14000918-kermanshahi-sorood.mp3
2.35M
|⇦•كائنات افتاده ي دام عليست...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج امیر کرمانشاهی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
✓توصیه #رهبر_انقلاب به بسیجیان:
| وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین |
«و اگر مؤمنید، سستى مکنید و غمگین مشوید، که شما برترید.»
[سورهی آلعمران، آیهی ۱۳۹]
|⇦•تو دست اِنسیَّةَ الْحَورا...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تو دست اِنسیَّةَ الْحَورا، قنداقه ي حوریه است
دلم همش کربلاست اما، امشب توی سوریه است
میزنه بارون
انگاری بهار اومده تو فصل زمستون
از آسمونا برا زمین اومده مهمون
توی چشامون داره میزنه بارون
فصل بهاره
از آسمونا میباره بارونِ ستاره
امشب بگو غم سر به سر دلم نذاره
دل بی قراره شبِ عیده دوباره
یا زینب! مدد، یا زینب! مدد
مدح شماست رو لبم دائم، بانوی جلیله ای
میگن فقط تو بنی هاشم، تنها تو عقیله ای
عمه ی سادات
هیبتِ نگاهت چقدر رفته به بابات
امشب گره کارمو وا میکنه دستات
تموم حاجات روا میشه با امضات
عبد فقیرم
من از در خونه ي شما جایی نمیرم
رزق اشک فاطمیه رو از تو میگیرم
تا که بمیرم به عشق تو اسیرم
یا زینب! مدد، یا زینب! مدد
مطمئنم عیدی مونو داد، دستای امام حسن
اگه دلت کربلا میخواد، ارباب و صدا بزن
بدجوری گیره
هرکس امشب عیدی از امام حسین نگیره
من مطمئنم هیچکسی دست خالی نمیره
حسین امیره فکر این فقیره
میبینه مارو
امشب مینویسه براتِ کرب و بلا رو
وقتی مینوسیه اسم این بی سر و پارو
داره هوارو هوای نوکرارو
یا زینب! مدد، یا زینب! مدد
14000915-hadadian-sorood6.mp3
1.24M
|⇦•تو دست اِنسیَّةَ الْحَورا...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین حدادیان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
آخوند مولی حسینقلی همدانی ره: مجالست با #اهل_غفلت اگرچه از #معصیت خالی بوده باشد، کثرت اشتغال به مباحات و #شوخی بسیار کردن و لغو گفتن وگوش به اراجیف دادن #قلب را می میراند.
📕تذکرة المتقین،ص۱۹۳
|⇦•نشستم عشق را معنا کنم...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نشستم عشق را معنا کنم دل گفت یا زینب
نشستم دیده را دریا کنم دل گفت یا زینب
نشستم یادی از زهرا کنم دل گفت یا زینب
قیامت خواستم برپا کنم دل گفت یا زینب
زنی عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش کشد بار امامت را
همین که لحظه ای از او نوشتن شد قلم لرزید
از او خواندم هوا در دَم، نفس در بازدم لرزید
به خود گفتم به سویش گام بردار، قلم لرزید
حریمی محترم کز حُرمتش صدها حرم لرزید
خداوندا حریمی این چنین را کیست سلطانش
هزاران جان فدای او هزاران تَن به قربانش
نخوانش زینت بابا، بگو جانِ علی زینب
نگو دختر بخوانش مرد میدانِ علی زینب
سر و سامان مولا روح و ریحان علی زینب
علی دستان الله است و دستان علی زینب
علی را آن چنان در پوست و در خون خود دارد
که گویا جسم زینب یک علی در کالبد دارد
14000918-motiee-sorood.mp3
1.03M
|⇦•نشستم عشق را معنا كنم...
