eitaa logo
مدرس فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام
2.1هزار دنبال‌کننده
925 عکس
92 ویدیو
118 فایل
قالَ الصَّادقُ علیه السلام: مَنْ تَعَلَّمَ اَلْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ عَظِيماً قم، خیابان معلم، نبش کوچه ۲۱ کانال دروس مدرس فقهی در ایتا و تلگرام: @dars_madras_emb
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ ... فَلَا تَسْلُبْ مِنِّي مَا أَنَا فِيهِ ☘ توفیق نوکری و سربازی امام زمان علیه‌السلام را از ما مگیر نقل است که حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام را غلامی بود که هرگاه آن حضرت سواره به مسجد می‏رفت آن غلام همراه بود، چون آن حضرت از استر پیاده می‏‌گشت و داخل مسجد می‏‌شد آن غلام استر را نگاه می‏داشت تا آن جناب مراجعت کند. اتفاقاً در یکی از روزها که غلام بر در مسجد نشسته و استر را نگاه داشته بود چند نفر مسافر از اهل خراسان پیدا شدند یکی از آنها رو کرد به او گفت: ای غلام! میل داری که از آقای خود حضرت صادق علیه السلام خواهش کنی که مرا مکان تو قرار دهد و من غلام او باشم و به جای تو بمانم و مالم را به تو بدهم و من مال بسیار از هرگونه دارم تو برو و آن مالها را برای خود قبض کن و من به جای تو اینجا بمانم. غلام گفت: از آقای خود خواهش می‏کنم این را. پس رفت خدمت حضرت صادق علیه‌السلام و عرض کرد: فدایت شوم! می‏دانی خدمت مرا نسبت خود و طول خدمتم را، پس هرگاه حق تعالی خیری را برای من رسانیده باشد شما منع آن خواهید کرد؟ فرمود: من آن را به تو خواهم داد از نزد خودم و از غیر خودم منع می‏کنم تو را. پس غلام قصه آن مرد خراسانی را با خود برای آن جناب حکایت کرد. حضرت فرمود: اگر تو بی‏‌میل شده‏‌ای در خدمت ما و آن مرد رغبت کرده به خدمت ما قبول کردیم ما او را و فرستادیم تو را، پس چون غلام پشت کرد به رفتن، حضرت او را طلبید و فرمود: به جهت طول خدمت تو در نزدیک ما یک نصیحتی تو را بنمایم آن وقت مختاری در کار خود، و آن نصیحت این است که: چون روز قیامت شود حضرت رسول صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلم آویخته و چسبیده باشد به نوراللَّه و امیرالمؤمنین علیه‌السلام آویخته باشد به رسول خدا صلی‌اللَّه‌علیه‌و‌آله‌وسلم و شیعیان ما آویخته باشند به ما، پس داخل شوند در جایی که ما داخل شویم و وارد شوند آنجا که ما وارد شویم، غلام چون این را شنید عرض کرد: من از خدمت شما جایی نمی‏روم و در خدمت شما خواهم بود و اختیار می‏‌کنم آخرت را به دنیا و بیرون رفت به سوی آن مرد. آن مرد خراسانی گفت: ای غلام! بیرون آمدی از نزد حضرت صادق علیه‌السلام به غیر آن رویی که با آن خدمت آن حضرت رفتی، غلام کلام آن حضرت را برای او نقل کرد و او را برد خدمت آن جناب، حضرت قبول فرمود ولاء او را و امر فرمود که هزار اشرفی به غلام دادند. ● ابن فقیر عباس قمی خدمت آن حضرت عرض می‏‌کنم: که ای آقای من! من تا خود را شناخته‏‌ام خود را بر در خانه شما دیده‏‌ام و گوشت و پوست خود را از نعمت شما پروده‏‌ام، رجاء واثق و امید صادق که در این آخر عمر از من نگهداری فرمایید و از این در خانه مرا دور نفرمایید. 📚 منتهی الآمال؛ ج۲؛ در تـاريخ حضرت امام صادق علیه‌السلام. الخرائج و الجرائح؛ ج ۱؛ ص۳۹۰ @madras_emb
