eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
400 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
5.5هزار ویدیو
96 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
خانواده آسمانی ۱۶.mp3
12.37M
۱۶ غصه‌ها، سرگردانی‌ها، گم شدن در هیاهوی دنیا، نداشتن نشاط در زندگی، احساس پوچی و... به دلیل عدم وجود دو عامل بسیار مهم در زندگی است؛ ۱. شناخت خودِ حقیقی ۲. شناخت خانواده حقیقی چرا این دو عامل تا به این حد می‌تواند در مسیر رشد فردی و اجتماعی انسان موثر باشد؟ 🎤 @mahale114
و حُبُّنا أهلَ البَيتِ يُكَفِّرُ الذُّنوبَ ويُضاعِفُ الحَسَناتِ پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : دوست داشتن ما اهل بيت، گناهان را پاك مى كند و حسنات را دو چندان مى سازد. 📚أمالي طوسيّ : 164 / 274 @mahale114
✍️ با کمک به دیگران، روزی‌ات کم نمی‌شود 🔹مسعود، کارمند دولت است. خواهرش به‌تازگی همسرش را بر اثر بیماری از دست داده است. او گاهی برای سیرکردن شکم دو فرزند یتیمش به خانه برادرش می‌آید. 🔸روزی مسعود به خواهرش گفت: خواهرم! شوهر کن و بچه‌هایت را هم به خانواده پدرشوهرت بده. یا خودت به تنهایی نزد من زندگی کن. من نمی‌توانم از شکم زن و بچه‌ام ببرم و شکم بچه‌های مرد دیگری را سیر کنم که در زمان زنده‌بودنش خود را بیمه نکرد و پس‌اندازی ننمود. 🔹خواهر با شنیدنِ این کلام برادر اشک‌هایش روانه می‌شود و برای همیشه از منزل برادر خارج می‌شود. 🔸بعد از ۱۰ سال مسعود دچار بیماری سنگ‌کلیه شده و به‌علت پزشکی بازنشسته می‌شود، طوری که تمام مخارج حقوق بازنشستگی‌اش را این روزها خرج درمان خود می‌کند. 🔹او هر هفته یک‌بار به طرز بسیار عجیبی باید سنگ‌شکن کند و برای التیام دردش هر روز مرفین تزریق کند. 🔸مسعود می‌گوید: امروز با چشم خودم مجازات خدا و قطعِ روزی‌اش را در حق خود و همسرم که مرا تحریک می‌کرد با خواهرم بد باشم، می‌بینم. 🔹من که خواهرم و دو فرزند یتیمش را به بهانه روزی فرزندانم از خانه بیرون کردم، امروز همۀ روزی فرزندانم را هزینه درمان خودم می‌کنم و کسی نیست به من بگوید درد را بکش و بمیر! چرا روزیِ فرزندان و همسرت را همگی به سلامتی خود هزینه می‌کنی؟ سلامتی‌ای که مطمئناً دیگر برنخواهد گشت. @mahale114
شبنامه 984.mp3
11.34M
مهم !! پهپادهای ایران در مسیر آلبانی؟ ایران: حمله به منافقین را حق خود می‌دانیم / آلبانی عقب نشست! شبنامه / حضور پهپادهای ایران در آسمان اقلیم کردستان و اوکراین موجب شده تا بسیاری به اعتراف کنند / آنهایی که دشمنان ایران بوده‌اند نیز بعد از دیدن این صحنه ها وحشت زده شده‌اند / در همین خصوص دولت آلبانی در مصاحبه‌ای بطور رسمی تاکید کرده که اقدامات را تایید نمی‌کند / حالا روزنامه ی رسمی دولت ایران گفته: بر اساس قوانین و قوائد بین الملل، حمله به پایگاه منافقین در آلبانی حق ایران است... / @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعلام_برنامه ◼️ مراسم عزاداری شب شهادت امام حسن عسگری (ع) و بزرگداشت پنجمین سالگرد معلم شهید مدافع حرم مجید عسگری جمکرانی 🎤 سخنران: حجت الاسلام جوشقانیان 🎤 مداح: حاج علی حبیب زاده 📆 سه‌شنبه ۱۲ مهرماه ؛ ساعت ۱۹ 🕌 میدان شهید محلاتی حسینیه حضرت زینب(س) @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم صفحه اول: ایثارگران برزول نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند
فصل سوم صفحه دوم نمازناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ........................ پس از انجام مراحل پذیرش، طلاب تازه‌وارد دور هم جمع شدیم و همدیگر را شناختیم. علی‌پناه شیراوند، رحمت موسیوند، مولوی، عبدالحسین مالمیر، اصغر بابایی، حسین تبریزی، محمدرضا سلیمانی، محمدمهدی محمدی که فرزند آیت‌الله محمدی بود، حسن معظمی گودرزی و تعدادی دیگر، این جمع صمیمی را تشکیل می‌دادند. در بین آن‌ها با حسن به‌طور ویژه رفیق شدم. او اخلاق و رفتاری خاص و منحصربه‌فرد داشت و در همه‌چیز درجه‌یک بود. حسن همیشه شاگرداول بود و در درس همپا نداشت. من، حسن و اصغر بابایی باهم مباحثه می‌کردیم. البته آن دو جدی‌تر بودند و من همیشه به نمرۀ پایین‌تر اکتفا می‌کردم. خود آیت‌الله محمدی عمدۀ دروس را تدریس می‌کرد و واوبه‌واو از ما تحویل می‌گرفت. اگر در صرف افعال، یک صیغه را، ولو به فتحه و کسره اشتباه می‌گفتیم، قبول نمی‌کرد. می‌گفت تمرین کن دوباره بیا. فقط حسن بود که بدون اشتباه، همان بار اول همه را می‌گفت. این فضای جدید، بااینکه از ما آدم جدیدی ساخته بود، اما در روحیات نوجوانی ما تأثیری نگذاشت. مکان مدرسه دبیرستانی بود که در اختیار حوزه قرار گرفته بود. شب‌ها که درس‌وبحث تمام می‌شد، تا قبل خواب فوتبال بازی می‌کردیم. صدای همسایه از کارهای ما درآمده بود. توپ به خانۀ آن‌ها می‌افتاد و هر بار برای گرفتن توپ مزاحمشان می‌شدیم. چند بار که این مزاحمت تکرار می‌شد می‌گفت: «آخه شما چه طلبه‌ای هستید؟ بازی می‌کنید یا درس می‌خونید؟» من و علی‌پناه شیراوند که بعد این‌همه فوتبال‌بازی، انرژی‌مان تمام نشده بود، مثل فیلم‌های بزن‌بزن بروسلی باهم مبارزه می‌کردیم. یک شب برای اجرای فن، خواستم از نیمکت بالا بروم که ناگهان پایم سر خورد و با سر به زمین افتادم. خدا رحم کرد اتفاقی نیفتاد. علی‌پناه که دید خیلی درد می‌کشم، پرید خمیردندان آورد و تمام سرم را سفید کرد. نمی‌دانم از کجا به این نتیجه رسید که خمیردندان برای ضرب‌دیدگی خوب است، ولی لااقل قیافه‌ام سبب خندۀ بچه‌ها شد. شب موقع خواب، نیکمت‌ها