eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
411 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
93 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا سنگین باش مثلا پلیسی 😂😂😂 تهران،خیابان پیروزی، شادی پلیس یگان ویژه🇮🇷✌️ تهران چهار راه ولیعصر عج پلیس امنیت... همه برای ایران سربلند... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 خوشحالی پلیس برای آرامش مردم.... مردم که خوشحال و شاد باشند پلیس هم خوشحال و کنار مردم شادی میکند. تیرخلاص بر قلب و بد خواهان..... @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: دیروز بچه‌های تیم ملی ما چشم ملت ما را روشن کردند؛ ان‌شاءالله چشمشان روشن باشد... @mahale114
661462785_1248477469.mp3
17.93M
🎙 صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمع کثیری از بسیجیان. ۱۴۰۱/۹/۵ پنجم آذر آغاز هفته بسیج: @mahale114
فصل هشتم : صفحه هشتم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... حسینعلی را متوجه وضعیت کردم و گفتم: «حالا چه‌کار کنیم؟» او بلدِ کار بود. گفت: «باید جا عوض کنیم.» راست می‌گفت. با جا عوض کردن و تیراندازی از نقاط مختلف خاکریز، دشمن گمان می‌کرد بسیاریم و در سنگرها نیروی کافی گذاشته‌ایم. درحالی‌که دو نفر بیشتر نبودیم و در سنگرها هم خبری از نیرو نبود. برای اجرای این نظر، همین‌که آمدیم جدا شویم، در فاصلۀ چندمتری بینمان خمپاره‌ای فرود آمد و هردوی ما را پرت کرد. با این انفجار ترکش‌های ریز به سر و کمرم و ترکش بزرگی در بازویم فرورفت. خون از دستم جاری بود و از انگشتانم شُرّه می‌کرد. حسینعلی به‌ظاهر مجروحیتی نداشت، اما موج شدیدی او را گرفته بود و گیج و منگ در تیررس دشمن ایستاده بود. هرچه داد زدم «حسینعلی بشین.»، گوشش سنگین بود و صدایی نمی‌شنید. خودم را به‌سختی به او رساندم و او را نشاندم. تا دقایقی همین‌طور بود و حال خوشی نداشت. وقتی به خودش آمد، گفتم: «الان چه کنیم؟» گفت: «باید برگردیم، وگرنه اسیر می‌شیم.» با بی‌سیمی که داشت درخواست نیروی تازه‌نفس کرد. خودش بازوی مرا بست و باهم به‌سمت عقب راه افتادیم. ساعتی بیش نبود که با این نیروها آشنا شده بودم و خیلی از شهدا را نمی‌شناختم. با زنده برگشتنم از آن معرکه، جز افسوس چیزی نداشتم. رانده از زیارت، مانده از شهادت، به‌غبطه از کنار شهدا عبور می‌کردم و از روی ماهشان، به نگاهی بهره‌مند می‌شدم. در این بین، حمید نظری از بچه‌های اطلاعات را شناختم. چهرۀ چون گل شکفته‌شده‌اش کامل در خاطرم ثبت‌وضبط شد. همان‌طور که در وصیت‌نامه‌اش آمده، واقعاً انگار شهادتش عروسی‌اش بود. در بین راه، بچه‌های تازه‌نفس گروه دوم را دیدیم. آن‌ها را راهنمایی کردیم و گفتیم: «ما حال خوشی نداریم و فقط تونستیم زخم مجروحان رو ببندیم؛ اما شما اونا رو بیارید عقب.» به هر صورت، به عقبه رسیدیم. باتوجه‌به خون زیادی که از من رفته بود بسیار تشنه بودم. از هرکس تقاضای آب می‌کردم آب نمی‌داد و می‌گفت برای زخمت خوب نیست. آب جزیره نیز از فرط ماهی‌های گندیده، بوی زُحم و تعفن گرفته بود و نمی‌شد به آن نزدیک شد. همان لحظه دیدم عده‌ای نشسته‌اند و دارند هندوانه