eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
11.4هزار دنبال‌کننده
5 عکس
11 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸ملائکه با مشاهده جلوه‌ای از روح مطهر حضرت مولانا سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» تا قیامت، مفاصل‌شان به لرزه می‌افتد... به نقل کتاب شریف «کامل الزیارات» جناب أبوذر - که آشنای با معارف و اسرار اهلبیت علیهم‌السلام بوده - به هنگام تبعید از مدینه، پرده‌ای از أسرار دستگاه باعظمت و بی‌نظیر سیدالشهداء علیه‌السلام را کنار زده و فرمودند: 📋 إِنَّکُمْ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا یَدْخُلُ عَلَی أَهْلِ الْبِحَارَ وَ سُکَّانِ الْجِبَالِ فِی الْغِیَاضِ وَ الْآکَامِ وَ أَهْلِ السَّمَاءِ مِنْ قَتْلِهِ لَبَکِیتُمْ وَ اللَّهِ حَتَّی تَزْهَقَ أَنْفُسُکُمْ 🔻ای مردم! اگر شما می‌دانستید که با قتل سیدالشهداء علیه‌السلام چه بر سر اهل دریاها و ساکنین کوه‌ها و بیشه‌ها و اهل آسمان‌ها خواهد آمد، به خدا قسم به قدری گریه می‌کردید که روح از بدنتان خارج شود. 📋 وَ مَا مِنْ سَمَاءٍ یَمُرُّ بِهِ رُوحُ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام إِلَّا فَزِعَ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَقُومُونَ قِیَاماً تُرْعَدُ مَفَاصِلُهُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ 🔻هیچ آسمانی نیست که روح مطهر اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام به آن بگذرد، مگر این که تعداد هفتاد هزار ملک برای آن حضرت جزع و فزع می‌کنند. آنان با مشاهده جلوه‌ای از آن حضرت، چنان قیام می‌کنند که مفصل‌هاشان تا روز قیامت لرزان است. 📋 وَ مَا مِنْ سَحَابَةٍ تَمُرُّ وَ تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ إِلَّا لَعَنَتْ قَاتِلَهُ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا وَ تُعْرَضُ رُوحُهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ فَیَلْتَقِیَانِ. 🔻هیچ ابری نیست که عبور کند و رعد و برق بزند، مگر این که قاتل امام حسین علیه‌السّلام را لعنت خواهد کرد. هیچ روزی نیست مگر این که روح مطهر سیدالشهداء علیه‌السّلام را بر رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله عرضه می‌کنند و ایشان با یکدیگر ملاقات می‌نمایند. 📚کامل الزیارات، ص۷۴. ✍ ما چه می‌فهمیم... ؟! این جناب أبوذر است که روزنه‌ای را نشانش داده‌اند که از داغ مصیبتِ سیدالشهداء علیه‌السلام، چه در عالم هستی می‌گذرد! گویا به ما می‌گوید که اصلاً سیدالشهداء علیه‌السلام، خاصیت عشق و غمش این است که تمام عوالم هستی و تمام موجودات را، بی‌قرار می‌کند... ؛ به جنون می‌کِشد ... ؛ از خود بی‌خود می‌کند ... ؛ قلب سنگ را هم به آتش می‌کشد ... و هزاران تأثیرات دیگری که ما از آن‌ها بی‌خبریم ... 📝 یا اباعبدالله ... غیر از خودت از هر دو جهان بی‌خبرم کن اشکی بده! سوزی بده‌! اهل سحرم کن در شهر، به عشق تو من انگشت نمایم دیوانه‌ام ارباب ! تو دیوانه ترم کن دل، سوختی و چشم به سيلاب کشاندی رحمی به دل سوخته و چشم ترم کن غیر از تو ندارم صنمی، ای همه‌هستم پس تاج غلامیِّ خودت را به سرم کن هم شاهی و هم یاری و هم لیلی‌ام اَستی در مستیِ از عشق خودت غوطه ورم کن با یاد تو می‌خوابم و رؤیای تو بینم حتی شده در خواب، کمی هم نظرم کن ای ناز تو بر خیل رسولان و ملائک در «ناز خریدن» تو خریدار ترم کن «والشَّمس» تویی، «والقَمَر» آن رویِ ابالفضل پس همدم خورشید و قرین قمرم کن @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 دلِ هجران‌زده آیا سر و سامان دارد؟ شخصی به نام «عبدالحميد واسطى» گوید: به امام محمد باقر عليه‌السلام عرضه داشتم: 📋 وَ اللَّهِ لَقَدْ تَرَكْنَا أَسْوَاقَنَا انْتِظَاراً لِهَذَا الْأَمْرِ حَتَّى أَوْشَكَ الرَّجُلُ مِنَّا يَسْأَلُ فِي يَدَيْهِ 🔻آقاجان! به خدا قسم دُكان‌هاى خود را به انتظار ظهور حضرت بقیة‌الله‌الأعظم ارواحنافداه رها كرده‌ايم تا جايى كه چيزى نمانده كه از فقر و بيچارگى دست گدایی پيش مردم دراز كنيم! 🔹 امام باقر علیه‌السلام فرمودند: اى عبدالحميد! آيا گمان مي‌كنى اگر كسى خود را وقف راه خدا كند، خداوند راه روزى به روى او نمى‏گشايد؟ آرى و الله! خداوند حتما در رحمت خود را بروى او خواهد گشود. 📋 رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَسَ نَفْسَهُ عَلَيْنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا 🔻خدا رحمت كند كسى كه خود را در اختيار ما گذاشته است. خدا رحمت كند آن كس كه امر ما را زنده نگه دارد. 🔹 عبدالحمید واسطی گوید: عرض كردم: اگر من پيش از آنكه به شرف ملاقات آن حضرت فائز گردم، بميرم چگونه خواهم بود؟ امام علیه‌السلام فرمودند: 📋 الْقَائِلُ مِنْكُمْ أَنْ لَوْ أَدْرَكْتُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ نَصَرْتُهُ كَانَ كَالْمُقَارِعِ بَيْنَ يَدَيْهِ بِسَيْفِهِ لَا بَلْ كَالشَّهِيدِ مَعَهُ. 🔻هر كدام از شما كه مي‌گويد: اگر قائم آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله را ببينم به يارى او برمی‌خيزم، مانند كسى است كه در ركاب او شمشير بزند؛ بلکه بالاتر ، مانند شهید در رکاب اوست. 📚کمال الدین، ج۲ص۶۴۴ 📚المحاسن، ج۱ ص۱۷۳ (با اندکی تفاوت) ✍ از غم هجر دلم شوق گریبان دارد دل هجران زده آیا سر و سامان دارد؟ نه فقط در غم دلبر دلِ من میسوزد هر طرف می‌نگرم عاشق حیران دارد چند سال است که من منتظرم برگردی ای مسافر! سفر هجر تو پایان دارد؟! گر که یوسف نکند میل به دیدار وطن دلِ یعقوب به برگشتنش ایمان دارد کرَم توست که ما را بخری ورنه گدا چه متاعی جهت عرضه به سلطان دارد @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸شرحِ مصیبتِ بیرون‌کشاندنِ إمام صادق علیه‌السلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب... محمد بن ربیع گوید: 🥀 منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربن‌محمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانه‌اش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور. 🥀 پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سخت‌دلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت: برو سراغ جعفر بن محمد علیهماالسلام و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور! 🥀 او گوید: من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود. 📋 فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ ▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفه‌ای به دور کمر داشت. 