#سلام_همسایه
#تلنگر
🔰اتمام حجت خداوند متعال با زنان عشوه گر و مردان هرزه و فقرای بی تقوا
تُؤتى بِالمَرأَةِ الحَسناءِ يَومَ القِيامَةِ الَّتي قَدِ افتُتِنَت في حُسنِها ، فَتَقولُ : يا رَبِّ ، حَسَّنتَ خَلقي حَتّى لَقيتُ ما لَقيتُ ، فَيُجاءُ بِمَريَمعَ عليها السلام فَيُقالُ : أنتِ أحسَنُ أو هذِهِ؟ قد حَسَّنّاها فَلَم تُفتَتَن ، ويُجاءُ بِالرَّجُلِ الحَسَن الَّذي قَدِ افتُتِنَ في حُسنِهِ ، فَيَقولُ : يا رَبِّ ، حَسَّنتَ خَلقي حَتّى لَقيتُ مِنَ النِّساءِ ما لَقيتُ ، فَيُجاءُ بِيوسُفعَ عليه السلام فَيُقالُ : أنتَ أحسَنُ أو هذا؟ قَد حَسَّنّاهُ فَلَم يُفتَتَن ، و يُجاءُ بِصاحِبِ البَلاءِ الَّذي قَد أصابَتهُ الفِتنَةُ في بَلائِهِ فَيَقولُ : يا رَبِّ ، شَدَّدتَ عَلَيَّ البَلاءَ حَتَّى افتُتِنتُ ، فَيُؤتى بِأَيّوبَ فَيُقالُ : أبَلِيَّتُكَ أشَدُّ أو بَلِيَّةُ هذا؟ فَقَدِ ابتُلِيَ فَلَم يُفتَتَن.
امام صادق عليه السلام میفرماید:
روز قيامت ، زنى زيبا آورده مى شود كه به خاطر زيبايى اش فريب خورده است . زن مى گويد : خدايا! مرا زيبا آفريدى و گرفتار شدم . مريم عليه السلام ، آورده مى شود و گفته مى شود : «تو زيباترى يا اين؟ او را زيبا قرار داديم و فريفته نشد» .
و نيز مرد زيبايى آورده شود كه به خاطر زيبايى اش فريفته شده و مى گويد : پروردگارا! مرا زيبا آفريدى و چنين ، گرفتار زنان شدم . در اين هنگام ، يوسف عليه السلام آورده مى شود و به وى گفته مى شود : «تو زيباترى يا اين؟ او را زيبا قرار داديم و فريفته نشد» .
و مصيبت زده اى را مى آورند كه به خاطر مصيبت ، در فتنه افتاده است و مى گويد : پروردگارا : گرفتارى ام را فراوان كردى و چنين ، فريب خوردم . آن گاه ، ايّوب آورده شود و به وى گفته مى شود : «گرفتارى تو بيشتر بود يا اين؟ وى ، گرفتار شد و فريب نخورد» .
📚كافي : ج ۸ ص ۲۲۸ ح ۲۹۱
#غیرت_دینی
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#واجب_فراموش_شده
#امربه_معروف_و_نهی_ازمنکر
@mahale114
رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت؟
قربان ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مرد سیاه پوش، خدا صبرتان دهد...
یا صاحب الزمان ، سرِ شما به سلامت باد...
باعرض تسلیت شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام.