می‌خورند. به آن‌ها گفتم: «خیلی تشنه‌ام، یه تیکه به من می‌دید؟» یکی از آن‌ها دلش برایم سوخت و یک قاچ به من داد. تا کسی جلویمان را نگرفته، سریع از دستش قاپیدم و گازی به آن زدم. جایتان خالی، در گرمای تابستان با آن عطش عجیب‌وغریب، خنکای این هندوانه حالم را سر جا آورد. حسینعلی هنوز به کار می‌آمد، اما من برای مداوا باید به عقب می‌رفتم. آمبولانسی درهایش باز بود و داشت مجروحان را را سوار می‌کرد. خودم را گوشه‌ای از آن جا کردم و راه افتادیم. در راه، وقتی به مقر فرماندهی رسیدیم به راننده گفتم: «من از نیروهای اطلاعات هستم، اجازه بده چند دقیقه گزارش خط مقدم رو به فرمانده بدم و برگردم.» راننده قبول کرد. سریع رفتم عمواکبر را پیدا کردم و گفتم: «حاجی، خط الان با از دست دادن یک گروه پاک‌سازی شد. گروه دوم هم بعد از ما به خط رفت، اما اگر می‌خواید برای جاده کاری کنید توی روز فایده نداره، شب برید جلو و حتماً تا صبح سنگرسازی رو کامل کنید تا بتونید دوام بیارید.» عمواکبر «خداقوت»‍ی گفت و راهی‌ام کرد تا به بیمارستان برسم. دیگر خبردار نشدم چه اتفاقی برای جاده افتاد، اما بعد از ما، طرح جامعی برای بازپس‌گیری و پیشروی دوباره در جزیرۀ مجنون توسط تیپ انصارالحسین(ع) تهیه شد که به عملیات «انصار» نام گرفت. طی این عملیات، دشمن بعثی به‌طور کامل عقب رانده شد و مواضع ما دیگربار تثبیت گردید. سوار آمبولانس شدم و به‌سمت بیمارستان حرکت کردیم. وقتی اسم بیمارستان را روی تابلو ورودی دیدم، آرام شدم. نوشته بود بیمارستان صحرایی امام‌رضا(ع). گفتم: «یا امام‌رضا، بازهم خوب شد اگر به حرمت نرسیدیم به این دارالشفا که به نام شما مزین شده، رسیدیم.» آنجا اولین امدادگر که آمد معاینه کند گفتم: «برادر، سرپایی من‌و مداوا کن، برگردم خط.» «برگردی خط؟ برگشتی در کار نیست. با این وضع زخمی‌ که داری باید بری پشت جبهه.» @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 از استانداردهای دوگانه غرب در برخورد با اسرائیل تا وحشت آنها از قدرت گرفتن ایران در منطقه! 🔹‌ مجری بی‌بی‌سی فارسی در توجیه دخالت‌های غرب: 🔹‌ "مداخله داریم تا مداخله؛ گاهی مداخله به شکل اعلام حمایت است مثلا اگر حمایت کشورهای غربی از جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی نبود، ممکن بود آن جنبش به نتیجه در نرسد." 🔹‌ پاسخ دندان‌شکن «علم صالح» تحلیلگر سیاسی به مجری بی‌بی‌سی: 🔹‌ " 70 سال است که رژیم صهیونیستی که نهادهای حقوق بشری آن را رژیمی آپارتاید می‌دانند، حقوق بشر و حقوق بین‌الملل را با اشغال اراضی فلسطینی را زیرپا می‌گذارد ولی همچنان مورد حمایت بی چون و چرای آمریکا و اروپاست!" @mahale114
نه به اعدام! تا زمانی که اسلحه دست اغتشاشگر هست ومردم بیگناه را به رگبار میبندند کسی کارش را محکوم نمیکند.! اما روزی که قراراست محاکمه شود، هشتک نه به اعدام برایش میزنند.... حمایت از ق ا ت ل اصلا جالب نیست! @mahale114
