eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
19.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
" ✨﷽✨ خدا ازهرچه بگذرد ، از نمی گذرد ...! حواسمان باشد ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ڪﺮﺩ ، ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ، با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ڪﺮﺩ ... با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷڪﺴﺖ ، با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ... با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ، ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود جدایی انداخت ، با " زبان " میشود آشتی داد ... با " زبان " میشود آتش زد ، با " زبان " میشود آتش را خاموش ڪرد ... حواسمان به و باشد : " آلوده اش نڪنیم ..."
⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫
⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃 💎نامه ای را هُد هُد آورده ست آغازش تویی 💎از #سلیمان است، بسم الله الرحمن الرحیم 💎سوره ی والیل من، برخیز و والفجری بخوان 💎 #دل ، شبستان است... بسم الله الرحمن الرحیم ✨اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃 💎نامه ای را هُد هُد آورده ست آغازش تویی 💎از #سلیمان است، بسم الله الرحمن الرحیم 💎سوره ی والیل من، برخیز و والفجری بخوان 💎 #دل ، شبستان است... بسم الله الرحمن الرحیم ✨اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💕🌱💕🌱💕🌱💕🌱💕 😷تصور کنید اگر زباله های آشپزخانه را چند روزی بیرون نگذارید چه اتفاقی خواهد افتاد!.. 👌 تمام خانه بو می گیرد و آلوده میشود، در چنین خانه ای نمی توان احساس شادی و آرامش کرد.😕😞 ⭕️ دقیقا همین مسئله در مورد و هم درست است اگر آنها را مدت طولانی در خود نگه داریم و ما را آلوده خواهند کرد.🤒😷 ⚠️ آنگاه زندگی ما بد بو و  آلوده خواهد شد و مشکل بتوانیم شاد باشیم. ‼️ را بیرون بریزیم 👌با یک اراده محکم و قوی💪😍 باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم
چہ کسے مے گوید "از برود هرآنکه از برفت" شاید بقیه آری اما، تو نہ... تو با همہ فرق داری من... تو تنها هستی که سالهاست از میان ما رفته ای اما یادت هرلحظه در دل غوغا می کند. تو سالهاست که از چشمان ما دیدن چهره پرنورت را دریغ کرده ای اما این دلها هر روز برای دیدنت می تپند، بیشتر. من تو از دیده ها رفته ای اما یادت هنوز در دل ماست... آنقدر مهربانی که دل ما هرروز برای داشتنت خانه تکانی می کند تا تو شوی... و چقدر نزدیک است لحظه ای که این دل را برای همیشه تصاحب کنی و بشود ... 💕 💕💕💕
🔻🔻 نامه‌ی یک دلتنگِ دل‌خسته به امام رضا علیه‌السلام این روزا رو دوست دارم! فقط، ملالی نیست جز این نفس لاکردار ، جز دوری شما، جز این نفس لجبازِ حرف‌گوش‌نکن ، که الحمدلله به لطف شما این روزها یک کمی حالش بهترست. نامه چرا...؟ حالم، حال مجاورین شماست، مشهدی ها... میدانید آقا، مگر ما مجاور نیستیم؟ ما هم مجاوریم دیگر... حتما مجاوریم که دلمان هی آنجا پشت فنس های شیخ طوسی می آید و میخواهد از همان پشت دیوارها با شما حرف بزند.... یا اصلا وقتهایی ک خیلی از خودش بدش آمده، عقب تر، آن سمت میدان بایستد ، یک هوایی از حرمتان به کله‌اش بخورد و بگو اقا فقط امدم بگویم مواظبم باشید نشوم! و خودم را تا اورده ام تا اینجا باشم، کنارتان، مجاورتان... آقا راستی خودتان خوبید؟ غصه که نمیخورید از این وضع، هان؟ دلتان برای زائرها تنگ می‌شود تصدقتان؟ ببخشید این لحن شبان آلوده‌ام را... دلم برای خودمان تنگ شده.. خودِ دوتاییِ باصفایمان..... آقا یادش بخیر آن روزهای شیرین که می آمدم حرمتان... حتما شما هم یادتان هست، مثلا آن روزی که بار اول از راه که رسیدم و آمدم زیارت همین پیچ بسمت باب الجواد را که آمدم چه گفتم... آقاجانم شما هم یک‌چیزی بگویید آخر... خب، ما هم گرچه سیاه و کرگوش، ولی که داریم.. دلمان میخواهد هم ما شما را صدا کنیم هم شما ما را صدا کنید... دوست داریم به یک دردی برایتان بخوریم... دوست داریم که شما دوست داشته باشید ما کاری برایتان کنیم، امری از اوامرتان را نوکری کنیم.... کنیزی کنیم.... راستی آقا! جاروهای حرمتان حالشان خوب هست؟ این روزها که گرد و خاک پای زائر نیست چه میکنند؟ کنج دیوار ها اشک می‌ریزند از دلتنگیِ ما بچه‌زائرچموش‌ها؟ .... آقا... دلتان تنگ شده... پنهان نکنید... پیداست.... بمیرم برای دل‌تنگی‌تان... بهترینم....