آجرک الله یاصاحب الزمان عج
🖤 🖤 🖤 🖤 🖤 🖤 🖤
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
@mahale114
شبنامه 986.mp3
13.15M
#خبر
عدهای از ۶ ماه پیش میگفتند در شهریور ماه کار #ایران تمام است / اما این جمله از کجا آمده بود؟
شبنامه / بررسیها نشان میدهد از اردیبهشت ماه برخی عوامل وابسته به سرویسهای اطلاعاتی غربی با حضور در تهران، هماهنگیهای میدانی با اعضای برخی سندیکاها و گروههای صنفی را انجام دادهاند / آنها در این مدت درحال آماده کردن تمام ظرفیتها برای ایجاد آشوب در آبان ماه بودهاند / قصد آنها این بوده آشوب تا دی تداوم پیدا کند / درگذشت مهسا_امینی شرایطی را فراهم میکند تا آنها از ظرفیت نیروهای آماده برای ایجاد یک غافلگیری استفاده کنند/ از شش ماه پیش برای امروز طرح ریزیهایی صورت گرفته است/ #آقای_تحلیلگر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم: صفحه چهارم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل سوم:
صفحه پنجم:
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
......................
حوالی ظهربود که کارخالی کردن مهمات تمام شد. در ادامۀ راه، به مقر گردان یاسر رفتیم و به همشهریها سرزدیم. هرچه از خط مقدم فاصله میگرفتیم، بهجای اینکه آتش کمتر شود بیشتر میشد. هرچقدر خط مقدم در پناه ناهمواریها از دید و آتش دشمن در امان بود، عقبه در زیر دید و آتش مستقیم دشمن قرار داشت. خود بچههای گردان یاسر هم بیشتر در سنگر بودند و بیرون نمیآمدند. هولهولکی با چاشنی سوت و انفجار خمپارهها دقایقی را احوالپرسی کردیم تا دستور حرکت دادند.
مقصد بعدی پشتیبانی بود. آنجا نیز ماجرا به همین شرح بود. خمپارهها بیامان میباریدند و همین آرامش را از ما ربوده بود. آب بود، اما نمیشد با خیال راحت حتی دستشویی رفت، چه رسد به حمام. محمدمهدی محمدی با حجب و حیا و متانت همیشگیاش گفت: «آقای شیراوند، من میترسم اینجا دستبهآب برم. میترسم در همون حال ترکش بخورم. تو بیا و مواظب من باش.»
گفتم: «به این چیزها فکر نکن. از هرچی بترسی سرت میآد.»
وقتی دیدم نگرانیاش جدی است، قبول کردم و برای اطمینان خاطر او همراهش شدم. هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که صدای سوت خمپاره از آسمان آمد و صدای ناله محمدمهدی به آسمان رفت. طبق قولم، قبل از اینکه بقیه جمع شوند سریع رفتم و او را بیرون آوردم. دیدم از ترکش هم بینصیب نمانده. برای عوض شدن حالش با خنده گفتم: «دیدی از هرچی بترسی سرت میآد؟!»
حال خوشی نداشت. موج انفجار او را گرفته بود و از زخمش خون میرفت. با شدت جراحت او را اورژانسی، برای مداوا به عقب فرستادند. بعد از شهادتش در کربلای5، به آیتالله محمدی از مجروح شدن پسرش گفتم. گفتند: «هیچوقت برای ما از مجروحیتهایش نگفت. فقط در وداع آخر یک عکس رنگی به مادرش داد و گفت: این برای حجلهم. من دیگه برنمیگردم. ما هم هرچه از جراحاتش خبر داریم، جسته و گریخته از شما دوستانش خبر داریم.»
در حالی که شدت بمباران در مقر پشتیبانی ما را به این گمان رسانده بود که غیر از ترکش و خمپاره چیز دیگری نخواهیم دید، یک روز عوامل جهاد سازندگی که اکثراً برزولی بودند، برای تجدید دیدار به پشتیبانی آمدند. آنقدر تعداد برزولیها زیاد شد که انگارنهانگار صدها کیلومتر با برزول فاصله داریم. مقر، حالوهوای ولایت را پیدا کرده بود و عجین شدنش با فضای دوستداشتنی جبهه، حس وصفناپذیری ایجاد کرده بود. همه خوشحال بودیم.
