❁﷽❁
روضه حضرت ابالفضل
[علیه السلام]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرم مرا به خیمۀ طفلان که می برد؟
مشک مرا به خیمۀ سوزان که می برد؟
از یه اهل دلی سوال کرد،گفت :آقاجان ما شنیدیم ابالفضل قدش رشید بوداما چرا قبرش ، اینقدر کوچیکه؟، میخوره این قبر برا یه بچه باشه!
میدونی چی جواب داد؟!
آخه وقتی ابالفضل، وقتی مشکشو زدن، از غصه،خجالت آب شد چه توقعی داری از قامت ابالفضل؟ !
ادرک اخا سرودم و نالیده ام ز دل
خیلیا ميگن آنقدر با ادب بود هیچ موقع ، حسین رو برادر صدا نمیزد، هر موقع میخاست بچه های فاطمه ی زهرا رو صدا بزنه هی میگفت: مولای من، آقای من، حتی زینبو میخاست صدا بزنه میگفت: سیده ی من، خانوم من، هیچ موقع اینها رو خواهر و برادر صدا نمیزد،اما برا اولین بار حسین شنید صدا زد :ادرک اخا، داداش حالا دیگه به دادم برس
ادرک اخا سرودم و نالیده ام ز دل
این ناله را به محضر سلطان که می برد؟
سقا به خون نشست و علم بر زمین فتاد
با دختران خبر ز مغیلان که می برد؟
حالا ببین ابالفضل داره برا چی غصه میخوره؟؟
دستم فتاد پنجۀ دشمن گشوده شد
تا وقتی ابالفضل زنده بود ،کسی جرات نمیکرد بسمت خیمه ها نگاه کنه، همه از ابالفضل میترسیدند اما
دستم فتاد و پنجۀ دشمن گشوده شد
این قصه را به موی پریشان که میبرد؟
دشمن به فکر غارت و معجر کِشی فتاد
این شرح را به طفل هراسان که می برد؟(۱)
همه شنیدید ابی عبدالله اومد سرشو به
زانو گرفت ،صدا زد برادرم، قربونت برم،ابالفضلم، علمداررشیدم، پاشو قربونت برم، باید ببرمت سمت خیمه ها،
اینایی که میگم زبان حاله، هیچ کجا ننوشته، شاید، ابالفضل بگه حسین، پاشو برو سمت خیمه ها، چرا؟ آخه یه عده صدا میزدن، ابالفضل افتاد، علمدار زمین گیر شد،حالا وقتشه، حالا باید به خیمه ها حمله کنیم ،
صدا زد حسین پاشو برو، الان میان به خیمه هات حمله میکنن.
همه جلو خیمه ها منتظرن، مخدرات
مقابل خیمه هاایستادن، ببینن چی شد؟ ابالفضل برمیگرده یا نه، دخترا هی به بچه های کوچولو وعده میدن، غصه نخورید
الان عمومون ابالفضل بر میگرده،
عمو ابالفضل وعده بده رد خور نداره. عمومون پهلوونه، خدا نکنه یه پهلوونی یه وعده ای بده و وعدش، محقق نشه آبروش میره، ابالفضل خودش وعده داده آب میاره، بچه ها غصه نخورید،
یه وقت دیدن اباعبدالله داره میاد با یه دست، عنان ذوالجناح رو گرفته یه دست به کمر، داره آروم آروم میاد،امید حسین نا امید شد اومد مقابل خیمه ها نشست ،از هیبت حسین همه فهمیدن چی شده، کسی جرات نمیکنه بیاد سوال کنه،
یه مرتبه دیدن سکینه، اونیکه مشک رو به عمو داده، حالا اومد جلو، صدا زد ابتا ؛أین عمی العباس، بابا ما دیگه آب نمیخایم بگو عمومون برگرده،ابی عبدالله نتونست جواب بده، نمدونم تا حالا اینجوری شدی؟زبونش بند اومد بغض گلوی حسینو گرفته، هر کاری کرد چی جواب بدم ؟از جا بلند شد اومد عمود خیمه عباسو کشید خیمه رو زمین خابید، یعنی، بچه ها،برید برا اسارت آماده بشید این خیمه دیگه صاحب نداره
هر جا نشستی ناله بزن یا حسین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)✍محمد سهرابی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_نهم_محرم
#حضرت_ابالفضل(علیه السلام )
#استادحاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
┏━━━ °•🏴•°━━━┓
@madehin14
┗━━━ °•🏴•°━━━┛
❁﷽❁
🏴#حضرت_ابالفضل
🏴#متن_روضه
●━━━━━━──────
گویند در بهداری قرب حسین
دردها را بیشتر عباس درمان می کند