🥀 تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن. امام علیه‌السلام فرمود: 📋 دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی ▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم (عبا و عمامه) را به تن کنم. 🥀 گفتم: نه، امکان ندارد. امام علیه‌السلام فرمود: بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم. گفتم : نه؛ نمی‌شود؛ معطل نکن ! نباید و نمی‌گذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی! 📋 فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ ▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم. 📋 فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ ▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم. 📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴ 📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩ ✍ آه یا امام صادق ... کاش آن نانجیبانی که عمّه‌های شما را دنبال مرکب می‌دواندند، اندکی هم رحم داشتند... چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا ▪️تمام اُسرا را در حالی‌که با یک طناب به هم بسته بودند، به سمت کاخ یزید لعین می‌بردند. 📜 فكانَ الحَبلُ في عُنُقِ زَين‌ِالعابدينَ اليٰ زينب‌ و ا‌مّ‌کلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله ▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیه‌السلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّ‌کلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بسته بودند و آنها را می‌کشاندند. 📜 و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ض‍َرَبُوهُم ▪️و هرگاه که این زنان و بچه‌ها، توانِ راه‌رفتن نداشتند، آن‌ها را کتک می‌زدند. 📚مقتل الحسین علیه‌السلام،مقرّم، ص۳۱۱ ✍ آسمان است و زمین دور سرش می‌گردد آفتاب است و قمر خاک درش می‌گردد این قد و قامت افتاده درخت طوبی است این محاسن به خدا آبروی دین خداست این حرم خانه‌ی زهراست مسوزانیدش این حسینیه‌ی دنیاست مسوزانیدش شعله پشت حرم فاطمه زاده نبرید پسر فاطمه را پای پیاده نبرید آی مردم بگذارید عبا بردارد پیرمرد است و خمیده است عصا بردارد ببریدش ، ببرید از وسط مردم نه هر چه خواهید بیارید ولی هیزم نه بگذارید لبش یاد پیمبر بکند وسط شعله کمی مادر مادر بکند از مسیری ببریدش که تماشا نشود چشمی از این در و همسایه به او وا نشود اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد ؟ پیرمردی که خمیده است کشیدن دارد ؟! شعله‌ی تازه به چشمان غمینش نزنید آسمان است و در این کوچه زمینش نزنید شاید این کوچه همان کوچه ی زهرا باشد شاید آن کوچه ی باریک همین جا باشد شاید این کوچه همان جاست که زهرا اُفتاد گر چه هم دست به دیوار شد اما اُفتاد این قبیله همگی بوی پیمبر دارند در حسینیه‌ی خود روضه‌ی مادر دارند @maghaatel
🩸کاش بر نسلِ خلیل‌الله، باران می‌شدی / کاش‌ ای‌ آتش! به‌ زینب‌ هم‌ گلستان می‌شدی ... {حکایت راه‌رفتن إمام صادق علیه‌السلام در بین آتش} در نقل‌ها آمده است: 🥀 منصور دوانیقی ملعون به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان! 🥀 او به خانه امام علیه‌السلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیه‌السلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه می‌رفت و می‌فرمود: 📋 أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ ▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیه‌السلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد). 📚الکافی ج١ ص٣۶٧ ✍ آه یا امام صادق ... کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان می‌شد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد: 🥀 بانوى بلند قامتى را كنار خيمه‌اى ديدم... 📜 و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها، ▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله می‌کشید. 🥀 آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مى‌كرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مى‌زد، و گاهى وارد آن خيمه مى‌شد، و بيرون مى‌آمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم: 📜 يا هٰذِه ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟ ▪️اى زن! مگر شعله‌های آتش را نمى‌بينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمی‌كنى؟! چرا اینجا ایستاده‌ای؟! 📜 فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أُفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ ▪️در این‌هنگام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و فرمود: اى‌مرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مى‌كشد... 📚معالی السبطین، ج٢ ص٨ 📝 میان آتش نمرود پیکرِ تو نسوخت شبیه‌مادرمظلومه‌ات‌ پرِ تو نسوخت اگرچه‌از سر دوشت‌کشیده‌شد؛امّا هزار شُکر عبای مُطهّرِ تو نسوخت تو با کهولت‌ سِن،پابرهنه،در دل شب به‌حیرتم‌دلِ‌خصمِ‌ستمگر‌ِ‌‌‌ تو نسوخت؟ اگر‌چه‌ سوخت‌درِخانه‌ی‌تو در آتش هزارشُکردرآن‌بین‌همسرِ تو نسوخت پی‌طواف‌تو شعله به خانه وارد شد شبیه‌کعبه‌ولی‌پای‌تا‌ سرِ تو نسوخت اگرچه‌ زهر‌ تورا آب کرد همچون شمع در آفتاب ولی جسم لاغر تو نسوخت سه‌بار تیغ به رویت کشید آن نامرد ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت نرفت راس شریف تو بر سرِ نیزه ازاین‌طریق‌دلِ‌خون‌خواهرِ تو نسوخت به‌ دست‌ دشمن‌تو بود تازیانه ولی به ضرب آن کمر و کِتف دخترِ تو نسوخت نریخت‌بعدِتوآتش‌کسی‌به فرق‌ سرش دگرعمامه‌ی‌مُوسی‌بن‌جعفرِ تو نسوخت هزار مرتبه باقی‌ست‌جای‌شُکرش‌ که از اهل‌بیت‌تو یک‌تن‌ برابر‌ِ تو نسوخت @maghaatel
