#فرشتگان_تدبیر_رعد_برق
🤔#پرسش
❔این که می گویند رعد و برق به واسطه #شلاق زدن فرشتگان به ابرها حاصل می شود چقدر واقعیت دارد ❕این مساله مورد تمسخر ضد دینان قرار گرفته است ❗️
💠#پاسخ💠
👌در این شکی نیست که فرشتگان مامور امر الهی هستند و به دستور الهی امور عالم را تدبیر می کنند ، چنان که #خداوند در وصف آنان می فرماید ؛
« ( سوگند به فرشتگانی که ) امور را تدبیر می کنند » ( نازعات 5)
❕علی علیه السلام فرمود ؛
« گروهى از #فرشتگان در درون ابرهاى پر آب و بر فراز كوههاى عظيم و مرتفع و در پوشش تاريكى هاى شديد قرار دارند و گروهى ديگر از آنها قدمهايشان تا قعر زمين پايين رفته و (قامت آنها) همچون پرچمهاى سفيدى دل هوا را شكافته و در زير آن #بادهايى است كه با سرعت و نظم حركت مى كند و آنها را در مرزهاى معيّنى نگه مى دارد »
📚نهج البلاغه خطبه 91
❕در همین راستا ابو بصیر از امام #صادق علیه السلام پرسید رعد چیست ؟ فرمود چون مردی که شتر دار است و آنها را براند . سوال کرد برق چیست فرمود تازیانه های فرشته ها است که ابر را می زنند و به آنجا که خدا می خواهد #میرانندش »
📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 207
📚بحار الانوار ج 56 ص 379
👌این تعبیر که تعبیری #کنایی بوده و اشاره به تدبیر عالم و خصوصا رعد و برق و نزول باران توسط فرشتگان مامور امر خداوند است ، با این مطلب که امور مذکور دارای یک سری علت #طبیعی هستند منافاتی ندارد و جایی برای تمسخر و به استهزاء گرفتن روایات مذکور وجود ندارد .
❕شما گمان می کنید که ما بر سر دو #راهی قرار گرفته ایم یا باید علل طبیعی را بپذیریم و یا تاثیر خداوند و فرشتگان را و هرگز قبول این دو با هم #سازگار نیست.
❕کسانی که این مساله را مورد اشکال قرار می دهند تصور می کنند که اعتقاد به تاثیر خدا و فرشتگان یعنی مبدئی که به طور مستقیم و بدون هیچ واسطه ، پدیده ها را به وجود می آورند و بنابراین کشف هر علت طبیعی مساوی با نفی #دخالت خداوند و #فرشتگان در آن است .
👌اما این تصور صحیح نیست زیرا ما معتقد هستیم که جهان مجموعه ای از اسباب و علل حساب شده است که خداوند #مسبب_الاسباب آن است ، چنان که امام #صادق علیه السلام فرمود:
« خداوند ابا دارد از این که پدیده ها بدون دخالت علتشان بوجود اید»
📚الکافی ج1 ص183
👌به این ترتیب ما نه تنها قانون #علیت را انکار نمی کنیم بلکه جهان طبیعت و علل و اسباب انها را خواسته و فعل خدا می شمریم ، و تاثیری که اسباب طبیعی دارند به اذن الهی و با #وساطت فرشتگان صورت می گیرد و اگر در روایت آمده است که صاعقه و رعد و برق به تاثیر فرشتگان است ، این تاثیر از طریق اسباب و علل #طبیعی صورت می گیرد که امروزه علم آن را #کشف کرده است .