از برزولیها نجف موسیوند همراهمان بود. او در نوجوانی ناشنوا شده بود و با لبخوانی متوجه منظور ما میشد. هر بار که سوت خمپاره را میشنیدیم، طبق عادت خیز میرفتیم و به زمین میافتادیم. تنها کسی که خیز نمیرفت و با نگاه عاقلاندرسفیه به ما نگاه میکرد نجف بود. با لب و دهان گشاده و با بالا و پایین کردن دست گفتم: «نجف، چرا نمیخوابی؟ ترکش میخوری. ترررکششش.»
با بیخیالی جواب داد: «مگه من مث شما ترسوام؟ من نمیترسم.»
با حرفش آب سردی ریخت روی ما. البته حق داشت؛ از صدای مهیب انفجار و صدای به زمین نشستن ترکشها که مثل رگبار زمین را شخم میزد فقط دود و غبارش را میدید.
گفتم: «بحث این حرفها نیست، باید دراز بکشی تا نمیری.»
باز وقتی خمپاره میآمد، همه پخش زمین میشدیم و نجف راستراست راه میرفت و به ما میخندید. وقتی دیدم گوش نمیکند، بهزور دستش را گرفتم و خواباندم. این کار کمکم به یک قانون نانوشته بدل شد. در هنگام شنیدن سوت خمپاره باید خیز سهثانیه میرفتیم یا اگر کنار نجف ایستادهایم، او را بخوابانیم
پس از استحمام، دیدار دوستان و مانور رویارویی با خمپارهها، دوباره به خط مقدم برگشتیم. ظرف همین دو روز، آنقدر خمپاره در کنارمان منفجر شد و بیخوابی کشیدیم که دلمان برای خوابیدن در خط مقدم و حتی بیآبیهایش یک ذره شده بود.
هر لحظه ممکن بود عملیات آغاز شود. از ابتدای روز، نگهبانیها طبق روال گذشته آغاز شد. رضا کولیوند و نعمتالله جانجان رفیق گرمابه و گلستان بودند. ما هم خیلی آنها را دوست داشتیم و بگوبخندهایمان بهراه بود. رضا وقتی متوجه شد نعمتالله همراه با فرد دیگری نوبت نگهبانی دارد، سراغ آن فرد رفت و او را راضی کرد بهجایش نگهبانی بدهد. آن شخص بهراحتی پذیرفت و کولیوند و جانجان بهسمت سنگر کمین رفتند.
من هم در کنار سنگر اجتماعی، در سنگری دیگر نوبت نگهبانی داشتم. سنگر من در منطقهای بالاتر قرار داشت و از آنجا میشد منطقه را دید. در همان هنگام، از سنگر نگاهم به گردان نیروی تازهنفس افتاد که به خط تزریق شده بود.
ادامه دار
#هفته_دفاع_مقدس_گرامیباد
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 مظلومیت، جلالت و هیبت حضرت امام حسن عسکری(ع)
🏴 سالروز شهادت مظلومانه یازدهمین امام معصوم تسلیت باد!
🔻«استاد شهید مطهری»
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 دلتنگم آه ای سامرا
◾شهادت #امام_حسن_عسکری علیه السلام تسلیت باد
☑️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ممنون از آقای زکریایی که به خوبی جواب شروین #نمک_نشناس را داد.
ترانه ی «به جای» برای شروین ...
شعر و اجرا : علی_زکریایی
.................
آقای شروین حاجی پور که در صداوسیمای جمهوری اسلامی در برنامه عصرجدید دیده شد و شناخته شده یک ترانه ای خوانده بانام آزادی! و یک جورایی از اغتشاشات اخیر حمایت کرده،
متأسفانه بازهم کسانی در جمهوری اسلامی بزرگ شدند بعدکه کمی جون گرفتند بالگد به پهلوی جمهوری اسلامی زدند.
