eitaa logo
مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام
2.2هزار دنبال‌کننده
931 عکس
92 ویدیو
119 فایل
قالَ الصَّادقُ علیه السلام: مَنْ تَعَلَّمَ اَلْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ عَظِيماً قم، خیابان معلم، نبش کوچه ۲۱ کانال دروس مدرس فقهی در ایتا و تلگرام: @dars_madras_emb
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓تقویم شیعه؛ ☑️ ۲۸ شوال سالروز رحلت مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی رحمة‌‌الله‌علیه 💠 گزیده‌ای از وصیت نامه ایشان ● ... بر تمام مؤمنین است با دل و جان از مسلمات مذهب حق دفاع کنند و هیچگاه اجازه ندهند بعضی با القاء شبهه، عوام از مؤمنین را فریب دهند؛ خصوصا در مسائل شعائر حسینیه که تشیع به واسطه آن زنده است. ● به طلاب عزیز نصیحت می کنم که با جدّیت و تلاش تقوای الهی را پیشه کار خود کنند و در امر تحصیل تلاش کنند و همواره رضای خدا را مدنظر داشته باشند. اینجانب در طول دوران عمرم طلبه ای بیش نبودم و مثل یک طلبه جوان شب و روز در امر تحصیل تلاش می کردم تا بتوانم خدمتی ناچیز داشته باشم و اثری از خود به جای بگذارم که طلاب عزیز از آن استفاده کنند. ● عزیزانم! سکان هدایت مردم به دست شماست، کاری نکنید که دل امام زمان علیه السلام به درد آید، او ناظر بر اعمال ما به اذن خداست. @madras_emb
💠 دروایش گنابادی ❖ آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: من از مرحوم آقای شیخ فرج الله واعظی هیدجی از علامه مدّاح این مطلب را نقل می‌کنم. علامه مداح می‌گفت: با یکی از رفقا به گناباد رفتیم، تا درباره عقاید دراویش گنابادی تحقیق کنیم. جمعی برای سرسپردگی تشریفات مخصوص داشتند و به اصطلاح خودشان به مقام فقر مشرّف می‌شدند و صالح علی شاه از عمامه اش چیزهای باز می‌کرد و از این فبیل کارها. وسط هفته بود. برای آخر هفته، وقتی تعیین شد تا برای تشرّف به مقام فقر مراجعه کنیم. در این فاصله برای زیارت حرم امام رضا علیه‌السلام به مشهد رفتیم و توسّل و انابه کردیم که مبادا به دام آنها بیفتیم و دیگر نتوانیم بیرون بیاییم و از حضرت رضا علیه‌السلام خواستم که اگر طریق باطلی است، زودتر عنایتی بشود تا بفهمیم که این راه چگونه است. روز بعد از توسّل در مشهد با یکی از تهرانی‌ها برخورد می‌کنند. آن تهرانی می‌گوید که ما جلسه توسّلی داریم. شما نیز شرکت کنید، آنها قبول می‌کنند. وقتی وارد جلسه می‌شوند، یکی از اهل مجلس می‌گوید: علامه، خوب شد که شما را دیدم. دیشب من در خواب دیدم دیوی ریسمان به گردن شما و رفیقت انداخته است و شما را می‌کشد. در همان وقت سلطان الواعظین داد و بیداد کرد که مردم! نگذارید اینها را ببرند، و ما آمدیم شما را نجات دادیم. به او گفتم رفیق من را می‌شناسی؟ گفت: نه گفتم: اگر او را ببینی، می‌شناسی؟ گفت: بله، گفتم: ببین در این جلسه هست یا نه؟ آن شخص نگاهی به اهل مجلس کرد و همان رفیق ما که با هم به جلسه دراویش رفته بودیم، نشان داد و گفت: این شخص است. فهمیدم رویای صادق است، لذا از آن تصمیم منصرف شدم. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج۲؛ ص۶۱۸ @madras_emb
💠 حیات علمی یکی از فقهای اصحاب حضرت رضا علیه‌السلام كَانَ لِيُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَرْبَعُونَ أَخاً يَدُورُ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ يَوْمٍ مُسَلِّماً، ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى مَنْزِلِهِ فَيَأْكُلُ وَ يَتَهَيَّأُ لِلصَّلَاةِ، ثُمَّ يَجْلِسُ لِلتَّصْنِيفِ وَ تَأْلِيفِ الْكُتُبِ، وَ قَالَ يُونُسُ: صُمْتُ عِشْرِينَ سَنَةً وَ سَأَلْتُ عِشْرِينَ سَنَةً ثُمَّ أَجَبْتُ. ... سَمِعْتُ الْفَضْلَ بْنَ شَاذَانَ، يَقُولُ‏: حَجَّ يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَرْبَعاً وَ خَمْسِينَ حَجَّةً، وَ اعْتَمَرَ أَرْبَعاً وَ خَمْسِينَ عُمْرَةً، وَ أَلَّفَ أَلْفَ جِلْدٍ رَدّاً عَلَى الْمُخَالِفِين‏. 