🩸وقتی‌که خانه‌ام را آتش زدند، به یاد اهل و عیال جدّ غریبم، سیدالشهداء "صلوات‌الله‌علیه" افتادم... در نَقلی آمده است: 🥀 فردای آن روزی که خانه امام صادق علیه‌السلام را آتش زدند‌، چند نفر از شیعیان به محضر آن حضرت رفتند، دیدند، که إمام علیه‌السلام محزون و گریان است. 🥀 عرض کردند: آقاجان! چرا گریه می‌کنید؟ آیا از این که دشمن چنین گستاخی به شما کرده، گریه می‌کنید؟ با اینکه نخستین بار نیست که به شما خاندان چنین می‌کنند! إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: 📋 لَمّا أَخَذتِ الّنارُ مٰا فِي الدِّهلِیز نَظَرتُ إلىٰ نِسائي وَ بَناتي يَتَراكَضنَ فِي صَحنِ الدّار مِنْ حُجرةٍ إلىٰ حُجرٍة وَ مِن مَكانٍ إلى مَكانٍ هٰذا وَ أٰنا مَعَهنّ في الدّار ▪️گریه‌ام برای این است که وقتی زبانه‌های آتش در دالان خانه، زبانه می‌کشید، زنان و دخترانم را دیدم که در صحن خانه از حجره‌ای به حجره دیگر و از جانبی به جانب دیگر می‌دویدند، تا آتش به آنها آسیب نرساند، با اینکه من در خانه همراه آن‌ها بودم. 📋 فَتَذكّرتُ رَوعَةَ عَيالِ جَدِّيَ الحُسينِ علیه‌السلام يَومَ عاشُوراء لمّا هَجَمَ القومُ عَلَيهنَّ وَ مُناديهم يُنادي أحرِقُوا بُيوتَ الظّالِمين. ▪️با آن صحنه، به یاد وحشت و خوف اهل و عیال جدّم حسین علیه‌السلام در غروب روز عاشورا افتاده‌ام، آن هنگام که دشمن به آنها هجوم آورد، و منادیِ‌دشمن فریاد می‌زد: خیمه‌های ظالمان را بسوزانید... 📚مأساة‌الحسین،علیه‌السلام، ص۱۶۰ ✍ به‌خدا سخت ترین لحظه‌ی عمرم این بود که شبیه دل زینب جگرم خونین بود دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ اَستر، گریان چون اسیریِ حرم، خاطره‌ای غمگین بود یاد غمهای رقیه، جگرم را سوزاند و همین روضه برای دل من تسکین بود وسط شعله‌ی آتش، نفسم بند آمد وای بر قاتل زهرا، به لبم نفرین بود ناصبی بود و به مادر، بد و بیرا میگفت بد دهن بود و فقط بر لب او توهین بود ریسمان بسته چو مولام، کشیدند مرا این جفا از خلفا، یک عمل ننگین بود تن خود را سپرِ اهل حرم میکردم در دفاعِ حرم فاطمه سهمم این بود با وجودیکه اهانت به نهایت دیدم باز هم تلخ ترینَش، به نظر شیرین بود هیچکس زیر سم اسب تنم را نفِشرد یاد گودال ولی سینه‌ی من سنگین بود نیزه و خنجر و شمشیر و سنانم نزدند کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود اهل بیتم که گرفتار اراذل نشدند عمه افسوس، اسیر سپهی بی دین بود وای از دغدغه‌ی «عمَّتِیَ المضروبه» چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود @Maghaatel
🩸 منصور دوانیقی، سه بار شمشیر کشید تا إمام صادق علیه‌السلام را به شهادت برساند، امّا ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 روزی منصور دوانیقی ملعون، امام صادق علیه‌السلام را توسط شخص نانجیبی به نام «ربیع» به قصر خود کشاند و سه مرتبه شمشیر خود را بلند کرد تا إمام علیه‌السلام را به شهادت برساند اما در هر مرتبه از کار خود منصرف می‌شد و شمشیر را غلاف کرد و در نهایت حضرت را رها کرده و إمام علیه‌السلام از قصر او خارج شدند. 🥀 ربیع ملعون، معترضانه به منصور دوانیقی گفت: چرا کار او را نساختی؟! منصور گفت: در هربار که شمشیر کشیدم، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با چهره‌ای غضب‌آلود در مقابل من متمثّل شد و من از ترس، شمشیر را غلاف کردم تا اینکه در بار سوم که شمشیر کشیدم، 📋 فَتَمَثَّلَ لِی رَسُولُ اللَّهِ بَاسِطَ ذِرَاعَیْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّی کَادَ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَیَّ ▪️رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌من نزدیک شد، پنجه‌های خود را گشوده بود و دامن به‌کمر زده و چشمانش قرمز شده بود و نهایت خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود مرا در پنجه‌های خود بفشارد. 📚مُهَج الدعوات،سیدبن‌طاووس،ص۱۹۲ ✍ آه یا رسول الله... کاش در جای دیگر، در مقابل یک نانجیبی دیگر، نیز متمثّل می‌شدید... در آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه، ▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند، 📜 فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیه‌السلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَ‌ما قَبَّلَهُ رَسولُ الله ▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیه‌السلام کمی باز شد و با صدای بی‌رمقی به آن ملعون فرمودند: وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمده‌ای! آنجایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید... 📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳ 📚ناسخ‌التواریخ،سیدالشهداء علیه‌السلام، ج۲ ص۳۸۶ ✍ دوباره پای برهنه شبانه آوردت شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت عبا نداری و عمامه و رِدایت کو؟ چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو؟ حرم تو هستی او پشت بر حرم داده تو ایستاده‌ای و نانجیب لٕم داده به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز سه بار خواست بسوزی به ناروا که نشد سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد سه بار سمت تو آمد ولی برِ تو نشست سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله به گریه مقبل تو گفت با رسول الله  بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد تمام پیکر‌ش از تیغ غرق خون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود لبش پُر از ترک و آب را بردند به روی ناقه‌ی عریان رُباب را بردند... @maghaatel
🩸 چیزی جز پوست و استخوان از امام صادق علیه‌السلام باقی نمانده بود ... در نقلی آمده است: 🥀 در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیه‌السلام وارد بر آن حضرت شدم؛ 📋 وَ قَدْ ذَبَلَ فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا رَأْسُهُ. ▪️دیدم بدن مبارک حضرت، آن‌چنان آب رفته است که جز یک سَر ، از آن بدن چیزی باقی نمانده بود. 🥀 با دیدن این حالت، گریه‌ام گرفت؛ حضرت به من رو کردند و فرمودند :برای چه گریه می‌کنی؟ عرضه داشتم: 📋 لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَرَاکَ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ ▪️چگونه گریه نکنم در حالی که شما را با این حال می‌بینم؟!(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ➖ در روایتی دیگر حسن بن زیاد گوید: 🥀 در ساعات پایانی عمر شریف امام صادق علیه‌السلام خدمت آن حضرت رسیدم، 📋 فَوَجدتُهُ عَلَی سَریرٍ مُستَلقیاً علیه، و ما بینَ جِلدِهِ و عَظُمِهِ شَیءٌ ▪️دیدم که آن حضرت بر روی تختی به پشت خوابیده‌اند و چیزی بین پوست و استخوان آن حضرت دیگر باقی نمانده بود.(۲) ✍ آه یا إمام صادق... دست خودمان نیست... چه کنیم که این حال و روز شما و این عبارت‌هایی که درباره وضعیت جسم شریف‌تان نَقل کرده‌اند، دل ما را پشت درِ خانهٔ مادرِ غمدیده‌ای کشیده است، که خودتان حال و روز آن مادر را اینگونه برای ما شرح داده‌اید: 📜 وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ... ▪️آن‌چنان جسم شریف فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نحیف شده بود و گوشت و پوست بدنش آب گشته بود که جز یک شَبَه از فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، چیزی باقی نمانده بود.