مرا محنت گرفت
من زبانم از همان شب بود که لکنت گرفت
خیزران میزد مرتب بر لب ودندان تو
وقف میشد دائما هر آیه قرآن تو
گاه گاهی چوبه اش میخورد بر چشمان تو
گریه کردم آنقدر برداشت دست از جان تو
ماجرای مجلس دربار پیرم کرده است
ازدحام کوچه و بازار پیرم کرده است
#محمد_کیخسروی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
تمومه شام غم آذینه بابا
ز خون موی سرت رنگینه بابا
نپرس از صورتم که دست شامی
برای مرد هم سنگینه بابا
منی که دائما در پرده بودم
به بازار فروش برده بودم
چنان سیلی به روی صورتم خورد
عمو را عمه را گم کرده بودم
شبی از خواب غم بابا پریدم
دویدم تا کنار تو رسیدم
سرم گرم نگاهت شد به صحرا
پدر خار مغیلان را ندیدم
کمی شانه بزن موی سرم را
مداوا کن تو زخم پیکرم را
دلم میخواست باباجون بگیری
از اونا گوشوار و زیورم را
سرت اومد سرم سامون گرفته
چرا روی تو رنگ خون گرفته
کجا بودی عزیزم که سر تو
شده خاکی و بوی نون گرفته
#داریوش_جعفری
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
راحتتر است بابا خار از جگر کشیدن
تا که برای دختر یک شب پدر ندیدن
گفتم که بوسهای و اُفتادی از نوکِ نِی
دیدی که کار من نیست از نیزه بوسه چیدن
بر دورِ گردن ما با این طناب سخت است
تنها نه راه رفتن حتی نفس کشیدن
دیروز با عمو و امروز با حرامی
فرق است از عموجان تا ناسزا شنیدن
من را کدام کشته در دورِ قتلگاهت
بر خارها کشیدن بر تیغها دویدن
ماکه گرسنه بودیم هرشب کباب خوردند
خنده ندارد اما طفل گرسنه دیدن
بوی شراب میداد دست و دهان این زجر
لکنت زبان به من داد تا قافله رسیدن
ترسانده است من را با خونِ دامنش شمر
بعد از تو سهم من شد از خواب هِی پریدن
از وضعِ حنجر تو پیداست قاتل تو...
هِی کرده استراحت هنگام سر بریدن
#حسن_لطفی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
همه شادند دخترت گریان
همه خوابند دخترت بیدار
خیلی امروز مردم این شهر
دادنم با نگاهشان آزار
دخترت را ببر به همراهت
خسته از دست روزگار شده
یا که تشخیص تو شده مشکل
یا دو چشم رقیه تار شده
گر به دور سرت نمی گردم
پر و بالم ببین که بسته شده
مثل سابق زبان نمی ریزم
دو سه دندان من شکسته شده
وسط ازدحام و خنده ی شام
بغض تنهایی ام ترک میخورد
هر کجا تا که گریه میکردم
عمهام جای من کتک میخورد
میکشم دست بر سر و رویت
چه قدر پلک تو ورم دارد
بر لبت زخم تا بخواهم هست
ولی انگار بوسه کم دارد
آن قدر روی خارها رفتم
بهخدا هردو پای من زخم است
لرزش دست من طبیعی نیست
نوک انگشتهای من زخم است
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
#محرم۱۴۰۲
#محمدحسن_بیات_لو
🔻مقدمتان را به این کانال 12 هزار نفری
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