🚩 ... بانی گریه اوست اگر روضه دائر است ● به یاد او که خیمه‌های عزا یادگار اوست زید شحام نقل می‌کند که گفت: ما و گروهی از کوفی‌ها در حضور امام جعفر صادق علیه‌السلام نشسته بودیم که جعفر بن عفان به حضور امام صادق علیه‌السلام مشرّف شد. حضرت صادق علیه‌السلام وی را نزدیک خود جای دادند و به او فرمودند:‌ به من این‌طور رسیده که تو خیلی خوب درباره امام حسین علیه‌السلام شعر می‌گویی؟ گفت: آری فدای شما شوم. حضرت فرمودند: پس شعر بگو! وقتی وی شعر گفت: امام صادق علیه‌السلام به‌قدری گریه کرد که اشک‌های آن حضرت به گونه‌های صورت و ریش مبارکش فرو ریخت و افرادی هم که حضور داشتند، گریان شدند. سپس حضرت صادق علیه‌السلام فرمودند: ‌ای جعفر! به خدا قسم ملائکه مقرّب خدا، شعر تو را که در اینجا برای امام حسین علیه‌السلام گفتی شنیدند و بیشتر از ما گریه کردند. ای جعفر! خدا الساعه بهشت را بر تو واجب کرد و تو را آمرزید. آنگاه فرمودند: ‌ای جعفر! آیا زیادتر از این برای تو بگویم؟ عرض کرد: آری‌ ای مولای من. حضرت فرمودند: احدی نیست که درباره مصیبت امام‌ حسین علیه‌السلام شعر بگوید و گریه کند و دیگران را گریان کند، مگر اینکه خدا بهشت را بر او واجب می‌کند و او را می‌آمرزد. 🌹صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ الحُسَین 📚رجال الکشی؛ ص۲۸۹ @madras_emb
🔆 حاجت رواست هر که شود زائر رضا محمد بن ابی عبد الله هروى نقل می‌كند: مردى از اهالى بلخ با غلامش به زيارت حضرت رضا عليه‌السّلام آمدند، و هر دو مشغول زيارت شده و پس از آن، مرد به سمت بالاى سر حضرت، و غلام به سمت پائين پا رفته و مشغول نماز شدند، و چون نماز انجام شد به سجده رفتند و بسيار سجده‌شان طولانى شد تا اينكه آن مرد سر از سجده برداشته و غلام خود را در حال سجده ديد، او را صدا زد، غلام سر از سجده برداشت، و گفت: لبّيك آقاى من چه مى‌فرماييد؟ مرد گفت: ميخواهى تو را آزاد كنم؟ غلام گفت: بلى، مرد گفت: ترا در راه خدا آزاد نمودم، و آن كنيزى كه در بلخ دارم نيز آزاد كرده براى خشنودى خداوند به تو تزويج نمودم و مهريّه او را فلان مبلغِ معيّن، براى او از جانب تو بر ذمّه گرفتم، و فلان مِلك كه در فلان محلّ دارم براى شما دو تن و اولادتان، نسلى بعد از نسل وقف كردم، و اين امامی که محضرش هستیم را شاهد گرفتم. غلام شروع كرد به گريستن و سوگند ياد كرد و گفت: به خداوند تعالى و اين امام بزرگوار قسم، كه من در سجده‌ام چيزى جز اين از خدا نخواسته بودم، و اكنون سرعت اجابت دعا را دريافتم. حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْمُعَاذِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْهَرَوِيُّ قَالَ: حَضَرَ الْمَشْهَدَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَلْخٍ وَ مَعَهُ مَمْلُوكٌ لَهُ فَزَارَ هُوَ وَ مَمْلُوكُهُ الرِّضَا علیه‌السلام وَ قَامَ الرَّجُلُ عِنْدَ رَأْسِهِ يُصَلِّي وَ مَمْلُوكُهُ يُصَلِّي عِنْدَ رِجْلَيْهِ فَلَمَّا فَرَغَا مِنْ صَلَاتِهِمَا سَجَدَا فَأَطَالا سُجُودَهُمَا فَرَفَعَ الرَّجُلُ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُودِ قَبْلَ الْمَمْلُوكِ وَ دَعَا بِالْمَمْلُوكِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُودِ وَ قَالَ لَبَّيْكَ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ لَهُ تُرِيدُ الْحُرِّيَّةَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ أَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَمْلُوكَتِي فُلَانَةُ بِبَلخٍ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَى وَ قَدْ زَوَّجْتُهَا مِنْكَ بِكَذَا وَ كَذَا مِنَ الصَّدَاقِ وَ ضَمِنْتُ لَهَا ذَلِكَ عَنْكَ وَ ضَيْعَتِيَ الْفُلَانَةُ وَقْفٌ عَلَيْكُمَا وَ عَلَى أَوْلَادِكُمَا وَ أَوْلَادِ أَوْلَادِكُمَا مَا تَنَاسَلُوا بِشَهَادَةِ هَذَا الْإِمَامِ عليه‌السّلام فَبَكَى الْغُلَامُ وَ حَلَفَ بِاللَّهِ تَعَالَى وَ بِالْإِمَامِ علیه‌السلام أَنَّهُ مَا كَانَ يَسْأَلُ فِي سُجُودِهِ إِلَّا هَذِهِ الْحَاجَةَ بِعَيْنِهَا وَ قَدْ تَعَرَّفَتِ‏ الْإِجَابَةُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِهَذِهِ السُّرْعَة. 📚عيون أخبار الرضا عليه‌السّلام؛ ج‏۲؛ ص۲۸۲ @madras_emb