(۳) ➖ و یا در جای دیگر فرمودید: 📜 أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَی عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ ▪️فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بعد از شهادت پدر بزرگوارش، دائمًا سر خود را می‌بست؛ جسمش نحیف شده بود؛ قوت خود را از دست داده بود؛ چشمانش گریان بود؛ قلبش آتش گرفته بود و پیاپی از حال می‌رفت...(۴) 📚 منابع: (۱)مشکاة الأنوار،طبرسی،ص۴۰ (۲)مدینة المعاجز،بحرانی، ج۶ ص۳۰ (۳)دعائم الاسلام، ج۱ ص۲۳۲ (۴)بحارالانوار،مجلسی، ج۴۳ ص۱۸۴ ✍ صدا زدم سر سجاده ی دعا، زهرا چرا که هست به ما حجت خدا زهرا همینکه ناله زدم یاد روضه ها، زهرا میان شعله، درِ خانه سوخت، یا زهرا به روی آتشِ برخاسته میان حریم قدم زدم که بدانند أنا ابنُ ابراهیم گرفته‌اند دَم سجده‌ام، مجالم را به ناسزا چه بهم ریختند حالم را کسی نکرد مراعات سن و سالم را گرفته‌اند به سُخره، قَدِ هِلالم را؟! به من مجال ندادند قدر یک نفسی میان نافله، سجاده را کشید کسی تمام شهر به ما ظلم بی عدد کردند به یکدگر سر این ظلم ها مدد کردند چرا عبای مرا زیر پا لگد کردند؟! چقدر با منِ شیخ الائمه بد کردند رفیق های پُر از ادعا کجا بودند؟! زمان واقعه، شاگردها کجا بودند؟! شدم زمان تهاجم عذاب، مثل علی زمانه بر سر من شد خراب، مثل علی غمم به سینه شده بی حساب، مثل علی دو دستِ بسته میان طناب، مثل علی چقدر مثل علی ماتمم شد اما نه فقط زدند مرا با لگد، زنم را نه به پشت اسب، شبانه دوانده اند مرا به روی خاک به کینه کشانده اند مرا شبیه آینه بودم، شکانده اند مرا به یاد داغ رقیه رسانده اند مرا مرا میان گذرگاه، کو به کو بردند چقدر داد کشیدند و آبرو بردند اگرچه سوختم از غصه، خون جگر نشدم به آتش غم فرزند، شعله ور نشدم عذاب، با غم جان کندنِ پسر نشدم کنار کاظم خود، مثل محتضر نشدم به یاد داغ و عزای حسین نوحه کنید تمام عمر برای حسین نوحه کنید خودم اسیر شدم، خواهرم اسیر نشد کسی به نیت نیزه زدن اجیر نشد چنان حسین کسی زیر دشنه، پیر نشد نصیب پیکر من تکه ای حصیر نشد زدند بعد کشاکش برای پیرهنش هزار و نهصد و پنجاه ضربه بر بدنش @Maghaatel
🩸پاره‌های جگر امام صادق علیه‌السلام، در اثر زهر، از دهان مبارکش، قطعه قطعه بیرون می‌آمد... در نقلی آمده است: 🥀وقتی‌که منصور دوانیقی ملعون،‌ به وسیله انگور یا انار، سمّ به إمام صادق علیه‌السلام خورانْد، آن سمّ، چنان قوی بود که وقتی که آن حضرت مقداری از آن انگور یا انار مسموم را خوردند، 📋 فَجَعلَ يَجودُ بِنَفسِهِ وَ قَد اِخضَرَّ لَونُهُ ▪️در حال جان دادن بودند و از درد، به خود می‌پیچیدند و رنگ مبارک حضرت،‌ گوئیا سبز شده بود. 📋 وَصارَ یَتَقَیَّأُ کَبِدَهُ قِطَعاً قِطَعاً ▪️و پاره های جگر آن حضرت، قطعه قطعه از دهان مبارکش بیرون می‌آمد. 📚کتاب الوفیات، ج۲، ص۲۴۸. ✍ جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند پیرمردی زِ نَفَس ماند و کمانی‌تر شد خانه‌ی سوخته را بارِ دگر سوزاندند باز تکرارِ غمِ آتش و دود و دَر شد همه بر مرکب و من در پِیِ شان رویِ زمین پشتشان آه فقط ناله‌یِ من مادر شد دستِ من بسته و از داغِ غمت اُفتادم یادِ دستت که به دنبالِ علی پَرپر شد یادِ دستان یتیمی که به اُمید پدر بِین زنجیر تَرَک خورد و کمی لاغر شد گوشواره , گُلِ سر رفت زِ یادش اما در عوض روضه‌ی او غارت انگشتر شد @Maghaatel
🩸بر هر آن‌که یادِ «أصغر» شعله بر قلبش زَنَد / دیدنِ شش‌ماهه‌ها هم کارِ مشکل می‌شود... در نقلی آمده است: 🥀 روزی کُمیت شاعر به محضر إمام صادق علیه‌السلام آمد و حضرت به او فرمودند: 📋 أنشِدنی فی جَدِّیَ الحُسین علیه‌السلام ▪️یک روضه‌ای از جدّ غریبم، امام حسین علیه‌السلام برایم بخوان! 🥀 وقتی که کُمیت شروع به خواندن کرد، امام علیه‌السلام شدیداً گریه کردند و زنان و فرزندان حضرت نیز، در هر جای خانه که بودند، شروع به گریه و زاری نمودند. در همین حین که صدای گریه و زاری بلند بود، 📋 خَرَجتْ جاریةٌ مِن خَلفِ السِتْرِ ... و فی یَدِها طِفلٌ صَغیرٌ فَوَضَعَتْهُ فی حَجرِ الإمام علیه‌السلام ▪️از پشت پرده، کنیزکی آمد و در حالی که یک طفل شیرخوار را هم به همراه داشت، آن طفل را در دامن إمام علیه‌السلام گذاشت. 🥀 در این هنگام گوئیا مصیبتِ حضرت علی اصغر علیه‌السلام تداعی شد و إمام صادق علیه‌السلام با نگاه به آن طفل شیرخوار به شدت می‌گریستند و صدای گریه و زاری زنان و فرزندان حضرت بالا گرفته بود ... 📚معالی السبطین ص۳۹۲ 📚الوقایع والحوادث ج۳ ص۲۹۹ @maghaatel
🩸بر سر سفره‌ای که إمام صادق علیه‌السلام نشسته بودند، - العیاذبالله - ، «شراب»‌ حاضر کردند ... راوی گوید: 🥀 وقتی‌که امام صادق علیه‌السلام را به نزد منصور دوانیقی آوردند، در خدمت در خدمت آن حضرت بودیم. یکی از فرماندهان منصور، یک مهمانی را در قصر منصور تدارک دیده بود. 🥀 امام صادق علیه‌السلام نیز بین مهمانان حضور داشت؛ سر سفره وقتی‌که مهمانان مشغول خوردن غذا بودند، یک نفر از آنها آب خواست و قدحی که شراب در آن بود، آوردند؛ همین که قدح به‌دست آن مرد رسید، امام صادق علیه‌السّلام از جا برخاست. 🥀 پرسیدند: آقا! چرا بلند شدید؟ إمام علیه‌السلام فرمود: جدّم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: 📋 مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَی مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْرُ. ▪️هر کس بر سر سفره‌ای بنشیند که شراب در آن سفره خورده می‌شود، ملعون است. 📚الکافی ج۶ ص۲۶۸ ✍ آه یا امام صادق... همین‌که یک شیعهٔ جعفری، می‌شنود که بر سر سفره‌ای که شما نشسته بودید، شراب آوردند، قلب او درد می‌گیرد... امّا تا اسم «شُرب خمر» می‌آید، مصائبی را به تصویر میکشد که نزدیک است قلب انسان متلاشی شود... ➖ یکی از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون می‌گوید: 📜 وَ کُنَّا إِذَا أَمْسَیْنَا وَضَعْنَا الرَّأْسَ فِی التَّابُوتِ وَ شَرِبْنَا الْخَمْرَ حَوْلَ التَّابُوتِ ▪️در مسیر بین کربلا تا شام، هنگامی که شب می‌شد، سَر إمام حسین علیه‌السلام را در میان صندوقی می‌نهادیم و در اطراف آن می‌نشستیم و مشغول شُرب خمر می‌شدیم.(۱) 📝 هر منزل و روستا که بُردند پای سر تو «شراب» خوردند... ➖ یا امام صادق ... اگر بر سر سفره شما شراب آوردند، دیگر شراب بر سَر و روی‌تان نریختند؛ اما ای‌کاش ما می‌مُردیم برای آن ساعتی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف ▪️يزيد ملعون شراب می‌خورد و تَه‌مانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليه‌السّلام می‌ريخت.