فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑ ایران تجزیه بشه مهم نیست! عوضش این مرتیکه شاه بشه!...
✅ شیخ_فرهاد_فتحی
#آشوب
#منافقین
#آشوبگران
#جانم_وطن
#جنگ_ترکیبی
@mahale114
4_6039655953064788144.mp3
18.04M
#شکر_در_سختی_ها 20
خــدا؛
مثل من و تو به دنیا، نگاه نمی کنه!
باید تمرین کنیم؛
با چشمهای خدا به دنیا نگاه کنیم!
تا نعمتهایی که باید مایه آرامش ما باشند ؛
موجب سلب آسایش مون نشـن.
#استاد_شجاعی 🎤
#مبارزه_با_نفس
#من_شاکرم
#من_شکرگذارم
#من_ناسپاس_نیستم
@mahale114
خانواده آسمانی ۲۲.mp3
11.52M
#خانواده_آسمانی ۲۲
✦ رحمت خداوند زمانی بر انسان کامل شد که او را " برترین مخلوقات " قرار داد.
و به واسطه این رحمت عظیم از او یک طلب دارد؛
آن طلب چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_انصاریان
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#خانواده_سبک_زندگی
@mahale114
#حدیث_روز
امام صادق علیه السلام میفرماید:
💠در شب و روزت منتظر امر (فرج) مولايت باش
تَوَقَّع أمرَ صاحِبِكَ لَيلَكَ و نَهارَكَ
بحارالأنوار جلد 98 صفحه 159
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
عاقبت تملّق
کریمخان زند پس از آنکه به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش بهعنوان سرسلسله زندیه در سراسر ایران پیچید.
روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد. کریمخان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباسهای فاخر به او بپوشانند.
چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد.
با دیدن قدرت و منزلت برادرزادهاش بادی به غبغب انداخت و گفت:
کریمخان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (علیهالسلام) جامی از آب کوثر به او میداد.
کریمخان اخمهایش را درهم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونتآمیز را جویا شدند.
کریمخان گفت:
من پدر خود را میشناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی باشد. این مرد میخواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی بهصورت عادت درآید، پادشاه دچار غرور و بدبینی میشود و کار رعیت هرگز به سامان نمیرسد.
@mahale114
شبنامه 990.mp3
11.05M
#خبر
مهم / مرموزترین بخشِ مرگِ نیکا_شاکرمی / خانهی نیمه کاره یا خونه تیمی ؟ همه چیز درباره یک بازی مرموز!!
شبنامه / درگذشت نیکا شاکرمی اگر چه بسیار به یک خودکشی شباهت دارد اما باید ریشهای تر بررسی شود / نیکا وارد یک خانهی نیمه کاره شده یا یک خانه تیمی؟ / این خانه برای یک گروه اجتماعی بوده یا یک تیم خرابکار؟ / هدف از پرداختن به درگذشت نیکا صرفا #کشته_سازی بوده یا تمرکز بر استارت پروژه ی "دانش آموز کُشی" ؟ / همه چیز در خصوص یک پرونده ی مرموز /
#آقای_تحلیلگر
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم: صفحه دوازدهم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل سوم:
صفحه سیزدهم:
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
.....................
کلافه پرسیدم: «چهکار داری میکنی، حسن؟»
گفت: «گناه دارن. شاید این آخر عمری دوست داشته باشن سیگار بکشن. کاری که از دستمون برنمیآد؛ حداقل این کار رو براشون انجام بدیم.»
چه میکردم با حسن؟ هم از کارهایش حرصم درآمده بود و هم از اینهمه لطافت طبع، به وجد آمده بودم. همینطور که محو تماشای عراقیهایی بودم که با ولع به سیگار پک میزدند. ناگهان یک عراقی از صف مجروحان بیرون پرید و با دستانی بهنشانۀ تسلیم، داد زد: «دخیل الخمینی! دخیل الخمینی! یا فاطمة الزهرا!»
همه شوکه شده بودیم و هاجوواج همدیگر را نگاه میکردیم. همهچیز عجیبوغریب بود. عراقی اثری از جراحت نداشت. اگر میخواست میتوانست از معرکه فرار کند، اما معلوم نبود چرا اینجا مانده و چرا خود را تسلیم میکند. گفتم: «یا خدا! این رو چه کنیم؟»
من سلاحی نداشتم. زمین را با نگاهم جستجو کردم دیدم یک کلاش آنطرف افتاده. سریع آن را برداشتم و رو بهسمت عراقی گرفتم: «یالا، حرّك!»