🌱| هميشه پول نيست! گاهــۍ است دلـۍ ڪه بايد بدسـت مي آورديــم و نياورديــم دلۍ که شڪستيم و رها ڪرديم دلهای غمگينی ڪه بۍ تـفاوت از کنارشان گذشتيــم خدا از هر چه بگذرد از حق ‌الناس نميگذرد! 💕💕💕
🖤 🥀 (ع) را جهل مردم کشت... آنقدر اش کردند که کوه صبر و آرام جان پبغمبر با بغض میگوید:👇 💔خدايا من اين را با پند و تذكّرهاى مداوم خسته كردم و آنها نيز خسته نمودند، آنها از من به آمده، و من از آنان به ستوه آمده، شكسته ام، به جاى آنان افرادى بهتر به من مرحمت فرما، و به جاى من بدتر از من بر آنها مسلّط كن... 💚💚💚 گوشِ دلی کجاست که از چاه بشنود پژواکِ خستگی و طنینِ مَلال تو ؟! ...
آفاجان روايت است که بالاترين خلق در اين زمانه بُوَد آمدنت روايت است که با مي آيي چه با شکوه بُوَد آمدنت روايت است قيامي که سيدش ست خبر دهد چون نسيم از آمدنت مقام سيد خراساني ست نشانه ي دیگر از روزگار آمدنت نشانه هاي هنوز کامل نيست دلي که منتظرت نيست بی گمان نيست
🌷 ممڪن است انسان گاهی از خــدا شود و خدا یڪ تب سخت ۴۰ روزه به او بدهد بــــرای اینڪه یڪبار از ته بگـــــوید یاالله! 💕💕💕
ما نرفته گدای تـو می شویم آقـا! صدای طبل از دور دیدنی ست... 😍🌹
Ramezani-Babolharam.mp3
2.84M
|⇦•گردانتون به بد کمینی خورده.. زنی جانسوز_تقدیم به همۀ شهدا خصوصاً و خانواده هایِ آن عزیزان به نفس حاج مجتبی رمضانی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ اگه میخوای کنی و ...باید بکنی از دنیا و تعلقاتش...