🤔⚡️
فرشتگان_تدبیر_رعد_برق
🤔پرسش
❔این که می گویند رعد و برق به واسطه شلاق زدن فرشتگان به ابرها حاصل می شود چقدر واقعیت دارد ❕این مساله مورد تمسخر ضد دینان قرار گرفته است ❗️
💠پاسخ💠
👌در این شکی نیست که فرشتگان مامور امر الهی هستند و به دستور الهی امور عالم را تدبیر می کنند ، چنان که #خداوند در وصف آنان می فرماید ؛
« ( سوگند به فرشتگانی که ) امور را تدبیر می کنند » ( نازعات 5)
❕علی علیه السلام فرمود ؛
« گروهى از #فرشتگان در درون ابرهاى پر آب و بر فراز كوههاى عظيم و مرتفع و در پوشش تاريكى هاى شديد قرار دارند و گروهى ديگر از آنها قدمهايشان تا قعر زمين پايين رفته و (قامت آنها) همچون پرچمهاى سفيدى دل هوا را شكافته و در زير آن #بادهايى است كه با سرعت و نظم حركت مى كند و آنها را در مرزهاى معيّنى نگه مى دارد »
📚نهج البلاغه خطبه 91
❕در همین راستا ابو بصیر از امام #صادق علیه السلام پرسید رعد چیست ؟ فرمود چون مردی که شتر دار است و آنها را براند . سوال کرد برق چیست فرمود تازیانه های فرشته ها است که ابر را می زنند و به آنجا که خدا می خواهد #میرانندش »
📚تفسیر العیاشی ج 2 ص 207
📚بحار الانوار ج 56 ص 379
👌این تعبیر که تعبیری #کنایی بوده و اشاره به تدبیر عالم و خصوصا رعد و برق و نزول باران توسط فرشتگان مامور امر خداوند است ، با این مطلب که امور مذکور دارای یک سری علت #طبیعی هستند منافاتی ندارد و جایی برای تمسخر و به استهزاء گرفتن روایات مذکور وجود ندارد .
❕شما گمان می کنید که ما بر سر دو #راهی قرار گرفته ایم یا باید علل طبیعی را بپذیریم و یا تاثیر خداوند و فرشتگان را و هرگز قبول این دو با هم #سازگار نیست.
❕کسانی که این مساله را مورد اشکال قرار می دهند تصور می کنند که اعتقاد به تاثیر خدا و فرشتگان یعنی مبدئی که به طور مستقیم و بدون هیچ واسطه ، پدیده ها را به وجود می آورند و بنابراین کشف هر علت طبیعی مساوی با نفی #دخالت خداوند و #فرشتگان در آن است .
👌اما این تصور صحیح نیست زیرا ما معتقد هستیم که جهان مجموعه ای از اسباب و علل حساب شده است که خداوند #مسبب_الاسباب آن است ، چنان که امام #صادق علیه السلام فرمود:
« خداوند ابا دارد از این که پدیده ها بدون دخالت علتشان بوجود اید»
📚الکافی ج1 ص183
👌به این ترتیب ما نه تنها قانون #علیت را انکار نمی کنیم بلکه جهان طبیعت و علل و اسباب انها را خواسته و فعل خدا می شمریم ، و تاثیری که اسباب طبیعی دارند به اذن الهی و با #وساطت فرشتگان صورت می گیرد و اگر در روایت آمده است که صاعقه و رعد و برق به تاثیر فرشتگان است ، این تاثیر از طریق اسباب و علل #طبیعی صورت می گیرد که امروزه علم آن را #کشف کرده است .
#ماه_محرم
#چهارپاره
بسم رب تمام شاعرها
شاعرانی که از شما گفتند
و همه ذاکران که در روضه
از تو و عشق و کربلا گفتند
گریه کن های قدیمی تواند
#صالح و #نوح و #حضرت_آدم
#محتشم از چه بیقراری باز
این چه شوری ست در دل عالم
حضرت عشق ، خانه ات آباد
از تو #عمان گرفته سامانی
گوشه چشمی ز مادرت زهرا (س)
داده رونق به شعر #کمپانی
گفت قصیده #فرزدق از پسرت
در حضور خلیفه ، غوغا شد
#دعبل از روضه های تو خواند و
چشم موسی الرضا (ع) چو دریا شد
توبه ی #حِمیَری پذیرا شد
داده ای آبرو به شعر او
برده ای دل تو از دل #بیدل
خون شد از ماتمت دل #دلجو
رازق زندگی #مرزوق و
زرق و برق کلام #شمشیری
نوکرت را رها نخواهی کرد
کودکی تا جوانی و پیری
شعرهای #کمیت می لنگید
گر نمیگفت از مقام شما
جاهلی مست چون #رسول_ترک
از کرم شد سگ خیام شما
لیلیِ #مصطفای_دیوانه
ای دلیل جنون هر شاعر
این عجب نیست در بساط تو
#طیب لات اگر شده طاهر
#مقبَل از کاروان اگر جا ماند
تو به او اذن کربلا دادی
روضه میخواند #اکبر_ناظم
دخترش مرد و تو شفا دادی
نفس گرم #حاج_فیروز و
چشمه ی چشم های #زنجانی ؛
یعنی هرکس که ماند پای تو
پای او تا همیشه میمانی