چه سرگذشت عجیبی! دقایقی پیش، همین جمله را از آنها یاد گرفته بودم و حالا باید همین را برای خودشان بهکار میبردم. او را جلو انداختم و بهفاصلۀ یک تفنگ پشتسرش قرار گرفتم. در مسیر، چشمم به درجۀ نظامیاش افتاد. درجۀ سرهنگی به دوش داشت که نشان میداد آدم مهمی است و چهبسا فرمانده گردان یا چیزی در آن رده باشد. اسیر گرفتن چنین آدمی هرچقدر خوشحالکننده، اما خطرناک بود. کافی بود نیروهایش فرماندهشان را در این حال ببینند. چه اتفاقی میافتاد؟ برای خودشیرینی هم که شده ممکن بود اتفاق خطرناکی در انتظارمان باشد با توکل به خدا، این افکار را از سر بیرون کردم. حسن در بین راه، به سنگرهای عراقی سرک میکشید و هرچه نیاز بود برمیداشت. گاهی عقب میافتاد و گاهی جلو میزد. گفتم: «حسن، جدا نشو؛ بیا باهم بریم.»
همانطور که پا تند کرده بود، گفت: «شما که مشکلی ندارید؛ من میرم غنیمتیها رو جمع کنم. شما هم بیاید.»
حسن رفت و از نگاه ما نا پدید شد. در حین گذر از پیچوخم ارتفاعات، به جایی رسیدیم که جاده از یک سو میرفت و مسیری پاکوبشده از آن جدا میشد. بدون اینکه خود را سر دوراهی ببینیم، راه جاده را ادامه دادیم. غافل از آنکه عقبه از سمت دیگر است و این مسیر ما را بهسمت نیروهای بعثی میبرد.
بهناگاه به تپهای برخوردیم، پر از نیروی نظامی بعثی. شرایط سخت شد. در صورت درگیری، فقط من توان رزم داشتم. بقیه مجروح بودند و وجود سرهنگ در این شرایط قوزِبالاقوز بود. تا جایی که ممکن بود، در پناه صخرهها از تپه فاصله گرفتیم و سعی کردیم در شعاعی بزرگتر تپه را دور بزنیم. سرهنگ شروع کرد بهعربی چیزهایی گفتن. نفهمیدم چه میگوید. انگشت اشارهاش را دنبال کردم و در منطقۀ مورداشارهاش دنبال حالتی غیرطبیعی گشتم. حدس زدم آنجا میدانمین باشد.
یک دستم را زمین کردم و دست دیگرم را بهحالت انفجار نشان دادم. گفتم: «اینجا مین؟ اینجا مین؟»
...سرش را بهنشانۀ تأیید تکان داد و دوباره شروع کرد عربی حرف زدن. باز نفهمیدم چه میگوید. گفتم: «الطریق، الطریق.»
به سینهاش اشاره کرد، یعنی پشتسرم بیاید.
سرهنگ از گوشهای ما را وارد یک شیار کرد و در مسیری خاکی-صخرهای حرکت داد. خوشحال از وجود سرهنگ و راهنمایی او بودیم که یک آن با یک تغییر جهت، گذرمان به تپه افتاد. دیدم داریم مستقیم بهسمت بعثیها میرویم. پایم شل شد و ترس تمام وجودم را فراگرفت. نکند تمام آن یازهراها الکی بود تا ما را به مقر بکشاند. نکند میخواهد ما را تحویل دهد. اصلاً سرهنگ سالم بود و دلیلی نداشت بین مجروحان بنشیند. حتماً کاسهای زیر نیمکاسه است.
آنقدر نزدیک شده بودیم که با فریادش میتوانست دشمن را خبردار کند. در همین حیصوبیص، جایی که شیار اجازه داد دوباره راهمان را کج کرد و وقتی به پشتسر نگاه کردیم دیدیم آنسوی میدانمین هستیم. آنجا متوجه شدم سرهنگ هم شناخت خوبی به شیارها و جزئیات منطقه دارد و هم شوق او به اسیر شدن بیشتر از اسیر کردن است. میدانمین را که پشتسر گذاشتیم، دستانش را به هم زد و گفت: «خلاص!»