🕊از پرسيدند: عباس جـان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ گفت: به نگهبانى مشغوليم که كسی وارد نشود. 💫 🌹شهید خلبان عباس بابایی ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌💕💜💕
مے گفتـــــ : دلگیـــــر نباش ، دلتـــــ ڪه گیـــــر باشه رهـا نمےشوے ... خـدا بنده هاشو با اون چیزی ڪه بھش بستـن آزمایش مے ڪنه. 🌷 َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج 💕🧡💕
☝دل‌ها را نشکنیم 🔹دل‌های مستمندان و تنگدستان ارزشمند است و در حوادث روزگار خراشهای بسیار برداشته است؛ سعی کنیم این دل‌ها را نشکنیم. ، ارزش فراوان دارد با بی‌توجهی و در عالم بی‌خیالی آن را نشکنیم. 🔹دلِ بیماری را که زجر فراوان و رنج دوران دیده است، نشکنیم. دلِ مصیبت‌زده و دردمندی را که از حال و روزگارش خبر نداریم و خبر نمی‌گیریم، به راحتی و از سر غرور و خودخواهی نشکنیم. 🔹دلِ کودک دست‌فروشی را که التماس می‌کند تا چیزی از او بخریم، با گفتار ناهنجار و نگاهی ناجوانمردانه نشکنیم و چهره برنتابیم؛ شاید مادری بی‌یار و درمانده و برادران و خواهران کوچک و گرسنه‌ای در انتظار او صبح را به شام می‌رسانند تا با پول اندکی که به دست آورده، شکمشان را سیر کنند. 🔹دلِ نیازمندان و تنگدستانی را که لباس معمولی و کفش ساده و کلبه‌ی بی‌رونقی دارند، با نگاهی تحقیرآمیز و خنده‌ای معنادار نشکنیم. 🔹دلِ کارگری را که در گرما و سرما کار می‌کند و عرق می‌ریزد تا فرزندان خردسالش را شاد کند، نشکنیم. 🔹شاید ما دردی نداریم؛ اما از دردها و رنجهای دیگران نیز خبر نداریم، پس زود قضاوت نکنیم و اگر قدرت نیکی نداریم، بد نکنیم؛ اگر مردانگی وجود ندارد، نامردی و نامردمی کردن نیز زیبا نیست. 🔹گر بر سر نفس خود امیری مردی 🔹 ور بر دگری خرده نگیری مردی 🔹مردی نبود فتاده را پای زدن 🔹گر دست فتاده‌ای بگیری مردی ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 . . از خونه فاطمه سادات که اومدم بیرون دنیای جلوی چشمام رنگ دیگه ای گرفته بود، احساس می کردم دیگه معصومه سابقِ خودخواه نیستم، احساس می کردم دنیا پیچیده تر از این حرفاست و چیزای با ارزش زیادی تو این دنیاست که ازش غافلم .. احساس می کردم پر شدم از بغض های تازه..پر از بغض یا شایدم خالی .. خالی از زرق و برق این دنیا .. حالم جوری بود که پای رفتن به خونه نداشتم .. سمت خیابون اصلی راه افتادم و فقط به مامان پیام دادم " من دارم میرم گلزار ..تا یه ساعت دیگه میام خونه " . . حال و هوای گلزار و عطر بهشتی شهدا حال و هوامو عوض کرد، بدجور محتاج این هوای پاک گلزار بودم، کنار تنها جایی بود که به آرامش عمیقی می رسیدم، کنار شهدا می تونستم برای یک لحظه هم که شده عشق خدا رو تجربه کنم، کنار شهدا بوی پاکی میومد .. قدم زنان درحالیکه برای مرده ی خودم فاتحه می خوندم کنار بابا رسیدم و نشستم کنارش، باچشمایی پر از اشک گفتم: سلام قهرمان... سلام سردارِ من ... سلام بابای عزیز تر از جانم ... سرمو گذاشتم رو سنگ سرد مزارش و براش از تمام دلتنگی هام گفتم ... از تمامِ تمامشون ... . برگشتم خونه ..اما معصومه قبل نبودم، می خواستم کار مهمی بکنم، هنوزم به درستی و نادرستی اش شک داشتم ولی از بابا خواسته بودم کمکم کنه و تنهام نذاره، میدونستم که کنارمه .. 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس ❣️ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🎉🍬🍬 🍬 🍬 حاج اســماعیل دولابی: 🔸همیشه سعی کنید دیگران باشید و برای بندگان خدا چیز خوب بخواهید. مـــؤمن می‌تواند با خود به اهل زمین و آسمان خـیر برساند. «دولابی 🍁🍂🍁🍂
