eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
400 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
5.5هزار ویدیو
96 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
محله شهیدمحلاتی
سلام در پی دریافت گزارشات مردمی و رصد میدانی هنجار شکنی عده ای از افراد معلوم الحال در سطح بوستان غد
🔰 بالاخره مالکان مهر و ماه نون ۷۰۰ نفر از کارکنان مهروماه را آجر کردند!!/مهروماه پلمپ شد. 📌 اگر شما دغدغه بیکار شدن صدها نفر و فرهنگ شهر مقدس قم را دارید تا آخر بخوانید. 🔹 در تمام دنیا قانون وجود دارد و با متخلفین برخورد صورت می گیرد. 🔹مقصرِ زندان افتادن دزد، جریمه شدن راننده متخلف، پلمپ شدن مغازه چپاول‌گران؛ قاضی و پلیس نیستند. مقصر اصلی خود متخلف است. 🔹 پس از تذکرات و جلسات پی در پی ستاد امر به معروف با مسئولین مهروماه و تذکرات خیرخواهانه و نصیحت های فراوان و اخطارهای دستگاه قضایی ، اما مالکان تصمیمی بر اصلاح نگرفتند و موجبات پلمپ شدن مجموعه را فراهم آوردند. ارتباط و ارسال گزارش : @Admin_Sajjad_Qom @mahale114
محله شهیدمحلاتی
🔰 بالاخره مالکان مهر و ماه نون ۷۰۰ نفر از کارکنان مهروماه را آجر کردند!!/مهروماه پلمپ شد. 📌 اگر شم
✍ نکات قابل توجه در خصوص ۱- از سال گذشته گزارشهای متعددی از برخی ناهنجاریها و عدم توجه به تذکرات مردمی دریافت گردید. ۲- در تاریخ ۲۸ خرداد بصورت رسمی تذکرات لازم به مالک و مدیر مجتمع ابلاغ شد. ۳- در تیرماه ۴۰۱ طی جلسه حضوری مشترک راهکارهای اجرایی برای بر طرف شدن ناهنجاریها به مدیر مجتمع ارائه گردید. ۴- با در خواست مدیر مجتمع مبنی بر مهلت سه هفته ای جهت اصلاح وضعیت موافقت گردید. ۵- پس از چهار هفته (یک هفته بیشتر از مهلت در خواستی) طی بازدید میدانی تغییر قابل توجهی احساس نشد. ۶- در جلسه دوم با حضور مدیر مجتمع و مسئول حراست مجتمع مجددا ضمن ارائه پیشنهاد اجرایی مهلت مجدد جهت اصلاح امور داده شد. ۷- طی بازرسیهای مجدد در شهریور ۴۰۱ هیچگونه تغییر قابل توجهی مشاهده نشد. ۸- طی مکاتبه رسمی ناهنجاریهای موجود یادآوری و تا مهرماه ۴۰۱ مهلت نهایی مقر گردید. ۹- متاسفانه بازهم اقدام قابل توجهی از طرف مدیریت مجتمع ملاحظه نگردید. ۱۰- آخرین اخطار در آذر ۴۰۱ به مدیر مجتمع ابلاغ گردید. ✅ باتوجه به ترک فعل توسط مسئولین مجتمع و تخلف قطعی از قوانین و مقررات جاری کشور توسط مراجع صالحه اعمال قانون و مجتمع پلمب گردید. ارتباط و ارسال گزارش : @Admin_Sajjad_Qom @mahale114
8037974536.mp3
7.03M
آنچه خواهید شنید؛ ✍ایجاد نگرانی و ترس از آینده؛ یکی از حمله های مهلک شیطان است. 👈اگر دلشوره، و ترس از آینده،رهایتان نمیکند؛ فایل صوتی زیر رااز دست ندهید @mahale114
علیه السلام میفرماید: لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ اگر جاهل سكوت مى‏‌كرد، مردم اختلاف نمى‏‌كردند. 📚 بحارالانوار: ج۷۵، ص۸۱   @mahale114
✍ کودکانه زندگی کنید 🔹ﺍﺯ ﺭﻭﺍن‌شناسی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ در زندگی ﭼﯿﺴﺖ؟ 🔸ﮔﻔﺖ: ‏ «ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ‏» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. 🔹ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ! 🔸ﮔﻔﺖ: ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ، ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ۶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ۱. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ ۲. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ؛ ۳. ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ می‌خواهند، ﺗﺎ به‌دست ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ۴. ﺑﻪ ﻫﯿﭻ‌ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ؛ ۵. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮند؛ ۶. و ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ رفقا دقت کنید لطفا اول کلیپ وببینیدشرعا بر گردن همه ی شماست که این کلیپ را منتشر کنید اگر یک عمل صالح در طول عمرمان بتوانیم انجام بدیم و قدمی برای ظهور برداریم و مورد قبول خداوند قرار بگیره، شاید انتشار همین کلیپ چند دقیقه ای باشه.... خواهشا تمام دوستان با دقت ببینند و نشر دهند وظیفه خودمون را در قبال ظهور بدانیم و کوتاهی نکنیم😔 @mahale114
بانوی بی همتا.mp3
4.57M
🔊 صوتی : ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ بانوی بی‌همتا حاج‌سیدمجید بنی‌_فاطمه @mahale114
4_5805228245683015326.mp3
17.39M
🔊 صوتی:              ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ سیدة النساء عالمینی حاج‌مهدی رسولی                               @mahale114
شبنامه 1067.mp3
10.98M
سه سال بعد از شهادت قاسم سلیمانی منطقه چگونه است؟ پایگاه انگلیسی: تاریخی‌ترین غلط ما ترور سلیمانی بود شبنامه / پایگاه انگلیسی: پس از ترور قاسم سلیمانی این ایران بود که به اهدافش رسید / سه سال بعد از ترور او باید گفت بزرگترین اشتباه تاریخی، ترور او بوده است / آمریکا تصور میکرد بعد از ترور قاسم سلیمانی "ایران تنبیه شده" را پای میز مذاکره خواهد آورد / @mahale114
37.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مباحث مهدوی 👈💢 شرح و تفسیر دعای ندبه و امام شناسی 👈 رائفی پور جلسه سوم3⃣ قسمت دوم2⃣( ادامه دارد...) ✅به یاری خدا و یاری امام زمان (عج) ادامه مباحث را روزانه تقدیم حضورتان خواهیم کرد. 👈 حداکثری لطفا به ترتیب شماره بندی، با یک صلوات به نیت ظهور منتشر بفرمایید ‏‏🌺 ‏‏‏ @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارندگی شدید، جمعه گذشته: 🎥 بحران در پی جاری‌شدن سیل در شهر مکه 🔺منابع خبری از وضعیت بحرانی در شهر مکه خبر می‌دهند. 🔸سیل، خسارت گسترده‌ای به شهر وارد کرده است. @mahale114
recording-۲۰۲۲۱۲۲۲-۱۲۳۶۴۷.mp3
16.74M
