❁﷽❁
#متن_روضه #فیش_روضه
#مناجات_مهدوی
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا
(سلام الله علیها )
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان
نمانده گر تو را توان بگو به صاحب الزمان
غم به دل نهفته را ، راز به کس نگفته را
مگو به این مگو به آن بگو صاحب الزمان
بگو که دل شکسته ای از این زمانه خستهای
ز فتنههای این زمان بگو به صاحب الزمان
آقای من
گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن
ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان
این روضه های فاطمیه بهونه ایه برا اینکه دور هم جمع بشیم با امام زمانمون انس بگیریم با امام زمانمون درد و دل کنیم بیشترین جایی که آدم دلش، به امام زمان اتصال پیدا میکنه تو روضه هاست مخصوصا اگه روضه ی مادرش زهرا باشه
گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد
برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان
فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی
شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان
فرمودند پشت در فاطمه ی زهرا چندتا ناله زد،اول باباش رسول الله رو صدا زد فرمود یا ابتاه یا رسول الله، ببین با دخترت چه کردند بعد صدا زد یا فضه خذینی، فضه بیا بخدا بچمو کشتن ، یه ناله ی دیگه هم نقل شده از بی بی فاطمه ی زهرا، صدا زد پسرم ، مهدی ،
آه
یه بیت روضه
اون روضه ای که امام مجتبی یه عمری براش گریه میکرد ، اون روضه ای که آقا امیرالمومنین، سر می برد تو دل چاه ، گریه می کرد
فاطمه جان
در وسط کوچه تو را میزدند
قربونت برم یا امیرالمومنین، جلو چشمای شما زدن ،
در وسط کوچه تو را می زدند
کاش به جای تو مرا می زدند
هر کجا نشستی ناله بزن یا زهرا
اینجا تو مدینه چهل تا نامرد یکی با غلاف شمشیر یکی با تازیانه، هر کی با هر چی دستش بود مادر ساداتو می زدن ، اما تو کربلا موقعی که زینب اومد بالای گودال قتلگاه، دید هر کی با هر چی دستشه میزنه
شمشیر دار با شمشیر می زنه، نیزه دار با نیزه میزنه ، پیرمردهاشون عصا زنان
ناله بزن
یا حسین
✍ #سید_مجتبی_شجاع
━━━━━━───────
#روضه_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا
(سلام الله علیها )
#نغمه_صبا #دستگاه_همایون
#استادحاج_اسماعیلی
┏━━━ °•🏴•°━━━┓
@madehin14
┗━━━ °•🏴•°━━━┛
@madehin14 روضه23 رمضان صبا.mp3
زمان:
حجم:
11.98M
#روضه_شب_23_رمضان
شب 23 رمضان 1404
مسجد حضرت ولیعصر جزیره خارک
از فراز 25 تا 50
#نغمه_صبا
#حاج_اسماعیلی
@madehin14
❁﷽❁
🏴#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
🏴#متن_روضه
●━━━━━━───────
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولای یا عَلیِّ بنِ الحُسَین
یا زَینُ العابِدین
این امامی که چنین سلسله بر پا دارد
بخداوند قسم دست توانا دارد
قربونت برم آقاجان
گر چه از گردن آزرده ی او خون ریزد
در ره عشق دل و جان شکیبا دارد
آقای من
چهره اش سرخ شده گر چه ز خون جگرش
نور توحید در آیینه ی تقوا دارد
قربونت برم یا زین العابدین
آسمان زآتش آه دل او می سوزد
ناله اش سخت اثر در دل خارا دارد
اشک بر غربت و تنهایی اومی ریزد
این هلالی که سر نیزه تماشا دارد
روز شهادت اقامون زین العابدینه، اون آقایی که سالیان سال ، آب می دید گریه می کرد دختر بچه ی کوچیک میدید گریه می کرد طفل شیرخواره می دید گریه می کرد، آقاجان ، امروز شما برا ما روضه بخون چی گذشت برشما ؟؟
به کی بگم من
دیدم که عمه بی قراره
چشم از بابام بر نمی داره
داره بابامومی شماره
به کی بگم من
من گل پرپر گشته دیدم
من عمه ی سرگشته دیدم
دیگه چی دیدی آقاجان؟؟
من پیکر برگشته دیدم
به کی بگم من
دیدم که سقای دلاور