(۲) 📚(۱)لهوف ص١۵٢ 📚(۲)نفس المهموم، ص۴۳۹ ؛ معالي السّبطين، ج۲ص۵۸ 📝 با پیرمرد خسته که دعوا نمی‌کنند با دست بسته وارد بَلوا نمی‌کنند بر خانهٔ امام که حمله نمی‌برند اینگونه با بزرگ حرم، تا نمی‌کنند در خانه‌ای که هست زن و بچه بین آن آتش به پشت خانه که برپا نمی‌کنند وقتی هنوز نالهٔ زهرا رسد به‌گوش تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند شاید زنی به پشت درِ خانه آمده در را که با فشار لگد وا نمی‌کنند شه را پیاده در پیِ مرکب نمی‌کِشند با کینه هتک حرمت آقا نمی‌کنند هفتاد ساله را که دگر هول نمی‌دهند یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمی‌کنند پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد این رسم را به دِیر و کلیسا نمی‌کنند بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت یکجا بگو که ظلم در آنجا نمی‌کنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمی‌کنند دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد خجلت ز جای بوسهٔ طاها نمیکنند تَه ماندهٔ شراب خودش را به طشت ریخت فکری به حال زینب کبری نمی‌کنند @maghaatel
🩸نوحُ‌الأئمه گفت: «نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ»... مرحوم حاج سید مرتضی نُجومی کرمانشاهی - که از علمای برجسته شیعه در عصر حاضر بوده‌اند - در کتاب «فیض قلم» این روایت را از امام صادق عليه‌السلام نقل کرده‌اند که حضرت فرمودند: 📋 نُوحُوا عَلَي الْحُسَينِ علیه‌السلام نَوحَ الثَّکْليٰ عَلَي وَلَدِها ▪️ همچون مادرِ بچه‌مُرده بر إمام حسين عليه‌السلام نوحه کنيد! 📚فیض قلم، ص۵۰ ✍نوحوا علی الحسین که جدم غریب بود دربین سی هزار نفر بی حبیب بود نوحوا علی الحسین که یک شاه بی پناه تنها فتاده بود به چنگال یک سپاه نوحوا علی الحسین لبش تشنه وکباب می‌گفت از عطش جگرم آب آب آب نوحوا علی الحسین غریبانه کشته شد نوحوا علی الحسین چو بیگانه کشته شد نوحوا علی الحسین هوا گشت قیرگون شد آسمان به رنگ کبودی و نیلگون نوحوا علی الحسین به سرزینبِ غمین آمد دوان به خیمه‌گه زین العابدین تا عمه جان پردهٔ آن خیمه را کشید یعقوب کربلا چو هوا را به دیده دید نوحوا علی الحسین سری روی نیزه هاس سر از تنش جدا و تنش از سرش جداس @maghaatel
🩸إمام‌صادق علیه‌السلام با روضهٔ «اسارت»،‌ از حال می‌رفتند | شرح گوشه‌ای از أسرار گودال قتلگاه ... شخصی به نام «ابن‌حبیب» گوید: 🥀 نزد مولایم امام صادق علیه‌السلام بودم که شنیدم در سجده‌اش می‌فرمود: 📋 اللّٰهمَّ اْغفِرْ لِمَنْ زارَ جَدِّیَ الحُسین وَ مَنْ بَکیٰ عَلَیه ▪️خدایا ببخش زائرین قبر سیدالشهداء علیه‌السلام را و کسانی که برای او گریه می‌کنند. 🥀 وقتی مناجات حضرت تمام شد، نشست در حالی که اشک‌ها، محاسن حضرت را خیس کرده بود. ➖ عرض کردم: ای مولای‌من! چرا کعبه به رنگ سیاه است؟ 🥀 امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: وقتی حضرت ابراهیم علیه‌السلام خانه کعبه را ساخت، پارچه سبز روی آن انداخت،اما خدای متعال وحی فرستاد که: ای ابراهیم! پارچه کعبه را سیاه کن که منِ خدا، در عالم معنا عزادار سیدالشهداء علیه‌السلام نوهٔ سیدالانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله هستم. ➖ عرض کردم: ای سروَر من! به ما خبر رسیده در بدن جدّ شما از سینه تا پایین هزار زخم تیر و نیزه و شمشیر و چوب و غیره بوده؛ آیا درست است؟ 🥀 حضرت فرمودند: بلکه بیش از این بوده است. ➖گفتم: چگونه در یک بدن، این همه جراحت می‌تواند باشد؟ 📋 فبَکیٰ عندَ ذٰلکَ یَکادُ اَنْ یُغشیٰ عَل‍َیه. ▪️در این هنگام، حضرت آن‌قدر گریه کردند که نزدیک بود، غش کنند؛ 🥀 سپس فرمودند: 📋 قَدْ ضَرَبُوا السَّیفَ عَلَی مَوضِعِ السَیفِ وَالسَّنانَ عَلَی مَوضِع السَّنان وَالسَّهمَ عَلَی مَوضِعِ السَّهم ▪️همانا شمشیر بر جای شمشیر می‌زدند؛ نیزه بر جای نیزه می‌زدند؛ تیر بر روی تیر می‌زدند. ➖ بعد عرض کردم: علت بوی عطر تربت سیدالشهداء علیه‌السلام و عظمت کربلا چیست؟ 🥀 امام علیه‌السلام فرمودند: خاک کربلا با خون جدّم مخلوط شد، وقتی که اسب‌ها را بر بدن او تاختند. و حضرت فرمودند: می‌توان از خاک کربلا برای شفا خورد. ➖ بعد عرض کردم: مخدّرات وقتی به شام رسیدند، «کاشفات الوجوه» بودند؛ آیا این مطلب درست است؟ 🥀 راوی گوید: 📋 وَاللّهِ رَاَیتُ مَولایَ جَعفَرَ الصّٰادِقَ علیه‌السلام عِندَ ذٰلکَ قَد بَکیٰ بُکاءً شَدیداً بِحَیثُ لَم یَقدرْ اَنْ یُجیبَ عَنْ ذٰلکَ وَلٰکِنْ اَومَئَ الیٰ ذٰلکَ بِرَأسِهِ ▪️وقتی این را گفتم به خدا قسم دیدم حضرت چنان گریه کرد که توان صحبت‌کردن نداشت، اما با سر مبارکش در تأیید این مصیبت، اشاره فرمود. (در نقل‌های دیگر آمده است که کسی نمی‌توانست به صورت‌هایشان نگاه کند‌ و هاله‌ای از نور حجاب شده بود.) 📚بحرالمصائب،(نسخه خطی) ج۳ ص۴۰۸ @Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
◾️فهرستِ لینک‌دار مصائب و مقاتل حضرت بیرون‌کشاندنِ إمام صادق علیه‌السلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب | گریز به روضه اسارت آل اللهآتش زدن خانه إمام صادق علیه‌السلام و راه رفتن آن حضرت در بین آتش | گریز به آتش کشیدن خیمه‌های عاشوراتداعی غروب عاشورا و آتش زدن خیمه‌ها به هنگام آتش زدن خانه إمام صادق علیه‌السلام | حال و روز زنان و فرزندان إمام علیه‌السلام به هنگام آتش زدن خانه حضرتشمشیر کشیدن منصور دوانیقی به قصد کشتنِ إمام صادق علیه‌السلام و منصرف شدن او | گریز به گودال قتلگاه نحیف‌شدنِ بدن مبارک إمام صادق علیه‌السلام در ساعات پایانی عمر | گریز به روضه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها جگر امام صادق علیه‌السلام در اثر زهر، پاره پاره شدحاضر کردن شراب بر سر سفره امام صادق علیه‌السلام | گریز به مجلس شراب یزید و...آوردنِ طفل شیرخواره در مجلس روضه امام صادق علیه‌السلام و تداعی مصیبت حضرت علی اصغر علیه‌السلام امام صادق علیه‌السلام با روضه اسارت آل الله از حال می‌رفتند... | گوشه‌ای از اسرار گودال قتلگاهروایت : نُوحُوا عَلَی الحُسین علیه‌السلام... @Maghaatel2
. سلام علیکم ، اَعظَمَ اللهُ اُجورَکم ➖ دوستان می‌تواند فهرست لینک‌دارِ بالا 👆 را برای عاشقان و دلسوختگان غمِ امام صادق علیه‌السلام، «» کنند تا در این ایام، دل‌های بیشتری هم‌غصّه با غصّه‌های حضرت حجة‌بن‌الحسن ارواحنافداه بشود. ➖ ضمناً اگر عزیزان تمایل دارند مثل فهرست بالا، به فهرست لینک‌دارِ مصائب ، و مصائب و مقاتل دسترسی داشته باشند، به کانال فهرست مقاتل مراجعه فرمایند. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3209822579C0f720607da .