📚رجال الكشي؛ ص۴۸۵ یونس بن عبدالرحمن چهل برادر [و قوم و خویش] داشت که هرروز برای سلام [و احوال‌پرسی] سراغ آن‌ها می‌رفت. سپس به منزلش باز می‌گشت، غذایی می‌خورد و برای نماز آماده می‌شد. سپس به تصنیف و تألیف کتب می‌نشست. او می‌گفت: بیست سال سکوت کردم، بیست سال سوال کردم و سپس به پاسخگویی پرداختم. فضل بن شاذان می‌گوید: یونس بالغ بر یک هزار کتاب در رد مخالفان شیعه تالیف کرد. @madras_emb
💠 ورع ❖ صفوان بن یحیی بَجَلی کوفی از اصحاب و راویان امام کاظم و امام رضا و امام جواد و وكیل امام رضا و امام جواد علیهم‌السلام ورع او به مرتبه ‏ای بود که در بعضی از سفرها شتر کسی را به کرایه گرفته بعضی از احباب او به طریق ودیعت دو دینار به او داد که آن را به اهل کوفه رساند صفوان از مکاری (۱) خود تا اذن نطلبید آن را در میان بار ننهاد.(۲) ....................................... ۱. قاطرچی ۲. رجال النجاشی؛ ص۱۹۷ @madras_emb
💠 وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ ... یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ ❖ استاد معظم حاج سیدمحمدجواد شبیری: مرحوم جدّ ما [ آیت‌الله‌العظمی حاج سید احمد زنجانی رحمة‌الله‌علیه] بیان کردند که من از ۱۶ سالگی مسؤول تامین مخارج زندگی پدر و مادرم شدم. پدر ایشان شخصیّتی بسیار باتقوا، و از عدول محکمه ملا قربان‌علی بوده است، ولی توانایی اداره زندگی خود را هم نداشته است. جدّ ما بیان کرده است که گاهی اوقات من ۳۰ نفر را اداره می‌کردم. از ۵ نفر تا ۳۰ نفر را من اداره می‌کردم. ولی همیشه تامین بودیم. وقتی به اندازه خرجی ۵ نفر نیاز داشتیم، به اندازه خرجی ۵ نفر به ما می‌رسید و اگر ۳۰ نفر نیاز داشتیم، اندازه ۳۰ نفر می‌رسید. حتّی گاهی اوقات از جاهای غیرمترقّبه می‌رسید که انتظار نداشتیم و خیلی بیش از حدّ نیاز بود. مثلا یکبار پیش از ماه مبارک مبلغ زیادی از جایی رسید ولی در جمیع ماه رمضان، خواهر ما مهمان ما شد که آن مبالغ در این جهت صرف گشت و مشخّص شد که به چه جهتی این مبلغ رسیده بوده است. 📆 ۱۵ آذر ۱۴۰۲ @madras_emb
🗓تقویم شیعه؛ ☑️ ۱۷ ذی القعدة سالروز وفات آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم 💠 حرف مرد دوتاست ❖ آیت الله العظمی شبیری زنجانی: ● از آسید عبدالکریم اردبیلی شنیدم: در اردبیل، استادی باب رابع مغنی را تدریس می‌کرد و وقتی به عبارت «زید فی رزق عمرو عشرون دیناراً» رسید، عبارت را چنین خواند: «زَیدٌ فی رزق ...». شاگردان به او تذکّر دادند که «زِیدَ» صحیح است نه «زَیدٌ»! او مخالفت کرد و بر همان اشتباه پافشاری کرد. آن استاد از اشتباهش دست برنداشت و تا وقت مرگ هر وقت به این قسمت باب رابع می‌رسید، عبارت را به همین شکل اشتباه می‌خواند. ● از مرحوم حاج آقای والد شنیدم: آقای حاج شیخ می‌فرمود: معروف است که می گویند: «حرف میرد یکی است»، ولی من می‌گویم: حرف مرد دوتا است. مرد آن است که اگر فهمید حرفش باطل است، برگردد و بر اشتباه خود پافشاری نکند. ● مرحوم حاج آقای والد نقل می‌کرد: آشیخ زین العابدین پدر آقا ریحان‌الله نخعی گلپایگانی عالم و ملّا و بزرگی در گلپایگان بود. وی به «درر الاصول» حاج شیخ چهار اشکال کرده بود. مرحوم حاج شیخ بالای منبر دوتا از آن اشکالات را قبول و دوتا را رد کرد. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج۴؛ ص۵۰۸ @madras_emb