اما ایکاش خلاصی به همین سادگی امکانپذیر بود. اگرچه نزدیک تپه خطرات خود را داشت، اما حداقل فایدۀ آن مخفی ماندن از نگاه بعثیها بود. هنگامی که میدانمین را پشتسر گذاشتیم در تیررس نگاه دشمن قرار گرفتیم و سریع دیده شدیم — چشمتان روز بد نبیند — تا آمدیم به خودمان بیاییم رگبار تیرها بهسمت ما شروع شد. سرهنگ جلوتر از ما بود. در هنگام فرار، مسیرش را در شیاری دیگر انداخت و ما هم دنبال او دوان شدیم.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
#رهبر_انقلاب
🔻نداشتن تحلیل سیاسی
🔰بنده در قضایای تاریخ اسلام این
مطلب را مکررا گفتهام که، چیزی
که امام حسن مجتبی علیهالسلام را
شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در
مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی
نداشتند. چیزی که فتنهی خوارج را
بهوجود آورد و امیرالمومنین
علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد
و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه
مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در
مردم بود والا همهی مردم که بیدین
نبودند. تحلیل سیاسی نداشتند.
🗓بیانات رهبر حکیم انقلاب ۱۳۷۲/۸/۱۲
#بصیرت
#امام_حسن
#جهاد_تبیین
#جنگ_ترکیبی
@mahale114
اول؛ خودمان صبور باشیم .mp3
2.88M
🔉 بشنوید
"چگونه تحت تاثیر جنگ روانی دشمن قرار نگیریم؟"
🔹خودمان صبور باشیم
🎙حجت الاسلام محمدرضا پاکباز
#نفوذی
#جنگ_روانی
#جنگ_ترکیبی
#فضای_مجازی
#دشمن_شناسی
#فتنه_فواحش_و_دواعش
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 افشاگری خبرنگار مطرح جهان عرب: برخی عناصر ایرانی در پایگاههای آمریکایی خصوصا پایگاه "تنف" در مرزهای عراق، سوریه و اردن برای این روزهای ایران آموزش دیدهاند! پایگاههای آمریکایی و اسرائیلی در بحرین و اربیل نیز در حال نقشآفرینی در هدایت اغتشاشات ایران هستند!
«حسین مرتضی» خبرنگار و تحلیلگر سیاسی:
🔹میخواهم حرفی با جوانان ایرانی بزنم: شما ای جوانان ایرانی آیا آنچه در سوریه و عراق روی داد را ندیدید؟ آیا آنچه در یمن و افغانستان روی میدهد را نمیبینید؟ این کشورها را ویران کردند!
🔹مراقب پروژه سوریهسازی ایران باشید! تاکتیکهایی که امروزه در ایران رخ میدهد دقیقا همان تاکتیکی است که برای سوریه اجرا کردند!
🔹در ابتدای نبرد در سوریه از برخی بازیگران، کارگردانان سینما و همچنین برخی فوتبالیستها بهره بردند، دقیقا همان سناریو در ایران پیاده میشود!
🔹امروز شاهد نبرد رسانهای هستیم؛ عربستان میلیونها دلار در این شبکهها هزینه میکند، شبکه سعودی اینترنشنال نیز نقش تحریف و تحریک دارد و با سازمان اطلاعات آمریکا و محمدبنسلمان در ارتباط است!
#نفوذ
#یهود
#نفوذی
#حجاب
#بهائیت
#فتنه_گر
#شهدای_ترور
#فضای_مجازی
#شهدا_شرمنده_ایم
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشتهسازی اغتشاشگران در کردستان | ماجرای قتل یک مرد داخل خودروی پراید در سنندج...
🔺امروز در شبکههای اجتماعی کلیپی از به قتل رسیدن یک شهروند باعث نگرانی مردم سنندج شد.
🔹این تصاویر نشان میدهد یک جوان در حالی که پشت فرمان خودروی پراید نشسته است، هدف قرار گرفته و کشته شده و افرادی ادعا میکنند نیروهای انتظامی این فرد را به قتل رساندهاند. مردم در خیابان پاسداران میگویند این فرد از داخل یک خودرو هدف شلیک گلوله قرار گرفته است.
