eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
404 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.3هزار ویدیو
103 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
محله شهیدمحلاتی
فصل دهم : صفحه چهارم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل دهم : صفحه پنجم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... بچه‌ها سریع به پایین‌دست دویدند و توانستند عده‌ای را از آب بگیرند. شیخ آیت نجات پیداکرد و وقتی به ما رسید غرق در گل بود و نای راه رفتن نداشت. از بین افراد غرق‌شده، علی ملکی و حمیدرضا قبادی مفقود شدند و هرچه گشتند، نتوانستند آن‌ها را پیدا کنند. آن‌ها در همان صحنه به‌شهادت رسیدند و پس از چهار ماه، پیکرشان بازگشت. با طغیان رودخانه، نیمی ‌از گردان پشت آب گیر کردند و ما مجبور به حرکت شدیم. شیخ دانیال زرینی که بزرگ‌تر از همۀ ما بود، جلودار شد و در بین گل‌ولای شروع به حرکت کرد. ایشان قد رشیدی داشت و با پاهای بلندش، تندتند گام‌های بلند برمی‌داشت. به شیخ گفتم: «کمی مراعات ما رو هم بکن. ما دو قدم باید بیایم تا یک قدم شما بشه.» می‌گفت: «نه، باید راه بیاید.» ازآنجاکه آن عملیات بیشتر در غار گذشت، بین ما رزمندگان به عملیات «غار» معروف شد. پس از ناکامی ‌ما در اجرای عملیات و بازگشت به عقبه، گروهی برای اجرای یک عملیات جدید سازمان‌دهی شدند و قرار شد جلو بروند. حاج‌مهدی ظفری در لحظه حرکت، نام من، شیخ حمزه سوری و شیخ خلیل احمدوند را خط زد و گفت: «شماها بمونید؛ شما رو نیاز دارم.» گفتم: «حاجی، ما طلبه‌ها باید خط‌شکن باشیم، باید جلودار باشیم. جای ما اینجا نیست.» اما حاجی به‌هیچ‌وجه زیر بار نرفت و ذره‌ای از مواضعش کوتاه نیامد. انگار قلبم به ماشین حمل نیروها بند بود و با رفتنش داشت از جا کنده می‌شد. شیخ خلیل یواشکی سوار شد که برود. گفتم: «بیا الان قتیل‌الحمار می‌شی. باید اجازۀ فرمانده رو بگیریم و بریم.» همین‌طور که به حاج‌مهدی خواهش و تمنا می‌کردم، ناخودآگاه مثل بچه‌ها، پایم به زمین کوبیده می‌شد و التماس از زبان بدنم می‌ریخت. رزمنده‌ای آن‌طرف‌تر ایستاده بود و با دیدن رفتار من گفت: «خب اگر می‌ترسید نیاید جبهه. مجبور که نیستید.» با نگاهم به او گفتم: «ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی!» او دوباره حرفش را تکرار کرد و گفت: «چرا وقتی می‌ترسید می‌آید جبهه؟» روح‌الله سوری سرش داد زد و گفت: «اول بیا ببین اینا برای چی التماس می‌کنن، بعد حرف بزن.» آن روز هرچه کردیم، حاج‌مهدی ما را به عملیات نفرستاد و اتفاقاً عملیات لغو شد و بچه‌ها برگشتند. این بار مأموریت یافتیم برای حفظ و حراست از حملات دشمن در خطوط پدافندی مستقر شویم. منطقۀ مرتفعی در زیر ارتفاعات گمو به من سپرده شد تا به‌همراه هفتاد-هشتاد نیرو از آن پاسبانی کنیم. منطقه از لحاظ موانع طبیعی، تقریباً مثل تپه‌پنجه‌ای بود و از لحاظ مکانی، فاصلۀ چندانی با آن نداشت. یک کیانی در آنجا با ما بود که علی‌رغم جثۀ ضعیفش، بسیار پرتلاش و کاری بود. ما به‌زبان محلی به او پوشله می‌گفتیم. بااینکه شب‌کوری داشت و چشمش در شب نمی‌دید، اصرار داشت شب‌ها نگهبانی بدهد و برای این ارادۀ قاطع، راهکار داشت. او چوب بلندی دست می‌گرفت و با گوش تیزش اگر کوچک‌ترین صدایی می‌شنید، چوب را به‌سمت آن می‌چرخاند. اگر چوب به کسی می‌خورد ایست می‌داد و اگر جوابی از نیروهای خودمان نمی‌شنید با تیراندازی ما را خبر می‌کرد. من با حاکم شیراوند و خدامراد کیانی هم‌سنگر بودم. روزی سر سفره نشسته بودیم و داشتیم ناهار ساده‌ای می‌خوردیم. در همین هنگام، بچه‌ها با تلفن قورباغه‌ای مرا خبردار کردند و گفتند: «بدو، عراقی‌ها اومدن.» من بادگیر خود را در سوراخی چپانده بودم. با این خبر، سریع بادگیر را بیرون کشیدم، اما همراه بادگیر چند تکه گوشت قرمز بیرون آمد و توی سفره افتاد. حاکم و خدامراد انگار جن دیده باشند سفره را پس زدند و شروع کردند دست‌وپا زدن. جلو که آمدم دیدم چند بچه‌موش تازه متولد شده روی تکه‌های نان افتاده است. من با دیدن پوست نازک و بی‌موی موش‌ها حالم به‌هم خورد و ناهار نصفه‌ونیمه را بالا آوردم. حاکم و خدامراد هم هنوز خودشان را عقب می‌کشیدند و با وضع خنده‌داری فرار می‌کردند. هرگاه به نمازجمعۀ نهاوند می‌روم حاکم را می‌بینم که با پسرش به نمازجمعه آمده. آنجا دوباره یادی از این خاطره می‌کنیم و به پسرش می‌گویم که «بابات از موش می‌ترسید». چند لحظه‌ای مشغول بالا آوردن شدم و همین‌که حالم خوب شد، به بچه‌ها گفتم: «خودتون یه فکری بکنید، من رفتم.» دیگر از خیر بادگیر گذشتم و دویدم. وقتی به سنگر کمین رسیدم دیدم از بعثی‌ها خبری نیست و بچه‌های اطلاعات‌عملیات با بعثی‌ها اشتباه گرفته شده‌اند. @mahale114