🔆 اهتمام جدی اصحاب به انجام تمامی دستورات ائمه طاهرین علیهم‌السلام احمد بن اسحاق گويد: خدمت حضرت ابى محمد امام حسن عسکری عليه‌السلام رسيدم و درخواست كردم چيزى بنويسد كه من خطش را ببينم تا هر وقت ديدم بشناسم، حضرت فرمودند: بسيار خوب، سپس فرمودند: اى احمد! خط با قلم درشت و ريز در نظرت مختلف مي‌نمايد، مبادا به شك افتی (اسلوب خط را ببين نه ريز و درشتيش را) آنگاه دوات طلبيد و خط نوشت و مركب را از ته دوات به سرش مي‌كشيد. وقتى حضرت مي‌‌نوشتند با خود گفتم: تقاضا مي‌كنم قلمى را كه با آن مي‌نويسد، به من ببخشد، چون از نوشتن فارغ شد، با من حرف ميزد و تا مدتى قلم را با دستمالش پاك مي‌كرد، سپس فرمود: بگير، اى احمد! و قلم را به من داد. گفتم: قربانت گردم، مطلبى در دل دارم كه بخاطر آن اندوهگينم، مي‌خواستم آن را از پدر شما بپرسم، پيش آمد نكرد، فرمودند: اى احمد! چيست آن؟ عرض كردم: آقاى من! از پدران شما براى ما روايت كرده‌اند كه: «أَنَّ نَوْمَ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى أَقْفِيَتِهِمْ‏ وَ نَوْمَ‏ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى أَيْمَانِهِمْ‏ وَ نَوْمَ الْمُنَافِقِينَ عَلَى شَمَائِلِهِمْ‏ وَ نَوْمَ الشَّيَاطِينِ عَلَى وُجُوهِهِمْ» خوابيدن پيغمبران بر پشت و خوابيدن مؤمنين به جانب راست و خوابيدن منافقين به جانب چپ و خوابيدن شياطين برو افتاده و دمر است. فرمودند: چنين است. عرض كردم: آقاى من! من هر چه كوشش مي‌كنم به دست راست بخوابم، ممكن نمي‌شود و خوابم نمي‌برد، حضرت ساعتى سكوت نمود، سپس فرمود: احمد! نزديك من بيا. نزديكش رفتم، فرمود: دستت را زير لباست ببر، من بردم. آنگاه دست خود را از زير جامه‏‌اش در آورد و زير جامه من كرد و با دست راست خود به پهلوى چپ من و با دست چپ خود به پهلوى راست من كشيد- تا سه بار- احمد بن اسحاق گويد از آن زمان كه با من چنان كرد، نتوانستم به پهلوى چپ بخوابم و ابدا بر آن پهلو خوابم نمي‌برد. 📚 الكافي؛ ج‏۱؛ ص۵۱۳ @madras_emb
🔆 نعمت وجود تو 📜 بخشهایی از توقیعات امام زمان عجل‌الله‌فرجه‌الشریف خطاب به شیخ مفید رحمة‌الله‌علیه ۱. فَإِنَّا نَحْمَدُ إِلَيْكَ‏ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُو ما در مورد نعمت وجود تو، خداوند یکتا را سپاسگزاریم. ۲. لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ. نامه‌ای به برادر با ایمان و دوست رشید ما، ابوعبدالله محمد بن نعمان (شیخ مفید) که خداوند عزت وی را مستدام بدارد. ۳. سَلَامٌ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ الْمُخْلِصُ فِي الدِّينِ الْمَخْصُوصُ فِينَا بِالْيَقِين. سلام خداوند بر تو، ای کسی که در دوستی ما به زیور اخلاص آراسته‌ای و در اعتقاد و ایمان به ما دارای امتیاز مخصوص هستی. ۴. أَنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَنَا فِي تَشْرِيفِكَ بِالْمُكَاتَبَةِ وَ تَكْلِيفِكَ مَا تُؤَدِّيهِ عَنَّا إِلَى مَوَالِينَا قِبَلَك. به ما اجازه داده شده كه تو را به شرافت مكاتبه مفتخر سازيم و موظّف بداريم كه آنچه به تو مى‌نويسيم به دوستان ما كه نزد تو مى‌باشند برسانى. ۵. فَقَدْ كُنَّا نَظَرْنَا مُنَاجَاتَكَ عَصَمَكَ اللَّهُ بِالسَّبَبِ الَّذِي وَهَبَهُ اللَّهُ لَكَ مِنْ أَوْلِيَائِهِ وَ حَرَسَكَ بِهِ مِنْ كَيْدِ أَعْدَائِه. ما نظر به مناجات تو نموديم، خدا بدان سببى كه به اولياى خود بخشيده تو را حفظ فرمايد و از كيد دشمنانش حراست نمايد. ۶. لا صوت الناعي بفقدك انه‏ يوم على آل الرسول عظيم‏ ان كنت قد غيبت في جدث الثرى فالعدل و التوحيد فيك مقيم‏ و القائم المهديّ يفرح كلما تليت عليك من الدروس علوم‏ ای کاش خبردهنده مرگ، خبر فقدان تو را نیاوَرَد که مردن تو روزی است که برای آل محمد مصیبت بزرگی است. اگر چه تو در میان خاک قبر پنهان شدی. علو و دانش خداپرستی در تو اقامت گزیده است. قائم المهدی خوشحال می‎شد هرگاه تو از انواع علوم تدریس می‎کردی. 📚 الإحتجاج؛ ج‏۲؛ ص۴۹۶-۴۹۹ @madras_emb