❇️ سخنان جذاب و کاربردی حاج حسین یکتا در جمع طلاب و روحانیون مدرسه علمیه معصومیه قم .👆👆 تحلیلی متفاوت از مسائل جنگ ترکیبی از نگاه مکتبی . 👆 پ ن؛ خدا حفظش کند حاج حسین یکتا انصافا جمع بندی بسیار عالی از صحنه داشتند بنظرم باید چند بار با دقت گوش دهیم و آنرا منتشر کنیم. ظاهرا توصیفی شاعرانه است اما نه در واقع کدهای بسیار دقیقی را اشاره میکند که توجه به این کدها و تکرار و تذکر آنها غفلت زدایی و لازم و ضروری است. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ سامری بلوچستان 💬 در خطبه های نمازجمعه جنگ و آشوب را برپا کردید و حالا که زمان محاکمۀ اغتشاشگران رسیده به فکر عفو و بخشش افتاده‌اید؟ شما بعنوان یکی از عوامل تحریک مردم، باید پیشاپیش اغتشاش‌گران محاکمه و مجازات شوید نه اینکه روی منبر غصبی خواسته های وهابیت خبیث را تکرار نمائید! آقای عبدالحمید زمانی که با چاقو به پلیس حمله ‌‌می کردند، روی بدن بسیجیان بنزین ‌می ریختند و جسم پاکشان را به آتش می کشیدند، اموال عمومی و آمبولانس‌ حامل بیمار را آتش ‌می زدند، به مسجد و حسینیه حمله ‌می کردند، قرآن‌ها را می ‌سوزاندند، چادر از سر زن محجبه بر‌می داشتند و مردم و زائران بیگناه را قتل عام می ‌کردند کجا تشریف داشتید؟ چرا حتی یک بار هم به شکنجه‌های داعش‌مسلکی حرامیان بر جسم آن طلبۀ پاک، شهید آرمان علی‌وردی اشاره‌ای نکردید؟ آیا نمی‌دانستید که حرامیان با لگد و سنگ و قمه به جان شهید عجمیان افتاده و آن کارگر ساده که جز تعهد به اسلام و انقلاب جُرمی نداشت را به فجیع‌ترین شکل به شهادت رساندند؟ حتماً می‌دانید که پدر آن شهید چند سال در جبهه‌های نبرد به دفاع از جان، مال و نوامیس مردم و از جمله شما مشغول بوده، راستی شما در آن هنگامۀ خون و آتش کجا تشریف داشتید؟ حیف است حتی به شماها گفت: سامری! شماها از سامری هم کمترید! پ ن: صوت پاسخ امام جمعه آمل به سخنان نسنجیده حمید اسماعیل زهی @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل دهم : صفحه سیزدهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل یازدهم : صفحه اول : ایثارگران برزول نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... مصاحبه: مرتضی سمیعی‌نیا؛ کمیل کمالی تدوین: کمیل کمالی آوارگی تقدیر من است... عملیات مرصاد: ایرج شهید شد. شنیدن این خبر در خردادماه1366 مرا از درون متلاشی و به‌غایت داغ‌دار کرد. این مصیبت صبری می‌خواست که من نداشتم و طاقتی می‌خواست که دیگر طاق شده بود. حتی طاقت نداشتم بشنوم او چگونه و با چه زخمی ‌شهید شده است. هنوز هم شنیدن شرح شهادت او در توان من نیست. با رفتن هریک از عزیزانم، من هم جانی از دست دادم و شهادت ایرج تیر خلاصی بر پیکر نیمه‌جانم بود. او به غمزه‌ای دل برده بود و به کرشمه‌ای نیز از دنیا دست کشید. مثل چشم بر هم زدنی، عمر رفاقت با او کوتاه، ولی زیبا بود. بیچاره مرتضی خانجانی! او از این داغ چه می‌کشید؟ معروف بود که ایرج و مرتضی دوقلوهای جنگی هستند. باهم به شناسایی‌های طولانی‌مدت می‌رفتند، باهم می‌جنگیدند و باهم زندگی می‌کردند. علت اینکه ایرج کمتر در گردان 152 حضرت اباالفضل حاضر می‌شد خود مرتضی بود. همیشه بین حاج‌مهدی فرمانده گردان 152 و مرتضی فرمانده گردان کمیل کشمکش بود که ایرج در کدام گردان باشد. پس از بیت‌المقدس2 مرتضی دوباره ایرج را به گردان کمیل برد و به‌فاصلۀ کمتر از پنج ماه، او در عملیات کربلای7 در منطقۀ طلائیه به شهادت رسید. پیکر او تا مدت‌ها جا مانده بود و مراسم ختم، بدون تشییع جنازه در روستای چناری برگزار شد. در آن مجلس همۀ دوستانش صاحب‌عزا بودند و انگار همه برادر از دست داده‌اند. مرتضی خانجانی هم آمده بود و با دل داغ‌دیده‌ای گریه می‌کرد. بعدتر، شیخ حمزه سوری وصیت‌نامۀ ایرج را به دستم داد و گفت: «بگیر. ایرج در بین دوستان خود، از تو هم نام برده و با تو سخن گفته است.» وصیت‌نامه را گشودم و مبهوت کلمات اعجازگر آن شدم: ...آیا حقیقت را عریان و بی‌پیرایه دیده‌اید؟ آیا اخلاص را به‌تنهایی لمس کرده‌اید؟... و یا دست و پاهای گم‌شدۀ شهدا را در جبهه، در لابه‌لای خاکریز که بعضی وقت‌ها پس از سال‌ها داغ می‌ماند دیده‌اید؟ اینک دست بده و دستشان را بگیر و پاهایشان را ببوس که دستشان را خدا گرفته و ملائک پاهایشان را بوسیده. ...به یاد آرید آنگاه که بخار داغی... از خونِ جاری شده از بدنم به هوا برمی‌خاست، می‌دانید آن بخار به کجا رفت و چه چیزی می‌برد؟ یا نه، بنگرید که خون گرمی ‌که از تمام رگ‌های بدنم در اعماق زمین مخفی می‌شد... آیا محو می‌شد؟ ...آنچه محو می‌شد مصداق همان «حدیث اولین قطره» و پاک ‌شدن... گناهان بود. [و] آنچه می‌ماند خون سرخ در راه شهید است. و آن بخار که می‌رفت مرغ روحم [بود] که همان دم اول به‌سوی جای از پیش تعیین‌شده می‌رفت. من همۀ شما را می‌بینم و شما نیز مرا می‌بینید. تعجب نکنید. مرغ روحم در آسمان، شاهد شماست... من آن تفنگ را که هنوز لوله‌اش سرد نشده و گلوله‌هایش تمام نشده، نشانه کرده‌ام. من آن سنگر خلوت و دلنشینم را به یاد دارم. شما نگذارید تفنگ من سرد شود و سنگرم خالی بماند و سرخی خونم پاک شود. شما یاحسین‌های آخر مرا آن‌قدر بگویید که تا کربلا برسند. ...آری، اینک چه احساسی داری که با شهید سخن می‌گویی و این نوشته را می‌خوانی؟ همۀ شما که گوش داده‌اید به این قصه، اینک بروید... در تابوت را آرام‌آرام باز کنید شاید مرا دریابید. ناراحت نشوید و به خود ننگرید. من همانم که تا الان با گرمی ‌با شما سخن می‌گفتم و حرف می‌زدم. به‌آرامی ‌پارچۀ سفید روی مرا بردارید و نگاهی بر چهرۀ من بیندازید. آنگاه دوباره به حرف‌هایم گوش فرادهید که حکایت عاشقی و دیوانگی برای خدا چه سرنوشتی دارد. ...این بود آنچه وصیت‌نامه بود؟ نه، هرگز. اما بس است؛ چون حکایت طولانی و داستان بسی بی‌منتهاست. منگر که تا کجای داستان را شنیده‌ای. می‌دانی باقی‌ماندۀ حکایت و داستان را در کجا باید دریافت؟ حتماً در سنگرها و جبهه. در چادرها و میدان‌های رزم. در پشت سیم‌های خاردار. در میدان‌مین‌های دشمن و آن‌سوی آن‌ها. در قلب سپاه دشمن و گام‌هایت [را] بلندتر بگذار. داستان را در هرجا دشمن است باید شنید. نه در یک جبهه و یک عملیات و یک جنگ و یک سرزمین. آری در لبنان، فلسطین، افغانستان، اِریترِه و آفریقا و ایرلند شمالی ودر کنج‌کنج کرۀ خاکی. ...