👤سردار «آزادی»، فرمانده انتظامی کردستان در گفتوگو با فارس با رد شایعه شلیک با گلوله جنگی به سمت اغتشاشگران تصریح کرد:
🔸هیچیک از نیروهای انتظامی در جریان مأموریتهای خود برای متفرقکردن و دستگیری اغتشاشگران تیر جنگی بههمراه ندارند.
🔺استاندار کردستان ۲۹شهریورماه اعلام کرده بود سه نفر به طرز مشکوکی در اعتراضات سنندج کشته شدهاند.
🔹یک شهروند دیواندرهای با سلاح جنگی کشته شده که هیچکدام از ردههای نیروهای مسلح از این نوع سلاح استفاده نمیکنند. فرد دیگری با همان شرایط در داخل خودرویی در کنار بیمارستان سقز رها شده بود./فارس
پ.ن: اغتشاشگران در تلاش هستند تا ناآرامی ها را که در بعضی از شهرها رقم خوده را به آبان ماه برسانند بنابراین خیلی نیاز به بهانه دارند تا مردم را با خود همراه کنند.
پس ممکن است دست به هرکاری بزنند که مردم را قانع کنند تادرخیابانها بمانند،حتی کشته سازی....فرقی هم براشون نمیکند شخص مورد هدف کیست.
لطفا مواظب جوانان ماجراجو باشید تا در دام نیفتند.
#نفوذ
#بهائیت
#آشوبگران
#جنگ_ترکیبی
#فضای_مجازی
#فتنه_فواحش_و_دواعش
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدعیهای آزادی زن ایرانی خبر دارن تو کشورهایی که خودشون رفت و آمد دارن، آمار تجاوز و کشتن زنان به طرز عجیبی به خاطر #آزادی بی حد و حصر افزایش پیدا کرده؟
این آزادیه یا اسارت؟!
#زن
#ایران
#فتنه_گر
#غیرت_دینی
#فضای_مجازی
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا_مقصر_مشکلات_اقتصادی_را_میشناسید_؟؟!
این کلیپ کاری از کانال جدال احسن با سخنرانی جنجالی و روشنگر دکتر حسن عباسی
جدال احسن
#منافقین
#جهاد_تبیین
#جنگ_ترکیبی
#اروپا_بدونه_روتوش
#آمریکا_بدونه_روتوش
@mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای نفوذ بهائیت
نفوذ عجیب بهائیت در صداوسیما
#نفوذ
#بهائیت
#فتنه_گر
#پاکسازی
#جنگ_ترکیبی
#لبیک_یا_خامنه_ای
@mahale114
RISMAN9.mp3
7.45M
#دوره_ریسمان
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر این واجب فراموش شده...
توسط استادعلی تقوی
مرکز تخصصی #واجب_فراموش_شده
جلسه نهم:
#تذکر_لسانی
#تذکر_عملی
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#تربیت_اسلامی
#خانواده_سبک_زندگی
#امربه_معروف_و_نهی_ازمنکر
@mahale114
هدایت شده از موسسه مصاف
توییت «محسن مقصودی» مجری برنامه ثریا
🔹بنابر درخواستهای مکرر مخاطبان، انشاءالله یکشنبهشب ساعت ۲۳، در برنامه زنده «ثریا»، میزبان برادر عزیزم، آقای رائفیپور خواهیم بود و در خصوص اتفاقات اخیر صحبت خواهیم کرد. از آسیبشناسی و ریشهیابی شکلگیری ماجرا تا پشتصحنه طراحی اغتشاشات.
🔸باید با نوجوانها و جوانها بیشتر گفتوگو کنیم.
🆔 @Masaf
چرا میگوییم مرگ بر اسرائیل؟
🔻ما در چهار محور با اسرائیل مشکل داریم:
1⃣ ایرانیبودنمان.
اسرائیل هیچ تمدنی را در خاورمیانه نمیپذیرد و هر سال روزی را که به گفتۀ خودشان ایرانیها را کشتند، جشن میگیرند.
2⃣ مسلمان بودنمان.
هیچ مسلمانی نمیتواند اینها را تحمل کند.
3⃣ شیعه بودنمان.