گریه کرد #سازگار بر قلمش
نخل میثم ثمر گرفت آقا
و از آنجا که درد تو داروست
شده بیمارت #حجت_کسری
ذکر لب های حاج #علامه
سوز آه دل #علی_آهی
همه جا #شاه_حسین میزد جار
به دو عالم فقط شما شاهی
ز سر خوان عشق تو لبریز
شده #کافی و کم نگشته ولی
رحمت الله علی شهیدانت
بالاخص اهل بیت #ناد_علی
علت نعره های #سیدذاکر
مستی از باده های دختر توست
گرمی حنجر #نریمان ها
اثر تشنگی حنجر توست
نمک شعرهای #انسانی
دل سنگ آب شد ز ماتم تو
زده آتش به جان نوکرها
روضه ی ساربان و خاتم تو
#کوثری خواند و آه از آن ساعت
که تن اطهر تو شد صد چاک
صوت عرشی #ارضی میخواند
زینت دوش مصطفی بر خاک
اسکندری:
#میلاد_امام_جواد_ع
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟
یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟
یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟
دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر
بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است
این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است
ای بحـر تجلـی گهـرت باد مبارک
ای شاخۀ طوبـا ثمـرت بـاد مبارک
ای شمس ولایت قمرت باد مبارک
میـلاد گرامـی پسـرت بـاد مبارک
این قبلۀ اربـات مـراد اسـت، مـراد است
الحق که جواد است جواد است جواد است
بــا مــاه بگوییـد چـراغ سحـر اسـت ایـن
بـا مهـر بگویید کـه از مهـر، سـر است این
طفـلش نتـوان گفت که خیرالبشر است این
جانم به فدایش پسر است این پسر است این
ما را به پسر بودن او فخر از آن است
کو بعد پدر، رهبر خلق دوجهان است
این است کز آغـاز خداونــد ستـودش
این است که بگشود نبی لب به درودش
این است که افتاد «کرامت» به سجودش
این است که جود آمده مرهون وجودش
جوشد ز کفش لطف و عنایات خدایی
آرنـد به سویش همگان دست گدایی
سرتا بـه قدم حسن خداوند جلیلش
مـرآت جمـال نبـوی روی جمیلش
زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش
مأمون شده در اوج شهی عبد ذلیلش
این است که در محضر او زادۀ «اکثم»
آورد چو یک کودک ناخوانده الف، کم
این است همـان مخزن اسرار الهی
وابستـه بــه علـم ازل نامتناهــی
بیپرتو او علم سیاهی است سیاهی
دارد خبر از ابر و هـوا و یم و ماهی
کز معجزهاش هوش پرید از سر مأمون
گویی که جدا روح شد از پیکر مأمون
'ای از ازلـت نــام دلآرای محمّد
'وی آینــۀ طلعـت زیبـای محمّد
'سرتا به قدوم تـو سراپـای محمّد
'بوسیده پدر روی تو را جای محمّد
از جود تـو یا فضل تو یا علم تو گویم؟
وز خلق تو یا خوی تو یا حلم تو گویم؟
با این همه اوصاف خدایی ز خدایت
در حیرتم آخر چه بگویم بـه ثنایت
گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟
فرمـود پـدر: ای پــدرم بـاد فدایت!
تو مصحـف زهرایی و قرآن رضایی
تو روح رضا، قلب رضا، جان رضایی
فردوس بَرد سجده به خـاک قدم تو
رضوان شده پیوسته گـدای کـرم تو
هنگام عطا ظرف وجود است کم تو
حـجِّ حــرم الله، طـواف حــرم تـو
از ما همـه دریوزگی و عجز و گدایی
از تو همه لطف و کرم و عقدهگشایی
بگـذار کـه سرگـرم هیاهـوی تو باشم
تا جان به لبم هست، ثناگوی تو باشم
باشد که فقط تشنه لبِ جوی تو باشم
مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم
آن روز که خلقت همه دامان تو گیرند
زنجیر مرا دست غلامـان تـو گیرند
تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی
تو در دو جهان از همگان عقدهگشایی
تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی
مـا جملـه گدا و تـو جواد ابن رضایی
جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست
والله گـدایـی درت سلطـنت مــاست
من میثم آلودۀ بیدست و زبانم
در باغ بهار تو کم از برگ خزانم
مگـذار برِ بـاد بـه کـوی دگرانم
بگذار در اطراف گلت خار بمانم
من با همه گفتم که جواد است امامم
باشد که بخوانی ز ره لطف، غـلامم
#سازگار