🔆 اهتمام جدی اصحاب به انجام تمامی دستورات ائمه طاهرین علیهم‌السلام احمد بن اسحاق گويد: خدمت حضرت ابى محمد امام حسن عسکری عليه‌السلام رسيدم و درخواست كردم چيزى بنويسد كه من خطش را ببينم تا هر وقت ديدم بشناسم، حضرت فرمودند: بسيار خوب، سپس فرمودند: اى احمد! خط با قلم درشت و ريز در نظرت مختلف مي‌نمايد، مبادا به شك افتی (اسلوب خط را ببين نه ريز و درشتيش را) آنگاه دوات طلبيد و خط نوشت و مركب را از ته دوات به سرش مي‌كشيد. وقتى حضرت مي‌‌نوشتند با خود گفتم: تقاضا مي‌كنم قلمى را كه با آن مي‌نويسد، به من ببخشد، چون از نوشتن فارغ شد، با من حرف ميزد و تا مدتى قلم را با دستمالش پاك مي‌كرد، سپس فرمود: بگير، اى احمد! و قلم را به من داد. گفتم: قربانت گردم، مطلبى در دل دارم كه بخاطر آن اندوهگينم، مي‌خواستم آن را از پدر شما بپرسم، پيش آمد نكرد، فرمودند: اى احمد! چيست آن؟ عرض كردم: آقاى من! از پدران شما براى ما روايت كرده‌اند كه: «أَنَّ نَوْمَ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى أَقْفِيَتِهِمْ‏ وَ نَوْمَ‏ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى أَيْمَانِهِمْ‏ وَ نَوْمَ الْمُنَافِقِينَ عَلَى شَمَائِلِهِمْ‏ وَ نَوْمَ الشَّيَاطِينِ عَلَى وُجُوهِهِمْ» خوابيدن پيغمبران بر پشت و خوابيدن مؤمنين به جانب راست و خوابيدن منافقين به جانب چپ و خوابيدن شياطين برو افتاده و دمر است. فرمودند: چنين است. عرض كردم: آقاى من! من هر چه كوشش مي‌كنم به دست راست بخوابم، ممكن نمي‌شود و خوابم نمي‌برد، حضرت ساعتى سكوت نمود، سپس فرمود: احمد! نزديك من بيا. نزديكش رفتم، فرمود: دستت را زير لباست ببر، من بردم. آنگاه دست خود را از زير جامه‏‌اش در آورد و زير جامه من كرد و با دست راست خود به پهلوى چپ من و با دست چپ خود به پهلوى راست من كشيد- تا سه بار- احمد بن اسحاق گويد از آن زمان كه با من چنان كرد، نتوانستم به پهلوى چپ بخوابم و ابدا بر آن پهلو خوابم نمي‌برد. 📚 الكافي؛ ج‏۱؛ ص۵۱۳ @madras_emb
🔆 از معجزات حضرت جواد علیه‌السلام 💠 درخت خشک میوه‌دار شد چون حضرت جواد علیه‌السلام با ام‌الفضل زوجه خود از بغداد به مدینه مراجعت می ‏فرمود چون به شارع کوفه، به دار مسیب رسید فرود آمد و آن هنگام غروب آفتاب بود پس داخل مسجد شد «وَ كَانَ فِي صَحْنِهِ نَبِقَةٌ لَمْ تَحْمِلْ بَعْدُ» و در صحن آنجا درخت سدری بود که بار نمی‏داد پس حضرت کوزه آبی طلبید و در زیر آن درخت وضو گرفت و ایستاد به نماز مغرب و (نماز) جماعت گذاشت و در رکعت اول بعد از حمد، سوره نصر و در ثانی حمد و توحید خواند و پیش از رکوع، قنوت خواند پس رکعت سوم را به جا آورد و تشهد و سلام گفت و از نماز فارغ شد. پس لحظه‏‌ای نشست و ذکر خدا به جا آورد و برخاست و چهار رکعت نافله مغرب به جا آورد پس تعقیب نماز خواند و دو سجده شکر به جا آورد و بیرون رفت. «فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى النَّبِقَةِ رَآهَا النَّاسُ وَ قَدْ حَمَلَتْ حَمْلًا حَسَناً فَتَعَجَّبُوا مِنْ ذَلِكَ وَ أَكَلُوا مِنْهَا فَوَجَدُوهُ نَبِقاً حُلْواً لَا عَجَمَ لَهُ» پس چون مردم نزد درخت آمدند دیدند که بار داده میوه نیکویی را پس تعجب کردند و از سدر آن خوردند یافتند شیرین است و دانه ندارد پس مردم با آن حضرت وداع کردند و به مدینه تشریف برد.(۱) و از شیخ مفید نقل شده که فرمود: من از میوه آن درخت سدر خوردم و یافتم آن را بی دانه.(۲) ........................................ ۱. الإرشاد (للمفید)؛ ج‏۲؛ ص۲۸۸ ۲. «قال الشيخ المفيد: و قد أكلت من ثمرها و كان لا عجم له.» مناقب آل أبي طالب عليهم السلام؛ ج‏۴؛ ص۳۹۰ 📚 منتهی الآمال؛ ج۲؛ در تـاريخ حضرت امام جواد علیه‌السلام. @madras_emb
