#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸 وقتیکه در راه علقمه، نگاه سیدالشهداء علیهالسلام به دستان بریده ابالفضل علیهالسلام میافتد…
در نقلی آمده است:
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام پا در رکاب گذاشت و رو به میدان نمود تا بر بالین برادر حاضر شود؛ که ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت و سر خود را به جانب حضرت اباعبداللّه علیهالسلام بلند کرد و شروع نمود به گریه و نوحه و زاری کردن و اشاره به جانب زمین مینمود.
🥀 حضرت سیدالشهداء علیهالسلام فهمیدند مطلبی دارد، فرمودند: چه میگویی ای ذوالجناح؟ که ناگاه به قدرت کامله الهی قفل خاموشی از زبان آن حیوان برداشته شد؛ عرض کرد:
📋 یا سَیِّدی اَما تَنْظُرُ اِلَی الأرْضِ؟
▪️ای آقایمن! آیا نگاه نمیکنید به سوی زمین!؟
📋 فَلَمّا نَظَرَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام اِلَی الأرْضِ رَأی اَیْدی اَخیهِ الْعَبّاسَ مَقْطُوعَةً وَ فِی التُّرابِ مَوْضُوعَة
▪️همین که حضرت نگاه کرد، دید دستان برادرش عباس علیهالسلام قطع شده و بر روی خاک افتاده است.
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام خم شد و آن را برداشت و به سینه خود چسبانید و فرمود:
📋 اَلاْنَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی
▪️الآن دیگر پشتم شکست ... الان دیگر بیچاره شدم ...
📚 انوار الشهادة،یزدی،ص۱۲۹
📚تذکرة الشهداء، ص۳۲۸ (با اندکی تفاوت)
📝 شد وقت آنکه در غمِ شَه نوحه سر کنم
از سوزِ آهِ خویش، جهان پُر شرر کنم
چون شاه دید پیکر عباس روی خاک
گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟
خوش گفت آن که گفت چنین این زبانحال
آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم:
از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين
دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم؟!
قامت ز من شكسته و از تو به روی خاك
كو قامتی كه خواهر خود را خبر كنم؟!
عباس! خوش بخواب شدی راحت از جهان
اما بگو چه چاره منِ خون جگر كنم؟!
@Maghaatel
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸آماده اسیری شوید … | آنقدر سیدالشهداء علیهالسلام همراه اهل حرم گریه کرد که از هوش رفت …
در نقلها آمده است:
🥀 صدای ناله ها و فریادهای حضرت سکینه سلاماللهعلیها از داغ عمویش ابالفضل العباس علیهالسلام بالا گرفت؛
📋 فَلَمّا سَمِعَتْها العَقيلةُ زَينب، فصاحتْ: واأخاه، وا عبّاساه، وا ضَيعتاه مِن بعدك.
▪️وقتی که زینب کبری سلاماللّهعلیها نالههای سکینه سلاماللّهعلیها را شنید، او هم فریاد میزد: ای وای عباس! ای وای از دربهدری بعد از تو!
📋 فقالَ الحسينُ: إي واللّه وا ضَيعتاه وا انقطاعَ ظَهراه بعدك أباالفضل، يَعِزُّ علَيّ و اللّهِ فِراقُك.
▪️سیدالشهداء علیهالسلام هم فرمود: آری به خدا! ای وای از دربهدری! ای وای از کمری که بعد ابالفضل شکسته شد؛ به خدا بر من سخت است نبودنت ای ابالفضل!
📋 فَاجتَمَعتِ النّساءُ حَولَه، و جَعَلنَ يَبكينَه و يَندُبنَه، و الحسينُ يَبكي مَعهنّ، حتّى أُغمِيَ عَلَيه مِن شِدّة البُكاء.
▪️زنان و بچهها دور اباعبدالله علیهالسلام جمع شدند و به سر میزدند و گریه میکردند؛ سیدالشهداء علیهالسلام هم همراه آنان، چنان گریه میکرد که دیگر از هوش رفت.