باتوجه به این که پدر شروین یکی از نیروهای مجاهدین خلق بوده وسابقه ۱۲ سال زندان را در پرونده خودش دارد وعموی شروین هم در دهه شصت به جرم ترور، به اعدام محکوم شد،
(ترور های دهه شصت را بیاد بیارید ۱۷ هزار شهید، کار همین هابوده)
چرا باید در صداوسیمای جمهوری اسلامی جان بگیرد، بزرگ شود وراه خانواده اش را دنبال کند؟
بنظربنده یکی از جاهای مهمی که نیاز به پاکسازی فوری دارد همین صداوسیمااست!، اون از مجری های نالایقش،اون از هنرپیشهای وطن فروشش، این هم از استعدادیابی هایش....
واقعا چه خبره تواون صداوسیما خراب شده؟
#آشوب
#آشوبگران
#ایران_قوی
#فضای_مجازی
#ایران_حرم_است
#فتنه_فواحش_و_دواعش
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
ممنون از آقای زکریایی که به خوبی جواب شروین #نمک_نشناس را داد. ترانه ی «به جای» برای شروین ... شعر
امروز مطمئن شدم که پدر ِ شروین حاجی پور از تروریستهای مجاهدین خلق در هادیشهر(کله بست سابق) بابلسر بوده و 12 سال سابقه حبس دارد و عموی شروین در دهه شصت به جرم ترور ، اعدام شده.
نسل بعدی تروریستهای مجاهدین در پوششهای هنری و ... به راحتی از امکانات حکومت برای تبلیغ استفاده میکنند.
✍️شهاب
#آشوب
#آشوبگران
#ایران_قوی
#فضای_مجازی
#ایران_حرم_است
#فتنه_فواحش_و_دواعش
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حالا مدام بگید با پوشیدن یا نپوشیدن روسری اتفاقی نمیفته ببینید چجوری فاجعه رخ میده!
⭕️ ببینید در کشور آذربایجان که ۸۵ درصد شیعه دارد چه بر سر #حجاب و مسجد و دیگر ارزشها آمده است.
#امنیت
#حجاب
#قانون
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#واجب_فراموش_شده
#امربه_معروف_و_نهی_ازمنکر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعرخوانی مهدی رسولی درمورد اغتشاشات اخیر
صد رشتهی کوه مقاوم دارد این خاک
دشمن بداند حاج قاسم دارد این خاک
دشمن به هر فتنه است دنبال بهانه
این بار هم در خواب بیند پنبهدانه
پرچم به آتش میکشید؟ ای مرگتان باد
آتش نصیب کل ساز و برگتان باد
#بصیرت
#جهاد_تبیین
#جنگ_ترکیبی
@mahale114
RISMAN6.mp3
10.2M
#دوره_ریسمان
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر این واجب فراموش شده...
توسط استادعلی تقوی
مرکز تخصصی #واجب_فراموش_شده
جلسه ششم:
#تذکر_لسانی
#تذکر_عملی
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#تربیت_اسلامی
#خانواده_سبک_زندگی
#امربه_معروف_و_نهی_ازمنکر
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 #کلیپ استاد #رائفی_پور
📁 «هشت سال دفاع مقدس»
🔹روایت هشت سال ویرانی سیاسی و اقتصادی که دولت روحانی تحویل داد.
📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ 👇
🌐 t.me/Masafbox/3827
#فساد
#آشوبگران
#دولت_منافق
#ارز_جهانگیری
#جنگ_ترکیبی
#اصلاحطلبان_پیاده_نظام_اسرائیل
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم: صفحه پنجم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل سوم:
صفحه ششم:
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
......................
پرسانپرسان از بچهها خبر گرفتم، گفتند برای عملیات امشب آمدهاند، امشب موعد عملیات است. نفربهنفر پرسیدم: «ما هم در عملیات هستیم؟»
گفتند: «نمیدانیم...» دیگری گفت: «شاید، علیآقا پیگیر است.»