امروز بریم در خونه ی آقا قمر بنی هاشم، اون آقایی که موقعیکه به دنیا اومد بی بی ام البنین قنداقهذشو داد بغل آقا امیرالمؤمنین ، دیدن آقا امیرالمؤمنین هی نگاه به دست و بازوی اباالفضل میکنه و گریه می کنه ، ام البنین طاقت نیاورد سؤال کرد اقاجان نکنه دستای عباسم عیب و ایرادی داره ، آقا امیرالمومنین یه لبخندی زد فرمود نه ام البنین ، این پسر هیچ عیب و ایرادی نداره، آقا چرا گریه میکنید؟! چرا دستای ابالفضل رو اینطور میبوسید و گریه می کنید ؟!فرمود من برا اون روزی گریه می کنم که این دست و بازو رو توکربلا قلم می کنن ، ام البنین یه سؤال کرد گفت آقاجان ، برا چی دستاشو قلم می کنن؟امیرالمؤمنین فرمود برای حمایت از حسینم ، تا این حرفو شنید ام البنین بلند شد قنداقه ی عباس رو رو دست گرفت هی دور سر بچه های فاطمه می گردونه ، هی صدا می زنه همه زندگیم فدا سر بچه های زهرا، همه دار و ندارم فدا سر حسین ،
این طوری ابالفضلش رو تربیت کرده ، تا رسیدن به کربلا، عصر روز عاشورا
از درون خیمه ها آید صدای تشنگان
ای سپه دارم برو بر خیمه ها آبی رسان
ای عموی مهربان، ای امید کودکان
دیدن سکینه یه مشک آبی آورد داد دست ابالفضل صدا زد عموجان، صدای العطش بچه ها رومیشنوی یا نه؟بچه ها تشنه اند
حالیا که می روی سوی فرات آب آوری
گوییا جان برادر را تو با خود میبری
ای علمدار حسین یار و غمخوار حسین
تو این عالم هر کیومیبینی از انبیا واولیا گرفته تا ادمای عادی، هر کی به حسین می رسه میگه جانم فدای حسین ، اما من یه نفرومیشناسم خود حسین میگه فدات بشم ، روز عاشورا موقعیکه عباس میخاد بره آب بیاره دیدن ابی عبدالله صدا زد بنفسی انت، یعنی فدات بشم حسین ، رفت ابالفضل که آب بیاره
آن قد و بالای تو آرامش اهل حرم
عباسم
زود برگرد خواهرت زینب بماند محترم
چشمها مانده به راه
تا که برگردی تو ماه
همه تو خیمه ها منتظرند کی ابالفضل برمیگرده ، اما
تا که بر گوش حسین او رسد ادرکاخا
یه مرتبه دیدن از سمت علقمه یه صدایی بلند شد ادرک اخا ، داداش بیا ،
تا که بر گوش حسینِ او رسید ادرک اخا
برد روبه آسمان دست دعا خون خدا
ای خدا آب آورم رحم کن من مضطرم
اومد بالا سر عباسش
سر عباسو به زانوگرفت چه بدنی، دستای ابالفضل رو قلم کردن، همون دستایی که هی امیرالمومنین میبوسید همون دستایی که پناه بچه های حسین بود
آه
چونرسیدش دست عباسش ز تن افتاده بود
دیگه چی؟
تیر در چشم و سرو تن پر خون جان داده بود
در کنار او نشست
گفت که پشتم شکست
صدا زد الان انکسر ظهری
دیگه پشتم شکست
و قلت حیلتی
من نمیدونم وداع این دو برادر چجور بود اما زبانحاله
هر دو تا دارن گریه می کنن، تصور کن، سر ابالفضل تو دامن حسینه، حسین گریه می کنه عباسم گریه می کنه ، یه مرتبه حسین صدا بزنه عباس جان، اگه من گریه می کنم جاداره برادرم این طور رو زمین افتاده، علمدارم رو زمین افتاده، پشت و پناه خیمه هامو زمین زدن، اما تو چرا گریه می کنی عباسم،؟ صدا بزنه حسین جان برادرم، حالا که من رو زمین افتادم بی کس و تنها نیستم داداش، تو اومدی سرمو به دامن گرفتی اما گریه می کنم برا ساعتی بعد موقعی که تورو زمین بیفتی کسی نیست سر تورو به دامن بگیره، حسین دارم برا غربت توگریه می کنم ، میخام بگم ابالفضل ، غصه نخور آقاجان، توگودال قتلگاه تنها نبود زینبش اومد بالا گودال، اما بگم کی اومد، موقعی که زینب اومد دید والشمر جالس علی صدره، دید شمر رو سینه ی حسین نشسته ، آه
حسین
ته گودال فقط پیکر تومانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
اکشف کروبنا بحق اخیک الحسین
●━━━━━━──────
روضه حضرت ابالفضل علیه السلام
#دستگاه_شور
اجرا شده در ماه صفر 1404
@madehin14