برگرفته از:
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،مقرّم، ص۳۳۹
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،بحرالعلوم، ص۳۲۴
✍ بعدِ تو خیمه ی ما غرق عزا شد، بد شد
کمر شاه که از داغ تو تا شد، بد شد
لشکر نیزه و شمشیر و عصا ریخت سرت
از تنت دست جدا... دست جدا شد، بد شد
بین ابروی تو را فاصله انداخت عمود
فرقت ای ماه بنی عشق دو تا شد، بد شد
شاهِ تنها شده بعد از تو، زمین گیر شد و
وسط گودی گودال چه ها شد... بد شد
شمر فهمید که عباس ندارم... شر شد
قائله دور و بر خیمه به پا شد، بد شد
رفتی و بعد تو ای سرو دل آرا، به حرم
پای شمر و شبث و حرمله وا شد، بد شد
احترامم سر جا بود ولی بعد از تو
این اسارت که چنین قسمت ما شد، بد شد
سر تو رفت به نیزه، سر ما داد زدند
به خدا خون به دل آل عبا شد... بد شد
@Maghaatel
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸ایپدرجان! عمویمان عباس کجاست ؟! وعده آب به ما داده است و دیر کرده ؟!
در نقلها آمده است:
📋 فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟
▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت: ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟
📋 أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟
▪️می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند. آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟
📋 فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ.
▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود:
عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است.
📋 فَصرخَتْ و نادَت: وا عمّاه، وا عبّاساه.
▪️با شنیدن این خبر، سکینه سلاماللهعلیها فریاد میزد: واعمّاه، وا عبّاساه.
برگرفته از:
📚مقتل الحسین علیه السلام مقرم،ص۳۳۹
📚معالي السّبطين، ج۱ ص۴۴۹
📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۸
📚مقتل الحسين عليهالسّلام،بحرالعلوم، ص۳۲۴
✍ بی تو برگشتن به خیمه، ایبرادر مشکل است
کار من با رفتنت چندین برابر مشکل است
تا تو بودی در حرم پشتم به کوهی گرم بود
زندگی کردن بدون تو برادر مشکل است
بعد تو دیگر چگونه وعده ی آبی دهم؟
قول دادن بعداز این سقای لشگر مشکل است
پس چه شد تکبیر سوم ؟ بچه ها دلواپس اند
گرچه دیگر گفتن الله اکبر مشکل است
نحوه ی افتادنت از اسب پشتم را شکست
هضم داغت ای علمدار دلاور مشکل است
تیر بیرون می کشم از چشم زیبایت ولی
بستن زخم عمیق کاسه ی سر مشکل است
ای رشید قطعه قطعه دست و پایت پس کجاست؟
با چنین وضعیتی تشییع پیکر مشکل است
روی پای فاطمه چشمان خود را وا مکن
دیدن خون مردگیِ روی مادر مشکل است
ضجه ی اهل حرم دارد کبابم می کند
بی گمان تسکین خواهر های مضطر مشکل است
شمر بالای بلندی رفته می رقصد ببین!
دیدن این صحنه های زجر آور مشکل است
از تو دل کندم ولیکن قلبم از جا کنده شد
هرچه باشد خب وداع بار آخر مشکل است
روسری دخترانم را زدم محکم گره
حق بده شام غریبان حفظ معجر مشکل است
@Maghaatel
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸بعد از شهادت ابالفضل علیهالسلام، بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، به خیمهها نزدیک شدند … | نداهای غربت سیدالشهداء علیهالسلام .…
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهداء صلواتاللهعلیه با چشمی گریان و کمری تا شده، از علقمه به خیمهها برمیگشت؛
📋 قَد تَدافَعَتِ الرّجالُ عَلَى مُخيّمِه
▪️در همین هنگام بود که بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، شیر شدند و به خیمهها نزدیک شدند.
📋 فَصاحَ الحسينُ عِندَ ذٰلك: أمٰا مِنْ مُجيرٍ يُجيرُنا؟ أما مِن مُغيثٍ يَغيثُنا؟...
▪️در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام با صدای سوزناک و بلند فریاد میزد: آیا پناهدهندهای هست که اهل و عیال مرا پناه دهد؟! آیا کسی هست که مرا یاری کند؟!