#مدح_خوانی ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیهاا اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب
نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب
زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش كِشد بار امامت را
همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دَم نفس در بازدَم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد
خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش
هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش
نخوانش زينت بابا بگو جانِ علي زينب
نگو دختر بخوانش مرد ميدانِ علي زينب
سر و سامان مولا روح و ريحانِ علي زينب
علی دستان الله است و دستانِ علي زينب
علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد
سلام اي روز ميلادت هم اشكِ چشم ها جاري
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري
و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری
هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیرِ مادر را
که می خواند طپش های دلت نامِ برادر را
كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد
كه مداحِ مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دستِ بسته، قد خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کَرَم داری
به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
چنانکه جز علی نامِ پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین اسمی به غیر از اسمِ زینب نیست
مثالِ عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست
میان سینه ام شوری ز شعرِ منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کُبراست
* همه مي خنديدن، زهرا و علي، حسين و حسن، اما زينب گريه مي كرد، دست به دستش كردن ولي آروم نشد، علي بغلش كرد، نه آروم نميشه،حسن بغلش كرد، نه آروم نميشه، پيغمبر تو بغل گرفتش آروم نميشد، همچين كه چشمش افتاد تو چشم حسين، آيت الله مرعشي نجفي اين روايت رو نقل ميكنن: وقتي قنداقه رو دادن دستِ ابي عبدالله، بي بي زينب ساكت شد، يه جا هم وقتي سر ابي عبدالله روي نيزه بود، ابي عبدالله از روي نيزه چشمش رو مي بست كه چشمش به زينب نيوفته، خجالت نكشه، آخه دستاي زينب رو بستن...*
اَلا ای عقل مبهوتت، اَلا ای عشق حیرانت
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کُنج ایوانت
و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی مَحرمی سربازهای معجرت بودند
مَبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد
دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد
دلم را می برد گویا دَمِ دروازهٔ ساعات
میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات
#شاعر محمدعلي بياباني
14000918-narimani-madh2.mp3
4.14M
|⇦•نشستم عشق را معنا كنم...
#مدح_خوانی ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیهاا اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی:
✍اما می نویسم تا
هرآنکس که میخواندیا می شنود
بداند شرمنده ام از این که یک
جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر(عج ) و نایب بر حقش امام خامنه ای ( مدظله العالی) فدا کنم.
|⇦•بارون بهار گوهر آوُرده...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین حداديان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بارون بهار گوهر آوُرده
کوثر از بهشت کوثر آوُرده
مادرِ حسین دختر آوُرده
هنوز نیومده دل داداششو برده
بذار پلک دلت تا ابرها بپره
ببار پای چشات بهار خوش خبره
این شوق طراوت بهاره
بارون خبرای خوش میاره
حالا دونه دونه دونه دلای دیوونه
میریزه به پای اونی که دلا رو تا خدا می رسونه
می بره یکی یدونه دل برادری که
داره می خونه شعرای عاشقونه
بارون بهار گوهر آوُرده
کوثر از بهشت کوثر آوُرده
مادرِ حسین دختر آورده
هنوز نیومده دل داداششو برده
اومد تا دلا رو، پرستاری کنه
توی عشق حسین، علمداری کنه
شاگرد اول باباشه
قُوت دل برادرهاشه
تو عشق و وفا کوه احساسِ
تو صبر و وقار مثل الماسِ
عطر چادرش یک سبد یاسِ
توی مرام و ادب مرجع عباسِ
بارون بهار گوهر آوُرده
کوثر از بهشت کوثر آوُرده
مادرِ حسین دختر آورده
هنوز نیومده دل داداششو برده
با ولای علی، با دعای علی
حیدری کردی توکوفه تو به جای علی
اقتدار علی، افتخار علی
خطبه ی تو کرده کارِ ذوالفقار علی
دنیا زینب، عُقبی زینب
مرد آفرینِ عاشورا زینب
اَعلا زینب، والا زینب
واللهِ لا فتی اِلا زینب
یا قاهر العدو، یا والی الولی
جانم به زینبت، یا مرتضی علی
یا زینب، یا زینب، یا زینب
14000915-hadadian-sorood7.mp3
1.53M
|⇦•بارون بهار گوهر آوُرده...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی محمدحسین حداديان•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بهشون بگو اعتصاب کنن
اگه نکردن چی؟
تهدیدشون کن!