💠 عقوبت جسارت به عالم ❖ آیت الله العظمی شبیری زنجانی: نقل کرده‌اند که شیخ انصاری و آقا سید علی شوشتری با هم در راه نجف و کربلا بودند، آنها از راه شطّ می‌رفتند و بر قایقی سوار بودند، مرد عربی به شیخ جسارت می‌کرده و دائم در جای تنگ قایق به شیخ فشار وارد می‌آورده، ولی شیخ ساکت بوده و هیچ جوابی نمی‌داده است. مرحوم آقا سید علی به شیخ می‌گوید: چیزی در جواب این بگو، ولی شیخ پاسخی نمی‌دهد. آن مرد عرب مدام‌ به شیخ اهانت می‌کرده است. در نزدیکی مقصد ناگهان‌ آن‌ مرد سیاه می‌شود و از دنیا می‌رود. آقا سید علی می‌گوید: من از همین می‌ترسیدم، از شما خواستم‌ که جوابی دهید تا از گناه این مرد کاسته شود و به این مجازات مبتلا نشود. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج۱؛ ص۱۴۰ @madras_emb
📅 نیمه خرداد ۱۳۴۲ ❖ آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: ... دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، شب عاشورا از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی می‌خواهد در روز عاشورا سخنرانی کند و اطلاع داریم که حکومت تصمیم دارد ایشان را دستگیر کند و این کار جدّی است و آقای خمینی حرف ما را قبول نمی‌کند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی رفیق است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند. شب عاشورا نیمۀ شب هم بعضی از زنجانی‌ها، حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار منصرف کنید. عصر روز عاشورا مرحوم والد من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم سخنرانی نکند. منزل آقای خمینی خیلی شلوغ بود، چون می‌خواستند برای سخنرانی بیایند. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم. آقا شهاب اشراقی داماد ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم. آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که اینها تهدید و ارعاب است و اعتنا نکرده بود. بعد هم آقای خمینی به فیضیّه آمد و سخنرانی کرد. ولی ایشان را دستگیر نکردند. آقا شهاب مرا دید و گفت: دیدی تهدید و ارعاب بود و خطری نبود؟! البته طبیعی هم بود که حکومت در روز عاشورا اقدام به دستگیری نکند، چون مردم عزادار بودند و غائله بیشتر می‌شد ولی بعد از دو روز ایشان را دستگیر کردند. وقتی آقای خمینی را دستگیر کردند، آقای شریعتمداری، آقای میلانی، آشیخ محمد تقی آملی (ساکن تهران) و آمیرزا احمد آشتیانی اقدام کردند و درباره مصونیت قضایی آقای خمینی نامه‌ای به دستگاه حاکم دادند. نامه به امضاء این چهار عالم، ولی متن نامه از آقای شریعتمداری بود. از خود آقای شریعتمداری شنیدم که گفت: متن نامه را من نوشتم. قاعدةً هم آن نوشته با سبک نگارش آقای شریعتمداری موافق بود نه با قلم آقایان دیگر. مفاد نامه این بود که آقای خمینی مجتهد و مرجع است. قانون درباره مجتهد تصریح به مصونیت قضایی نداشت ولی آقای شریعتمداری به فحوای قانون استدلال کرد که چون نمایندگان مجلس طبق قانون مصون هستند و طراز اوّل فقها بر نمایندگان اشراف دارند، پس بالأولویّة فقها و مجتهدین مصون هستند. وقتی آقای خمینی را دستگیر کردند، همه آقایان (غیر از آقا نجفی که به صحن مطهر رفته بود) در بالاخانه منزل حاج آقای والد جمع شدند. آقای گلپایگانی، آقای شریعتمداری، آقای میرزا هاشم آملی بودند. آقای اراکی نبودند چون ایشان اصلاً جایی نمی رفت. آقای مشکینی آمد و قدری اظهار حرارت و ناراحتی کرد. آقای گلپایگانی هم قدری به آقای مشکینی تند شد. بعداً آقای مشکینی درباره تندی آقای گلپایگانی به وی، می گفت: «ما تحمّل می کنیم.» آقای حاج آقا رضا صدر روی پلّه‌های بالاخانه نشسته بود و جلو بعضی از اشخاصی را که مناسب نبود در جلسه بالاخانه شرکت کنند، می‌گرفت و نمی‌گذاشت بالا بیایند. یکی از اصحاب نزدیک یکی از آقایان که متّهم بود با دستگاه شاه مرتبط است، خواست بالا بیاید ولی حاج آقا رضا جلویش را گرفت و خیلی به آن شخص برخورد! بعد از آن جلسه قرار شد علما در شهر ری اجتماع کنند. آقای شریعتمداری به آقایان نامه نوشت و آنها را برای اجتماع دعوت کرد. آقای میلانی، آقای آخوند ملّا علی همدانی و آقای آمیر سید علی بهبهانیِ اهوازی جزء مدعوّین آقای شریعتمداری بودند. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج۳، ص۶۶۰ @madras_emb