🛑 مدیر متخلف بانکی در قم برکنار شد معاون استاندار قم: 🔹مدیر متخلف یکی از بانک‌های استان که باوجود تذکر شهروندان به یک خانم بی‌حجاب، خدمات بانکی ارائه کرده بود، برکنار شد. 🔹درپی انتشار این فیلم و نگرانی شهروندان از تکرار چنین تخلفی و مطالبه رسانه ها، استاندارقم دستور برکنار رئیس شعبه بانک متخلف را صادر و صبح امروز ضمن ابلاغ این دستور ، تذکرات لازم مجددا به سرپرستی‌ها و مدیران تمام شعب بانک‌های استان مبنی رعایت قانون عفاف و داده شد. @mahale114
shokr 38.mp3
6.02M
38 آخه این سجده شکــر در آخــر زیارت عاشورا، برا چیه؟ اینهمه مصیبت به اهل بیت رسید؛ بعد ما برای اون مصیبتها شُکـــر می کنیم! خنــده دار نیست؟ 🎤 @mahale114
عليه السلام میفرماید: ✍️ الإمام الصادق عليه السلام ـ فی قَولِهِ تعالى: «وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَنًا»-: الإحسانُ أن تُحسِنَ صُحبَتَهُما، وألاّ تُكَلِّفَهُما أن يَسألاكَ شَيئا مِمّا يَحتاجانِ إلَيهِ وإن كانا مُستَغنِيَينِ 💠 امام صادق عليه السلام درباره اين سخن خداوند متعال كه فرموده: «و نيكى كردن به پدر و مادر»: نيكى كردن، اين است كه با آنان خوب همراهى كنى و اين كه آنان را به زحمت نيندازى كه چيزى از نيازهايشان را از تو بخواهند، هر چند توانگر باشند 📚 الكافی،جلد ۲، صفحه ۱۵۷ @mahale114
✍ قبل از شروع هر کاری، پایه‌ات را قوی کن 🔹شخصی نزد عارفی دانا رفت و از سختی‌های زندگی برایش تعریف کرد و گفت: ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ نمی‌کنم؟ چرا با وجود تلاش فراوان به اقتدار نمی‌رسم؟ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ! 🔸عارف پاسخ ﺩﺍﺩ: ﺁﯾﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﯼ؟ 🔹گفت: ﺑﻠﻪ، ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍم. 🔸عارف ﮔﻔﺖ: زمانی که خداوند ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪ، ﺑﻪ‌ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯ ﺁن‌ها ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ کرد. ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺳﺮﺧﺲ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺧﺎک ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺭﺷﺪ ﻧﮑﺮﺩ. 🔹خداوند ﺍﺯ ﺍﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﮑﺮﺩ. ﺩﺭ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﺎﻝ سرخس‌ها ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺷﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ. 🔸ﺩﺭ ﺳﺎل‌های ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻣﺒﻮﻫﺎ ﺭﺷﺪ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ. ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ۶ ﻣﺎﻩ، ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﺶ ﺍﺯ ﺳﺮﺧﺲ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺭﻓﺖ. 🔹ﺁﺭﯼ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﯾﺸﻪ‌ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻗﻮﯼ می‌کرد! 🔸ﺁﯾﺎ می‌دانی ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﺎل‌ها ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ سختی‌ها ﻭ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﻮﺩﯼ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﯾﺸﻪ‌ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ می‌ساختی؟ 🔹ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ به اقتدار ﺧﻮﺍﻫﯽ رسید. 🔸از رحمت و برکت خداوند هیچ‌وقت ناامید نشو. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبنامه 1039.mp3