شده به اندازه ی اصغر
ندیدم از او من کوچکتر
به کی بگم من
دلاورو از پا انداختن
سرش رو رو نیزه میبندن
دارن میبندن و میخندن
شب شده بود و
بابای من پیدا نمی شد
عمه م زینب هی نیمه های شب، دنبال بدن بابام میگشت هی صدا می زد
گلی گم کرده ام میجویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
شب شده بود و
بابای من پیدا نمی شد
گره ز کارش وا نمی شد
شمر از رو سینه پا نمی شد
پیش از سه ساعت
تنهاییِ بابام و دیدن
خنجر به حنجرش کشیدن
آخرش چی شد؟؟
سر بابام و بد بریدن
اما اون روضه ای که از آقا زین العابدین سوال کردن ، کجا در این سفر خیلی برا شما سنگین و سخت بود سه مرتبه رو پای مبارک زد فرمود
الشام الشام الشام
بر سر بازار
روز من و سیه نمودن
سینه مو غرق آه کردن
امام زمان منو ببخشید
ناموسم و نگاه میکردن
وای از رقیه
تو ازدحام میزدن او رو
تو شهر شام میزدن او رو
به وقت شام میزدن او رو
خود آقا زین العابدین فرمود: پنج تا مصیبت تو شهر شام به ما وارد شد هر کدومش یه دنیایی بلا بود من یکی یکی میگم بعضیاشو، هر جوری بلدیدگریه کنید یه جوری گریه کنید عمه ی سادات ، گریه هاش بند بیاد بگید عمه جان ، شما دیگه گریه نکن ما به جای شما گریه می کنیم آقا زین العابدین فرمود اول اینکه عمه ام ، امکلثوم به شمر ملعون فرمود اگه میشه ما رو از یه مسیری عبور بدید یهودیا نباشن ، اینا از بابامون علی کبنه دارن، دوم اینکه ما رو از یه جایی عبور بدید زود برسیم خیلی تو شهر شام معطل نشیمملعون شمر ، دستور داد گفت اسرا رو ببرید تو محله ی یهودیا ، یه نفر جارچی جلوجلو صدا می زد آی یهودیایی که باباهاتون بدست علی کشته شد حالا بیاید بچه های علی رو به اسارت گرفتیم گفت همینکه وارد محله ی یهودیا شدیم دیدیم زنهای یهودی از بالای پشت بام ، دامناشونو پراز سنگکردن یه مرتبه اون زن یهودیه صدا زد آی نیزه دار بگوببینم سر حسین کدامه، صدا زد اون سر نورانی که کنار ناقه ی زینبه ، اون سر حسینه ، شروع کردن سنگ زدن، جلو چشم زینب، جلو چشم بچه های حسین، جلو چشم آقا زین العابدین ، هر سنگی که به هدف نمیخوره نصیب زینب میشه، این یه دونه از مصائب ، دومیشم بگم، اقا زین العابدین فرمود ما رو بردن محله ی برده فروشا، اونجایی که روی بلندی خودت تصور کن اسرا رو به ترتیب نگه میداشتن هر کی بیاد کنیز میخاد هر کی نوکر میخاد میاد پولشو میده و میخره ، آقا زین العابدین میگه ما رو بردن یه همچین جایی، اما خواست خدا بود نتونستن به اهدافشون برسند، یکی دیگه شم بگم و عرضم تمام ، فرمود ما رو بردن تومجلس یزید، قربونت برم آقاجان، غیرتو از باباش از پدربزرگش امیرالمومنین به ارث برده این آقاهم علیه، گفت وقتی ما رو وارد مجلس یزید کردن ملعون داشت نجاست میخورد همینکه دستای منو بسته بودن دست عمه هامم بسته بودن ، بچه ها قدشون کوچیک بوداین طنابها رودور گردن بچه ها بسته بودن هرموقع این بچه ها کند راه میرفتن با تازیانه میزدنشون، بچه ها که رو زمین میفتادن این طنابا دور گردنشون پیچیده می شد به ماها اجازه نمی دادن بچه ها روکمک کنیم آه قربونت برم آقاجان
خیلی مصائب آقا جانگدازه، فقط اینو بگم بعد اینهمه سال اقا راحت شد
امام باقر وقتی میخاد بدن مبارکپدر رو غسل بده تازه نگاه می کنه میبینه هنوز جای تازیانه ها پیداست هنوز جای نیزه ها و جای سوختگی ،جای غل و زنجیر یکی دوتا نبوده ، اقاجان، ان شالله زنده باشیمو قبرستان بقیع رو آباد کنیماونجا بیایم برا عرض ادب و زیارت، یه روضه ی مفصل توقبرستان بقیع بخونیم
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
✍شاعر:
#سید_محسن_حسینی
●━━━━━━───────
#روضه_امام_سجاد علیه السلام
#نغمه_صبا
#حاج_اسماعیلی
@madehin14