🩸گوشه‌ای از حالات امام صادق «علیه‌السّلام» در مصیبتِ سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» حضرت امام صادق علیه‌السّلام همواره، روضه‌دارِ عزای سیدالشهداء علیه‌السلام بودند و به هر بهانه به یاد آن حضرت می‌افتادند و منقلب می‌شدند ... در پاره‌ای از روایات، به احوالاتِ امام صادق علیه‌السلام به هنگام یاد سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» ، اشاراتی شده است که برخی از آن‌ها را ذکر می‌کنیم: 🔖 چنان غَمی بر قلب آن حضرت می‌نشست که دیگر اختیار حال خود را نداشتند ... روزی جناب ابابصیر در محضر امام صادق علیه‌السلام بودند که یکی از فرزندان آن حضرت وارد شدند؛ امام علیه‌السلام آن پسر را به آغوش کشیدند و به شدت گریه کردند ... سپس به جناب ابابصیر فرمودند: 📋 یَا أَبَا بَصِیرٍ إِذَا نَظَرْتُ إِلَی وُلْدِ الْحُسَیْنِ أَتَانِی مَا لَا أَمْلِکُهُ بِمَا أَتَی إِلَی أَبِیهِمْ ... (۱) ▪️ای ابابصیر! هر گاه به یکی از فرزندان امام حسین علیه‌السلام نگاه می‌کنم، حالتی به من دست می‌دهد که دیگر اختیار آن حال را ندارم به خاطر مصیبتی که بر سر جدّشان اباعبدالله الحسین علیه‌السلام آوردند ... (امام صادق علیه‌السّلام «فرزند خودشان» را می‌بینند، اما به یاد مصائب جدّ غریب‌شان سیدالشهداء علیه‌السلام می‌افتند!؟ گوئیا دنبال بهانه‌اند برای بی‌تاب شدن برای اباعبدالله الحسین علیه‌السلام ...) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 مانند مروارید، قطرات اشک از چشمان‌شان می‌افتاد ... عبدالله بن سنان گوید: در روز عاشورا خدمت امام صادق علیه‌السّلام رسیدم؛ 📋 فَأَلْقَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ ظَاهِرَ الْحُزْنِ وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ.(۲) ▪️دیدم که رنگ چهره آن حضرت پریده، سرتاپای وجودش را حزن گرفته است؛ اشک از چشمان مبارکش همانند دانه‌های مروارید، می‌افتاد. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 با یاد سیدالشهداء علیه‌السلام دیگر در آن روز، تبسّمی هم بر لب نداشتند ... در روایت آمده است: 📋 مَا ذُکِرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی یَوْمٍ قَطُّ فَرُئِیَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُتَبَسِّماً فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ إِلَی اللَّیْلِ (۳) ▪️هیچ روزی نبود که یادی از سیدالشهداء علیه‌السلام در نزد امام صادق علیه‌السّلام بشود، مگر آنکه دیگر کسی آن حضرت را تا شب، خندان نمی‌دید. و یا در جای دیگر فرمودند: 📋 فَمَا أَنْغَصَ ذِکْرَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام لِلْعَیْشِ!إِنِّی مَا شَرِبْتُ مَاءً بَارِداً إِلَّا ذَکَرْتُ الْحُسَیْنَ (۴) ▪️یادِ سیدالشهداء علیه‌السلام چقدر عیش و آسایش را تلخ و ناگوار مى‌كند! من هيچ گاه آب سرد نمى‌نوشم مگر اينكه امام حسين علیه‌السلام را ياد مى‌كنم! ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 به گونه‌ای گریه می‌کردند که نزدیک بود از حال بروند و غشّ کنند ... راوی گوید: وقتی که از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: چگونه می‌شود در یک بدن (پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام) بیش از هزار زخم جا شود؟! 📋 فبَکیٰ عِندَ ذٰلکَ یَکادُ اَنْ یُغشیٰ عَل‍َیه.(۵) ▪️در این هنگام، حضرت آن‌قدر گریه کردند که نزدیک بود، غش کنند و از حال بروند! 📚(۱) کامل الزیارات، ص۸۳ 📚(۲) مصباح المتهجد، ص۵۴۷ 📚(۳) الأمالی الصدوق، ص۱۲۲ 📚(۴) الأمالی الصدوق، ص۲۰۵ 📚(۵) بحر المصائب، ج۵ ص۲۴۵ @Maghaatel
🩸أَنَا کَفَّنْتُ أَبِی ... در نقلی آمده است: امام کاظم علیه‌السلام در عزای پدر بزرگوارش با گریه چنین می‌فرمود: 📋 یاأَبَتاه مَن بَعدَكَ، وا طولَ حُزناه، وا حَسرَتاه مِن بَعدِكَ، يا أَبَتاه وَا انقِطاعَ ظَهراه (۱) ▪️پدر جان! پس از شما چه کسی را داریم؟ وای از طولانی بودن اندوهم! وای از حسرتم پس از شما! وای از شکستن کمرم!». 🥀 به روایت کتاب شریف «کافی»، حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام فرمودند: 📋 أَنَا کَفَّنْتُ أَبِی فِی ثَوْبَیْنِ شَطَوِیَّیْنِ کَانَ یُحْرِمُ فِیهِمَا وَ فِی قَمِیصٍ مِنْ قُمُصِهِ ▪️من، بدن مبارک پدرم را در دو پارچه مصری (معروف به شَطوی) که در آنها اِحرام بسته بود و در یکی از پیراهن‌های خود ایشان، 📋 وَ فِی عِمَامَةٍ کَانَتْ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام وَ فِی بُرْدٍ اشْتَرَیْتُهُ بِأَرْبَعِینَ دِینَاراً (۲) ▪️و همچنین در عمامه‌ای که متعلّق به حضرت امام سجاد علیه‌السلام بود و نیز در پارچه‌ای که آن را به چهل دینار خریدم، کفن کردم. 📚(۱) کتاب الوفیات،ج۲، ص۲۴۹. 📚(۲) الکافی ج ۱ ص ۴۷۵. ✍ آه یا موسی بن جعفر... الحمدالله که شما با دستان مبارک خودتان بدن مطهر پدرتان را در چند پارچه و کفن گران‌قیمت، کفن نمودید ... 🥀 ای‌کاش جدّ شما امام سجاد علیه‌السلام هم می‌فرمود: «کَفَّنْتُ أَبِی...» اما گویا اینگونه زین‌العابدین علیه‌السلام فرموده باشند: «جَمَعْتُ أَبِی...» ➖ چرا که «مقاتل» نوشته‌اند: 🥀 وقتی که امام سجاد "علیه‌السلام" نگاهشان به جراحات بسیار و قطعه قطعه بودنِ اعضاء مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِ‌السَّلَام افتاد، رو به طائفه بنی اسد کردند و فرمودند: «حصیری بیاورید تا بدن پدرم را در آن بگذارم!» 🥀 دو دست (از عالم غیب) پیدا شد و آن بدن را گرفت - و آن دو دست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود - و آن اعضاء قطعه قطعه شده را بر روی آن بوریا جمع کرد؛ حتی انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، دفن نمودند. 📚کبریت الاحمر، بیرجندی ص۸۷۰ 📚سحاب رحمت،یزدی، ص ۶۵۳ 📝 غیر از این خاکِ بلاکَش، وطنی نیست تو را جز سنان و نی و خنجر، چمنی نیست تو را گفتم از خاتم انگشت، تو را بشناسم تو که انگشت نداری، یَمَنی نیست تو را تو پس از قتل حسن، گفته‌ای «غارت زده‌ام» حال، غارت شده‌ای، پیرهنی نیست تو را استخوان های تنت مثل دلت نرم شده جز من و مادرمان، سینه زنی نیست تو را بسکه اسب از بدنت رد شده چون خاک شدی تا رسیدم به تو دیدم، بدنی نیست تو را بوریا بود بهانه، که بدن جمع شود ورنه جز خاک بیابان، کفنی نیست تو را @Maghaatel