ما روایت داریم که میگوید: «بنیاسرائیل دو بار فتنه میکنند؛ بِقَتلِ عَلی و بِقَتلِ الحُسَین.» یعنی اینها هم در شهادت امیرالمؤمنین و هم در شهادت امامحسین نقش داشتند.
🔹پس کجاست؟ چرا نقش اینها را نمیبینیم؟ چون باید سِرجون را ببینیم. چون باید آن افرادی را ببینیم که ویژه در روز عاشورا مأمور بودند و دستورها را میدادند که پیکر مطهر را آنجا بگذارید و با اسبها رویش بتازید. اینها را باید ببینیم. اگر اینها را دیدیم، امروز هم #اسرائیل را پشت داعش میبینیم.
4⃣ اسلام سیاسی بعد از انقلاب.
فکر میکنید چرا نتانیاهو میآید در سازمان ملل با مردم ایران فارسی صحبت میکند؟ میخواهد به مردم ایران بگوید: «ما با شما دشمنی نداریم، حکومت شما با ما دشمنی دارد، بیایید دشمنی را کنار بگذاریم.»
برگرفته از سخنرانی استاد رائفیپور با موضوع:
✅ مقامات زیارت عاشورا - جلسه دوم
📅 مهر ۹۶
#نفوذ
#یهود
#اسرائیل
#سیاسی
#فتنه_گر
@mahale114
واقعادرصداوسیماچه خبره؟
♦️نفوذ یا هک؟! | چندمین بار است که اختلال در تصاویر صداوسیما رخ میدهد؛ مسئولان اقدامات لازم برای امنیت را انجام دهند
🔺 دیشب بخش خبری ۲۱ شبکه خبر برای چند ثانیه از دسترس خارج شد.
🔸این اتفاق برای چندمین بار رخ داده است و به نظر مسئولان باید برای حفظ امنیت شبکه اقدامات لازم را انجام دهند.
💢 درحالی برخی رسانهها از هک صداوسیما سخن میگویند که عدهای معتقدند اصلا سوئیچر و باکس اصلی شبکهها به اینترنت وصل نمیشود و فقط با خرابکاری و اعمال نفوذ یک نفر چنین اتفاقاتی صورت میگیرد.
▫️آیا پیدا کردن افرادی که به این بخش دسترسی دارند کار سختی است؟!
#نفوذ
#بهائیت
#فتنه_گر
#پاکسازی
#فضای_مجازی
@mahale114
🟢 معنای وحدت اسلامی چیست؟
🔹معتقدین به اندیشه وحدت اسلامی میگویند هیچ ضرورتی ایجاب نمیکند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند، همچنانکه ایجاب نمیکند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند.
🔸 تنها چیزی که وحدت اسلامی، از این نظر، ایجاب میکند، این است که مسلمین - برای اینکه احساسات کینهتوزی در میانشان پیدا نشود یا شعلهور نگردد - متانت را حفظ کنند، یکدیگر را سبّ و شتم ننمایند، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند و بالاخره عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقیقت - لااقل- حدودی را که اسلام در دعوت غیرمسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت کنند: ادْعُ الی سَبیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی احْسَنُ. (نحل/۱۲۵)
🔹 نتیجه آنکه منظور علمای روشنفکر اسلامی از #وحدت_اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها و ایجاد مذهبی جدید که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست؛ منظور از #وحدت_اسلامی متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان.
📒 استاد مطهری، شش مقاله، مقاله الغدیر و وحدت اسلامی، ص۳ و ۴
⭕️«استاد شهید مطهری»
#هفته_وحدت_گرامیباد
@mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم: صفحه سیزدهم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل سوم:
صفحه چهاردهم:
نماز ناتمام
#خاطرات_رزمندۀ_جانباز،
حجتالاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
.....................
سرازیری بودن شیار سرعت ما را بیشتر میکرد، اما تعداد گلولهها کمشدنی نبود. همینطور که میدویدیم پناهگاهی غارمانند سر راه ما سبز شد. از خدا خواسته خودمان را داخل آن انداختیم. افتادن تختهسنگی بزرگ در قسمتی از شیار، این جانپناه طبیعی را درست کرده بود و سپر بلای ما در مقابل دشمن شده بود. زیر آن پناه گرفتیم. دو ساعت تمام، دشمن هرچه گلولۀ آرپیجی و تیربار و دوشکا و هرچه دستش آمد را روی سر ما خالی کرد. تنها چیزی که نمیآمد خمپاره بود که آن هم چون نزدیک بودیم نمیتوانستند بزنند. این دو ساعت برای من دو سال گذشت. دائم در گوشمان صدای گلوله و کمانه کردن آرپیجی بود. طوری حریصانه صخره را هدف قرار میدادند انگار که حقد و کینهشان سنگ را شکاف میدهد.