اگه جواب نداد؟
خرابکاری کن... بزن! بکش!
|⇦•حسين ماه زمين و ستاره...
#مدح_خوانی ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حسين ماه زمين و ستاره اش زينب
كه بوده ياور و يار هماره اش زينب
حيا و صبر و شكوه و وقار و حِلم و شرف
چه واژه ها كه شده استعاره اش زينب
جهان چشيده هميشه حضورِ فاطمه را
چرا كه بوده ظهورِ دوباره اش زينب
لباسِ عزت شيعه قيام كرب و بلاست
كه بوده است تمام قواره اش زينب
چه كاخ ها كه بنا كرده اند اهل ستم
به هم زده همه را با اشاره اش زينب
جهان به مركبي از چوب فتح خواهد شد
اگر هر آينه باشد سواره اش زينب
به خطبه اش زده آتش به كاخِ كوفه و شام
سلاح اوست دَمِ پُر شراره اش زينب
اگر تمام زمين مسجد الحرام شود
به گوش مي رسد از هر مناره اش زينب
#شاعر مجتبي خرسندي
14000918-narimani-madh.mp3
1.65M
|⇦•حسين ماه زمين و ستاره...
#مدح_خوانی ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیهاا اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
✓توصیههای #رهبر_انقلاب
به بسیجیان:
▫️روشن بینی خود را افزایش دهید.
▫️آمادگی عملی را حفظ کنید
▫️و غافلگیر نشوید.
▫️مراقب نفوذ دشمن
در درون مجموعه بسیج باشید.
|⇦•بوی عشق تو باز پیچیده...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج حنيف طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بوی عشق تو باز پیچیده، نور تو به دلم تابیده
تا خدا میپرم یه نفس، شب مستیِ من رسیده
کسی کاری با من نداره، حالم خرابه، حالم خرابه
با یه دلی که بی قراره، حالم خرابه، حالم خرابه
عَقیلَةَ العَرَب، زینب زینب
حاکمِ همه دلها شدی، شبیه خوده زهرا شدی
حالا که شدی عشقِ حسین، همه کاره ی دنیا شدی
تویی سراپا عینِ حیدر، بدل نداری، بدل نداری
همه جوره تو روز محشر، هوامو داری، هوامو داری
رو لبا زمزمه، زینب زینب
نایبِ فاطمه، زینب زینب
عَقیلَةَ العَرَب، زینب زینب
میرسه مددت روز و شب، دارم از کَرَم تو لقب
با همه نوکرای حسین، اومدم برا عرضِ ادب
پدر و مادرم فدایِ، حسین و زینب، حسین و زینب
همه چیمو میدم به پایِ، حسین و زینب، حسین و زینب
بانوی کربلا، زینب زینب
ناموسِ مرتضی، زینب زینب
عَقیلَةَ العَرَب، زینب زینب
14000918-taheri-sorood.mp3
1.57M
|⇦•کوچه پس کوچه های...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
کوچه پس کوچه های، مدینه رو آب و جارو کردن
همه ی زمین آماده اند، که یه بند دورت بگردن
مسته نگات، مادرِ حسن و حسین
خوش اومدی، خواهرِ حسن و حسین
زینب زینب، آیه های اقتدار
زینب زینب، زینتِ پروردگار
زینب زینب، های و هوی ذوالفقار
زینب زینب...
زینت مرتضی و آرومِ دلِ مادر اومد
قرارِ دل مجتبی و نورِ آیه های کوثر اومد
تو اومدی، تا بشی قرارِ حسین
تو تا ابد، می مونی کنارِ حسین
مسته نگات، مادرِ حسن و حسین
خوش اومدی، خواهرِ حسن و حسین
زینب زینب، صاحبِ منبر تویی
زینب زینب، اول و آخر تویی
زینب زینب، ثانیِ حیدر تویی
زینب زینب...