🟢 بخشی از تاریخ زندگی «علی بن مهزیار اهوازی»، یکی از خواص اصحاب حضرت جوادالائمه علیه‌السلام ● پدرش مسیحی بوده و اسلام آورده و گفته شد که خود آن جناب نیز چنین بوده و خداوند او را هدایت فرموده و تفقه نمود. ● بیش از سی کتاب تصنیف فرموده است. ● عادت آن جناب بود که چون آفتاب طلوع می‏‌کرد و سر به سجده می‏‌گذاشت سر بلند نمی‏‌کرد تا از برای هزار نفر از برادران مؤمن خود دعا کند به آنچه که برای خود دعا می‏‌کرد. ● در جبهه‌اش از کثرت سجده پینه بسته بود مثل زانوی شتر . ● جلالت شأن و عظمت قدرش زیاده از آن است که ذکر شود، و از توقیعات شریفه حضرت جواد علیه‌السلام به او معلوم می‏‌شود چه اندازه این معظم جلیل الشأن بوده است. 📚 رجال الكشي؛ ص۵۴۸-۵۵۰ منتهی الآمال؛ ج۲؛ بخش زندگانی حضرت جواد علیه‌السلام @madras_emb
💠 عرفه و دعا برای مومنین ... عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ:، رَأَيْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جُنْدَبٍ وَ قَدْ أَفَاضَ مِنْ عَرَفَةَ، وَ كَانَ عَبْدُ اللَّهِ أَحَدَ الْمُتَهَجِّدِينَ‏، قَالَ يُونُسُ، فَقُلْتُ لَهُ قَدْ رَأَى اللَّهُ اجْتِهَادَكَ مُنْذُ الْيَوْمِ! فَقَالَ لِي عَبْدُ اللَّهِ: وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، لَقَدْ وَقَفْتُ مَوْقِفِي هَذَا وَ أَفَضْتُ، مَا سَمِعَنِي اللَّهُ دَعَوْتُ لِنَفْسِي بِحَرْفٍ وَاحِدٍ، لِأَنِّي سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) يَقُولُ: الدَّاعِي‏ لِأَخِيهِ‏ الْمُؤْمِنِ‏ بِظَهْرِ الْغَيْبِ‏ يُنَادَى‏ مِنْ أَعْنَانِ‏ السَّمَاءِ، لَكَ بِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِائَةُ أَلْفٍ، فَكَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ مِائَةَ أَلْفٍ مَضْمُونَةً لِوَاحِدَةٍ لَا أَدْرِي أَجَابَ إِلَيْهَا أَمْ لَا. 📚 رجال الكشي؛ ص۵۸۶ یونس بن عبدالرحمن گوید که من عبدالله بن جندب را در عرفات ديدم و حال هيچ كسي را بهتر از او نديدم، پيوسته دستهاي خود را به سوي آسمان بلند كرده بود و آب ديده‌اش جاري بود، چون مردم فارغ شدند گفتم وقوف هيچ كس را بهتر از وقوف تو نديدم. گفت: به خدا قسم دعا نكردم مگر برادران مؤمن خود را. زيرا كه از امام كاظم عليه السلام شنيدم كه فرمودند: «هر كه دعا كند از براي برادر مؤمن خود در غياب او، از عرش به او ندا رسد كه از براي تو صد هزار برابر او باد» پس من نخواستم كه دست بردارم از صدهزار برابر دعاي ملك كه البته مستجابست براي يك دعاي خود كه نمي دانم مستجاب خواهد شد يا نه؟ @madras_emb
💠 استحباب اظهار غم در روز عید قربان و فطر به سبب غربت امام زمان علیه‌السلام ❖ مُعلّی بن خُنَیس [از اصحاب امام صادق علیه‌السلام] چنین بود که هرگاه روز عید فرا می‌رسید با حالی ژولیده و غبارآلود و در هیئتی غم‌زده به صحرا خارج می‌شد و زمانی که خطیب نماز عید بالای منبر می‌رفت دستش را به سوی آسمان بلند کرده و می‌گفت: اللَّهُمَّ هَذَا مَقَامُ خُلَفَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ، وَ مَوْضِعُ أُمَنَائِكَ الَّذِينَ خَصَصْتَهُمْ بِهَا ابْتَزُّوهَا، وَ أَنْتَ‏ الْمُقَدِّرُ لِمَا تَشَاءُ لَا يُغْلَبُ قَضَاؤُكَ‏، وَ لَا يُجَاوَزُ الْمَحْتُومُ مِنْ تَدْبِيرِكَ كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ، عِلْمُكَ فِي إِرَادَتِكَ كَعِلْمِكَ فِي خَلْقِكَ، حَتَّى عَادَ صَفْوَتُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ مَغْلُوبِينَ مَقْهُورِينَ مُسْتَتِرِينَ‏، يَرَوْنَ حُكْمَكَ مُبَدَّلًا وَ كِتَابَكَ مَنْبُوذاً، وَ فَرَائِضَكَ مُحَرَّفَةً عَنْ جِهَاتِ شَرَائِعِكَ، وَ سُنَنَ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ مَتْرُوكَةً، اللَّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَاءَهُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ الْغَادِينَ وَ الرَّائِحِينَ‏ وَ الْمَاضِينَ وَ الْغَابِرِينَ، اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ زَمَانِنَا وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ وَ أَحْزَابَهُمْ وَ أَعْوَانَهُمْ، إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ. پروردگارا، این جایگاهِ خلفا و برگزیدگانِ تو و محلِ امانت دارانی است که ایشان را مخصوص این مقام گردانیده ای. این جایگاه را به زور از ایشان سلب کردند و تو تقدیر کننده ی امور هستی که تقدیرت مغلوب نگردد و از تدابیر حتمی ات تخلف نشود، هر گونه که بخواهی و هر چه که بخواهی. عِلمت در اراده ات مانند علمت در آفرینش ات است غصب این مقام تا به اینجا رسید که برگزیدگان و خلفایت مورد قهر و غلبه قرار گرفته و در پس پرده نهان گشته اند، حُکمت را تغییر یافته و کتابت را دور افکنده شده و فرائضت را از راستای شریعتت تحریف شده و سنّت های رسولت را رها شده می بینند. پروردگارا لعنت نما دشمنانِ ایشان را از اولین و آخرین شان و صبح و شب کنندگان شان و گذشتگان و باقی ماندگان شان، پروردگارا لعنت نما ستم پیشگان زمانِ ما را و پیروان و دنباله رو ها و دسته‌ها و یاری کنندگان‌شان را که همانا تو بر هر کاری توانایی. 📚 رجال الكشي؛ ص۳۸۱ 📝 علامه مجلسی "رضوان الله علیه" در ذیل روایت می‌فرماید: يدل على استحباب إظهار الحزن في العيدين عند استيلاء أئمة الضلال و مغلوبية أئمة الهدى صلوات‌الله‌عليهم إذ فعل أجلاء أصحاب الأئمة علیهم‌السلام حجة في أمثال ذلك مع أن فيه التأسي بهم ع لما سيأتي من أنه يتجدد حزنهم في كل عيد لأنهم يرون حقهم في يد غيرهم. (بحار الأنوار؛ ج‏۸۷؛ ص۳۷۰) @madras_emb
💠 حسین بن سعید اهوازی از بزرگان اصحاب حضرت هادی علیه‌السلام ● حسین بن سعید الأهوازی ثقه جلیل‏ القدر. از راویان حضرت رضا و حضرت جواد و هادی علیهم السلام است. ● اصلش از کوفه است لکن با برادرش به اهواز منتقل شد پس از آن در قم سکنی گزید. ● سی کتاب تألیف کرده و برادرش حسن پنجاه کتاب تصنیف کرده و این سی کتاب در میان اصحاب معروف است. ● حسن بن سعید همان است که رسانید علی بن مهزیار و اسحاق بن ابراهیم خضینی را به خدمت حضرت امام رضا علیه ‌السلام و بعد از آن علی بن ریان را به خدمت آن حضرت رسانید و سبب هدایت این سه نفر و باعث معرفت ایشان به مذهب حق، او بود. @madras_emb
🗓 ۲۲ ذی‌الحجه سالروز وفات مرحوم حاج شیخ عباس قمی 💠 دقّت و اخلاص در تألیف کتاب آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: ● این قضیه را از آقای واله، از منبری‌های متّقی مشهد، شنیدم که می‌گفت: بعضی از کتاب‌فروش‌ها با مرحوم حاج میرزا علی محدّث‌زاده قرار گذاشته بودند که بعضی از نواقص مفاتیح الجنان را رفع کنند. برای مثال اگر شعری نوشته شده، ولی اسم شاعرش ذکر نشده است، اسم شاعر ذکر شود یا اگر در جایی گفته: «برای این مطلب به اقبال رجوع شود»، همان جا دعا نقل شود تا نیازی به مراجعه نباشد؛ چون همه اشخاص به این کتاب‌ها دسترسی ندارند. آقای حاج میرزا علی هم قبول کرد. ● حاج میرزا علی شب در رؤیا پدرش را می‌بیند که به وی می‌گوید: این کار را نکن. من عمداً این کار را کرده‌ام. این که من اسم فلان شاعر را ذکر نکردم و فقط به نقل شعر بسنده کردم، بدان جهت بود که شعرش خوب بود، ولی شاعر، درویش و صوفی یا منحرف بود. 👈 خوب بودن شعر، مصحّح این نیست که شاعر را ترویج کنم؛ لذا عمداً نخواستم اسم شاعر ذکر شود. علت عدم نقل کامل آن دعا‌ها این است که صاحبان کتب دعا، برگردن ما حق دارند و باید حقوق آن‌ها محفوظ بماند. من حسّ کردم اگر این کتاب منتشر شود، ممکن است آن کتب ادعیه کم کم منسوخ شوند. لذا عمداً این کار را کردم تا اگر کسی دسترسی داشت، به آن کتب مراجعه کند. ● شاید علت این که کتاب‌های حاج شیخ عباس شیوع پیدا کرده است، اخلاص ایشان و مراعات کردن این نکات است. 📚جرعه‌ای از دریا، ج ۲، ص۵۱۳ @madras_emb