11.12M
انفجار پیاپی در اورشلیم و ثبت همزمان تصاویر توسط هکرها از طریق دوربین‌هایی که قطع بوده شبنامه / روز چهارشنبه اورشلیم شاهد دو حادثه عجیب و غریب بوده که از ابتدای صبح توجه ها را به اشغالی جلب کرد / همزمان با این حوادث و تکذیب‌های صهیونیست‌ها مشخص شد که فیلم این حادثه به طور لحظه به لحظه توسط هکرها به ثبت رسیده است / چه کسانی پشت این ماجرا هستند؟ انگیزه آنها چه بوده؟ در این گزارش مرور خواهیم کرد / @mahale114
43.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به همه بسیجیان گمنام و بی ادعا نام اثر : ۸۵ میلیون بسیجی خواننده : علیرضا میدانی همخوانی:گروه ساقی کوثر قم شاعر : داود رحیمی آهنگساز و تنظیم کننده : سید مصطفی القیس تدوین : سید محمد مهدی خدا پرستان تهیه کننده : محمد باقری کاری ازقرارگاه فرهنگی اجتماعی ۱۹ دی استان قم را به تک تک شما بسیجیان عزیز تبریک عرض میکند. برسد به دست تک تک بسیجیان استان قم و کل کشور @mahale114
فصل هشتم : صفحه نهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... «من که چیزی‌م نیست؛ با پای خودم اومدم اینجا.» «برای ترکش کمرت شاید بشه کاری کرد، اما ترکشی که توی بازوت مونده کار ما نیست. باید بری اهواز.» «الان چه‌کار کنم؟» «منتظر باش اتوبوس بهداری که آماده شد، خبرت می‌کنم.» وقتی به بیمارستان اهواز رسیدم شب شده بود. خسته از اتفاقات و ناخوش از جراحتی که داشتم، همین‌که روی تخت دراز کشیدم خوابم برد و دیگر چیزی نفهمیدم. آن زمان و مکان این‌چنین برایم به پایان رسید. بعدها در همان جبهه، طی عملیات انصار، دوستان و عزیزان ارزشمندی را از دست دادم. فرمانده عزیزم حاج‌محسن امیدی، شیخ علی‌پناه شیراوند، شیخ طیب خرم‌آبادی و شیخ محمدحسین ترابی، همگی در جزیرۀ مجنون به‌شهادت رسیدند. شهادت شیخ محمدحسین مصداق شهادتی عالمانه بود. حرف حق را شنید، پذیرفت و جانانه به آن عمل کرد. وقتی با جوانان هم‌کلام می‌شوم و در اردوهای راهیان نور و محافل شهدا از شهادت عالمانه می‌گویم، بعضی سؤال می‌کنند مگر شهادت عالمانه هم داریم؟ می‌گویم: بله؛ شیخ محمدحسین می‌دانست و حدیثش را خوانده بود که شهید، با اولین قطرۀ خون، تمام گناهانش بخشیده می‌شود، مگر دِین و حق‌الناس. برای همین شهربه‌شهر رفت و پنج ریال بدهی‌اش را پرداخت کرد تا چیزی به گردنش نباشد. شهادت عالمانه یعنی انسان در اوج شهید شود و بعد از شهادت نیز در اوج بماند و در آن دنیا با دادن حسناتش به‌جای حق‌الناس، مقام خود را پایین نیاورد. به همین دلیل است که امام‌حسین(ع) در روز عاشورا فرمود: «کسی که دِین به گردن دارد همراه من نجنگد، زیرا از رسول‌الله شنیدم که فرمود: ‹کسی که بمیرد و دینی به گردن داشته باشد از حسناتش کم می‌شود.