☀️ از معجزات حضرت جواد الائمه علیه‌السلام 🗯 از مذهب باطل زیدی دست برداشتم‏ قاسم بن عبدالرحمن روایت کرده است که گفت من زیدی مذهب بودم وقتی رفتم به بغداد، روزی در بغداد بودم دیدم که مردم در حرکت و اضطرابند بعضی می‏‌دوند و بعضی بالای بلندیها می‏روند و بعضی ایستاده‏‌اند، پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: ابن الرضا! ابن الرضا! یعنی حضرت جواد پسر حضرت امام رضا علیهماالسلام می‏‌آید. گفتم به خدا سوگند که من نیز می‏‌ایستم و او را مشاهده می‏‌کنم، پس ناگاه دیدم که آن حضرت پیدا شد و سوار بر استری بود من با خود گفتم لعن اللَّه اصحاب الإمامة؛ یعنی دور باشند از رحمت خدا گروه امامیه هنگامی که اعتقاد کردند که خداوند طاعت این جوان را واجب گردانیده تا این خیال در دل من گذشت حضرت رو به من کرد و فرمودند: یا قاسم بن عبدالرحمن! اَبَشَراً مِنّا واحداً نَتَّبِعُهُ اِنّا اذاً لَفی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ. (سوره قمر، آیه۲۴) «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود! دوباره در دل خود گفتم که او ساحر است، دیگر دوباره رو کرد به من و فرمود: ءَاُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذّابٌ اَشِرٌ. (سوره قمر، آیه۲۵) آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است! آن وقت که حضرت از خیالات من خبر داد من اعتقادم کامل شد و اقرار بر امامت او نمودم و اذعان نمودم که او حجة اللَّه است بر خلق خدا.(۱) قَالَ الْقَاسِمُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ كَانَ زَيْدِيّاً قَالَ: خَرَجْتُ‏ إِلَى‏ بَغْدَادَ فَبَيْنَا أَنَا بِهَا إِذْ رَأَيْتُ‏ النَّاسَ يَتَعَادَوْنَ وَ يَتَشَرَّفُونَ وَ يَقِفُونَ فَقُلْتُ مَا هَذَا فَقَالُوا ابْنُ الرِّضَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ لَأَنْظُرَنَّ إِلَيْهِ فَطَلَعَ عَلَى بَغْلٍ أَوْ بَغْلَةٍ فَقُلْتُ لَعَنَ اللَّهُ أَصْحَابَ الْإِمَامَةِ حَيْثُ يَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ طَاعَةِ هَذَا فَعَدَلَ إِلَيَّ وَ قَالَ يَا قَاسِمَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‏ أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي سَاحِرٌ وَ اللَّهِ فَعَدَلَ إِلَيَّ فَقَالَ‏ أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ قَالَ فَانْصَرَفْتُ وَ قُلْتُ بِالْإِمَامَةِ وَ شَهِدْتُ أَنَّهُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ اعْتَقَدْتُهُ.(۲) .............................. ۱. منتهی الآمال؛ ج۲؛ در تـاريخ حضرت امام جواد علیه‌السلام. ۲. كشف الغمة؛ ج‏۲؛ ص۳۶۳ @madras_emb
🔆 سیره عملی و تربیتی امام باقر علیه‌السلام عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ لَهُ‏ حَدٌّ يَنْتَهِي إِلَيْهِ إِلَّا الذِّكْرَ فَلَيْسَ لَهُ حَدٌّ يَنْتَهِي إِلَيْهِ ... وَ كَانَ أَبِي علیه السلام كَثِيرَ الذِّكْرِ لَقَدْ كُنْتُ أَمْشِي مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ آكُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَيَذْكُرُ اللَّهَ وَ لَقَدْ كَانَ يُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا يَشْغَلُهُ ذَلِكَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ كُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لَازِقاً بِحَنَكِهِ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ كَانَ يَجْمَعُنَا فَيَأْمُرُنَا بِالذِّكْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ كَانَ يَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ كَانَ لَا يَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّكْر... 📚 الكافي؛ ج‏۲؛ ص۴۹۸ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: ● ... پدرم عليه‌السلام بسيار ذكر خدا مى‌گفت، هر وقت با ايشان راه مى‌رفتم مى‌ديدم ذكر خدا مى گويد. هر وقت با ايشان غذا مى‌خوردم مى‌ديدم ذكر خدا مى‌گويد. با مردم مشغول صحبت كردن بود، امّا اين كار او را از ذكر خدا باز نمى‌داشت . مى‌ديدم زبانش به كامش چسبيده است و لا إله إلاّ اللّه مى‌گويد. 👈 او ما را جمع مى‌كرد و دستور مى‌داد تا هنگام طلوع آفتاب ذكر بگوييم. به كسانى از ما كه قرآن بلد بوديم مى‌فرمود قرآن بخوانيم و به كسانى كه قرآن خواندن نمى‌دانستند، دستور مى‌داد ذكر بگويند. @madras_emb