💠 اهمیت روضه‌خوانی ❖ آیت الله العظمی شبیری زنجانی: ● مرحوم حاج آقا رضا زنجانی می‌گفت: اخیراً من دارم با روضه خوان‌ها آشتی می‌کنم. روضه خوان‌ها به همه خانه‌ها رفته‌اند و سبب شده‌اند که دین در همه جای کشور منتشر شود و اگر آنها نباشند، در خیلی از جاها از دین خبری نخواهد بود. ● روضه خوان‌ها چه قصد قربت داشته باشند، چه نداشته باشند، این اثر خارجی را دارد و باید از این جهت تأیید شوند. ● مرحوم حاج آقا رضا می‌گفت: بارها وقتی من به بالای شهر تهران می‌رفتم، بچه هایی که در حال بازی بودند، می‌گفتند: آقا روضه خوان آمد! آقا روضه خوان آمد! با این که حاج آقا رضا روضه خوان نبود، ولی مردم، معمّم را به عنوان روضه خوان می‌شناسند. ● در اهمیت روضه خوانی همین بس که رضاخان وقتی می‌خواست جلو دین را بگیرد و ایران را به سمت غرب سوق دهد، اوّل روضه خوانی را غدغن کرد و جلو مجالس روضه را گرفت. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج۳؛ ص۶۱۷ ✍ پ.نوشت: نسبت به حفظ حرمت و نگهداری این میراث گرانقدر مسئولیم. @madras_emb
💠 لحظه‌ای غیر از در این خانه، جای دیگر عمر نگذرانیم ❖ آیت الله العظمی شبیری زنجانی: ● تردید دارم این قضیه را مستقیماً از حاج میرزا علی محدث زاده شنیدم یا از آقای حاج سید صدرالدین از ایشان. به احتمال زیاد از خود آقای حاج میرزا علی شنیده‌ام. می‌گفت: یک وقت آمیرزا محسن (اخوی ما) مریض شد و ظاهراً مریضی او خطرناک بود. پدرم گفت مقداری سوپ رقیق یا آب (تردید دارم) بیاورند و شروع کرد با انگشتش آن را به هم زد و فرمود: این انگشت هزاران حدیث نوشته است، لذا نمی‌شود در آن شفا نباشد. اخوی ما آن را خورد و خوب شد. ● حاج شیخ عباس درباره عالم معنا، آدم باور کرده‌ای بود. به آنچه می‌نوشت و می‌گفت، ایمان داشت. ایشان تربیت شده اهل بیت علیهم‌السلام بود. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج۲؛ ص۵۰۹ @madras_emb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اشعاری که مرحوم آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی "قدّس سره" در ایام عزای حضرت سیدالشهداء علیه السلام می خواندند بر نیزه رفت چون سر سلطان تاجدار همچون مسیح رفت مسیح‌آفرین به دار از نوک نیزه آیه وحدت طلوع کرد تابید از سنان سنان نور کردگار سلطان عشق طبل وفا کوفت در وجود از وی ترانه لمن الملک آشکار آید هنوز پاسخ الملک للحسین یعنی بجز تو نیست در این مُلک شهریار @madras_emb
💠 احیای زمان‌های مُرده ❖ آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی ● مرحوم والدِ ما بعد از اقامه نماز وقتی به منزل می‌آمدند، تا صبحانه و چای فراهم شود، حدود ۱۰ دقیقه طول می‌کشید و چون در این مدت کوتاه نمی‌توانست کار علمی جدّی انجام دهد، لذا تصمیم گرفت که در این فاصله، قرآن کریم را روی کفنی که برای خود آماده کرده بود، بنویسد و توانست در مدت يک سال، تمام قرآن را بر کفن خود بنویسد. ● البته قرآنی که ایشان نوشته بود، بدون نقطه بود. اخویمان ـ مرحوم سید ابراهيم ـ تازه متولد شده بود. گاهی هم به من می‌گفتند که بیا ببینیم چند تا «موسی» در قرآن هست؟ و با این روش دوبار قرآن نوشته شده را مقابله کردیم! ● ایشان علاوه بر قرآن، دعای جوشن کبیر و برخی از اشعار مثل «وفدتُ على الكريم بغیر زاد...» را نیز روی کفن نوشت. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج۱؛ ص۶۰۲ @madras_emb