›» وقتی چشم باز کردم رویم ملحفه‌ای کشیده بودند و سِرمی ‌در دست داشتم. در بیمارستان شهید بقایی تازه دردها را لمس می‌کردم. هر روز پزشکان برای معاینه می‌آمدند و شرایطم را می‌سنجیدند. بالاخره به این نتیجه رسیدند برای بیرون آوردن ترکش به عمل جراحی نیاز است و این عمل باید در بیمارستان پیشرفته‌تری انجام بگیرد. گفتم: «کاری نداره؛ با چاقو بزنید زیرش درمی‌آد.» گفتند: «کاش به همین سادگی بود. ترکش بد به استخوان نشسته و ما نمی‌تونیم کاری کنیم. به‌زودی به اصفهان اعزام می‌شید و اونجا به‌خوبی تحت عمل جراحی قرار خواهید گرفت.» پس از دو-سه روز، ما را به فرودگاه اهواز بردند و سوار هواپیمای C130 کردند. هواپیما پر از مجروح بود. بعضی بدحال بودند و بعضی هم مثل من حال بهتری داشتند. بعضی زیارت عاشورا می‌خواندند و بعضی دعای کمیل. آن گوشه یکی صلوات چاق می‌کرد و این‌طرف یکی موجی شده بود و دادوهوار می‌کرد. هرکس در حال‌وهوایی بود و من هم حال‌وهوای خودم را داشتم. تمام ذهنم پیش امام‌رضا(ع) بود که چرا قبولمان نکرد؟ عیب کار کجا بود؟ اگر آنجا قبول نشدیم چرا در جادۀ جزیرۀ مجنون ما را نپذیرفت؟ مدام در دلم با حضرت نجوا می‌کردم و از او کمک می‌خواستم. پرواز بیش از حدِ معمول، طولانی شد. مجروحان پیوسته حالشان به‌هم می‌خورد. امدادگرها دوان‌دوان میانشان می‌گشتند و رسیدگی می‌کردند. من هم کم‌کم داشت حالم به‌هم می‌خورد. در همین لحظه، کمک‌خلبان از کابین خارج شد و به‌سوی ما آمد. به‌اعتراض گفتم: «جناب، چرا این پرواز این‌قدر طول کشید؟ مگه اصفهان تا اهواز چقد فاصله داره؟ حال این مجروحان خوب نیست.» کمک‌خلبان با لبخندی به من نگاه کرد و گفت: «بذار یه چیزی بگم. تو آرزویی نداری؟» «مگه می‌شه آدم آرزو نداشته باشه؟» «آرزوت چیه؟» «آخه الان چه وقت این حرف‌هاست» «حالا تو بگو آرزوت چیه!» آهی کشیدم و گفتم:«هیچی، می‌خواستم برم مشهد.» انگار منتظر شنیدن این جمله باشد لبخند شیرینی زد و گفت:«خب آرزوت برآورده شد. اتفاقاً الان داریم می‌ریم مشهد.» با تعجب گفتم: «واقعاً!؟ راست می‌گی؟» «بله، نزدیک اصفهان بودیم که گفتن بیمارستان‌های اصفهان پر شده و باید برید مشهد. الان هم تو راه مشهد هستیم.» با شنیدن این خبر حال‌وهوای مجروحان تغییر کرد. نمی‌دانید چه حالی شدیم. به امام‌رضا گفتم: «ممنون لطف و کرمتم. شرمنده‌ام. عذرخواهم. نمی‌دونستم این‌قدر هوای ما رو دارید. نمی‌دونستم این‌طور صدای ما رو می‌شنوید.» @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ 🎥دقت نظر ائمه اهل بیت علیهم‌السلام در 🔊 حجت‌الاسلام مهدی_طباخیان 💥ببینید و انتشار دهید @mahale114
4_6048477064271498811.mp3
5.91M
🎙 ضرورتِ مجازاتِ متناسبِ عواملِ جنایت، تخریب و تهدید از سوی قوّه‌ی قضائیّه @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سردار سلامی: دشمنان ما به دنبال تفرقه اندازی و برادرکشی در ایران هستند فرمانده سپاه پاسداران در زاهدان: 🔹بدانید آمریکا، اسرائیل، انگلیس و آل سعود میخواهند در ایران برادرکشی راه بیاندازند و جامعه را متفرق ببینند. @mahale114