خودم را بهزور، سر پست نگه داشته بودم، اما فکر و دلم دست خودم نبود. جسمم توی سنگر بود و دلم هزاران راه میرفت. با صدای انفجار خمپارهای به خود آمدم. دیدم سنگر کمین جانجان و کولیوند هدف اصابت قرار گرفته است. نفهمیدم چطور از سنگر بیرون زدم و چطور خودم را به آنها رساندم. وقتی رسیدم هر دو بیجان افتاده بودند. قلم و کاغذ رها مانده از دستانشان حکایت از وصیتنامهای داشت که با خونشان امضا شده بود. چه داستانی بود بین این دو شهید که باهم اعزام شدند، باهم شهید شدند و سپس، کنار هم در امامزاده محمد و علی، در نهاوند به خاک سپرده شدند؟ نمیدانم.
به سنگر نگهبانی برگشتم. انگار زمان سپری نمیشد. بالاخره یکی از علیآقا خبر آورد و گفت: حضورمان در عملیات قطعی شده است. و با این خبر، خیال همه را راحت کرد. بعد اذان و نماز مغرب، سراغ نگهبانها آمدند و گفتند: «برید کولهتون رو آماده کنید.»
هنوز کوله آماده نشده بود که دستور حرکت دادند. نه نماز خوانده بودم و نه چیزی خورده بودم. پرسیدم: «نماز رو چه کنم؟»
گفتند: «در حال حرکت بخون.»
آرپیجی را حمایل کردم و با حسن که کمکآرپیجی من بود، پشتسر دسته، بهستون راه افتادیم. نماز را در همان حال خواندم. بدون وضو، با تیمم، بدون قبله و با پوتین. با تمام امیدی که به لطف و کرم خدا داشتم، سزاوار بود بعد از نماز کمی پا تند کنم تا اگر قرار است نماز بالا نرود حداقل بر سرم فرود نیاید. یک کنسرو هم عجالتاً برای اینکه چیزی خورده باشم باز کردم و در حین حرکت خوردم.
پس از ساعتی حرکت، به میدانمین رسیدیم. در ابتدای معبر، دقایقی با رعایت اصل سکوت و اختفا، به انتظار سپری شد. ما از نیروهای انتهای ستون بودیم و از جلو و آنچه سبب توقف شده است، خبر نداشتیم. نفسها محبوس بود و نگاهها به میدانمین خیره بود.
بالاخره فرمان حرکت صادر شد. نیروها یکی پس از دیگری وارد راهکار شدند. هنگامی که نوبت به من رسید و پا به میدان مین گذاشتم، دشمن از وجود ما با خبر شده و آتش گشوده بود. رگبار و مسلسلِ دشمن در جستجوی ما در جولان بود و زمین را شخم میزد.
شروع کردم به دویدن. من و اطرافیان در هنگام دویدن، در اثر شدت تیراندازیها، بدون آنکه بدانیم، ناخودآگاه از معبر فاصله گرفتیم و وارد میدانمین شدیم. فقط میدویدیم. از اطراف صدای انفجار میآمد و با هر قدم رزمندهای میافتاد. به راستی میدانمین چهرۀ واقعی جنگ است. جایی که دشمن با هر قدم، سر جنگ دارد و هر گام، ممکن است پای رفتن را بگیرد.
هنگامی انحراف از معبر را فهمیدم که یک سیمخاردار حلقوی سد راه ما شد. طبیعتاً اگر در معبر بودیم سیمخاردارها جمع شده بود؛ اما در معبر نبودیم. چارهای نبود. بدون تعلل، من و اطرافیان از روی سیمخاردار پریدیم و دوباره شروع کردیم به دویدن. باران تیر و گلوله و انفجارهای پیدرپی مین، معرکهای دیدنی بهپا کرده بود. حیف آنقدر در هولوولا بودم که فرصت تماشا نبود. حتی نمیفهمیدم با این انفجار، کدامیک از اطرافیان به زمین میافتد. به سیمخاردار دوم رسیدیم. دویدن ما در حکم دورخیز بود. بدون درنگ از آن عبور کردیم و دوباره به تنها سلاحمان یعنی دویدن متمسک شدیم.