پیامی‌به دوستانی که رفت‌وآمدنزدیک باهم داشته‌ایم. خدایا، اینک که امید دارم مرا دریابی نا‌امیدم مکن. برادرها، شما می‌دانید که زمانی گرچه کوتاه با شما رفیق ودوست و برادر بودم و انصافاً جزبدی،چیزی از من ندیدید؛ ولی آن‌قدر محبت کردید که هیچ‌گاه در بین شما احساس نمی‌کردم که چگونه آدمی ‌هستم.و اینک نیزاگرخدامرا قبول کندواجازۀ شفاعت دهد،خواهم گفت وحتی اگرراه باشدحرف دل شمارابه دوستانی که قبل ازمابدانجارفته آند خواهم گفت. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آقای تاج هستند؛ قبل از انتخابات و بعد از انتخابات! پ ن: البته بعداً عذرخواهی کرد! @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 براندازان آمریکایی: نه زلنسکی، نه اوکراین! ✍ یک کاربر آمریکایی با انتشار این ویدئو در توییتر نوشت: 🔺️ ما به سختی در آمریکا پول درمی‌آوریم که در اوکراین هزینه شود؛ مردم خودمان را دریابید! @mahale114
قابل توجه اهالی محترم محله شهید محلاتی: جهت رفاه حال شما عزیزان محل برای دوشنبه بعدازظهر پزشک عمومی و همچنین ماما به صورت صلواتی هماهنگ شده تا درخدمت شما باشند. جهت رزرو نوبت، به ایستگاه فرهنگی صلواتی (جنب بوستان یاس) مقابل حسینیه حضرت زینب (س) مراجعه فرمایید. شماره تماس جهت اطلاعات بیشتر 09103597075 👈 خلیلیان علیهاسلام @mahale114
محله شهیدمحلاتی
#سلام_همسایه #میزخدمت قابل توجه اهالی محترم محله شهید محلاتی: جهت رفاه حال شما عزیزان محل برای دو
باعرض سلام و سلامتی برای تک تک شما همراهان گرامی. لطفاً هر کسی در حد توان کمک کند تا این مطلب به اطلاع همه برسه شاید با پیگیری شما همسایه عزیز گره از کار یک شخص یا یک خانواده باز شد. باقیات وصالحات یعنی گره از کار دوست بازکردن. یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طاهره ولی پور✌️ کار دنیا شده بر عکس ولی تا این حد جنس ساقی کپکی بوده ، بد دادی رد تابع امر ولی بودن اگر مزدوری است دم تکان دادن تو نزد عدو نامش چیست؟ @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل یازدهم : صفحه اول : ایثارگران برزول نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیر
فصل یازدهم : صفحه دوم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... ولی برادرها، چیزی که باید بگویم گرچه در خودم نبود، اما قبول کنید. خودساخته باشید و خود را مهیا کنید. درون‌ساخته باشید. من همۀ شما را انسان‌های وارسته‌ای می‌دانم که خدا شاهد [است] هیچ‌گاه نظرم از شما برنمی‌گردد؛ همچنان که در زمان حیات گفته‌ام. جلال (فتوت)، ملک‌حسن (ابروزن)، نظام (کیانی)، شیخ شیره (شیرولی‌خزائی)، محمدی، (احمد) کرمعلی، خلیل (احمدوند)، حمزه (سوری)، غلام (کیانی)، مرتضی (خانجانی)، روح‌الله (سوری)، عابدین (شاهمرادی)، رحمت (سنایی)، حسین ضرغام (شیراوند)، محمدحسن؛ برادرها، بدانید که منِ نوعی خیلی انسان پاکی نبودم، ولی همنشینی با