یکی از مجروحانی که همراهمان بود، بیسیمچی بود. با بیسیم پیغام فرستاد و تقاضای کمک کرد. آقای اسلامیان از فرماندهان تیپ، پشت خط بود. وقتی جریان ما را شنید گفت: «مکان دقیقتون رو بگید.»
بیسیمچی گفت: «ما مقر و میدانمین عراقیها رو رد کردیم و الان داخل یه شیار گیر افتادیم.»
«کدام مقر منظورته؟»
«همین مقری که روی تپه هست.»
«خب همۀ مقرهای عراق روی تپهس. دقیق بگو کدوم تپه؟»
«همین تپۀ تخممرغی.»
«همۀ تپههای اینجا همینشکلیه. برید اطراف رو ببینید یه نشانی دقیق بدید، بلکه بتونیم کاری کنیم.»او درست میگفت، اما حجم آتشی که بر روی ما متمرکز شده بود، اجازۀ هیچ کاری نمیداد. ناچار به انتظار نشستیم. دیگر ذهنمان به جایی قد نمیداد. سکوت بینمان فقط با صدای مرگبار رگبارها شکسته میشد و روحیهمان هدف قرار میگرفت. بعد از دو ساعت، رگبار گلولهها به تکتیر تبدیل شد. شاید گمان کردند زهرهترک شدیم. شاید خسته شدند یا شاید بعد از این عملیات روانی منتظر تسلیم شدن ما بودند؛ نمیدانم! هرچه بود کمی سرم آرام گرفت.
به اطرافیان گفتم: «باید یه کاری کنیم. از این شیار تا بالای تپه بیست متر بیشتر نیست. کافیه یه لحظه خودمون رو به بالا برسونیم و بفهمیم کجا هستیم تا بلکه بشه با بیسیم کمک گرفت.» همه موافق بودند. ازآنجاکه من سالمترین آنها بودم خودم اجرای این مأموریت را به عهده گرفتم.
بهدو از پناهگاه بیرون دویدم. خودم را روی تپه انداختم و بالا رفتم. تا قبل اینکه بعثیها به خودشان بیایند، مقداری از راه را طی کردم. اما بهمحض دیدن من، دوباره تیراندازیها شدت گرفت. بهقدری آماج گلوله بودم که اگر درصدی از آن تیرها به من میخورد، تیرباران شده بودم. اما تقدیر طور دیگری رقم خورده بود. تیر شلوارم را سوراخ کرد، اما در کمال ناباوری به من نخورد. شلوار را تا چند سال پیش داشتم. هرکس میدید، میگفت: «عجیبه! تو چطور زنده موندی؟»هرطور بود خودم را به بالای تپه رساندم و دور و اطراف را سریع نگاه کردم. ازآنجا دیدم فاصلهای تا خاکریز خودمان نداریم. حتی سنگرهایمان دیده میشد. دیگر درنگ نکردم و با یک خیز روی تپه سُر خوردم و خود را به پناهگاه رساندم. رفقا گفتند: «چه خبر؟»
گفتم: «زیاد دور نیستیم، فقط باید همت کنیم. سختیش بالا رفتن از همین تپهس. از اونجا غلت میخوریم و بعد از مسافتی کوتاه به خط خودمون میرسیم.»
به سرهنگ فهماندم کاری که ما میکنیم خطر دارد. اگر میخواهد، میتواند بیاید و اگر نه آزاد است برگردد. گفت: «من با شما میآیم.»
فکر کردم شاید نفهمیده؛ با دست و اشاره تکرار کردم: «اگر میخوای بمون و اگر میخوای برگرد. اختیار با خودته.»
گفت: «نه؛ من میآیم.»