☀️از معجزات و وصایای حضرت امام باقر علیه‌السلام 💠 ما را حاضر بدانید و خود را به خیر عادت دهید ابوبصیر گفته که از حضرت باقر علیه‌السلام شنیدم که به مردی از اهل افریقیّه فرمود: « مَا حَالُ‏ رَاشِدٍ؟» حال راشد چگونه است؟ عرض کرد: وقتی که من بیرون آمدم از وطن زنده و تندرست بود و سلام فرستاد بر شما. حضرت فرمود: خدا او را رحمت كند. آن مرد پرسيد: مگر مرده است؟ حضرت فرمود: آرى. پرسيد: چه وقت؟ فرمود: دو روز بعد از بیرون آمدن تو، عرض کرد: به خدا سوگند مرض و علّتی نداشت، حضرت فرمود: مگر هر که می‏میرد به سبب مرض و علت می‏میرد؟ راوی گوید: گفتم: راشد کیست؟ فرمود: مردی از موالیان و محبان ما بود. سپس فرمود: «لَئِنْ تَرَوْنَ أَنَّهُ لَيْسَ لَنَا مَعَكُمْ أَعْيُنٌ نَاظِرَةٌ أَوْ أَسْمَاعٌ سَامِعَةٌ لَبِئْسَ مَا رَأَيْتُمْ وَ اللَّهِ لَا يَخْفَى عَلَيْنَا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَعْمَالِكُمْ فَاحْضُرُونَا جَمِیعاً وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَكُمْ الْخَيْرَ وَ كُونُوا مِنْ أَهْلِهِ تُعْرَفُونَ بِهِ‏ فَإِنِّي بِهَذَا آمُرُ وُلْدِي وَ شِيعَتِي‏.» هرگاه چنان دانستید که از برای ما نیست چشمهایی که ناظر بر شما باشد و گوشهایی که شنونده آوازهای شما باشد، پس بد چیزی دانسته‏‌اید. به خدا سوگند که بر ما پوشیده نیست چیزی از اعمال شما، پس ما را جمیعاً حاضر دانید و خویشتن را عادت به خیر دهید و از اهل خیر باشید که به آن معروف باشید. به درستی که من به این مطلب امر می‏‌کنم اولاد و شیعه خود را. 📚 الخرائج و الجرائح؛ ج‏۲؛ ص۵۹۶ @madras_emb
☀️ از کرامات حضرت هادی علیه‌السلام 💠 نعمت‌های فراموش شده عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: أَصَابَتْنِي ضِيقَةٌ شَدِيدَةٌ فَصِرْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام فَأَذِنَ لِي فَلَمَّا جَلَسْتُ قَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ أَيُّ نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ تُرِيدُ أَنْ تُؤَدِّيَ شُكْرَهَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ فَوَجَمْتُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ فَابْتَدَأَ ع فَقَالَ رَزَقَكَ الْإِيمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَكَ عَلَى النَّارِ وَ رَزَقَكَ الْعَافِيَةَ فَأَعَانَتْكَ عَلَى الطَّاعَةِ وَ رَزَقَكَ الْقُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَّبَذُّلِ يَا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّمَا ابْتَدَأْتُكَ بِهَذَا لِأَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَشْكُوَ إِلَيَّ مَنْ فَعَلَ بِكَ هَذَا وَ قَدْ أَمَرْتُ لَكَ بِمِائَةِ دِينَارٍ فَخُذْهَا. 📚 الأمالي (للصدوق)؛ ص۴۱۲ ابوهاشم جعفری گوید: وقتی فقر و فاقه بر من شدت کرد خدمت حضرت امام علی نقی علیه السلام شرفیاب شدم پس مرا اذن داد پس چون نشستم فرمود: ابوهاشم! کدام نعمتهای خدا را که به تو عطا کرده می‏توانی ادا و شکر آن کنی؟ ابوهاشم گفت ندانستم چه جواب گویم پس خود آن حضرت ابتدا کرد فرمود: - ایمان را روزی تو کرد پس حرام کرد به سبب آن بدن تو را بر آتش - و روزی کرد تو را عافیت تا اعانت کرد تو را بر طاعت - و روزی کرد تو را قناعت پس حفظ کرد تو را از ریختن آبرویت. ای ابوهاشم! من ابتدا کردم تو را به این کلمات به جهت آنکه گمان کردم که تو اراده کرده‏ ای که شکایت کنی نزد من از آنکه با تو این همه انعام کرده و امر کردم که صد دینار زر سرخ به تو دهند بگیر آن را. @madras_emb