زن ولی مثل مَرده، یک تنه شیرِ نبرده
خطبه ی بی نظیرش، دشمن و بیچاره کرده
فرمانده ی ارشدِ سپاهِ حسین
تو کربلا، تکیه و پناهِ حسین
زینب زینب، روح با ایمان تویی
زینب زینب، جانی و جانان تویی
زینب زینب، معنیِ قرآن تویی
زینب زینب...
14000918-taheri-shoor3.mp3
1.98M
|⇦•کوچه پس کوچه های...
#سرود ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَ أَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ﴿۱۳۹﴾
و سست نشوید! و غمگین نگردید!
و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!
#قرآن عزیز
سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۳۹
#حکیمانه
قانون جذب
اتفاقات مثبت را به زندگیتان دعوت کنید
هرچیزی که در زندگی ما وجود دارد یا در آینده با آن برخورد می کنیم را خودمان به زندگی خود دعوت می کنیم. چگونه؟ با کلام خود و با باورهایی که داریم. خیلی ها متوجه این موضوع نیستند اصلا به آن توجه نمی کنند، ولی اگر دقت کنیم می بینیم که در طول روز مدام به چیزهای منفی فکر می کنیم یا حتی خیلی از اوقات با خودمان می گوییم: «من آدم کندی هستم، بدشانسم، جذاب نیستم» و در نتیجه این چیزهای منفی را به زندگی مان دعوت می کنیم.
به جای آن بهتر است بگوییم: «من خوشبختم، من قوی ام، سالمم، با استعدادم» وقتی قانون دنیا این شکلی است که خودمان قادر هستیم تا اتفاقات را برای خودمان بسازیم پس چرا با کلام و باورهای خود افکار مثبت را به زندگی مان دعوت نکنیم؟
🍁🍂🍁🍂
🔷🔹🔷🔹🔷
🔲 سه داستان زیبای ۳ ثانیهای
➖ روزى روستاييان تصميم گرفتند بالای کوه رفته و براى بارش باران دعا كنند ... روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت!!
👈 این یعنی #ایمان ...
➖ كودك يك سالهاى را تصور كنيد زمانيكه شما او را به هوا پرت میكنيد او میخندد زيرا میداند او را خواهيد گرفت !!
👈 اين يعنى #اعتماد...
➖ هر شب ما به رختخواب ميرويم ولی هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برمیخيزيم با اين حال شب ساعت را براى فردا كوك میكنيم!
👈 اين يعنى #اميد...
برايتان ..
✋ایمان، اعتماد و امید بخدا آرزو ميکنم🤚
🍁🍂🍁🍂
🌷نشانه رشدیافتگان:
عشق به خدا وبیزاری ازکفروگناه
..وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَٰٓئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (٧)حجرات
🌷نشانه بلوغ عقلی خواستن ۵ چیز ازخدا:
...حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (١٥)احقاف
توفیق شکرنعمتها،
توفیق عمل صالح وجلب رضای خدا
توفیق تربیت فرزندصالح
توفیق توبه حقیقی
توفیق تسلیم خدا بودن
🍁🍂🍁🍂
متن قشنگیه
یه روزی همه ی زخمهای زندگی خوب میشه....
اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه... نه که چون حرفه تلخه، نه ؛چون کسی بهت میگه که انتظارشو نداشتی...
رفتار بعضی از آدما هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه شاید اون رفتار از نظر خیلیا،بد نباشه اما فقط خودتویی که میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی...
بعضی وقتا باید سکوت کنی و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی
اما هیچوقتم یادت نمیره که چی بهت گذشت تا " گذشت"ج
🍁🍂🍁
❤قسمت چهل و نهم
.
👈👈چند ماه بعد👉👉
.
بعد از چند جلسه رفت و آمد و خواستگاری بالاخره خانواده زینب قبول کردن و رفتیم یه عقد خصوصی گرفتیم و زینب خانم شد بانوی دل من😊
شد ملکه ی قصه های من☺
.
منم یه کار نیمه وقت دانشجویی پیدا کردم و با اینکه حقوقش کم بود ولی برای شروع مستقل بودن خوب بود 😅
.
خدا رو هزار بار شکر میکردم که به حرفام گوش نکرد و مینا رو بهم نداد و به جاش بهترین مخلوقش یعنی زینب رو برام فرستاد😊
.