بیسیمچی ما با آقای اسلامیان ارتباط گرفت و خبر از بازگشتمان داد تا اشتباهاً هدف قرار نگیریم. بعد از هماهنگی، فرمان حرکت صادر شد. یکی پس از دیگری از پناهگاه بیرون زدیم و برای رسیدن به نوک تپه با سنگ و صخره گلاویز شدیم. این بار بعثیها انتظارمان را میکشیدند و از همان ابتدا تیراندازی آغاز شد. یک سیبل کوچک با پنج هدف متحرک. من و سرهنگ زودتر به بلندی رسیدیم، اما مجروحان عقب افتادند. بهانتظارشان ماندم. مجروحان بهسختی خود را رساندند. یکی از آنها همان روی تپه تیر خورد و با ما بهسمت پایین غلت خورد. وقتی به پایین رسیدیم دو مجروح بلند شدند، اما نفر سوم شهید شده بود.
#بیاد_شهدا
#رهبر_انقلاب
#دفاع_مقدس
#جنگ_تحمیلی
#هفته_دفاع_مقدس
@mahale114
4_6037133458642305154.mp3
14.6M
#شکر_در_سختی_ها 21
خودتو خسته نکن!
غصه هایی که زودگذرند؛
می گذرند...
اونا رو از آنچه هستند؛ بزرگتر نکنید.
چون...
شما رو بیش از حد لازم
به خود مشغول می کنند.
#استاد_شجاعی 🎤
#مبارزه_با_نفس
#من_شاکرم
#من_شکرگذارم
#من_ناسپاس_نیستم
@mahale114
خانواده آسمانی ۲۳.mp3
11.44M
#خانواده_آسمانی ۲۳
💢 در چارچوب قوانین خداوند، تنها محبتی قابل قبول و رشد دهنده است که، در این دایره قرار داشته باشد ؛ ↓
۱. عشق به خداوند
۲. عشقی که در راه رسیدن به خداوند باشد.
با این تعریف، محبت و مودّت به اهل بیت علیهمالسلام چگونه تعریف میشود؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
#سبک_زندگی
#فرهنگ_دینی
#خانواده_سبک_زندگی
@mahale114
امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام میفرماید:
✍️ حقُّ الوالِدِ عَلَى الوَلَدِ أن يُطيعَهُ في كُلِّ شَيءٍ إلاّ في مَعصيَةِ اللّهِ سُبحانَهُ
🔴 حق پدر بر فرزند، اين است كه از او در هر كارى جز معصيت خدا، فرمانبردارى كند.
📚حکمت ۳۹۹ نهج البلاغه
#حدیث_روز
@mahale114
#سلام_همسایه
#پندانه
✍️ توکلت به خدا باشد
🔹روزی با خودرو با یکی از دوستان به اطراف شهر رفتیم. در راه برگشت دو نفر را هم که در راه مانده بودند، سوار کردیم.
🔸با دوستم درمورد توکل به خدا آرام حرف میزدیم و میگفتیم اگر به خدا توکل کنیم هیچ مشکلی در زندگی نداریم و تمام بدبیاریهای ما از گناهانمان است و...
🔹مطمئن بودم آن دو نفر هم حرفهای ما را هرچند آرام حرف میزدیم، میشنیدند و شاید به خیال خودشان که از درون ما خبر نداشتند، گمان میکردند ما انسانهای پاکی هستیم.
🔸بر خلاف انتظار دیدم در مسیر، افسر راهنمایی ایستاده است و ما را که دید کفگیرش بالا رفت.
🔹کنار زدم. به ناگاه متوجه شدم هیچیک از مدارکم همراه من نیست.
🔸بهشدت ناراحت شدم و در دلم گفتم:
خدایا! تو مرا خوب میشناسی که چه گنهکاری هستم ولی این دو نفر نمیشناسند. ما هم در راه از فضل تو گفتیم. این دو نفر ببینند من جریمه شدم، به صدق حرفهای من شک خواهند کرد و مطمئنم به کلام حق تو بدبین خواهند شد. مرا اینجا مؤاخذه نکن تا در ایمان این دو نفر شک بهخاطر ضعف من ایجاد شود.
🔹در این زمان بود که افسر گفت:
مدارک؟
🔸تا خواستم چیزی بگویم، کنارمان تصادف عجیبی شد و افسر گفت:
برو مسیر را باز کن.
🔹نفس سردی کشیدم و داستان را به مسافران گفتم تا ایمانشان به خدا قویتر شود.
@mahale114