را روی هم می‌چیدیم و تخت دوطبقه درست می‌کردیم. تخت من از همۀ تخت‌ها بلندتر بود. برای خواب، روی تخت چندطبقه‌ام می‌رفتم و دستم بالاتر از همۀ دست‌ها، سقف را لمس می‌کرد. گویی سقف آرزوهایم را لمس می‌کردم. انگار پرنده‌وار قلۀ آسمان را به آغوش کشیده‌ام و بالاتر از من پر پروازی نیست. غرق در بازی و خیالات خوابم می‌برد. حال آنکه آن‌طرف‌تر، حسن روزش را با زیارت‌عاشورا به پایان می‌رساند و یقیناً پروازی بلندتر از من داشت. مهرماه سال 1361 بود و دو ماهی بیشتر از طلبگی‌ام نگذشته بود. روزی در نمازجمعۀ نهاوند مارش عملیات مسلم بن عقیل نواخته شد و من با شنیدنش بی‌قرار رفتن به جبهه‌ها شدم. به حسن گفتم: «می‌خوام برم جبهه.» گفت: «نمی‌خوای درس بخونی؟ امثله و صرف‌میر هنوز تموم نشده.» گفتم: «چرا؛ ولی اونجا کار واجب‌تری داریم.» کمی تأمل کرد و گفت: «خب من هم می‌آم.» خبر به بابایی و مولوی که رسید، آن‌ها هم اعلام آمادگی کردند. برای کسب اجازه، خدمت آیت‌الله محمدی رفتیم، ایشان با خنده گفت: «پس می‌خواید مدرسه رو تعطیل کنید؟» همه از سخت‌گیری ایشان خبر داشتیم. کسی توقع نداشت اجازه بدهند، اما نه‌تنها اجازه دادند، بلکه محمدمهدی، آقازاده‌شان را هم با ما به جبهه فرستادند. فردای همان روز اعزام بود و ما برای رسیدن به مرحلۀ دوم عملیات، با بدرقۀ مردم راهی همدان شدیم. در سپاه همدان، به‌قاعدۀ دو گردان نیروی داوطلب جمع شده بود. ازآنجاکه همدان هنوز تیپ و لشکر نداشت، به تیپ 27 حضرت رسول(ص) مأمور شدیم و در دو گردان خوش‌نام این تیپ قرار گرفتیم. گردان «کمیل» به‌فرماندهی حسن ترک که ما طلبه‌ها در آن بودیم، و گردان «یاسر» به‌فرماندهی جلال فتوت که پسردایی‌ام بود. بعد از مشخص شدن گردان‌ها، حاج‌حسن ترک فرمانده گروهان‌ها را معرفی کرد و علی‌آقا چیت‌سازیان فرمانده ما شد. ما در دستۀ مولوی بودیم. او صبح‌ها ما را در پادگان می‌چرخاند و حسابی تمرین و ورزش می‌داد. خود مولوی بااینکه طلبه بود اما مهارت حرفه‌ای کنگ‌فو داشت و در گردان حسابی اسم درکرده بود. لاغراندام بود، اما ممارست او در تمرینات، از او ورزشکاری نمونه ساخته بود. گاهی صاف می‌ایستاد و با پوتین به شکم و پهلو و دست و پایش می‌زدیم، اما خم به ابرو نمی‌آورد و عین خیالش نبود. هرچند بی‌آلایشی او و درعین‌حال اندام لاغرش در نگاه بیننده تصور دیگری ایجاد می‌کرد، اما استاد فن بود. روزی در حین تمرین، یکی از بچه‌های همدان مولوی را دید. از روی تمسخر خندید و گفت: «این مولوی مولوی که می‌گن اینه؟! اینکه بیشتر مُردنیه تا مولوی!» ادامه دارد @mahale114
ای انسان؛ یادت باشد؛ اگر وارد دوزخ شدی،از " تلخـــی عذاب" به خداشکایت نکن این همان " شــیرینی گناهی" است که دردنیا ازآن لذت میبردی..!!