💠 مجازات رد سائل ❖ استاد معظم آقای حاج سیدمحمدجواد شبیری: ● در کتاب «دار السلام» نوشتۀ شیخ محمود میثمی، داستانی ذکر شده است که آیت الله والد نیز در جرعه‌ای از دریا آن را نقل نموده‌اند. چکیدۀ داستانی که توسط شیخ محمد میثمی نقل شده از این قرار است که می‌گوید: اوضاع من بسیار خراب بود و کسی به من گفت اخیراً پولی به دست فلان آقا رسیده است؛ مناسب است ایشان را از وضعیّت خود مطلع سازید تا شما را مساعدت نماید. ● مرحوم شیخ محمود میثمی شخص ملّایی بود و از مقرّرین درس شیخ اعظم بود. مرحوم شیخ محمود می‌گوید: یک متنی را نوشتم و به همراه یکی از نوشته‌جات خودم به یک واسطه دادم تا آن را به آن آقا بدهد. آن آقا گفته بود من از علمیّت شیخ محمود اطلاع دارم و نیازی به این نوشته‌جات نبود؛ از نیاز ایشان هم باخبر بودم ولی کمکی نمی‌کنم؛ خداوند خودش به ایشان کمک کند. ● شیخ محمود می‌گوید: وقتی این مطلب را شنیدم دنیا روی سرم خراب شد چون این دوست ما سبب شد من اظهار نیاز کنم و الا من خودم قصد نداشتم اظهار نیاز کنم. ایشان می‌گوید: به حضرت امیر علیه‌السلام عرض کردم یا امیر المؤمنین اگر من در این درخواست اشتباه کردم مرا مجازات کنید و الا اگر من اشتباهی نکردم دیگر چه عرض کنم! هر چه خودتان صلاح می‌دانید! ● ایشان می‌گوید: همان روز یا فردایش شخصی به من گفت شنیدی چه بلایی بر سر آن آقا آمد؟ گفتم: نه! گفت: سکته کرده و زبانش بند آمده و دیگر قدرت تکلّم ندارد. می‌گوید: پس از آن ماجرا نیز دیگر نتوانست جایگاه خودش را به دست بیاورد. آیت الله والد می‌فرمودند: من آن آقا را می‌شناسم ولی نفرمودند چه کسی بوده است. ● مقصود اینکه، ردّ سائل زمینه‌ساز ابتلاء به مجازات‌های سنگین است. در روایات، در مورد حضرت یعقوب علی نبینا و آله و علیه السلام داستانی نقل شده است که علّت ابتلای ایشان به فراق حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام، ردّ سائلی بود که نه توسط خود حضرت یعقوب بلکه توسط اطرافیان ایشان انجام شده بود[۱]. ● ولی به هر حال چون سائلان دروغگو بسیارند، بهانه‌ای برای ردّ سائل وجود دارد که اشخاص بگویند مطمئن نبودیم راست می‌گوید؛ و الا اگر راست می‌گفت کمکش می‌کردم.   ............................ ۱. تفسير العياشی؛ ج۲؛ ص۱۶۷ 🗓 ۹ بهمن ۱۴۰۲ @madras_emb
AudioCutter_Akhlaq_4020803_SMJ_Shobeiri(2).mp3
1.41M
🗓تقویم شیعه؛ ☑️ بمناسبت ۲۸ صفر سالروز وفات مرحوم شیخ جعفر شوشتری "رحمة‌الله‌علیه" 💠 حکایتی شنیدنی از تاثیر بیان و تحوّل در تهران و مجلس باشکوه ماه رمضان 🎙 استاد معظّم حاج سیدمحمدجواد شبیری 🔹برگرفته از جلسه درس اخلاق؛ چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ @madras_emb
💠 لطف و صفای دیروز، گمشده‌ی امروز تصوّرش هم زیباست ❖ آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: ● مرحوم آقاى داماد مى‏‌فرمود: نزد حاج شيخ غلامرضا [یزدی] "قوانين" مى‏‌خواندم. اشكالى كردم، حاج شيخ غلامرضا نتوانست جواب اشكال مرا بدهد. البته آقاى داماد استدراك كرد و فرمود: اينكه حاج شيخ غلامرضا نمى‏‌توانست جواب اشكال مرا بدهد، براى اين بود كه ايشان خيلى كار داشت. ايشان هيچ قيد و شرطى نداشت و كارش تنها ارشاد و هدايت مردم بود؛ لذا نمى‏‌رسيد قوانين را درست مطالعه كند. قوانين هم كتاب مشكلى است و بدون مطالعه درست قابل تدريس نيست. ● حاج شيخ غلامرضا وقتى ديد كه از عهده اشكالات من بر نمى‏‌آيد، به من فرمود: صلاح شما اين است كه به قم برويد و درس من به درد شما نمى‏‌خورد. ● ايشان براى بدرقه، همراه من به گاراژ آمد و براى من وسيله‏‌اى گرفت. آقاى داماد در آن موقع پانزده ـ شانزده سال داشت و حاج شيخ غلامرضا عالِمِ موجّه شهر بود. آقاى داماد مى‏‌فرمود: هوا سرد بود و حاج شیخ غلامرضا گرمکن بر من پوشاند. چون پايم از سرما مى‏‌چاييد، ایشان جوراب خودش را در آورد و به پایم پوشانید تا سرما نخورم. ● آقاى داماد وقتى قصه عطوفت حاج شيخ غلامرضا به خودش را نقل مى‏‌كرد، گريه مى‏‌كرد. 📚جرعه‌ای از دریا؛ ج۲؛ ص۵۶۳ @madras_emb