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه دقیقه با استاد رحیم پور ازغدی در مورد اغتشاشات اخیر هم خطاب به مسئولین و هم خطاب به اغتشاشگران. @mahale114
Ostad_Raefipour_Joker 2022_1401.09.15_Tehran_24kb.mp3
35.15M
🔊 استاد 📑 «جوکر 2022» 🗓 ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۱ - تهران، دانشگاه شهید رجایی شاید اولش فکر کنید چون زمان سخنرانی ۳ ساعت است ممکنه خسته کننده باشه! اماخواهش میکنم وقت بذارید این فایل صوتی را با دقت گوش کنید قول میدم پشیمان نخواهید شد!. اگه دنبال جواب سوال جوونا تو این اوضاع و احوال هستید حتما این سخنرانی رو گوش بدید . @mahale114
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️‌ وقتی شهروند انگلیسی در پخش زنده تلویزیونی برای یخ نزدن التماس و گریه می‌کرد! 🔹‌ شهروند انگلیسی: "در خانه خودم در حال یخ زدن هستم؛ من تنها قربانی این شرایط نیستم." 🔹‌ مجری برنامه: تو تنها نیستی فیلیپ!! 🔻این آینده روشن تمام اروپاست... @mahale114
11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕حتما ببین: تله ای که در کشور عزیزمان با همکاری و نقشهٔ خیلی سفارشی نفوذی ها در دولت با کیفیت بسیار عالی اجرا شد، که کوچکترین این کار پیری جمعیت و در نهایت نابودی کشور و انقراض نسل بود. 🔻برای کنترل جمعیت کشور فقط در مشهد سه میلیون و هشتصد هزار زن ایرانی (فقط درمشهد) را عقیم کردیم این کلیپ رو از دست ندهید... 🔹تبیین و تشریح مختصری از اتفاقات و خسارت سنگین کنترل جمعیت ایران در دهه هفتاد حتما ببینید 🔸لعنت خدا و رسول خدا بر نفوذیان ظالم و قطع کننده نسل شیعه... @mahale114
🔹ای انسان چه کردی آمدی جهنم؟ 🔸️مَا سَلَكَكمُْ فىِ سَقَرَ(42) قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ(43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ(44) وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ(45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ(46) حَتىَّ أَتَئنَا الْیَقِینُ(47- مدثر) فرشتگان[به آنان رو كرده] مى گویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد كرد؟ مى گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمى دادیم و با فرورفتگان [در گفتار و كردار باطل] فرومى رفتیم( همنشین بودیم) و همواره روز جزا را انكار میكردیم تا آنكه مرگ ما فرا رسید. 🔸️بر اساس این آیات، وقتی از دوزخیان سوال می شود چه کردید که اهل جهنم شدید؟ آنها چهار عامل را از مهمترین عوامل این بدعاقبتی خود معرفی می کنند و می گویند: 🔸️نخست اینكه ما از نمازگزاران نبودیم (قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ) که اگر نماز میخواندیم نماز ما را به یاد خدا میانداخت و نهى از فحشاء و منكر میكرد و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مى نمود.(1) 🔸️دیگر اینكه ما اطعام مسكین نمیكردیم (وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ) مراد از «اطعام مسكین»، انفاق بر تهى دستان جامعه است به مقدارى كه بتوانند كمر راست كنند و حوائجشان برطرف شود.(2) گرچه اطعام مسكین به معنى غذا دادن به بینوایان است؛ ولى ظاهرا منظور از آن، هر گونه كمك به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مى باشد؛ اعم از خوراك و پوشاك و مسكن و غیر اینها.(3) 🔸️دیگر اینكه ما پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا مى شدیم (وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ)؛ هر صدایى که بر ضد حق بلند مى شد و هر مجلسى که براى ترویج باطل تشكیل مى گردید و ما با خبر مى شدیم، با آنها همراهى مى كردیم و همرنگ جماعت مى شدیم؛ سخنان آنها را تصدیق میكردیم و بر تكذیب و انكار آنها صحه مى گذاردیم و از مسخره بازی آنها نسبت به حق لذت مى بردیم.