اصلا همه چیز انگار طبق برنامه ی خدا پیش رفت
اون تغییراتی که من فکر میکردم به خاطر مینا دارم انجام میدم در اصل به خاطر محبوب دل زینب شدن بود
خدا داشت ما دوتا رو برای هم آماده میکرد...😊
خونه مامان بزرگم یه مدتی میشد که خالی بود و بعد عقده مینا خالم اینا یه خونه کوچیک تر گرفته بودن و اونجا رفته بودن
بعد عقدمون دست زینب رو گرفتم و دوتایی رفتیم تو اون خونه.
.
در خونه رو که باز کردم و فضای خونه رو دیدم یه لبخندی رو لب هام اومد و یه نفس راحتی از ته دلم کشیدم
دیدن اون حوض و گلدونهای دورش من یاد کلی خاطرات خوب و بد انداخت...
به زینب گفتم یادش بخیر بچگیا دور این حوض میدویدم...میخندیدیم...هعییییی...هعییییی
.
دیدم زینب زینب چادرش رو برداشت و گذاشت یه گوشه و گفت اینکه حسرت خوردن نداره...بازم داری تو گذشته میمونیا😅 حالا هم هردوتا بچه ایم😊...اقا مجید اگه منو گرفتی و شروع کرد به دویدن توی حیاط و دور حوض و منم دویدم دنبالش😁 خنده هامون داشت تا آسمون میرفت😊
زینب راست میگفت...باید خاطرات قدیمی رو انداخت دور...نباید توشون در جا زد...باید خاطرات نو ساخت
.
حالا دیگه از این به بعد با دیدن این حوض نه تنها یاد مینا نمیافتادم بلکه یاد روز عقدم با بهترین مخلوق خدا میوفتادم که چه شیطونیایی کردیم😅
.
👈از زبان مینا 👉
.
.
اخلاق محسن داشت غیر قابل تحمل میشد برام...هرچی بیشتر زمان میگذشت انگار اون حرارت عشقمون کم و کمتر میشد...
محسن اتظارات بیجایی داشت
فکر میکرد چون بزرگتره همه چیز رو بهتر میفهمه و من بچه ام...
برای همه اشتباهاتش توجیه داشت ولی اشتباهات من رو به روم میاورد
.
با دیدن رابطه ی مجید و زینب داغ دلم تازه میشد...
نمیتونستم باور کنم...
الان میتونستم حس میکنم که مجید بیچاره روز عقد من چی کشید و چرا تا اخر نموند...😞
با اینکه قبل ازدواجم علاقه ای تو دلم به مجید وجود نداشت و الانم چیز زیادی عوض نشده بود ولی همین که فکر میکردم کسی که یه روزی عاشق من بود و به من پیام عاشقانه میداد ولی الان اون پیاما رو برا کس دیگه ای میخونه و با اون شاده یه جورایی اذیتم میکرد
.
#ادامه_دارد
.
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بهترین هدیه چیست؟؟!🎁
1 _ بهترین هدیه برای پدر، عزت است.
❤️
2_ بهترین هدیه برای مادر، احترام است.
❤️
3_ بهترین هدیه برای استاد، احوال پرسی است.
❤️
4_ بهترین هدیه برای فرزند، مهربانی است.
❤️
5 _ بهترین هدیه برای عشق، محبت است.
❤️
6_ بهترین هدیه برای طفل، تربیت است.
❤️
7_ بهترین هدیه برای دوست، وفا است.
❤️
8_ بهترین هدیه برای جامعه، خدمت است.
❤️
9 _ بهترین هدیه برای همسایه، همدردی است.
❤️
10_ بهترین هدیه برای مرده، دعا است.
❤️
11_ بهترین هدیه برای آخرت، نیکی است.