🔴شاهد فروپاشی رژیم صهیونیستی خواهیم بود فرمانده کل سپاه: 🔹همه آرایش سیاسی قوای کفر و شرک با مزدوران و سرشاخه‌های داخلی خود به جنگ انقلاب شکوهمند ملت آمده است 🔹دشمن تصور می‌کند نظام ساقط خواهد شد و در توهم رویاهای باطل خود به سر می‌برد 🔹هم شیعه و هم سنی و هم سیستانی و هم بلوچ نشانه امت واحده هستند و اینجا روح وحدت جاریست. 🔹دشمن خواب‌های آشفته زیادی می‌بیند، او در توهم به سر می‌برد، دشمن اولین کسی است که از رسانه‌های خود شکست می‌خورد؛ دشمن نمی‌داند این سرزمین و انقلاب مستحکم است. 🔹مطمئن باشید رژیم صهیونسیتی فرو خواهد پاشید اما این انقلاب آسیب نخواهد دید. توهمات دشمن به جایی نمی‌رسد. این نظام قدرتمند است. بسیجیان ما به رهبری امام خامنه‌ای تاکنون شکست‌های بزرگی را به دشمنان تحمیل کرده‌اند. @mahale114
برنامه سخنرانی استاد_انصاریان در مسجد اعظم قم: 🔸از شنبه ۵ آذر بمدت نه شب 🔸بعد از نماز مغرب و عشاء 🔸قم، مسجد اعظم شیخ_حسین_انصاریان @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قم المقدسه / سرای ایرانی نامقدس! در مورد وضعیت نامناسب در "سرای ایرانی" قم پیام‌های اعتراضی زیادی داشتیم و امروز هم که این فیلم... مامور حراست هم بجای تذکر به کاشفان حجاب به آمر به معروف اعتراض می کند! قابل توجه استاندار_قم جهت رسیدگی دوستان عزیز این رفتار و این بی‌حجابی ها را نگذارید در شهر مقدس قم تبدیل به یک فرهنگ غلط و در دید مردم عادی شود! هرکسی که میتواند برای برچیدن این بی فرهنگی و این بی غیرتی کاری انجام دهد،کم کاری نکند... ما نباید اجازه دهیم در شهر مقدس قم کنار حرم اهلبیت علیه السلام یک مشت غافل خون شهدا را پایمال کنند ✍️سیدنا @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 از خانم‌ها سؤال میشه اگر قرار بشه شما همکار خانم برای شوهرتون انتخاب کنید کدام را انتخاب می کنید؟ پ ن: 🔹فقط یک سوال؛ ▪️ خواهر گرامی جسارتا عرض میکنم، شما که اینقدر نظرتون نسبت به حجاب دیگران مثبت هست، ▪️پس چرا حجاب خودتون اینطوریه؟! ✍️سیدنا @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیشگویی رضا عطاران سال‌ها قبل از ادعاهای مزدک میرزایی در شبکه سعودی اینترنشنال😂😂 🔹 سال 1396 در فیلم کمدی "مصادره"، رضا عطاران در سکانسی از این فیلم به تحلیل مسابقه فوتبال ایران و آمریکا می‌پردازد و رقابت جانانه ملی پوشان ایران در جام جهانی 1998 فرانسه را از روی تهدید و ارعاب بازیکنان توسط حکومت می‌داند.😂😂 @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️یک سخن طلایی و تاریخی از اپوزیسیون که لازم است همه بدانند. ...................... خدایا پای این کلیپ چی بنویسم که مردم ببیند و کمی به خود بیایند❗️ 🔻فقط بگم این بابا نه آخوند نه پاسدار.ِ نه بسیجیه بلکه از مخالفان جمهوری اسلامیه حتما_حتما_ببینید❗ @mahale114
فصل هشتم : صفحه دهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... دیگر درد و جراحت فراموشمان شد. آن مجروحی که در حال تمام کردن بود با شنیدن نام مشهد جان دوباره‌ای گرفت. همه باهم دم گرفتیم و نوای یا امام‌رضا یا امام‌رضا در هواپیما طنین‌انداز شد. عده‌ای اشک می‌ریختند و عده‌ای به سینه می‌زدند. صحنۀ بسیار زیبایی بود و وقتی این صحنه زیباتر شد که خلبان از بلندگو اعلام کرد: «با سلام خدمت زائران علی بن موسی‌الرضا، هم‌اکنون بر فراز حرم مطهر امام هشتم هستیم و از