سومین سیمخاردار در فاصلۀ کمی از راه رسید. میدانستم چه کنم. باید تا نزدیکی آن میدویدم. پا را به زمین میکوبیدم. به هوا میپریدم. در هوا پایم را جمع میکردم و خودم را به آنسو میرساندم. همین کار را کردم. در تاریکی شب، تا سایۀ سیمخاردار دویدم، پا را به زمین کوبیدم و به هوا پریدم، اما همینکه آمدم پایم را جمع کنم دیدم پایم جمع نمیشود. پاچۀ شلوار به سیمخاردار گیر کرده بود و همان مرا در هوا قاپید و روی سیمخاردار به زمین زد. از رد خون، پایم گرم شد. سیمخاردار در ساق پایم رفته بود و هنوز به پاچۀ شلوارم گیر بود. سریع نشستم و هولهولکی مشغول جدا کردن سیمخاردار شدم.
هرچه با آن کلنجار رفتم جدا نمیشد. یک لحظه منور دشمن چشمم را به پیرامونم باز کرد. دیدم دوروبرم پر از مین است. خودم را بیشتر جمع کردم و به جان سیمخارداری افتادم که مثل کنه چسبیده بود و رها نمیکرد. بعد دو دقیقه زور زدن، شلوار پاره شد و از شر آن خلاص شدم. بلافاصله خودم را به آنسوی سیمخاردار پرت کردم و دیدم خوشبختانه میدانمین به پایان رسیده است.
ادامه دارد
#هفته_دفاع_مقدس_گرامیباد
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
51.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا تعجب نکنید / ایران رسما در فضای مجازی تحت اشغال است / ناگفته هایی از یک جنگ نا مرئی
تقریبا تمام کسانی که در ایران ، تحولات اخیر را دنبال کرده اند میگویند اخباری را در فضای مجازی درباره ی کشور و محله ی خود میشنویم اما وقتی به بیرون مراجعه میکنیم ماجرا کاملا متفاوت است. فضای شهر و محله و کشور آرام است اما در مجازی این طور به ذهن میرسد که کشور در وضعیت بحرانی به سر میبرد. این ویدئو در این خصوص را به دقت ببینید...
#بصیرت
#جهاد_تبیین
#جنگ_ترکیبی
#فضای_مجازی
#دروغ_های_فضای_مجازی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتراف رسمی گروهک تروریستی مجاهدین خلق در شبکههای تلویزیونی دولت سعودی: این اعتراضات ابتدا با مرگ "مهسا امینی" آغاز شد اما اکنون نیروهای مجاهدین خلق هستند که آن را رهبری میکنند و پیش میبرند!
سران گروهک تروریستی منافقین با حضور در شبکههای دولتی عربستان سعودی مثل "العربیه"، "الحدث"، "قناه 24سعودی" و... ضمن اعتراف صریح به حضور عناصر تروریستی منافقین در اعتراضات و به آشوب کشاندن آن گفتند:
▪️"اساسا نیروهای سازمان مجاهدین برای چنین روزهایی دوره دیده و تشکیل شدهاند؛ مثلا یکی از وظایفشان سوزاندن تصاویر قاسم سلیمانی میباشد!"
#نفوذ
#آشوبگران
#منافقین
#بصیرت
#جهاد_تبیین
#جنگ_ترکیبی
#فضای_مجازی
#دروغ_های_فضای_مجازی
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ زیبای تخریب چی برگرد
حاج صادق آهنگران
#بصیرت
#بیاد_شهدا
#شهدای_ترو
#شهدای_گمنام
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
@mahale114
اقا ردای سَبزِ اِمامَت مُبارک
پوشیدَنِ لِباسِ خِلافَت مُبارَک
اِی آخَرین ذَخیرهِ زَهراییِ حَسَن
آغاز روزِگار اِمامَت مُبارَک...
🔹سالروز آغاز امامت و زعامت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک باد.
#امام_زمان
#عید_بیعت
#من_غلام_اهلبیتم
@mahale114