❤️
پس هميشه با بهترين ها انس بگیرید،
بهترینها را برایتان از درگاه ایزد منان آرزومندم 🙏
🍁🍂🍁🍂
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــــق
رمـــــان #طعـــــم_سیبـــ
به قلم⇦⇦🍁بانو.میـــــم.سیـــــڹ🍁
قسمٺـ اول:
کنار باغچه ی کوچک حیاط مادربزرگ نشستم و به گل های توی باغچه نگاه میکنم عمیق توی فکرم!!!
دلم حال و هوای بچگی رو کرده همون وقتها که با زینب دور حیاط میدویدیم و سر به سر پدر بزرگ میذاشتیم...خدارحمتش کنه...عجب مرد خوبی بود!!
تو فکر بودم که یهو صدای در حیاط اومد!بلند شدم چادمو سرم کردم صدامو صاف کردم و گفتم :
-کیه؟؟
یه صدای آشنا از پشت در گفت:
-نذری آوردم.
رفتم سمت در یواش درو باز کردم یک دفعه میخ کوب شدم.
دو طرف سرمون رو انداختیم پایین.ته لبخندی زدم و گفتم:
-سلام علی آقا...شمایین...
سینی آش هارو توی دستش جابه کردو گفت:
-بله حال شما؟؟
گفتم:
-الحمدلله...نذری بابت؟؟
-سال پدربزرگم هست...
-آخی...خدارحمتشون کنه.روحشون شاد...
-خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه.
بعد کاسه ی آشو گرفت روبه روی من و گفت:
- بفرمایین.
از روی سینی کاسه آشو برداشتمو گفتم:
-متشکرم.
-نوش جان.
سرمو آوردم بالا دیدم بنده خدا سرش هنوز پایینه خندم گرفته بود.باتشکر مجدد درو بستم.همین که برگشتم مادربزرگ رو روبه روم دیدم!دستشو گذاشت روی کمرش گفت:
-کی بود مادر؟؟؟
شونه هامو انداختم بالاو گفتم:
-هیچی نذری آورده بودن.
عینکشو جابه جاکردو گفت:
-پسر مهناز خانم بود؟؟
سرموانداختم پایین گفتم:
-بله پسر مهناز خانم...
مادر بزرگ تا دید سرمو انداختم پایین برگشت گفت:
-حالا چرا ایستادی بیا داخل که حسابی هوس آش کردم...
رفتیم داخل و مادربزرگ که مشغول کارش بود شروع کرد تند تند از علی تعریف کردن!!!منم توی آشپز خونه بودم و مشغول ریختن آش ها توی بشقاب...
مادر بزرگ داد زد:
-زهرا جان!!این پسر مهناز خانمو که یادته از اول آقا بود...خیلیییی پسر گلیه...
جوری وانمود کردم که انگار چیزی نشنیدم گفتم:
-مادرجون!!این لیوان گل دار هارو تازه خریدی؟
-آره مادرجون قشنگه؟؟؟
-آره خیلی قشنگه.
-اینارو پسر مهناز خانم از بازار برم گرفته!
یه نفس عمیق کشیدم و مادربزرگ هم شروع کرد به صحبت کردن راجع به ادامه ی حرف هاش...
-خیلی آقاست.همیشه کارهای منو انجام میده.
باز خواستم بحثو عوض کنم گفتم:
-مادر جون یادش بخیر.پدرجون خیلی آش رشته دوست داشت.
-آره مادر خدارحمت کنه پدربزرگتو. دست مهناز خانم و پسرش درد نکنه.کارشون خیلی درسته.
دندون هامو محکم فشار دادم رو هم و ظرف هارو گذاشتم توی سینی و رفتم پیش مادر بزرگ...
ادامه دارد...❤
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
متن بالا نوشته ی :
🍁بانــــــــــو.میـــــم.سیــــــــــڹ🍁
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#دست_وپا_چلفتی
❤قسمت پنجاه
.
مکالمه عشق زینب و مجید
.
.
.
چند مدت از تاریخ عقدشون گذشته که اقا مجید هوس کوه نوردی و ورزش با خانوم رو میکنه و پیام میده:
-خانمے فردا آماده شو بریم کوه یکم ورزش کنیم😉
دارے تپل میشیا😆😆بعد مامانم اینا میگن ما عروس تپل نمیخوایم و منم که مامانیم پس نمیام نمیگیرمت 😅
.