(4) 🔸️منظور از «خوض» سرگرمى عملى و زبانى در باطل، و فرو رفتن در آن است، به طورى كه به كلى از توجه به غیر باطل غفلت شود.(5) «خوض در باطل» معنى وسیع و گستردهاى دارد كه هم شامل ورود در مجالس كسانى مى شود كه آیات خدا را به باد استهزا مى گیرند، تبلیغات ضد اسلامى مى كنند، یا ترویج بدعت مى نمایند، و یا شوخی هاى ركیك دارند، یا گناهانى را كه انجام داده اند به عنوان افتخار یا لذت نقل مى كنند، و همچنین شركت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسى است كه براى تضعیف دین خدا و استهزاى مقدسات، و ترویج كفر و شرك و بى دینى تشكیل مى شود. سپس مى افزایند: و اینكه ما همواره روز جزا را انكار مى كردیم (وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ)؛ تا زمانى كه مرگ ما فرا رسید 🔸️(حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ). ناگفته پیداست که انكار معاد و روز حساب، تمام ارزش هاى الهى و اخلاقى را متزلزل مى سازد و انسان را براى ارتكاب گناه شجاع مى كند، و موانع را از این راه بر مى دارد، مخصوصاً اگر این مسأله به صورت یك امر مداوم تا پایان عمر در آید. 🔸️از این آیات به خوبى استفاده مى شود كه این امور چهار گانه: یعنى«نماز» و «زكات» و «ترك مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت»، اهمیت و نقش فوق العادهاى در هدایت و تربیت انسان دارد و بر همین اساس؛ جهنم جاى نمازگزاران واقعى، زكات دهندگان، تاركان باطل و مؤمنان به قیامت نیست.(6) (1) نمونه ج25 ص253 (2) المیزان ج20 ص97 (3) نمونه ج25 ص253 (4) نمونه ج25 ص254 (5) المیزان ج20 ص97 (6) نمونه ج25 ص254-255 @mahale114
: بسم الله الرحمن الرحیم ***** وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِن لَّا تَشْعُرُونَ بقره-154 و به آنها که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید! بلکه آنان زنده‌اند، ولی شما نمی‌فهمید! ********** نکته ها: در جنگ بدر، چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند كه شش نفر آنها از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند. برخى از مردم مى گفتند: فلانى مُرد. این آیه نازل شد و آنان را از این تفكّر نهى كرد. [463] شهدا، نه تنها نامشان یا آثار كارهایشان زنده و باقى است، بلكه یك زندگى واقعى برزخى دارند. زندگى اى كه در آن رزق و شادى و بشارت است، زندگى در جوار رحمت خدا كه در آن حزن وترس وجود ندارد. مشخّصات این زندگى، در تفسیر سوره آل عمران [464]خواهد آمد. انشاءاللّه. شهادت در راه خدا، شامل كشته شدن در میدان نبرد، ترور و سوءقصد دشمنان، كشته شدن مؤمنان در دفاع از جان و ناموس و مال، در هر مكان و زمان مى شود. 463) تفسیر مجمع البیان. 464) آل عمران، 168 تا 170 ********** پیام ها: - نگرشهاى محدود مادّى را باید با ایمان به خدا و گفته هاى او تكمیل و تصحیح كرد. «لاتقولوا» - تكالیف سخت، نیاز به پشتوانه اعتقادى و جبران خسارت ها دارد. آرى، كسى كه بداند زنده است، به شهادت رو مى كند. «لاتقولوا... اموات بل احیاء» - شهادت، زمانى ارزش دارد كه در راه خدا باشد. «فى سبیل اللَّه» - پیكار در راه دین، از ارزشهاى والا در پیشگاه خداوند است. «یقتل فى سبیل اللَّه» - روح، بعد از مرگ باقى است، هرچند جسم و بدن متلاشى شود. «احیاء» - سرچشمه بسیارى از تحلیل ها، ناآگاهى از واقعیّات است.«لاتقولوا، لاتشعرون» @mahale114
طائب۴.mp3
1.76M
وصایای زیبای پیامبر به حضرت ابوذر و سلمان استاد_مهدی_طائب @mahale114
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☠⚔ بازی با طعم مرگ ⚔☠ ⚠️توجه: این ویدیو برای تماشای کودکان مناسب نمی‌باشد 👤 استاد اختصاصی محسن_شکاری واحد کودک مؤسسه مصاف (قندِ عسل) @mahale114
AUD-20220917-WA0005.mp3
4.37M
🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ✍بعضی ها، عجیییب در برابر شیطان، موفقند! 🔻راستی؛ چگونه اینقدر با بقیه متفاوت اند...؟ @mahale114