تحلیل روحانیت شیخ فرهاد.mp3
4.19M
☑ تحلیل مهم روحانیت در کلاب هاوس ☑ چرا از روحانی که وارد سیاست شود حمایت نمیشود؟! ☑ آنتی تز انقلاب از قم است؛ این سخن رهبری باید پیگیری شود. ☑ روحانی که ارتباط مردمی نداشته باشد و کاری به کار کسی نداشته باشد حمایت میشود ☑ روحانی که وارد دفاع از نظام شود از همه طرف تخریب میشود. ☑ شیخ_فرهاد_فتحی @mahale114
☑️سردار سلامی:ما از همه دفاع می‌کنیم حتی از کسانی که ما را دوست ندارند ▪️فرمانده کل سپاه: به جوانان عزیزمان که تحت تاثیر عملیات روانی دشمن به خیابان‌ها می‌آیند می‌گوییم که شما فرزندان این مرز و بوم هستید. ▪️ما در زمان دفاع از همه دفاع می‌کنیم حتی از کسانی که ما را دوست ندارند، ولی ما آن‌ها را دوست داریم. ▪️قسم می‌خورم بزرگترین آرزوی ما قطعه‌قطعه شدن برای پیشرفت این جامعه برای خاموش کردن آتش‌هایی است که می‌خواهند این مملکت را نابود کنند است. ▪️دشمنان ما از طریق رسانهای مخرب و ویرانگر امنیت ما را نشانه گرفته؛ هشدار می‌دهیم ما شما را شکست می‌دهیم. شما در این مملکت جایی ندارید، چون ملت ما آگاه است. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام على علیه السلام فرمودند🌺 ✅ «کسی که راضی باشد به عملِ یک عدّه‌ای، مانند این است که با آنها در آن عمل دخالت داشته است و برای هر کسی که دَخلی در باطل یا گناهی دارد (یا داشته است)، دو گناه است: ١. (یک گناه:) گناهِ عملی که در آن دخل داشته است (إثْمُ الْعَمَلِ بِهِ)؛ ٢. (و یک گناه هم:) گناهِ رضایت داشتن به آن گناه (وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه).» 😔 📝 نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ ص ۴٩٩‌ @mahale114
5_6161398059495325993.mp3
3.12M
🎙حاج حسین یکتا ❤️حتما گوش بدید ✅گیر کجاست؟ چرا به نتیجه مطلوب نمی رسیم؟ لازمه ی کارمون چیه⁉️⁉️ --_--_--_--_--_--_--_--_-- تنها راه خلاصی از همه آسیبهای فرهنگی،اجتماعی، اقتصادی و علاج مشکلات در « ۴میم » است : با اجرای عملیات های تربیتی، قتصادی و...بصورت جهادی ۱).مسأله محور ۲).متمرکز ۳).منسجم تا ✊پیش بسوی تمدن نوین اسلامی✊ @mahale114
4_5771462973738454233.mp3
3.56M
خدایا ما را از محبین اهلبیت علیه السلام واز منتظران وسربازان آقا امام زمان قراربده🤲 خدایا کارما، کردارما، کلام ماوگفتدارما را مانع ظهور آن حضرت قرارمده🤲 آمین اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ التماس دعای @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | برگزاری پنجمین یادواره ۵۶۵ شهید ارتش استان قم با محوریت نیروی دریایی 🔹 پنجمین یادواره ۵۶۵ شهید ارتش استان قم با محوریت نیروی دریایی در راستای کنگره ملی شهدای استان قم برگزار می‌شود 🔸سخنران: امیردریادار ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 🔸مداح: حاج عباس حیدرزاده 🔸باحضور پیکر مطهر شهید گمنام و خانواده‌های معظم شهدا 🕰زمان: فردا سه‌شنبه ۱۲ مهر ساعت ۱۸:۲۰ 📍مکان: میدان جهاد، موسسه عالی امام خمینی (ره) سالن همایش‌های قدس 🔺 🔻 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم @mahale114