📚مقتل الحسین علیهالسلام، مقرم، ص۳۳۹
📚معالي السّبطين، ج۱ ص۴۴۹
📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۸
✍ رفتی و بی سر و پاها همگی شیر شدند
با من و عمه، سَرِ پوشیه درگیر شدند
فاطمیاتِ حرم یک شبه تحقیر شدند
دختران پایِ سر تو همگی پیر شدند
نیزه از حنجرِ آشفته ی تو کار کشید
رفتی و کارِ عقیله سَرِ بازار کشید
رفتی و خون به دلِ دخترِ زهرا کردن
گره ی روسریِ دخترکان وا کردن
دَمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردن
محملِ عمه ی سادات تماشا کردن
نوه ی فاطمه دنبالِ جواب است عمو
جایِ ما در وسطِ بزم شراب است عمو !؟
@Maghaatel
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸ایبرادرجان! خواهش دارم که مرا به خیمهها نبرید! من به دخترتان قول آب دادهام …
در نقلها آمده است:
🥀 سیدالشهداء صلواتاللهعلیه خم شد تا بدن مبارک ابالفضل العباس علیهالسلام را بردارد و به خیمهها ببرد؛ قمر بنیهاشم علیهالسلام چشمانش را اندکی باز کرد و عرضه داشت: ای برادرم! کجا میخواهید مرا ببرید؟
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام فرمود: به خیمهها! ابالفضل العباس علیهالسلام عرضه داشت: شما را به حق جدّتان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مرا در همینجا بگذارید! سیدالشهداء فرمود: چرا ای برادرم؟ ابالفضل العباس علیهالسلام عرضه داشت:
📋 لِأنّي مُستَحٍ مِن اِبنتِكَ سكينة، و قَد وَعَدتُها بِالمٰاء، و لَم آتِها بِه؛
▪️من از دخترت سکینه سلاماللهعلیها خجالت میکشم؛ من به او وعده آب دادم ولی برایش نیاوردم.
📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۵
📚معالي السبطین، ج۱ ص۴۴۹
📚مقتل الحسين عليهالسّلام، بحرالعلوم، ص۳۱۸
✍این آب ها که ریخت، فدای سرت که ریخت
اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت
گفته خدا دو بال برایت بیاورند
در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت
اثبات شد به من که تو سقای عالمی
بر خاک، قطره قطره ی چشم ترت که ریخت
طفلان از این که مشک به دست تو داده اند
شرمنده اند، بازوی آب آورت که ریخت
گفتم خدا به خیر کند قامت تو را
این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت
وقت نزول این بدن نا مرتّبت
مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت
معلوم شد عمود شتابش زیاد بود
بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت
اما هنوز دست تو را بوسه می زنم
این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت
@Maghaatel
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸عَلَمی که همه جایش جای شمشیر و نیزه و تیر بود مگر جای دست علمدار …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتى كه یزید ملعون دستور داد تا اموال غارتشده را برگردانند، عَلَمى را كه در دستان مبارك حضرت اباالفضل العبّاس عليهالسلام بود، همراه اموال غارت شده آوردند.
🥀 وقتى چشم يزيد در ميان غنائم ، به آن پرچم افتاد ، نگاهى عميق به عَلَم كرد و مدت زيادى به فكر فرو رفت و سه مرتبه از روى حيرت و تعجب از جاى خود بر خواسته و به طرف علم میرفت نگاهى عميق به آن میكرد و دوباره برگشته و مىنشست.
🥀 اطرافيان و مشاوران يزيد لعین از او پرسيدند: چه شده است که اين گونه شگفت زده شدهای؟ يزيد گفت: اين پرچم در كربلاء به دست چه كسى بود؟ جواب دادند : اين علم به دست علمدار سپاه حسين بن علی عليهالسلام، جناب ابالفضل العباس علیهالسلام بوده است! يزيد لعین گفت:
📋 أيّها الناس، اُنظُروا إلىٰ هذا العَلَم كيفَ عَمِلَت بِه الأسنّةُ والسّيوفُ و الرّماحُ والسّهامُ حتّى لَم يَسلم مِنه إلا مَقبَض يَدِه!
▪️ای مردم! خوب به اين پرچم نگاه كنيد! مىبينيد كه تمام اجزاء و قسمت هاى آن از پارچه گرفته تا چوبش بر اثر اصابت تيرها و نيزه ها وشمشيرها زخمی و مجروح است، غير از جای دست آن كه كاملاً سالم مانده است.