🔆 کرامت امام هادی علیه السلام و روزه روز غدیر اسحاق بن عبداللَّه علوی عریضی گوید: «اخْتَلَفَ أَبِي وَ عُمُومَتِي فِي الْأَرْبَعَةِ الْأَيَّامِ الَّتِي تُصَامُ فِي السَّنَةِ»؛ اختلاف شد مابین پدرم و عموهایم در میان چهار روزی که مستحب است روزه گرفتن آن در سال، پس سوار شدند و رفتند خدمت حضرت علی نقی علیه‌السلام و در آن هنگام آن حضرت در صریا مقیم بود پیش از آنکه به سرّ من رأی رود. پس از آنکه ایشان خدمت آن جناب رسیدند آن حضرت فرمودند: «جِئْتُمْ تَسْأَلُونَنِي عَنِ الْأَيَّامِ الَّتِي تُصَامُ فِي السَّنَةِ؟» آمده ‏اید که از من سؤال کنید از ایامی که در سال روزه‏اش مستحب است؟ گفتند: بلی! ما نیامدیم مگر برای تعیین این مطلب. حضرت فرمودند: آن چهار روز یکی هفدهم ربیع ‏الأول است و آن روزی است که روزی خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در آن متولد شده، و دیگر روز بیست و هفتم رجب است و آن روزی است که مبعوث شده در آن روز رسول خدا صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلم، و سوم روز بیست و پنجم ذی‏‌القعده است و آن روزی است که در آن روز زمین پهن شده است، و چهارم «وَ الْيَوْمُ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ وَ هُوَ يَوْمُ الْغَدِير» روز هیجدهم ذی‏حجه است و آن روز غدیر است. 📚 الخرائج و الجرائح؛ ج‏۲؛ ص۷۵۹ @madras_emb
🔆 ارزش تبلیغ امر اهلبیت علیهم‌السلام عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِدَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ: يَا دَاوُدُ، أَبْلِغْ مَوَالِيَّ عَنِّي السَّلَامَ، وَ أَنِّي أَقُولُ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذَاكَرَا أَمْرَنَا، فَإِنَّ ثَالِثَهُمَا مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا، وَ مَا اجْتَمَعَ اثْنَانِ عَلَى ذِكْرِنَا إِلَّا بَاهَى اللَّهُ تَعَالَى بِهِمَا الْمَلَائِكَةَ، فَإِذَا اجْتَمَعْتُمْ فَاشْتَغِلُوا بِالذِّكْرِ، فَإِنَّ فِي اجْتِمَاعِكُمْ وَ مُذَاكَرَتِكُمْ إِحْيَاؤُنَا، وَ خَيْرُ النَّاسِ‏ مِنْ‏ بَعْدِنَا مَنْ‏ ذَاكَرَ بِأَمْرِنَا وَ دَعَا إِلَى‏ ذِكْرِنَا. 📚 الأمالي (للطوسي)؛ ص۲۲۴ امام صادق عليه السلام به داود بن سرحان فرمودند: اى داود، سلام مرا به دوستدارانم برسان و به آنان ابلاغ كن كه من مى‌گويم: رحمت خدا بر آن بنده اى كه با ديگرى گرد آيد و دو نفرى درباره قضيه ما گفتگو كنند؛ كه در اين حال سومين نفر آنان فرشته‌اى است كه براى آن دو آمرزش مى‌طلبد. هيچ دو نفرى گرد هم نيامدند و از ما ياد نكردند مگر اين كه خداوند متعال به وجود آنان بر فرشتگان باليد. پس، هرگاه گرد هم آمديد به ذكر مشغول شويد؛ زيرا گردهمايى و مذاكره شما با يكديگر باعث زنده شدن ما مى‌شود. 👈 بهترين مردم بعد از ما كسى است كه درباره كار ما مذاكره كند و به ياد ما فرا خواند. @madras_emb
🔆 اهمیت و ارزش کار تبلیغ و روضه‌خوانی و طلبگی دعبل خزاعی گوید: در مثل این ایام (ظاهراً محرّم) بر حضرت رضا علیه‌السلام در حالی که محزون در جمع اصحاب بود وارد شدم. حضرت به من خوش آمد گفتند و فرمودند: ✔️ مَرحباً بناصرِنا بیدِه و لسانِه مرحبا به یاور ما که با دست و زبان ما را یاری می‌کند. مرا در کنار خود نشاند و فرمود: دوست دارم برایم شعری بخوانی که ایام‌ حزن ما اهلبیت و سرور دشمنان ما بخصوص بنی امیه است. ✔️ ای دعبل! هر کس در مصائب ما بگرید و بگریاند -حتی اگر یک نفر را- پاداش او بر خداست... ✔️ ای دعبل برای امام‌ حسین علیه‌السلام تا جان در تن داری، مرثیه سرایی کن -که تو یاور و مادح ما هستی- "فلا تقصّر عن نَصرِنا ما استَطعتَ" تا می‌توانی در یاری ما از هیچ کوششی دریغ مدار و کوتاهی مکن... 📚بحارالانوار؛ ج۴۵؛ ص۲۵۷ @madras_emb