طراح نقشه تجزیه ایران چه کسی است؟ 🔹مهم‌ترین نظریه تجزیه ایران کار یک مورخ یهودی انگلیسی است؛ کسی که پدر نقشه‌های تجزیه ایران است و نامش «برنارد لوئیس» است. 🔹فلسفه طرح برنارد لوئیس این است: «کشورهای اسلامی تهدیدی برای جهان غرب هستند و باید این کشورها تجزیه شوند تا یک‌بار برای همیشه قدرت اسلام خنثی شود.» 🔹طبق طرح لوئیس ایران به ۶ تکه تقسیم می‌شود. در واقع بخش‌هایی از ایران به کشورهای همسایه می‌پیوندد و اقوام بلوچ و عرب و ترک و کرد از ایران جدا می‌شوند. 🔹مشهور است که او گفته بود تنها راه رویارویی با ایران نابودساختن آن است و باید ایران را به قطعات قومی گوناگون بشکنند و میان کشورهای نوپا تقسیم کنند. 🔹البته او این آرزو را در سال ۲۰۱۸ در حالی که ۱۰۲ساله بود با خود به گور برد. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ «اُسکلا کجا میرن؟!» 👤 استاد رائفی_پور 🔺 ماجرای کسی که مسیر زندگیش در جمکران عوض شد... ......................... 👈قرار عاشقان بقیة الله الاعظم،سه‌شنبه ها عصر،بلوار پیامبراعظم قم () عج @mahale114
156901122_-1863649338.mp3
18.81M
🎙 بشنوید | بیانات امام خامنه‌ای(مدظله العالی) در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. چهل سال قبل، امام خمینی (ره) اهداف اصلی خط فتنه این روزها را شناخته بود و اینطور در برابرش ایستاد. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ کاش به ایران پشت نمی‌کردم! اظهارات قابل تامل یک اپوزیسیون با سابقه سردبیری voa، سردبیری ایران اینترنشنال، خبرنگاری bbc در اورشلیم و دبیر جبهه فراگیر ملی براندازان، این مصاحبه‌ی قابل تامل محمد منظرپور را ببینند! @mahale114
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واکنش یوزارسیف به کشف حجاب زلیخا 😂😂😂 🔹این کار رو نبینید از کفتون رفته 😁😁 @mahale114
RISMAN4.mp3
8.94M
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر این واجب فراموش شده... توسط استادعلی تقوی مرکز تخصصی جلسه چهارم: @mahale114
مراسم تشییع شهید مدافع امنیت طلبه بسیجی مهدی زاهدلویی زمان: ۱۴۰۱/۰۷/۱۲ - سه شنبه- ساعت ۱۵ با تجمع و نماز در صحن امام رضا(ع) حرم مطهر حضرت معصومه، تشییع به سمت صحن جواد الائمه، سه راه خورشید و سپس خیابان امامزاده ابراهیم(علیه‌السلام) و دفن پیکر مطهر در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم (علیه‌السلام) قم انجام می شود. 🔹مراسم اولین شب تدفین شهید مدافع امنیت، سه‌شنبه ۱۲ مهرماه بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء در آستان مقدس امامزاده سید معصوم(ع) برگزار می شود. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم صفحه دوم نمازناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل سوم: صفحه سوم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ......................... من به حسن گفتم: «ببین چطور داره درمورد مولوی حرف می‌زنه.» حسن به مولوی گفت: «این بنده‌خدا ادعای رزم داره. کاری کن بفهمه مولوی کیه.» جوان همدانی با هیکل ورزیده‌اش پیشنهاد مبارزه را پذیرفت و در برابر مولوی قرار گرفت. نگاهی فاتحانه داشت. برای شروع خواست با پا ضربه‌ای بزند، اما قبل از او مولوی پیشدستی کرد و با دست ضربه‌ای به سینه‌اش زد. با حرکت مولوی، جوان درازبه‌دراز روی زمین افتاد و بیهوش شد. بعد که خودش با فن خاصی او را به‌هوش آورد، جوان می‌گفت: «الان فهمیدم مولوی کیه.» از همدان به منطقۀ سومار منتقل شدیم. در مرحلۀ اول عملیات مسلم بن عقیل، خط ما در مجاورت پاسگاه دوله