📚الوقايع و الحوادث، ج۳ ص۳۸
📚بحر المصائب، ج۹ ص۱۹۵ (با کمی تفاوت)
✍ عاقبت لشگری از تیر گرفتارش کرد
به زمین خوردن در علقمه وادارش کرد
اولین مرتبه اش بود نشد برخیزد
تن بی دست خجالت زده از یارش کرد
دستش افتاد و نیفتاد علم از دستش
رَحِمَ الله به شیری که علمدارش کرد
تَرَک خشک لبش رو نمی انداخت به آب
غمِ چندین لبِ تاول زده ناچارش کرد
آبرو در خطر و مشک به دندانش بود
تیرِ نامرد به یک طفل بدهکارش کرد
گر چه خم شد کمر کوه ولی فایده داشت
سجده بر همت دریایی ایثارش کرد
سرِ درهم شده اش را سرِ نیزه بستند
زخمش انگشت نمای سرِ بازارش کرد
@Maghaatel
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸بٰانَ الإنكسارُ في وَجهِ الحُسين عليهالسّلام …
در نقلها آمده است:
📋 لَمّا قُتِلَ العبّاسُ علیهالسلام ... بٰانَ الإنكسارُ في وَجهِ الحُسين عليهالسّلام،
▪️وقتی که ابالفضل العباس علیهالسلام به شهادت رسید، آثار شکستگی در صورت مبارک سیدالشهداء صلواتاللهعلیه نمایان شد.
📚 مقتل أبي مخنف، ص۶۵
✍ تو زمین خوردی و خوردند زمین اهل حرم
شانه خالی مکن از بار سفر ، همسفرم
انقدر تیر به تو خورده که پاشیده شدی
شده اعضای تو پاشیده شبیه جگرم
حال من مثل غریبی ست برادر مرده
مثل فرق تو شکسته ست برادر ، کمرم
بخداوند که غارت زده ام بعد از تو
سرم آماده ی ذبح است ، فتاده سپرم
آسمان بر سرم آوار شده میبینی ؟
تکه تکه به زمین ریخته ای ، ای قمرم
دوش تو جای رقیه ست پر از تیر شده
رحم بر چشم تر او کن و بر چشم ترم
با جوانان بنی هاشم علی را بردم
دستْتنها تن پاک تو چگونه ببرم
سفت کردند خواتین گره معجر را
همه دلشوره گرفتند ز طرز خبرم
@Maghaatel
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸الان آمدید و سر مرا به دامن گرفتید … ساعتی دیگر چه کسی هست سر شما را از روی خاک بردارد …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهداء علیهالسلام در علقمه سر ابالفضل العباس علیهالسلام را به دامن گرفت، مشاهده نمود که برادر گریه میکند!
🥀 سیدالشهداء صلواتاللهعلیه فرمود: ایبرادر! چرا گریه میکنی؟ ابالفضل العباس علیهالسلام عرض کرد:
🥀 آقا جان! گریه من از برای این است که در وقت جان دادن من آمدید و سرم را به دامان گرفتید؛ اما یک ساعت دیگر سر شما را که به دامان میگیرد؟!
📚ریاض القدس ج۴ ص۵۱
✍ برخیز جان فاطمه اینجا نمان برو
بگذار روی خاک مرا نیمه جان برو
هی آه می کشی و تنم لرزه می کشد
قربان مهربانی ات ای مهربان برو
دستم بریده و کمرت را شکسته اند
برخیز ای شکسته دل قد کمان برو
بیرون مکش یکی و دوتا نیست تیرها
جانم فدات ناله مزن این چنان برو
این هرزه چشم ها به حرم چشم بسته اند
برگرد خیمه زود، نمانده زمان برو
خون گریه های چشم ترم نذر زینب است
آقا به جان خواهر تنهایمان برو
برخیز و بی کسی حرم را نظاره کن
زینب کجا و صحبت نامحرمان برو
از من گذشت غربت و در انتظار توست
گودال خون و نیزه و سنگ و سنان برو
من سر به زانوان تو دارم چه ماتم است
الشمرُ جالسٌ…سر تو ناگهان…برو
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🩸فهرست لینک دار مصائب و مقاتل حضرت عباس علیهالسلام
➖ مقتل حضرت عباس علیهالسلام از رفتن به میدان تا لحظه شهادت به نقل از کتاب شریف "بحارالانوار"
➖ مخدّرات و اهل حرم از داغ ابالفضل العباس علیهالسلام گریبان دریدند…
➖ ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم … ای عباسم! مرا تنها و غریب بین دشمنان گذاشتی و رفتی؟!