🔆 رسیدگی به نیازمندان شهر ● وُجِدَ عَلَى ظَهْرِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ يَوْمَ اَلطَّفِّ أَثَرٌ فَسَأَلُوا زَيْنَ اَلْعَابِدِينَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ هَذَا مِمَّا كَانَ يَنْقُلُ اَلْجِرَابَ عَلَى ظَهْرِهِ إِلَى مَنَازِلِ اَلْأَرَامِلِ وَ اَلْيَتَامَى وَ اَلْمَسَاكِينِ. 📚مناقب آل‌ أبی‌ طالب علیهم‌السلام؛ ج۳؛ ص۲۲۲ روز عاشورا يك اثرى به پشت مبارك امام حسين عليه‌السلام مشاهده شد، وقتى از حضرت امام زين العابدين عليه‌السلام راجع به آن اثر سوال کردند، فرمودند: آن اثر آن كيسه‏‌هاى غذائى است كه به دوش مي‌گرفت و براى بيوه زنان و يتيمان و بى‏نوايان مي‌برد. ● و انّ ظهراً غذا للبرّ ینقله سرّاً الی اهله لیلاً لمکسور شانه ها و پشتى كه شبانگاه صدقات پنهانى و لوازم ضرورى محرومان جامعه را روى خود حمل مى كرد، عصر عاشورا، از بيداد بيدادگران در هم شكسته شد. @madras_emb
◾️ از زیبایی‌های رفتاری امام سجاد علیه‌السلام: احساس امنیت و آرامش اطرافیان روى أن علي بن الحسين عليهما‌السلام أنّه دعا مملوكه مرتين فلم يجبه ثم أجابه في الثالثة فقال له: يا بنيّ أما سمعت صوتي؟ قال: بلى. قال: فما بالك لم تجبني؟ قال: أمنتك. قال: الحمد لله الذي جعل مملوكي يأمنني. 📚 الارشاد (للمفید)، ج۲، ص۱۴۷ روزی حضرت امام سجاد علیه‌السلام غلامشان را دو مرتبه صدا زدند، ولی او جواب نداد؛ سپس در بار سوم که صدا زدند و جواب داد، حضرت به او فرمودند: پسرم! صدای مرا نشنیدی؟ گفت: چرا شنیدم! فرمودند: پس چرا جواب ندادی؟! گفت: چون از شما نمی‌ترسم و می‌دانم در امانم! حضرت فرمودند: سپاس خداوندی که حال غلامم را طوری قرار داد که از من نمی‌ترسد و احساس امنیت می‌کند! @madras_emb
🔆 ملاقات حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام با جابر بن عبدالله انصاری ● جابر بن عبدالله انصاری گوید: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام قصد حرکت به سمت عراق را داشتند خدمت حضرت رفتم و عرض کردم: شما فرزند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و یکی از دو سبط آن حضرت هستید؛ مصلحت می بینم که شما نیز همانند برادر بزرگوارت امام حسن علیه‌السلام با این قوم صلح نمایید؛ چرا که آن حضرت موفق شده و رستگار بود. ● حضرت در پاسخ فرمودند: «يا جابر، قد فعل أخي ذلك بأمر اللّه و أمر رسوله، و إنّي أيضا أفعل بأمر اللّه و أمر رسوله، أ تريد أن أستشهد لك رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله و عليّا و أخي الحسن بذلك الآن؟» آنچه را برادرم انجام داد به فرمان خدا و پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و آنچه را هـم مـن انـجـام مـي‌دهـم، بـه دسـتـور خـدا و پـيـامـبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است و اگر بخواهي، بر اين مطلب، پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اميرالمؤمنين علیه‌السلام و برادرم را هم شاهد مي‌آورم. ● جـابر مي گويد: اينجا حضرت نگاهي به آسمان كرد و درهاي آسمان باز شد كه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و عـلـي علیه السلام، حـسـن، حمزه و جعفر را ديدم كه به زمين فرود آمدند من ترسان و هراسان برخاستم پـيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: « يا جابر، أ لم أقل لك في أمر الحسن قبل الحسين: لا تكون‏ مؤمنا حتّى‏ تكون‏ لأئمتك‏ مسلّما و لا تكن معترضا؟» آيا به تو نگفتم كه درباره حسن، مؤمن نيستي مگر آنكه تسليم امر همه امامان شوي و اعتراض نكني؟ آيا مي‌خواهي جايگاه معاويه و يزيد را ببيني؟ ● عـرض كـردم: آري يا رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله، آنگاه پايش را به زمين زد و زمين شكافته شد و دريايي پديدار گـشـت آن نيز شكافته شد، باز زميني آشكار گرديد تا هفت زمين و دريا و زير همه اينها آتش بود كـه ولـيد بن مغيره، و ابوجهل و معاويه طاغي و يزيد را به يك زنجير بسته بودند و شياطين را هم به آنان ملحق كرده بودند. بـعـد فـرمود: سرت را بالا كن، درهاي آسمان را گشوده ديدم كه بهشت بالاي آن بود آنگاه رسول خـدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بـا كساني كه همراهش بودند بالا رفتند، چون به فضا رسيدند، پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حسين علیه السلام را صـدا زد و فـرمـود: يـا بـنـي! الحقني، پسرم به من ملحق شو پس همگي در بهشت در آمدند. ● آنگاه پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مرا صدا زد و فرمودند: «يا جابر، هذا ولدي معي هاهنا، فسلّم له أمره، و لا تشك لتكون مؤمنا» اي جابر! اين فرزندم با من است پس تسليم امر او باش و در او شك مكن تا اينكه مؤمن باشي. جابر مي گويد: چشمان من كور باد اگر آنچه را از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل كردم، نديده باشم. 📚الثاقب في المناقب؛ ص۳۲۲ @madras_emb
◾️ ... بانی گریه اوست اگر روضه دائر است عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَال: ‏لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِی هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ وَ کُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَ لَا بَرْدٍ وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ. 📚 المحاسن؛ ج٢؛ ص٤٢٠ عمر بن علی بن حسین می‌گوید: هنگامی که حسین بن علی علیه‌السلام کشته شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه عزا پوشیدند و اعتنایی به سرما و گرما نداشتند، و علی بن حسین علیه‌السلام برای آن‌ها غذا درست می‌کردند تا عزاداری کنند. @madras_emb
💠 هر وقت حاجتی داشتی، خجالت نکش إِسْحَاقُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيُّ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام ضِيقَ الْحَبْسِ وَ كَتَلَ الْقَيْدِ فَكَتَبَ إِلَيَّ أَنْتَ تُصَلِّي الْيَوْمَ الظُّهْرَ فِي مَنْزِلِكَ فَأُخْرِجْتُ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ فَصَلَّيْتُ فِي مَنْزِلِي كَمَا قَالَ علیه‌السلام وَ كُنْتُ مُضَيَّقاً فَأَرَدْتُ أَنْ أَطْلُبَ مِنْهُ دَنَانِيرَ فِي الْكِتَابِ فَاسْتَحْيَيْتُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَى مَنْزِلِي وَجَّهَ إِلَيَّ بِمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَتَبَ إِلَيَّ إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْيِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّكَ تَرَى مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّه‏. 📚 الكافي؛ ج‏۱؛ ص۵۰۸ ابوهاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری علیه‌السّلام از سختی زندان و ناراحتی غل و زنجیر شکایت کردم؛ آن حضرت در جواب من مرقوم فرمودند: تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهی خواند! موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و نماز ظهر را در منزل خود خواندم. وضع مالی من خوب نبود و تصمیم داشتم در نامه‌ای که نوشته بودم تقاضای کمکی بکنم ولی خجالت کشیدم. وقتی به منزل رسیدم، امام علیه‌السّلام برایم صد دینار فرستادند و نوشته بودند: 👈 هر گاه احتیاجی داشتی خجالت نکش و درخواست خود را از ما طلب کن! آنچه مایلی به تو داده خواهد شد ان‌شاءالله. @madras_emb