☝دل‌ها را نشکنیم 🔹دل‌های مستمندان و تنگدستان ارزشمند است و در حوادث روزگار خراشهای بسیار برداشته است؛ سعی کنیم این دل‌ها را نشکنیم. ، ارزش فراوان دارد با بی‌توجهی و در عالم بی‌خیالی آن را نشکنیم. 🔹دلِ بیماری را که زجر فراوان و رنج دوران دیده است، نشکنیم. دلِ مصیبت‌زده و دردمندی را که از حال و روزگارش خبر نداریم و خبر نمی‌گیریم، به راحتی و از سر غرور و خودخواهی نشکنیم. 🔹دلِ کودک دست‌فروشی را که التماس می‌کند تا چیزی از او بخریم، با گفتار ناهنجار و نگاهی ناجوانمردانه نشکنیم و چهره برنتابیم؛ شاید مادری بی‌یار و درمانده و برادران و خواهران کوچک و گرسنه‌ای در انتظار او صبح را به شام می‌رسانند تا با پول اندکی که به دست آورده، شکمشان را سیر کنند. 🔹دلِ نیازمندان و تنگدستانی را که لباس معمولی و کفش ساده و کلبه‌ی بی‌رونقی دارند، با نگاهی تحقیرآمیز و خنده‌ای معنادار نشکنیم. 🔹دلِ کارگری را که در گرما و سرما کار می‌کند و عرق می‌ریزد تا فرزندان خردسالش را شاد کند، نشکنیم. 🔹شاید ما دردی نداریم؛ اما از دردها و رنجهای دیگران نیز خبر نداریم، پس زود قضاوت نکنیم و اگر قدرت نیکی نداریم، بد نکنیم؛ اگر مردانگی وجود ندارد، نامردی و نامردمی کردن نیز زیبا نیست. 🔹گر بر سر نفس خود امیری مردی 🔹 ور بر دگری خرده نگیری مردی 🔹مردی نبود فتاده را پای زدن 🔹گر دست فتاده‌ای بگیری مردی ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرچشمه حيات آدمى است. هر آنچه را كه از دل بگذرانيم؛ دير يا زود همان در زندگيمان رخ خواهد داد... پس، به دل بيآموزيم كه فقط نيكى ها را از خود بگذراند 🌹 لحظه هاتون قرین عشق و آرامش 🌸🍃
☝دل‌ها را نشکنیم 🔹دل‌های مستمندان و تنگدستان ارزشمند است و در حوادث روزگار خراشهای بسیار برداشته است؛ سعی کنیم این دل‌ها را نشکنیم. ، ارزش فراوان دارد با بی‌توجهی و در عالم بی‌خیالی آن را نشکنیم. 🔹دلِ بیماری را که زجر فراوان و رنج دوران دیده است، نشکنیم. دلِ مصیبت‌زده و دردمندی را که از حال و روزگارش خبر نداریم و خبر نمی‌گیریم، به راحتی و از سر غرور و خودخواهی نشکنیم. 🔹دلِ کودک دست‌فروشی را که التماس می‌کند تا چیزی از او بخریم، با گفتار ناهنجار و نگاهی ناجوانمردانه نشکنیم و چهره برنتابیم؛ شاید مادری بی‌یار و درمانده و برادران و خواهران کوچک و گرسنه‌ای در انتظار او صبح را به شام می‌رسانند تا با پول اندکی که به دست آورده، شکمشان را سیر کنند. 🔹دلِ نیازمندان و تنگدستانی را که لباس معمولی و کفش ساده و کلبه‌ی بی‌رونقی دارند، با نگاهی تحقیرآمیز و خنده‌ای معنادار نشکنیم. 🔹دلِ کارگری را که در گرما و سرما کار می‌کند و عرق می‌ریزد تا فرزندان خردسالش را شاد کند، نشکنیم. 🔹شاید ما دردی نداریم؛ اما از دردها و رنجهای دیگران نیز خبر نداریم، پس زود قضاوت نکنیم و اگر قدرت نیکی نداریم، بد نکنیم؛ اگر مردانگی وجود ندارد، نامردی و نامردمی کردن نیز زیبا نیست. 🔹گر بر سر نفس خود امیری مردی 🔹 ور بر دگری خرده نگیری مردی 🔹مردی نبود فتاده را پای زدن 🔹گر دست فتاده‌ای بگیری مردی ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─