#شبهات_قرآنی
💢اگر مسخره کردن کار ناپسندی است
چرا خداوند در قرآن در سوره توبه آیه 79 منافقان را #مسخره میکند؟
✅آیه مورد اشاره:
آنهایى که از مؤمنان اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجویى میکنند، و کسانى را که(براى انفاق در راه خدا) جز به مقدار(ناچیز) توانایى خود دسترسى ندارند، مسخره مینمایند، خدا آنها را #مسخره میکند و براى آنها عذاب دردناکى است.
✅مسخرهکردن خدا بدان معنا میتواند باشد که خدا پاسخ #تمسخر مسخرهکنندگان را خواهد داد و یا آنکه موقعیتى برای چنین مسخرهکنندگانی پیش خواهد آورد که آنان مورد تمسخر دیگران قرار گیرند.
در همین راستا به بررسی یکی از #آیات ناظر به #تمسخر خدا میپردازیم.
از آنجا که منافقان به خدا و ارزشهاى الهى ایمان واقعی نداشتند، نمیتوانستند از ایمان مؤمنان واقعی و فداکاریهاشان در راه خدا، تصور #درستی داشته باشند؛ لذا تلاش و فداکاری آنان را به تمسخر میگرفتند.
به بیان دیگر؛ خدا آنان را #مسخره خواهد کرد، به این #معنا است که خدا کیفر مسخره کردن آنان را خواهد داد و در قیامت موقعیتى پیش خواهد آورد که این منافقان مورد #مسخره مسلمانان باشند و مؤمنان آنان را #مسخره کنند و بر آنان بخندند
✅شأن نزول
نقل میکنند؛ هنگامی که #آیه صدقه نازل شد،«عبد الرحمن بن عوف» یک کیسه درهم نزد رسول خدا(ص) آورد، و درهمها به اندازهاى بود که #مشت را پر میکرد. «عقبة بن زید حارثى» یک صاع(سه کیلو) خرما آورد و گفت: اى رسول خدا من به اندازه دو صاع خرما کار کردم، یک صاع آنرا براى زن و بچهام گذاشتم و یک صاع دیگر را به پروردگار خود وام دادم. و «زید بن اسلم» نیز چیز مختصرى آورد. در اینجا بود که «معتب بن قشیر» و «عبد اللَّه بن نبتل»(دو تن از منافقان) گفتند: عبد الرحمن مردى ریاکار است که تظاهر را #دوست دارد و خوش دارد نامش بر سر زبانها بیفتد! خداوند از یک صاع خرما بینیاز است!
خلاصه اینکه آنها از کسانى که به مقدار زیادترى #صدقه میدادند به نام ریاکارى عیبجویى میکردند، و از آنها که کمتر داشتند به همان عنوان کمى و ناچیزى، زبان به عیبجویى آنها باز میکردند.
✅همچنین در شأن نزول آیه ذکر شده است که امام على(ع) یک روز کار کرد و مزدش را خدمت رسول خدا(ص) آورد، و منافقان این کار او را به #تمسخر گرفتند.
المیزان، ج 9، ص 35
تفسیر نمونه، ج 8، ص 60
﷽
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
#شهید_ابراهیم_هادی
راوی_دوست_شهید
❣در بازرسی تربیت بدنی
مشغول بودیم.
بعد از گرفتن #حقوق و پایان ساعت اداری، پرسید موتور آوردی؟
گفتم آره چطور؟
گفت اگه کاری نداری بیا باهم بریم فروشگاه.
تقریبا همه #حقوقش رو خرید کرد.
از برنج و گوشت، تا صابون و ... همه چیز خرید. 🛍
انگار لیستی برای #خرید بهش داده بودن
❣ بعد هم با هم رفتیم سمت مجیدیه
وارد کوچه شدیم.
ابراهیم در خونه ای رو زد.
پیرزنی که حجاب #درستی هم نداشت دم در اومد.
ابراهیم همه وسائل رو تحویل داد.
یک #صلیب گردن اون پیرزن بود.
خیلی تعجب کردم ...! 😳
توی راه برگشت گفتم :
داش ابرام این خانم #ارمنی بود؟!
گفت :
آره چطور مگه !؟
❣ اومدم کنار خیابون موتور رو نگه داشتم
و با عصبانیت گفتم : بابا این همه #فقیر مسلمون هست
تو رفتی سراغ مسیحیا! 😨
همینطورکه پشت سرم
نشسته بود گفت :
مسلمون هارو کسی هست که کمک کنه تازه کمیته امداد هم راه افتاده #کمکشون می کنه. 👌
اما این بنده های خدا
کسی رو ندارن.
با این کار هم #مشکلاتشون
کم میشه
هم دلشون به #امام و #انقلاب گرم میشه. 🙏
✍از کتاب : سلام بر ابراهیم
#ارتباط_با_مردم
💕💜💕💜