پنجره‌ها می‌توانید گنبد زیبایش را تماشا کنید.» از فراقش سوزان بودم. چشمم که به گنبد طلایی امام‌رضا(ع) افتاد، انگار آبی بر آتش دلم ریختند. دست ادب بر سینه گذاشتم و سلام دادم. دقایقی بعد، هواپیما در فرودگاه مشهد به زمین نشست و صف طولانی آمبولانس‌ها برای بردن مجروحان شکل گرفت. امدادگر‌ها به‌ترتیبِ بدحالیِ مجروحان، آن‌ها را سوار بر آمبولانس کردند و به بیمارستان فرستادند. شش-هفت نفری که توانایی راه رفتن داشتیم پایین آمدیم و به سالن انتظار رفتیم تا نوبتمان شود. یکی از مسئولان بنیاد شهید که جابه‌جایی مجروحان را مدیریت می‌کرد نزد ما آمد و بعد از اظهار شرمندگی گفت: «متأسفانه ظرفیت بیمارستان‌های مشهد پر شده و شما رو باید به تهران اعزام کنیم.» اگر بدیهیات عالم را انکار می‌کرد، راحت‌تر قبول می‌کردم. «تا لب دریا بیاییم و تشنه برگردیم؟ مگه می‌شه کسی مشهد بیاد و زیارت‌نکرده بره تهران؟» «بهترین بیمارستان در تهران براتون آماده‌س و پرواز بدون معطلی همین الان می‌پره.» «اصلاً نقل بیمارستان نیست؛ من برای زیارت می‌گم. اینجا یه اتاق هم به ما بدید و دکتر بالای سرمون بیارید راضی هستیم.» هرچه اصرار کردیم مسئول گفت: «برای ما مسئولیت داره و نمی‌شه کاری کرد.» گفتم: «من یکی اختیار خودم رو دارم و هیچ‌جا نمی‌آم. هرکس خواست بره.» همراهان گفتند: «ما هم جایی نمی‌آیم.» بندگان خدا مسئولان بنیاد مثل اسپند روی آتش بالا و پایین می‌پریدند و سعی می‌کردند ما را قانع کنند، اما ما راضی نمی‌شدیم. دیگر بدحالی، خستگی راه و بحثِ بی‌فایده داشت اذیتم می‌کرد؛ ولی این بار دیگر شکی به دل راه ندادم و به عنایت امام‌رضا(ع) یقین داشتم. پس از یک ساعت و اندی، یکی از دست اندرکاران بنیاد از پای تلفن برگشت و خوشحال گفت: «خدا را شکر جور شد. یه بیمارستان قبول کرد براتون جا خالی کنه.» لبخند زدیم و خدا را شکر گفتیم. دو آمبولانس برای انتقال ما آمده بود.روی صندلی‌های عقب نشستیم و آمبولانس آژیرکشان به راه افتاد. پنجره‌ها بسته بود و نمی‌دانستیم کجا هستیم. با نگه داشتن آمبولانس و باز شدن در، خود را در محوطۀ بیمارستان دیدیم. همین‌که چشمم به تابلوی بیمارستان افتاد زدم زیر خنده. همراهان گفتند: «چرا می‌خندی؟» گفتم: «تابلو رو ببینید، نوشته زایشگاه شاهین‌فر.» مسئولان بیمارستان با بزرگواری، دو اتاق نزدیک در ورودی را برایمان خالی کرده بودند و به استقبالمان آمدند. دلم پیش دوستان زائرم بود. وقتی جاگیر شدیم به ایستگاه پرستاری رفتم و به پرستار گفتم: «بی‌زحمت شمارۀ حرم رو برام بگیر.» پشت تلفن خادمی ‌گوشی را برداشت و گفت: «امرتون رو بفرمایید.» گفتم: «بنده جانبازم و الان از بیمارستان خدمتتون مزاحم می‌شم. فرماندۀ ما برای زیارت اومده و خبر نداره من اینجا هستم. ممنون می‌شوم اسمش رو از بلندگو صدا بزنید و خبردارش کنید.» خادم وقتی فهمید جانبازم، فوری قبول کرد. نام خودم و علی‌آقا را پرسید. شمارۀ بیمارستان را هم گرفت و گفت: «وقتی اومد زنگ می‌زنم.» بعد از نیم ساعت تماس گرفت و گفت: «هرچه صدا زدم خبری نیست. یحتمل الان حرم نیستن. باز فردا صداش می‌زنم و نتیجه رو می‌گم.» دعایش کردم و برای استراحت به اتاق برگشتم. @mahale114