➖ سیدالشهداء صلواتاللهعلیه در حالی از علقمه به خیمهها برمیگشت که کمرش تا شده بوده و با آستین، اشک چشمانش را پاک میکرد ...
➖ "ضربِ عمود" با سر مبارک حضرت عباس علیهالسلام چه کرد ؟!
➖ سیدالشهداء علیهالسلام از داغ ابالفضل علیهالسلام آنقدر گریستند تا اینکه از هوش رفتند...
➖ چرا با آن قد و قامت رشید، قبر کوچکی دارد؟
➖ ایشیخ کاظم، اگر خواستی روضه مرا بخوانی، بگو هر کس از یک بلندی به زمین میخورد، دستش را سپر میکند، اما …
➖ دستی که به تن نداشتم تا تیر را بیرون بکشم … خم شدم و با زانوانم تیر را از چشمم بیرون کشیدم …
➖ ابالفضل العباس علیهالسلام میبیند که اطفال و بچهها شکمهایشان را بروی مشکهای نَمدار گذاشتهاند…
➖ مولا امیرالمومنین علیهالسلام برای حضرت امُّالبنین علیهاالسلام، روضهٔ دستانِ ابالفضل علیهالسلام را میخواند...
➖ یا عباس! مبادا آب بنوشی و برادرت حسین علیهالسلام تشنه باشد ؟!
➖ وقتیکه در راه علقمه، نگاه سیدالشهداء علیهالسلام به دستان بریده ابالفضل علیهالسلام میافتد…
➖ آماده اسیری شوید … | آنقدر سیدالشهداء علیهالسلام همراه اهل حرم گریه کرد که از هوش رفت …
➖ ایپدرجان! عمویمان عباس کجاست ؟! وعده آب به ما داده است و دیر کرده ؟!
➖ بعد از شهادت ابالفضل علیهالسلام، بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، به خیمهها نزدیک شدند … | نداهای غربت سیدالشهداء علیهالسلام …
➖ ایبرادرجان! خواهش دارم که مرا به خیمهها نبرید! من به دخترتان قول آب دادهام …
➖ عَلَمی که همه جایش جای شمشیر و نیزه و تیر بود مگر جای دست علمدار...
➖ بٰانَ الإنكسارُ في وَجهِ الحُسين عليهالسّلام …
➖ الان آمدید و سر مرا به دامن گرفتید … ساعتی دیگر چه کسی هست سر شما را از روی خاک بردارد …
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#مصیبت_وداع
🩸فهرست لینکدار مصیبت وداع سیدالشهداء علیهالسلام با اهل خیام
➖ کدام خواهر را مثل من دیده ای؟!
وقتی که زینب کبری سلاماللهعلیها، ذوالجناح را برای رفتن برادر به میدان، آماده میکند...
➖ سیدالشهداء علیهالسلام بر در خیمهها ایستاه بود، که خیمهها را تیرباران کردند...
➖ به وقت وداع سید الشهداء علیهالسلام، مخدّرات به دست و پای آن حضرت افتادند و بر آنها بوسه میزدند...
➖ مهلاً مهلا... یابنَ الزّهرا...
➖ وقتی که امام سجاد علیه السلام نمیتواند غربت پدر را ببیند و دست به عصا، رو به سوی میدان می رود...
➖ ای پسرم! همین قدر بدان که دیگر مردی در خیمه ها به جز من و تو، باقی نمانده است...
➖ با ندای غریبیّ سیدالشهداء علیهالسلام، بدن بی سر شهدای کربلا تکان میخورد...
➖ گریه سیدالشهداء علیهالسلام به هنگام وداع، برای اسارت آل الله...
➖ وقتیکه زینب کبری به نیابت از فاطمه زهرا سلاماللهعلیهما، زیر گلوی سیدالشهداء علیهالسلام را میبوسد...
➖ ای دخترم! با اشکهایت قلبم را آتش مزن... | وداع سیدالشهداء علیهالسلام با حضرت سکینه سلاماللهعلیها...
@Maghaatel