شریف و پاسگاه زرد، تثبیت شده بود و وظیفۀ حفظ، حراست و جلوگیری از پاتک‌های دشمن تا اعلام مرحلۀ دوم عملیات بر عهدۀ ما بود. منطقه دارای شرایطی حساس بود. از طرفی، اشراف ما به شهر مندلیِ عراق و از طرف دیگر، مجاورت با ارتفاعات استراتژیک «گیسکه» خطر سقوط این مناطق را به عراق گوشزد می‌کرد. همین سبب شده بود دشمن دائم آتش بریزد و تمام توان خود را برای کوتاه کردن دست ما از این منطقه به‌کار بگیرد. کار برای تدارکات بسیار سخت بود. تمام منبع‌های آب، به‌لطف ترکش‌های بعثی سوراخ شده بود و ماشینی که آب و غذا برایمان می‌آورد باید از جاده‌ای می‌گذشت که در دید مستقیم دشمن قرار داشت. هیچ‌گاه ماشین از شر ترکش خمپاره بی‌نصیب نمی‌ماند. معجزه بود اگر بشکه‌های بیست‌لیتری آب سالم به منطقه برسد. اگر هم سالم می‌رسید به‌صورت سهمیه‌ای بین رزمندگان تقسیم می‌شد که سهم ما دو لیوان آب روزانه بیشتر نبود. سهمیۀ آب کفاف عطشمان را نمی‌داد، چه رسد به تطهیر و نظافت. اگر باران مدد می‌کرد و آبی جمع می‌شد، کمی اوضاع بهتر بود و می‌توانستیم آب را در بشکه‌های بیست‌لیتری در سنگر ذخیره کنیم. نبود آب به‌سود بعضی از رزمندگان شده بود. برای نماز صبح که بچه‌ها را بیدار می‌کردم خنده‌ام می‌گرفت. بعضی همان‌طور که نشسته بودند، پتوی کف سنگر را کنار می‌زدند، تیمم می‌کردند و چون سقف سنگر کوتاه بود، در همان حالت نشسته، خواب‌آلود نماز می‌خواندند. می‌گفتم: «خب این چه نمازی شد؟! خوابیده نماز می‌خوندی که سنگین‌تر بودی.» علی‌آقا در این شرایط سخت، بمب روحیه و انرژی بود. انگارنه‌انگار اینجا خط مقدم جنگ است. یک روز گفت: «بچه‌ها، از چی این بعثی‌ها می‌ترسید؟ اصلاً ترس نداره. من امشب می‌رم بین اون‌ها، بدون اینکه متوجه بشن وسایلشون رو می‌آرم.» شب رفت روی خاکریز، به نگهبان سپرد که ساعتی بعد، از این مسیر برمی‌گردد. پیرهن خاکی‌اش را درآورد. اسلحه‌اش را گذاشت و با یک زیرپوش رفت به‌طرف دشمن. در انتظارش، قلبمان داشت از جا کنده می‌شد. نکند زبانم‌لال، اتفاقی برای او افتاده باشد. ساعتی نگذشته بود که با دست پر برگشت، انگار از خانه برگشته باشد. لباس پلنگی نو و تمیزی را پوشیده بود. روی دوشش چند سلاح داشت و یک بلندگو به دست گرفته بود. با تعجب گفتم: «علی‌آقا، این بلندگو رو چرا آوردی؟» گفت: «فردا بهت می‌گم.» فردا صبح با همان بلندگو صدا زد: «بچه‌های طلبه، بچه‌های طلبه کجایید؟ کی می‌تونه با بعثی‌ها عربی صحبت کنه؟» ما حسن را جلو انداختیم. حسن گفت: «چی بگم؟ چیزی بلد نیستم.» علی‌آقا گفت: «هرچی بلدی بگو.» حسن بلندگو را برداشت و با صدایی غرا گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم. الصدام عدو الله. أنت ضربت و نحن نضرب. أنت قتلت و نحن نقتل...» من و اصغر بابایی که دیدیم با همان ضَرَبَ و قَتَلَ و نَصَرَ که در آغاز دروس حوزه یاد گرفته بودیم چطور سخنرانی می‌کند مرده بودیم از خنده. گفتم: «حسن، یه چیز درست‌وحسابی بگو؛ چرا فعل صرف می‌کنی؟» گفت: «چی بگم آخه؟ تو که نذاشتی امثله رو هم تموم کنیم.» جنگِ روانی شده بود کار هر روز ما. حسن هم حرفه‌ای‌تر شد. دیگر کمتر از خودش حرف می‌زد و بیشتر آیات و روایاتی که حفظ بود را می‌خواند و برای نیروهای خودمان ترجمه می‌کرد: «قال الله تبارك وتعالی (وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ).» ادامه دارد @mahale114