شما مرا وادار به پاک شدن می‌کرد. با خواندن وصیت‌نامۀ او، تازه فهمیدم با چه عارفی همنشین بوده‌ام و درعین‌حال او را نشناختم. همان‌طور که شهید از ما خواسته بود، عزاداری بر او را طولانی نکردیم و به سنگرهایمان برگشتیم. گرچه برگشت سخت بود، اما حاج‌مهدی همه را جمع کرد و به مقر لشکر در چهارزبر برد. عکس زیبا و بزرگی از شهید ایرج در سنگر حاج‌مهدی، قاب کرده بودیم تا همیشه جلوی چشممان باشد. گاهی بی‌اختیار به آن خیره می‌شدم و قطرات اشک از چشمم جاری می‌شد. دست خودم نبود. غمی ‌عجیب به دل داشتم و فقط حاج‌مهدی حال‌وروزمان را درک می‌کرد. بااینکه خودش داغ بزرگی دیده بود، ولی ما را دلداری می‌داد و به صبر دعوت می‌کرد. به‌گمانم وقتی حاج‌مهدی ما را در این حال دید با خود گفت: اکنون مرتضی خانجانی در فراق ایرج چه می‌کشد؟ چه کسی حال‌وروز او را درک می‌کند و اصلاً کسی هست او را دلداری بدهد؟ حاجی در پاسخ به این دغدغۀ ذهنی، من و شیخ حمزه را به مقر گردان کمیل در دوکوهه فرستاد تا هوای مرتضی را داشته باشیم و او را دلداری دهیم. مرتضی فرمانده و پدر معنویِ یک گردان نیروی استوار و پرروحیه بود. لازم بود خود را نبازد و جلوی نیروهایش خم به ابرو نیاورد، اما غبار غم را نیز نمی‌توانست از دل پاک کند و قلبی شکسته داشت. وقتی ما را که رنگ و نشانی از ایرج داشتیم دید، خیلی خوشحال شد و بسیار احترام کرد. ما هم خوشحال بودیم که با حضور خود سهمی‌ هرچند کوچک، در تسلّای خاطر مرتضی داریم. بیست-سی روزی آنجا بودیم و در برنامه‌های گردان شرکت می‌کردیم. یک روز نماز ظهر را در حسینۀ شهید همت خواندیم. برای ناهار به ساختمان گردان کمیل رفتیم و پس از ناهار فرصتی شد تا کمی استراحت کنیم. من و شیخ حمزه به‌همراه مرتضی به اتاق فرماندهی رفتیم و برای چرت نیم‌روزی دراز کشیدیم. مرتضی و شیخ حمزه سریع خوابشان برد. من همان‌طور که دراز کشیده بودم، رادیو را برداشتم و مثل همیشه منتظر اخبار بودم تا بمباران شهرها را بگوید و ببینم نهاوند دوباره هدف موشک قرار گرفته یا نه. همیشه خبر بمباران در صدر خلاصۀ اخبار بود؛ اما این بار، اولین خبر سخت و جانکاه بود: «قطع‌نامۀ 598 پذیرفته شد...» دودستی مرتضی را تکان دادم، گفتم: «بلند شو بلند شو، ببین رادیو چی می‌گه. من که باور نمی‌کنم.» مرتضی گیج و مضطرب از خواب بلند شد و گفت: «چی شده؟» گفتم: «نمی‌دونم؛ خودت مشروح اخبارو گوش کن.» مرتضی در حین خواندن پیام امام در پذیرش قطع‌نامه، سرخ شده بود و با وضع آشفته‌ای گوش می‌داد. وقتی امام به عبارت جام زهر رسید و فرمود «من باز می‌گویم قبول این مسئله برای من از زهر کشنده‌تر است، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.»، مرتضی عقب‌عقب رفت و به دیوار تکیه داد، انگار کمرش دیگر توان نداشت. با چشمانی اشکبار گفت: «باور کن اینا به امام فشار آوردن. اینا امام رو مجبور به جام زهر کردن. ‌هاشمی ‌آخر کار خودش رو کرد.» من بدنم داشت می‌لرزید. گفتم: «این حرفا چیه، مرتضی؟ حواست هست چی داری می‌گی؟» @mahale114