🩸اهتمام امام صادق علیه‌السّلام نسبت به فراگیری و حفظ «اشعار نابِ مدح و مرثیه اهل‌البیت علیهم‌السلام» ... در بین شعرای شیعه در زمان امام صادق علیه‌السّلام، شاعری است به نام «سَیف (یا سفیان) بن مُصعب عَبدی»؛ 🔖 سید حِمیری که خود از شاعران نامدار شیعه در زمان امام صادق علیه‌السّلام است، می‌گوید: «من از همه مردم شاعرتر هستم الّا از سیف بن مُصعب عبدی» (۱) 🔖 امام صادق علیه‌السّلام به جناب «عبدی» می‌فرمودند: 📋 قُلْ شِعْراً تَنُوحُ بِهِ النِّسَاءُ ▪️به گونه‌ای (در مصائب آل الله) شعر بگو که زن ها و مخدّرات، با شعر تو، بلند بلند نوحه کنند و ناله سر دهند! (۲) 🔖 روزی جناب «عبدی» به محضر امام صادق علیه‌السّلام شرفیاب شد و حضرت به او فرمودند: «أُمّ فَروَه» (ظاهراً در اینجا مراد، دختر آن حضرت بوده است) را صدا بزن تا بیاید و بشنود که با جدّ غریبش چه کرده‌اند؟! وقتی که «أمّ فروه» حاضر شد و پشت پرده نشست، جناب «عبدی» به گونه‌ای شعر خواند و مرثیه‌سرایی نمود، که زن‌ها و مخدّرات، فریاد می‌زدند...(۳) 🔖 مرحوم علامه امینی در «الغدیر» نقل می‌کند که امام صادق علیه‌السّلام به «أباعُمارة» فرمودند: 📋 أنشِدْنِي لِلعَبدِيّ فِي الحُسَينِ علیه‌السلام ▪️ای ابا عُماره! شعری را که «عبدی» در رثای سیدالشهداء علیه‌السلام سروده است، برایم بخوان!(۴) {این روایت،‌ حاکی از اُنس امام صادق علیه‌السّلام با شعر «عبدی» دارد} 👈 اما نکته‌ای که حائز اهمیت است اینکه امام صادق علیه‌السلام - از آنجا که اشعار جناب عبدی در مدح و رثای آل الله ، بسیار ناب و جانسوز بوده است - خطاب به شیعیان امر نموده و فرموده‌اند: 📋 یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ عَلِّمُوا أَوْلَادَکُمْ شِعْرَ الْعَبْدِیِّ فَإِنَّهُ عَلَی دِینِ اللَّهِ 🔻 ای شیعیان! به فرزندان‌تان شعر «عبدی» را یاد دهید، زیرا او این اشعار را بر طبق دین خدا سروده است.(۵) 📚(۱) الأغانی، ج۷ ص۲۹۳ ؛ الغدیر، ج۲ ص۴۰۹ 📚(۲)رجال کَشّی،ص۳۴۳ 📚(۳)الکافی،ج۸ ص۲۱۵ 📚(۴)الغدیر، ج۲ ص۲۹۵ 📚(۵)رجال کَشّی، ص۷۰۴ ✍ ای‌کاش همان‌قدر که دوستداران آل الله «علیهم‌السلام» دغدغه کسب نمرات عالی در مدارس و دغدغه فراگیری برخی از زبان‌های خارجه و ... را نسبت به فرزندان‌شان دارند، لااقل همان اندازه نیز دغدغه فراگیری اشعار ناب در مدح و مراثی اهل‌البیت علیهم‌السلام را نسبت به خود و فرزندان‌شان داشتند ... @Maghaatel
🩸به فدای آن إمامی که هرگاه یک «روضه‌خوان» را می‌دید، او را در کنار خود می‌نشاند و می‌فرمود: «بسم الله … روضه بخوان!» جناب «زید شَحّام» گوید: 🔖 ما و گروهی از کوفی‌ها در حضور امام جعفر صادق علیه‌السّلام نشسته بودیم که، 📋 فَدَخَلَ جَعْفَرُ بْنُ عَفَّانَ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَقَرَّبَهُ وَ أَدْنَاهُ ▪️جعفر بن عَفّان به حضور امام صادق علیه‌السلام مشرف شد. حضرت او را به نزدیک خود فراخواند و در کنار خود به او جای داد. { معلوم می‌شود که روضه‌خوان سیدالشهداء علیه‌السلام یک جایگاه ویژه‌ای در نزد امام زمان خود دارد... } 🔖 سپس امام صادق علیه‌السلام به او فرمودند: ای جعفر! او گفت: لبیک! خدا مرا فدای شما گرداند! امام علیه‌السلام به او فرمودند: 📋 بَلَغَنِی أَنَّکَ تَقُولُ الشِّعْرَ فِی الْحُسَیْنِ علیه‌السلام وَ تُجِیدُ ▪️به من خبر رسیده که تو خیلی خوب در مصیبت امام حسین علیه‌السّلام شعر می‌گویی؟! 🔖 او گفت: آری؛ فدای‌تان شوم! حضرت به او فرمود: پس برایمان شعرت را بخوان! 📋 فَأَنْشَدَهُ فَبَکَی وَ مَنْ حَوْلَهُ حَتَّی صَارَتِ الدُّمُوعُ عَلَی وَجْهِهِ وَ لِحْیَتِهِ ▪️وقتی که وی شروع به خواندن اشعار کرد، امام صادق علیه‌السّلام به قدری گریه کردند که اشک‌های آن حضرت بر گونه‌های صورت و محاسن مبارکش فرو ریخت و افرادی هم که حضور داشتند گریان شدند. 🔖 سپس حضرت صادق علیه‌السّلام به او فرمودند: 📋 یَا جَعْفَرُ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَهِدَتْ مَلَائِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ هَاهُنَا یَسْمَعُونَ قَوْلَکَ فِی الْحُسَیْنِ علیه‌السلام وَ لَقَدْ بَکَوْا کَمَا بَکَیْنَا وَ أَکْثَرَ ▪️ای جعفر! به خدا قسم ملائکه مقرّب خدا شعری را که در اینجا برای امام حسین «صلوات الله علیه» گفتی، شنیدند و بیشتر از ما هم گریه کردند! 🔖 ای جعفر! خدا هم اکنون بهشت را بر تو واجب نمود و تو را آمرزید. آنگاه فرمود: ای جعفر! آیا زیادتر از این هم برای تو بگویم؟ گفت: آری ای مولای من. امام علیه‌السلام فرمود: 📋 مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِی الْحُسَیْنِ علیه‌السلام شِعْراً فَبَکَی وَ أَبْکَی بِهِ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ غَفَرَ لَهُ ▪️احدی نیست که در مصیبت امام حسین علیه‌السلام شعر بگوید و گریه کند و دیگران را گریان نماید مگر اینکه خدای متعال، بهشت را بر او واجب می‌کند و او را می‌آمرزد. 📚 رجال کشّیّ، ص۱۸۷. ✍ گر لطف دوست می‌طلبی از «غم حسین» آتش بگیر اوّل و آتش بزن به خلق ... @Maghaatel
🩸به فدای آن آقایی که هیچ‌گاه از «روضهٔ سیدالشهداء علیه‌السلام» سیر نمی‌شد ... جناب «ابا عُماره» گوید: 🔖 به محضر امام صادق علیه‌السّلام شرفیاب شدم و حضرت به من فرمودند: 📜 یَا أَبَا عُمَارَةَ أَنْشِدْنِی فِی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام ▪️ای ابا عُماره! در مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام شعری برایم بخوان! 🔖 «اباعمارة» گوید: 📜 فَأَنْشَدْتُهُ فَبَکَی علیه‌السلام ▪️وقتی که من شعری در عزای سیدالشهداء علیه‌السلام خواندم، آن حضرت گریان شدند. 📜 ثُمَّ أَنْشَدْتُهُ فَبَکَی علیه‌السلام ▪️دوباره شعر گفتم و روضه خواندم و آن حضرت دوباره گریستند. 🔖 «اباعُماره»گوید: 📜 فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أُنْشِدُهُ وَ یَبْکِی حَتَّی سَمِعْتُ الْبُکَاءَ مِنَ الدَّارِ ▪️به خدا قسم من همچنان شعر می‌گفتم و روضه می‌خواندم و آن حضرت می‌گریستند تا اینکه صدای گریه را از داخل خانه آن حضرت شنیدم. 🔖 سپس امام صادق علیه‌السلام به من فرمودند: ➖ ای ابا عُماره! کسی که در عزای امام حسین علیه‌السلام شعر بگوید و تعداد پنجاه نفر را بگریاند بهشت بر او واجب خواهد شد. ➖ اگر کسی در عزای امام حسین علیه‌السلام شعر بگوید و تعداد سی نفر را گریان کند جزای او بهشت است. ➖ هر کس در مصیبت امام حسین علیه‌السلام شعر بگوید و تعداد بیست نفر را بگریاند بهشت جزای او خواهد بود. ➖ کسی که در عزای امام حسین علیه‌السلام شعر بگوید و تعداد ده نفر را گریان نماید بهشت از آن اوست. ➖ و هر کس که در عزای امام حسین علیه‌السلام شعر بگوید و یک نفر را گریان کند جزایش بهشت خواهد بود. ➖ اگر کسی در عزای امام حسین علیه‌السلام شعر بگوید و خودش گریه کند اهل بهشت می‌شود. ➖ اگر شخصی در مصیبت امام حسین علیه‌السلام شعر بگوید و تظاهر به گریه کند پاداش وی بهشت خواهد بود. 📚ثواب الأعمال، ص ۴۷. 📚کامل الزیارات ص ۱۰۵. ✍ گویا امام صادق علیه‌السّلام خطاب به روضه‌خوان های سیدالشهداء علیه‌السلام می‌خواهند این را بفرمایند که به هیچ‌وجه دنبال عِدّه و عُدّهٔ جلسه و مستمع‌تان نباشید ... چه یک نفر مستمع باشد چه هزار نفر ...‌ فرقی ندارد ؛ حتی اگر مستمع نداشتی، برای خودت روضه بخوان! که اگر «خالصًا لِوَجهِ الله» روضه خواندی، پاداش تو بهشت است ... @Maghaatel