-بی مزه 😑من تپل میشم یا تو؟!
.
-حالا نمے خواد قهر کنے صبح پاشو بریم...😀
.
فردا صبح توی راه دست زینب رو میگیره و شروع میکنن یه جاده شیبدار رو راه رفتن و قدم زدن..
.
- آهاے آقایے چه قدر دیگه مونده؟!...خسته شدم😕
.
-راهی نیومدے که خانم خانما...تازه اولشه😁
.
-عهههه مسخره بازے در نیار😑پاهام درد گرفت
.
-اینم از شانس ما...جنس بنجل انداختن بهمون 😂
.
-خیلـے هم دلت بخواد 😒اصلا من همینجا میشینم
و زینب خانم همونجا وسط جاده میشینه 😅
.
-حالا نمیخواد قهر کنـے😆...همه دنیا میدونن که من بهترین زن عالمو دارم خانم خانما😉
.
-به خدا خسته شدم😧
.
-بزا یکم دیگه میرسیم کنار چشمه و امام زاده..دستتو بده بهم...یا علی.☺
.
بعد از یکم راه رفتن میرسن به یه چشمه قشنگ و شروع میکنن به آب خوردن و دو تایی وضو گرفتن
و اقا مجید شیطونیش گل میکنه و شروع میکنه از آب چشمه میپاشه روی سر و صورت زینب😆
.
-وای دیـــوونه خیـس شدم😒
.
-عوضش خنکم شدے دیــگه 😎خستگیتم در رفت☺
.
-اااا...اینجوریاس...پس بگیر که اومد😜
.
و زینبم شروع میکنه به آب ریختن روی مجید و بلند بلند خندیدن توی خلوت کوه..😂😂
.
بعد این خل بازیا
مجید میگه
.
خب این همون امام زادست که منو به دنیا برگردوند و شما رو به من هدیه داد☺بریم تو...
دوتایی وارد امام زاده میشن و شروع میکنن نماز خوندن...اول نماز ظهر و عصر میخونن که زینب خانم اقتدا میکنه به آقا مجید و بعدشم دو رکعت نماز شکر میخونن...
.
و بعدش زینب از خستگی سرش رو میزاره رو زانوهای مجید و اونم انگشتهای زینب رو میگیره تو دستش و شروع کنه به ذکر گفتن باهاشون 😊😍
.
الحمدلله
.
الحمدلله
.
الحمدلله
.
و سرشو میگیره سمت آسمون و تو دلش میگه...
.
خدایا ممنونم بابت همه چیز ❤❤
.
👈#پایان
.
.
یادمون باشه اگه اون چیزی که از خدا میخوایم رو بهمون نداد...جا نزنیم...کم نیاریم...قطعا خدا چیز بهتری برامون در نظر گرفته
.
هیچ وقت امید به خدامون رو از دست ندیم
.
ما همه بازیگر فیلمی هستیم که خدا نویسنده و کارگردانشه...پس بهش اعتماد کنیم و نقشمون رو خوب بازی کنیم 🙏
.
این داستان تلفیق چند داستان عاشقانه واقعی بود مربوط به چند فرد مختلف که صیقل داده شده بود و تقریبا هیچ جاش ساختگی مطلق نبود
نویسنده ✍🏻
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#اهداف_دنیایی_مبارزه_با_هوای_نفس 33
🔷زندگی خوب ، آخرت خوب🔷
🔰اگه کسی میخواد توی همین زندگی دنیایی خودش ،ضعیف نباشه و
#قدرت_روحی پیدا کنه
◀️باید "اهلِ مبارزه با هوای نفس" بشه
💯👆✅
🌐 ببینید هدفِ دنیایی مبارزه با نفس ←رسیدن به زندگی بهتر→ هست💖
⭕️ اگه کسی قدرت نداشته باشه که زندگی دنیایی خوبی برای خودش فراهم کنه
حتماً آخرتِ خوبی هم نخواهد داشت👌
🔥🔚🌏