🔰 اگر از دوری امام زمان ارواحنافداه، «گریان» و «سرگردان» شدیم، عاقبت به درِ خانه‌اش می‌رسیم ... جناب «هشام بن سالم» - که از اصحاب نزدیک به امام صادق علیه‌السّلام است - گوید: 🔹 پس از شهادت امام صادق علیه‌السّلام ما در مدینه بودیم؛ من و مؤمن‌ُالطّاق و ابو جعفر (که از دیگر اصحاب امام صادق علیه‌السلام بودند) و سایر مردم به امامت عبد‌اللَّه (أفطح) اعتقاد داشتیم. 🔸 {هشام به همراه مؤمن‌ُالطّاق وارد بر عبدالله أفطح (فرزند امام صادق علیه‌السّلام) می‌شوند و سوالاتی از او می‌پرسند که از جواب‌های او دچار تشکیک در امامت او می‌شوند} 🔖 لذا جناب «هشام بن سالم» گوید: با گمراهی و سرگردانی از پیش عبدالله أفطح خارج شدیم؛ نمیدانستیم به که پناه ببریم؟! 👈 فَقَعَدْنَا فِی بَعْضِ أَزِقَّةِ الْمَدِینَةِ بَاکِینَ حَیَارَی، لَا نَدْرِی إِلَی مَنْ نَقْصِدُ وَ إِلَی مَنْ نَتَوَجَّهُ؟! 🔻میان کوچه‌های مدینه نشستیم؛ گریه می‌کردیم و حیران و سرگردان بودیم؛ نمی‌دانستیم به که پناه ببریم؟! امام ما کیست؟! 🔹 با خود می‌گفتیم به «مُرجئه» بپیوندیم؟ یا به «قدریه»؟، جزو «زیدی‌ها» شویم؟ یا به «مُعتزله» ملحق گردیم؟ یا جزو «خوارج» شویم؟! (همه این‌ها جزو فرقه‌های انحرافی در جامعه مسلمین آن زمان بودند) 🔸 در همین موقع ناگاه چشمم به پیرمردی افتاد که با دست به من اشاره می‌کند؛ ترسیدیم که او از جاسوس‌های منصور دوانیقی باشد؛ زیرا او در مدینه جاسوس‌هایی داشت که مواظب باشند چه کسانی از شیعیان حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام، تا گردن او را بزنند! 🔹 ترسیدیم این شخص از همان‌ها باشد. من به مؤمن‌ُالطّاق گفتم تو کناره بگیر! من از این شخص می‌ترسم! اکنون که مرا می‌خواهد و به تو کاری ندارد خودت را به دام نینداز و بی‌جهت به کشتن مده! او فاصله گرفت؛ من به دنبال پیرمرد رفتم؛ گویا از چنگ او خلاصی نداشتم مرتب او را تعقیب می‌کردم تا به در خانه حضرت موسی بن جعفر علیهماالسّلام رسیدیم؛ پیرمرد مرا رها کرد و خودش رفت. 🔸 در این موقع غلامی بر در خانه ایستاد و به من گفت: وارد شو! خدا تو را رحمت کند؛ وارد شدم؛ در آن لحظه، حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام قبل از هر چیز، به من نگاهی انداختند و فرمودند: 📋 لَا إِلَی الْمُرْجِئَةِ وَ لَا إِلَی الْقَدَرِیَّةِ وَ لَا إِلَی الزَّیْدِیَّةِ وَ لَا إِلَی الْمُعْتَزِلَةِ وَ لَا إِلَی الْخَوَارِجِ؛ إِلَیَّ إِلَیَّ إِلَیَّ 🔻 نه به «مُرجئه» ؛ نه به «قدریه» ؛ نه به «زیدیه» ؛ نه به «مُعتزله» و نه به «خوارج» پناه نبر! به سوی من، به سوی من! بیا به سوی من!! 🔖 ... در آن هنگام، به آن حضرت گفتم: فدایتان شوم! آیا شما هم «امام» دارید؟! آن حضرت فرمود؛ نه. 📋 فَدَخَلَنِی شَیْ ءٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ إِعْظَاماً لَهُ وَ هَیْبَةً أَکْثَرَ مَا کَانَ یَحُلُّ بِی مِنْ أَبِیهِ 🔻ناگهان چنان هیبت و جلال و عظمت آن آقا بر دلم وارد شد، بیش از هیبتی که در زمان امام صادق علیه‌السّلام از ایشان در دل داشتم ... 📚الکافی، ج۱ ص۳۵۱ 📚رجال کشّیّ، ص ۱۸۲. ✍ عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟! ای خواجه! درد نیست... وگرنه طبیب هست! @Maghaatel
🔰 زائر حضرت معصومه علیهاالسلام، گوئیا زائر حضرت علی بن موسی الرضا عليهماالسلام است... در روایتی از حضرت ثامن‌الحجج علی بن موسی الرضا علیه‌السلام نقل شده که حضرت فرمودند: 📋 مَنْ زارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زارَنی. 🔻کسی که حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها را در قم زیارت کند، مانند آن کسی است که مرا زیارت کرده است. 📚ناسخ التواریخ،زندگانی حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) ج۷، ص۳۳۷ 📚ریاحین الشریعة، ج۵، ص۳۵. ✍ اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است ✍ وصف او را نتوان گفت به صد منظومه گفته معصوم به او فاطمه‌ی معصومه @maghaatel
🔰 زائر حضرت معصومه «سلام‌الله‌علیها»، گوئیا زائر کربلاست... مرحوم علامه میرزا محمد تنکابنی (متوفای ۱۳۰۲ ه‌ق) در «رِسالَةٌ فاطِمِیَّة» روایتی را از امام رضا علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند: 📋 مَن زارَ فاطِمَةَ بِقُم فَکَأنّما زارَ الحُسَینَ بِکَربَلا 🔻اگر کسی فاطمه (معصومه) سلام‌الله‌علیها را در «قم» زیارت کند، مانند این است که امام حسین صلوات‌الله‌علیه را در «کربلا» زیارت کرده باشد. 📚رِسالَةٌ فاطِمِیَّه(نسخه‌خطی)،تنکابنی، ص۴. @maghaatel
🔰 وجه نامگذاری زیبا و به‌جای این ایام به «دههٔ کرامت» ⚡️از یک سو، طبق حکایت پدر مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، امیرالمؤمنین علیه‌السلام، حضرت معصومه علیهاالسلام را «کَریمَةُ أَهلِ البَیت» خواندند.(۱) ⚡️از سوی دیگر، در روز ولادت امام رضا علیه‌السلام، آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام به حضرت نجمه خاتون، مادر آن حضرت، فرمودند: 📋 «هَنیئاً لَكِ يا نَجمَةُ كَرامَةُ رَبِّكِ» 🔻«ای نجمه! [این] کرامت پروردگارت برای تو مبارک باد»(۲) از این رو، دهه میان ولادت حضرت معصومه و ولادت امام رضا -علیهما السلام- را به زیبایی «دهه کرامت» نامیده‌اند. 📚(۱) زندگانی کریمه اهل بیت علیهم‌السلام،مهدی پور، ص۴۲. 📚(۲) عیون أخبار الرضا علیه‌السلام،ج۱،‌ ص۲۰. ✍ أرض و سما حیران این خواهر برادر دنیاست در دستان این خواهر برادر اولاد موسی صاحب این خانه هستند هستیم ما مهمان این خواهر برادر جان جهان در مشهد و در قم نهان است پس جان ما قربان این خواهر برادر شکر خدا یک عمر رزق ما رسیده‌ست از سفره‌ی احسان این خواهر برادر این سرزمین همواره غرق عشق و شور است از لطف بی‌پایان این خواهر برادر محتاج این و آن نخواهد شد کسی که شد دست بر دامان این خواهر برادر ای کاش بنویسند روز حشر ما را در زمره‌ی یاران این خواهر برادر @Maghaatel